سلام وقتی در قرآن مکرر تاکید شده است که هر که را بخواهیم به راه راست هدایت می کنیم و هر که را نخواهیم خیر دقیقا منظور چیست ؟ یعنی خداوند از قبل تصمیم گرفته است که چه کسی باید هدایت و چه کسی نباید ؟
با عرض سلامهدایت در لغت به معنی دلالت و راهنمائی توأم با لطف و دقت است(1) و آن را به دو شعبه تقسیم کرده اند: (ارائه طریق) و (ایصال به مطلوب) و به تعبیر دیگر (هدایت تشریعی) و (هدایت تکوینی)(2).توضیح اینکه: گاه انسان راه را به کسی که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان می دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود او است.ولی گاه دست طالبان را می گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد می رساند.به تعبیر دیگر در مرحله اول تنها به بیان قانون پرداخته، شرائط پیمودن راه و رسیدن به مقصد را بیان می کند، ولی در مرحله دوم علاوه بر این، وسائل سفر را فراهم می سازد، موانع را برطرف، و مشکلات را حل، و مسافران این راه را تا مقصد همراهی و حمایت و حفاظت می کند.البته نقطه مقابل آن (اضلال) است.یک نگاه اجمالی به آیات قرآن به خوبی روشن می سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا می شمرد، و هر دو را به او نسبت می دهد، و اگر بخواهیم همه آیاتی را که در این زمینه سخن می گویند بشمریم سخن به درازا می کشد همین قدر کافی است که در آیه 213 سوره بقره می خوانیم والله یهدی من یشآء الی صراط مستقیم: (خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می کند).و در آیه 93 سوره نحل آمده است: ولکن یضل من یشآء و یهدی من یشاء: (ولی او هرکس را بخواهد هدایت می کند و هر کس را بخواهد گمراه).شبیه این تعبیر در مورد هدایت و ضلالت و یا یکی از این دو در آیات زیادی از قرآن مجید به چشم می خورد.(1)از این بالاتر در بعضی از آیات صریحاً هدایت را از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)نفی کرده، به خدا نسبت می دهد، چنانکه در آیه 56 سوره قصص می خوانیم: انک لاتهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشآء: (توهرکس را دوست داری هدایت نمی کنی، ولی خدا هرکس را بخواهد هدایت می کند)!و در آیه 272 بقره می خوانیم: لیس علیک هداهم ولکن الله یهدی من یشاء: (هدایت آنها بر تو نیست، ولی خدا هرکس را بخواهد هدایت می کند).مطالعه سطحی این آیات و عدم درک معنی عمیق آنها سبب شده است که گروهی در تفسیر آنها به (ضلالت) بیفتند، و از طریق (هدایت) منحرف شوند، و زیر آوارهای مکتب (جبر) مدفون گردند، حتی بعضی از مفسران معروف از این آفت مصون نمانده، و در این پرتگاه هولناک سقوط کرده اند، تا آنجا که هدایت وضلالت را در تمام مراحل، جبری دانسته، و عجب اینکه چون تضاد این عقیده با مسأله عدالت و حکمت خداوند روشن بوده ترجیح داده اند که اصل عدالت را منکر شوند، تا اینکه خطای خود را اصلاح کنند، اصولا اگر ما قائل به اصل جبر باشیم مفهومی برای تکلیف و مسئولیت و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی باقی نخواهد ماند.امّا آنها که طرفدار مکتب اختیارند و معتقدند هیچ عقل سلیمی نمی تواند این سخن را پذیرا شود که خدا گروهی را مجبور به پیمودن طریق ضلالت کند و بعد آنها را به خاطر این کار اجباری کیفر دهد، و یا گروهی را به اجبار هدایت کند و بعد بی جهت به آنها جزا و پاداش ارزانی دارد، و امتیازی برای آنها به خاطر کاری که خودشان انجام نداده اند بر دیگران قائل شود، آنها طرق دیگری برای تفسیر این آیات انتخاب کرده اند دقیق ترین تفسیری که با همه آیات هدایت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبی تفسیر می کند بی آنکه کمترین خلاف ظاهری در آن باشد این است که بگوئیم:هدایت تشریعی به معنی ارائه طریق جنبه عمومی و همگانی دارد وهیچ قید و شرطی در آن نیست، چنانکه در آیه 3 سوره دهر آمده انا هدیناه السبیل اما شاکراً واما کفورا: (ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکر گزاری کند یا کفران) و در آیه 51 آل عمران می خوانیم: وانک لتهدی الی صراط مستقیم: (تو همه انسان ها را به صراط مستقیم دعوت می کنی)، بدیهی است دعوت پیامبر مظهر دعوت خدا است چرا که هرچه او دارد از خدا دارد.