آزادی تعریف های متعدد و فراوانی دارد که پرداختن به آن تعاریف نیاز به مباحث مبسوطی است که از حوصله این نوشتار خارج است با این حال بد نیست که به عنوان حسن مطلع نگاهی کوتاه به این واژة داشته باشیم، به رغم اینکه برای حصول تفاهم در بحثهای مربوط به آزادی باید به تعریفی مشترک رسید و بعد از توافق بر سر معنایی خاصّ به گفتگو نشست امّا این امر هیچگاه تحقق نیافته است، بعنوان نمونه برخی نویسندگان غربی برای آزادی حدود بیست تعریف ذکر کردهاند که بسیاری نزدیک به هم و بعضی هم با هم متناقض هستند.[1] با این توضیح باید گفت که تبیین و تعریف این واژه در دیدگاه اسلام غرب دارای تفاوت آشکار و روشن است. آزادی در نگاه برخی اندیشمندان ممتاز و سرشناس اسلامی با آن تعریفی که از دیدگاه اندیشمندان نامدار غربی بیان میشود، تباین جدّی و مشخصی دارد. بعنوان نمونه علامه محمد باقر صدر آزادی را به امکان توانایی بکارگیری و تعبیر عینی و عملی اراده برای تحقق اهداف متعالی خود تعبیر مینماید[2]و شهید مرتضی مطهری نیز آزادی را در کنار واژة اختیار قرار داده از منظر کلام مفهوم آن را توضیح میدهد: (اختیار و آزادی مورد اعتقاد شیعه به این معنی است که بندگان مختار و آزاد آفریده شدهاند، امّا بندگان مانند هر مخلوق دیگر به تمام هستی و به تمام شئون هستی و از آن جملة شأن فعالیت، قائم بر ذات و ... از مشیت و عنایت او هستند.)[3] علامه محمد تقی جعفری نیز آزادی را عبارت از برداشتن قید یا زنجیر یا هر عاملی که موجب بسته شدن مسیر جریان اراده در یک یا چند موضوع، میداند.[4] در هر حال باید گفت مبانی آزادی در اسلام بر دو اصل استوار است: الف) معرفت شناختی: که دو استوانة قوی شاکلة آن را حفظ میکند: 1. ربوبیت الهی 2. وحی الهی. ب) انسان شناختی: که همان مقام خلیفة الهی است که اسلام انسان را به این مقام معرفی مینماید. با این تعاریف مختصر با نگاهی به تعاریف و مبانی آزادی در دیدگاه غرب تفاوت این دو منظر مشخص میگردد. توماس هابز آزادی را به معنای فقدان مخالف تعریف مینماید.[5] آیزیا برلین هم معنای اصلی آزادی را عبارت از آزادی از بند و زندان، آزادی از بردگی غیر دانسته و در جایی دیگر آن را عبارت از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان تلقی مینماید.[6] جان لاک نیز آزادی را رها بودن از محدودیت و خشونت دیگران دانسته است.[7] با توجه به تعاریف متعددی که از آزادی در غرب صورت گرفته، بطور کلی مبانی آزادی در غرب بر دو اصل که هر یک از این اصول، دارای پایهها و زیرمجموعههای بنیادین میباشد، شکل پذیرفته است. الف)معرفت شناختی: 1. بیدینی و آزادی الحادی: در مکتب غربی لیبرالیسم، آزادی منهای خدا و دین است. 2. حواس مادی: در اندیشة لیبرال ابزار شناخت یا حسی است یا عقل و مراد از عقل، همان عقل حسابگر (راسیونالیستی) میباشد. ب) انسان شناختی: 1. فردگرایی (اومانیسم): که در این اصل انسان و خواستههای او دارای اصالت میباشند. 2. حاکمیت امیال به عنوان منشاء پویایی فعالیت انسان. بطور کلی باید گفت، با توجه به توضیحات مختصری که داده شد مشخص میشود که مبانی آزادی در اندیشة غربی و اسلامی دارای اختلاف و تباین جدی هستند. از نظر اسلام آزادی منشاء خدایی دارد در حالیکه در نگاه غرب آزادی منهای خدا و دین است. ابزار شناخت در تفکر غرب حواس مادی است در حالی که در اسلام وحی الهی میباشد. دیگر آنکه غرب انسان محور است و اصالت را به انسان می دهد ولی در اسلام مبنای آزادی جهانبینی توحیدی است. در غرب حدّ آزادی منافع مادی است در حالیکه در اسلام ارزشهای معنوی مدّنظر میباشد. محدودة آزادی در غرب بر اساس قوانین بشری است ولی در اسلام براساس قوانین الهی است. بدین ترتیب ملاحظه میشود که مبانی اسلام با مبانی لیبرالیستی در باب آزادی مخالفت جدی دارد و به هیچ وجه قابل جمع نیست. به دیگر سخن باید گفت؛ آزادی اصولاً در جوامع مختلف بر حسب مؤلفهها و مفاهیم و ارزشهای حاکم در آن جامعه تعریف میشود و دیدگاه اسلام با غرب در باب آزادی با هم مخالف است. امروزه نیز در دنیای بظاهر متمدن غرب و در رأس آن آمریکا، ژست آزادیخواهی به وفور دیده میشود ولی پشت پرده، حمایت از مستبدان روزگار صورت میپذیرد. از جفای روزگار چه میشود، وقتی که دیده میشود تروریستترین کشور دنیا بعنوان مهد آزادی معرفی میگردد ولی کشورهایی که با انقلاب مردمی خود به اسارت و بندگی معبود دروغین دنیا اعتراض دارند و آن را نمیپذیرند؛ تروریست و ضدّ آزادی و دموکراسی معرفی میگردند آنهایی که نظام اسلامی ما را که محصول انقلاب است متهم به نبود آزادی می کنند و مدعی می شوند که در ایران آزادی نیست چون اقلیتاز آزادی برخوردار نمیباشند. بر اساس کدام ادعّا و دلیل، آمریکا را مأوا و محل آزادی عقاید و مذاهب میدانند، در آمریکایی که بزرگترین مدّعی رعایت حقوق بشر است، پیروان یک فرقة مذهبی به نام(داودیّه) در حالیکه زنان و بچههای بسیاری نیز در میان آنها بودند در معبد خصوصی خود زنده به آتش کشیده میشوند چرا که غیررسمی هستند یا احیاناً ممکن است به امنیت ملی و مصالح کلی جامعه ضربه بزنند. آیا این تعریف آزادی است. البته قابل ذکر است که آزادی در ایران بر اساس ارزشهای پذیرفته شده در جامعه است لذا آزادی که رهآورد انقلاب اسلامی در ایران است در واقع آزادی است که بر اساس احکام اسلامی است یعنی براساس همان ارزش هایی که به عنوان ارزشهای جامعه اسلامی محسوب میشود و این ارزشها نقش بنیادین در جامعة ما دارند و این آزادی مسلماً با آزادی که مبتنی بر ارزش های غربی است تفاوت اساسی دارد. پی نوشتها: [1]. مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها ج 4، صص 11-10 [2]. صدر، سید محمد باقر، آزادی در قرآن، ترجمه هادی انصاری، تهران، انتشارات روزبه، ص 21-22. [3]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار کلام، قم، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1374، ج2، ص99. [4]. جعفری، محمد تقی، حکمت سیاسی اسلام، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ دوم، 1373، صص 365366. [5]. آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس فجر، تهران، انتشارات مرکز، 1376، ص 84. [6]. آیز یا برلین، چهار مقاله دربارة آزادی، ترجمه علی محمد موحد، تهران، انتشارات خوارزمی، 1368، ص46 و 336. [7]. هایز و لاک، نظریة آزادی در فلسفه سیاسی، ترجمه سید علی محمودی، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی، 1377، ص 87. منبع: اندیشه قم
آزادی تعریف های متعدد و فراوانی دارد که پرداختن به آن تعاریف نیاز به مباحث مبسوطی است که از حوصله این نوشتار خارج است با این حال بد نیست که به عنوان حسن مطلع نگاهی کوتاه به این واژة داشته باشیم، به رغم اینکه برای حصول تفاهم در بحثهای مربوط به آزادی باید به تعریفی مشترک رسید و بعد از توافق بر سر معنایی خاصّ به گفتگو نشست امّا این امر هیچگاه تحقق نیافته است، بعنوان نمونه برخی نویسندگان غربی برای آزادی حدود بیست تعریف ذکر کردهاند که بسیاری نزدیک به هم و بعضی هم با هم متناقض هستند.[1] با این توضیح باید گفت که تبیین و تعریف این واژه در دیدگاه اسلام غرب دارای تفاوت آشکار و روشن است. آزادی در نگاه برخی اندیشمندان ممتاز و سرشناس اسلامی با آن تعریفی که از دیدگاه اندیشمندان نامدار غربی بیان میشود، تباین جدّی و مشخصی دارد. بعنوان نمونه علامه محمد باقر صدر آزادی را به امکان توانایی بکارگیری و تعبیر عینی و عملی اراده برای تحقق اهداف متعالی خود تعبیر مینماید[2]و شهید مرتضی مطهری نیز آزادی را در کنار واژة اختیار قرار داده از منظر کلام مفهوم آن را توضیح میدهد: (اختیار و آزادی مورد اعتقاد شیعه به این معنی است که بندگان مختار و آزاد آفریده شدهاند، امّا بندگان مانند هر مخلوق دیگر به تمام هستی و به تمام شئون هستی و از آن جملة شأن فعالیت، قائم بر ذات و ... از مشیت و عنایت او هستند.)[3] علامه محمد تقی جعفری نیز آزادی را عبارت از برداشتن قید یا زنجیر یا هر عاملی که موجب بسته شدن مسیر جریان اراده در یک یا چند موضوع، میداند.[4]
در هر حال باید گفت مبانی آزادی در اسلام بر دو اصل استوار است:
الف) معرفت شناختی: که دو استوانة قوی شاکلة آن را حفظ میکند: 1. ربوبیت الهی 2. وحی الهی.
ب) انسان شناختی: که همان مقام خلیفة الهی است که اسلام انسان را به این مقام معرفی مینماید.
با این تعاریف مختصر با نگاهی به تعاریف و مبانی آزادی در دیدگاه غرب تفاوت این دو منظر مشخص میگردد. توماس هابز آزادی را به معنای فقدان مخالف تعریف مینماید.[5] آیزیا برلین هم معنای اصلی آزادی را عبارت از آزادی از بند و زندان، آزادی از بردگی غیر دانسته و در جایی دیگر آن را عبارت از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان تلقی مینماید.[6] جان لاک نیز آزادی را رها بودن از محدودیت و خشونت دیگران دانسته است.[7]
با توجه به تعاریف متعددی که از آزادی در غرب صورت گرفته، بطور کلی مبانی آزادی در غرب بر دو اصل که هر یک از این اصول، دارای پایهها و زیرمجموعههای بنیادین میباشد، شکل پذیرفته است.
الف)معرفت شناختی:
1. بیدینی و آزادی الحادی: در مکتب غربی لیبرالیسم، آزادی منهای خدا و دین است.
2. حواس مادی: در اندیشة لیبرال ابزار شناخت یا حسی است یا عقل و مراد از عقل، همان عقل حسابگر (راسیونالیستی) میباشد.
ب) انسان شناختی:
1. فردگرایی (اومانیسم): که در این اصل انسان و خواستههای او دارای اصالت میباشند.
2. حاکمیت امیال به عنوان منشاء پویایی فعالیت انسان.
بطور کلی باید گفت، با توجه به توضیحات مختصری که داده شد مشخص میشود که مبانی آزادی در اندیشة غربی و اسلامی دارای اختلاف و تباین جدی هستند. از نظر اسلام آزادی منشاء خدایی دارد در حالیکه در نگاه غرب آزادی منهای خدا و دین است. ابزار شناخت در تفکر غرب حواس مادی است در حالی که در اسلام وحی الهی میباشد. دیگر آنکه غرب انسان محور است و اصالت را به انسان می دهد ولی در اسلام مبنای آزادی جهانبینی توحیدی است. در غرب حدّ آزادی منافع مادی است در حالیکه در اسلام ارزشهای معنوی مدّنظر میباشد. محدودة آزادی در غرب بر اساس قوانین بشری است ولی در اسلام براساس قوانین الهی است. بدین ترتیب ملاحظه میشود که مبانی اسلام با مبانی لیبرالیستی در باب آزادی مخالفت جدی دارد و به هیچ وجه قابل جمع نیست. به دیگر سخن باید گفت؛ آزادی اصولاً در جوامع مختلف بر حسب مؤلفهها و مفاهیم و ارزشهای حاکم در آن جامعه تعریف میشود و دیدگاه اسلام با غرب در باب آزادی با هم مخالف است.
امروزه نیز در دنیای بظاهر متمدن غرب و در رأس آن آمریکا، ژست آزادیخواهی به وفور دیده میشود ولی پشت پرده، حمایت از مستبدان روزگار صورت میپذیرد.
از جفای روزگار چه میشود، وقتی که دیده میشود تروریستترین کشور دنیا بعنوان مهد آزادی معرفی میگردد ولی کشورهایی که با انقلاب مردمی خود به اسارت و بندگی معبود دروغین دنیا اعتراض دارند و آن را نمیپذیرند؛ تروریست و ضدّ آزادی و دموکراسی معرفی میگردند آنهایی که نظام اسلامی ما را که محصول انقلاب است متهم به نبود آزادی می کنند و مدعی می شوند که در ایران آزادی نیست چون اقلیتاز آزادی برخوردار نمیباشند. بر اساس کدام ادعّا و دلیل، آمریکا را مأوا و محل آزادی عقاید و مذاهب میدانند، در آمریکایی که بزرگترین مدّعی رعایت حقوق بشر است، پیروان یک فرقة مذهبی به نام(داودیّه) در حالیکه زنان و بچههای بسیاری نیز در میان آنها بودند در معبد خصوصی خود زنده به آتش کشیده میشوند چرا که غیررسمی هستند یا احیاناً ممکن است به امنیت ملی و مصالح کلی جامعه ضربه بزنند. آیا این تعریف آزادی است. البته قابل ذکر است که آزادی در ایران بر اساس ارزشهای پذیرفته شده در جامعه است لذا آزادی که رهآورد انقلاب اسلامی در ایران است در واقع آزادی است که بر اساس احکام اسلامی است یعنی براساس همان ارزش هایی که به عنوان ارزشهای جامعه اسلامی محسوب میشود و این ارزشها نقش بنیادین در جامعة ما دارند و این آزادی مسلماً با آزادی که مبتنی بر ارزش های غربی است تفاوت اساسی دارد.
پی نوشتها:
[1]. مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها ج 4، صص 11-10
[2]. صدر، سید محمد باقر، آزادی در قرآن، ترجمه هادی انصاری، تهران، انتشارات روزبه، ص 21-22.
[3]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار کلام، قم، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1374، ج2، ص99.
[4]. جعفری، محمد تقی، حکمت سیاسی اسلام، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ دوم، 1373، صص 365366.
[5]. آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس فجر، تهران، انتشارات مرکز، 1376، ص 84.
[6]. آیز یا برلین، چهار مقاله دربارة آزادی، ترجمه علی محمد موحد، تهران، انتشارات خوارزمی، 1368، ص46 و 336.
[7]. هایز و لاک، نظریة آزادی در فلسفه سیاسی، ترجمه سید علی محمودی، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی، 1377، ص 87.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] تفاوت آزادیهای موجود در غرب و با آزادیهای که محصول انقلاب سال 57 می باشد در چیست؟
- [سایر] امام خمینی (ره) و مردم سال 57 برای چه انقلاب کردند؟ و نسل امروز چگونه میتوانند با ارزشهای آن دوره آشنا شوند و به حفظ آن ارزشها بپردازند؟
- [سایر] امام خمینی (ره) و مردم سال 57 برای چه انقلاب کردند؟ و نسل امروز چگونه میتوانند با ارزشهای آن دوره آشنا شوند و به حفظ آن ارزشها بپردازند؟
- [سایر] نظر اسلام دربارة آزادی چیست؟ و آیا تقوا مخالف آزادی است؟ چرا؟ و لطفاً چند مورد از آزادیهای اسلام که بر غرب برتری دارد را بیان کنید؟
- [سایر] انقلاب اسلامی چه تاثیراتی بر جهان غرب گذاشته است؟
- [سایر] وقوع رویدادی به نام انقلاب اسلامی ایران در سال 57 پیامدهای فراوانی بر منطقه و نظام بینالملل برجا گذاشت. به عنوان اولین سوال، به نظر شما در منطق تعاریف علوم سیاسی و روابط بینالملل، چقدر میتوان پیا
- [سایر] قیام 15 خرداد و انقلاب چه تحولاتی در غرب ایجاد کرد؟
- [سایر] نظر رهبر معظم انقلاب درباره استفاده از تجارب غرب در پیشرفت کشور چیست؟
- [سایر] انقلاب اسلامی در برابر سایر مکاتب موجود چه امتیازاتی دارد؟
- [آیت الله سبحانی] زمینی به مدت 2 سال جهت کشاورزی اجاره داده شده است در سال دوم هنگام برداشت محصول، مقداری از تخمهای آن محصول بر زمین ریخته شده و در اثر بارندگی تخمها رشد نموده است مالک این محصول چه کسی است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدّت مزارعه، ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل بدهد، چنانچه مالک و زارع از زراعت صرفنظر کرده باشند، بنابر این که اعراض موجب این باشد که از ملکشان خارج بشود حکم مباحات را دارد، اما اگر اعراض نکرده باشند و قرار داد کرده باشند که همه محصول و ریشه آن مشترک باشد باید به نسبت قرارداد اولیه آن را قسمت کنند و اگر قرار دادشان فقط در مورد محصول سال اوّل باشد محصول سال دوّم مال صاحب بذر می باشد.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدّت مزارعه، ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد، محصول سال دوّم مال صاحب بذر میباشد، ولی اگر صاحب بذر زارع باشد، مالک میتواند زارع را وادار کند که زراعت را بچیند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان در چند شهر که فصل آنها با یکدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یک وقت به دست نمیآید، گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یک سال حساب شوند، چنانچه چیزی که اوّل میرسد به اندازه نصاب باشد، باید زکات آن را هنگامی که میرسد بدهد و زکات بقیّه را هر وقت به دست آمد ادا نماید و اگر آنچه اوّل میرسد به اندازه نصاب نباشد، چنانچه نداند که مجموع محصول به حد نصاب میرسد یا نه، صبر میکند تا بقیّه آن برسد؛ پس اگر همه زراعتها روی هم به مقدار نصاب شوند، زکات آنها واجب است و اگر همه آنها به مقدار نصاب نرسند، زکات آنها واجب نیست و همچنین اگر بداند که مجموع محصول به حد نصاب خواهد رسید و اطمینان داشته باشد که محصول اوّل به واسطه غصب یا آفت و مانند آن از بین نخواهد رفت و یا به فروش نرسیده و یا خورده نخواهد شد، میتواند تا رسیدن بقیّه محصول، پرداخت زکات را به تأخیر بیندازد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شک کند زکاتی را که بر او واجب بوده داده یا نه و مالی که زکات به ان تعلق گرفته موجود باشد باید زکات را بدهد هر چند شک او برای زکات سالهای پیش بوده باشد و اگر ان مال تلف شده زکاتی بر او نیست هر چند از سال حاضر باشد
- [آیت الله سیستانی] اگر شک کند زکاتی را که بر او واجب بوده داده یا نه و مال زکات دار موجود باشد ، باید زکات را بدهد ، هر چند شک او برای زکات سالهای پیش بوده باشد ، واگر عین تلف شده ، زکاتی بر او نیست هر چند از سال حاضر باشد .
- [آیت الله اردبیلی] همان طور که سابقا گفته شد، در واجب شدن زکات طلا و نقره سال معتبر است، بدین ترتیب که اگر انسان یازده ماه مالک طلا و نقره باشد، در اول ماه دوازدهم دیگر نمیتواند در آن به گونهای تصرف کند که مال را از بین ببرد و اگر تصرف کند، ضامن است و چنانچه تا پایان ماه دوازدهم بقیه شرایط موجود باشد، پرداخت زکات واجب میشود.
- [آیت الله اردبیلی] در واجب شدن زکات در گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره، سال معتبر است؛ بدین ترتیب که اگر انسان یازده ماه مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره باشد، در اوّل ماه دوازدهم دیگر نمیتواند در آن به گونهای تصرّف کند که مال را از بین ببرد و اگر تصرّف کند، ضامن است و چنانچه تا پایان ماه دوازدهم بقیه شرایط موجود باشد، پرداخت زکات واجب میشود.
- [آیت الله مظاهری] فرقی نیست در هبه میان اینکه عین باشد یا منفعت، موجود باشد یا نه، بنابراین اگر حاصل یک سال باغ را به کسی هبه کند یا طلبی را که از کسی دارد به خود او یا دیگری هبه کند مانعی ندارد، ولی اگر به خود او هبه کرد حقّ پس گرفتن ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شک کند زکاتی را که بر او واجب بوده داده یا نه و مال زکاه دار موجود باشد؛ باید زکاه را بدهد؛ هر چند شک او برای زکاه سالهای پیش بوده باشد و اگر عین تلف شده؛ زکاتی بر او نیست هر چند از سال حاضر باشد.
- [آیت الله خوئی] اگر شک کند زکاتی را که بر او واجب بوده داده یا نه و مال زکاتدار موجود باشد باید زکات را بدهد، هر چند شک او برای زکات سالهای پیش بوده باشد و اگر عین تلف شده، زکاتی بر او نیست هر چند از سال حاضر باشد.