گرفتن حق واجب است و به قول معروف حق گرفتنی است و علت سکوت و ترک قیام علی (ع) چیست در جاهای مختلف نهج البلاغه فلسفه سکوت بیان شده. علی (ع) از طرح دعوی خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت مناسب خودداری نکرده علی از این سکوت به تلخی یاد می کند و آن را جانکاه و حرارت بار می خواند. در جائی می فرمایند: خار در چشمم بود و و چشمها را برهم نهادم، استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده می شد و تلختر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم سکوت علی سکوتی حساب شده و منطقی بود نه صرفاً ناشی از اضطراب و بیچارگی، یعنی او از میان دو کار بنابه مصلحت یکی را انتخاب کرد که شاق تر و فرساینده تر بود، برای او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که بواسطه نداشتن یار و یاور خودش و فرزندانش شهید شوند، شهادت آرزوی علی بود و اتفاقاً در همین شرایط است که جمله معروف را ضمن دیگر سخنان خود به ابوسفیان فرمود: به خدا سوگند که پسر ابوطالب مرگ را بیش از طفل پستان مادر را دوست می دارد، علی با این بیان می فهماند که سکوت از ترس مرگ نیست بلکه به خاطر آن است که قیام و شهادت در این شرایط بر زیان اسلام است نه به نفع آن و در جای دیگر تصریح می کند که سکوت من حساب شده بود من از دو راه آن را که به مصلحت نزدیکتر بود انتخاب کردم: در اندیشه فرو رفتم که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستی قیام کنم یا بر تاریکی کور صبر کنم، تاریکی که بزرگسال در آن فرتوت می شود و تازه سال پیر می گردد... دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است صبر کردم در حالیکه خاری در چشمم و استخوانی در گلویم بود([1])، چرا سکوت کرد؟ چون مسلمین قوت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان می دادند مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه بودند، موفقیت های مجد العقول خود را در سالهای بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند، علی القاعدة علی به خاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد. اما مگر باور کردنی است که جوانی سی و سه ساله دور نگری و اخلاص را تا آنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلط و نسبت به اسلام وفادار باشد که به خاطر اسلام راهی را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود اوست؟ و در جای دیگر می فرماید: من به خاطر پرهیز از تفرق کلمه مسلمین از حق مسلم خود چشم پوشیدم([2]). و در جای دیگر می فرمایند: به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتار ما طور دیگر بود. در جای دیگر دارد: دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می شود کوچکترین سستی آن را تباه می کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می نماید. وقتی زهرای اطهر در راه احقاق حق مورد اهانت و تعرض واقع می شود وارد خانه شده و با جمله هائی که کوه را از جا می کند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار می دهد و می گوید: پسر ابوطالب چرا به گوشه خانه خزیده ای؟ تو همانی که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند اکنون در برابر مردمی ضعیف سستی نشان می دهد، ایکاش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم. علی پس از سخنان زهرا با نرمی او را آرام می کند، که من فرقی نکرده ام، من همانم که بوده ام، مصلحت چیز دیگری است تا آنجا که زهرا قانع می شود و می فرماید([3]): حسبی الله و نعم الوکیل. ابن ابی الحدید در ذیل خطبه 215 نهج البلاغه این داستن معروف را نقل می کند: روزی فاطمه سلام الله علیها علی (ع) را دعوت به قیام می کرد، در همین حال فریاد مؤذن بلند شد که اشهد ان محمداً رسول الله علی (ع) به زهرای اطهر فرمود آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ نه، فرمود سخن من جز این نیست([4]). علامه طباطبائی می فرمایند: علی (ع) نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروی کافی دست به یک قیام خونین نزد، ولی جمعیت معترض از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینی پیغمبر اکرم (ص) و مرجعیت علمی را حق علی (ع) می دانستند و مراجعه علمی و معنوی را تنها به آن حضرت روا می دیدند و به سوی او دعوت می کردند([5]). معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 شیعه در اسلام، علامه طباطبائی. 2 سیری در نهج البلاغه، استاد مطهری. پی نوشتها: [1]- استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صفحات 176177. [2]- استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صفحات 178179. [3]- استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صفحات 180184. [4]- استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صفحات 184. [5]- علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص30. منبع: اندیشه قم
گرفتن حق واجب است و به قول معروف حق گرفتنی است و علت سکوت و ترک قیام علی (ع) چیست در جاهای مختلف نهج البلاغه فلسفه سکوت بیان شده. علی (ع) از طرح دعوی خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت مناسب خودداری نکرده علی از این سکوت به تلخی یاد می کند و آن را جانکاه و حرارت بار می خواند. در جائی می فرمایند: خار در چشمم بود و و چشمها را برهم نهادم، استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده می شد و تلختر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم سکوت علی سکوتی حساب شده و منطقی بود نه صرفاً ناشی از اضطراب و بیچارگی، یعنی او از میان دو کار بنابه مصلحت یکی را انتخاب کرد که شاق تر و فرساینده تر بود، برای او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که بواسطه نداشتن یار و یاور خودش و فرزندانش شهید شوند، شهادت آرزوی علی بود و اتفاقاً در همین شرایط است که جمله معروف را ضمن دیگر سخنان خود به ابوسفیان فرمود: به خدا سوگند که پسر ابوطالب مرگ را بیش از طفل پستان مادر را دوست می دارد، علی با این بیان می فهماند که سکوت از ترس مرگ نیست بلکه به خاطر آن است که قیام و شهادت در این شرایط بر زیان اسلام است نه به نفع آن و در جای دیگر تصریح می کند که سکوت من حساب شده بود من از دو راه آن را که به مصلحت نزدیکتر بود انتخاب کردم: در اندیشه فرو رفتم که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستی قیام کنم یا بر تاریکی کور صبر کنم، تاریکی که بزرگسال در آن فرتوت می شود و تازه سال پیر می گردد... دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است صبر کردم در حالیکه خاری در چشمم و استخوانی در گلویم بود([1])، چرا سکوت کرد؟
چون مسلمین قوت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان می دادند مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه بودند، موفقیت های مجد العقول خود را در سالهای بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند، علی القاعدة علی به خاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد. اما مگر باور کردنی است که جوانی سی و سه ساله دور نگری و اخلاص را تا آنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلط و نسبت به اسلام وفادار باشد که به خاطر اسلام راهی را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود اوست؟ و در جای دیگر می فرماید: من به خاطر پرهیز از تفرق کلمه مسلمین از حق مسلم خود چشم پوشیدم([2]). و در جای دیگر می فرمایند: به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتار ما طور دیگر بود. در جای دیگر دارد: دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می شود کوچکترین سستی آن را تباه می کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می نماید.
وقتی زهرای اطهر در راه احقاق حق مورد اهانت و تعرض واقع می شود وارد خانه شده و با جمله هائی که کوه را از جا می کند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار می دهد و می گوید: پسر ابوطالب چرا به گوشه خانه خزیده ای؟ تو همانی که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند اکنون در برابر مردمی ضعیف سستی نشان می دهد، ایکاش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم. علی پس از سخنان زهرا با نرمی او را آرام می کند، که من فرقی نکرده ام، من همانم که بوده ام، مصلحت چیز دیگری است تا آنجا که زهرا قانع می شود و می فرماید([3]): حسبی الله و نعم الوکیل.
ابن ابی الحدید در ذیل خطبه 215 نهج البلاغه این داستن معروف را نقل می کند: روزی فاطمه سلام الله علیها علی (ع) را دعوت به قیام می کرد، در همین حال فریاد مؤذن بلند شد که اشهد ان محمداً رسول الله علی (ع) به زهرای اطهر فرمود آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ نه، فرمود سخن من جز این نیست([4]).
علامه طباطبائی می فرمایند: علی (ع) نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروی کافی دست به یک قیام خونین نزد، ولی جمعیت معترض از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینی پیغمبر اکرم (ص) و مرجعیت علمی را حق علی (ع) می دانستند و مراجعه علمی و معنوی را تنها به آن حضرت روا می دیدند و به سوی او دعوت می کردند([5]).
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 شیعه در اسلام، علامه طباطبائی.
2 سیری در نهج البلاغه، استاد مطهری.
پی نوشتها:
[1]- استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صفحات 176177.
[2]- استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صفحات 178179.
[3]- استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صفحات 180184.
[4]- استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صفحات 184.
[5]- علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص30.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا گرفتن حق واجب نیست! پس چرا امیر المؤمنین علی (ع) حق خود را نگرفت؟
- [سایر] چرا حضرت علی (ع) در زمان خلافتشان فدک را پس نگرفت ؟
- [سایر] امام علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه به فرزندش امام حسن (ع) چه سفارشهایی میفرمایند؟
- [سایر] چرا حدود صد سال قبر امیرالمومنین علی(ع) مخفی بود؟
- [سایر] چرا اسم امام حسین(ع) را حسین گذاشتند؟ چرا اسم امام علی(ع) را علی گذاشتند؟
- [سایر] متن روی بازوی امیرالمؤمنین علی(ع) و دیگر امامان(ع)، هنگام تولد چه بود؟
- [سایر] چرا لقب امام علی(ع) امیرالمومنین نامیده شد؟
- [سایر] نشانه های دوستان و دشمنان امیرالمومنین علی(ع)چیست؟
- [سایر] چرا به امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) لقب (ابا الحسن) را دادهاند؟
- [سایر] قصیده ای از یکی از شاعران شنیدم که در آن ابیاتی به این مضمون آمده است: "کوه ها علی است. زمین علی است. آسمان علی است، ملائکه علی است. بهشت علی است، حشر، حساب، صراط، آدم، نوح و..... محمد، فاطمه، علی(ع) است و.... این شاعر همه اینها را علی (ع) قرار داد است؛ یعنی علی (ع) همه اینها است! نظر شرعی شما در این باره چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.