مفهوم ایه ی228 سوره ی بقره
با عرض سلامدر آیه قبل سخن از طلاق بود و در این بخش از احکام طلاق و یا آنچه مربوط به آن است بیان می‌شود و در مجموع پنج حکم در آن بیان شده:نخست درباره عده می‌فرماید:" زنان مطلقه باید به مدت سه بار پاک شدن انتظار بکشند" (وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ)." قروء" جمع" قرء" (بر وزن قفل) هم به معنی عادت ماهیانه و هم پاک شدن از آن گفته شده، ولی این دو معنی را می‌توان در یک مفهوم کلی جمع کرد و آن انتقال از یکی از دو حالت به حالت دیگر است،" راغب" در" مفردات" معتقد است که تفسیر نمونه، ج‌2، ص: 154" قرء" در حقیقت، اسم برای داخل شدن از حالت حیض به پاکی است، و چون هر دو عنوان در آن مطرح است گاهی بر حالت حیض و گاهی به پاکی اطلاق می‌شود، از بعضی از روایات و بسیاری از کتب لغت نیز استفاده می‌شود که قرء به معنی جمع است و چون در حالت پاکی زن خون عادت در وجود او جمع می‌شود، این واژه به پاکی اطلاق شده است، به هر حال در روایات متعددی، تصریح شده که منظور از ثلاثة قروء که حد عده است سه مرتبه پاک شدن زن از خون حیض است (1).و از آنجا که طلاق باید در حال پاکی که با شوهر خود آمیزش جنسی نکرده باشد انجام گیرد، این پاکی یک مرتبه محسوب می‌شود، و هنگامی که بعد از آن دو بار عادت ببیند و پاک شود، به محض اینکه پاکی سوم به اتمام رسید و لحظه‌ای عادت شد، عده تمام شده و ازدواج او در همان حالت جایز است. ولی علاوه بر این روایات، این حقیقت را از خود آیه نیز می‌توان استفاده کرد زیرا:اولا" قرء" دو جمع دارد، یکی قروء، دیگری اقراء، و بعضی تصریح کرده‌اند که" قرء" به معنی پاکی جمعش قروء، و" قرء" به معنی حیض، جمعش اقراء است بنا بر این قروء در آیه فوق به معنی ایام پاکی زن می‌باشد نه ایام حیض (2).ثانیا همان گونه که در بالا اشاره شد، قرء اصلا به معنی جمع شدن است، و جمع شدن با حالت طهر و پاکی، تناسب بیشتری دارد، زیرا در این حالت خون در رحم تدریجا جمع می‌گردد، و در هنگام عادت بیرون می‌ریزد و پراکنده می‌شود (3).دومین حکم، این است که" برای آنها حلال نیست که آنچه را در رحم آنان آفریده شده کتمان کنند، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند" (وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ).قابل توجه اینکه مساله آغاز و پایان ایام عده را که معمولا خود زن می‌فهمد نه دیگری بر عهده او گذارده، و گفتار او را سند قرار داده لذا امام صادق ع در تفسیر آیه فوق می‌فرماید: قد فوض اللَّه الی النساء ثلاثة اشیاء الحیض و الطهر و الحمل:" خداوند سه چیز را به زنان واگذار کرده عادت ماهانه، پاک شدن و حامله بودن" (1).از آیه فوق نیز می‌توان این معنی را اجمالا استفاده کرد زیرا می‌فرماید برای زن جایز نیست آنچه را خداوند در رحم او آفریده کتمان کند، و بر خلاف واقع سخن گوید، یعنی سخن او مورد قبول است.جمله" ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ" به گفته جمعی از مفسران، دو معنی می‌تواند داشته باشد،" فرزند" و" عادت ماهانه"، زیرا هر دو را خداوند در رحم زن آفریده است، یعنی نباید حمل خود را مخفی کند و بگوید به عادت ماهانه مبتلا می‌شود، تا مدت عده را کمتر کند (زیرا عده زن باردار وضع حمل است) و در مورد عادت ماهانه، چه از نظر شروع، و چه از نظر پایان، نیز نباید خلاف گویی کند، استفاده هر دو معنی از تعبیر فوق نیز بعید به نظر نمی‌رسد.سومین حکمی که از آیه استفاده می‌شود، این است که شوهر در عده طلاق رجعی، حق رجوع دارد، می‌فرماید:" همسران آنها برای رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگی مشترک) در این مدت عده (از دیگران) سزاوارترند هر گاه خواهان اصلاح باشند" (وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً) (2).در واقع در موقعی که زن در عده طلاق رجعی است، شوهر می‌تواند بدون هیچ گونه تشریفات، زندگی زناشویی را از سر گیرد، با هر سخن و یا عملی که به قصد بازگشت باشد، این معنی حاصل می‌شود، منتها با جمله" إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً" این حقیقت را بیان کرده که باید هدف از رجوع و بازگشت، اصلاح باشد، نه همچون دوران جاهلیت که مردان با سوء استفاده از این حق، زنان را تحت فشار قرار داده و در حالتی میان داشتن شوهر و مطلقه بودن، نگه می‌داشتند.این حق در صورتی است که راستی از کار خود پشیمان شده و بخواهد به طور جدی زندگی خانوادگی را از سر گیرد، و هدفش ایجاد ضرر و بلا تکلیف ساختن زن نباشد.ضمنا از اینکه در ذیل آیه، مساله رجوع مطرح شده استفاده می‌شود که حکم عده نگه داشتن در آغاز آیه، نیز مربوط به این گروه از زنان است، و به تعبیر دیگر، آیه به طور کلی از طلاق رجعی، سخن می‌گوید، بنا بر این مانعی ندارد که بعضی از اقسام طلاق، اصلا عده نداشته باشد.سپس به بیان چهارمین حکم پرداخته، می‌فرماید:" و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آنها است حقوق شایسته‌ای قرار داده شده و مردان بر آنها برتری دارند" (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ).به گفته مرحوم" طبرسی" در" مجمع البیان"، این جمله از کلمات عجیب و جالب و جامعی است که فواید بسیاری را در بر دارد (1) و در واقع بحث را به مسائل مهمتری فراتر از طلاق و عده کشانیده و به مجموعه حقوق زناشویی مردان و زنان، اشاره می‌کند و می‌گوید:" همان طور که برای مرد حقوقی بر عهده زنان گذارده شده همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام‌ هرگز حق یک طرفه نیست، و همیشه به صورت متقابل می‌باشد.واژه" معروف" که به معنی کار نیک و شناخته شده و معقول و منطقی است، در این سلسله آیات دوازده بار تکرار شده (از آیه مورد بحث تا 241) تا هشداری به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود، سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی و جلب رضای الهی بکوشند.جمله" وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ" در حقیقت تکمیلی است بر آنچه در باره حقوق متقابل زن و مرد قبلا گفته شد، و در واقع مفهومش این است که مساله عدالت میان زن و مرد به این معنی نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند، آیا راستی لازم است آن دو در همه چیز مساوی باشند؟با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن می‌شود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتی دارد قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‌تر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشتری از تفکر به او اختصاص یافته بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره‌ای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را می‌طلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها می‌سازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند.و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفته‌تر باشند.اینکه بعضی از روشنفکران اصرار دارند که این دو جنس را مساوی در همه چیز قلمداد کنند، اصراری است که با واقعیتها هرگز نمی‌سازد، و مطالعات مختلف علمی آن را انکار می‌کند، حتی در جوامعی که شعار مساوات و برابری در تمام جهات، همه جا را پر کرده، عملا غیر آن دیده می‌شود، مثلا مدیریت سیاسی و نظامی تمام جوامع بشری- جز در موارد استثنایی همه در دست مردان است، حتی در جوامع غربی که شعار اصلی شعار مساوات است، این معنی به وضوح دیده می‌شود.به هر حال قوانینی همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصی که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده می‌شود) از همین جا سرچشمه می‌گیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است.بعضی از مفسران گفته‌اند که جمله" لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ"، تنها نظر به مساله رجوع در عده طلاق دارد (ولی روشن است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا قبل از آن یک قانون کلی در باره حقوق زن و رعایت عدالت، به صورت" وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ" بیان شده، سپس جمله مورد بحث به صورت یک قانون کلی دیگر به دنبال آن قرار گرفته است.و بالاخره در پایان آیه می‌خوانیم:" خداوند توانا و حکیم است" (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).و در واقع پاسخی است برای آنها که در این زمینه ایراد می‌گیرند، و اشاره‌ای است به اینکه حکمت و تدبیر الهی، ایجاب می‌کند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون آفرینش برای او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب می‌کند که در برابر وظایفی که بر عهده‌زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار گیرد، تا تعادلی میان وظیفه و حق بر قرار شود.نکته‌ها:1- عده، وسیله‌ای برای صلح و بازگشت‌گاهی در اثر عوامل مختلف، زمینه روحی به وضعی در می‌آید که پدید آمدن یک اختلاف جزئی و نزاع کوچک حس انتقام را آن چنان شعله‌ور می‌سازد که فروغ عقل و و جدان را خاموش می‌کند.و غالبا تفرقه‌های خانوادگی در همین حالات رخ می‌دهد. اما بسیار می‌شود که اندک مدتی که از این کشمکش گذشت زن و مرد به خود آمده پشیمان می‌شوند خصوصا از این جهت که می‌بینند با متلاشی شدن کانون خانواده در مسیر ناراحتیهای گوناگونی قرار خواهند گرفت.اینجاست که آیه مورد بحث می‌گوید: زنها باید مدتی عده نگه دارند و صبر کنند تا این امواج زودگذر بگذرد و ابرهای تیره نزاع و دشمنی از آسمان زندگی آنان پراکنده شوند مخصوصا با دستوری که اسلام در باره خارج نشدن زن از خانه در طول مدت عده داده است حسن تفکر در او برانگیخته می‌شود، و در بهبود روابط او با شوهر کاملا مؤثر است و لذا در سوره طلاق آیه 1 می‌خوانیم که:" لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ ... لا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً"،" آنان را از منزلشان خارج نسازید ... چه می‌دانید شاید خدا گشایشی رساند و صلحی پیش آید".غالبا به خاطر آوردن لحظات گرم و شیرین قبل از طلاق کافی است که مهر و صمیمیت از دست رفته را باز آورد و فروغ ضعیف گشته محبت را تقویت کند.2- عده، وسیله حفظ نسل‌یکی دیگر از فلسفه‌های عده روشن شدن وضع زن از نظر بارداری است راست است که یک بار دیدن عادت ماهانه معمولا دلیل بر عدم بارداری زن است ولی گاه دیده شده که زن در عین بارداری عادت ماهیانه را در آغاز حمل می‌بیند از این رو برای رعایت کامل این موضوع دستور داده شده که زن سه بار عادت ماهیانه ببیند و پاک شود تا بطور قطع عدم بارداری از شوهر سابق روشن گردد و بتواند ازدواج مجدد کند. البته عده فواید دیگری هم دارد که در جای خود به آن اشاره خواهد شد.3- حق و وظیفه جدایی ناپذیرنددر اینجا قرآن به یک اصل اساسی اشاره کرده است، و آن اینکه هر جا" وظیفه‌ای" وجود دارد در کنار آن" حقی" هم ثابت است، یعنی وظیفه از حق هرگز جدا نیست مثلا پدر و مادر وظایفی در برابر فرزندان خود دارند، همین سبب می‌شود که حقوقی نیز به گردن آنها داشته باشند، یا اینکه قاضی موظف است برای بسط و تعمیم عدالت حد اکثر کوشش را بنماید در مقابل، حقوق فراوانی هم برای او قرار داده شده است این موضوع حتی در مورد پیامبران و امتها نیز ثابت است.در آیه مورد بحث نیز اشاره به این حقیقت شده و می‌فرماید: به همان اندازه که زنان وظایفی دارند حقوقی هم برای آنها قرار داده شده است و از تساوی این" حقوق" با آن" وظایف"" اجرای عدالت" در حق آنان عملی می‌گردد.عکس این معنی نیز ثابت است که اگر برای کسی حقی قرار داده شده در مقابل وظایفی هم به عهده او خواهد بود و لذا نمی‌توانیم کسی را پیدا کنیم که حقی در موردی داشته باشد بدون اینکه وظیفه‌ای بر دوش او قرار گیرد.موفق باشید
عنوان سوال:

مفهوم ایه ی228 سوره ی بقره


پاسخ:

با عرض سلامدر آیه قبل سخن از طلاق بود و در این بخش از احکام طلاق و یا آنچه مربوط به آن است بیان می‌شود و در مجموع پنج حکم در آن بیان شده:نخست درباره عده می‌فرماید:" زنان مطلقه باید به مدت سه بار پاک شدن انتظار بکشند" (وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ)." قروء" جمع" قرء" (بر وزن قفل) هم به معنی عادت ماهیانه و هم پاک شدن از آن گفته شده، ولی این دو معنی را می‌توان در یک مفهوم کلی جمع کرد و آن انتقال از یکی از دو حالت به حالت دیگر است،" راغب" در" مفردات" معتقد است که تفسیر نمونه، ج‌2، ص: 154" قرء" در حقیقت، اسم برای داخل شدن از حالت حیض به پاکی است، و چون هر دو عنوان در آن مطرح است گاهی بر حالت حیض و گاهی به پاکی اطلاق می‌شود، از بعضی از روایات و بسیاری از کتب لغت نیز استفاده می‌شود که قرء به معنی جمع است و چون در حالت پاکی زن خون عادت در وجود او جمع می‌شود، این واژه به پاکی اطلاق شده است، به هر حال در روایات متعددی، تصریح شده که منظور از ثلاثة قروء که حد عده است سه مرتبه پاک شدن زن از خون حیض است (1).و از آنجا که طلاق باید در حال پاکی که با شوهر خود آمیزش جنسی نکرده باشد انجام گیرد، این پاکی یک مرتبه محسوب می‌شود، و هنگامی که بعد از آن دو بار عادت ببیند و پاک شود، به محض اینکه پاکی سوم به اتمام رسید و لحظه‌ای عادت شد، عده تمام شده و ازدواج او در همان حالت جایز است. ولی علاوه بر این روایات، این حقیقت را از خود آیه نیز می‌توان استفاده کرد زیرا:اولا" قرء" دو جمع دارد، یکی قروء، دیگری اقراء، و بعضی تصریح کرده‌اند که" قرء" به معنی پاکی جمعش قروء، و" قرء" به معنی حیض، جمعش اقراء است بنا بر این قروء در آیه فوق به معنی ایام پاکی زن می‌باشد نه ایام حیض (2).ثانیا همان گونه که در بالا اشاره شد، قرء اصلا به معنی جمع شدن است، و جمع شدن با حالت طهر و پاکی، تناسب بیشتری دارد، زیرا در این حالت خون در رحم تدریجا جمع می‌گردد، و در هنگام عادت بیرون می‌ریزد و پراکنده می‌شود (3).دومین حکم، این است که" برای آنها حلال نیست که آنچه را در رحم آنان آفریده شده کتمان کنند، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند" (وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ).قابل توجه اینکه مساله آغاز و پایان ایام عده را که معمولا خود زن می‌فهمد نه دیگری بر عهده او گذارده، و گفتار او را سند قرار داده لذا امام صادق ع در تفسیر آیه فوق می‌فرماید: قد فوض اللَّه الی النساء ثلاثة اشیاء الحیض و الطهر و الحمل:" خداوند سه چیز را به زنان واگذار کرده عادت ماهانه، پاک شدن و حامله بودن" (1).از آیه فوق نیز می‌توان این معنی را اجمالا استفاده کرد زیرا می‌فرماید برای زن جایز نیست آنچه را خداوند در رحم او آفریده کتمان کند، و بر خلاف واقع سخن گوید، یعنی سخن او مورد قبول است.جمله" ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ" به گفته جمعی از مفسران، دو معنی می‌تواند داشته باشد،" فرزند" و" عادت ماهانه"، زیرا هر دو را خداوند در رحم زن آفریده است، یعنی نباید حمل خود را مخفی کند و بگوید به عادت ماهانه مبتلا می‌شود، تا مدت عده را کمتر کند (زیرا عده زن باردار وضع حمل است) و در مورد عادت ماهانه، چه از نظر شروع، و چه از نظر پایان، نیز نباید خلاف گویی کند، استفاده هر دو معنی از تعبیر فوق نیز بعید به نظر نمی‌رسد.سومین حکمی که از آیه استفاده می‌شود، این است که شوهر در عده طلاق رجعی، حق رجوع دارد، می‌فرماید:" همسران آنها برای رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگی مشترک) در این مدت عده (از دیگران) سزاوارترند هر گاه خواهان اصلاح باشند" (وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً) (2).در واقع در موقعی که زن در عده طلاق رجعی است، شوهر می‌تواند بدون هیچ گونه تشریفات، زندگی زناشویی را از سر گیرد، با هر سخن و یا عملی که به قصد بازگشت باشد، این معنی حاصل می‌شود، منتها با جمله" إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً" این حقیقت را بیان کرده که باید هدف از رجوع و بازگشت، اصلاح باشد، نه همچون دوران جاهلیت که مردان با سوء استفاده از این حق، زنان را تحت فشار قرار داده و در حالتی میان داشتن شوهر و مطلقه بودن، نگه می‌داشتند.این حق در صورتی است که راستی از کار خود پشیمان شده و بخواهد به طور جدی زندگی خانوادگی را از سر گیرد، و هدفش ایجاد ضرر و بلا تکلیف ساختن زن نباشد.ضمنا از اینکه در ذیل آیه، مساله رجوع مطرح شده استفاده می‌شود که حکم عده نگه داشتن در آغاز آیه، نیز مربوط به این گروه از زنان است، و به تعبیر دیگر، آیه به طور کلی از طلاق رجعی، سخن می‌گوید، بنا بر این مانعی ندارد که بعضی از اقسام طلاق، اصلا عده نداشته باشد.سپس به بیان چهارمین حکم پرداخته، می‌فرماید:" و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آنها است حقوق شایسته‌ای قرار داده شده و مردان بر آنها برتری دارند" (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ).به گفته مرحوم" طبرسی" در" مجمع البیان"، این جمله از کلمات عجیب و جالب و جامعی است که فواید بسیاری را در بر دارد (1) و در واقع بحث را به مسائل مهمتری فراتر از طلاق و عده کشانیده و به مجموعه حقوق زناشویی مردان و زنان، اشاره می‌کند و می‌گوید:" همان طور که برای مرد حقوقی بر عهده زنان گذارده شده همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام‌ هرگز حق یک طرفه نیست، و همیشه به صورت متقابل می‌باشد.واژه" معروف" که به معنی کار نیک و شناخته شده و معقول و منطقی است، در این سلسله آیات دوازده بار تکرار شده (از آیه مورد بحث تا 241) تا هشداری به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود، سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی و جلب رضای الهی بکوشند.جمله" وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ" در حقیقت تکمیلی است بر آنچه در باره حقوق متقابل زن و مرد قبلا گفته شد، و در واقع مفهومش این است که مساله عدالت میان زن و مرد به این معنی نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند، آیا راستی لازم است آن دو در همه چیز مساوی باشند؟با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن می‌شود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتی دارد قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‌تر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشتری از تفکر به او اختصاص یافته بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره‌ای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را می‌طلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها می‌سازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند.و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفته‌تر باشند.اینکه بعضی از روشنفکران اصرار دارند که این دو جنس را مساوی در همه چیز قلمداد کنند، اصراری است که با واقعیتها هرگز نمی‌سازد، و مطالعات مختلف علمی آن را انکار می‌کند، حتی در جوامعی که شعار مساوات و برابری در تمام جهات، همه جا را پر کرده، عملا غیر آن دیده می‌شود، مثلا مدیریت سیاسی و نظامی تمام جوامع بشری- جز در موارد استثنایی همه در دست مردان است، حتی در جوامع غربی که شعار اصلی شعار مساوات است، این معنی به وضوح دیده می‌شود.به هر حال قوانینی همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصی که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده می‌شود) از همین جا سرچشمه می‌گیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است.بعضی از مفسران گفته‌اند که جمله" لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ"، تنها نظر به مساله رجوع در عده طلاق دارد (ولی روشن است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا قبل از آن یک قانون کلی در باره حقوق زن و رعایت عدالت، به صورت" وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ" بیان شده، سپس جمله مورد بحث به صورت یک قانون کلی دیگر به دنبال آن قرار گرفته است.و بالاخره در پایان آیه می‌خوانیم:" خداوند توانا و حکیم است" (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).و در واقع پاسخی است برای آنها که در این زمینه ایراد می‌گیرند، و اشاره‌ای است به اینکه حکمت و تدبیر الهی، ایجاب می‌کند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون آفرینش برای او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب می‌کند که در برابر وظایفی که بر عهده‌زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار گیرد، تا تعادلی میان وظیفه و حق بر قرار شود.نکته‌ها:1- عده، وسیله‌ای برای صلح و بازگشت‌گاهی در اثر عوامل مختلف، زمینه روحی به وضعی در می‌آید که پدید آمدن یک اختلاف جزئی و نزاع کوچک حس انتقام را آن چنان شعله‌ور می‌سازد که فروغ عقل و و جدان را خاموش می‌کند.و غالبا تفرقه‌های خانوادگی در همین حالات رخ می‌دهد. اما بسیار می‌شود که اندک مدتی که از این کشمکش گذشت زن و مرد به خود آمده پشیمان می‌شوند خصوصا از این جهت که می‌بینند با متلاشی شدن کانون خانواده در مسیر ناراحتیهای گوناگونی قرار خواهند گرفت.اینجاست که آیه مورد بحث می‌گوید: زنها باید مدتی عده نگه دارند و صبر کنند تا این امواج زودگذر بگذرد و ابرهای تیره نزاع و دشمنی از آسمان زندگی آنان پراکنده شوند مخصوصا با دستوری که اسلام در باره خارج نشدن زن از خانه در طول مدت عده داده است حسن تفکر در او برانگیخته می‌شود، و در بهبود روابط او با شوهر کاملا مؤثر است و لذا در سوره طلاق آیه 1 می‌خوانیم که:" لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ ... لا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً"،" آنان را از منزلشان خارج نسازید ... چه می‌دانید شاید خدا گشایشی رساند و صلحی پیش آید".غالبا به خاطر آوردن لحظات گرم و شیرین قبل از طلاق کافی است که مهر و صمیمیت از دست رفته را باز آورد و فروغ ضعیف گشته محبت را تقویت کند.2- عده، وسیله حفظ نسل‌یکی دیگر از فلسفه‌های عده روشن شدن وضع زن از نظر بارداری است راست است که یک بار دیدن عادت ماهانه معمولا دلیل بر عدم بارداری زن است ولی گاه دیده شده که زن در عین بارداری عادت ماهیانه را در آغاز حمل می‌بیند از این رو برای رعایت کامل این موضوع دستور داده شده که زن سه بار عادت ماهیانه ببیند و پاک شود تا بطور قطع عدم بارداری از شوهر سابق روشن گردد و بتواند ازدواج مجدد کند. البته عده فواید دیگری هم دارد که در جای خود به آن اشاره خواهد شد.3- حق و وظیفه جدایی ناپذیرنددر اینجا قرآن به یک اصل اساسی اشاره کرده است، و آن اینکه هر جا" وظیفه‌ای" وجود دارد در کنار آن" حقی" هم ثابت است، یعنی وظیفه از حق هرگز جدا نیست مثلا پدر و مادر وظایفی در برابر فرزندان خود دارند، همین سبب می‌شود که حقوقی نیز به گردن آنها داشته باشند، یا اینکه قاضی موظف است برای بسط و تعمیم عدالت حد اکثر کوشش را بنماید در مقابل، حقوق فراوانی هم برای او قرار داده شده است این موضوع حتی در مورد پیامبران و امتها نیز ثابت است.در آیه مورد بحث نیز اشاره به این حقیقت شده و می‌فرماید: به همان اندازه که زنان وظایفی دارند حقوقی هم برای آنها قرار داده شده است و از تساوی این" حقوق" با آن" وظایف"" اجرای عدالت" در حق آنان عملی می‌گردد.عکس این معنی نیز ثابت است که اگر برای کسی حقی قرار داده شده در مقابل وظایفی هم به عهده او خواهد بود و لذا نمی‌توانیم کسی را پیدا کنیم که حقی در موردی داشته باشد بدون اینکه وظیفه‌ای بر دوش او قرار گیرد.موفق باشید





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین