به طور کلی شیعه معتقد است که همان اهداف و اغراضی که منجر به ارسال رسل و انزال وحی از طرف خداوند شده است، همان اهداف هم به نوعی امام را می طلبد، لذا اکثر وظایف و شئونی را که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در زمان حیاتش به عهده داشت پس از رحلتش به ائمه شیعه منتقل و واگذار می شود. البته این شؤون غیر از شؤون فردی آن حضرت است چون که همه و حتی خود ائمه علیهم السلام بر این امر متفق اند که در عالم هستی هیچ کسی، در کمال و تقرب همانند رسول خدا صلّی الله علیه و آله یافت نمی شود. الف) وظایف و شؤون پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بدون تردید پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ در مدت بیست و سه سال نبوت خویش، وظایف و شؤون مختلفی را در قبال جامعة اسلامی بر عهده داشتند که اصول کلیات آنها عبارتند از: 1. دریافت و ابلاغ وحی یا پیام آوری از سوی خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر؛ 2. تفسیر و تبیین وحی الهی و تشریع اهداف و مقاصد آن برای مردم؛ 3. بیان و توضیح احکام موضوعاتِ جدید در حوزة وظایف و احکام فردی و اجتماعی مسلمانان؛ 4. پاسخگویی به شبهات مخالفین اسلام و رد اعتراضات آنان بر حقانیت آیین اسلام؛ 5. محافظت و پاسداری از کیانِ آموزه های دینی و جلوگیری از وقوع تحریف و بدعت در آنها؛ 6. داوری و قضاوت در اختلافات و نزاع ها، بین مسلمین و تطبیق و اجرای حدود و قوانین کلی الهی؛ 7. حکومت و ریاست بر عامة مردم در همة مسائل اجتماعی و سیاسی.[1] ب) استمرار وظایف پیامبر پر واضح است که با اعلام خاتمیت دین اسلام، پس از وفات پیامبر اسلام _ صلّی الله علیه و آله _ آمدن شریعتی جدید برای همیشه، منتفی شده است. خداوند متعال ختم نبوت را این چنین اعلام می فرماید: (محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی فرستادة خدا و خاتم پیامبران است...)[2] بنابراین پس از شریعت اسلام، هیچ پیامبری خواه پیامبر تشریعی یا تبلیغی[3] نخواهد آمد و نبوت پیامبر اسلام پایان دهنده سلسلة پیامبران توحیدی است. این عقیده مورد اتفاق و اجماع همة مسلمانان[4] و از ضروریات دین تلقی می شود و منکر آن در واقع منکر اسلام و نبوت پیامبر اسلام است.[5] حال که پس از رحلت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله دیگر هیچ پیامبری به سوی مردم ارسال نمی شود، مسلم است که نزول وحی آسمانی برای همیشه منقطع می شود. حضرت علی _ علیه السلام _ هنگام رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله می فرماید: (با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست.)[6] پس هیچ کس بعد از پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ نمی تواند مدعی مقام دریافت و ابلاغ وحی باشد حتی امامان شیعه که در اکثر شؤونشان با پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ مشترک هستند. البته وحی در اینجا به معنای وحی نبوت است نه به معنای الهام و تحدیث که این مرتبه شامل ائمه هم می شود.[7] اما غیر از دریافت و ابلاغ وحی که مخصوص انبیاء و پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بود دیگر وظایف آن حضرت چه وضعیتی خواهد داشت؟ آیا شارع در متن دین برای جبران آنها تدبیری اندیشیده است یا آنها را به خود امت واگذار کرده است؟ واقعیتها و گزارش های تاریخی حاکی از آن است که جامعة اسلامی به کسی که وظایف پیامبر صلّی الله علیه و آله را پس از رحلتش به عهد گیرد همچنان نیازمند است. اختلاف شدید مفسران در تفسیر پاره ای از آیات قرآن، اختلاف شدید مسلمانان در احکام عملی و حتی در مورد تفسیر سنت پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ ، هجوم بی امان شبهات ویرانگر به عقاید اسلامی، شیوع دهها هزار حدیث مجهول و ... همگی گویای این حقیقتند که امت اسلامی از یک سو نیازمند آن بود که عمل به وظایف یاد شده پس از وفات رسول خدا _ صلّی الله علیه و آله _ تداوم یابد و از سوی دیگر، خود امت (بدون امداد الهی) هرگز قادر بر پاسخ گویی به این نیازها نیست. حال با دو احتمال رو به رو هستیم: احتمال اول آن است که خداوند، با علم به توانا نبودن امت اسلامی در رفع نیاز خود، امر آنان را به خودشان واگذار کرده باشد. بطلان این احتمال آشکار است؛ زیرا لازمه ی آن این است که خداوند حکیم غرض خویش، از ارسال پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ و تشریع آیین اسلام و ختم نبوت را نقض کند و این از سوی حکیم، ممتنع است. احتمال دوم آن است که خداوند حکیم برای حفظ شریعت اسلامی و مصونیت آن از تحریف و نیز برای استمرار هدایت مردم، اشخاصی شایسته و معصوم را از سوی خود و پیامبرش به مردم معرفی کند تا پس از پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ عهده دار مسئولیتها و وظایف یاد شده گردد. بدیهی است که این احتمال صحیح است.[8] پس معلوم شد که امامت چیزی جز تداوم و استمرار وظائف و شؤون نبوت و رسالت نیست و مقام امامت مقام تحقق و عینیت بخشیدن به اهداف رسالت است. ج) مراتب و شؤون امامت در مباحث پیشین بیان شد که امامان شیعه همة وظایف و مسئولیتهای پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ را به غیر از مقام دریافت و ابلاغ وحی بر عهده دارند، چون آنان جانشینان واقعی و به حق پیامبر عظیم الشأن _ صلّی الله علیه و آله _ هستند، لذا برخی بزرگان همچون شهید مطهری آن وظایف و شؤون مشترک با پیامبر را تحت عنوان مراتب امامت در سه چیز خلاصه کرده است که عبارتند از:[9] 1.ریاست عامه و زعامت جامعه مسأله رهبری اجتماع، نه تنها مورد وفاق اهل سنت و اهل تشیع است؛ بلکه مورد پذیرش هر انسان عاقلی است که نباید یکی از شؤون اساسی پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بعد از او، بلا تکلیف بماند. (لابد للناس من امیر برٍّ او فاجر)[10] مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند. البته شیعه بر خلاف اهل تسنن معتقد است که این شخص باید معصوم و برگزیده از طرف خدا باشد. 2. مرجعیت دینی این مرتبه که مهمترین و اصلی ترین وظیفة امام به شمار می رود نوعی کارشناسی حقیقی اسلام است که به تبیین و تفسیرِ صحیح و کامل وحی می پردازد، و از هر گونه خطا و اشتباهی مصون است، چرا که هم معصوم است و هم علم خویش را از ناحیة خداوند و از راهی غیر عادی از پیامبر اکرم گرفته است. بدون تردید یکی از مهمترین عوامل و عناصر اکمال و اتمام دین و خاتمیت اسلام، وجود امامانی است که نقش پیامبران تبلیغی گذشته را ایفا می کنند و مرجعیت دینی مسلمانان را به عهده می گیرند و پاسخ گوی نیازهای واقعی جامعة مسلمین هستند. 3. ولایت معنوی و باطنی این مرتبه که اوج مفهوم و مرتبة امامت است، اعتقاد به وجود انسان کاملی است که (حامل معنویت کلی انسانیت) و قطب و محور عالم امکان است. بر این اساس هیچ زمانی ممکن نیست که زمین از حجتِ حق و وجود انسان کامل خالی باشد؛ زیرا که به تعبیر روایات، (لولا الحجة لساخت الارض باهلها)[11] اگر حجت خدا و انسان کامل وجود نداشته باشد زمین، ساکنان خود را می بلعد. زیارت جامعة کبیره نمونه ای از ابعاد مختلف ولایت باطنی و معنوی امامان را به نمایش می گذارد.[12] نتیجه آن که بعد از ختم نبوت تنها اتفاقی که می افتد آن است که هیچ پیامبر دیگری نخواهد آمد و بالطبع هیچ تشریع از آسمان بر کسی نازل نمی شود؛ اما از آنجا که هدف رسالت و خاتمیت باید محقق شود و تداوم یابد، ضروری است که دیگر مسئولیتها و وظائف پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ به امامان معصوم _ علیهم السلام _ واگذار شود. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. خاتمیت، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا. 2. امامت و رهبری، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا. 3. راه و راهنما شناسی، محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1378 ش. پی نوشتها: [1] . ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، انتشارات مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1412 ه .ق، ج 4، ص 16، و ر.ک: جمعی از نویسندگان، انسان راه و راهنما شناسی، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1384 ش، ص 191 و 192. [2] . احزاب/ 40. [3] . پیامبران به دو گروه عمده تقسیم می شوند: 1. پیامبران تشریعی که از جانب خداوند شریعت خاصی را به بشر عرضه داشتند. 2. پیامبران تبلیغی که وظیفة تبلیغ و ترویج همان شریعتی را که از سوی پیامبر تشریعی آورده شده است به عهده داشتند. [4] . ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات، ج 3، ص 485. [5] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهنما شناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزة علمیة، 1367، ص 367. [6] . نهج البلاغه، ترجمة دشتی، خطبة 235. [7] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهنماشناسی، همان، ص 378 و 379. [8] . ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، انتشارات طه، چاپ اول، 1381، ج 2، ص 138؛ و ر.ک: سبحانی، جعفر، محاضرات فی االهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ دوم، ص 524 و 526. [9] . مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص 28 تا ص 35. [10] . نهج البلاغه، خطبة 40. [11] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 23، ص 29. [12] . ر.ک: جمعی از نویسندگان، انسان راه و راهنما شناسی، ص 198. منبع: اندیشه قم
شؤون و وظایفی که میان پیامبر اکرم (صلی الله علیه آله) و امام مشترک است چیست و موارد تمایز این وظایف چه می باشد؟
به طور کلی شیعه معتقد است که همان اهداف و اغراضی که منجر به ارسال رسل و انزال وحی از طرف خداوند شده است، همان اهداف هم به نوعی امام را می طلبد، لذا اکثر وظایف و شئونی را که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در زمان حیاتش به عهده داشت پس از رحلتش به ائمه شیعه منتقل و واگذار می شود. البته این شؤون غیر از شؤون فردی آن حضرت است چون که همه و حتی خود ائمه علیهم السلام بر این امر متفق اند که در عالم هستی هیچ کسی، در کمال و تقرب همانند رسول خدا صلّی الله علیه و آله یافت نمی شود.
الف) وظایف و شؤون پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله
بدون تردید پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ در مدت بیست و سه سال نبوت خویش، وظایف و شؤون مختلفی را در قبال جامعة اسلامی بر عهده داشتند که اصول کلیات آنها عبارتند از:
1. دریافت و ابلاغ وحی یا پیام آوری از سوی خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر؛
2. تفسیر و تبیین وحی الهی و تشریع اهداف و مقاصد آن برای مردم؛
3. بیان و توضیح احکام موضوعاتِ جدید در حوزة وظایف و احکام فردی و اجتماعی مسلمانان؛
4. پاسخگویی به شبهات مخالفین اسلام و رد اعتراضات آنان بر حقانیت آیین اسلام؛
5. محافظت و پاسداری از کیانِ آموزه های دینی و جلوگیری از وقوع تحریف و بدعت در آنها؛
6. داوری و قضاوت در اختلافات و نزاع ها، بین مسلمین و تطبیق و اجرای حدود و قوانین کلی الهی؛
7. حکومت و ریاست بر عامة مردم در همة مسائل اجتماعی و سیاسی.[1]
ب) استمرار وظایف پیامبر
پر واضح است که با اعلام خاتمیت دین اسلام، پس از وفات پیامبر اسلام _ صلّی الله علیه و آله _ آمدن شریعتی جدید برای همیشه، منتفی شده است. خداوند متعال ختم نبوت را این چنین اعلام می فرماید: (محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی فرستادة خدا و خاتم پیامبران است...)[2] بنابراین پس از شریعت اسلام، هیچ پیامبری خواه پیامبر تشریعی یا تبلیغی[3] نخواهد آمد و نبوت پیامبر اسلام پایان دهنده سلسلة پیامبران توحیدی است. این عقیده مورد اتفاق و اجماع همة مسلمانان[4] و از ضروریات دین تلقی می شود و منکر آن در واقع منکر اسلام و نبوت پیامبر اسلام است.[5]
حال که پس از رحلت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله دیگر هیچ پیامبری به سوی مردم ارسال نمی شود، مسلم است که نزول وحی آسمانی برای همیشه منقطع می شود. حضرت علی _ علیه السلام _ هنگام رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله می فرماید: (با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست.)[6]
پس هیچ کس بعد از پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ نمی تواند مدعی مقام دریافت و ابلاغ وحی باشد حتی امامان شیعه که در اکثر شؤونشان با پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ مشترک هستند. البته وحی در اینجا به معنای وحی نبوت است نه به معنای الهام و تحدیث که این مرتبه شامل ائمه هم می شود.[7]
اما غیر از دریافت و ابلاغ وحی که مخصوص انبیاء و پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بود دیگر وظایف آن حضرت چه وضعیتی خواهد داشت؟ آیا شارع در متن دین برای جبران آنها تدبیری اندیشیده است یا آنها را به خود امت واگذار کرده است؟ واقعیتها و گزارش های تاریخی حاکی از آن است که جامعة اسلامی به کسی که وظایف پیامبر صلّی الله علیه و آله را پس از رحلتش به عهد گیرد همچنان نیازمند است. اختلاف شدید مفسران در تفسیر پاره ای از آیات قرآن، اختلاف شدید مسلمانان در احکام عملی و حتی در مورد تفسیر سنت پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ ، هجوم بی امان شبهات ویرانگر به عقاید اسلامی، شیوع دهها هزار حدیث مجهول و ... همگی گویای این حقیقتند که امت اسلامی از یک سو نیازمند آن بود که عمل به وظایف یاد شده پس از وفات رسول خدا _ صلّی الله علیه و آله _ تداوم یابد و از سوی دیگر، خود امت (بدون امداد الهی) هرگز قادر بر پاسخ گویی به این نیازها نیست.
حال با دو احتمال رو به رو هستیم: احتمال اول آن است که خداوند، با علم به توانا نبودن امت اسلامی در رفع نیاز خود، امر آنان را به خودشان واگذار کرده باشد. بطلان این احتمال آشکار است؛ زیرا لازمه ی آن این است که خداوند حکیم غرض خویش، از ارسال پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ و تشریع آیین اسلام و ختم نبوت را نقض کند و این از سوی حکیم، ممتنع است.
احتمال دوم آن است که خداوند حکیم برای حفظ شریعت اسلامی و مصونیت آن از تحریف و نیز برای استمرار هدایت مردم، اشخاصی شایسته و معصوم را از سوی خود و پیامبرش به مردم معرفی کند تا پس از پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ عهده دار مسئولیتها و وظایف یاد شده گردد. بدیهی است که این احتمال صحیح است.[8]
پس معلوم شد که امامت چیزی جز تداوم و استمرار وظائف و شؤون نبوت و رسالت نیست و مقام امامت مقام تحقق و عینیت بخشیدن به اهداف رسالت است.
ج) مراتب و شؤون امامت
در مباحث پیشین بیان شد که امامان شیعه همة وظایف و مسئولیتهای پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ را به غیر از مقام دریافت و ابلاغ وحی بر عهده دارند، چون آنان جانشینان واقعی و به حق پیامبر عظیم الشأن _ صلّی الله علیه و آله _ هستند، لذا برخی بزرگان همچون شهید مطهری آن وظایف و شؤون مشترک با پیامبر را تحت عنوان مراتب امامت در سه چیز خلاصه کرده است که عبارتند از:[9]
1.ریاست عامه و زعامت جامعه
مسأله رهبری اجتماع، نه تنها مورد وفاق اهل سنت و اهل تشیع است؛ بلکه مورد پذیرش هر انسان عاقلی است که نباید یکی از شؤون اساسی پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بعد از او، بلا تکلیف بماند. (لابد للناس من امیر برٍّ او فاجر)[10] مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند. البته شیعه بر خلاف اهل تسنن معتقد است که این شخص باید معصوم و برگزیده از طرف خدا باشد.
2. مرجعیت دینی
این مرتبه که مهمترین و اصلی ترین وظیفة امام به شمار می رود نوعی کارشناسی حقیقی اسلام است که به تبیین و تفسیرِ صحیح و کامل وحی می پردازد، و از هر گونه خطا و اشتباهی مصون است، چرا که هم معصوم است و هم علم خویش را از ناحیة خداوند و از راهی غیر عادی از پیامبر اکرم گرفته است. بدون تردید یکی از مهمترین عوامل و عناصر اکمال و اتمام دین و خاتمیت اسلام، وجود امامانی است که نقش پیامبران تبلیغی گذشته را ایفا می کنند و مرجعیت دینی مسلمانان را به عهده می گیرند و پاسخ گوی نیازهای واقعی جامعة مسلمین هستند.
3. ولایت معنوی و باطنی
این مرتبه که اوج مفهوم و مرتبة امامت است، اعتقاد به وجود انسان کاملی است که (حامل معنویت کلی انسانیت) و قطب و محور عالم امکان است. بر این اساس هیچ زمانی ممکن نیست که زمین از حجتِ حق و وجود انسان کامل خالی باشد؛ زیرا که به تعبیر روایات، (لولا الحجة لساخت الارض باهلها)[11] اگر حجت خدا و انسان کامل وجود نداشته باشد زمین، ساکنان خود را می بلعد.
زیارت جامعة کبیره نمونه ای از ابعاد مختلف ولایت باطنی و معنوی امامان را به نمایش می گذارد.[12]
نتیجه آن که بعد از ختم نبوت تنها اتفاقی که می افتد آن است که هیچ پیامبر دیگری نخواهد آمد و بالطبع هیچ تشریع از آسمان بر کسی نازل نمی شود؛ اما از آنجا که هدف رسالت و خاتمیت باید محقق شود و تداوم یابد، ضروری است که دیگر مسئولیتها و وظائف پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ به امامان معصوم _ علیهم السلام _ واگذار شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. خاتمیت، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
2. امامت و رهبری، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
3. راه و راهنما شناسی، محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1378 ش.
پی نوشتها:
[1] . ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، انتشارات مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1412 ه .ق، ج 4، ص 16، و ر.ک: جمعی از نویسندگان، انسان راه و راهنما شناسی، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1384 ش، ص 191 و 192.
[2] . احزاب/ 40.
[3] . پیامبران به دو گروه عمده تقسیم می شوند: 1. پیامبران تشریعی که از جانب خداوند شریعت خاصی را به بشر عرضه داشتند. 2. پیامبران تبلیغی که وظیفة تبلیغ و ترویج همان شریعتی را که از سوی پیامبر تشریعی آورده شده است به عهده داشتند.
[4] . ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات، ج 3، ص 485.
[5] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهنما شناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزة علمیة، 1367، ص 367.
[6] . نهج البلاغه، ترجمة دشتی، خطبة 235.
[7] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهنماشناسی، همان، ص 378 و 379.
[8] . ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، انتشارات طه، چاپ اول، 1381، ج 2، ص 138؛ و ر.ک: سبحانی، جعفر، محاضرات فی االهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ دوم، ص 524 و 526.
[9] . مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص 28 تا ص 35.
[10] . نهج البلاغه، خطبة 40.
[11] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 23، ص 29.
[12] . ر.ک: جمعی از نویسندگان، انسان راه و راهنما شناسی، ص 198.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] حضرت محمد-صلی الله علیه و آله - چه مذهبی داشتند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت خدیجه نماز میت نخواندند؟
- [سایر] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از کودکی امام بودند؟ 14 معصوم (علیهم السلام) همه از کودکی امام بودند یا استثناء هم داشته؟
- [سایر] حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در چه تاریخی فوت کردند؟
- [سایر] قبل از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چه کسانی به نام «محمد» نام گذاری شده بودند؟ آیا در تاریخ نامشان ذکر شده است؟
- [سایر] هدف از بعثت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) چیست ؟
- [سایر] چرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله، مهدی موعود نباشد؟
- [سایر] معرفی اجمالی از سوره محمد صلی الله علیه و آله ارایه نمایید.
- [سایر] مراحل سهگانه عصمت علمی پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن چگونه است؟
- [سایر] قرآن برای چه بر پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او از مستحبات مؤکد است و هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد یا لقب یا کنیه آن جناب؛ مثل مصطفی و ابو القاسم، را بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد صلی الله علیه و آله یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.