و درباره جمعی از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است ولقد جاءهم من ربهم الهدی (هدایت الهی از سوی پروردگار به سراغ آنها آمد).اما هدایت تکوینی به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خم های راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیاری دیگر از آیات قرآن است هرگز بی قید و شرط نمی باشد، این هدایت مخصوص گروهی است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده، واضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهی است که اوصاف آنان نیز بیان گشته.گرچه بعضی از آیات مطلق است ولی بسیاری دیگر از آیات قید و شرط آن را دقیقاً بیان کرده، وهنگامی که این آیات (مطلق) و (مقید) را کنارهم می چینیم مطلب کاملا روشن می شود و هیچ ابهام و تردیدی در معنی آیات باقی نمی ماند، و نه تنها با مسأله اختیار و آزادی اراده انسان مخالف نیست، بلکه دقیقاً آن را تأکید می کند.اکنون به توضیح زیر توجه نمائید:قرآن مجید در یک جا می گوید: یضل به کثیراً ویهدی به کثیراً و ما یضل به الا الفاسقین: (به وسیله آن ضرب المثل، گروهی را گمراه و گروهی را هدایت می کند، اما جز فاسقان را گمراه نمی سازد) (بقره 26).در اینجا سرچشمه ضلالت، فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهی شمرده شده.در جای دیگر می گوید: والله لایهدی القوم الظالمین: (خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند) (بقره 258).در اینجا تکیه روی مسأله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفی کرده است در جای دیگر می خوانیم: والله لایهدی القوم الکافرین: (خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند) (بقره 264).در اینجا کفر به عنوان زمینه ساز گمراهی ذکر شده.باز در آیه دیگر می خوانیم: ان الله لایهدی من هو کاذب کفار: (خداوند هدایت نمی کند کسی را که دروغگو و کفران کننده است) (زمر 3)).در اینجا نیز دروغگوئی و کفران را مقدمه ضلالت شمرده است.و در جای دیگر آمده: ان الله لایهدی من هو مسرف کذاب: (خداوند هدایت نمی کند کسی را که اسراف کار و بسیار دروغگو است (غافر 28).یعنی اسراف و دروغگوئی عامل گمراهی است.البته آنچه در اینجا آوردیم قسمتی از آیات قرآن در این زمینه است، بعضی از این آیات با همین مفاهیم کراراً در سوره های مختلف آمده.نتیجه اینکه قرآن ضلالت الهی را مخصوص کسانی می شمرد که دارای این اوصافند: (کفر)، (ظلم)، (فسق)، (دروغ)، (اسراف) و (کفران).آیا کسانی که دارای این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهی نیستند؟!و به تعبیر دیگر کسی که مرتکب این امور می شود آیا ظلمت و حجاب قلب او را فرا نمی گیرد؟!باز به عبارت روشن تر این اعمال و صفات آثاری دارد که خواه ناخواه دامن انسان را می گیرد، پرده بر چشم و گوش و عقل او می افکند، و او را به ضلالت می کشاند، و از آنجا که خاصیت همه اشیاء و تأثیر همه اسباب به فرمان خداوند است، می توان اضلال را در تمام این موارد به خدا نسبت داد، اما این نسبت عین اختیار بندگان و آزادی اراده آنها است.این در زمینه مسأله ضلالت، و اما در مورد (هدایت) نیز شرائط و اوصافی در قرآن بیان شده که نشان می دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهی نیست.قسمتی از اوصافی که استحقاق هدایت می آورد و لطف الهی را جلب، در آیات زیر آمده.در یک جا می خوانیم: یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم:(خداوند به وسیله قرآن کسانی را که از رضا و خشنودی او پیروی می کنند به راههای سلامت، هدایت می کند، و از تاریکی ها به فرمانش به سوی روشنائی می برد، و آنها را به راه راست رهبری می نماید) (مائده 16).در اینجا پیروی فرمان خدا، و جلب خشنودی او، زمینه ساز هدایت الهی شمرده شده است.در جای دیگر می خوانیم: ان الله یضل من یشآء ویهدی الله من اناب: (خداوند هر کس را بخواهد گمراه می سازد، وهرکس را که بازگشت به سوی او کند هدایت می نماید) (رعد 27).در اینجا نیز (توبه و انابه) عامل استحقاق هدایت شمرده شده است.در آیه دیگر می فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: (کسانی که در راه ما جهاد کنند آنان را به راههای خود هدایت می کنیم) (عنکبوت69).در اینجا (جهاد) آنهم (جهاد مخلصانه و در راه خدا) به عنوان شرط اصلی هدایت ذکر شده است.و بالاخره در آیه دیگر می خوانیم: والذین اهتدوا زادهم هدی: (کسانی که گام های نخستین هدایت را برداشته اند خداوند بر هدایتشان می افزاید) (سوره محمد (صلی الله علیه وآله) 17).در اینجا پیمودن مقداری از راه هدایت به عنوان شرطی برای ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده.نتیجه اینکه تا از سوی بندگان توبه و انابه ای نباشد، تاپیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششی صورت نگیرد، و تا گامهای نخستین را در مسیر حق برندارند. لطف الهی شامل حال آنان نمی شود، دست آنان را نمی گیرد و ایصال به مطلوب نمی کند.آیا شمول هدایت نسبت به کسانی که دارای این اوصافند بی حساب است و یا دلیل بر جبری بودن هدایت محسوب می شود.ملاحظه می کنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویا است، منتهی کسانی که نتوانسته یا نخواسته اند جمع بندی صحیحی از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکی شده اند، و (چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند) باید گفت زمینه این (ضلالت) را نیز خودشان فراهم ساخته اند!به هر حال مشیت الهی که در آیات هدایت و ضلالت روی آن تکیه شده، هرگز به معنی مشیت بی دلیل و خالی از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصی دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او می کند.(1) --------------------------------------------------------------------------------1 مفردات ماده (هدی).2 دقت فرمائید که هدایت تکوینی در اینجا به معنی وسیعی گرفته شده که هر گونه هدایتی را جز از طریق بیان قوانین و ارائه طریق شامل می شود.1 به عنوان نمونه آیات: فاطر 8 زمر 23 مدثر 31 بقره 272 انعام 88 یونس 25 رعد 27 ابراهیم 4 را می توان نام برد.1 تفسیر نمونه 19/461
عنوان سوال:

سلام وقتی در قرآن مکرر تاکید شده است که هر که را بخواهیم به راه راست هدایت می کنیم و هر که را نخواهیم خیر دقیقا منظور چیست ؟ یعنی خداوند از قبل تصمیم گرفته است که چه کسی باید هدایت و چه کسی نباید ؟


پاسخ:

با عرض سلامهدایت در لغت به معنی دلالت و راهنمائی توأم با لطف و دقت است(1) و آن را به دو شعبه تقسیم کرده اند: (ارائه طریق) و (ایصال به مطلوب) و به تعبیر دیگر (هدایت تشریعی) و (هدایت تکوینی)(2).توضیح اینکه: گاه انسان راه را به کسی که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان می دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود او است.ولی گاه دست طالبان را می گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد می رساند.به تعبیر دیگر در مرحله اول تنها به بیان قانون پرداخته، شرائط پیمودن راه و رسیدن به مقصد را بیان می کند، ولی در مرحله دوم علاوه بر این، وسائل سفر را فراهم می سازد، موانع را برطرف، و مشکلات را حل، و مسافران این راه را تا مقصد همراهی و حمایت و حفاظت می کند.البته نقطه مقابل آن (اضلال) است.یک نگاه اجمالی به آیات قرآن به خوبی روشن می سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا می شمرد، و هر دو را به او نسبت می دهد، و اگر بخواهیم همه آیاتی را که در این زمینه سخن می گویند بشمریم سخن به درازا می کشد همین قدر کافی است که در آیه 213 سوره بقره می خوانیم والله یهدی من یشآء الی صراط مستقیم: (خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می کند).و در آیه 93 سوره نحل آمده است: ولکن یضل من یشآء و یهدی من یشاء: (ولی او هرکس را بخواهد هدایت می کند و هر کس را بخواهد گمراه).شبیه این تعبیر در مورد هدایت و ضلالت و یا یکی از این دو در آیات زیادی از قرآن مجید به چشم می خورد.(1)از این بالاتر در بعضی از آیات صریحاً هدایت را از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)نفی کرده، به خدا نسبت می دهد، چنانکه در آیه 56 سوره قصص می خوانیم: انک لاتهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشآء: (توهرکس را دوست داری هدایت نمی کنی، ولی خدا هرکس را بخواهد هدایت می کند)!و در آیه 272 بقره می خوانیم: لیس علیک هداهم ولکن الله یهدی من یشاء: (هدایت آنها بر تو نیست، ولی خدا هرکس را بخواهد هدایت می کند).مطالعه سطحی این آیات و عدم درک معنی عمیق آنها سبب شده است که گروهی در تفسیر آنها به (ضلالت) بیفتند، و از طریق (هدایت) منحرف شوند، و زیر آوارهای مکتب (جبر) مدفون گردند، حتی بعضی از مفسران معروف از این آفت مصون نمانده، و در این پرتگاه هولناک سقوط کرده اند، تا آنجا که هدایت وضلالت را در تمام مراحل، جبری دانسته، و عجب اینکه چون تضاد این عقیده با مسأله عدالت و حکمت خداوند روشن بوده ترجیح داده اند که اصل عدالت را منکر شوند، تا اینکه خطای خود را اصلاح کنند، اصولا اگر ما قائل به اصل جبر باشیم مفهومی برای تکلیف و مسئولیت و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی باقی نخواهد ماند.امّا آنها که طرفدار مکتب اختیارند و معتقدند هیچ عقل سلیمی نمی تواند این سخن را پذیرا شود که خدا گروهی را مجبور به پیمودن طریق ضلالت کند و بعد آنها را به خاطر این کار اجباری کیفر دهد، و یا گروهی را به اجبار هدایت کند و بعد بی جهت به آنها جزا و پاداش ارزانی دارد، و امتیازی برای آنها به خاطر کاری که خودشان انجام نداده اند بر دیگران قائل شود، آنها طرق دیگری برای تفسیر این آیات انتخاب کرده اند دقیق ترین تفسیری که با همه آیات هدایت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبی تفسیر می کند بی آنکه کمترین خلاف ظاهری در آن باشد این است که بگوئیم:هدایت تشریعی به معنی ارائه طریق جنبه عمومی و همگانی دارد وهیچ قید و شرطی در آن نیست، چنانکه در آیه 3 سوره دهر آمده انا هدیناه السبیل اما شاکراً واما کفورا: (ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکر گزاری کند یا کفران) و در آیه 51 آل عمران می خوانیم: وانک لتهدی الی صراط مستقیم: (تو همه انسان ها را به صراط مستقیم دعوت می کنی)، بدیهی است دعوت پیامبر مظهر دعوت خدا است چرا که هرچه او دارد از خدا دارد.و درباره جمعی از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است ولقد جاءهم من ربهم الهدی (هدایت الهی از سوی پروردگار به سراغ آنها آمد).اما هدایت تکوینی به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خم های راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیاری دیگر از آیات قرآن است هرگز بی قید و شرط نمی باشد، این هدایت مخصوص گروهی است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده، واضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهی است که اوصاف آنان نیز بیان گشته.گرچه بعضی از آیات مطلق است ولی بسیاری دیگر از آیات قید و شرط آن را دقیقاً بیان کرده، وهنگامی که این آیات (مطلق) و (مقید) را کنارهم می چینیم مطلب کاملا روشن می شود و هیچ ابهام و تردیدی در معنی آیات باقی نمی ماند، و نه تنها با مسأله اختیار و آزادی اراده انسان مخالف نیست، بلکه دقیقاً آن را تأکید می کند.اکنون به توضیح زیر توجه نمائید:قرآن مجید در یک جا می گوید: یضل به کثیراً ویهدی به کثیراً و ما یضل به الا الفاسقین: (به وسیله آن ضرب المثل، گروهی را گمراه و گروهی را هدایت می کند، اما جز فاسقان را گمراه نمی سازد) (بقره 26).در اینجا سرچشمه ضلالت، فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهی شمرده شده.در جای دیگر می گوید: والله لایهدی القوم الظالمین: (خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند) (بقره 258).در اینجا تکیه روی مسأله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفی کرده است در جای دیگر می خوانیم: والله لایهدی القوم الکافرین: (خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند) (بقره 264).در اینجا کفر به عنوان زمینه ساز گمراهی ذکر شده.باز در آیه دیگر می خوانیم: ان الله لایهدی من هو کاذب کفار: (خداوند هدایت نمی کند کسی را که دروغگو و کفران کننده است) (زمر 3)).در اینجا نیز دروغگوئی و کفران را مقدمه ضلالت شمرده است.و در جای دیگر آمده: ان الله لایهدی من هو مسرف کذاب: (خداوند هدایت نمی کند کسی را که اسراف کار و بسیار دروغگو است (غافر 28).یعنی اسراف و دروغگوئی عامل گمراهی است.البته آنچه در اینجا آوردیم قسمتی از آیات قرآن در این زمینه است، بعضی از این آیات با همین مفاهیم کراراً در سوره های مختلف آمده.نتیجه اینکه قرآن ضلالت الهی را مخصوص کسانی می شمرد که دارای این اوصافند: (کفر)، (ظلم)، (فسق)، (دروغ)، (اسراف) و (کفران).آیا کسانی که دارای این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهی نیستند؟!و به تعبیر دیگر کسی که مرتکب این امور می شود آیا ظلمت و حجاب قلب او را فرا نمی گیرد؟!باز به عبارت روشن تر این اعمال و صفات آثاری دارد که خواه ناخواه دامن انسان را می گیرد، پرده بر چشم و گوش و عقل او می افکند، و او را به ضلالت می کشاند، و از آنجا که خاصیت همه اشیاء و تأثیر همه اسباب به فرمان خداوند است، می توان اضلال را در تمام این موارد به خدا نسبت داد، اما این نسبت عین اختیار بندگان و آزادی اراده آنها است.این در زمینه مسأله ضلالت، و اما در مورد (هدایت) نیز شرائط و اوصافی در قرآن بیان شده که نشان می دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهی نیست.قسمتی از اوصافی که استحقاق هدایت می آورد و لطف الهی را جلب، در آیات زیر آمده.در یک جا می خوانیم: یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم:(خداوند به وسیله قرآن کسانی را که از رضا و خشنودی او پیروی می کنند به راههای سلامت، هدایت می کند، و از تاریکی ها به فرمانش به سوی روشنائی می برد، و آنها را به راه راست رهبری می نماید) (مائده 16).در اینجا پیروی فرمان خدا، و جلب خشنودی او، زمینه ساز هدایت الهی شمرده شده است.در جای دیگر می خوانیم: ان الله یضل من یشآء ویهدی الله من اناب: (خداوند هر کس را بخواهد گمراه می سازد، وهرکس را که بازگشت به سوی او کند هدایت می نماید) (رعد 27).در اینجا نیز (توبه و انابه) عامل استحقاق هدایت شمرده شده است.در آیه دیگر می فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: (کسانی که در راه ما جهاد کنند آنان را به راههای خود هدایت می کنیم) (عنکبوت69).در اینجا (جهاد) آنهم (جهاد مخلصانه و در راه خدا) به عنوان شرط اصلی هدایت ذکر شده است.و بالاخره در آیه دیگر می خوانیم: والذین اهتدوا زادهم هدی: (کسانی که گام های نخستین هدایت را برداشته اند خداوند بر هدایتشان می افزاید) (سوره محمد (صلی الله علیه وآله) 17).در اینجا پیمودن مقداری از راه هدایت به عنوان شرطی برای ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده.نتیجه اینکه تا از سوی بندگان توبه و انابه ای نباشد، تاپیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششی صورت نگیرد، و تا گامهای نخستین را در مسیر حق برندارند. لطف الهی شامل حال آنان نمی شود، دست آنان را نمی گیرد و ایصال به مطلوب نمی کند.آیا شمول هدایت نسبت به کسانی که دارای این اوصافند بی حساب است و یا دلیل بر جبری بودن هدایت محسوب می شود.ملاحظه می کنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویا است، منتهی کسانی که نتوانسته یا نخواسته اند جمع بندی صحیحی از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکی شده اند، و (چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند) باید گفت زمینه این (ضلالت) را نیز خودشان فراهم ساخته اند!به هر حال مشیت الهی که در آیات هدایت و ضلالت روی آن تکیه شده، هرگز به معنی مشیت بی دلیل و خالی از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصی دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او می کند.(1) --------------------------------------------------------------------------------1 مفردات ماده (هدی).2 دقت فرمائید که هدایت تکوینی در اینجا به معنی وسیعی گرفته شده که هر گونه هدایتی را جز از طریق بیان قوانین و ارائه طریق شامل می شود.1 به عنوان نمونه آیات: فاطر 8 زمر 23 مدثر 31 بقره 272 انعام 88 یونس 25 رعد 27 ابراهیم 4 را می توان نام برد.1 تفسیر نمونه 19/461





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین