من تقریباً حدود دو سال است که به وسواس افتادهام و روی چند چیز است که بیشتر حسّاس شدهام
1) پاک میشود.
1) پاک میشود.
عنوان سوال:
من تقریباً حدود دو سال است که به وسواس افتادهام و روی چند چیز است که بیشتر حسّاس شدهام
پاسخ:
1) پاک میشود.
پرسشهای مرتبط از این مرجع
- به علّت بیماری دیابت نمیتوانم روزه بگیرم و بیماری من خوب شدنی نیست که بتوانم تا سال آینده آن روزههارا قضا کنم، وظیفه من چیست؟
- یک تخته قالی که خانم بافنده آن بوده است یک سال و اندی است که بافته شده و هنوز به فروش نرفته است، هزینههای تهیه موادّ خام آن به تدریج و در طول سال خمسی از مؤنه سال پرداخت شده است و طبق عرف معمول پس از فروش نصف مبلغ اجرت بافنده است و نصف آن سهم سرمایهگذار میشود، با توجّه به اینکه بافنده خانم بنده بودهاند آیا پس از فروش به کلّ مبلغ فروش خمس تعلّق میگیرد یا به نصف آن؟
- خانمی یازده سال کفاره روزه به عهده دارد که هفت سال آن را در زمان کودکی نگرفته است و عمدی هم بوده است، چه دستور میفرمائید.
- اینجانب تا کنون دو مرتبه سفر حجّ واجب مشرّف شدهام و بسیار علاقهمندم در کار حجّ و مدیریت حجّ خدمتکزار زائران بیت الله الحرام باشم، برای این امر استخاره کردم پیگیر این مسأله باشم بسیار خوب آمد و استخاره کردم بگذارم به حال خودش که خود به خود سفر حجّ قسمت من شود استخاره بد بود، ولی چون یک مادر بیمار و محروم از زندگی موفّق دارم که من تنها فرزند او میباشم اصرار دارد که من دیگر سفر حجّ نروم. استدعا دارم بفرمائید آیا به طور کلّی از این مسأله منصرف شوم بهتر است یا پیگیر آن باشم یا اگر خود به خود درست شد بروم؟
- آیا واجب است که اعتقاد انسان به اصول دین از روی تحقیق باشد یا این که تقلید از اهل فن کفایت میکند؟
- در سال 1357 یک شرکت تعاونی تأسیس شده و از سال تأسیس تا سال 1376 سودهای به دست آمده را سال به سال حساب نموده ولی به حساب صاحبان حساب واریز ننموده ولی مشخّص است که اعظاء تعاونی تا سال 76 چقدر سود بردهاند، از سال 77 تا آخر 80 سود تعاونی حساب نشده و اکنون که حساب نمودهاند از اوّل تأسیس تا پایان سال 80، چهار میلیون سود داشته است:
- اینجانب کارمندی هستم 44 ساله با همسری خانه دار و دو فرزند ذکور که یکی در سال آخر دبیرستان تحصیل میکند و دیگری یک سال کوچکتر است. به دلیل اجاره نشین بودن و این که تنها منبع درآمدم حقوق کارمندی بود که به سختی مخارج روزمرّه تأمین مینمایم، و تا کنون موفّق به انجام فریضه حجّ نگردیدهام و در حال حاضر قطعه زمینی به ارزش تقریبی شش میلیون تومان دارم و قطعه زمینی نیز ب طور مشترک با برادرم به ارزش تقریبی دو میلیون تومان دارم که برای فرزندانم اختصاص دادهام و از ارثی که از پدر و مادرم به من رسیده، اکنون موفّق به خرید یک باب منزل یک طبقه گردیدهام که مبالغی نیز بابت آن مقروض میباشم و ماشین و مغازه و چیز دیگری ندارم و پدرم در وصیّت نامه خود من را به عنوان نایب حجّ خود تعیین کردهاند.
- برادری داشتم 32 ساله، دارای همسر و یک فرزند دختر سه ساله، که بر اثر بیماری صعب العلاج سرطان دار فانی را در تاریخ 78/9/12 وداع گفت، پس از صورت برداری از اموال و دارایی او، همسرش اعلام میدارد شوهرم در زمان حیاتش مقداری طلا به مناسبتهای مختلف از جمله عقد، تولّد، سال گرد ازدواج گرفته بود که بر حسب نیاز زندگی و خرید موتور سیکلت، طلاهایم را فروختم و در اختیار شوهرم گذاشتم، او هم پس از فروش موتور شفاهاً در روی تخت بیمارستان بدون شاهد اعلام داشته مبلغ پانصد هزار تومان آن متعلّق به وی است، حال سؤال این است با توجّه به اینکه طلاها کلاًّ از پول و درآمد شخصی متوفّی بوده که تهیه شده و مبلغ مذکور را فی الحال همسرش مدّعی است که متعلّق به من است، با عنایت به داشتن طفل صغیر سه ساله و عدم وصیّت نامه کتبی متوفّی، نظر خویش را راجع به مبلغ مذکور از نظر شرعی ذیلاً مرقوم فرمایید.
- دختری هستم 19 ساله، که مدّتی است در مورد مسأله جنابت به حسّاسیّت زیادی گرفتار شدهام، و در این زمینه چند سؤال دارم.
- دختری هستم 19 ساله، که مدّتی است در مورد مسأله جنابت به حسّاسیّت زیادی گرفتار شدهام، و در این زمینه چند سؤال دارم.
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
- [سایر] چرا واژة "مِن" بعضی اوقات به معنای "هیچ" و بعضی اوقات به معنای "از" آمده است؟
- [سایر] با توجه به مفهوم آزادی با چه معیار منطقی و عقلی، بردهداری در اسلام به طور قطع، حرام و ممنوع نگردیده است؟
- [سایر] سند روایت تاریخ طبری درباره هجوم به خانه حضرت زهرا(س) به این صورت است: (حَدَّثنا ابنُ حُمَیْد، قال: حَدَّثَنا جَرِیر، عَنْ مُغِیرَة، عَنْ زِیَادِ بْنِ کُلَیْبٍ). ابن حُمید - راوی اول - چه کسی است؟ در جوابیه یورش به خانه وحی که اهل سنت نوشتهاند، چنین آمده است: راوی اول: ابن حمید، ابو عبدالله الرازی، متوفای سال 248ه.ق است. این شخص متهم به دروغگو بودن است. (ذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، میزان الاعتدال ج 3، ص 530، شماره شرح حال: 7453). اما در مقالهای از شیعه خواندم که: مُحَمَّد بن حمید بن حیان التمیمی است که در کتاب (تهذیب الکمال) خیلی توثیق شده است. حال بفرمایید این راوی کدام یکی است؟ اولی که دروغگو است یا دومی؟ همچنین مطرح کردهاند که آخرین راوی خود شاهد این ماجرا نبوده است. بنابراین، روایت منقطع است. پس آخرین راوی که به نقل داستان پرداخته است، وی گرچه مورد توثیق علمای جرح و تعدیل قرار گرفته است، اما خود شخصاً شاهد ماجرای سقیفه و جریان رفتن عمر بن خطاب به خانه فاطمه زهرا(س) نبوده است. وی از تابعینی؛ مانند ابراهیم نخعی، سعید بن جبیر، عامر شعبی و فضیل بن عمرو فقیمی روایت کرده است. (تهذیب الکمال من اسماء الرجال، ج 9، ص 504، شماره شرح حال 2065). و در زمان حکومت یوسف بن عمرو در سال 120 قمری وفات نموده است. (الطبقات الکبری، ج 6، ص 330؛ تهذیب التهذیب، ج 3، ص 334).
- [سایر] لطفاً درباره شخصیت، جایگاه علمی، آثار و بهطور کلی درباره زندگینامه علامه سید عبدالله بن محمدرضا شبّر توضیح دهید. در بازار کتابی است به نام (طب الائمه) که نویسنده این کتاب ایشان است. حال میخواهم علاوه بر توضیح درباره زندگی او، در مورد صحت و اعتبار این کتاب هم توضیح دهید.
- [سایر] خداوند در چندین جا در قرآن کریم اصحاب را ستوده است، او تعالی می فرماید: ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنَا یُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْأِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾. (الأعراف: 156 157). (و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان میآورند، مقرر خواهم داشت! همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر (امی) پیروی می کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می یابند؛ آنها را به معروف دستور می دهد، و از منکر باز می دارد؛ اشیا پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند). و می فرماید: ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ * الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾. (آل عمران: 172 173). و می فرماید: ﴿وَإِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ * وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾. (الأنفال: 62 63). و می فرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾. (الأنفال: 64). و خداوند می فرماید: ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾. (آل عمران: 110). و می فرماید: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْأِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً﴾. (الفتح: 29). (محمد –صلی الله علیه وآله وسلم- فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند (تا آنان را به بهشت وارد نماید)؛ نشانه (اطاعت) آنها (از خداوند) در صورتشان از اثر سجده (و عبادت) نمایان است مراد این است که اثر عبادت و صلاح و اخلاص برای خداوند متعال، بر چهره مؤمن آشکار می شود؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وا می دارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد، (یعنی: حق تعالی مسلمانان را بسیار نیرومند می گرداند تا مایه خشم و غیظ کافران گردند، ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی (که بهشت است) داده است. (البته این مثل، شامل صحابه رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم- و همه کسانی از افواج ایمان و لشکریان اسلام در گذار عصرها و نسلها می شود که نقش قدمشان را دنبال، و بر راه و روش ایشان رهرو باشند.)) و آیات زیاد دیگری هست که خداوند در آن اصحاب را میستاید. و شیعیان می گویند اصحاب در دوران حیات پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- مؤمن بوده اند، اما بعد از وفات او مرتد شده اند، عجیب است! چگونه همه اصحاب بعد از وفات پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- به اتفاق همه مرتد شدند؟! و چرا آنها باید از دین بر گردند و مرتدّ شوند؟! مگر آن که شما شیعیان بگویید که آنها با خلیفه کردن ابوبکر مرتد شدند، پس ما به شما می گوییم: چرا اصحاب به اتفاق همه با ابوبکر بیعت کردند؟ آیا از ابوبکر می ترسیدند؟ و آیا ابوبکر دارای قدرت بود و از آنها به زور بیعت گرفت؟ ابوبکر از قبیلة بنی تیم قریش بود که افراد این قبیله از افراد دیگر قبیله های قریش کمتر بودند و از میان قبایل قریش بنی هاشم و بنی عبدالدار و بنی مخزوم افرادشان بیشتر و مهم تر بودند. پس وقتی ابوبکر توانایی نداشت که به زور از اصحاب بیعت بگیرد، چرا اصحاب به خاطر او جهاد می کردند آیا این به خاطر ایمان و یاری کردن و پیشگام بودنش در اسلام نبود؟!
مسائل مرتبط از این مرجع
مسئله مرتبط یافت نشد
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
مسئله مرتبط یافت نشد