از امام رضا علیه السّلام در طول سفرش به ایران در منازل مختلف کرامات و معجزاتی مشاهده میشد و آثار برخی از آنها تا به امروز موجود است که به آنها اشاره میشود: 1- از خدیجه دختر حمدان نقل کردهاند که گفت: وقتی که حضرت در نیشابور در محلّة غزو وارد شد، تا آنجا که میگوید: چون در خانة ما آمد در کنار خانه درخت بادامی کاشت و روئید و بزرگ شد، همان سال میوه داد و مردم خبردار شدند و از میوهاش برای شفای مریضها میبردند. هر که به دردی مبتلا میشد برای تبرک و شفا از آن میخورد و خوب میشد. هر که چشمش درد میگرفت، از میوة آن به چشم میمالید صحّت می یافت و زن آبستن که زائیدنش دشوار میشد از آن میخورد به آسانی وضع حمل میکرد و برای قولنج حیوانات چوب آن را به شکم آنها میمالیدند خوب میشد. پس از مدتی درخت خشک شد، جدّ من حمدان آمد شاخههای آن را برید کور شد و پسرش عمرو آن را از بیخ برید، تمام مالش که هفتاد الی هشتاد هزار درهم بود. از بین رفت ...[1] 2- شیخ صدوق روایت کرده چون امام رضا علیه السّلام داخل نیشابور شد در محلّهای فرود آمد که او را (فوزا) میگفتند و آنجا حمامی بنا نمود و آن حمام امروز به گرمابه رضا معروف است و آنجا چشمهای بود که آبش کم شده بود، حضرت کسی را واداشت که آب آن را بیرون آورد تا بسیار شد و از بیرون دروازه حوضی ساخت که چند پله پایین میرفت، حضرت داخل آن حوض شد و غسل کرد و بیرون آمد و بر پشت آن نماز گزارد و مردم میآمدند به آن حوض و غسل میکردند و از آن میآشامیدند و در آنجا دعا میخواندند و حوائج خود را از خدا میخواستند و حوائج آنها روا میشد و آن چشمه راعین کهلان مینامند و مردم تا به امروز به آن چشمه میآیند.[2] 3- شیخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوصلت روایت کردهاند که چون امام رضا علیه السّلام به ده سرخ رسید، گفتند: یا ابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمیخوانید؟ حضرت پیاده شد و فرمود: آب بیاورید، گفتند: آب نداریم، پس با دست مبارک خود خاک زمین را کنار زد، چشمهای جوشید حضرت و همراهانش وضو گرفتند و اثرش هنوز باقی است و چون به سناباد رسید پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که دیگها را از آن میتراشند و گفت: خدایا! نفع ببخش به این کوه و برکت ده در هر چه در ظرفی گذارند که از این کوه تراشند و فرمود که برایش دیگها از سنگ تراشیدند و فرمود که غذایش را نپزند مگر در آن دیگها. پس از آن روز مردم دیگها و ظرفها از آن تراشیدند و برکت یافتند.[3] 4- از ابوهاشم جعفری نقل کردهاند که گفت: وقتی رجاء بن ابی ضحاک، امام رضا علیه السّلام را از طریق اهواز به سمت خراسان میبرد، چون خبر تشریف فرمایی امام به من رسید، خودم را به اهواز رساندم و خدمت حضرت شرفیاب شدم، آن موقع زمان اوج گرمای تابستان بود و ایشان نیز بیمار بودند. آن حضرت به من فرمودند: طبیبی برای ما بیاور! حرکت کرده و طبیبی حاذق را به خدمتشان آوردم، امام گیاهی را برای طبیبی توصیف کرد، طبیب از آن همه اطّلاعات امام متعجب شد و گفت: هیچ کس را جز شما سراغ ندارم که این گیاه را بشناسد، امام فرمود: پس نیشکر تهیه کن، طبیب گفت: یافتن نیشکر در این فصل از آنچه در ابتدا نام بردید دشوارتر است چرا که در این وقت سال نیشکر یافت نمیشود، امام فرمود: هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است، آن گاه امام به من ابوهاشم اشاره کرد و فرمود: با او همراه شو و به آن سوی آب بروید ، پس خرمنی انباشته مییابید به سوی آن بروید مردی سیاه را خواهید دید، از او محلّ روییدن نیشکر و آن گیاه را بپرسید. ابوهاشم میگوید: من با آن طبیب به همان نشانی که امام فرموده بود رفتیم، سپس آن گیاه و نیشکر را تهیه کرده و به خدمت آن حضرت آوردیم، طبیب که از آن همه اطّلاعات و علم غیب آن حضرت شگفت زده شده بود از من پرسید این مرد کیست؟ ... چون خبر این واقعه و کرامت امام به گوش رجاء بن ضحاک رسید او فوراً به یاران خود دستور داد امام را حرکت دهند.[4] 5- نیز ابوالحسن صائع از عمویش نقل میکند که گفت: با حضرت رضا علیه السّلام به خراسان میرفتیم و چون به اهواز رسیدیم، امام به مردم اهواز فرمود: نیشکری برای من تهیه کنید، بعضی از بیخردان آنجا گفتند: این اعرابی و بادیه نشین است، نمیداند که نیشکر در فصل تابستان پیدا نمیشود، عرض کردند: سرور ما! این فصل نیشکر پیدا نمیشود، حضرت فرمود: جستجو کنید، مییابید، اسحاق بن ابراهیم گفت: به خدا سرور من چیز غیر موجود نخواست، به همه اطراف فرستادند؛ رعایای اسحاق آمده و گفتند: ما مختصری داریم برای بذر گذاشتهایم که بکاریم.[5] 6- از عبدالرحمان معروف به صفوانی نقل کردهاند که گفت: قافلهای از خراسان به کرمان میرفت دزدان راه آنها را بستند و یکی از آنها را به ثروتمندی متهم کرده و گرفتند و مدتی شکنجه دادند تا اینکه مالی بدهد و خود را آزاد کند، او را در برف نگه داشتند و دهنش را از برف پر کردند تا اینکه یکی از زنان دزدان به وی رحم کرده و آزادش کرد او فرار کرد ولی زبان و دهانش فاسد شد به طوری که قدرت حرف زدن نداشت. به خراسان آمد و شنید که امام رضا علیه السّلام در نیشابور است، پس در خواب دید گویا کسی به او میگوید: پسر رسول خدا وارد خراسان شده علّت خود را از او بپرس...، پس آن مرد از خواب بیدار شد و فکر نکرد در آن خوابی که دیده بود، تا اینکه به دروازة نیشابور رسید. به او گفتند: امام رضا علیه السّلام از نیشابور کوچ کرده است و در رباط سعد است. در خاطر مرد افتاد که نزد آن حضرت رود و حکایت خود را به ایشان بگوید، شاید که نفع بخشد، پس به رباط سعد آمد و به آن حضرت داخل شد و قضیه را گفت؛ و از حضرت خواست که دوایی تعلیم دهد، که از آن سود برد، امام فرمود: آنچه در خواب گفتم، و تعلیم کردم، انجام بده ، آن مرد می گوید: به دستور حضرت عمل کردم و عافیت یافتم.[6] 7- از احمد بن محمّد ابی نصر نقل کردهاند که گفت: وقتی امام رضا علیه السّلام را به خراسان میبردند به قادسیه که رسیدند، آن حضرت را وارد کوفه نکردند، بلکه از راه بیابان به بصره بردند، حضرت قرآنی برای من فرستاد، چون باز کردم سورة بینه آمد، دیدم طولانی تر و بیشتر از سورهای است که در سایر قرآنها است، مقداری از آن را حفظ کردم، مسافری با دستمال و مهر و گلی وارد شد و گفت: قرآن را بیاور، آن را در دستمال گذاشت و گل بر آن نهاد و مهرش کرد و برد، بعد از آن هر چه حفظ کرده بودم از یادم رفت، و هر چه کوشیدم یک کلمه از آن هم یادم نیامد.[7] 8- از علی بن احمد وشا نقل کردهاند که گفت: از کوفه به خراسان میرفتم، دخترم به من گفت: پدر این حلّه را بگیر و بفروش و از پولش یک فیروزه برای من بخر، حله را گرفتم و داخل یکی از لباسها گذاشتم، چون وارد مرو شدم در کاروانسرایی منزل کردم، دیدم غلامان علی بن موسی الرضا علیه السّلام آمدند، و گفتند: حلهای میخواهیم، غلامی مرده در آن دفن کنیم، گفتم که من حلّه ندارم، رفتند و دوباره برگشتند، گفتند که مولای ما سلام میرساند و میفرماید: در فلان چمدان و داخل لباس حلهای داری که دخترت داده و گفته: از پولش برایم فیروزهای بخر، این پول حله است. پس من حلّه را به آنها دادم.[8] 9- در خراسان زنی به نام زینب ادّعا کرد که من از نسل فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم، وقتی گفتة این زن به امام رضا علیه السّلام رسید، حضرت فرمود: هر که به حقیقت از نسل علی علیه السّلام و فاطمه سلام الله علیها باشد گوشتش بر درندگان حرام است، تا اینکه مجلسی در حضور مأمون و مردم تشکیل شد، امام به آن زن فرمود: اگر در ادعای خود صادق هستی به میان درندگان برو، آن زن به امام علیه السّلام فرمود: تو خودت نزد آنها برو اگر راست میگویی آنها به تو آسیبی نمیرسانند. امام علی علیه السّلام دیگر با آن زن سخن نگفت و برخاست و به طرف قفس درندگان رفت تا اینکه حضرت داخل قفس شد، همة درندگان روی دم نشستند، حضرت نزدیک رفت و دست به سر و صورت آنان کشید، در این هنگام همة مردم و ناظران با تعجب به حضرت نگاه کردند. سپس حضرت از داخل قفس بیرون آمدند، و بعد آن زن را وارد قفس درندگان کردند و او طعمة درندگان شد.[9] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ستارگان درخشان.محمّد جواد نجفی. 2. منتهی الامال.شیخ عباس قمی، 3. هشتمین امام، حمید قلندری برد سیری. پی نوشتها: [1] . محمد بن علی بن ابن شهر آشوب، مناقب، قم، المطبعة العلمیه، بیتا، ج 4، ص 344. و شیخ حرّ عاملی، اثباة الهداة، ترجمة احمد جنتی، المطبعة العلمیه، قم، ج6، ص 52. [2] . ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 348. [3] . ابن بابویه قمی، عیون اخبار رضا، تحقیق: شیخ حسن اعلمی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ج1، ص 147، علامه مجلسی، بحارالانوار، الطبعة الثانیه، بیروت لبنان، مؤسسة الوفاء، ج49، ص 125، محمد بن علی بن ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 343، و سید هاشم بحرانی، مدینة المعاجز، تحقیق: عزت الله مولای همدانی، مؤسسة المعارف الاسلامیه، ج7، ص 133. [4] . علامه مجلسی، پیشین، ج 49، ص 118، و شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 135. [5] . شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج6، ص 61. [6] . عیسی اربلی، کشف الغمه، ترجمة حسین زوارئی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1381 ه، ج3، ص 153. محمد بن علی بن ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 344، و شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 68. [7] . شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال معروف به رجال کشی، تصحیح مصطفوی، دانشکدة الهیات و معارف اسلامی، مشهد، 1348، ص 588، و شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 145. [8] . عیسی اربلی، پیشین، ج3، ص 152،محمد بن علی بن ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 341، و شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 125. [9] . شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 152. منبع: اندیشه قم
از امام رضا علیه السّلام در طول سفرش به ایران در منازل مختلف کرامات و معجزاتی مشاهده میشد و آثار برخی از آنها تا به امروز موجود است که به آنها اشاره میشود:
1- از خدیجه دختر حمدان نقل کردهاند که گفت: وقتی که حضرت در نیشابور در محلّة غزو وارد شد، تا آنجا که میگوید: چون در خانة ما آمد در کنار خانه درخت بادامی کاشت و روئید و بزرگ شد، همان سال میوه داد و مردم خبردار شدند و از میوهاش برای شفای مریضها میبردند. هر که به دردی مبتلا میشد برای تبرک و شفا از آن میخورد و خوب میشد. هر که چشمش درد میگرفت، از میوة آن به چشم میمالید صحّت می یافت و زن آبستن که زائیدنش دشوار میشد از آن میخورد به آسانی وضع حمل میکرد و برای قولنج حیوانات چوب آن را به شکم آنها میمالیدند خوب میشد. پس از مدتی درخت خشک شد، جدّ من حمدان آمد شاخههای آن را برید کور شد و پسرش عمرو آن را از بیخ برید، تمام مالش که هفتاد الی هشتاد هزار درهم بود. از بین رفت ...[1]
2- شیخ صدوق روایت کرده چون امام رضا علیه السّلام داخل نیشابور شد در محلّهای فرود آمد که او را (فوزا) میگفتند و آنجا حمامی بنا نمود و آن حمام امروز به گرمابه رضا معروف است و آنجا چشمهای بود که آبش کم شده بود، حضرت کسی را واداشت که آب آن را بیرون آورد تا بسیار شد و از بیرون دروازه حوضی ساخت که چند پله پایین میرفت، حضرت داخل آن حوض شد و غسل کرد و بیرون آمد و بر پشت آن نماز گزارد و مردم میآمدند به آن حوض و غسل میکردند و از آن میآشامیدند و در آنجا دعا میخواندند و حوائج خود را از خدا میخواستند و حوائج آنها روا میشد و آن چشمه راعین کهلان مینامند و مردم تا به امروز به آن چشمه میآیند.[2]
3- شیخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوصلت روایت کردهاند که چون امام رضا علیه السّلام به ده سرخ رسید، گفتند: یا ابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمیخوانید؟ حضرت پیاده شد و فرمود: آب بیاورید، گفتند: آب نداریم، پس با دست مبارک خود خاک زمین را کنار زد، چشمهای جوشید حضرت و همراهانش وضو گرفتند و اثرش هنوز باقی است و چون به سناباد رسید پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که دیگها را از آن میتراشند و گفت: خدایا! نفع ببخش به این کوه و برکت ده در هر چه در ظرفی گذارند که از این کوه تراشند و فرمود که برایش دیگها از سنگ تراشیدند و فرمود که غذایش را نپزند مگر در آن دیگها. پس از آن روز مردم دیگها و ظرفها از آن تراشیدند و برکت یافتند.[3]
4- از ابوهاشم جعفری نقل کردهاند که گفت: وقتی رجاء بن ابی ضحاک، امام رضا علیه السّلام را از طریق اهواز به سمت خراسان میبرد، چون خبر تشریف فرمایی امام به من رسید، خودم را به اهواز رساندم و خدمت حضرت شرفیاب شدم، آن موقع زمان اوج گرمای تابستان بود و ایشان نیز بیمار بودند. آن حضرت به من فرمودند: طبیبی برای ما بیاور! حرکت کرده و طبیبی حاذق را به خدمتشان آوردم، امام گیاهی را برای طبیبی توصیف کرد، طبیب از آن همه اطّلاعات امام متعجب شد و گفت: هیچ کس را جز شما سراغ ندارم که این گیاه را بشناسد، امام فرمود: پس نیشکر تهیه کن، طبیب گفت: یافتن نیشکر در این فصل از آنچه در ابتدا نام بردید دشوارتر است چرا که در این وقت سال نیشکر یافت نمیشود، امام فرمود: هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است، آن گاه امام به من ابوهاشم اشاره کرد و فرمود: با او همراه شو و به آن سوی آب بروید ، پس خرمنی انباشته مییابید به سوی آن بروید مردی سیاه را خواهید دید، از او محلّ روییدن نیشکر و آن گیاه را بپرسید. ابوهاشم میگوید: من با آن طبیب به همان نشانی که امام فرموده بود رفتیم، سپس آن گیاه و نیشکر را تهیه کرده و به خدمت آن حضرت آوردیم، طبیب که از آن همه اطّلاعات و علم غیب آن حضرت شگفت زده شده بود از من پرسید این مرد کیست؟ ... چون خبر این واقعه و کرامت امام به گوش رجاء بن ضحاک رسید او فوراً به یاران خود دستور داد امام را حرکت دهند.[4]
5- نیز ابوالحسن صائع از عمویش نقل میکند که گفت: با حضرت رضا علیه السّلام به خراسان میرفتیم و چون به اهواز رسیدیم، امام به مردم اهواز فرمود: نیشکری برای من تهیه کنید، بعضی از بیخردان آنجا گفتند: این اعرابی و بادیه نشین است، نمیداند که نیشکر در فصل تابستان پیدا نمیشود، عرض کردند: سرور ما! این فصل نیشکر پیدا نمیشود، حضرت فرمود: جستجو کنید، مییابید، اسحاق بن ابراهیم گفت: به خدا سرور من چیز غیر موجود نخواست، به همه اطراف فرستادند؛ رعایای اسحاق آمده و گفتند: ما مختصری داریم برای بذر گذاشتهایم که بکاریم.[5]
6- از عبدالرحمان معروف به صفوانی نقل کردهاند که گفت: قافلهای از خراسان به کرمان میرفت دزدان راه آنها را بستند و یکی از آنها را به ثروتمندی متهم کرده و گرفتند و مدتی شکنجه دادند تا اینکه مالی بدهد و خود را آزاد کند، او را در برف نگه داشتند و دهنش را از برف پر کردند تا اینکه یکی از زنان دزدان به وی رحم کرده و آزادش کرد او فرار کرد ولی زبان و دهانش فاسد شد به طوری که قدرت حرف زدن نداشت. به خراسان آمد و شنید که امام رضا علیه السّلام در نیشابور است، پس در خواب دید گویا کسی به او میگوید: پسر رسول خدا وارد خراسان شده علّت خود را از او بپرس...، پس آن مرد از خواب بیدار شد و فکر نکرد در آن خوابی که دیده بود، تا اینکه به دروازة نیشابور رسید. به او گفتند: امام رضا علیه السّلام از نیشابور کوچ کرده است و در رباط سعد است. در خاطر مرد افتاد که نزد آن حضرت رود و حکایت خود را به ایشان بگوید، شاید که نفع بخشد، پس به رباط سعد آمد و به آن حضرت داخل شد و قضیه را گفت؛ و از حضرت خواست که دوایی تعلیم دهد، که از آن سود برد، امام فرمود: آنچه در خواب گفتم، و تعلیم کردم، انجام بده ، آن مرد می گوید: به دستور حضرت عمل کردم و عافیت یافتم.[6]
7- از احمد بن محمّد ابی نصر نقل کردهاند که گفت: وقتی امام رضا علیه السّلام را به خراسان میبردند به قادسیه که رسیدند، آن حضرت را وارد کوفه نکردند، بلکه از راه بیابان به بصره بردند، حضرت قرآنی برای من فرستاد، چون باز کردم سورة بینه آمد، دیدم طولانی تر و بیشتر از سورهای است که در سایر قرآنها است، مقداری از آن را حفظ کردم، مسافری با دستمال و مهر و گلی وارد شد و گفت: قرآن را بیاور، آن را در دستمال گذاشت و گل بر آن نهاد و مهرش کرد و برد، بعد از آن هر چه حفظ کرده بودم از یادم رفت، و هر چه کوشیدم یک کلمه از آن هم یادم نیامد.[7]
8- از علی بن احمد وشا نقل کردهاند که گفت: از کوفه به خراسان میرفتم، دخترم به من گفت: پدر این حلّه را بگیر و بفروش و از پولش یک فیروزه برای من بخر، حله را گرفتم و داخل یکی از لباسها گذاشتم، چون وارد مرو شدم در کاروانسرایی منزل کردم، دیدم غلامان علی بن موسی الرضا علیه السّلام آمدند، و گفتند: حلهای میخواهیم، غلامی مرده در آن دفن کنیم، گفتم که من حلّه ندارم، رفتند و دوباره برگشتند، گفتند که مولای ما سلام میرساند و میفرماید: در فلان چمدان و داخل لباس حلهای داری که دخترت داده و گفته: از پولش برایم فیروزهای بخر، این پول حله است. پس من حلّه را به آنها دادم.[8]
9- در خراسان زنی به نام زینب ادّعا کرد که من از نسل فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم، وقتی گفتة این زن به امام رضا علیه السّلام رسید، حضرت فرمود: هر که به حقیقت از نسل علی علیه السّلام و فاطمه سلام الله علیها باشد گوشتش بر درندگان حرام است، تا اینکه مجلسی در حضور مأمون و مردم تشکیل شد، امام به آن زن فرمود: اگر در ادعای خود صادق هستی به میان درندگان برو، آن زن به امام علیه السّلام فرمود: تو خودت نزد آنها برو اگر راست میگویی آنها به تو آسیبی نمیرسانند. امام علی علیه السّلام دیگر با آن زن سخن نگفت و برخاست و به طرف قفس درندگان رفت تا اینکه حضرت داخل قفس شد، همة درندگان روی دم نشستند، حضرت نزدیک رفت و دست به سر و صورت آنان کشید، در این هنگام همة مردم و ناظران با تعجب به حضرت نگاه کردند. سپس حضرت از داخل قفس بیرون آمدند، و بعد آن زن را وارد قفس درندگان کردند و او طعمة درندگان شد.[9]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ستارگان درخشان.محمّد جواد نجفی.
2. منتهی الامال.شیخ عباس قمی،
3. هشتمین امام، حمید قلندری برد سیری.
پی نوشتها:
[1] . محمد بن علی بن ابن شهر آشوب، مناقب، قم، المطبعة العلمیه، بیتا، ج 4، ص 344. و شیخ حرّ عاملی، اثباة الهداة، ترجمة احمد جنتی، المطبعة العلمیه، قم، ج6، ص 52.
[2] . ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 348.
[3] . ابن بابویه قمی، عیون اخبار رضا، تحقیق: شیخ حسن اعلمی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ج1، ص 147، علامه مجلسی، بحارالانوار، الطبعة الثانیه، بیروت لبنان، مؤسسة الوفاء، ج49، ص 125، محمد بن علی بن ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 343، و سید هاشم بحرانی، مدینة المعاجز، تحقیق: عزت الله مولای همدانی، مؤسسة المعارف الاسلامیه، ج7، ص 133.
[4] . علامه مجلسی، پیشین، ج 49، ص 118، و شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 135.
[5] . شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج6، ص 61.
[6] . عیسی اربلی، کشف الغمه، ترجمة حسین زوارئی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1381 ه، ج3، ص 153. محمد بن علی بن ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 344، و شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 68.
[7] . شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال معروف به رجال کشی، تصحیح مصطفوی، دانشکدة الهیات و معارف اسلامی، مشهد، 1348، ص 588، و شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 145.
[8] . عیسی اربلی، پیشین، ج3، ص 152،محمد بن علی بن ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 341، و شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 125.
[9] . شیخ حر عاملی، پیشین، ج6، ص 152.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] کراماتی که از امام رضا علیه السّلام در طول سفرش به ایران ذکر شده با مدارک معتبر بیان نمایید.
- [سایر] سلام، امام رضا (ع) در ایران فارسی صحبت می کردند؟
- [سایر] سفر حضرت معصومه به ایران به دعوت امام رضا(ع) بود یا فرار از خواستگاری مامون؟
- [سایر] زمان ورود حضرت معصومه(س) به ایران امام رضا(ع) شهید شده بود یا زنده بود؟
- [سایر] آیا حضور امام رضا (ع)در گسترش تشیّع در ایران تاثیر داشت؟
- [سایر] آیا لقب غریب الغربا برای امام رضا(ع) در روایات ذکر شده است؟
- [سایر] چرا به امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) لقب (ابا الحسن) را دادهاند؟
- [سایر] چرا امام رضا (ع) را ابوالحسن می نامند؟
- [سایر] حضور امام رضا(علیه السلام) در ایران چه تأثیری در گسترش تشیع در ایران داشته است؟
- [سایر] دلیل فرمایش امام حسن عسگری (ع) که ثواب زیارت امام رضا (ع)بیشتر از زیارت امام حسین (ع) است، چیست؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فوراً نیت سجده سهو کند، و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد، و ذکر بگوید، و ذکر سجده سهو را به سه نحو می شود انجام داد. اول "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِه". دوم "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد". سوم "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ السَّلاَمُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُه"، و احتیاط اختیار قسم سوم است، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکر را بگوید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که اذان شخص دیگری را میشنود، مستحب است هر قسمتی را که میشنود تکرار کند، ولی در بازگویی اقامهای که از دیگری میشنود، باید قصد ذکر مطلق نماید نه قصد اقامه و از (حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ) تا (حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَلِ) را به امید ثواب بگوید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که اذان دیگری را می شنود مستحب است هر قسمتی را که می شنود بگوید و اما نسبت به اقامه از حی علی الصلاه تا قد قامت الصلاه را رجاء بگوید و مستحب است بقیه را به قصد ذکر بگوید
- [آیت الله مظاهری] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند، و از تعقیبهایی که سفارش بسیار شده است، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اکبر، بعد 33 مرتبه الحمدللَّه، و بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه، و امام صادق علیه السلام فرموده است: تسبیح مادرم حضرت زهرا علیها السلام نزد من بهتر از هزار رکعت نماز است.
- [آیت الله بهجت] بعد از تشهّد رکعت آخر نماز، درحالیکه نشسته و بدن آرام است، باید سلام نماز را بگوید و مستحب است ابتدا بگوید: (اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُهُ) و بعد از آن باید بگوید: (اَلسَّلامُ عَلَینَا وَ عَلَی عِبادِ اللّه الصّالِحِین). و یا اینکه بگوید: (اَلسَّلامُ عَلَیکمْ) و بنابر اظهر، مستحب است بلکه موافق احتیاط است که بعد از آن بگوید: (وَ رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه). و بهتر آن است که هر سه سلام را به ترتیبی که ذکر شد بگوید.
- [آیت الله جوادی آملی] .در سجده آیه قرآنی، ذکر واجب نیست, چنانکه تشهد و تسلیم و مانند آن, واجب نیست. هرچند ذکر سجده تلاوت، مستحب است و به هرذکری میتوان اکتفا نمود؛ لیکن بهتر است که گفته شود:(لا اِلهَ اِلَّا اللهُ حَقًّا حَقًّا، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ایماناً وَ تَصْدیقاً، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ عُبُودِیةً، وَرِقّاً سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبَّداً وَرِقّاً، لا مُسْتَنْکفاً وَ لا مُسْتَکبِراً، بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائفٌ مُسْتَجیرٌ )یا گفته شود: (َعُوذُ بِرِضاک مِنْ سَخَطِک، وَ بِمُعافاتِک عَنْ عُقُوبَتِک، اَعُوذَبِک مِنْک، لا اُحْصی ثَناءً عَلَیک، اَنْتَ کما اَثْنَیتَ عَلی نَفْسِک)