23 ساله هستم، خواستگاری دارم 12 سال از خودم بزرگتر است. می ترسم این تفاوت سنی در زندگی اینده من مشکل ساز شود. لطفا کمکم کنید...
با سلام بر شماکاربر گرامی برای ازدواج موفق اغلب اختلاف سن حدود 2تا7 سال پیشنهاد میشود.اختلاف سن حدود 12 سال مشکلاتی را ممکن هست ایجاد نماید .اما به این نکته توجه کنید که شرایط را در کل میبایست در نظر گرفته شود د ،یعنی به همه جوانب ومعیارها انتخاب همسر توجه کنید .مسئله روحیه هردو طرف وشرایط ظاهری نیز مثل جثه و زیبایی ظاهری در این امر مهم هست .اما در رابطه با اختلاف زیاد سنی بین آقا با خانم نکاتی وجود دارد که خدمتتان ارائه مینمایم تا با دقت وآگاهی بیشتری تصمیم بگیرید مشکل عدم درک مطلوب یکدیگروجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن 20 سال سن بیشتر، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد و گاه نیز ممکن است چنین تجاربی وجود نداشته باشد، ولی فرد بزرگتر لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا داشتن این تجارب و یا احساس داشتن چنین تجاربی، زمینه ای فراهم می کند که یک شخص، ارزش لازم را به مسایل و نظریات فرد کوچکتر ندهد و همین مسأله، زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمی توانند مسایل و مواضع یکدیگر را درک کنند. عدم تناسب در تواناییهای جسمیوقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوتهای عمده دارند. مثلاً زنی که 30 سال دارد، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 55 سالگی است، به مرز پیری نزدیک شده است. یکی در اوج توانایی و دیگری در زمان افول آن قرار دارد. یکی در کارها غالبا فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، و گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، و یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیّت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان مسأله را طرح می نمایند، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر، عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل گردد. در حالی که مرد مسنّ قصد شانه خالی کردن از مسؤولیّت را ندارد، ولی به دلیل ناتوانی از عهده انجام همه مسؤولیتها برنمی آید و آن وقت، متّهم به تنبلی و بی مسؤولیتی می شود. از آنجا که در چنین مواردی مرد مسن، تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد. انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتروقتی که دو نفر جوان با یکدیگر زندگی می کنند، به دلیل جوانی، قابلیت انعطاف بیشتری دارند. هر چند که نمی توان تشبیه کاملی بین انسان و درخت نمود، ولی شاید بتوان گفت که به لحاظ انعطاف پذیری، شباهتهایی در خور توجه، وجود دارد. چنانکه بارها ملاحظه نمودایم، نهالهای جوان امکان تغییر فراوانی دارند، اما درختان قدیمی و مسن، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام(ص) می اندازد که فرمود: بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر دیگری توجه نمایند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک، معضل آفرین اپیدا می شود. پیدا شدن سوءظنگاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که برخی از مردان، سوءظن هایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار،اقامه نمایند. 6 عدم ارضای غرایزیکی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما نوعا مردان در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نمایند، به نحوی که دیگر نمی توانند موجبات رضایت همسر را در روابط زناشویی تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مسأله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی که خویشتن دار و با تقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود. امر و نهی پیوسته فرد بزرگتردر چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم به آن می داند که مدام به همسر خود امر و نهی کند و امر و نهی بیش از حد که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند موجبات ناراحتی همسر فرد را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می کند که باید همسر کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر یا مادر او را بر عهده گرفته، به امر تربیت وی مبادرت نماید. این سخن نافی آن نیست که زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش نمایند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر بپردازند. رودربایستی با همسریکی از مسایلی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی رودربایستی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرفهای ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر، مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود. و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده، او را افسرده می کند. در حالی که درددل کردن به آرامش فرد کمک می کند و او از اینکه همسری دارد که به درددلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می کند، زیرا خوب شنیدن درددلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به (پالایش روانی)(3) دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده، ضامن سلامت و (بهداشت روانی)(4) زوجین است. وجود رودربایستی زیاد و رنج آور، مانع بیان دردها شده، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار می گیرد. در یکی از فیلمهایی که از یک زندان تهیه شده و با زن جوانی مصاحبه ای به عمل آمده بود، فرد مورد مصاحبه می گفت: در اثر جرّ و بحث با همسرم و زد و خورد با او، سکته ای به حیات وی پایان داد. او می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. مصاحبه گر از وی پرسید: تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: (تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.)- ترس و ناامنیدر مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر، از همسر خود که بزرگتر است دچار ترس (مرگ یا مریضی برای همسرخود) می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.موفق باشید
عنوان سوال:

23 ساله هستم، خواستگاری دارم 12 سال از خودم بزرگتر است. می ترسم این تفاوت سنی در زندگی اینده من مشکل ساز شود. لطفا کمکم کنید...


پاسخ:

با سلام بر شماکاربر گرامی برای ازدواج موفق اغلب اختلاف سن حدود 2تا7 سال پیشنهاد میشود.اختلاف سن حدود 12 سال مشکلاتی را ممکن هست ایجاد نماید .اما به این نکته توجه کنید که شرایط را در کل میبایست در نظر گرفته شود د ،یعنی به همه جوانب ومعیارها انتخاب همسر توجه کنید .مسئله روحیه هردو طرف وشرایط ظاهری نیز مثل جثه و زیبایی ظاهری در این امر مهم هست .اما در رابطه با اختلاف زیاد سنی بین آقا با خانم نکاتی وجود دارد که خدمتتان ارائه مینمایم تا با دقت وآگاهی بیشتری تصمیم بگیرید مشکل عدم درک مطلوب یکدیگروجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن 20 سال سن بیشتر، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد و گاه نیز ممکن است چنین تجاربی وجود نداشته باشد، ولی فرد بزرگتر لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا داشتن این تجارب و یا احساس داشتن چنین تجاربی، زمینه ای فراهم می کند که یک شخص، ارزش لازم را به مسایل و نظریات فرد کوچکتر ندهد و همین مسأله، زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمی توانند مسایل و مواضع یکدیگر را درک کنند. عدم تناسب در تواناییهای جسمیوقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوتهای عمده دارند. مثلاً زنی که 30 سال دارد، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 55 سالگی است، به مرز پیری نزدیک شده است. یکی در اوج توانایی و دیگری در زمان افول آن قرار دارد. یکی در کارها غالبا فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، و گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، و یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیّت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان مسأله را طرح می نمایند، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر، عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل گردد. در حالی که مرد مسنّ قصد شانه خالی کردن از مسؤولیّت را ندارد، ولی به دلیل ناتوانی از عهده انجام همه مسؤولیتها برنمی آید و آن وقت، متّهم به تنبلی و بی مسؤولیتی می شود. از آنجا که در چنین مواردی مرد مسن، تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد. انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتروقتی که دو نفر جوان با یکدیگر زندگی می کنند، به دلیل جوانی، قابلیت انعطاف بیشتری دارند. هر چند که نمی توان تشبیه کاملی بین انسان و درخت نمود، ولی شاید بتوان گفت که به لحاظ انعطاف پذیری، شباهتهایی در خور توجه، وجود دارد. چنانکه بارها ملاحظه نمودایم، نهالهای جوان امکان تغییر فراوانی دارند، اما درختان قدیمی و مسن، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام(ص) می اندازد که فرمود: بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر دیگری توجه نمایند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک، معضل آفرین اپیدا می شود. پیدا شدن سوءظنگاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که برخی از مردان، سوءظن هایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار،اقامه نمایند. 6 عدم ارضای غرایزیکی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما نوعا مردان در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نمایند، به نحوی که دیگر نمی توانند موجبات رضایت همسر را در روابط زناشویی تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مسأله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی که خویشتن دار و با تقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود. امر و نهی پیوسته فرد بزرگتردر چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم به آن می داند که مدام به همسر خود امر و نهی کند و امر و نهی بیش از حد که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند موجبات ناراحتی همسر فرد را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می کند که باید همسر کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر یا مادر او را بر عهده گرفته، به امر تربیت وی مبادرت نماید. این سخن نافی آن نیست که زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش نمایند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر بپردازند. رودربایستی با همسریکی از مسایلی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی رودربایستی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرفهای ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر، مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود. و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده، او را افسرده می کند. در حالی که درددل کردن به آرامش فرد کمک می کند و او از اینکه همسری دارد که به درددلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می کند، زیرا خوب شنیدن درددلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به (پالایش روانی)(3) دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده، ضامن سلامت و (بهداشت روانی)(4) زوجین است. وجود رودربایستی زیاد و رنج آور، مانع بیان دردها شده، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار می گیرد. در یکی از فیلمهایی که از یک زندان تهیه شده و با زن جوانی مصاحبه ای به عمل آمده بود، فرد مورد مصاحبه می گفت: در اثر جرّ و بحث با همسرم و زد و خورد با او، سکته ای به حیات وی پایان داد. او می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. مصاحبه گر از وی پرسید: تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: (تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.)- ترس و ناامنیدر مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر، از همسر خود که بزرگتر است دچار ترس (مرگ یا مریضی برای همسرخود) می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.موفق باشید





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین