با توجه به شخصیت کامل و جذاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که حکایت از الهی بودن آن می کند ضرورتی ندارد برای نشان دادن عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله به نقل حوادثی مثل (شق الصدر) پیرامون شخصیت آن حضرت پرداخت و این جریان هم از لحاظ سند و متن و هم منافات داشتن با عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله غیر قابل قبول می باشد. صفحات تاریخ گواهی می دهد، دوران زندگی رهبر مسلمانان جهان از آغاز کودکی تا روزی که به پیامبری و رسالت مبعوث شد و تا زمانی که دعوت حق را لبیک گفته و به سرای باقی شتافت، پر از حوادث شگفت انگیز می باشد. این حوادث بیانگر این واقعیت است که حیات پیامبر صلی الله علیه و آله یک زندگی عادی نبوده و حکایت از عظمت شخصیت او می کند. دانشمندان مادی و تاریخ نویسانی که جهان بینی آنان تنها از دریچه مادی شکل می گیرد، وقوع حوادث غیر عادی در زندگانی انبیای الهی را زاییده پندار و یا ساخته و پرداخته محبت و علاقه زیاد پیروان ادیان می دانند.[1] دانشمندان مسلمان با قبول عالم ماده و روابطی که بر آن حاکم است، بر این عقیده اند: تمام پدیده های عالم به اراده الهی می باشد و خداوند در جهت هدایت انسان ها بنا به مصلحتی که خود آگاه است از باب لطف و رحمت بر بندگان، حوادث شگفت انگیزی را در مورد بعضی از انسان ها تحقق می بخشد تا آنها مشعل های هدایت بشریت شوند. از جمله این موارد، حوادث مهم دوران کودکی پیامبر صلی الله علیه و آله را می توان ذکر کرد، مانند شکستن طاق کسری و پر شیر شدن سینه حلیمه و زیاد شدن برکات در قبیله او، و...[2] متاسفانه در بین این کرامات که نشانه عظمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و فخر مسلمانان می باشد عده ای ناآگاه مطالب خلاف واقع و ناروایی را به حضرت نسبت داده اند. در رابطه با موضوع (شق الصدر) نظریات متفاوتی در میان دانشمندان مسلمان بیان شده است. 1. علمای اهل سنت این داستان را نقل و پذیرفته و از کمالات آن حضرت برشمردند؛ البته برخی از آنان مانند محمد ابوریه در کتاب (اضواء علی السنة المحمدیة) این داستان را جعلی شمرده است. خلاصه ای از آنچه در کتاب های روایی و تاریخی اهل سنت آمده بدین شرح است: جمعی از اهل حدیث (سنی)[3] از حلیمه سعدیه نقل کرده اند: پس از آن که محمد صلی الله علیه و آله را برای شیردادن به میان قبیله خود بردم، هنوز چند ماهی از این ماجرا نگذشته بود که محمد صلی الله علیه و آله با بچه های دیگر برای بازی به پشت چادرها رفتند ناگهان برادر رضاعی او سراسیمه و شتابان به نزد ما آمده گفت: کمک کنید دو مرد سفیدپوش برادر قریشی ما را گرفته و سینه اش را شکافتند و چیزی از سینه او بیرون آوردند. حلیمه گوید: من و شوهرم به طرف او رفته و او را با رنگی پریده، مضطرب و وحشت زده در نقطه ای از بیابان یافتیم. من او را به آغوش کشیده و گفتم چه اتفاقی افتاده، او گفت: دو مرد سفیدپوش پیش من آمده و سینه ام را شکافته و از قلبم غده سیاهی بیرون آورده در طشت طلایی شستشو داد و دوباره در جایش قرار دادند. آنها این مطلب را به عنوان کرامت و فضیلتی برای پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند[4] و بر این باورند: این عمل در مدت عمر پیامبر- صلی الله علیه و آله - پنج مرتبه تکرار شده است. در زمان طفولیت، در ده سالگی، در بیست سالگی، و در شب معراج و تکرار آن را سبب ازدیاد شرافت و مقام پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته اند.[5] 2. دانشمندان شیعی در رابطه با صحت این داستان به سه دسته تقسیم می شوند: الف) اکثریت آنها این داستان را جعلی و از اسرائیلیات می دانند، مانند طبرسی در (مجمع البیان)... . ب) عده ای نیز وقوع این حادثه را از قبیل تمثیل دانسته و در صدد توجیه عقلانی آن بوده اند، مانند علامه طباطبائی در (المیزان) و ذیل تفسیر سوره انشراح. ج) بعضی از دانشمندان شیعی آن را پذیرفته و توجیهاتی ذکر کرده اند، مانند: علامه مجلسی در کتاب (بحارالانوار). این واقعه ریشه در برخی از روایات و منابع تاریخی دارد که منشا آن در کتاب هایی چون صحیح بخاری و صحیح مسلم[6] آمده است؛ ابوریه از علمای اهل سنت ضمن شکوائیه ای آن را رد کرده و نقل چنین احادیثی را مستمسکی برای مستشرقان و مسیحیان ضد اسلام دانسته که به دین و پیامبر بزرگ اسلام- صلی الله علیه و آله - توهین می کنند.[7] و در مورد ریشه های تاریخی این جریان سید جعفر مرتضی عاملی می گوید: حقیقت این است که این روایت ماخوذ از داستان های زمان جاهلیت است. به طورکلی در کتاب های تاریخی غیر امامیه منشا این حادثه را می توان یافت. کتاب هایی مانند (سیره ابن هشام) و (تاریخ طبری) و.... به این جریان اشاره کرده اند. اما در نقد نظریه اهل سنت باید بگوییم که اولاً: این خبر ضعف سند دارد؛ چون ابن هشام در سیره ، این داستان را از (بعض اهل علم) نقل می کند، که نقل روایات بدین صورت اعتبار ندارد. در نتیجه خبر مجهول و ضعیف می باشد و نمی توان به آن اعتماد کرد. ثانیاً: تعارض بین مفاد روایات کاملاً مشهود است و هرکدام از راویان و مورخان به گونه ای متفاوت این جریان را نقل کرده اند.[8] ثالثاً: آیا ممکن است لخته خونی در قلب منبع شرارت باشد در حالی که شرارت و تقوا به قلب مادی ربطی ندارد! به علاوه چرا چندین مرتبه این عمل تکرار شده؛ آیا خدای نکرده این به بدی سیرت و ذات پیامبر صلی الله علیه و آله بر نمی گردد و بهره پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به سایر افراد بنی آدم از شیطان بیشتر نبوده است! به علاوه اگر خداوند بخواهد بنده اش را از شرور و بدی ها پاک کند آیا احتیاج به عمل جراحی، آن هم در انظار عمومی دارد و چگونه ملک مجرد با پر و بالش این عمل را انجام می دهد!؟ گذشته از اینها مگر بنابر نص قرآن شیطان بر بندگان مخلص راه نفوذ دارد!؟ پس چطور بر قلب پیامبری معصوم نفوذ کرده است!؟ مفسران شیعه این داستان را در کتاب های تفسیر ذیل آیه اول سوره (اسراء) و سوره (انشراح) آورده اند. برخی منابع حدیثی شیعه نیز به نقل این رخداد پرداخته اند. علامه مجلسی می گوید: روایت شق صدر از طریق مخالفان نقل شده است و عده ی زیادی از اصحاب (علمای شیعه) بر آن اعتماد نمی کنند ولی به خاطر دو نکته من آن را ذکر کردم.[9] الف) این روایات وقوع حوادث عجیب و شگفت انگیزی را در مورد شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله بیان می کند که عقل در قبول آن مشکلی ندارد. ب) در بعضی از تألیفات شیعیان این روایت ذکر شده است. اما باید گفت شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان یک انسان کامل دارای چنان جاذبه روحی و معنوی می باشد که همه انسان ها حتی مخالفانش را تحت تأثیر قرار می دهد با وجود چنین شخصیت بزرگی که همگی حکایت از الهی بودن او می کند ضرورتی ندارد برای نشان دادن عظمت و کمال پیامبر صلی الله علیه و آله به نقل حوادثی دروغین و خلاف واقع پیرامون شخصیت او پرداخت. بیان این قبیل وقایع نه تنها موجبات رفعت و بلندی مقام پیامبر صلی الله علیه و آله را فراهم نمی کند بلکه سبب وهن ساحت عصمت او می شود. علاوه بر مطالب مذکور، نکات ذیل در بطلان نظریه (شق الصدر) قابل توجه می باشد: 1. پذیرش وقوع (شق الصدر) در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله به آن بیانی که در کتاب های روایی اهل سنت نقل شده است با عصمت پیامبر- صلی الله علیه و آله - (حتی در کودکی) منافات دارد. 2. شکافتن سینه و جسم و شستشوی قلب مادی او موجبات پاکی از گناه و بدی را فراهم نمی آورد، زیرا گناه یک فعل روحی و غیر مادی می باشد و اگر در لسان قرآن، کانون گناه و ثواب (قلب) معرفی می شود غالباً همان روح و نفس انسانی مراد است، نه قلب مادی که در قفسه سینه قرار دارد. 3. اگر داستان (شق الصدر) را بپذیریم لازمه آن این است که عصمت و پاکی حضرت از گناه را جبری و خارج از اختیار او بدانیم که به او تحمیل شده است از این روی نمی توان از آن به عنوان فضیلتی برای پیامبر- صلی الله علیه و آله - یاد کرد. به علاوه اگر اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود تا پیامبرش را از گناه پاک کند چه نیازی به انجام این امور مشکل است، بلکه خداوند با اراده تکوینی، بدون نیاز به عمل جراحی، قلب پیامبر صلی الله علیه و آله را پاک و شستشو می داد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1- سیره صحیح پیامبر،سید جعفر مرتضی،ترجمه دکتر سپهری. 2- سیره رسول خدا ، رسول جعفریان پی نوشتها: [1]. حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمه پاینده، ابوالقاسم، ص143؛ ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه حکمت، علی اصغر، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ص716. [2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، ج15، ص345؛ ابن هاشم، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، ج1، ص177؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، موسسه الاعلمی، ج2، ص158؛ هیکل، محمد حسین، زندگی محمد(ص)، ص160. [3]. ابن هاشم، عبد الملک، السیره النبویه، ج1، ص170؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت: دار صادر، ج1، ص10؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دار الکتاب العربی، کتاب الایمان، ح236. [4]. ابوریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، قم، نشر البطحاء، ص187. [5]. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ص110. [6]. مسلم نیشابوری، پیشین . [7]. ابوریه، پیشین ص187. [8]. عاملی، پیشین، ج1، ص112؛ هیکل، محمد حسین، پیشین، ص161. [9]. مجلسی، پیشین، ج15، ص356. منبع: اندیشه قم
با توجه به شخصیت کامل و جذاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که حکایت از الهی بودن آن می کند ضرورتی ندارد برای نشان دادن عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله به نقل حوادثی مثل (شق الصدر) پیرامون شخصیت آن حضرت پرداخت و این جریان هم از لحاظ سند و متن و هم منافات داشتن با عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله غیر قابل قبول می باشد.
صفحات تاریخ گواهی می دهد، دوران زندگی رهبر مسلمانان جهان از آغاز کودکی تا روزی که به پیامبری و رسالت مبعوث شد و تا زمانی که دعوت حق را لبیک گفته و به سرای باقی شتافت، پر از حوادث شگفت انگیز می باشد. این حوادث بیانگر این واقعیت است که حیات پیامبر صلی الله علیه و آله یک زندگی عادی نبوده و حکایت از عظمت شخصیت او می کند.
دانشمندان مادی و تاریخ نویسانی که جهان بینی آنان تنها از دریچه مادی شکل می گیرد، وقوع حوادث غیر عادی در زندگانی انبیای الهی را زاییده پندار و یا ساخته و پرداخته محبت و علاقه زیاد پیروان ادیان می دانند.[1] دانشمندان مسلمان با قبول عالم ماده و روابطی که بر آن حاکم است، بر این عقیده اند: تمام پدیده های عالم به اراده الهی می باشد و خداوند در جهت هدایت انسان ها بنا به مصلحتی که خود آگاه است از باب لطف و رحمت بر بندگان، حوادث شگفت انگیزی را در مورد بعضی از انسان ها تحقق می بخشد تا آنها مشعل های هدایت بشریت شوند. از جمله این موارد، حوادث مهم دوران کودکی پیامبر صلی الله علیه و آله را می توان ذکر کرد، مانند شکستن طاق کسری و پر شیر شدن سینه حلیمه و زیاد شدن برکات در قبیله او، و...[2] متاسفانه در بین این کرامات که نشانه عظمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و فخر مسلمانان می باشد عده ای ناآگاه مطالب خلاف واقع و ناروایی را به حضرت نسبت داده اند.
در رابطه با موضوع (شق الصدر) نظریات متفاوتی در میان دانشمندان مسلمان بیان شده است.
1. علمای اهل سنت این داستان را نقل و پذیرفته و از کمالات آن حضرت برشمردند؛ البته برخی از آنان مانند محمد ابوریه در کتاب (اضواء علی السنة المحمدیة) این داستان را جعلی شمرده است.
خلاصه ای از آنچه در کتاب های روایی و تاریخی اهل سنت آمده بدین شرح است: جمعی از اهل حدیث (سنی)[3] از حلیمه سعدیه نقل کرده اند: پس از آن که محمد صلی الله علیه و آله را برای شیردادن به میان قبیله خود بردم، هنوز چند ماهی از این ماجرا نگذشته بود که محمد صلی الله علیه و آله با بچه های دیگر برای بازی به پشت چادرها رفتند ناگهان برادر رضاعی او سراسیمه و شتابان به نزد ما آمده گفت: کمک کنید دو مرد سفیدپوش برادر قریشی ما را گرفته و سینه اش را شکافتند و چیزی از سینه او بیرون آوردند. حلیمه گوید: من و شوهرم به طرف او رفته و او را با رنگی پریده، مضطرب و وحشت زده در نقطه ای از بیابان یافتیم. من او را به آغوش کشیده و گفتم چه اتفاقی افتاده، او گفت: دو مرد سفیدپوش پیش من آمده و سینه ام را شکافته و از قلبم غده سیاهی بیرون آورده در طشت طلایی شستشو داد و دوباره در جایش قرار دادند.
آنها این مطلب را به عنوان کرامت و فضیلتی برای پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند[4] و بر این باورند: این عمل در مدت عمر پیامبر- صلی الله علیه و آله - پنج مرتبه تکرار شده است. در زمان طفولیت، در ده سالگی، در بیست سالگی، و در شب معراج و تکرار آن را سبب ازدیاد شرافت و مقام پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته اند.[5]
2. دانشمندان شیعی در رابطه با صحت این داستان به سه دسته تقسیم می شوند:
الف) اکثریت آنها این داستان را جعلی و از اسرائیلیات می دانند، مانند طبرسی در (مجمع البیان)... .
ب) عده ای نیز وقوع این حادثه را از قبیل تمثیل دانسته و در صدد توجیه عقلانی آن بوده اند، مانند علامه طباطبائی در (المیزان) و ذیل تفسیر سوره انشراح.
ج) بعضی از دانشمندان شیعی آن را پذیرفته و توجیهاتی ذکر کرده اند، مانند: علامه مجلسی در کتاب (بحارالانوار).
این واقعه ریشه در برخی از روایات و منابع تاریخی دارد که منشا آن در کتاب هایی چون صحیح بخاری و صحیح مسلم[6] آمده است؛ ابوریه از علمای اهل سنت ضمن شکوائیه ای آن را رد کرده و نقل چنین احادیثی را مستمسکی برای مستشرقان و مسیحیان ضد اسلام دانسته که به دین و پیامبر بزرگ اسلام- صلی الله علیه و آله - توهین می کنند.[7]
و در مورد ریشه های تاریخی این جریان سید جعفر مرتضی عاملی می گوید: حقیقت این است که این روایت ماخوذ از داستان های زمان جاهلیت است. به طورکلی در کتاب های تاریخی غیر امامیه منشا این حادثه را می توان یافت. کتاب هایی مانند (سیره ابن هشام) و (تاریخ طبری) و.... به این جریان اشاره کرده اند.
اما در نقد نظریه اهل سنت باید بگوییم که اولاً: این خبر ضعف سند دارد؛ چون ابن هشام در سیره ، این داستان را از (بعض اهل علم) نقل می کند، که نقل روایات بدین صورت اعتبار ندارد. در نتیجه خبر مجهول و ضعیف می باشد و نمی توان به آن اعتماد کرد.
ثانیاً: تعارض بین مفاد روایات کاملاً مشهود است و هرکدام از راویان و مورخان به گونه ای متفاوت این جریان را نقل کرده اند.[8]
ثالثاً: آیا ممکن است لخته خونی در قلب منبع شرارت باشد در حالی که شرارت و تقوا به قلب مادی ربطی ندارد! به علاوه چرا چندین مرتبه این عمل تکرار شده؛ آیا خدای نکرده این به بدی سیرت و ذات پیامبر صلی الله علیه و آله بر نمی گردد و بهره پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به سایر افراد بنی آدم از شیطان بیشتر نبوده است! به علاوه اگر خداوند بخواهد بنده اش را از شرور و بدی ها پاک کند آیا احتیاج به عمل جراحی، آن هم در انظار عمومی دارد و چگونه ملک مجرد با پر و بالش این عمل را انجام می دهد!؟ گذشته از اینها مگر بنابر نص قرآن شیطان بر بندگان مخلص راه نفوذ دارد!؟ پس چطور بر قلب پیامبری معصوم نفوذ کرده است!؟
مفسران شیعه این داستان را در کتاب های تفسیر ذیل آیه اول سوره (اسراء) و سوره (انشراح) آورده اند. برخی منابع حدیثی شیعه نیز به نقل این رخداد پرداخته اند. علامه مجلسی می گوید: روایت شق صدر از طریق مخالفان نقل شده است و عده ی زیادی از اصحاب (علمای شیعه) بر آن اعتماد نمی کنند ولی به خاطر دو نکته من آن را ذکر کردم.[9]
الف) این روایات وقوع حوادث عجیب و شگفت انگیزی را در مورد شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله بیان می کند که عقل در قبول آن مشکلی ندارد.
ب) در بعضی از تألیفات شیعیان این روایت ذکر شده است.
اما باید گفت شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان یک انسان کامل دارای چنان جاذبه روحی و معنوی می باشد که همه انسان ها حتی مخالفانش را تحت تأثیر قرار می دهد با وجود چنین شخصیت بزرگی که همگی حکایت از الهی بودن او می کند ضرورتی ندارد برای نشان دادن عظمت و کمال پیامبر صلی الله علیه و آله به نقل حوادثی دروغین و خلاف واقع پیرامون شخصیت او پرداخت. بیان این قبیل وقایع نه تنها موجبات رفعت و بلندی مقام پیامبر صلی الله علیه و آله را فراهم نمی کند بلکه سبب وهن ساحت عصمت او می شود. علاوه بر مطالب مذکور، نکات ذیل در بطلان نظریه (شق الصدر) قابل توجه می باشد:
1. پذیرش وقوع (شق الصدر) در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله به آن بیانی که در کتاب های روایی اهل سنت نقل شده است با عصمت پیامبر- صلی الله علیه و آله - (حتی در کودکی) منافات دارد.
2. شکافتن سینه و جسم و شستشوی قلب مادی او موجبات پاکی از گناه و بدی را فراهم نمی آورد، زیرا گناه یک فعل روحی و غیر مادی می باشد و اگر در لسان قرآن، کانون گناه و ثواب (قلب) معرفی می شود غالباً همان روح و نفس انسانی مراد است، نه قلب مادی که در قفسه سینه قرار دارد.
3. اگر داستان (شق الصدر) را بپذیریم لازمه آن این است که عصمت و پاکی حضرت از گناه را جبری و خارج از اختیار او بدانیم که به او تحمیل شده است از این روی نمی توان از آن به عنوان فضیلتی برای پیامبر- صلی الله علیه و آله - یاد کرد. به علاوه اگر اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود تا پیامبرش را از گناه پاک کند چه نیازی به انجام این امور مشکل است، بلکه خداوند با اراده تکوینی، بدون نیاز به عمل جراحی، قلب پیامبر صلی الله علیه و آله را پاک و شستشو می داد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- سیره صحیح پیامبر،سید جعفر مرتضی،ترجمه دکتر سپهری.
2- سیره رسول خدا ، رسول جعفریان
پی نوشتها:
[1]. حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمه پاینده، ابوالقاسم، ص143؛ ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه حکمت، علی اصغر، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ص716.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، ج15، ص345؛ ابن هاشم، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، ج1، ص177؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، موسسه الاعلمی، ج2، ص158؛ هیکل، محمد حسین، زندگی محمد(ص)، ص160.
[3]. ابن هاشم، عبد الملک، السیره النبویه، ج1، ص170؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت: دار صادر، ج1، ص10؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دار الکتاب العربی، کتاب الایمان، ح236.
[4]. ابوریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، قم، نشر البطحاء، ص187.
[5]. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ص110.
[6]. مسلم نیشابوری، پیشین .
[7]. ابوریه، پیشین ص187.
[8]. عاملی، پیشین، ج1، ص112؛ هیکل، محمد حسین، پیشین، ص161.
[9]. مجلسی، پیشین، ج15، ص356.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] دعوت سری (پنهانی) پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله - در صدر اسلام چگونه بوده است؟
- [سایر] پیامبراکرم-صلی الله علیه و آله - در دعوت صدر اسلام فرمود ایمان بیاورید تادیگران در مقابل شما ذلیل شوند منظور چه بود؟
- [سایر] اولین مخالف غدیر که عذاب شد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه گفت؟
- [سایر] مسئولیت عظیم حاضران غدیر از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه بود؟
- [سایر] چرا در آخرین سفر حج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حماسه غدیر مطرح شد ؟
- [سایر] حضرت محمد-صلی الله علیه و آله - چه مذهبی داشتند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت خدیجه نماز میت نخواندند؟
- [سایر] حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در چه تاریخی فوت کردند؟
- [سایر] قبل از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چه کسانی به نام «محمد» نام گذاری شده بودند؟ آیا در تاریخ نامشان ذکر شده است؟
- [سایر] هدف از بعثت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) چیست ؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او از مستحبات مؤکد است و هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد یا لقب یا کنیه آن جناب؛ مثل مصطفی و ابو القاسم، را بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد صلی الله علیه و آله یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.