قرآن چگونه کتابی است؟ رمزی؟ ساده و روشن؟ یا تمثیلی و محتاج تاویل؟
بحث از چگونگی زبان قرآن، بحثی بسیار مفصل و پردامنه است. اما ما به تناسب مجال مختصری از وِیژگی های زبان قرآن را مطابق با سوال بیان می کنیم: قرآن کتابی است که برای هدایت مردم بیان شده است و سخنان خود را به وضوح برای مردم بیان کرده است و خود را مبین و روشن بیان می کند: (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ[مائده/15] (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.) (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبینٍ[حجر/1] این است آیات کتاب و آیات قرآن که روشن کننده حقائق است.) بنابراین هر سخنی که قرآن گفته، بر معنای عرفی خود دلالت می کند و ما می توانیم معنای ظاهری آن را حجت بدانیم. اگر مطالب قرآن تماما به شکل رمزی بود، طبیعتا توسط افراد زیادی صحیح درک نمی شد. و آنها به گمراهی می افتادند. در حالی که قرآن برای جلوگیری از انحرافات آمده و غرض اصلی آن هدایت بشر است. پس به عنوان مثال اگر قرآن سخن از معاد می گوید، واقعا معاد را مد نظر دارد  و نمی توان ادعا کرد که منظور قرآن از بیان این مطالب چیز دیگری است. با این حال قرآن معنای بسیطی ندارد. و دارای عمقی است که می توان به لایه های مختلف معنایی آن پی برد که در اصطلاح رایج از آن به بطون قرآن تعبیر می کنند و حضرت علی (ع) درباره آن می فرمایند: همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمی ‌شود، و اسرار نهفته آن پایان نمی ‌پذیرد.[1] با توجه به این مطلب نباید فهم خود را به چند مطلب ساده از قرآن محدود کنیم! مثلا در جایی که قرآن در صدد بیان داستانی است، نمی خواهد گزارشی تاریخی برای ما بیان کند! پس می توانیم به زوایای مختلف داستان دقت کنیم و از هر قسمت آن، دهها درس و نکته در بیابیم. اما درباره تمثیلی بودن بیان های قرآن، باید توجه کنیم که موج ایجاد شده در دوران اخیر برای تمثیل گرایی، هرگز با واقعیات قرآن منطبق نیست! کسانی که هنوز ایمان به غیب قرآن را نفهمیده اند، سعی می کنند، هر قسمت آن را که پذیرشش سخت است، به گونه ای تمثیلی جلوه دهند و سخنانی زیبا مطرح کنند تا برای منکران عوالم غیب نیز پذیرفتنی باشد! در حالی که ایمان به غیب یکی از اصول اساسی قرآن است. البته بیانات قرآنی می تواند در عین اشاره به ماجرای حقیقی، تمثیل هایی نیز در بر داشته باشد. مانند ماجرای آدم و حوا که ماجرایی حقیقی است. اما از دل آن تمثیل های بسیاری استفاده می شود که هر کدام درس هایی جاودانه برای زندگی ما دارد. و یکی از جهاتی که تاویل گرایی در قرآن به آن خاطر پذیرفتنی است، محدودیت های زبان، و انس های عالم مادی است. به عنوان نمونه زمانی که قدرت سخن از دست خدا می گوید، باید آن را به قدرت الهی تاویل کنیم. چون از اصول و محکمات قرآن دریافته ایم که خدا جسمانی نیست و این مطلب خلاف واضح عقل نیز هست. و تعبیر به دست خدا، مطابق قواعد عرفی زبان می تواند به معنای قدرت او باشد. اما تاویل گرایی نیز، نیاز به ضابطه های منطقی دارد و نمی توانیم بنابر میل و هواهای نفسانی به تاویل گرایی در قرآن اقدام کنیم. به هر حال در قرآن باید مراقب باشیم که قرآن خود ناطق است و مطالب خویش را به وضوح بیان می کند. و نباید ادعاها و سخنان خود را بر قرآن تحمیل کنیم. بلکه باید گوش بداریم که خودش چه می گوید. [1]. نهج البلاغه، خطبه 18
عنوان سوال:

قرآن چگونه کتابی است؟ رمزی؟ ساده و روشن؟ یا تمثیلی و محتاج تاویل؟


پاسخ:

بحث از چگونگی زبان قرآن، بحثی بسیار مفصل و پردامنه است. اما ما به تناسب مجال مختصری از وِیژگی های زبان قرآن را مطابق با سوال بیان می کنیم:

قرآن کتابی است که برای هدایت مردم بیان شده است و سخنان خود را به وضوح برای مردم بیان کرده است و خود را مبین و روشن بیان می کند:

(قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ[مائده/15] (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.)

(تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبینٍ[حجر/1] این است آیات کتاب و آیات قرآن که روشن کننده حقائق است.)

بنابراین هر سخنی که قرآن گفته، بر معنای عرفی خود دلالت می کند و ما می توانیم معنای ظاهری آن را حجت بدانیم. اگر مطالب قرآن تماما به شکل رمزی بود، طبیعتا توسط افراد زیادی صحیح درک نمی شد. و آنها به گمراهی می افتادند. در حالی که قرآن برای جلوگیری از انحرافات آمده و غرض اصلی آن هدایت بشر است. پس به عنوان مثال اگر قرآن سخن از معاد می گوید، واقعا معاد را مد نظر دارد  و نمی توان ادعا کرد که منظور قرآن از بیان این مطالب چیز دیگری است.

با این حال قرآن معنای بسیطی ندارد. و دارای عمقی است که می توان به لایه های مختلف معنایی آن پی برد که در اصطلاح رایج از آن به بطون قرآن تعبیر می کنند و حضرت علی (ع) درباره آن می فرمایند: همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمی ‌شود، و اسرار نهفته آن پایان نمی ‌پذیرد.[1] با توجه به این مطلب نباید فهم خود را به چند مطلب ساده از قرآن محدود کنیم! مثلا در جایی که قرآن در صدد بیان داستانی است، نمی خواهد گزارشی تاریخی برای ما بیان کند! پس می توانیم به زوایای مختلف داستان دقت کنیم و از هر قسمت آن، دهها درس و نکته در بیابیم.

اما درباره تمثیلی بودن بیان های قرآن، باید توجه کنیم که موج ایجاد شده در دوران اخیر برای تمثیل گرایی، هرگز با واقعیات قرآن منطبق نیست! کسانی که هنوز ایمان به غیب قرآن را نفهمیده اند، سعی می کنند، هر قسمت آن را که پذیرشش سخت است، به گونه ای تمثیلی جلوه دهند و سخنانی زیبا مطرح کنند تا برای منکران عوالم غیب نیز پذیرفتنی باشد! در حالی که ایمان به غیب یکی از اصول اساسی قرآن است.

البته بیانات قرآنی می تواند در عین اشاره به ماجرای حقیقی، تمثیل هایی نیز در بر داشته باشد. مانند ماجرای آدم و حوا که ماجرایی حقیقی است. اما از دل آن تمثیل های بسیاری استفاده می شود که هر کدام درس هایی جاودانه برای زندگی ما دارد.

و یکی از جهاتی که تاویل گرایی در قرآن به آن خاطر پذیرفتنی است، محدودیت های زبان، و انس های عالم مادی است. به عنوان نمونه زمانی که قدرت سخن از دست خدا می گوید، باید آن را به قدرت الهی تاویل کنیم. چون از اصول و محکمات قرآن دریافته ایم که خدا جسمانی نیست و این مطلب خلاف واضح عقل نیز هست. و تعبیر به دست خدا، مطابق قواعد عرفی زبان می تواند به معنای قدرت او باشد. اما تاویل گرایی نیز، نیاز به ضابطه های منطقی دارد و نمی توانیم بنابر میل و هواهای نفسانی به تاویل گرایی در قرآن اقدام کنیم.

به هر حال در قرآن باید مراقب باشیم که قرآن خود ناطق است و مطالب خویش را به وضوح بیان می کند. و نباید ادعاها و سخنان خود را بر قرآن تحمیل کنیم. بلکه باید گوش بداریم که خودش چه می گوید.

[1]. نهج البلاغه، خطبه 18





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین