چند ماه پیش به طور اتفاقی تلفن شوهرم و چک کردم و متوجه یک اس ام اس شدم و فهمیدم که شوهرم به من خیانت کرده اما با اصرارهای شوهرم برای ادامه زندگی و همینطور علاقه ای که بهش داشتم سعی کردم به جای فرار کردن زندگی کنم اما نمی دونم تصمیم درستی گرفتم یا نه اما الان بعد از گذشت دو ماه هنوز نتونستم خودمو پیدا کنم و نمی تونم به شوهرم اعتماد داشته باشم زندگیم سخت شده حتی رابطه زناشوییم هم با کینه هست من نمیتونم این وضعیت رو تحمل کنم خواهش میکنم کمکم کنید
باسلامدوست گرامی اقدام بسیار درستی کردید که زندگی تان را ترک نگفتید ترک کردن زندگی در این مواقع به معنای خالی کردن میدان برای فرد جدید است و از دست دادن کلیه چیزهایی که در این چند ساله کسب کرده اید: زندگی مشترک، همسر، فرزندان و ...ضمن اینکه باز هم کار بسیار منطقی کردید که اعضای خانواده تان را از این مساله مطلع نکردید چرا که باعث شدت یافتن این دست مشکلات می شود.توجه کنید ظهور بی وفایی نشان دهنده این است که ازدواجتان برای مدتی دچار مشکل جدی بوده است، خواه آن را تشخیص داده باشید یا نه. یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را بر طرف نکرده اید به همین دلیل بی وفایی فرصت رشد پیدا کرده است. شاید آزار دهنده باشد اما علت اصلی بی وفایی در زندگی زناشویی، کمرنگ شدن ردپای عشق است. شما باید از خودش بپرسد: چه بلایی بر سر عشق مان آمد؟ در برطرف کردن کدام نیاز او شکست خوردم؟اغلب بی وفایی ها به طلاق منجر نمی شود و در نهایت به رفع اختلاف می انجامد. فرآیند بی وفایی دردی غیرقابل تحمل را به افراد وارد می کند. اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید، نه تنها عذاب کمتری می کشید، بلکه به ازدواجتان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید. یکی از بهترین راهها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟ برای مثال بعد از چند روز از وقوع این حادثه، وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید، مهر سکوت را بشکنید و و در فضای مناسب به طور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار ناشایست شده است؟ چه کمبودی در زندگی داشته اند؟ از شما چه توقعی داشته اند که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما را پر می کند ؟و...در برخی از موارد زندگی زناشویی دارای کاستیهایی است که اگر شناسایی و اصلاح شود، مشکلات تا حد زیادی بر طرف می شود اما در برخی دیگر از موارد، زن مرد مشکل خاصی با هم ندارند و تنها مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده است. اینجاست که نقش شما پر رنگ تر می شود. شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانید.در این مرحله شما باید سعی کند نیازهای عاطفی را که فردی دیگر برای همسرش برطرف می کند، به شکل بهتری برطرف کند. زن و مرد می توانند ازدواجشان را بازسازی کنند و با برطرف کردن نیازهای یکدیگر، فصل تازه ای از عشق را در زندگی خود برنامه ریزی کنند.وقتی در نهایت می آموزید مهم ترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنید، عشق و ازدواجتان نیرومندتر از همیشه می شود. بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو همسر است. بی وفایی را به عنوان محرکی اصلاح کننده ببینید که در نهایت موجب می شود زوج ها در مورد نیازهای مهم شان کار کنند. وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید، زندگی مشترک تان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید از طریق ارتباط کلامی شما می توانید اولین گامهای اصلاح رابطه تخریب شده تان را بردارید. توجه داشته باشید که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسانهاست. زوجین در قالب کلام، نگرشهای خود را درباره خویشتن، مخاطب خود، مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند. نکته آخر و بسیار مهم این است که مراجعه نزد مشاور خانواده به همراه همسرتان را اکیدا توصیه می کنیم. گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیز بین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح نماید.با تشکر از تماس شما
عنوان سوال:

چند ماه پیش به طور اتفاقی تلفن شوهرم و چک کردم و متوجه یک اس ام اس شدم و فهمیدم که شوهرم به من خیانت کرده اما با اصرارهای شوهرم برای ادامه زندگی و همینطور علاقه ای که بهش داشتم سعی کردم به جای فرار کردن زندگی کنم اما نمی دونم تصمیم درستی گرفتم یا نه اما الان بعد از گذشت دو ماه هنوز نتونستم خودمو پیدا کنم و نمی تونم به شوهرم اعتماد داشته باشم زندگیم سخت شده حتی رابطه زناشوییم هم با کینه هست من نمیتونم این وضعیت رو تحمل کنم خواهش میکنم کمکم کنید


پاسخ:

باسلامدوست گرامی اقدام بسیار درستی کردید که زندگی تان را ترک نگفتید ترک کردن زندگی در این مواقع به معنای خالی کردن میدان برای فرد جدید است و از دست دادن کلیه چیزهایی که در این چند ساله کسب کرده اید: زندگی مشترک، همسر، فرزندان و ...ضمن اینکه باز هم کار بسیار منطقی کردید که اعضای خانواده تان را از این مساله مطلع نکردید چرا که باعث شدت یافتن این دست مشکلات می شود.توجه کنید ظهور بی وفایی نشان دهنده این است که ازدواجتان برای مدتی دچار مشکل جدی بوده است، خواه آن را تشخیص داده باشید یا نه. یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را بر طرف نکرده اید به همین دلیل بی وفایی فرصت رشد پیدا کرده است. شاید آزار دهنده باشد اما علت اصلی بی وفایی در زندگی زناشویی، کمرنگ شدن ردپای عشق است. شما باید از خودش بپرسد: چه بلایی بر سر عشق مان آمد؟ در برطرف کردن کدام نیاز او شکست خوردم؟اغلب بی وفایی ها به طلاق منجر نمی شود و در نهایت به رفع اختلاف می انجامد. فرآیند بی وفایی دردی غیرقابل تحمل را به افراد وارد می کند. اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید، نه تنها عذاب کمتری می کشید، بلکه به ازدواجتان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید. یکی از بهترین راهها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟ برای مثال بعد از چند روز از وقوع این حادثه، وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید، مهر سکوت را بشکنید و و در فضای مناسب به طور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار ناشایست شده است؟ چه کمبودی در زندگی داشته اند؟ از شما چه توقعی داشته اند که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما را پر می کند ؟و...در برخی از موارد زندگی زناشویی دارای کاستیهایی است که اگر شناسایی و اصلاح شود، مشکلات تا حد زیادی بر طرف می شود اما در برخی دیگر از موارد، زن مرد مشکل خاصی با هم ندارند و تنها مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده است. اینجاست که نقش شما پر رنگ تر می شود. شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانید.در این مرحله شما باید سعی کند نیازهای عاطفی را که فردی دیگر برای همسرش برطرف می کند، به شکل بهتری برطرف کند. زن و مرد می توانند ازدواجشان را بازسازی کنند و با برطرف کردن نیازهای یکدیگر، فصل تازه ای از عشق را در زندگی خود برنامه ریزی کنند.وقتی در نهایت می آموزید مهم ترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنید، عشق و ازدواجتان نیرومندتر از همیشه می شود. بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو همسر است. بی وفایی را به عنوان محرکی اصلاح کننده ببینید که در نهایت موجب می شود زوج ها در مورد نیازهای مهم شان کار کنند. وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید، زندگی مشترک تان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید از طریق ارتباط کلامی شما می توانید اولین گامهای اصلاح رابطه تخریب شده تان را بردارید. توجه داشته باشید که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسانهاست. زوجین در قالب کلام، نگرشهای خود را درباره خویشتن، مخاطب خود، مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند. نکته آخر و بسیار مهم این است که مراجعه نزد مشاور خانواده به همراه همسرتان را اکیدا توصیه می کنیم. گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیز بین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح نماید.با تشکر از تماس شما





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین