با توجه به شناختی که امام(ره) از مهندس بازرگان داشتند چرا وی را به نخست وزیری انتخاب کردند؟
در پاسخ به این سؤال دو نکته را می توان یادآور شد نخست: امام خمینی(ره) باتوجه به رهبری حکیمانه ای که داشتند از سعه صدر بالایی برخوردار بودند از این رو تا جایی که مصلحت کشور بود به افراد میدان کار می دادند بطور مثال به اولین رئیس جمهور که آقای بنی صدر بودند علیرغم نصایح و گوشزدهایی که به ایشان داشتند فرصت دادند تا جایی که امکان دارد راه بازگشت را برای وی گذاشتند و یا با فرصت دادن به ایشان جایی برای بهانه جویی باقی نماند و در واقع این کار اتمام حجتی بود برای وی تا بگویند امکان و فرصت خدمت به این مردم برای ایشان وجود دارد، در خصوص آقای بازرگان هم همینطور بود و با توجه به این که ایشان شخص مطرحی بودند و سابقه فعالیت های دینی و سیاسی هم داشتند و در میان دوستان و برخی جریان ها نفوذ داشتند و نیز ارتباطاتی هم با یاران امام همچون مرحوم مطهری و ... داشتند از این رو معرفی ایشان به عنوان نخست وزیر در واقع فراهم آوردن فرصت و امکان برای خدمت به این مردم بوده است البته آقای بازرگان از دوران نهضت ملی نفت در مسائل سیاسی وارد شده بودند و شخص شناخته شده ای بودند منطقی هم بود که امام(ره) از نیروی ایشان ( البته فارغ از تعلق و وابستگی ایشان به گروه نهضت آزادی که این نکته هم در حکم نخست وزیری آمده بود) استفاده نمایند و ایشان را به عنوان نخست وزیر معرفی و تا جایی که امکان دارد حمایت نمایند و لکن آقای بازرگان بیشتر تمایل داشتند امام و رهبری دینی در قم خلاصه و محصور گردد و کاری به اوضاع و مسائل کشور نداشته باشند از این رو جایگاه و مقبولیت مردمی خود را از دست دادند و برای همین توجیهی برای باقی ماندن درآن جایگاه را نداشته و استعفاء دادند[1]. دوم : برخی اظهارات و خاطرات یاران امام(ره) گواهی می دهد که امام (ره) آقای بازرگان را از همان سالهای چهل به خوبی می شناختند و یاران انقلاب و مبارزین را از ائتلاف و همکاری با آن ها باز می دارند در هرصورت یاران نزدیک به امام (ره) ایشان و گرایشات وی را تا حدودی می دانستند و از این باب هوشیاری لازم را داشتند، به خصوص این که شناخت و تجربه نهضت ملی شدن نفت و بی مهری مصدقی ها نسبت به نیروهای مذهبی را هم داشتند و امثال بازرگان هم افتخار خود را مصدقی بودن می دانستند و براین نکته در اساسنامه نهضت آزادی تصریح کرده بودند، در سال پنجاه و هفت با اوج گیری انقلاب، مسائل حقوق بشری هم مطرح گردید و آقای بازرگان هم با اعزام کمیته حقوق بشر توسط غربی ها فعال میدان شد[2] و به تبع آن می توانست ارتباط با غربی ها را هم داشته باشد برخی از رهبران انقلابی ابراز داشته اند[3]که که تلقی غربی ها از میانه رو بودن بازرگان و تمایلات ایشان، در واقع انتخاب آقای بازرگان به عنوان نخست وزیری را می تواند توجیه نماید یعنی انتخاب بازرگان می توانست غربی ها را از دخالت مستقیم باز دارد، برطبق این اظهارات انتخاب آقای بازرگان ( باوجود شناختی که به گرایش ها و تمایلات وی وجود داشته است) می تواند دلیل حساب شده ای باشد، لکن به هر حال امام(ره) در خصوص انتخاب بازرگان فرمودند که من موافق انتخاب ایشان نبوده و به اصرار دوستان ، ایشان را به عنوان نخست وزیری انتخاب کرده[4] و خطرات گروه نهضت آزادی را گوشزد می نمایند[5] آن چه که بیشتر به ذهن می رسد این است که امام(ره) و شیوه مدیریت حکیمانه ایشان فرصت و امکان دادن به افراد برای خدمت به مردم و نیز اتمام حجت برای برخی از افراد و جریان ها بود و این امر البته با رعایت مصالح انجام می گرفت انتخاب بازرگان هم از این باب بود، هم چنین رعایت مصالح کلان کشور و انقلاب هم در آن موقع مورد لحاظ امام قرار گرفته بود و این امر علی الظاهر می تواند دلیل خوبی برای انتخاب بازرگان به عنوان نخست وزیری باشد. برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب ( نقش روشنفکران وابسته ( مهندس مهدی بازرگان) ) که توسط مؤسسه فرهنگی قدر ولایت تهیه و منتشر شده است مراجعه نمائید. پی نوشتها: [1]. ( نقش روشنفکران وابسته ( مهندس مهدی بازرگان) ) ، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت [2] . رک تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلال الدین مدنی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ج دوم [3] . مصاحبه آقای هاشمی رفسنجانی [4]. نامه امام خمینی به آقای منتظری 1/6/ 68 [5] . نامه امام خمینی به وزیر کشور وقت( که درآن زمان آقای محتشمی وزیر کشور بودند) منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

با توجه به شناختی که امام(ره) از مهندس بازرگان داشتند چرا وی را به نخست وزیری انتخاب کردند؟


پاسخ:

در پاسخ به این سؤال دو نکته را می توان یادآور شد
نخست: امام خمینی(ره) باتوجه به رهبری حکیمانه ای که داشتند از سعه صدر بالایی برخوردار بودند از این رو تا جایی که مصلحت کشور بود به افراد میدان کار می دادند بطور مثال به اولین رئیس جمهور که آقای بنی صدر بودند علیرغم نصایح و گوشزدهایی که به ایشان داشتند فرصت دادند تا جایی که امکان دارد راه بازگشت را برای وی گذاشتند و یا با فرصت دادن به ایشان جایی برای بهانه جویی باقی نماند و در واقع این کار اتمام حجتی بود برای وی تا بگویند امکان و فرصت خدمت به این مردم برای ایشان وجود دارد، در خصوص آقای بازرگان هم همینطور بود و با توجه به این که ایشان شخص مطرحی بودند و سابقه فعالیت های دینی و سیاسی هم داشتند و در میان دوستان و برخی جریان ها نفوذ داشتند و نیز ارتباطاتی هم با یاران امام همچون مرحوم مطهری و ... داشتند از این رو معرفی ایشان به عنوان نخست وزیر در واقع فراهم آوردن فرصت و امکان برای خدمت به این مردم بوده است البته آقای بازرگان از دوران نهضت ملی نفت در مسائل سیاسی وارد شده بودند و شخص شناخته شده ای بودند منطقی هم بود که امام(ره) از نیروی ایشان ( البته فارغ از تعلق و وابستگی ایشان به گروه نهضت آزادی که این نکته هم در حکم نخست وزیری آمده بود) استفاده نمایند و ایشان را به عنوان نخست وزیر معرفی و تا جایی که امکان دارد حمایت نمایند و لکن آقای بازرگان بیشتر تمایل داشتند امام و رهبری دینی در قم خلاصه و محصور گردد و کاری به اوضاع و مسائل کشور نداشته باشند از این رو جایگاه و مقبولیت مردمی خود را از دست دادند و برای همین توجیهی برای باقی ماندن درآن جایگاه را نداشته و استعفاء دادند[1].
دوم : برخی اظهارات و خاطرات یاران امام(ره) گواهی می دهد که امام (ره) آقای بازرگان را از همان سالهای چهل به خوبی می شناختند و یاران انقلاب و مبارزین را از ائتلاف و همکاری با آن ها باز می دارند در هرصورت یاران نزدیک به امام (ره) ایشان و گرایشات وی را تا حدودی می دانستند و از این باب هوشیاری لازم را داشتند، به خصوص این که شناخت و تجربه نهضت ملی شدن نفت و بی مهری مصدقی ها نسبت به نیروهای مذهبی را هم داشتند و امثال بازرگان هم افتخار خود را مصدقی بودن می دانستند و براین نکته در اساسنامه نهضت آزادی تصریح کرده بودند، در سال پنجاه و هفت با اوج گیری انقلاب، مسائل حقوق بشری هم مطرح گردید و آقای بازرگان هم با اعزام کمیته حقوق بشر توسط غربی ها فعال میدان شد[2] و به تبع آن می توانست ارتباط با غربی ها را هم داشته باشد برخی از رهبران انقلابی ابراز داشته اند[3]که که تلقی غربی ها از میانه رو بودن بازرگان و تمایلات ایشان، در واقع انتخاب آقای بازرگان به عنوان نخست وزیری را می تواند توجیه نماید یعنی انتخاب بازرگان می توانست غربی ها را از دخالت مستقیم باز دارد، برطبق این اظهارات انتخاب آقای بازرگان ( باوجود شناختی که به گرایش ها و تمایلات وی وجود داشته است) می تواند دلیل حساب شده ای باشد، لکن به هر حال امام(ره) در خصوص انتخاب بازرگان فرمودند که من موافق انتخاب ایشان نبوده و به اصرار دوستان ، ایشان را به عنوان نخست وزیری انتخاب کرده[4] و خطرات گروه نهضت آزادی را گوشزد می نمایند[5] آن چه که بیشتر به ذهن می رسد این است که امام(ره) و شیوه مدیریت حکیمانه ایشان فرصت و امکان دادن به افراد برای خدمت به مردم و نیز اتمام حجت برای برخی از افراد و جریان ها بود و این امر البته با رعایت مصالح انجام می گرفت انتخاب بازرگان هم از این باب بود، هم چنین رعایت مصالح کلان کشور و انقلاب هم در آن موقع مورد لحاظ امام قرار گرفته بود و این امر علی الظاهر می تواند دلیل خوبی برای انتخاب بازرگان به عنوان نخست وزیری باشد. برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب ( نقش روشنفکران وابسته ( مهندس مهدی بازرگان) ) که توسط مؤسسه فرهنگی قدر ولایت تهیه و منتشر شده است مراجعه نمائید.

پی نوشتها:
[1]. ( نقش روشنفکران وابسته ( مهندس مهدی بازرگان) ) ، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت
[2] . رک تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلال الدین مدنی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ج دوم
[3] . مصاحبه آقای هاشمی رفسنجانی
[4]. نامه امام خمینی به آقای منتظری 1/6/ 68
[5] . نامه امام خمینی به وزیر کشور وقت( که درآن زمان آقای محتشمی وزیر کشور بودند)
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین