شما نیاز به مهارتی به نام ابراز وجو دیا جرات مندی دارید . افرادی که فاقد این مهارت هستند همواره در ارتباطات منفعل عمل می کنند و خودباوری لازم را ندارند . همواره در صددند تا دیگران از آنها نرنجند و رضایت همه اطرافیان خو درا بدست آورند . همواره کمک و محبت دیگران را بزرگ نمایی می کنند و در جبران افراط دارند . آنها مهارتی برای بیان خواسته هایشان ندارند و همواره از سرکوب شدن خواسته هایشان در رنجند . و ...افراد جراتمند دارای خصوصیات زیر می باشند:داشتن نگرش مثبت نسبت به خود و دیگران، احترام گذاشتن به حقوق خود و دیگران، ابراز احساسات و عقاید خود، پذیرفتن مسئولیت اعمال و تصمیم های خود، داشتن روحیه انعطاف پذیر، داشتن روابط سالم و صمیمانه با دیگران، اعتماد به نفس بالا و تن صدای محکم و استوار . او حتی اگر از تفریحش دست بکشد. این فرد به ظاهر بازنده است ولی با آگاهی این شرایط را می پذیرد. یکی از دلایلی که ما رابه دام عدم جرات ورزی می کشاند، آگاه نبودن از حقوق شخصی خود و باورهایی است که از کودکی در ذهن ما ایجاد شده است.مانند اینکه من اگر نظر خود را بیان کنم با دیگران دچار تضاد می شوم، من حق ندارم دیگران را ناراحت کنم، “اگه ناراحت بشه چی؟” افراد جرات مند به حقوق خود ودیگران احترام می گذارند و نمی گذارند دیگران از آنها سوءاستفاده کنند و درعین حال نیازهای دیگران را درک می کنند. بنابراین صادقانه افکار و احساسات خود را بیان می کنند. اما چگونه در شرایط مختلف رفتار و ارتباط جرات مندانه داشته باشیم :مثلاً وقتی کسی صحبت ما را قطع کرد می توانیم بگوئیم: ببخشید دوست داشتم حرفهایم را تمام کنم. “می دانم مایلید نظرتان را مطرح کنید اما ای کاش اجازه می دادید حرفم تمام شود.” رعایت نکات زیر ما را در برقراری ارتباط موثر کمک می کند:- با محبت کردن به دیگران و هر نوع سرمایه گذاری عاطفی، حساب بانک عاطفی مان را پر می کنیم و دید مثبتی نسبت به ما در دیگران ایجاد می شود و اگر زمانی رفتاری جراتمندانه در مقابل افراد داشته باشیم با حالت دفاعی آنها مواجهه نخواهیم شد.- مسائل را نه تنها از زاویه دید خود بلکه از زاویه دید شخص مقابل هم ببینیم. من میتوانم نظرات دیگران را بپذیرم و درعین حال نظر خود را نیز بیان کنم. یادتان باشد دریافت مهارت های جرات مندی به یکباره امکان پذیر نیست افکار و تصورات خود را بر مبنای توانمندی و ارزشمندی خود بنا کنید . از بیان نظرات خود نترسید حتی اگر دیگران به آن توجهی نکنند و یا نظرات شما اعمال نگردد . برای ابراز یک رفتار جرات مندانه مراحل زیر را در نظر داشته باشید :الف : پیش از اعلام موضع مشخص کنید که میخواهید بگویید بله یا خیر. ب: اعلام موضع با جمله سه بخشی1 بخش همدلانه یا بازخورد مثبت: مثال(من میدونم که تو موبایل من رو لازم داری...)2 بخش استدلالی: چون تصمیم گرفتم موبایلم رو به کسی قرض ندهم/ یا/ چون در طول روز موبایلمو احتیاج پیدا میکنم...)3 بخش قاطع اعلام تصمیم: در این بخش ما تصمیممان را بدون تعارف اعلام میکنیم: (موبایلمو بهتون نمیدم.)ج: اعلام موضع در شرایط خاص : این بخش زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که طرف خیلی سمج بوده و از موضع خودکوتاه نیاید میتوانید از تکنیکهای خاص این بخش استفاده کنید:1 سیدی خشدار:در این تکنیک که به آن (صفحة خط افتاده) هم میگویند ما دقیقا مثل یک سیدی آسیب دیده مرتب یک جمله را بیکم و زیاد تکرار میکنیم. این جمله در ابتدا همان بخش دوم و سوم مرحله قبل است و بعد میتوانید فقط به بخش آخر اکتفا کنید. 2 قاطعیت پیشرونده: شما میتوانید از یک جملة سه بخشی محترمانه شروع کنید و در صورت ادامه، مرتب زبان بدن و لحن و محتوای جملهتان را قاطعانهتر کنید و اگر جواب نداد محیط را ترک کنید. 3 شما بعد از به کار بردن جملة سه بخشی در مقابل این افراد معمولا میشنوید: (خیلی خودخواهی) بهترین راه در مقابل این افراد این است که بگویید (اگه این کار خودخواهیه آره من خودخواهام) و او سلاحش را از دست داده است! البته یادتان باشد حتما مطمئن باشید طرف میخواهد سوء استفاده کند.4 خود را به خنگی زدن: این تکنیک در مقابل انتقادهای زیاده از حد کاربرد دارد. در مقابل این موقعیت خود را به خنگی بزنید. مثلا اگر کسی به نحوة کار کردن شما ایرادی غیر منطقی گرفت و گفت (تو کار خودتو بلد نیستی) میتوانید زبان بدن سادهلوحانه به خودتان بگیرید، یک لبخند احمقانه بزنید و بگویید: (آره اتفاقا خودمم فکر میکنم کارمو بلد نیستم!)5 عوض کردن موضوع صحبت: وقتی شما با چند بار گفتن جملة سه بخشی نتیجه نگرفتهاید موضوع صحبت را عوض کنید.افراد باید بدانند که هدف از بیان صریح و صادقانه احساسات و افکار، توهین و آسیب به فرد مقابل نیست. هنر ابراز رفتار قاطعانه آن است که بتوان احساسات و آسایش فرد مقابل را نیز در نظر گرفت. بنابراین، هدف از یادگیری و ابراز رفتار قاطعانه آن است که بتوان از حقوق خود دفاع کرد، بی آنکه به حقوق قانونی، اجتماعی، روانی و عاطفی دیگران تجاوز نمود.در ضمن رفتاری قاطعانه است که بدان وسیله از ابراز احساساتی چون خشم و پرخاشگری یا اضطراب خودداری شود. افرادی که رفتار قاطعانه ای از خود بروز می دهند، معتقدند که هم خود و دیگران موجوداتی ارزشمند و صاحب حق هستند. لذا، به امور از موضع برنده- برنده نگاه می کنند. آنها احساسات و انتظارات خود را به خوبی می شناسند و تلاش می کنند بر مبنایی واقعی عمل کنند. بنابراین، می کوشند تا در حالی که مراقب احساسات و جایگاه افراد هستند، در اولین فرصت اثر گفتار و رفتار دیگران را بر خود به گونه ای مستقیم و صادقانه ابراز نمایند. آهنگ صدای این افراد مناسب و حاکی از احترام به خود و فرد مقابل است. آنها جملات و عبارات خود را با "پیام من" یعنی ضمیر اول شخص بیان می کنند، همانند "من احساس می کنم که ...."و " به نظر من ....". آنها تلاش می کنند تا در همان زمانی که با مشکل روبه رو می شوند مشکل خود را با فرد مقابل مطرح نموده و آن را بر طرف نمایند. لذا، پیآمد این رفتارهای کلامی و غیر کلامی بر خود و سایرین، افزایش عزت نفس، انگیزه، برقراری تعامل، رضایت و آرامش است.
وقتی با دیگران ارتباط برقرار می کنم خیلی خودم رو اذیت می کنم که طرف مقابلم از من ناراحت نشود طوری که بعضی وقت ها احساس می کنم طرف مقابلم به خاطر رفتارم اذیت می شود چطور می توانم در مقابل دیگران راحت باشم تا آنها هم با من راحتتر باشند و احساس معذب بودن نکنند؟
شما نیاز به مهارتی به نام ابراز وجو دیا جرات مندی دارید . افرادی که فاقد این مهارت هستند همواره در ارتباطات منفعل عمل می کنند و خودباوری لازم را ندارند . همواره در صددند تا دیگران از آنها نرنجند و رضایت همه اطرافیان خو درا بدست آورند . همواره کمک و محبت دیگران را بزرگ نمایی می کنند و در جبران افراط دارند . آنها مهارتی برای بیان خواسته هایشان ندارند و همواره از سرکوب شدن خواسته هایشان در رنجند . و ...افراد جراتمند دارای خصوصیات زیر می باشند:داشتن نگرش مثبت نسبت به خود و دیگران، احترام گذاشتن به حقوق خود و دیگران، ابراز احساسات و عقاید خود، پذیرفتن مسئولیت اعمال و تصمیم های خود، داشتن روحیه انعطاف پذیر، داشتن روابط سالم و صمیمانه با دیگران، اعتماد به نفس بالا و تن صدای محکم و استوار . او حتی اگر از تفریحش دست بکشد. این فرد به ظاهر بازنده است ولی با آگاهی این شرایط را می پذیرد. یکی از دلایلی که ما رابه دام عدم جرات ورزی می کشاند، آگاه نبودن از حقوق شخصی خود و باورهایی است که از کودکی در ذهن ما ایجاد شده است.مانند اینکه من اگر نظر خود را بیان کنم با دیگران دچار تضاد می شوم، من حق ندارم دیگران را ناراحت کنم، “اگه ناراحت بشه چی؟” افراد جرات مند به حقوق خود ودیگران احترام می گذارند و نمی گذارند دیگران از آنها سوءاستفاده کنند و درعین حال نیازهای دیگران را درک می کنند. بنابراین صادقانه افکار و احساسات خود را بیان می کنند. اما چگونه در شرایط مختلف رفتار و ارتباط جرات مندانه داشته باشیم :مثلاً وقتی کسی صحبت ما را قطع کرد می توانیم بگوئیم: ببخشید دوست داشتم حرفهایم را تمام کنم. “می دانم مایلید نظرتان را مطرح کنید اما ای کاش اجازه می دادید حرفم تمام شود.” رعایت نکات زیر ما را در برقراری ارتباط موثر کمک می کند:- با محبت کردن به دیگران و هر نوع سرمایه گذاری عاطفی، حساب بانک عاطفی مان را پر می کنیم و دید مثبتی نسبت به ما در دیگران ایجاد می شود و اگر زمانی رفتاری جراتمندانه در مقابل افراد داشته باشیم با حالت دفاعی آنها مواجهه نخواهیم شد.- مسائل را نه تنها از زاویه دید خود بلکه از زاویه دید شخص مقابل هم ببینیم. من میتوانم نظرات دیگران را بپذیرم و درعین حال نظر خود را نیز بیان کنم. یادتان باشد دریافت مهارت های جرات مندی به یکباره امکان پذیر نیست افکار و تصورات خود را بر مبنای توانمندی و ارزشمندی خود بنا کنید . از بیان نظرات خود نترسید حتی اگر دیگران به آن توجهی نکنند و یا نظرات شما اعمال نگردد . برای ابراز یک رفتار جرات مندانه مراحل زیر را در نظر داشته باشید :الف : پیش از اعلام موضع مشخص کنید که میخواهید بگویید بله یا خیر. ب: اعلام موضع با جمله سه بخشی1 بخش همدلانه یا بازخورد مثبت: مثال(من میدونم که تو موبایل من رو لازم داری...)2 بخش استدلالی: چون تصمیم گرفتم موبایلم رو به کسی قرض ندهم/ یا/ چون در طول روز موبایلمو احتیاج پیدا میکنم...)3 بخش قاطع اعلام تصمیم: در این بخش ما تصمیممان را بدون تعارف اعلام میکنیم: (موبایلمو بهتون نمیدم.)ج: اعلام موضع در شرایط خاص : این بخش زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که طرف خیلی سمج بوده و از موضع خودکوتاه نیاید میتوانید از تکنیکهای خاص این بخش استفاده کنید:1 سیدی خشدار:در این تکنیک که به آن (صفحة خط افتاده) هم میگویند ما دقیقا مثل یک سیدی آسیب دیده مرتب یک جمله را بیکم و زیاد تکرار میکنیم. این جمله در ابتدا همان بخش دوم و سوم مرحله قبل است و بعد میتوانید فقط به بخش آخر اکتفا کنید. 2 قاطعیت پیشرونده: شما میتوانید از یک جملة سه بخشی محترمانه شروع کنید و در صورت ادامه، مرتب زبان بدن و لحن و محتوای جملهتان را قاطعانهتر کنید و اگر جواب نداد محیط را ترک کنید. 3 شما بعد از به کار بردن جملة سه بخشی در مقابل این افراد معمولا میشنوید: (خیلی خودخواهی) بهترین راه در مقابل این افراد این است که بگویید (اگه این کار خودخواهیه آره من خودخواهام) و او سلاحش را از دست داده است! البته یادتان باشد حتما مطمئن باشید طرف میخواهد سوء استفاده کند.4 خود را به خنگی زدن: این تکنیک در مقابل انتقادهای زیاده از حد کاربرد دارد. در مقابل این موقعیت خود را به خنگی بزنید. مثلا اگر کسی به نحوة کار کردن شما ایرادی غیر منطقی گرفت و گفت (تو کار خودتو بلد نیستی) میتوانید زبان بدن سادهلوحانه به خودتان بگیرید، یک لبخند احمقانه بزنید و بگویید: (آره اتفاقا خودمم فکر میکنم کارمو بلد نیستم!)5 عوض کردن موضوع صحبت: وقتی شما با چند بار گفتن جملة سه بخشی نتیجه نگرفتهاید موضوع صحبت را عوض کنید.افراد باید بدانند که هدف از بیان صریح و صادقانه احساسات و افکار، توهین و آسیب به فرد مقابل نیست. هنر ابراز رفتار قاطعانه آن است که بتوان احساسات و آسایش فرد مقابل را نیز در نظر گرفت. بنابراین، هدف از یادگیری و ابراز رفتار قاطعانه آن است که بتوان از حقوق خود دفاع کرد، بی آنکه به حقوق قانونی، اجتماعی، روانی و عاطفی دیگران تجاوز نمود.در ضمن رفتاری قاطعانه است که بدان وسیله از ابراز احساساتی چون خشم و پرخاشگری یا اضطراب خودداری شود. افرادی که رفتار قاطعانه ای از خود بروز می دهند، معتقدند که هم خود و دیگران موجوداتی ارزشمند و صاحب حق هستند. لذا، به امور از موضع برنده- برنده نگاه می کنند. آنها احساسات و انتظارات خود را به خوبی می شناسند و تلاش می کنند بر مبنایی واقعی عمل کنند. بنابراین، می کوشند تا در حالی که مراقب احساسات و جایگاه افراد هستند، در اولین فرصت اثر گفتار و رفتار دیگران را بر خود به گونه ای مستقیم و صادقانه ابراز نمایند. آهنگ صدای این افراد مناسب و حاکی از احترام به خود و فرد مقابل است. آنها جملات و عبارات خود را با "پیام من" یعنی ضمیر اول شخص بیان می کنند، همانند "من احساس می کنم که ...."و " به نظر من ....". آنها تلاش می کنند تا در همان زمانی که با مشکل روبه رو می شوند مشکل خود را با فرد مقابل مطرح نموده و آن را بر طرف نمایند. لذا، پیآمد این رفتارهای کلامی و غیر کلامی بر خود و سایرین، افزایش عزت نفس، انگیزه، برقراری تعامل، رضایت و آرامش است.
- [سایر] سلام خسته نباشید میدونم که وقت ندارید باور کنید اگه مسئله مهمی نبود مزاحمتون نمیشدم خواهش میکنم راهنمائیم کنید آقای مرادی مشکل من اینه که در مقابل دختر ها خیلی ضعیفم اول اینکه دختری را که دوست دارم اصلا نمیتوانم با او ارتباط برقرار کنم و اگر هم ارتباط برقرار کنم به خاطر از دست ندادن او حاضرم هر کاری بکنم.آقای مرادی من آدم هوسبازی نیستم فقط به خاطر این احساس نیاز به جنس مخالف میکنم که تنهاییم پر بشه فقط زمانی احساس شادمانی میکنم که با دختر مورد علاقه ام صحبت میکنم وقتی نمیتوانم با او صحبت کنم حتی گریه هم میکنم و این برای یک پسر 24 ساله خیلی بده خانواده خیلی خوبی دارم اما گفتم فقط با صحبت کردن با آن دختره که از لحاظ روحی ارضا میشم در حال حاضر با دختری ارتباط دارم که خیلی دوستش دارم ولی شرایط ازدواج برایم مهیا نیست از طرفی او هم به خاطر شرایط خانوادگی نمیتونه صبر کنه . مسئله من این دختر نیست بلکه مهمتر از آن این است که چگونه میتوانم از این تفکرات بیرون بیام که اینقدر زود به دختری دل نبندم هر چقدر که او خوب باشد چون فکر میکنم که در زندگی هم آسیب پذیر باشم . استدعا میکنم راهنماییم کنید . قبلا از حسن نظر شما به مردم کمال تشکر را دارم
- [سایر] سلام. درکودکی مورد آزار جنسی قرار گرفتم و طرف مقابلم نزدیکی دهانی با من برقرار کرد. الان که دختری 18ساله هستم به این موضوع فکر می کنم و ذهنمو مشغول کرده. ازبقیه حالات نزدیکی واقعا عصبی میشم و متنفرم و دوست ندارم کسی بهم نزدیک بشه، ولی این حرکت رو دوست دارم. خیلی به این موضوع و ارتباط جنسی دهانی فکر می کنم و حتی چندین بار در اینترنت مطالبی درباره اینگونه ارتباط خوندم. حس می کنم علاقه من به این موضوع خیلی بیش ازحده و منو اذیت میکنه. به نظر شما اینکه من این کار رو دوست دارم به دوران کودکی من بر می گرده که شخص تجاوزکننده این کار رو باهام انجام داده؟ ولی چرا تحمل هیچ چیز حتی دست گرفتن و بغل کردن و نزدیک شدن به کسی رو ندارم؟ خواهش می کنم راجع بهم بد فکر نکنید، چون من همیشه خدا رو در تک تک لحظات زندگیم حس می کنم، ولی خواستم دلیل این کارمو بدونم. ممنون.
- [سایر] سلام ورودتون به مهمانی خدا مبارک از طرح مجدد اما زیبای قصه آفرینش ممنون جالبه اما نمیدونم چرا حالم خوب نمیشه منظورم یه حال معنوی خوبه از فرصت طلایی رجب و شعبان به خاطر کلاسهای فشرده و پرحجمی که میرفتم نتونستم استفاده کنم به خودم میگم هرسال که از رجب منتظر اومدن ماه مبارک بودم نمیتونستم ماه رمضان رو خوب درک کنم امسال که بدون آمادگی پریدم وسط مهمونی خدا که دیگه هیچ!!!!!! حاج آقا مشکلم اینجاست که نتونستم با خدا ارتباط برقرار کنم وقتی با خدا حرف میزنم احساس میکنم دارم ادا در می آورم و خودم نیستم در حالی که وقتی با آدمها ارتباط دارم بیشتر به خودم نزدیکم چرا اینجوریه؟با این که میدونم خدا منو میبینه و از رگ گردن به من نزدیکتره اما نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم یعنی ارتباطم مصنوعی میشه و به دلم نمی چسبه. خیلی وقتها هم به خاطر فاصله زیادی که به خاطر غفلتها و گناهانم بین من و خدا افتاده از شرمندگی روم نمیشه که چیزی بگم و این فاصله فهم خدا رو برام سخت کرده البته همون طور که گفتم از لحاظ تئوری مشکلی ندارم میدونم خدامهربونه و بخشنده و غفور و بنده هاش رو با همه بدیهاشون میپذیره اما وقتی به عمل میرسم همه چیز تصنعی میشه. ازتون خواهش میکنم تو ماهی که بهترین فرصت برای ارتباط با خداست راه رو نشونم بدید که اگه این ماه بگذره و من آمرزیده نشم...!!!
- [سایر] با سلام و خسته نباشید من چندی پیش با شما مشاوره داشتم و گفتم که همسرم چند وقتی اس ت که با دختری ارتباط دارد و شما به من توصیه کردید که دست از چک کردن همسرم بر دارم و به او بیشتر محبت کنم من تو این مدت خیلی تلاش کردم ولی باز هم همسرم ارتباطش رو قطع نکرده و اون دختر هم وابسطه تر شده همسرم به من دروغ می گوید که اون دیگه نیست ولی من می دانم که هست احساسم به همسرم خیلی بد شده به خاطر دروغ هاش تا موبایلش رو دستش می گیره هزار تا فکر بد می کنم نمی خواهم این طور باشم ولی نمی تونم اصلا حالم خوب نیست هر خوبی به من بکنه احساس می کنم به خاطر اینه که عذاب وجدان نگیره این کار رو می کنه و برای اینکه من نفهمم هنوز با اون دخترست. من یه دختر 3 ساله دارم به جای اینکه برای اون وقت بیشتری بگذارم فکرم پیش همسرم هست همش می خواهم تز همسرم بپرسم که مرا ذوست دارد یا از روابطمون راضی است ولی او خیلی مواقع ناراحت می شود احساس می کنم به خاطر این موضوع خیلی به پر و پاش پیچیدم ولی من احساس عدم امنیت عاطفی می کنم نمی دانم چه کار کنم که این موضوع تمام شود خواهش میکنم کمکم کنید واقعا درمانده شدم جز خدا کسی رو ندارم کمکم کنید ممنون
- [سایر] با سلام من 25 ساله ام و 1 ساله که لیسانس گرفتم ام هنوز سر کار نمیرم مشکل من اینه که دیگه نمیتونم با کسی ارتباط برقرار کنم در دوران مدرسه دوستای زیادی داشتم اما از وقتی که به دانشگاه رفتم توی ارتباط برقرار کردن خیلی مشکل پیدا کردم و حتی به درسامم خیلی لطمه زد و خیلی تنها بودم این مشکل با وجود اینکه 1ساله که درسم تموم شده هم هنوز وجود داره و خیلی خجالتی شدم و نمیتونم دنبال کار بگردم من توی شهر دیگه ای درس میخوندم البته چند تا دوست در دوران دانشگاه داشتم که خیلی زود قطع رابطه کردم چون به من حسودی میکردن و میخواستن ضربه به من بزنن چون از لحاظ درسی و قیافه از اوناه بهتر بودم البته تا مدتی. الان خیلی احساس تنهایی میکنم و خانوادمم اصلا به من کمک نمیکنن و دوست ندارن از خونه نه بیرون برم ونه دوست پیدا کنم فقط میخوان بدون اینکه دنبال کار بگردم کار آماده ای پیدا بشه و سر کار برم واصلا به من آزادی نمیدن وفقط برای دانشگاه رفتن گذاشتن به یه شهر دیگه برم اونم خودم راضی نبودم. به من کمک کنید و بگید چطوری با خانوادم رفتار کنم و چه طوری با دیگران ارتباط برقرار کنم. متشکرم
- [سایر] باعرض سلام وادب از پاسخ شما متشکرم,دکتر راسیتش در پاسخ به سوالی که پرسیدین باید بگم متاسفانه مادرم نتونستن با خواهرم ارتباطی برقرار کنند که خواهرم هرچیزی رو به مامانم بگه درواقع مامانم تلاش میکنه جوری باما رفتار کنه که باهاش احساس دوستی بکنیم وهمه چیزو بهش بگیم ولی خودم فکر میکنم که در ایجاد همچین ارتباطی تاحدودی ناموفق بوده و از دور که به قضیه نگاه میکنم میبینم چون مامانم خیلی استرسی هست ما اکثرن اگه اتفاق بدی بیفته میترسیم واسش بگیم, اینجور نیست که بداخلاقی کنه ودعوای بدمون بکنه ولی خیلی غر میزنه ماهم بس که اعصابمون میریزه به هم معمولا اول واسه بابام میگیم و بعد توی دلمون نگه میداریم ولی باز چون احساس میکنیم خالی نشدیمواسه مامانمون میگیمچون ما دوست داریم از همه چیزهم باخبر باشیم اول برای بابام میگیم چون اون خیلی خونسردتر از مامانمه ولی بابام اگه کاراشتباهی بکنیم که آبرویی باشه چون واقعن ناراحت میشه و معلوم نیست چه واکنش بدی(کتک)نشون بدهماتا به حال کار بدی نکردیم واین خواهرم هم که این کارو کرده بابام نمیدونه و وقتی فهمیدیم همچین کاری کرده یکی از دلایلش که بهمون نگفته بود همین بود گفت که میترسیده که بهمون بگه و در کل خواهرام میان واسه من خیلی چیزارو که واسشون اتفاق میفته رو میگن اما اینو بگم که من وخواهر بزرگم تقریبا هر اتفاقی میفته رو واسه مامان وبابامون میگیم ولی خواهر کوچیکم نه بیشتر ممکنهبه دوستاش بگه ولی ارتباط گرمی با هیچ کدوممون برقرار نمیکنه و در کل بیشتر به من میگه و با من بیشتر ارتباط برقرار میکنه تا بقیه خانم دکتر باتوجه به اینا به نظرتون برای برقراری ارتباط بهتر با اون ما باید چی کار کنیم؟ اگه نکاتی برای هرکدام از ما بگین ممنون میشم علاوه بر اینکه لطف کنید بهم بگید از این به بعد باید چه جوری تحت نظرش داشته باشیم وآیا بهش اجازه بدیم باز رمان بخونه یا نه؟آخه شبانه روز پشت کامپیوتره و رمان میخونه
- [سایر] با سلام و خسته نباشید، مدتیه خیلی زودرنج شدم و با هر حرفی دلم می رنجه و بغض می کنم و گریه ام می گیره. البته من خودم از بچگی خصلت زودرنجی و دل نازکی را داشته ام و طوری که این خصلت جزء رفتارم شده و در روابط اجتماعی ام هم نمود پیدا کرده . درحالی که سعی می کنم در برابر دیگران خودم را فردی محکم و قوی نشان دهم ولی ظاهرا موفق نمی شوم و دیگران متوجه زودرنجی ام می شوند و از این مسأله به عنوان حربه ای استفاده می کنند و مرا با رفتارها و گفتارهایشان آزار می دهند؛ به طوری که تصمیم گرفتم برای این که حال و روز خودم بدتر از این نشود و افسرده نشوم به خاطر رفتارشان با بعضی از این افراد قطع رابطه کرده ام. می دانم که این رویه مناسب نمی باشد ولی هرکاری می کنم نمی توانم خودم را راضی کنم که با افرادی که از نقطه ضعفم سوء استفاده می کنند دوباره رابطه برقرار کنم چند وقتیه که رابطه من و برادرم به خاطر همین مسأله شکرآب شده و مدام به من که 6سال از او بزرگ تر هستم طعنه و کنایه می زند . نمی دانم این زودرنجی از کجا گریبان گیر من شده. چند سال پیش به روانپزشک مراجعه کردم ولی افاقه نکرد. هر روز اوضاع بدتر می شود. لطفا مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید. من چند تا مشکل دارم که با اجازتون همه رو اینجا مطرح می کنم. من یه دوستی دارم که خیلی باهاش صمیمی هستم. ولی یکی از مشکلات من با اون کم توجهی اون نسبت به منه. البته خیلی مواقع هم فکر اینکه دوستی اون با من به خاطر منافع خودشه منو آزار میده. چند بار هم به فکر تموم کردن دوستیمون افتادم ولی چون خیلی دوسش دارم نتونستم. چند بار هم باهاش صحبت کردم ولی دوباره همون کارهاشو تکرار کرد. خواهش می کنم کمکم کنید. مشکل بعدی من مربوط به درسم میشه. من تو دوران مدرسه درسم خیلی عالی بود و مدرک دیپلمم رو با معدل 17 گرفتم. ولی تو دانشگاه درسم خیلی افت کرد به طوری که معدل کاردانیم 13 شد. و الانم امیدی به قبول شدن واسه کارشناسی ندارم. مشکل بعدی من اینه که همش فکر می کنم اگه یه جا برم استخدام بشم واسه کار نمی تونم موفق بشم(رشته من حسابداریه). و همش فکر شکست تو سرمه. حتی فکر می کنم تو ازدواجم هم موفق نمیشم. فکر شکست همیشه باهامه. و اینکه من قبلا به راحتی با همه ارتباط بر قرار میکردم. ولی الان به سختی می تونم با دیگران ارتباط برقرار کنم. و همش تو خودمم. میدونم بیشتر اینا به شاخه شما مربوط نمیشه ولی اگر کمکم کنید ممنون میشم. این مشکلات خیلی منو درگیر خودش کرده به طوری که احساس میکنم از زندگیم موندم. پیشاپیش از کمکتون ممنون
- [سایر] با سلام خدمت شما. سوالی داشتم در مورد ارتباطاتم با خانواده همسرم. من 4 سالیست که ازدواج کرده ام و کلا آدم درون گرایی هستم و اگر با کسی زیاد ارتباط برقرار نمی کنم به همین خاطر است و نه نیت دیگری. احساس می کنم با مادرشوهرم و خواهرشوهر هایم ارتباط صمیمی نداریم آیا به نظر شما این ایراد است و اگر است باید از طرف من گرم شود؟ چون من از آنها نیز هیچ گرمایی نمی بینم. مثلا ما هیچ ارتباط تلفنی با هم برای احوال پرسی نداریم چون از اول آنها نیز با من نداشتند. موقع مهمانی رفتن به خونه هم واسطه مان شوهرم است یعنی اگر دعوت بشویم به شوهرم می گویند و اگر بخواهند خانه ما بییند نیز به او زنگ می زنند و می گویند. در ظاهر با هم بد نیستیم و به هم بی احترامی نمی کنیم ولی با دیدن این چیزها من خیلی سرد می شوم احساس می کنم در ته قلبشان جایی ندارم. به شئهرم هم وقتی می گویم می گوید تو بد بین شددی و آنها قصد بدی با تو ندارند.
- [سایر] سلام . فکر کنم باید از اونحایی شروع کنم که برام یه خواستگار اومد و از نظر رفتاری و طرز تفکر فرد مورد تاییدی بود ومیتونم بگم به معیارهام برای انتخاب همسر نزدیک بود.اما تنها به یک دلیل ایشون موافقت نکردن و من مورد انتخابیش نبودم که خودم بعد از مرور کردن روز خواستگای و حرفایی که زدیم میتونم بگم حق داشته و من اشتباه کردم. به این دلیل که من در برقراری ارتباط گفتاری زیاد خوب عمل نمیکنم یعنی انچه که میخوام بگم و نمیتونم درست بیان کنم که طرف مقابلم متوجه بشه . خودمم میفهمم طرف مقابل در مورد صحبتهام اشتباه برداشت کرده ولی سکوت میکنم یعنی اون لحظه انگار مغزم کاملا پاک میشه و هیچی به ذهنم نمیاد.در این زمان احساس میکنم هیچی نمیدونم و حرفی ندارم. مثلا زمانی که از من درمود اهدافم پرسیدن هیچی به ذهنم نمیومد در حالیکه اهدافی برای خودم دارم که فقط اون زمان از ذهنم پاک شده بود و ایشون این برداشت و کردن که من فردی سطحی نگر هستم. حتی با خودم حرف میزنم که یادم بمونه در برابر سوالات چی جواب بدم اما در موقعیتش که قرار میگیرم هیچ حرفی ندارم. بعد از اون ماجرا من خیلی میترسم از اینکه باز تکرار بشه و من نتونم انچه که هستم و نظر دارم و بیان کنم و در مقابلش در انتخاب همسری مناسب اشتباه کنم و یا طرف مقابلم در مورد من اشتباه کنه. چون میتونم بگم تمام خصوصیات و نظراتی که خواستگار قبلیم داشته با نظرات من یکی بود اما ایشون به خاطر درست بیان نکردن نظراتم به اشتباه منو فردی خام و بچه تلقی کردن . اما میتونم به وضوح بگم در دنیای مجازی و در نوشتن میتونم تاحدودی نظراتم و درست بیان کنم .والان با همه ی توضیحاتی که دادم و سرتونو به درد آوردم میخوام کمکم کنید تا بدونم باید چطور این ضعفمو به نقطه قوتم تبدیل کنم؟ چون در ارتباط با دوستانم و خانواده خیلی راحت و درست عمل میکنم وفقط در زمان شرایطی مثل خواستگاری و ارتباط با کسی که بخواد در مورد خودم بدونه هست که ضعف نشون میدم. شاید باید این وهم بگم که من شاغل هستم و طراح که خب خیلی خوب با مشتری و همکارانم ارتباط برقرار میکنم . ببخشید بابت زیاد حرف زدنم و اینکه شاید موضوعم درست نبوده چون موردی مناسب برای سوالم نبود متاسفانه.