در پاسخ به این سؤال باید متذکر شویم که آیت الله طالقانی از مجاهدین خلق (منافقین) حمایت نمی کرد بلکه ایشان در جهت تعدیل آنان تلاش می کرد و راه ایشان کاملا از هم جدا بود به گونه ای که در پاره ای مواقع این تضادها و جدایی ها خود را نشان می داد از جمله این موارد موقعی است که مسأله تغییر ایدئولوژی سازمان علنی می شود . در آن زمان بسیاری از زندانیان مسلمان و علماء و شخصیت های حاضر در زندان تصمیم می گیرند که مرزهای خودشان را با مارکسیسم مشخص کنند لذا آقایان طالقانی، مهدوی کنی، ربانی شیرازی، انواری و هاشمی رفسنجانی طی اطلاعیه ای آن ها را نجس اعلام می کنند . منافقین در این مقطع برخورد بسیار اهانت آمیزی با مرحوم طالقانی داشتند تا جایی که علنا اعلام کردند که این صدای ساواک است که از حلقوم طالقانی بلند شده است و بعد به حربه دیگری متوسل شدند و گفتند که امضای آقای طالقانی پای اعلامیه جعلی است که این شایعه آن ها موجب ناراحتی ایشان شد[1] و فرمودند: که این ها به من خیانت کردند ایشان درباره اعلامیه نیز گفتند این فتوای شرعی من است[2] . در واقع باید گفت منافقین پس از نه شنیدن از حضرت امام (ره) سعی در انتساب خودشان به مرحوم طالقانی داشتند، مرحوم آقای طالقانی از روحانیون برجسته و مبارزی بود که شجاعت قابل تقدیری داشت و از همین روی مورد توجه و علاقه نسل جوان بود آن مرحوم یک ویژگی بارز داشت و آن ارادت شدید به حضرت امام بود. سخن معروف ایشان در تیر ماه 58 در میدان بهارستان به یاد مانده است که فرمودند: من هرگاه نا امید می شوم می روم خدمت امام (ره) و از قدرت ایمان و توکل ایشان نیرو می گیرم . امّا منافقین سعی می کردند که مرحوم طالقانی را به عنوان پدر خطاب کنند و از ایشان یک قطب سیاسی در برابر امام بسازند و این سخنان آیه الله طالقانی آب سردی بود که روی سر این ها ریخته می شد . شاهد دیگری که بر جدا بودن خط راه مرحوم طالقانی از منافقین می توان ذکر کرد یکی از خطبه های جمعه ای است که ایشان شدیدا به منافقین حمله نموده و تهدید می کند که ماهیّت آن ها را افشا خواهد کرد. در حقیقت ایشان در آن خطبه، دقیقا مرز آن ها را از مرز انقلاب و نظام اسلامی جدا کرد[3] . در مجموع مرحوم آیت الله طالقانی به شدت با منافقین مخالف بودند و با جریان های چپ و مارکسیستی مبارزه می کردند و به اعتقاد ایشان این جریان ها به نوعی مزاحم مبارزات اصیل مردم ایران بودند و این در خطبه های نماز جمعه و دیگر بیانات ایشان و حرکت های مبارزاتی ایشان کاملاً آشکار بود و به همین دلیل از سوی منافقین هم تهدید می شدند با این حال جریان های مختلف همچون منافقین و نهضت آزادی برای کسب وجهه به دنبال این بودند که همچنان از شخصیت های بزرگ سوء استفاده کنند و آنان را به خودشان منتسب نمایند یا خود را به آن بزرگان انتساب دهند و این در حالی بود که آیت الله طالقانی بارها می گفتند که من دقیقا رهبری امام را تأیید می کنم و پیرو ایشان هستم و نسبت هایی که به من می دهند دروغ است . ایشان در خطبه های نماز جمعه تأکید داشتند که هر کسی بخواهد به این انقلاب لطمه بزند یا در مقابل انقلاب بایستد، قطعاً نابود خواهد شد . در خاتمه به جاست نقل قولی از آقای جواد منصوری داشته باشیم و آن این است که محمد رضا سعادتی از سران مجاهدین خلق در زندان اوین در آبان 57 به مرحوم طالقانی پیغام داده بود که اگر بیرون رفتید به آقای خمینی پیغام دهید که دولت تشکیل ندهد ما خودمان اعضای دولت را مشخص کرده ایم کشور را اداره خواهیم کرد و ما هستیم که صلاحیت اداره کشور را داریم و اگر شما دولت تشکیل دهید شکست خواهید خورد! مرحوم طالقانی هم پاسخ داده بودند که شما چه هستید که می خواهید در مقابل شخصیت عظیم امام بایستید؟ مجاهدین خلق یا همان منافقین اصلاً انتظار چنین پاسخی را از مرحوم آیت الله طالقانی نداشتند[4] . پی نوشتها: [1]. بادامچیان، اسد الله، اباذر امام (ویژه نامه یادمان آیت الله طالقانی، رسالت، شهریور 1380، ص7). [2]. شریعتمداری، حسین، یادمان ابوذر (ویژه نامه بزرگداشت آیه الله طالقانی، رسالت، شهریور 79، ص9). [3]. همان. [4]. ر.ک: به مصاحبه جواد منصوری، منشور 74، ضمیمه روز نامه رسالت، 20 شهریور 1384، ص15. منبع: اندیشه قم
در پاسخ به این سؤال باید متذکر شویم که آیت الله طالقانی از مجاهدین خلق (منافقین) حمایت نمی کرد بلکه ایشان در جهت تعدیل آنان تلاش می کرد و راه ایشان کاملا از هم جدا بود به گونه ای که در پاره ای مواقع این تضادها و جدایی ها خود را نشان می داد از جمله این موارد موقعی است که مسأله تغییر ایدئولوژی سازمان علنی می شود . در آن زمان بسیاری از زندانیان مسلمان و علماء و شخصیت های حاضر در زندان تصمیم می گیرند که مرزهای خودشان را با مارکسیسم مشخص کنند لذا آقایان طالقانی، مهدوی کنی، ربانی شیرازی، انواری و هاشمی رفسنجانی طی اطلاعیه ای آن ها را نجس اعلام می کنند . منافقین در این مقطع برخورد بسیار اهانت آمیزی با مرحوم طالقانی داشتند تا جایی که علنا اعلام کردند که این صدای ساواک است که از حلقوم طالقانی بلند شده است و بعد به حربه دیگری متوسل شدند و گفتند که امضای آقای طالقانی پای اعلامیه جعلی است که این شایعه آن ها موجب ناراحتی ایشان شد[1] و فرمودند: که این ها به من خیانت کردند ایشان درباره اعلامیه نیز گفتند این فتوای شرعی من است[2] . در واقع باید گفت منافقین پس از نه شنیدن از حضرت امام (ره) سعی در انتساب خودشان به مرحوم طالقانی داشتند، مرحوم آقای طالقانی از روحانیون برجسته و مبارزی بود که شجاعت قابل تقدیری داشت و از همین روی مورد توجه و علاقه نسل جوان بود آن مرحوم یک ویژگی بارز داشت و آن ارادت شدید به حضرت امام بود. سخن معروف ایشان در تیر ماه 58 در میدان بهارستان به یاد مانده است که فرمودند: من هرگاه نا امید می شوم می روم خدمت امام (ره) و از قدرت ایمان و توکل ایشان نیرو می گیرم . امّا منافقین سعی می کردند که مرحوم طالقانی را به عنوان پدر خطاب کنند و از ایشان یک قطب سیاسی در برابر امام بسازند و این سخنان آیه الله طالقانی آب سردی بود که روی سر این ها ریخته می شد . شاهد دیگری که بر جدا بودن خط راه مرحوم طالقانی از منافقین می توان ذکر کرد یکی از خطبه های جمعه ای است که ایشان شدیدا به منافقین حمله نموده و تهدید می کند که ماهیّت آن ها را افشا خواهد کرد.
در حقیقت ایشان در آن خطبه، دقیقا مرز آن ها را از مرز انقلاب و نظام اسلامی جدا کرد[3] . در مجموع مرحوم آیت الله طالقانی به شدت با منافقین مخالف بودند و با جریان های چپ و مارکسیستی مبارزه می کردند و به اعتقاد ایشان این جریان ها به نوعی مزاحم مبارزات اصیل مردم ایران بودند و این در خطبه های نماز جمعه و دیگر بیانات ایشان و حرکت های مبارزاتی ایشان کاملاً آشکار بود و به همین دلیل از سوی منافقین هم تهدید می شدند با این حال جریان های مختلف همچون منافقین و نهضت آزادی برای کسب وجهه به دنبال این بودند که همچنان از شخصیت های بزرگ سوء استفاده کنند و آنان را به خودشان منتسب نمایند یا خود را به آن بزرگان انتساب دهند و این در حالی بود که آیت الله طالقانی بارها می گفتند که من دقیقا رهبری امام را تأیید می کنم و پیرو ایشان هستم و نسبت هایی که به من می دهند دروغ است . ایشان در خطبه های نماز جمعه تأکید داشتند که هر کسی بخواهد به این انقلاب لطمه بزند یا در مقابل انقلاب بایستد، قطعاً نابود خواهد شد . در خاتمه به جاست نقل قولی از آقای جواد منصوری داشته باشیم و آن این است که محمد رضا سعادتی از سران مجاهدین خلق در زندان اوین در آبان 57 به مرحوم طالقانی پیغام داده بود که اگر بیرون رفتید به آقای خمینی پیغام دهید که دولت تشکیل ندهد ما خودمان اعضای دولت را مشخص کرده ایم کشور را اداره خواهیم کرد و ما هستیم که صلاحیت اداره کشور را داریم و اگر شما دولت تشکیل دهید شکست خواهید خورد! مرحوم طالقانی هم پاسخ داده بودند که شما چه هستید که می خواهید در مقابل شخصیت عظیم امام بایستید؟ مجاهدین خلق یا همان منافقین اصلاً انتظار چنین پاسخی را از مرحوم آیت الله طالقانی نداشتند[4] .
پی نوشتها:
[1]. بادامچیان، اسد الله، اباذر امام (ویژه نامه یادمان آیت الله طالقانی، رسالت، شهریور 1380، ص7).
[2]. شریعتمداری، حسین، یادمان ابوذر (ویژه نامه بزرگداشت آیه الله طالقانی، رسالت، شهریور 79، ص9).
[3]. همان.
[4]. ر.ک: به مصاحبه جواد منصوری، منشور 74، ضمیمه روز نامه رسالت، 20 شهریور 1384، ص15.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] این می گویند آیت الله طالقانی از مجاهدین خلق حمایت می کرد، درست است؟
- [سایر] چرا آیت الله طالقانی با ولایت فقیه مخالف بودند!!؟؟
- [سایر] آیا امام خمینی در اوایل انقلاب فرموده بودند که مجاهدین خلق را هر کجا دیدید بدون هیچ دادگاهی بکشید؟
- [سایر] آیا امام خمینی در اوایل انقلاب فرموده بودند که مجاهدین خلق را هر کجا دیدید بدون هیچ دادگاهی بکشید؟
- [سایر] دیدگاهها و مواضع سازمان مجاهدین خلق (منافقین) درباره جنگ ایران و عراق چگونه بود؟
- [سایر] چرا حضرت امام از مجاهدین خلق به کمونیست آمریکایی تعبیر می کردند؟
- [سایر] سلام.برخی از علما رهبری شورایی را شرعی نمی دانند.آیا این نظر درست است یا خیر اگر درست است چرا آیت الله خامنه ای رهبری شورایی را قبول داشتند؟
- [سایر] آیت الله سیستانی ولایت آیت الله خامنه ای را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] آیت الله العظمی سیستانی(دامت برکاته) ولایت آیت الله العظمی خامنه ای(دامت برکاته) را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] دیدگاه علمای معاصر و بزرگ مانند آیت الله مکارم و مرحوم آیت الله بهجت و مخصوصاً آیت الله وحید خراسانی و سیستانی نسبت به شخصیت حقیقی و حقوقی رهبر انقلاب چگونه است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس، و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف یعنی آیه اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله اردبیلی] صدقه دادن که یک اقدام خالصانه و صادقانه میباشد، مورد سفارش قرآن کریم و احادیث فراوان قرار گرفته و موجب خیر و برکت در زندگی، دفع بلا و مرگهای ناگهانی و شفای بیماران میشود و همان طور که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (کلّ معروف صدقه)(1) یعنی هر کار خیر و پسندیدهای، صدقه محسوب میشود و اقداماتی که موجب هدایت گمراهان، حمایت نیازمندان و عمران و آبادانی مادی و معنوی جامعه گردد، ماندگارتر و مفیدتر میباشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه شک کند که آیه یا کلمه ای را درست گفته یا نه؛ مثلا شک کند که قل هو اللّه احد را درست گفته یا نه؛ می تواند به شک خود اعتنا نکند؛ ولی اگر احتیاطا آن آیه یا کلمه را دوباره به طور صحیح بگوید اشکال ندارد. و اگر چند مرتبه هم شک کند؛ می تواند چند بار بگوید؛ اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید؛ بنا بر احتیاط مستحب نمازش را دوباره بخواند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه شک کند که آیه یا کلمهای را درست گفته یا نه، مثلًا شک کند" قل هو الله احد" را درست گفته یا نه، میتواند به شک خود اعتنا نکند، ولی اگر احتیاطا آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید، اشکال ندارد. و اگر چند مرتبه هم شک کند، میتواند چندبار بگوید اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید، بنابر احتیاط مستحب نمازش را دوباره بخواند.
- [آیت الله نوری همدانی] هر گاه شک کند که آیه یا کلمه ای را درست گفته یا نه ، اگر به چیز ی که بعد از آن است مشغول نشده ، باید آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید و اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول شده ، چنانچه آن چیز رکن باشد مثل آنکه در رکوع شک کند که فلان کلمه از سوره را درست گفته یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند ، واگر رکن نباشد ، مثلاً موقع گفتن ( الله الصمد ) شک کند که ( قل هو الله احد ) را درست گفته یا نه ، باز هم می تواند به شک خود اعتنا نکند ، ولی اگر احتیاطا آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید اشکال ندارد ، و اگر چند مرتبه هم شک کند ، می تواند چند بار بگوید اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید ، بنابر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند .
- [آیت الله بروجردی] هرگاه شک کند که آیه یا کلمهای را درست گفته یا نه، اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول نشده، باید آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید و اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول شده، چنانچه آن چیز رکن باشد، مثل آن که در رکوع شک کند که فلان کلمه از سوره را درست گفته یا نه، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر رکن نباشد، مثلاً موقع گفتن (اَللهُ الصَّمَدْ) شک کند که (قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ) را درست گفته یا نه، باز هم میتواند به شک خود اعتنا نکند، ولی اگر احتیاطاً آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید، اشکال ندارد و اگر چند مرتبه هم شک کند، میتواند چند بار بگوید، اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید، بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند.