دوران هر پیغمبری عده ای از مردم و عالمان بودند که در مقابل حق و داعیان به حق مقاومت به خرج می دادند و راه کفر و شرک را پیش می گرفتند و از قبول حق و دین حق سرباز میزدند. گاهی این امر از طرف علمای آن زمان و گاهی هم از طرف افراد جاهل و نادان صورت می پذیرفت لذا قرآن کریم در موارد مختلف کتمان حق از طرف عالمان آن عصر را از روی تعصبات قومی و قبیلگی و بیشتر به خاطر ظلم و طغیان از حق و القا کردن نظرات شخصی به جامعه خود صورت می گرفت و عوامل این امر هم ناشی از فریب خوردن از دوستان بد و تبلیغات محیطی و هم چنین شیفته شدن به زرق و برق دنیا و کبر و هوا پرستی می باشد.[1] و این خود یکی از عوامل اختلاف مذاهب و چند دینی در دنیای کنونی است. اما این که چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در آن زمان به دین مسیحیت نگروید این است که: اولاً: اصل در میان انبیا وحدت ادیان آسمانی بوده است بطوری که هر پیامبری به آمدن پیامبر بعد از خود بشارت داده است و از پیروان خود می خواستند که از پیامبر بعدی تبعیت کنند و از اختلاف و تمرّد بپرهیزند چنان چه در قرآن کریم در موارد متعددی خداوند این حقیقت را باز گو می کند که در توارت و انجیل بشارت بر پیامبر اسلام آمده است.[2] ثانیاً: در میان پیامبران روح و دعوتشان روح تسلیم و بندگی خداوند بوده است لذا خداوند متعال در قرآن کریم به این امر اشاره می کند که (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ)[3] که دین نزد خدای سبحان یکی است و اختلافی هم در آن نیست و بندگان خود را امر نکرده مگر به پیروی از همان دین و بر انبیای خود هیچ کتابی را نازل ننموده است مگر درباره همان دین و هیچ آیت و معجزه ای را به پا نکرده است مگر برای همان دین که آن دین همان تسلیم حق شدن و به عقیده های حق معتقد گشتن و اعمال حق انجام دادن است.[4] و لذا دین ابراهیم همان روح و اصل دین می باشد که در شریعت های تمام انبیا الهی وجود دارد. دین موسی، دین عیسی و دین پیامبر آخر الزمان دین ابراهیمی اند و در بین آن ها تفاوتی وجود ندارد و اگر اختلافی در ادیان مختلف وجود دارد اختلاف از لحاظ شریعت ها می باشد. و این امر به خاطر اختلاف امت ها در زمان های مختلف بوده است لذا با آمدن پیامبر بعدی شریعت پیامبر قبلی نسخ می شد و احکام جدیدی از سوی خداوند متعال وضع می گردید پس با ظهور اسلام تمام شریعت ها نسخ گردیدند[5]. ثالثاً: پیامبرانی که از طرف خداوند متعال مبعوث می شدند نسبت به رسالت هایشان با یکدیگر فرق داشتند بعضی از پیامبران تنها برای قبیله خودشان مبعوث می شدند و بعضی دیگر برای قوم های بزرگی مثل بنی اسرائیل مبعوث می شدند و بعضی دیگر از پیامبران مأموریت و رسالت دین جهانی را داشتند مثل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت ابراهیم علیه السلام . و رسالت حضرت عیسی علیه السلام طبق یک نظر جهانی نبوده بلکه برای هدایت قوم بنی اسرائیل مبعوث شده بود چنان چه در انجیل این مطلب را از حضرت عیسی علیه السلام نقل کرده اند که: (من فرستاده نشده ام مگر به جهت گوسفندان گمشده خاندان اسرائیل).[6] بنا بر این نظریه، دین حضرت عیسی علیه السلام جهانی نبوده بلکه در راستای شریعت حضرت موسی علیه السلام بوده است لذا حضرت عیسی علیه السلام احکام جدیدی را وضع نکردند بلکه همان احکام تورات را که عبارت است از (10 فرمان) عمل می نمودند. پس حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم مکلف نبوده که شریعت حضرت مسیح علیه السلام را بپذیرد. خامساً: دین حضرت موسی و عیسی علیهما السلام ، در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تحریف شده بود. بطوری که این ادیان از توحیدی بودن خارج شده بودند در حالی که حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام و هم چنین پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم از جهت توحیدی بودن به ادیان ابراهیمی اشتهار داشتند. بنابراین با توجه به تحریف دین عیسی علیه السلام برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ممکن نبوده که آن را بپذیرد و به آن ایمان آورد. در نتیجه طبق مطالبی که گفته شد تبعیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از دین عیسی علیه السلام و گرویدن آن حضرت به دین مسیح علیه السلام قبل از بعثت نه تنها ضرورتی نداشته بلکه به دلایلی که ذکر گردید امکان نداشته است و بعد از بعثت هم غیر معقول می باشد زیرا از نظر عقلی کسی که ادعای نبوت و خاتمیت از سوی خدا را دارد و نیز مأموریت کامل کردن دین را از سوی خداوند دارد معقول نیست که شریعت کامل را که خود آورده رها سازد و معتقد به شرایع ناقص قبل از خود گردد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 نگاهی به ادیان زنده جهان، حسین توفیقی. 2 درباره حقیقت مسیحیت، انتشارات در راه حق. 3 اسلام از نظر یک مسیحی، جود من، ترجمه مصطفی زمانی. 5 ختم نبوت، شهید مطهری. پی نوشتها: [1] . آل عمران / 19. [2] . صف / 6. [3] . آل عمران / 19. [4] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، انتشارات جامعه مدرسین، ج 2، ص 189. [5] . المیزان، ج 5، ص576. [6] . انجیل متی/ باب 15: 24 منبع: اندیشه قم
چرا پیامبر اسلام-صلی الله علیه و آله - به دین مسیحیت که در آن موقع جدیدترین و کامل ترین بود نگروید؟
دوران هر پیغمبری عده ای از مردم و عالمان بودند که در مقابل حق و داعیان به حق مقاومت به خرج می دادند و راه کفر و شرک را پیش می گرفتند و از قبول حق و دین حق سرباز میزدند. گاهی این امر از طرف علمای آن زمان و گاهی هم از طرف افراد جاهل و نادان صورت می پذیرفت لذا قرآن کریم در موارد مختلف کتمان حق از طرف عالمان آن عصر را از روی تعصبات قومی و قبیلگی و بیشتر به خاطر ظلم و طغیان از حق و القا کردن نظرات شخصی به جامعه خود صورت می گرفت و عوامل این امر هم ناشی از فریب خوردن از دوستان بد و تبلیغات محیطی و هم چنین شیفته شدن به زرق و برق دنیا و کبر و هوا پرستی می باشد.[1] و این خود یکی از عوامل اختلاف مذاهب و چند دینی در دنیای کنونی است.
اما این که چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در آن زمان به دین مسیحیت نگروید این است که:
اولاً: اصل در میان انبیا وحدت ادیان آسمانی بوده است بطوری که هر پیامبری به آمدن پیامبر بعد از خود بشارت داده است و از پیروان خود می خواستند که از پیامبر بعدی تبعیت کنند و از اختلاف و تمرّد بپرهیزند چنان چه در قرآن کریم در موارد متعددی خداوند این حقیقت را باز گو می کند که در توارت و انجیل بشارت بر پیامبر اسلام آمده است.[2]
ثانیاً: در میان پیامبران روح و دعوتشان روح تسلیم و بندگی خداوند بوده است لذا خداوند متعال در قرآن کریم به این امر اشاره می کند که (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ)[3] که دین نزد خدای سبحان یکی است و اختلافی هم در آن نیست و بندگان خود را امر نکرده مگر به پیروی از همان دین و بر انبیای خود هیچ کتابی را نازل ننموده است مگر درباره همان دین و هیچ آیت و معجزه ای را به پا نکرده است مگر برای همان دین که آن دین همان تسلیم حق شدن و به عقیده های حق معتقد گشتن و اعمال حق انجام دادن است.[4]
و لذا دین ابراهیم همان روح و اصل دین می باشد که در شریعت های تمام انبیا الهی وجود دارد. دین موسی، دین عیسی و دین پیامبر آخر الزمان دین ابراهیمی اند و در بین آن ها تفاوتی وجود ندارد و اگر اختلافی در ادیان مختلف وجود دارد اختلاف از لحاظ شریعت ها می باشد. و این امر به خاطر اختلاف امت ها در زمان های مختلف بوده است لذا با آمدن پیامبر بعدی شریعت پیامبر قبلی نسخ می شد و احکام جدیدی از سوی خداوند متعال وضع می گردید پس با ظهور اسلام تمام شریعت ها نسخ گردیدند[5].
ثالثاً: پیامبرانی که از طرف خداوند متعال مبعوث می شدند نسبت به رسالت هایشان با یکدیگر فرق داشتند بعضی از پیامبران تنها برای قبیله خودشان مبعوث می شدند و بعضی دیگر برای قوم های بزرگی مثل بنی اسرائیل مبعوث می شدند و بعضی دیگر از پیامبران مأموریت و رسالت دین جهانی را داشتند مثل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت ابراهیم علیه السلام . و رسالت حضرت عیسی علیه السلام طبق یک نظر جهانی نبوده بلکه برای هدایت قوم بنی اسرائیل مبعوث شده بود چنان چه در انجیل این مطلب را از حضرت عیسی علیه السلام نقل کرده اند که: (من فرستاده نشده ام مگر به جهت گوسفندان گمشده خاندان اسرائیل).[6]
بنا بر این نظریه، دین حضرت عیسی علیه السلام جهانی نبوده بلکه در راستای شریعت حضرت موسی علیه السلام بوده است لذا حضرت عیسی علیه السلام احکام جدیدی را وضع نکردند بلکه همان احکام تورات را که عبارت است از (10 فرمان) عمل می نمودند. پس حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم مکلف نبوده که شریعت حضرت مسیح علیه السلام را بپذیرد.
خامساً: دین حضرت موسی و عیسی علیهما السلام ، در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تحریف شده بود. بطوری که این ادیان از توحیدی بودن خارج شده بودند در حالی که حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام و هم چنین پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم از جهت توحیدی بودن به ادیان ابراهیمی اشتهار داشتند. بنابراین با توجه به تحریف دین عیسی علیه السلام برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ممکن نبوده که آن را بپذیرد و به آن ایمان آورد.
در نتیجه طبق مطالبی که گفته شد تبعیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از دین عیسی علیه السلام و گرویدن آن حضرت به دین مسیح علیه السلام قبل از بعثت نه تنها ضرورتی نداشته بلکه به دلایلی که ذکر گردید امکان نداشته است و بعد از بعثت هم غیر معقول می باشد زیرا از نظر عقلی کسی که ادعای نبوت و خاتمیت از سوی خدا را دارد و نیز مأموریت کامل کردن دین را از سوی خداوند دارد معقول نیست که شریعت کامل را که خود آورده رها سازد و معتقد به شرایع ناقص قبل از خود گردد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 نگاهی به ادیان زنده جهان، حسین توفیقی.
2 درباره حقیقت مسیحیت، انتشارات در راه حق.
3 اسلام از نظر یک مسیحی، جود من، ترجمه مصطفی زمانی.
5 ختم نبوت، شهید مطهری.
پی نوشتها:
[1] . آل عمران / 19.
[2] . صف / 6.
[3] . آل عمران / 19.
[4] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، انتشارات جامعه مدرسین، ج 2، ص 189.
[5] . المیزان، ج 5، ص576.
[6] . انجیل متی/ باب 15: 24
منبع: اندیشه قم
- [سایر] دین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت چه بوده است؟
- [سایر] آیا دین حضرت محمد صلّی الله علیه و آله حاصل ارتباطی بود که با راهبان مسیحی داشت ؟
- [سایر] حضرت محمد-صلی الله علیه و آله - چه مذهبی داشتند؟
- [سایر] چرا پدر امام علی(علیه السلام) یعنی ابوطالب دین محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول نکرد و به دین پیشینیان در گذشت؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت خدیجه نماز میت نخواندند؟
- [سایر] حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در چه تاریخی فوت کردند؟
- [سایر] قبل از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چه کسانی به نام «محمد» نام گذاری شده بودند؟ آیا در تاریخ نامشان ذکر شده است؟
- [سایر] هدف از بعثت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) چیست ؟
- [سایر] چرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله، مهدی موعود نباشد؟
- [سایر] معرفی اجمالی از سوره محمد صلی الله علیه و آله ارایه نمایید.
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او از مستحبات مؤکد است و هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد یا لقب یا کنیه آن جناب؛ مثل مصطفی و ابو القاسم، را بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [امام خمینی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مستحب است صلوات را هم بنویسد. و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می کند صلوات بفرستد
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله نوری همدانی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول – صلی الله علیه و آله و سلم – مستحب است صلوات را هم بنویسد . و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می کند ، صلوات بفرستد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد. مبطلات نماز
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می کند، صلوات بفرستد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد صلی الله علیه و آله یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.