دوست عزیز سعی کنید در رفتارهای خودتان خصوصا با والدین کمی حدتعادل را رعایت کنیدهر پدرو ومادی به هرحال شرایط زندگی و مالی خودشان را دارند اینکه شما شرایط زندگی و مالی خودتان را با دیگران مقایسه می کنید به نظر صحیح نمی رسد شایدایشان همین مقدار پولی را هم که یه شما می دهند به سختی بدست اورده باشند و این رفتار شما با ایشان از ادامه دادن همین مقدار پول هم به شما مایوسشان کندمساله اساسی ر ارتباطات خصوصا با والدین رعایت احترام متقابل هستهرچقدر شما در این روابط متواضعانه تر برخورد کنید ایشان هم احترام بیشتر ی به شما خواهند گذاشتو البته با تغییر رفتار خودتان کم کم در دراز مدت با ایجاد اعتماد و احترامی که در ایشان کرده اید خودتان هم بیشتر به خواسته هایتان می رسیدبنابراین سعی کنید منش خودتان را در ارتباطات تغییر دهید موفق باشید
سلام خسته نباشید وفت بخیر من پسری هستم که زود عصبانی میشم نمیدونم دیگه چی کار کنم با پدرم همیشه دعوا میفتم دیروز هم دعوا افتادیم بهم روزی سه تومن پول میده همیشه تو سرم میزنه همسن سال های من روزی سه برابر من خرج میکنن
دوست عزیز سعی کنید در رفتارهای خودتان خصوصا با والدین کمی حدتعادل را رعایت کنیدهر پدرو ومادی به هرحال شرایط زندگی و مالی خودشان را دارند اینکه شما شرایط زندگی و مالی خودتان را با دیگران مقایسه می کنید به نظر صحیح نمی رسد شایدایشان همین مقدار پولی را هم که یه شما می دهند به سختی بدست اورده باشند و این رفتار شما با ایشان از ادامه دادن همین مقدار پول هم به شما مایوسشان کندمساله اساسی ر ارتباطات خصوصا با والدین رعایت احترام متقابل هستهرچقدر شما در این روابط متواضعانه تر برخورد کنید ایشان هم احترام بیشتر ی به شما خواهند گذاشتو البته با تغییر رفتار خودتان کم کم در دراز مدت با ایجاد اعتماد و احترامی که در ایشان کرده اید خودتان هم بیشتر به خواسته هایتان می رسیدبنابراین سعی کنید منش خودتان را در ارتباطات تغییر دهید موفق باشید
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. میخواستم بدونم واسه رفع خستگی و سردرد و خواب آلودگی که بیشتر وقتا بهم دست میده چیکار باید کنم؟ میخوام واسه بارداری هم اقدام کنم ولی با این خستگی که بعد از انجام کاری سریع خسته میشم نمیدونم میتونم باردار شم یا نه.سابقه افسردگی دارم ولی الان فکرنکنم افسرده باشم ولی خستگی بعد از انجام کار یا خواب الودگی صبح و سستی بدن اذیتم میکنه.
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید میخواستم بدانم من الان 3 سال هستش که عقد هستم و هر روزی که میگذرد من رفتارم با خانومم بدتر میشه و همینطور اون و همش با هم دعوا داریم سر یه مسئله کوچیک هم به هم ناسزا می گوییم و اصلا نمیخواد قبول کند که بزرگ شده و الان شوهر داره و همش میخواد منو اون طوری که خودش میخواد وقف بده اما من بهش گفتم من طوری دیگه شکل گرفتم و اصلا دیگه بهش بی اعتماد شدم نمیدونم چرا اما خیلی دارم اذیت میشم و دیگه رو اوردم به مشاوره که شاید بتونم مشکلم رو حل کنه ممنون از لطف شما
- [سایر] با سلام من حدود یه ماه ازمنزل شوهرم قهر کردم واومدم خانه پدرم مشکلات کوچیک و بزرگی توی زندگیمون هست که من اصلا نمیدونم چطور باید حلشون کنم مثلا منکارمندم و شوهرم حاضر نمیشه پولی به من بده یا پولی برام خرج کنه میگه چون حقوق داری من به تو پول نمیدم در حالیکه باید بهم پولم بدی این مشکل همیشه هست ومن مدام سر این مسئله قهر کردم وبرگشتم خانه پدر از طرف دیگه شوهرم خیلی دهن بینه وهرچی بینمون پیش میاد سریع به خانوادش انتقال میده و همشون از جمله مادرش خواهرش و برادراش همه در زندگی ما دخالت میکنن تا این دف
- [سایر] سلام خسته نباشید.. مشکلی دارم که نمیدونم چی کار کنم... راه حلی براش پیدا نکردم امیدوارم بتونید کمکم کنید... یکی از مشکلاتم این است که وقتی از مسافرت برمیگردم احساس غم شدیدی پیدا میکنم .... نمیدونم چی کار کنم هر چه هم می گردم علتشو پیدا نمی کنم.... البته با این مشکلم کنار می آیم ولی این یکی مشکلم واقعا راه حلی براش ندارم ... خیلی عصبانیم می کنه و احساس استرس شدید بهم دست میده.. اونم اینکه زمانی 12 سال داشتم یه اتفاق خیلی بد واسم افتاد... اون خاطره چند ماهه که دوباره به یادم می آید الان 5 سال ازش گذشته ولی همش میاد تو ذهنم... هر دفعه هم ناراحت ترم میکنه... واقعا نمی دونم چی کار کنم هر کار میکنم بهش فکر نکنم میاد تو ذهنم... تو رو خدا کمکم کنید....
- [سایر] سلام آقای مرادی خسته نباشید من پسری هستم 21 ساله الان سال سوم یک رشته مهندسی میخونم یه مشکلی داشتم لطفا ...خصوصی ... درمونده شدم دلم مرده آرزوی مرگ میکنم... دیگه نمیدونم چیکار کنم خودم مرگ رو بهترین دوا واسش میدونم مگه چی میخواد بشه فوقش یه چند وقت جهنم واسه ی کارام باشم که میدونم از هر لحظه عذابش لذت میبرم چون با اون عذاب خدا منو میبخشه پس خوبه اما اما یه جون به سن من چطور میمیره مجبورم تحمل کنم این جهنمو که خودم ساختم دیگه دیگه دارم از غصه میمیرم عصبی شدم به هر بهانه ای دعوا رامیندازم میترسم عاقبت کلا از راه بدر شم نمیدونم تا کی این وضعیتو تحمل میکنم این مشکل من بود آقای مرادی نمیدونم راهی مونده که نرفته باشم اصلا کسی میشه مثل من تودنیا بدبخت باشه نمیدونم این آرزوی مرگ که بعضی وقتا میکنم کفره یا نه؟؟ راهی هست واسه من اگه هست منو راهنمایی کنید لطف کنید شعار ندین من واقعا همه راهها رو رفتم ولی نمیدونم چرا موفق نشدم و الان به این روز افتادم دیگه از این ماراتون دهشتناک خسته شدم این همه سال دیگه هیچ انرژی واسم نزاشته بعلاوه دیگه راهی نمونده .. خواهش میکنم اگه شما راه دیگه ای رو سراغ دارین منو در جریان بزارین ((تو سایت بزنید)) امیدم به خدا . خدا کمکت کنه یا حق
- [سایر] سلام و خسته نباشید من پسری 21 ساله هستم که متاسفانه در سن 6 سالگی پدرم را از دست دادم. در خانواده ای زندگی کردم مدام بین آنها دعوا بوده و من چون فرزند کوچک بودم همه اینها را شاهد و زجر کشیدم. متاسافه در این سال ها دچار مشکلاتی از لحاظ روانی شده ام. در محل کار که هستم در بعضی مواقع حالم خوب است ولی پیش میاد که استرس بدی روی من غلبه می کنه. نا خودآگاه احساس لرز بهم دست میده. دست هام و کف پاهام احساس سردی و عرق دارن. احساس باد معده و دل پیچه و اسهال کل بدن من رو فرا میگیره. با این شرکت خیلی وقت است که کار می کنم ولی هنوز این مشکلات و استرس رو دارم. بعد توی جمع هم بعضی وقتها می خوام صحبت کنیم و با بچه ها گپ و گفت داریم اینجوری میشم. در ضمن خیلی عصبانی ام و کوچکترین صداها مثلا صدای دهان کسی رو بشنوم عصبانی میشم جوری که دوست دارم شدیدا باهاش برخورد کنم. مثلا شدیدا از برادرم متنفرم و اگر صدایی ازش در بیاد دوست دارم بهش حمله ور بشم. متاسافنه اینجوری شدم , البته این رو توی خانواده بیشتره , یعنی توی خیابان به مردم اینجوری نیستم. دوست دارم بیشتر توی محیط ساکت بشینم فکر کنم و داخل دستشویی پیش میاد که به خودم میام میبینم 1 ربع فقط فکر کردم. متاسفانه کار من با روانشناسی و گفتاردرمانی حل نمیشه. باید دارو مصرف کنم. اگر میشه من رو راهنمایی کنید. ممنون
- [سایر] سلام خسته نباشید پسری 25 ساله هستم مجرد وقتی خیلی سردم بشه یا عصبانی بشم یا استرس بهم وارد بشه یا اب انگو خربزه و هندوانه بخورم و یا وقتی ماینوکسیدیل به بدنم برخورد کنه و یا وقتی ورزش کنم یا فعالیت بدنی داشته باشم باعت میشه حالات عصبی و پرخاشگری بی حوصلگی بهم دست بده جوری که معده عصبی میگیرم روده عصبی میگیرم طوری که ممکنه سه یا چهار روز اجابت مزاج نداشته باشم وقتی اینجوری میشم میل جنسیم به شدت کم میشه یعنی کلا از بین میره و یه طپش توی شکمم ایجاد میشه که دائمی هستش و ریزش مو میگیرم نه فقط جلوی سر تمام نقط سرم ریزش پیدا میکنه بنظر شما مشکل از کجاست اکوی قلب انجام دادم نرمال بوده .بنظر شما چه ازمایشی باید انجام بدم یا بنظر شما علت از کدوم قسمت بدن میتونه باشه؟ممنون
- [سایر] سلام خسته نباشید من دختری هستم که خیلی بد زندگی میکنم اخلاق جالبی ندارم راستش پدر بزرگ من ادم بداخلاقی بود وپدرم هم از او ارث برده ومن هم به پدرم رفتم والبته چنددرجه بدتر....دست خودم نیست امااخم و عصبی بودن وبدخلقی انگار بیشتر ارامم میکنه سعی کردم خوش خلق باشم اما بعد از مدتی ازین حالت خودم خسته میشم مثلا بعد چندروز خوب بودن وخوش اخلاقی خسته میشم و خیلی کم حرف بد اخلاق میشم از بچگی همینطور بودم انگار تغییر رویه زندگی انرزی زاست برای من نمیتونم روی حالت خوب باشم همین باعث شده برای ازدواج کردن مشکل داشته باشم میشه راهنمایی کنید؟؟ . مشکل دیگر من این است که هیچ کاری ازم بر نمیادنمیدونم چطوری مهارت های مختلف زندگی رو یاد بگیرم که بعدها دچار مشکل نشم یه خیلی برام سخته توی زندگی بیام خیلی اهل پخت وپز نیستم اهل بشور بساب خیلی کم هستم از رهن واجاره و خانه خریدن هیچی سرم نمیشه از مسایل فنی خانه چیزی نمیدونم اصلا شخصیتم توی زندگی نیست خیلی چیزا سرم نمیشه میشه چند راه بگید که بتونم چند مهارت که تو زندگی بهش احتیاج دارم رو همزمان به خودم بقبولونم و یاد بگیرم ؟؟؟/ خانم کهتری من اصلا نمیدونم با ایرادای دیگران چگونه سر کنم . گاهی اوقات خیلی احساس میکنم به یه شوهر نیاز دارم و از طرفی احساس میکنم شوهر یعنی گرفتاری تمام و.. ایرادای بزرگی که شدیدا اذیتم میکنه وخیلی مشکلات دیگه که قابل گفتن نیست......./. ممنون میشم کامل و واضح راهنماییم کنید.
- [سایر] سلام و پیشاپیش از پاسخ شما ممنونم راستش نمی خوام جواب سوالم را جستجو کنم می خوام خودتون جوابم را بدید راستش من دختری از خانواده مذهبی هستم تا یک سال و نیم پیش زندگیم کاملا عادی بود مثل بقیه آدمها ولی از آذر پارسال که سرکار رفتم در محل کار با پسری آشنا شدم که به هم علاقمند شدیم ولی اینجا آخر کار نبود من که آدم فوق العاده احساسی هستم به او وابسته شدم و هر چه او گفت من هم تبعیت کردم چون او را خیلی دوست داشتم و دارم و مشکل من درست همینجاست چون او اصلا اون جور که اول خودش را معرفی کرده بود نیست و مشکل مهمتر خودمم راستش توان جدایی از او را ندارم اصلا از نبودش وحشت دارم تا حالا چند بار وقتی او را با دختر دیگه ای دیدم تصمیم گرفتم تا از این مهلکه خودم را خلاص کنم ولی هر دفعه با یک تماس یا اس ام اس او دوباره به سمتش رفتم او هم دقیقا این موضوع را فهمیده که چقدر دوستش دارم و چقدر بودنش برام مهمه نمیدونم چی کار باید بکنم از طرف دیگه چند وقت پیش پدرم فوت کرد و وابستگی من به او بیشتر شد از طرف دیگه این فکر که شاید به خاطر تقاص گناه من بود که پدرم اینقدر زود و ناگهانی از پیش ما رفت آزارم میده ولی حتی این هم مانع من نمیشه تا با او نباشم تروخدا شما بگید چی کار کنم واقعا اضطراری به کمکتون نیاز دارم چون دیگه نمیتونم ادامه بدم
- [سایر] سلام امروز که برنامه تونو دیدم از حرفاتون خوشم اومد. من از اون ادمام که هرچی به عیدنزدیک میشیم مضطربتر میشم هر شب که میخابم ارزو میکنم دیگه بلند نشم.از نفس کشیدن خسته شدم.با گریه میخابم و باگریه بیدار میشم فقط بخاطر ینفر.خیلی دوسش دارم. تو دوست داشتن هیچی واسش کم نزاشتم.4روز پیش بهم گفت یکی توزندگیم هست شاید فکرکنین ازاون دوستیای خیابونیه.نمیدونم......اننقدر دوست داشتن تو این زمونه دروغ شده که آدم جرئت نداره بگه خواهشا این دوس داشتن منوباور کنین و کمکم کنین.از نصیحت خوشم نمیاد.اینکه این کارا خوب نیست و فایده نداره.گوشم پره بخدا میدونم دروغ میگه که کسی رو داره چون دفه اولش نیس اینم میدونم که دوسم داره یه مشکلم دارم یه ماه پیش گفت که میام خواسگاریت حتی وقتی با مامانش حرف میزد حرفاشو شنیدم میگن خانواده ما خیلی بالاتر از اوناس خانواده من فرهنگی ان مامان بابام معلم اونارم شغل ازادن ندونستم چی بگم بهش. اصلا نمیدونم چه مرگمه خسته شدم به هیچی جز اون نمی تونم فکر کنم این دفه من ازش خدافظی کردم غرورممم اجازه نمیده دیگه بهش زنگ بزنم خودشم فقط دوروز یبار یه پیامی میده چی کنم من با این زندگی؟؟؟؟؟؟؟؟ اون ادرس ایمیل هم ایدیمه نمیدونم واسه چی میخاین اگه مممکنه تو همین سایت جوابمو بدین