باسلامدوست گرامی البته هیچ زنی وقتی برای بار اول باردار می شود تجربه بزرگ کردن نوزاد ندارد. این تجارب در حین بزرگ کردن نوزاد، از طریق مشاوره هایی که پزشکان می دهند، استفاده از تجربه بزرگترها و مطالعه کتاب های مرتبط حاصل می شود.توصیه می کنم هر گاه شما و همسرتان واقعا برای فرزندآوری امادگی داشید برای این مهم اقدام کنید نه بر اساس اصرار خانواده همسرتان.ضمنا در مورد آمادگی جسمانی برای بارداری باید با متخصص زنان مشورت کنید. ضمنا در زمینه امادگی روانی و روحی هم مطالعه این کتابها را توصیه می کنم:حاملگی زیباست نوشته: دکتر شانتی گوش ترجمه دکتر فاطمه سیگاری انتشارات نسل نواندیشراهنمای کامل حاملگی نوشته دکتر ورونیک لوژن- ورونیک فیدی ترجمه: فاطمه صالحی انتشارات نسل نواندیشچگونه دوران بارداری و زایمان راحتی داشته باشیم نوشته: انجمن پزشکی کانادا ترجمه: فرشاد نجفی پور انتشارات نسل نواندیش با تشکر از تماس شما
سلام من کارمند هستم ویک سال است که ازدواج کرده ام خانواده شوهرم اصرار بسیار دارند که ما زودتر بچه دار شویم ولی من تجربه ای ندارم و از طرفی هم این همه اصرار زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد چه آمادگی های روحی و جسمی لازم است ؟
باسلامدوست گرامی البته هیچ زنی وقتی برای بار اول باردار می شود تجربه بزرگ کردن نوزاد ندارد. این تجارب در حین بزرگ کردن نوزاد، از طریق مشاوره هایی که پزشکان می دهند، استفاده از تجربه بزرگترها و مطالعه کتاب های مرتبط حاصل می شود.توصیه می کنم هر گاه شما و همسرتان واقعا برای فرزندآوری امادگی داشید برای این مهم اقدام کنید نه بر اساس اصرار خانواده همسرتان.ضمنا در مورد آمادگی جسمانی برای بارداری باید با متخصص زنان مشورت کنید. ضمنا در زمینه امادگی روانی و روحی هم مطالعه این کتابها را توصیه می کنم:حاملگی زیباست نوشته: دکتر شانتی گوش ترجمه دکتر فاطمه سیگاری انتشارات نسل نواندیشراهنمای کامل حاملگی نوشته دکتر ورونیک لوژن- ورونیک فیدی ترجمه: فاطمه صالحی انتشارات نسل نواندیشچگونه دوران بارداری و زایمان راحتی داشته باشیم نوشته: انجمن پزشکی کانادا ترجمه: فرشاد نجفی پور انتشارات نسل نواندیش با تشکر از تماس شما
- [سایر] با سلام،من در شیراز زندگی می کنم ،کارمند و با تحصیلات لیسانس روانشناسی عمومی و متاهل و از نظر اقتصادی در حد متوسط و در از نظر فرهنگی و خانوادگی (پدرو مادر خودم)مشکلی ندارم.مشکل من با شوهرم و خانواده شوهر و فکرهای وسواسی که در طول چندین سال با اونها درگیرم(فکرم در مورد بی مسئولیتی اونها و عدم توجه به آینده بچه هاشونه و پدر و مادر ایشون از هم جدا شدند و مادرش دوباره ازدواج کرده) چون عملاً با خانواده شوهرم تماسی ندارم ولی اگر شوهرم از اونها طرفداری کنه و کارها فداکاری هایی که من براش کردو رو نادی
- [سایر] با عرض سلام من دانشجوی ترم دو مهندسی صنایع دانشگاه سراسری هستم.سال اول حضورم در دانشگاه پر از اتفاقات عجیب بوده.من در این مدت از نظر روحی و معنوی دچار تغییرات منفی شدم و زندگی برام بی معنی شده هوس, پر خوابی معضلاتی است که درسهایم را تحت تاثیر قرار داده. چند وقتی است که احساس میکنم ازدواج میتونه مشکلاتم را حل کنه.در ضمن خانواده من سطح در وضعییت مالی متوسطی هستن و من پسر بزرگ خانواده هستم.نظرتون در مورد ازدواج من چیه؟
- [سایر] سلام . من دو ساله ازدواج کردم . من و شوهرم آمادگی بچه رو نداشتیم . اما مادرم و اطرافیان خیلی اصرار دارند که زودتر باردار شوم . انقدر گفتند که من از هفته ی قبل اقدام کردم یعنی به دنبال چکاپ و کارهای پزشکی رفتم برای بارداری موفق و تولد نوزاد سالم . آزمایشات خوب بود فقط کم کاری تیرویید دارم که الان قرص مصرف می کنم تا ماه بعد . در حال حاضر از بچه خوشم میاد ولی از یک چیزهایی می ترسم . مثلا من دور از خانواده ام زندگی می کنم و درس می خوانم و برای آینده ام برنامه ریزی کرده و هدف دارم . فکر می کنم با امدن بچه تا هفت سال اول یعنی تا زمانی که بچه به مدرسه نرفت نمی توانم به اهدافم برسم . هنوز شور و شیطنت های جوانانه در من هست که فکر می کنم با آمدن بچه خاموش میشه . من و شوهرم خیلی اهل مسافرت هستیم ولی فکر می کنیم با امدن بچه جایی نمی تونیم بریم . از طرف دیگر اظطراب شدید دارم و می ترسم در دوران بارداری سقط جنین داشته باشم و یا هرگز باردار نشوم . اگر هم بچه به دنیا اوردم سالم نباشد و خدای ناکرده نقص یاچیزی داشته باشد . در خانواده ی من و شوهرم همچین موردی نبوده ولی من خیلی می ترسم . تمام این تنش و اظطراب ها باهم به سراغم میاد . چه کار کنم ؟
- [سایر] سلام من 24 سال سن دارم و کارمند هستم خونواده اصرار دارن که ازدواج کنم و دختر خالمو بهم پیشنهاد دادن دختر خالم از هر نظر خوبه و منم دوسش دارم ولی استخاره کرفنم خوب نشد ، نوشته بود که بد است و در اینده به مشکل بر میخوری الان نمیدونم جیکار کنم؟؟ خیلی میترسم ار طرفی دختر خالمو هم دوس دارم لطفا راهنمایی کنید.
- [سایر] من با شوهرم 2 سال ازدواج کردم اختلافمون از چیزای جزیی شروعشد کتک فحش دادگاه و خانواده ها حلا میگه یا مهرتو ببخش طلاقت بدم یا شکایتتو پس بگیر زندگی کن ولی حرمتا شکسته شده نهخانواده من اونو قبول دارن نه خانواده اون منو خودمونم دو دلیم فکر میکنم از ترس مهریه میگه زندگی کنیم چه کار کنم بچه نداریم من 26 سالمه اون 35 من دانشجوی معماریم اون دیپلم وکارمند دانشگاه جه کار کنم
- [سایر] با سلام و خسته نباشید <br /> من کارمند و متاهل هستم حدود چند ماهه دچار اضطراب دل مردگی و افسردگی و تنش های روحی و روانی شدم متاسفانه محل کارم بسیار پر اضطراب است و تاثیر برروی زندگی ام گذاشته و باعث شده در خانه به شخصی افسرده تبدیل شویم و از زیبایی های زندگی ام لذت ببرم خوشبختانه هنوز بچه نداریم اوایل شوهرم نسبت به من کم محبت بوده در صورتی که ازدواج ما ستنی و برپایه انتخاب خود ایشان بود ولی بنظر خودم همین کم محبتی اوایل باعث این افسردگی ام شده البته الان همسرم خیلی بهتر شده درضمن تا حالا چندین جلسه مشاوره رفتم که همه متوافق قول نظر ی=به جدایی من دادند ولی من این راه رادوست ندارم لطفا دارویی یا روشی پیشنهاد کنید که حال روحی وروانی ام بهتر شود
- [سایر] قسمت1- با سلام. 8 سال ازدواج کرده و صاحب یک دختر 5 ساله هستم. بجز سال اول پس از ازدواج که با خانواده پدری (در یک سوئیت مجزا) زندگی کردهایم مابقی سالهای زندگی متاهلی را در خانه مجزا با همسر و فرزندم به سر می برم. موضوعاتی است که موجب اختلاف شدید و مشکلات روحی برایمان شده که به صورت ابراز ناراحتی از سوی همسرم و گاها بحث های شدید و ... شده که عمدتا به صحبت از جدایی می رسد. 1-از جمله این موضوعات عدم سراغ گیری خانواده من از من و همسر و فرزندم است که با وجود اطلاع از بیماری یا مشکل خاص اص
- [سایر] سلام من 7 سال است که ازدواج کرده ام و دو بچه دارم اما در طول این 7سال نتوانسته ام با شوهرم رابطه صمیمی داشته باشم .شوهرم هم خیلی به مادرش وابسته است وآنقدر که همه چیز را با او در میان میگذارد وبا او مشورت می کند با من نه.این باعث شده که مادرش برای زندگی ما تصمیم بگیرد ومداخله کند. خواهش می کنم من را راهنمایی کنید چگونه می توانم به شمهرم نزدیک تر شوم .
- [سایر] سلام خدمت شما که در پی حل مشکل جوانان تلاش می کنید. از خدا می خوام هیچ مشکل لاعلاجی در زندگی نداشته باشید! من تا سال دیگه یا 2 سال دیگه لیسانس می گیرم. مشکل اصلی که دارم اینه که مجردم. یعنی به نظر خودم آمادگی ازدواج کامل همان 20 سالگی داشتم ولی می خوام شما کمکم کنید تا کار درست انجام بدم. با اینکه دیگه پسر نوجوان نیستم ولی نمی تونم بدون گناه برای ازدواج صبر کنم از طرفی الان ازدواج به این سادگی نیست! به نظر شما من چطور این موضوع به خانوادم بگم؟ هر چند غیر مستقیم گفتم ولی اصلا جدی نمی گیرند. اگه وضع همین طوری پیش بره من صدمات جدی روحی میخورم کما اینکه خودم حس کردم که طی 2 سال چه ضربات شدید روحی جبران ناپذیری به خودم زدم. خانوادم انتظار دارند من بعد از اینکه ارشد خواندم ازدواج کنم. من آدم بسیار درون ریزی هستم و اگر این مشکل اینقدر جدی نبود با هیچ کس مطرح نمی کردم. لطفا راهنماییم کنید، مساله مرگ و زندگی البته روحی!
- [سایر] سلام من25 سالمه 3.ساله که ازدواج کردیم تحصیلات هر دو مونم لیسانس5 سال هم همسرم از من بزرگتر. قبلا 1دعوایی در خانواده شوهری من اتفاق افتاد که البته سر من نبود اما داخل دعوا چون من به مادر شوهرم حرفی رو زدم شوهرم اعتقاد داشت که سر مادرش داد زدم در صورتی که اصلا این طور نبود اما همون روز شوهرم منو از خونه بیرون کرد و من 7 روزی قهر بودم ما با مادرش اینا یک خونه زندگی می کنیم از اون موقعه هر وقت دعوامون میشه یاد اون رفتار زشتش می افتم و خلاصه ازش کینه به دل گرفتم خیلی سعی کردم فراموشش کنم ام اصلا ا