(چرا انقلاب رخ می‌دهد؟) سؤالی است که ذهن همه را مشغول می‌کند و جوابهای متفاوتی برای آن مطرح می شود و چون انقلاب ، کلان‌ترین و نادرترین پدیده سیاسی است لذا ابعاد و زوایای متفاوت و کلانی نیز خواهد داشت که انقلاب اسلامی نیز از این قاعده استثناء نمی‌شود . بنابر این فرضیه‌ها و نظریه‌هایی در زمینه وقوع انقلابها وجود دارد که عمومی هستند و فرضیه‌هایی هم هستند که مخصوص به انقلابات خاصی می‌شود . در مورد انقلاب اسلامی چند فرضیه و نظریه وجود دارد که عبارتند از: 1) فرضیه توطئه؛ 2) نظریه اقتصادی؛ 3) نظریه مذهب؛ 4) مدرنیزه کردن به عنوان عامل انقلاب و... که سؤال مذکور فرضیه اول را طرح کرده یعنی توطئه . این فرضیه غالباً از سوی خاندان سلطنتی، سلطنت‌طلبها و سرمایه‌داران مطرح شده که می‌گویند انقلاب یک حادثه طراحی شده از سوی غربی‌ها بویژه انگلیس و آمریکا بوده و در برخی موارد پای شوروی را نیز به میان می‌کشند . طرفداران این نظریه علت توطئه را ملی شدن نفت و عدم تمدید قرارداد کنسرسیوم با انگلیس و پیشرفت ایران و صنعتی شدن آن در اثر بحران نفتی و بالا رفتن قیمت نفت که منجر به افزایش ذخایر ارزی گرید می دانند که آمریکا می‌خواسته با وقوع انقلاب جلوی این ترقی را بگیرد . عده‌ای نیز می‌گویند اسرائیل توطئه کرد تا انقلاب پیروز شود و ارتش ایران از اقتدار و تجهیزات تهی گردد و چون جنگ را نیز قبلاً طراحی کرده بودند عراق و ایران را با هم ساقط می‌کردند و تهدیدی برای اسرائیل باقی نمی‌ماند. توده‌ای‌ها می‌گویند آمریکا دید که سوسیالیسم می‌خواهد در ایران پیروز شود لذا تصمیم گرفت انقلاب دلخواه خود و ضد سوسیالیسم را پدید بیاورد و... اما همه اینها حرف بدون دلیل هستند و هیچکدام از این مدعیان حتی یک سند که بتوان به آن اعتماد کرد ارائه نمی‌دهند . اگر امریکا می‌خواست جلوی پیشرفت و به اصطلاح خود این مدعیان ژاپن شدن ایران را بگیرد باید نخست کشورهایی که به سرعت در حال پیشرفت اقتصادی بودند همچون کره جنوبی ، مالزی و اندونزی را کنترل کرده و در آن کشورها انقلاب به پا می داشت . ضمن اینکه اساسا کسی در آمریکا بر این عقیده نبود که ایران بزودی ژاپن می‌شود بلکه قضیه برعکس بود آمریکایی‌ها عقیده داشتند که طرح‌های ایران بلندپروازانه است و در اثر شوک نفتی برنامه‌ریزی شده و در کوتاه مدت متوقف خواهد شد. اما این تفکر که تمام مسائل داخلی را به خارج نسبت بدهیم و مثل معروف که "کار، کار انگلیسی‌هاست" تفکر غلطی است که در دو قرن اخیر دامن کشور گرفته و همه چیز را از عینک توطئه تماشا می‌کند حتی در انقلاب مشروطه که بیشتر از ده هزار نفر از اهالی تهران در سفارت انگلیس بست نشسته بودند حکومت وقت آنها را خائن خواند که از ناحیه انگلیس اجیر شده‌اند.(1) با توجه به مقدمه فوق برای روشن شدن بی اساسی این ادعا مطالبی را بطور مختصر بیان می‌کنیم: هیچ عاقلی بر سرشاخه نشسته و ته شاخه را قطع نمی‌کند و هیچ سیاستمداری بدون محاسبه عمل سیاسی نمی‌کند. تمام افراد سیاسی دنبال کوچکترین جا پا برای نفوذ هستند و عقل سلیم حکم می‌کند اگر از جائی درآمد کمتری عاید کسی ‌شود بهتر است که چیزی بدستش نیاید و این در بین افراد معمولی قابل لمس است تا چه رسد به قدرتی مثل آمریکا که منافع سرشاری از ایران داشته باشد و بخواهد از دست بدهد و حکومت تحت سیطره خود را رها کند و ژاندارم منطقه را بردارد و بجای او کسی را بنشاند که یا هیچ شناختی از او ندارد و یا دشمن بودن آن کاملاً واضح است . پیروزی هر کسی در ایران منطقه را برای آمریکا و یا غربی‌ها ناامن می‌کرد و برای ملت‌های منطقه و حتی جهان جرأت مبارزه می‌داد و این قطعاً به نفع هیچ یک از قدرتهای بزرگ نبود و از سوی دیگر خاندان پهلوی صداقت و فرمانبری خود را به آمریکا ثابت کرده بودند و در عرصه‌های مختلف برای آمریکا خدمات فراوانی داشتند . شاه مجری انقلاب سفید بود ، کاپیتالاسیون را پذیرفته و به آمریکا حق توحش (وحشی بودن ملت ایران) را می‌پرداخت ، آمریکا را وطن خود می‌دانست ، قبل از همه اسرائیل را بصورت دو فاکتو به رسمیت شناخته بود و آمریکا برای تقویت و حفظ او کودتای 28 مرداد 1332 را طراحی و اجرا کرد . شاه قیامهای تهران، تبریز، قم و... را با سکوت معنی دار آمریکا سرکوب کرد و آمریکا نیز کودتای نوژه را با هدف به شکست کشاندن انقلاب اسلامی ضد شاهنشاهی راه اندازی کرد و در تمام این مدت لانه جاسوسی (سفارت آمریکا) برای براندازی نظام تلاش می‌کرد . لذا با توجه به این پرونده ها توجیهی نداریم این سؤال را حتی از ذهن خود بگذرانیم که آمریکا شاه را برداشته و ملت ایران کاری نکردند. آمریکا امام را از اول مبارزه (1342) شناخته بود و خوب می‌دانست که این رهبر اهل سازش با هیچ ظالمی نیست . با این احوال آیا دست زدن به این کار عقلائی بود که کسی را جایگزین شاه کند که دقیقاً نقطه مقابل اهداف و منافع ملی آمریکا قرار دارد؟ شاید این سؤال به ذهن برسد که آمریکا فقط در سرنگونی شاه تلاشی داشت و فرد جایگزین ، امام نبود و این کار اتفاقی بوده است. برای پاسخ به این پرسش یک بیان مختصری از احزاب و یا گروههای غیر دولتی زمان شاه ارائه می‌دهیم: فعالان سیاسی آن زمان عبارت بودند از: اسلام‌گرایان، ملی‌گرایان و توده‌ای‌ها. گروه اول که تقریباً مشخص بود که هیچ سر سازشی با شاه و آمریکا و... ندارند پس آمریکا از اینطور افراد حمایتی ندارد. ملی‌گرایان هم چند دسته بودند که بعداً انشعاباتی داشتند که نهضت آزادی از آن جمله بود . این گروه در بین طبقه متوسط مردم ، بازاریان و روحانیون جایگاهی نداشتند و فقط در جمع روشنفکری و دانشگاهها فعالیت‌هایی داشتند و عدم رسیدن به پیروزی آنها معلوم بود و تنها راه پیروزی آنها ائتلاف با نیروهای مذهبی بود که در اینصورت باز به درد آمریکا نمی‌خورد و گروه دیگر حزب توده و گروه های سیاسی مشابه بود که با توجه به بلوک بندی‌های جهانی و رو در رو بودن شرق و غرب هیچ وقت آمریکا از آن حمایت نمی‌کرد بلکه حزب توده و گروه های مشابه را تا جائی که امکان داشت سرکوب می‌کرد . لذا آمریکا جایگزینی بهتر از شاه نداشت تا خودش شاه را بردارد و اینها قضایائی هستند که شاید زیاد ملموس نباشد اما اگر تاریخ انقلاب را مرور کنیم و تعداد شهداء ، جانبازان و ایثارگری‌های مردم ایران را در طی این دوران بررسی کنیم خواهیم یافت که این حرف درست نیست و جفا به مردم است که با این همه تلاش و ایثار ، آنها را بی نقش بدانیم . ملت ایران هیچوقت فراموش نخواهد کرد که در جلوی دانشگاه تهران نظامیان شاه با طراحی فرماندهان آمریکا و اسرائیلی چه خونهایی ریختند هیچ وقت فراموش نخواهد کرد که ساواک با کمک سیا و موساد چه کارهایی در زندانها انجام داد و با شکنجه‌های بسیار وحشتناک افرادی همچون آیت‌الله غفاری‌ها را شهید کرد و از یاد نمی‌بریم که شاه تمامی مراکز مذهبی را با ترفند تعطیل کرد ، علماء را تبعید و ممنوع المنبر نمود و حتی اجازه سخنرانی‌های ساده و مراسم مذهبی بدست دولت و شاه بود پس مردم اگر بی نقش بوده‌اند چرا شاه اعلام نمی‌کرد مردم آمریکا می‌خواهد مرا براندازد؟ و چرا آمریکا مثل کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق شاه را بی سر و صدا سرنگون نکرد؟ بنابر این آمریکا شاه را بیرون نکرد. بلکه همت والای ملت ایران و رهبری پیامبرگونه امام‌رحمه الله و خون شهداء و جانبازان و آزادگان این انقلاب را به ثمر رسانده است . البته نباید فراموش کرد که شاید دکترین حقوق بشر کارتر فضای سیاسی ایران را باز کرد و یا شوک نفتی از نظر اقتصادی توقعات مردم را بالا برد و در سال 1357 شاه عاجز از تأمین و برآوردن این توقعات گشت لذا مردم نارضایتی بیشتری را ابراز کردند اما اینها عوامل جانبی و تسریع یا کند کننده هستند. با توجه به آثار و شعارهای انقلاب این نظام یک نظام اسلامی و انقلاب یک انقلاب اسلامی بوده و مردم بر این اساس قیام کردند و رهبری اسلامی و قوانین اسلامی را پذیرفتند و شاه ، سلطنت و دیکتاتوری را برای همیشه به زباله‌دان تاریخ سپردند. پی نوشتها: 1) صادق زیبا کلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، )تهران: انتشارات روزنه، دوم، زمستان 1375)، چکیده مطالب )از صفحه 23 تا صفحه 32). منبع: اندیشه قم
آیا اینکه میگویند آمریکا خود شاه را از ایران بیرون کرد چون احتیاج به او نداشت صحت دارد؟
(چرا انقلاب رخ میدهد؟) سؤالی است که ذهن همه را مشغول میکند و جوابهای متفاوتی برای آن مطرح می شود و چون انقلاب ، کلانترین و نادرترین پدیده سیاسی است لذا ابعاد و زوایای متفاوت و کلانی نیز خواهد داشت که انقلاب اسلامی نیز از این قاعده استثناء نمیشود . بنابر این فرضیهها و نظریههایی در زمینه وقوع انقلابها وجود دارد که عمومی هستند و فرضیههایی هم هستند که مخصوص به انقلابات خاصی میشود . در مورد انقلاب اسلامی چند فرضیه و نظریه وجود دارد که عبارتند از:
1) فرضیه توطئه؛ 2) نظریه اقتصادی؛ 3) نظریه مذهب؛ 4) مدرنیزه کردن به عنوان عامل انقلاب و... که سؤال مذکور فرضیه اول را طرح کرده یعنی توطئه . این فرضیه غالباً از سوی خاندان سلطنتی، سلطنتطلبها و سرمایهداران مطرح شده که میگویند انقلاب یک حادثه طراحی شده از سوی غربیها بویژه انگلیس و آمریکا بوده و در برخی موارد پای شوروی را نیز به میان میکشند . طرفداران این نظریه علت توطئه را ملی شدن نفت و عدم تمدید قرارداد کنسرسیوم با انگلیس و پیشرفت ایران و صنعتی شدن آن در اثر بحران نفتی و بالا رفتن قیمت نفت که منجر به افزایش ذخایر ارزی گرید می دانند که آمریکا میخواسته با وقوع انقلاب جلوی این ترقی را بگیرد . عدهای نیز میگویند اسرائیل توطئه کرد تا انقلاب پیروز شود و ارتش ایران از اقتدار و تجهیزات تهی گردد و چون جنگ را نیز قبلاً طراحی کرده بودند عراق و ایران را با هم ساقط میکردند و تهدیدی برای اسرائیل باقی نمیماند. تودهایها میگویند آمریکا دید که سوسیالیسم میخواهد در ایران پیروز شود لذا تصمیم گرفت انقلاب دلخواه خود و ضد سوسیالیسم را پدید بیاورد و... اما همه اینها حرف بدون دلیل هستند و هیچکدام از این مدعیان حتی یک سند که بتوان به آن اعتماد کرد ارائه نمیدهند . اگر امریکا میخواست جلوی پیشرفت و به اصطلاح خود این مدعیان ژاپن شدن ایران را بگیرد باید نخست کشورهایی که به سرعت در حال پیشرفت اقتصادی بودند همچون کره جنوبی ، مالزی و اندونزی را کنترل کرده و در آن کشورها انقلاب به پا می داشت . ضمن اینکه اساسا کسی در آمریکا بر این عقیده نبود که ایران بزودی ژاپن میشود بلکه قضیه برعکس بود آمریکاییها عقیده داشتند که طرحهای ایران بلندپروازانه است و در اثر شوک نفتی برنامهریزی شده و در کوتاه مدت متوقف خواهد شد. اما این تفکر که تمام مسائل داخلی را به خارج نسبت بدهیم و مثل معروف که "کار، کار انگلیسیهاست" تفکر غلطی است که در دو قرن اخیر دامن کشور گرفته و همه چیز را از عینک توطئه تماشا میکند حتی در انقلاب مشروطه که بیشتر از ده هزار نفر از اهالی تهران در سفارت انگلیس بست نشسته بودند حکومت وقت آنها را خائن خواند که از ناحیه انگلیس اجیر شدهاند.(1)
با توجه به مقدمه فوق برای روشن شدن بی اساسی این ادعا مطالبی را بطور مختصر بیان میکنیم:
هیچ عاقلی بر سرشاخه نشسته و ته شاخه را قطع نمیکند و هیچ سیاستمداری بدون محاسبه عمل سیاسی نمیکند. تمام افراد سیاسی دنبال کوچکترین جا پا برای نفوذ هستند و عقل سلیم حکم میکند اگر از جائی درآمد کمتری عاید کسی شود بهتر است که چیزی بدستش نیاید و این در بین افراد معمولی قابل لمس است تا چه رسد به قدرتی مثل آمریکا که منافع سرشاری از ایران داشته باشد و بخواهد از دست بدهد و حکومت تحت سیطره خود را رها کند و ژاندارم منطقه را بردارد و بجای او کسی را بنشاند که یا هیچ شناختی از او ندارد و یا دشمن بودن آن کاملاً واضح است . پیروزی هر کسی در ایران منطقه را برای آمریکا و یا غربیها ناامن میکرد و برای ملتهای منطقه و حتی جهان جرأت مبارزه میداد و این قطعاً به نفع هیچ یک از قدرتهای بزرگ نبود و از سوی دیگر خاندان پهلوی صداقت و فرمانبری خود را به آمریکا ثابت کرده بودند و در عرصههای مختلف برای آمریکا خدمات فراوانی داشتند . شاه مجری انقلاب سفید بود ، کاپیتالاسیون را پذیرفته و به آمریکا حق توحش (وحشی بودن ملت ایران) را میپرداخت ، آمریکا را وطن خود میدانست ، قبل از همه اسرائیل را بصورت دو فاکتو به رسمیت شناخته بود و آمریکا برای تقویت و حفظ او کودتای 28 مرداد 1332 را طراحی و اجرا کرد . شاه قیامهای تهران، تبریز، قم و... را با سکوت معنی دار آمریکا سرکوب کرد و آمریکا نیز کودتای نوژه را با هدف به شکست کشاندن انقلاب اسلامی ضد شاهنشاهی راه اندازی کرد و در تمام این مدت لانه جاسوسی (سفارت آمریکا) برای براندازی نظام تلاش میکرد . لذا با توجه به این پرونده ها توجیهی نداریم این سؤال را حتی از ذهن خود بگذرانیم که آمریکا شاه را برداشته و ملت ایران کاری نکردند. آمریکا امام را از اول مبارزه (1342) شناخته بود و خوب میدانست که این رهبر اهل سازش با هیچ ظالمی نیست . با این احوال آیا دست زدن به این کار عقلائی بود که کسی را جایگزین شاه کند که دقیقاً نقطه مقابل اهداف و منافع ملی آمریکا قرار دارد؟ شاید این سؤال به ذهن برسد که آمریکا فقط در سرنگونی شاه تلاشی داشت و فرد جایگزین ، امام نبود و این کار اتفاقی بوده است. برای پاسخ به این پرسش یک بیان مختصری از احزاب و یا گروههای غیر دولتی زمان شاه ارائه میدهیم:
فعالان سیاسی آن زمان عبارت بودند از: اسلامگرایان، ملیگرایان و تودهایها. گروه اول که تقریباً مشخص بود که هیچ سر سازشی با شاه و آمریکا و... ندارند پس آمریکا از اینطور افراد حمایتی ندارد. ملیگرایان هم چند دسته بودند که بعداً انشعاباتی داشتند که نهضت آزادی از آن جمله بود . این گروه در بین طبقه متوسط مردم ، بازاریان و روحانیون جایگاهی نداشتند و فقط در جمع روشنفکری و دانشگاهها فعالیتهایی داشتند و عدم رسیدن به پیروزی آنها معلوم بود و تنها راه پیروزی آنها ائتلاف با نیروهای مذهبی بود که در اینصورت باز به درد آمریکا نمیخورد و گروه دیگر حزب توده و گروه های سیاسی مشابه بود که با توجه به بلوک بندیهای جهانی و رو در رو بودن شرق و غرب هیچ وقت آمریکا از آن حمایت نمیکرد بلکه حزب توده و گروه های مشابه را تا جائی که امکان داشت سرکوب میکرد . لذا آمریکا جایگزینی بهتر از شاه نداشت تا خودش شاه را بردارد و اینها قضایائی هستند که شاید زیاد ملموس نباشد اما اگر تاریخ انقلاب را مرور کنیم و تعداد شهداء ، جانبازان و ایثارگریهای مردم ایران را در طی این دوران بررسی کنیم خواهیم یافت که این حرف درست نیست و جفا به مردم است که با این همه تلاش و ایثار ، آنها را بی نقش بدانیم . ملت ایران هیچوقت فراموش نخواهد کرد که در جلوی دانشگاه تهران نظامیان شاه با طراحی فرماندهان آمریکا و اسرائیلی چه خونهایی ریختند هیچ وقت فراموش نخواهد کرد که ساواک با کمک سیا و موساد چه کارهایی در زندانها انجام داد و با شکنجههای بسیار وحشتناک افرادی همچون آیتالله غفاریها را شهید کرد و از یاد نمیبریم که شاه تمامی مراکز مذهبی را با ترفند تعطیل کرد ، علماء را تبعید و ممنوع المنبر نمود و حتی اجازه سخنرانیهای ساده و مراسم مذهبی بدست دولت و شاه بود پس مردم اگر بی نقش بودهاند چرا شاه اعلام نمیکرد مردم آمریکا میخواهد مرا براندازد؟ و چرا آمریکا مثل کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق شاه را بی سر و صدا سرنگون نکرد؟
بنابر این آمریکا شاه را بیرون نکرد. بلکه همت والای ملت ایران و رهبری پیامبرگونه امامرحمه الله و خون شهداء و جانبازان و آزادگان این انقلاب را به ثمر رسانده است . البته نباید فراموش کرد که شاید دکترین حقوق بشر کارتر فضای سیاسی ایران را باز کرد و یا شوک نفتی از نظر اقتصادی توقعات مردم را بالا برد و در سال 1357 شاه عاجز از تأمین و برآوردن این توقعات گشت لذا مردم نارضایتی بیشتری را ابراز کردند اما اینها عوامل جانبی و تسریع یا کند کننده هستند. با توجه به آثار و شعارهای انقلاب این نظام یک نظام اسلامی و انقلاب یک انقلاب اسلامی بوده و مردم بر این اساس قیام کردند و رهبری اسلامی و قوانین اسلامی را پذیرفتند و شاه ، سلطنت و دیکتاتوری را برای همیشه به زبالهدان تاریخ سپردند.
پی نوشتها:
1) صادق زیبا کلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، )تهران: انتشارات روزنه، دوم، زمستان 1375)، چکیده مطالب )از صفحه 23 تا صفحه 32).
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا اینکه میگویند آمریکا خود شاه را از ایران بیرون کرد چون احتیاج به او نداشت صحت دارد؟
- [سایر] آیا اینکه می گویند آمریکا خود شاه را از ایران بیرون کرد چون احتیاج به او نداشت صحت دارد؟
- [سایر] آیا اینکه، می گویند امریکا خود شاه را از ایران بیرون کرد چون احتیاج به او نداشت صحت دارد؟
- [سایر] اهمیت ایران برای آمریکا کدام است؟ ادوار رابطه ایران با آمریکا؟ آمریکا در نگاه امام خمینی؟ ابعاد ماهیت استکباری آمریکا؟
- [سایر] آیا تهدیدات آمریکا بر علیه ایران کارساز است و آیا بهتر نیست ایران با آمریکا رابطه بر قرار کند؟
- [سایر] نقش آمریکا در تحمیل جنگ به ایران؟
- [سایر] آیا در انقلاب اسلامی ایران ، آمریکا نیز نقش داشته است ؟
- [سایر] در زمان محمدرضا پهلوی مداخلات و تصمیم گیری های آمریکا بر شاه و کشورمان چگونه بود؟
- [سایر] سیاست خارجی ایران در رابطه با آمریکا چیست؟
- [سایر] تفاوت ( دموکراسی) در ایران و آمریکا چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] باید قرار مساقات را پیش از ظاهر شدن میوه بگذارند یا بعد از ظاهر شدن میوه و پیش از رسیدن ان در صورتی که کاری مانند ابیاری که برای تربیت درخت و زیاد شدن میوه لازم است باقی مانده باشد و در غیر این دو صورت اگر چه احتیاج به کاری مانند چیدن میوه و نگهداری ان داشته باشد معامله صحیح نیست بلکه اگر احتیاج به ابیاری برای زیاد شدن و بهتر شدن میوه نداشته باشد هر چند کاری باشد که برای تربیت درخت لازم است صحت معامله محل اشکال است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] باید قرار معامله مساقات را پیش از ظاهر شدن میوه بگذارند و اگر بعد از ظاهر شدن میوه و پیش از رسیدن آن قرار بگذارند پس اگر کاری مانند آبیاری که برای تربیت درخت لازم است باقی نمانده باشد؛ معامله صحیح نیست؛ اگرچه احتیاج به کاری مانند چیدن میوه و نگهداری آن داشته باشد؛ بلکه اگر کاری که برای تربیت درخت لازم است باقی مانده باشد؛ صحت معامله محل اشکال است.
- [آیت الله خوئی] باید قرار معامل مساقات را پیش از ظاهر شدن میوه بگذارند و اگر بعد از ظاهر شدن میوه و پیش از رسیدن آن قرار بگذارند پس اگر کاری مانند آبیاری که برای تربیت درخت لازم است باقی نمانده باشد معامله صحیح نیست. اگرچه احتیاج به کاری مانند چیدن میوه و نگهداری آن داشته باشد. بلکه اگر کاری که برای تربیت درخت لازم است باقی مانده باشد صحت معامله محل اشکال است.
- [آیت الله اردبیلی] دوازده چیز نماز را باطل میکند و آنها را (مُبطِلات نماز) میگویند: * اوّل: آن که در بین نماز یکی از شرطهای صحّت آن از بین برود، مثلاً در بین نماز بفهمد که مکان نماز او غصبی است. * دوم: آن که در بین نماز عمدا یا سهوا یا از روی ناچاری، چیزی که وضو یا غسل را باطل میکند پیش آید، مثلاً ادرار از او بیرون آید؛ ولی کسی که نمیتواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کند، اگر در بین نماز ادرار یا مدفوع از او خارج شود، چنانچه به دستوری که در احکام وضو گفته شد رفتار نماید، نمازش باطل نمیشود و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی که به دستور استحاضه رفتار کرده باشد، نمازش صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] اگر چوب یا چیزی مانند آن را که شاخص میگویند، راست در زمین هموار فرو برند صبح که آفتاب بیرون میآید سایه آن به طرف مغرب میافتد و هر چه آفتاب بالا میآید این سایه کم میشود و در شهرهای ایران در اوّل ظهر شرعی به حدّاقلّ میرسد و سپس سایه آن به طرف مشرق برمیگردد و هر چه خورشید رو به مغرب میرود سایه زیادتر میگردد بنابراین وقتی سایه به حدّاقلّ رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن کرد معلوم میشود ظهر شرعی شده است ولی در بعضی شهرها مثل مکّه مکّرمه که گاهی موقع ظهر سایه به کلّی از بین میرود بعد از آنکه سایه دوباره پیدا شد معلوم میشود ظهر شده است.
- [آیت الله بهجت] چیزهایی که در زندگی به آن احتیاج دارد، مانند خانه، اثاثیه و جهیزیه دختر اگر نمیتواند یکدفعه آن را تهیه نماید، ولی میتواند تدریجاً در طول چند سال آنها را تهیه نماید، خمس ندارد؛ مثلاً اگر یک سال زمین را و در سال بعد قسمتی از وسایل ساختمان را بخرد که در این صورت اگرچه زمین یا آهن و آجر و یا سایر وسایل مدتی بدون استفاده میماند، خمس ندارد، حتی اگر پولی را برای تهیه اینها پسانداز نماید در صورتی که با آن پول در یک مرتبه نمیشود تمام آن چیز را خرید و در مدت کمی، مثلاً دو سال و سه سال میتواند آن چیز را بخرد و عرفاً میگویند محتاج به آن چیز است و پسانداز کردن هم برای خریدن آن چیز باشد باز هم خمس ندارد؛ ولی اگر بخواهد بعد از مدت طولانی، مثلاً بعد از بیست سال آن چیز را بخرد، بهطوریکه عرفاً نگویند فعلاً به آن محتاج است، در این صورت پولی که پسانداز کرده، اگر از یک سال گذشت خمس دارد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قسم چند شرط دارد: اوّل: کسی که قسم میخورد باید ممیّز و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن غیر ممیّز و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست ولی اگر کسی که مجبورش کردهاند بعداً قسمی را که خورده اجازه دهد، صحیح خواهد شد و نیز اگر در حال عصبانی بودن بیقصد یا بیاختیار قسم بخورد صحیح نیست و قسم بچه ممیّز بدون اذن یا اجازه ولیّ صحیح نیست. دوم: کاری را که قسم میخورد انجام دهد باید واجب یا مستحبّ باشد و کاری را که قسم میخورد ترک کند باید واجب و مستحبّ نباشد، بنابراین اگر کاری انجام و ترک آن از هر جهتی یکسان باشد اگر ترک آن را قسم بخورد باید به قسم خود عمل نماید و اگر انجام آن را قسم بخورد لازم نیست انجام دهد. سوم: به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدّس او گفته نمیشود؛ مانند (خدا) و (اللَّه) و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم میگویند ولی به قدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ذات مقدّس حقّ در نظر میآید، مثل آن که به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است و نیز اگر به قرینهای به خدای متعال قسم بخورد صحیح است و بنا بر احتیاط بیقرینه هم صحیح است. چهارم: قسمخوردن را به وسیلهای همچون گفتار یا نوشتار یا اشاره کردن انشاء کند و ظاهراً لازم نیست قسم را به زبان آورد ولی نام خداوند را باید به زبان آورد و نوشتن آن یا اشاره به آن کفایت نمیکند و آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد و به خداوند عالم اشاره کند صحیح است. پنجم: عملکردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتی که عاجز میشود قسم او به هم میخورد و اگر عمل کردن به نذر با ضرر یا حرج (یعنی مشقّت زیادی که معمولاً آن را تحمّل نمیکنند) همراه باشد، مانع از صحّت قسم نیست، آری گاه تحمّل ضرر یا حرج از نظر شرع ناپسند است که در این صورت قسم به علّت دارا نبودن شرط دوم صحیح نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مزارعه چند شرط دارد: اول: صاحب زمین به زارع بگوید: زمین را به تو واگذار کردم، و زارع هم بگوید: قبول کردم، یا بدون اینکه حرفی بزنند مالک، زمین را واگذار کند برای مزارعه و زارع تحویل بگیرد. دوّم: صاحب زمین و زارع هر دو مکلّف و عاقل باشند و با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند، ونیز سفیه نباشند و همچنین شرط است که حاکم شرع صاحب زمین را از تصرّف در اموالش به جهت افلاس جلوگیری نکرده باشد امّا محجور بودن زارع به جهت افلاس ضرری به صحت مزارعه نمی زند مگر اینکه زارع احتیاج به صرف مال داشته باشد. سوّم: همه حاصل زمین به یکی اختصاص داده نشود. چهارم: سهم هر کدام بطور مشاع باشد مثل نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها و باید تعیین شده باشد، پس اگر قرار بگذارند حاصل یک قطعه مال یکی و حاصل قطعه دیگر مال دیگری باشد مزارعه صحیح نیست. و نیز اگر مالک بگوید: در این زمین زراعت کن و هر چه می خواهی به من بده، مزارعه صحیح نیست. پنجم: مدّتی را که باید زمین در اختیار زارع باشد معیّن کنند، و باید مدّت بقدری باشد که در آن مدّت بدست آمدن حاصل ممکن باشد. و اگر اوّل مدّت را روز معیّنی قرار دهند و آخر مدّت را رسیدن حاصل قرار دهند بطوری که عادتاً معلوم باشد کافی است. ششم: زمین قابل زراعت باشد و اگر زمین قابلیّت زراعت ندارد امّا بتوانند کاری کنند که زراعت ممکن شود مزارعه صحیح است. هفتم: نوع زراعت باید معلوم باشد امّا اگر در محلّی هستند که مثلا یک نوع زراعت می کنند چنانچه اسم هم نبرند همان زراعت معیّن می شود و اگر چند نوع زراعت می کنند باید زراعتی را که می خواهد انجام دهد معیّن کنند مگر آنکه کاشت محصولی خاص متعارف باشد که بهمان نحو باید عمل شود. هشتم: مالک باید زمین را معیّن کند، پس کسی که چند قطعه زمین دارد و با هم تفاوت دارند، اگر به زارع بگوید: در یکی از اینها زراعت کن، و آن را معیّن نکند مزارعه باطل است. نهم: مخارج زراعت و همچنین بذر و مانند آن را باید معیّن کنند که بر عهده چه کسی باشد ولی اگر مخارجی را که هر کدام باید بکنند میان مردم آن محل معلوم باشد کافی است و لازم نیست آن را معین کنند.