محمد بن علی بن ابی طالب معروف به محمد بن حنفیه از فرزندان امام علی علیه السلام است. حنفیه لقب مادر او (خوله بنت جعفر بن قیس) بوده[1] و او به نام مادرش معروف شده است، یعنی محمد پسر خولة حنفیه. تولد او در حدود سال 16 هجری[2] است و با توجه به اینکه تولد امام حسین علیه السلام در سال چهارم هجری بوده، پس مطمئناً امام حسین علیه السلام از محمد حنفیه بزرگتر بوده و آنچه که در متن سوال آمده است مبنی بر اینکه محمد بن حنفیه از امام حسین علیه السلام بزرگتر بوده قطعاً اشتباه است. قبل از همه هیچ یک از آنان ازقیام امام واهداف وماهیت واهمیت آن اطلاع کافی نداشتند وبه ظاهر امام براساس دعوت مردم کوفه به آن سو حرکت کرد. اما در مورد موضوع مورد سوال (علت عدم حضور محمد بن حنفیه در کربلا) با توجه به سابقة خوبی که از او در دوران پدرش حضرت علی علیه السلام و رشادت هایی که در جنگ های دوران امام علی علیه السلام از خود نشان داده است،[3] همچنین نصیحت دوستانه ای که در ابتدای قیام در مدینه به امام حسین علیه السلام کرده است،[4] و اقراری که بعدها نسبت به امامت امام سجاد علیه السّلام نموده، باید بگوییم این عدم حضور از روی نافرمانی دستور امام حسین علیه السّلام نبوده است. چرا که امام حسین علیه السّلام هنگامی که از مکه به طرف عراق، حرکت کرد، خود می دانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی ظاهراً به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد؛ چون در این صورت بر همه مکلفین واجب بود به عنوان جهاد با او همراه شوند، بلکه ایشان بر اساس وظیفه خود برای به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردمی که ایشان را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. هنگامی که قصد حرکت این باشد، دیگر واجب نیست که دیگران حتماً با ایشان همسفر شوند و اگر کسی نیامد، گناهی مرتکب نشده است. بلکه گناهکار کسی است که در کربلا و در روز عاشورا حضور داشته و به یاری امام نشتافته است. اما کسانی که در حجاز بودند و از همان اول به همراه امام نیامدند، آنان از اول مکلف به حرکت به همراه حضرت نبودند، به همین دلیل تخلف آنان موجب فسق و گناه آنان نمی شود.مگر اینکه امام علیه السّلام به ایشان دستور به همراهی داده باشد. و ما در هیچ یک از منابع تاریخی نداریم که امام به بزرگان بنی هاشم مانند محمد بن حنفیه یا عبدالله بن جعفر و یا عبدالله بن عباس ویاشیعیان دیگر همچون فرزدق (که امام بااو دربین راه دیدار کردولی درخواستی از اونکرد.)و... دستور به همراهی آنها داده باشد.اما ازافرادی مثل زهیر بن غین وبرخی دیگر که نامشان مذکور است ،امام درخواست همراهی کردوبرخی قبول نموده وهمراه امام رفته وشهید شدند. نهایت چیزی که در مورد این بزرگان می توان گفت این است که اینان تعدادی از خوبان و صالحان بودند که توفیق به شرف شهادت رسیدن را نداشتند و نمی توان گفت پاکان و صالحان آن عصر فقط همان 72 نفری بودند که در کربلا شهید شدند.[5] در مورد محمد بن حنفیه بعضی از دانشمندان توجیهات دیگری مانند بیمار بودن[6] یا دستور خود امام برای ماندن در مدینه[7] هم ذکر کرده اند. ولی می توان تحلیل دیگری از چگونگی شخصیت سیاسی محمد بن حنفیه و امثال او را ارائه کرد: محمد بن حنفیه و امثال او مانند عبدالله بن عباس، با تمام علاقه ای که به امام حسین علیه السّلام داشتند، ولی با توجه به سن بالا[8] و اعتباری که امام در میان بنی هاشم داشتند، برای خود قدرت فهم سیاسی قایل بودند و لذا با توجه به ملاک های سیاسی روز حرکت امام را در رفتن به کوفه مناسب ندانسته و پیشنهاد رفتن به یمن را به حضرت دادند.[9] استاد شهید مطهری منطق امثال ابن عباس و محمد بن حنفیه راه منطق سیاستمداری، و (رعایت) مصالح نفس خود بودن) توصیف می کنند: (منطق ابن عباس منطق سیاست و بازی سیاسی بود، منطق عقل و رعایت مصالح نفس خود بودن است ... این منطق، منطق معامله است، ولی منطق امام صرفاً منطق ایثار و عقیده و شهادت در راه عقیده و فدا شدن بود.) حضرت سخنان آنان را رد نمی کرد بلکه آن را در جای خود: (برای کسی که بخواهد از این راه برود و اهل معامله و معاوضه باشد، درست است. ولی راه من این راه نیست، و منطق من منطق درد عقیده داشتن و درد خیرخواهی داشتن است.)[10] نتیجه گیری: عدم همراهی محمد بن حنفیه، برادر کوچکتر ناتنی امام حسین علیه السّلام وعبدالله جعفر وفرزدق وبسیاری از شیعه در واقعة کربلا را می توان ناشی از مسائل زیر دانست: 1. عدم درخواست امام ازآنها.عدم درخواست امام جهاد را بر آنان تکلیف نکرد وموظف به همراهی نشدند 2.درباره ی محمد توجیهات دیگر مبنی بر بیمار بودن و یا دستور امام مبنی بر ماندن در مدینه برای رساندن اخبار آنجا به حضرت. در هر صورت این عدم همراهی .(محمد ودیگران)به سبب نافرمانی امر امام حسین علیه السّلام نبوده است و شخصیت او را(محمد ) می توان با توجه به حوادث قبل و بعد از حادثة عاشورا، شخصیتی مثبت توصیف کنیم ،چنانکه عبدالله نیز دارای شخصیت بسیارممتاز معنوی بوداوفرزند جعفر طیار بودکه بارها مورد ستایش پیامبر واقع شد،فرزدق نیز با اینکه قابل مقایسه باآنها نیست اما توصیفی که از امام سجاد دربرابر حاکم اموی کردشخصیت اوراروشن می کند که درفضای اختناق سیاسی آن عصر چگونه امام را مدح بی نظیر کرده ومی ستاید. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ماهیت قیام مختار، سید ابوفاضل رضوی اردکانی، 2. حماسة حسینی، استاد مرتضی مطهری، 2 جلد، انتشارات صدرا. 3- زندگانی علی بن حسین دکتر شهیدی(ره) پی نوشتها: [1] . تنقیح المقال فی علم الرجال، شیخ عبدالله مامقانی، 3 جلد، تهران، انتشارات جهان، بی تا، ج 3، ص 111. [2] . همان، ج 3، ص 112، بعضی هم سال 15 یا 17 هجری ذکر کرده اند، (ماهیت قیام مختار) سید ابوفاضل رضوی اردکانی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چ چهارم، 1378 ش، ص 161. [3] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، تصحیح محمد باقر بهبودی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چ دوم، 1394 ه ، ج 45، ص 348. [4] . تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالمعارف، مصر، چ دوم، بی تا، ج 5، ص 341. [5] . مامقانی، پیشین، ج 3، ص 112. [6] . همان، ج 3، ص 111، مجلسی، پیشین، ج 42، ص 110. [7] . سید ابوفاضل رضوی اردکانی، پیشین، ص 170. [8] . ابن حنفیه، حدوداً 45 ساله و ابن عباس 63 ساله بود: الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی،بیروت، دار صادر، بی تا، ج 4، ص 141. [9] . طبری، پیشین، ج 5، ص 383، محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 44، ص 329. [10] . (حماسة حسینی) استاد مرتضی مطهری، 2 جلد، انتشارات صدرا، ج 25، تهران، 1377 ش، ج 2،صص 100 و 101. منبع: اندیشه قم
چرا محمد حنفیه برادر بزرگ امام حسین علیه السلام وعبدا..جعفر و....که از اهل بیت امام حسین بودند همراهش نرفتند؟
محمد بن علی بن ابی طالب معروف به محمد بن حنفیه از فرزندان امام علی علیه السلام است. حنفیه لقب مادر او (خوله بنت جعفر بن قیس) بوده[1] و او به نام مادرش معروف شده است، یعنی محمد پسر خولة حنفیه.
تولد او در حدود سال 16 هجری[2] است و با توجه به اینکه تولد امام حسین علیه السلام در سال چهارم هجری بوده، پس مطمئناً امام حسین علیه السلام از محمد حنفیه بزرگتر بوده و آنچه که در متن سوال آمده است مبنی بر اینکه محمد بن حنفیه از امام حسین علیه السلام بزرگتر بوده قطعاً اشتباه است.
قبل از همه هیچ یک از آنان ازقیام امام واهداف وماهیت واهمیت آن اطلاع کافی نداشتند وبه ظاهر امام براساس دعوت مردم کوفه به آن سو حرکت کرد.
اما در مورد موضوع مورد سوال (علت عدم حضور محمد بن حنفیه در کربلا) با توجه به سابقة خوبی که از او در دوران پدرش حضرت علی علیه السلام و رشادت هایی که در جنگ های دوران امام علی علیه السلام از خود نشان داده است،[3] همچنین نصیحت دوستانه ای که در ابتدای قیام در مدینه به امام حسین علیه السلام کرده است،[4] و اقراری که بعدها نسبت به امامت امام سجاد علیه السّلام نموده، باید بگوییم این عدم حضور از روی نافرمانی دستور امام حسین علیه السّلام نبوده است.
چرا که امام حسین علیه السّلام هنگامی که از مکه به طرف عراق، حرکت کرد، خود می دانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی ظاهراً به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد؛ چون در این صورت بر همه مکلفین واجب بود به عنوان جهاد با او همراه شوند، بلکه ایشان بر اساس وظیفه خود برای به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردمی که ایشان را دعوت کرده بودند، حرکت کرد.
هنگامی که قصد حرکت این باشد، دیگر واجب نیست که دیگران حتماً با ایشان همسفر شوند و اگر کسی نیامد، گناهی مرتکب نشده است. بلکه گناهکار کسی است که در کربلا و در روز عاشورا حضور داشته و به یاری امام نشتافته است.
اما کسانی که در حجاز بودند و از همان اول به همراه امام نیامدند، آنان از اول مکلف به حرکت به همراه حضرت نبودند، به همین دلیل تخلف آنان موجب فسق و گناه آنان نمی شود.مگر اینکه امام علیه السّلام به ایشان دستور به همراهی داده باشد. و ما در هیچ یک از منابع تاریخی نداریم که امام به بزرگان بنی هاشم مانند محمد بن حنفیه یا عبدالله بن جعفر و یا عبدالله بن عباس ویاشیعیان دیگر همچون فرزدق (که امام بااو دربین راه دیدار کردولی درخواستی از اونکرد.)و... دستور به همراهی آنها داده باشد.اما ازافرادی مثل زهیر بن غین وبرخی دیگر که نامشان مذکور است ،امام درخواست همراهی کردوبرخی قبول نموده وهمراه امام رفته وشهید شدند.
نهایت چیزی که در مورد این بزرگان می توان گفت این است که اینان تعدادی از خوبان و صالحان بودند که توفیق به شرف شهادت رسیدن را نداشتند و نمی توان گفت پاکان و صالحان آن عصر فقط همان 72 نفری بودند که در کربلا شهید شدند.[5]
در مورد محمد بن حنفیه بعضی از دانشمندان توجیهات دیگری مانند بیمار بودن[6] یا دستور خود امام برای ماندن در مدینه[7] هم ذکر کرده اند. ولی می توان تحلیل دیگری از چگونگی شخصیت سیاسی محمد بن حنفیه و امثال او را ارائه کرد:
محمد بن حنفیه و امثال او مانند عبدالله بن عباس، با تمام علاقه ای که به امام حسین علیه السّلام داشتند، ولی با توجه به سن بالا[8] و اعتباری که امام در میان بنی هاشم داشتند، برای خود قدرت فهم سیاسی قایل بودند و لذا با توجه به ملاک های سیاسی روز حرکت امام را در رفتن به کوفه مناسب ندانسته و پیشنهاد رفتن به یمن را به حضرت دادند.[9]
استاد شهید مطهری منطق امثال ابن عباس و محمد بن حنفیه راه منطق سیاستمداری، و (رعایت) مصالح نفس خود بودن) توصیف می کنند: (منطق ابن عباس منطق سیاست و بازی سیاسی بود، منطق عقل و رعایت مصالح نفس خود بودن است ... این منطق، منطق معامله است، ولی منطق امام صرفاً منطق ایثار و عقیده و شهادت در راه عقیده و فدا شدن بود.) حضرت سخنان آنان را رد نمی کرد بلکه آن را در جای خود: (برای کسی که بخواهد از این راه برود و اهل معامله و معاوضه باشد، درست است. ولی راه من این راه نیست، و منطق من منطق درد عقیده داشتن و درد خیرخواهی داشتن است.)[10]
نتیجه گیری: عدم همراهی محمد بن حنفیه، برادر کوچکتر ناتنی امام حسین علیه السّلام وعبدالله جعفر وفرزدق وبسیاری از شیعه در واقعة کربلا را می توان ناشی از مسائل زیر دانست:
1. عدم درخواست امام ازآنها.عدم درخواست امام جهاد را بر آنان تکلیف نکرد وموظف به همراهی نشدند
2.درباره ی محمد توجیهات دیگر مبنی بر بیمار بودن و یا دستور امام مبنی بر ماندن در مدینه برای رساندن اخبار آنجا به حضرت.
در هر صورت این عدم همراهی .(محمد ودیگران)به سبب نافرمانی امر امام حسین علیه السّلام نبوده است و شخصیت او را(محمد ) می توان با توجه به حوادث قبل و بعد از حادثة عاشورا، شخصیتی مثبت توصیف کنیم ،چنانکه عبدالله نیز دارای شخصیت بسیارممتاز معنوی بوداوفرزند جعفر طیار بودکه بارها مورد ستایش پیامبر واقع شد،فرزدق نیز با اینکه قابل مقایسه باآنها نیست اما توصیفی که از امام سجاد دربرابر حاکم اموی کردشخصیت اوراروشن می کند که درفضای اختناق سیاسی آن عصر چگونه امام را مدح بی نظیر کرده ومی ستاید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ماهیت قیام مختار، سید ابوفاضل رضوی اردکانی،
2. حماسة حسینی، استاد مرتضی مطهری، 2 جلد، انتشارات صدرا.
3- زندگانی علی بن حسین دکتر شهیدی(ره)
پی نوشتها:
[1] . تنقیح المقال فی علم الرجال، شیخ عبدالله مامقانی، 3 جلد، تهران، انتشارات جهان، بی تا، ج 3، ص 111.
[2] . همان، ج 3، ص 112، بعضی هم سال 15 یا 17 هجری ذکر کرده اند، (ماهیت قیام مختار) سید ابوفاضل رضوی اردکانی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چ چهارم، 1378 ش، ص 161.
[3] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، تصحیح محمد باقر بهبودی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چ دوم، 1394 ه ، ج 45، ص 348.
[4] . تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالمعارف، مصر، چ دوم، بی تا، ج 5، ص 341.
[5] . مامقانی، پیشین، ج 3، ص 112.
[6] . همان، ج 3، ص 111، مجلسی، پیشین، ج 42، ص 110.
[7] . سید ابوفاضل رضوی اردکانی، پیشین، ص 170.
[8] . ابن حنفیه، حدوداً 45 ساله و ابن عباس 63 ساله بود: الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی،بیروت، دار صادر، بی تا، ج 4، ص 141.
[9] . طبری، پیشین، ج 5، ص 383، محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 44، ص 329.
[10] . (حماسة حسینی) استاد مرتضی مطهری، 2 جلد، انتشارات صدرا، ج 25، تهران، 1377 ش، ج 2،صص 100 و 101.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] چرا محمد حنفیه و ابن عباس و عبد الله جعفر، حضرت حسین (علیه السلام) را یاری نکردند و به کربلا نیامدند؟
- [سایر] چرا محمد حنفیه و ابن عباس با امام حسین(ع)همراهی نکردند؟
- [سایر] دلیل علمی گریه بر اهل بیت علیهم السّلام به خصوص امام حسین علیه السّلام چیست؟
- [سایر] اهل بیت امام حسین(علیهم السلام) چند روز در شام و چند روز در کوفه بودند؟
- [سایر] چرا بسیاری از اهل بیت امام حسین (علیه السلام)مانند زینب و سکینه(علیها السلام)در سوریه مدفون اند؟
- [سایر] اهل بیت امام حسین(علیه السلام) چند روز در شام و چند روز در کوفه بودند؟
- [سایر] آیا محمد بن حنفیه عموی امام سجاد علیه السّلام با آن حضرت بر سر جانشینی امام حسین علیه السّلام اختلاف و نزاعی داشتند؟
- [سایر] امام صادق(ع) در مورد محمّد بن حنفیّه میگوید: (أَتَزْعُمُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ عَدُوُّ عَمِّهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ؟ فَقَالَ: لَا. ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ(ع): یَا حَیَّانُ إِنَّکُمْ صَدَفْتُمْ عَنْ آیَاتِ اللهِ، وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ). (کمال الدّین، ج 1، ص 36). آیا معنای این سخن این است که امام باقر(ع) محمّد بن حنفیّه را دشمن میداشتند؟
- [سایر] آیه مباهله چگونه مؤید این نکته است که اهل بیت در آیه تطهیر، حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام هستند؟
- [سایر] شواهد موجود بر سنخیت روحی لازم امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین (ع) برای اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بودن کدامند؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در آشامیدن آب، چند چیز مستحب است: اول آب را به طور مکیدن بیاشامد. دوم در روز، ایستاده آب بخورد. سوم پیش از آشامیدن آب (بِسْمِ الله) و بعد از آن (اَلْحَمْدُ لله) بگوید. چهارم به سه نفس آب بیاشامد. پنجم از روی میل آب بیاشامد. ششم بعد از آشامیدن آب، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و اهل بیت بزرگوارش را یاد کند، و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .کسانی که دشمن اهل بیت(ع) هستند، ناصبی و نجساند و دست یافتن بر اموال آن ها حلال بوده و حکم غنائم جنگی را دارد و پس از پرداختن خمس، تصرف در آن جایز است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله مظاهری] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است ولی بهتر است این دعا را بخوانند: (اَللَّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَالْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اَسْأَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ خَیْرَ ما سَأَلَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحُونَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الُْمخْلَصُونَ).(1)
- [آیت الله نوری همدانی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است ولی بهتر است این دعا را به امید ثواب بخوانند : اللهم اهل الکبریاء والعظمهِ و اهلَ الجودِ و الجبوتِ و اهل العفوِ و الرحمهِ و اهل التقوی والمغفرهِ اسئلکَ بحق هذا الیوم ِ الذی جعلتهُ للمسلمین عیداً ولمحمدٍ صلی الله علیه و آله ذخراً و شرفاً و کرامهً و مزیداً ان تصلیّ علی محمدٍ و آل محمدٍ و ان تدخلنی فی کُل خیرٍ ادخلت َ فیه محمداً و آل محمدٍ و ان تُخرجنی من کُل سُوء اخرجتَ منهُ محمداً و آل محمدٍ صلواتک علیه و علیهم اللهُم انی اسئلکَ خیرما سئلک به عبادکَ الصالحونَ و اعوذُ بک مما استعاذ َ منهُ عبادکَ المخلصونَ .
- [آیت الله سبحانی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافیست ولی بهتر است این دعا را به قصد امید ثواب بخوانند: (اَللَّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْریاء وَالْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ والْجَبَروتِ وَ اَهْلَ الْعَفوِ وَالرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَوْمِ الَّذی جَعَلْتُهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّد صَّلی اللهُ عَلَیْهِ وَ آله ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزِیداً اَن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد و آل محمّد وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فی کُلِّ خَیْر اَدْخَلْتَ فیه مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ اَن تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوء اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما سَئلکَ بِه عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَ اَعُوذُبِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلَصُونَ.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است ولی بهتر است این دعا را بخوانند: (اَلّلهُمَّ اَهْلَ الْکِبْریاءِ وَالْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اَسْألُکَ بِحَقِّ هذاَ الْیَومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدِ وَ اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیْر اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ محمّد و اَنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوء اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمّداً و آلَ مُحَمَّد صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْألُکَ خَیْرَ ما سَألَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحوُنَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلَصُونَ).
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخواند کافی است ولی بهتر است این دعا را بخواند اللهم اهل الکبریاء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمه و اهل التقوی و المغفره اسألک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد (ص) ذخرا و شرفا و کرامه و مزیدا ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تدخلنی فی کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنی من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتک علیه و علیهم اللهم انی اسألک خیر ما سألک به عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون.
- [آیت الله بروجردی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است، ولی بهتر است این دعا را بخوانند:(اَلّلهُمَّ اَهْلَ الْکِبْریاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذا الْیومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ (ص) ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فی کُلِّ خَیرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمّداً و آلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئلُکَ خَیرَ ما سَئلَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحوُنَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلِصُونَ).