آیا پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دربارة جنگ‌ها و امور دیگر با مردم مشورت می‌کرد و آیا پس از مشورت به رأی آنها عمل می‌نمود؟
راغب گفته است که (تشاور) و (مشاورت) و (مشورت) بمعنی استخراج صحیح است به اینکه آدمی در موقعی که خودش دربارة کاری رأی صحیح ندارد به دیگری مراجعه کند و از او رأی صحیح بخواهد و این کلمه از ماده (ش) ، (واو)، (راء) گرفته شده، عرب می‌گفت: شرت العسل یعنی من عسل را از کندویش استخراج کردم.[1] در قرآن کریم نیز سخن از مشاوره رفته و در آیات متعدد به مشورت اشاره شده است و آن را برای مؤمنین راهی درست برای رسیدن به رأی صواب و روش درست دانسته است. کلمة شورا به معنای آن پیشنهاد و امری است که دربارة آن مشاوره شود، مشورت در قرآن از اوصاف مؤمنین شمرده شده است؛ ... و امرهم شوری بینهم...[2] پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نیز دربارة مشورت راهنمایی‌ها و سخنان فراوان و گهرباری فرموده است که برای نمونه به چند مورد اشاره می‌شود: وقتی یکی از شما با برادر خود مشورت می‌کند وی باید رأی خود را صریح بگوید.[3] مرد تا هنگامی که مشورت کنندگان خود را راهنمایی کند خداوند در گفتن آرای درست او را یاری می­نماید اما اگر خیانت کند رأی درست از او صادر نشود.[4] هیچ کس از مشورت بی نیاز نیست.[5] هیچ کس پس از مشورت هلاک نشود.[6] جایگاه مشورت در اسلام بسیار مهم و با ارزش است. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر می‌فرماید: و شاورهم فی الامر...[7] ای پیامبر با مردم مشورت کن. مشورت پیامبر از چند جهت می‌تواند قابل بحث باشد. از جهت همکاری دادن مردم در امور اجتماعی و ارزش دادن به آنها و تشویق به امر مشارکت در تمام امور سیاسی و از جهت حفظ وحدت مسلمانان و خوشحال نمودن آنها و در حقیقت یک جنبة روانی و روحی نیز داشت چون مایة تضارب آراء و رشد عقلی و فکری مسلمین می‌شد. آن حضرت هرگاه برنامه­ای را برای عملی نمودن مطرح می‌کردند آن را نزد اصحاب خود تبیین نموده و از آنها می‌خواستند تا نظرشان را بگویند و گاهی چند راه پیش پای آنها می‌گذاشت و می‌فرمود کدامیک از راه حلّ‌ها برای حل فلان مشکل خوب است. مسلمانان با شرکت در چنین موقعیت­هایی از سویی افتخار می‌کردند که رسول خدا آنها را در امور مهم سهیم می‌داند لذا احساس عزت و غرور نموده و تشویق شده و بیشتر در کنار پیامبر حاضر می‌شدند و از سوی دیگر این نظر خواهی باعث رشد فکری آنها نیز می‌شد چون هر کس رأی خاصی می‌داد که موجب می‌شد افراد هم فرصت اظهارنظر و هم فرصت استفاده از آراء و نظرات دیگران را می‌یافتند. با توجه به توصیه قرآن به مشورت با مسلمانان و نیز سخنان آن حضرت در لزوم مشورت و همفکری در مسائل پیش آمده، تاریخ گواهی می­دهد که خودِ آن حضرت در برخی موارد اصحاب خود را به دادن مشورت به او فرا می­خواند: در سال دوم ه زمانیکه پیامبر(ص) راهی بدر شد قبل از درگیری با قریش با یاران خود مشورت کرد که به سوی دشمن و برای جنگ حرکت کند یا در منزل (ذَفِران) به انتظار آنان کمین کنند در این مشورت مقداد و سعد بن معاذ در وفاداری و پایبندی خود تأکید کردند و گفتند تو به راهی که خدا برایت مشخص نموده ادامه بده ما مثل بنی اسرائیل نیستیم که به موسی گفتند: برو با خدایت نبرد کن. پیامبر پس از سخنان مقداد با انصار نیز مشورت کرد آنها نیز به وفاداری خود تأکید کردند و بدین ترتیب سپاه حرکت کرد و در نزدیکی چاه‌های بدر فرود آمدند، در این محل حُباب گفت: ای رسول خدا آیا به دستور خدا در اینجا سپاه را مستقر نمودید. رسول خدا فرمود: نه چنین نیست بلکه باید طبق تدبیر جنگ و سیاست نظامی عمل کرد. حباب بن منذر گفت: اینجا جای مناسبی نیست دستور بفرمایید تا سپاه اسلام پیش روند و در کنار نزدیکترین چاه فرود آمده و چاه‌های دیگر را تخریب و یک چاه و حوضی پر از آب باقی گذارند. رسول خدا به نظر او عمل نمود.[8] در سال سوم ه و در جریان جنگ احد نیز پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پس از شنیدن خبر تهاجم سنگین قریش به سوی مدینه، تصمیم داشت در شهر بماند و در داخل شهر با استفاده از استحکامات و خانه‌های شهر دشمن را در صورت حمله سرکوب نموده و در شهر به هلاکت برساند. بزرگان مهاجر و انصار نیز با پیامبر هم رأی شدند و در مشورت رسول خدا صلّی الله علیه و آله این استراتژی را تأیید کردند. اما اصرار جوانان بر نبرد در خارج شهر، پیامبر را از این تصمیم منصرف کرد، لذا پس از نماز جمعه لباس نظامی پوشیده و آماده حرکت به سوی سپاه دشمن شد. جوانان اصرار کننده با سرزنش بزرگان از اصرار خود عذرخواهی کردند، ولی رسول خدا فرمود تصمیم دیگر عوض نمی‌شود اگر صبر کنید در این جنگ نیز پیروز خواهید بود. پیامبر اکرم رأی جوانان را در این مشورت بر رأی خود و بزرگان مقدم داشت. [9] در سال 5ه و در جریان غزوه احزاب(خندق) آنگاه که مشرکان با هدف نابودی کامل اسلام بسیج شده و به سوی مدینه حرکت کردند نظر به اهمیت این حرکت، پیامبر(ص) قبل از آغاز جنگ در خصوص نحوه رویارویی با مهاجمان با مردم مشورت فرمود و سرانجام به پیشنهاد سلمان مقرر شد تا اطراف شهر را خندقی بکنند و از مواجهه مستقیم و همه جانبه با دشمن دوری کنند پیامبر اکرم این رأی را پسندید و دستور داد دور شهر خندقی کنده شد که در نهایت به پیروزی بسیار بزرگ در این جنگ با شجاعت و شهامت امیر مؤمنان نایل شدند.[10] پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله هر جا لازم بود و مسئله مهم پیش می‌آمد خطاب به مردم می‌فرمود: با شما مشورت می‌کنم ای مردم نظرتان را اعلام کنید.[11] در نتیجه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله هر وقت لازم می‌دید با مردم در امور مختلف مشورت می‌کرد و برای رشد و تعالی شخصیت اصحاب خود برای رأی و نظر آنها احترام قائل می‌شد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 ترجمه سیره رسول خدا، نویسنده: ابن هشام. 2 سنن النبی، نویسنده: علامه طباطبایی. پی نوشتها: [1] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، دارالکتب العربیه، (اسماعیلیان)، بی تا، ص 277. [2] . سورة شوری، آیة 38. [3] . پاینده، نهج الفصاحه، چاپ اول، تهران، جاویدان 1374، ص 176، 278،496، 640. [4] . سورة آل عمران، آیة 159. [5] . همان. [6] . همان. [7] . همان. [8] . ابن هشام، سیرة النبویه، بیروت دارالکتب العربی، چاپ ششم، 1418 ، ج 2، ص 258، طبری، تاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1408،ج 2، ص20. [9] . طبری، پیشین، ص 58، 59 و ابن هشام پیشین، ج 3، ص 26. [10] . طبری،پیشین، ج2، ص91 و ابن هشام، پیشین ، ج3، ص175. [11] . ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 258. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

آیا پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دربارة جنگ‌ها و امور دیگر با مردم مشورت می‌کرد و آیا پس از مشورت به رأی آنها عمل می‌نمود؟


پاسخ:

راغب گفته است که (تشاور) و (مشاورت) و (مشورت) بمعنی استخراج صحیح است به اینکه آدمی در موقعی که خودش دربارة کاری رأی صحیح ندارد به دیگری مراجعه کند و از او رأی صحیح بخواهد و این کلمه از ماده (ش) ، (واو)، (راء) گرفته شده، عرب می‌گفت: شرت العسل یعنی من عسل را از کندویش استخراج کردم.[1]
در قرآن کریم نیز سخن از مشاوره رفته و در آیات متعدد به مشورت اشاره شده است و آن را برای مؤمنین راهی درست برای رسیدن به رأی صواب و روش درست دانسته است.
کلمة شورا به معنای آن پیشنهاد و امری است که دربارة آن مشاوره شود، مشورت در قرآن از اوصاف مؤمنین شمرده شده است؛ ... و امرهم شوری بینهم...[2] پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نیز دربارة مشورت راهنمایی‌ها و سخنان فراوان و گهرباری فرموده است که برای نمونه به چند مورد اشاره می‌شود: وقتی یکی از شما با برادر خود مشورت می‌کند وی باید رأی خود را صریح بگوید.[3] مرد تا هنگامی که مشورت کنندگان خود را راهنمایی کند خداوند در گفتن آرای درست او را یاری می­نماید اما اگر خیانت کند رأی درست از او صادر نشود.[4] هیچ کس از مشورت بی نیاز نیست.[5] هیچ کس پس از مشورت هلاک نشود.[6] جایگاه مشورت در اسلام بسیار مهم و با ارزش است. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر می‌فرماید: و شاورهم فی الامر...[7] ای پیامبر با مردم مشورت کن.
مشورت پیامبر از چند جهت می‌تواند قابل بحث باشد. از جهت همکاری دادن مردم در امور اجتماعی و ارزش دادن به آنها و تشویق به امر مشارکت در تمام امور سیاسی و از جهت حفظ وحدت مسلمانان و خوشحال نمودن آنها و در حقیقت یک جنبة روانی و روحی نیز داشت چون مایة تضارب آراء و رشد عقلی و فکری مسلمین می‌شد. آن حضرت هرگاه برنامه­ای را برای عملی نمودن مطرح می‌کردند آن را نزد اصحاب خود تبیین نموده و از آنها می‌خواستند تا نظرشان را بگویند و گاهی چند راه پیش پای آنها می‌گذاشت و می‌فرمود کدامیک از راه حلّ‌ها برای حل فلان مشکل خوب است. مسلمانان با شرکت در چنین موقعیت­هایی از سویی افتخار می‌کردند که رسول خدا آنها را در امور مهم سهیم می‌داند لذا احساس عزت و غرور نموده و تشویق شده و بیشتر در کنار پیامبر حاضر می‌شدند و از سوی دیگر این نظر خواهی باعث رشد فکری آنها نیز می‌شد چون هر کس رأی خاصی می‌داد که موجب می‌شد افراد هم فرصت اظهارنظر و هم فرصت استفاده از آراء و نظرات دیگران را می‌یافتند.
با توجه به توصیه قرآن به مشورت با مسلمانان و نیز سخنان آن حضرت در لزوم مشورت و همفکری در مسائل پیش آمده، تاریخ گواهی می­دهد که خودِ آن حضرت در برخی موارد اصحاب خود را به دادن مشورت به او فرا می­خواند: در سال دوم ه زمانیکه پیامبر(ص) راهی بدر شد قبل از درگیری با قریش با یاران خود مشورت کرد که به سوی دشمن و برای جنگ حرکت کند یا در منزل (ذَفِران) به انتظار آنان کمین کنند در این مشورت مقداد و سعد بن معاذ در وفاداری و پایبندی خود تأکید کردند و گفتند تو به راهی که خدا برایت مشخص نموده ادامه بده ما مثل بنی اسرائیل نیستیم که به موسی گفتند: برو با خدایت نبرد کن. پیامبر پس از سخنان مقداد با انصار نیز مشورت کرد آنها نیز به وفاداری خود تأکید کردند و بدین ترتیب سپاه حرکت کرد و در نزدیکی چاه‌های بدر فرود آمدند، در این محل حُباب گفت: ای رسول خدا آیا به دستور خدا در اینجا سپاه را مستقر نمودید. رسول خدا فرمود: نه چنین نیست بلکه باید طبق تدبیر جنگ و سیاست نظامی عمل کرد. حباب بن منذر گفت: اینجا جای مناسبی نیست دستور بفرمایید تا سپاه اسلام پیش روند و در کنار نزدیکترین چاه فرود آمده و چاه‌های دیگر را تخریب و یک چاه و حوضی پر از آب باقی گذارند. رسول خدا به نظر او عمل نمود.[8]
در سال سوم ه و در جریان جنگ احد نیز پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پس از شنیدن خبر تهاجم سنگین قریش به سوی مدینه، تصمیم داشت در شهر بماند و در داخل شهر با استفاده از استحکامات و خانه‌های شهر دشمن را در صورت حمله سرکوب نموده و در شهر به هلاکت برساند. بزرگان مهاجر و انصار نیز با پیامبر هم رأی شدند و در مشورت رسول خدا صلّی الله علیه و آله این استراتژی را تأیید کردند. اما اصرار جوانان بر نبرد در خارج شهر، پیامبر را از این تصمیم منصرف کرد، لذا پس از نماز جمعه لباس نظامی پوشیده و آماده حرکت به سوی سپاه دشمن شد. جوانان اصرار کننده با سرزنش بزرگان از اصرار خود عذرخواهی کردند، ولی رسول خدا فرمود تصمیم دیگر عوض نمی‌شود اگر صبر کنید در این جنگ نیز پیروز خواهید بود. پیامبر اکرم رأی جوانان را در این مشورت بر رأی خود و بزرگان مقدم داشت. [9]
در سال 5ه و در جریان غزوه احزاب(خندق) آنگاه که مشرکان با هدف نابودی کامل اسلام بسیج شده و به سوی مدینه حرکت کردند نظر به اهمیت این حرکت، پیامبر(ص) قبل از آغاز جنگ در خصوص نحوه رویارویی با مهاجمان با مردم مشورت فرمود و سرانجام به پیشنهاد سلمان مقرر شد تا اطراف شهر را خندقی بکنند و از مواجهه مستقیم و همه جانبه با دشمن دوری کنند پیامبر اکرم این رأی را پسندید و دستور داد دور شهر خندقی کنده شد که در نهایت به پیروزی بسیار بزرگ در این جنگ با شجاعت و شهامت امیر مؤمنان نایل شدند.[10]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله هر جا لازم بود و مسئله مهم پیش می‌آمد خطاب به مردم می‌فرمود: با شما مشورت می‌کنم ای مردم نظرتان را اعلام کنید.[11] در نتیجه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله هر وقت لازم می‌دید با مردم در امور مختلف مشورت می‌کرد و برای رشد و تعالی شخصیت اصحاب خود برای رأی و نظر آنها احترام قائل می‌شد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 ترجمه سیره رسول خدا، نویسنده: ابن هشام.
2 سنن النبی، نویسنده: علامه طباطبایی.

پی نوشتها:
[1] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، دارالکتب العربیه، (اسماعیلیان)، بی تا، ص 277.
[2] . سورة شوری، آیة 38.
[3] . پاینده، نهج الفصاحه، چاپ اول، تهران، جاویدان 1374، ص 176، 278،496، 640.
[4] . سورة آل عمران، آیة 159.
[5] . همان.
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . ابن هشام، سیرة النبویه، بیروت دارالکتب العربی، چاپ ششم، 1418 ، ج 2، ص 258، طبری، تاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1408،ج 2، ص20.
[9] . طبری، پیشین، ص 58، 59 و ابن هشام پیشین، ج 3، ص 26.
[10] . طبری،پیشین، ج2، ص91 و ابن هشام، پیشین ، ج3، ص175.
[11] . ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 258.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین