چرا علما برای درمان به بیمارستان ها می روند، حال آنکه عوام به امام زاده ها متوسل می شوند؟
عوام اگر پای منبر علما، دین شان را آموخته باشند، حتما بارها این جمله را شنیده اند که : از تو حرکت، از خدا برکت. در نگاه صحیح دینی که عالمان دینی به مردم آموزش می دهند، این نکته مورد تاکید قرار می گیرد که، خدای متعال عالم را از طریق اسباب اداره می کند. و هیچ مطلبی دال بر تشویق به بی توجهی به اسباب و علل مادی وجود ندارد. حتی خود ائمه نیز برای درمان به طبیب مراجعه می کردند، اگر چه طبیب مسلمان نیز نبود. قرآن شریف نیز آنجا که سخن از توکل می گوید، می فرماید: فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (160 آل عمران) و آنگاه که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا که خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد. یعنی توکل پس از عزم و اراده برای انجام کار است. آنچه افراد ناآشنا با معارف دینی، در آن دچار خطا می شوند، این است که تصور می کنند، اعتقاد به عالم غیب و اسباب معنوی، با توجه به اسباب مادی متعارض است. حال آنکه در منظر مومنان باید دو چشم برای عالم غیب و شهود داشت. و توجه صرف به یک عالم، نوعی لوچی و احولی است. از همین رو مومن در فعالیت عادی و روزمره از جهت ظاهری با کفار، فرقی ندارد. مومنان نیز به کسب و کار می پردازند. بیمار می شوند و به طبیب مراجعه می کنند و ... فرق مومن و کافر در اینجاست که مومن علاوه بر بهره گیری از اسباب مادی، به اسباب معنوی نیز توجه دارد. از همین رو جایی که بنابر محاسبه اسباب عادی، امیدی باقی نمی ماند، مومن همچنان امیدوار است. چون او عوامل دیگری را هم می شناسد که ممکن است تاثیر عوامل مادی را به هم بریزد. کما اینکه اگر بنابر محاسبه اسباب مادی، همه چیز رو به راه باشد، او باز محاسبه عوامل دیگری را می کند. از همین رو توکل می نماید. چرا که تعارض اسباب بسیار است. و چه بسا پنبه ای که با اندک شعله ای باید مشتعل شود، به دلیل خیسی آتش نگیرد. تفاوت نگاه مومن و کافر در اینجا معلوم می شود که کافر دائم به شانس و تصادف و ... پناه می برد و جهل خود برای شناخت عوامل هستی را درمان نمی کند. اما مومن با دو چشم بینا، می فهمد آنچه شانس و تصادف نامیده اند، همه معلول نظامی دقیق و متقن است و امر بی حساب و کتاب نداریم. در کنار شناخت فرق مومن و کافر، به بطلان تصور مطرح شده نیز می رسیم که بین عالمان دینی و مردم مقلد نیز تفاوتی وجود ندارد. هر دو هم به اسباب عادی و طبابت معتقدند و هم به شفاء دهنده واقعی توجه دارد. ولی افراد بهانه جو و شبهه پراکن، به خاطر شراکت با شیطان، هر کدام از عالم و مقلد را با یک چشم می بینند. عالم را به گونه ای می بینند که توسل و دعایش را انکار کنند. و مقلد را به گونه ای می بینند که رجوع به طبیب او را انکار کنند. گویی لوچی و احولی سرنوشت محتوم و همه جایی کفاری است که شیطان را بر خود سوار کرده اند.
عنوان سوال:

چرا علما برای درمان به بیمارستان ها می روند، حال آنکه عوام به امام زاده ها متوسل می شوند؟


پاسخ:

عوام اگر پای منبر علما، دین شان را آموخته باشند، حتما بارها این جمله را شنیده اند که : از تو حرکت، از خدا برکت.

در نگاه صحیح دینی که عالمان دینی به مردم آموزش می دهند، این نکته مورد تاکید قرار می گیرد که، خدای متعال عالم را از طریق اسباب اداره می کند. و هیچ مطلبی دال بر تشویق به بی توجهی به اسباب و علل مادی وجود ندارد. حتی خود ائمه نیز برای درمان به طبیب مراجعه می کردند، اگر چه طبیب مسلمان نیز نبود. قرآن شریف نیز آنجا که سخن از توکل می گوید، می فرماید:

فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (160 آل عمران) و آنگاه که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا که خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد.

یعنی توکل پس از عزم و اراده برای انجام کار است. آنچه افراد ناآشنا با معارف دینی، در آن دچار خطا می شوند، این است که تصور می کنند، اعتقاد به عالم غیب و اسباب معنوی، با توجه به اسباب مادی متعارض است.

حال آنکه در منظر مومنان باید دو چشم برای عالم غیب و شهود داشت. و توجه صرف به یک عالم، نوعی لوچی و احولی است. از همین رو مومن در فعالیت عادی و روزمره از جهت ظاهری با کفار، فرقی ندارد. مومنان نیز به کسب و کار می پردازند. بیمار می شوند و به طبیب مراجعه می کنند و ...

فرق مومن و کافر در اینجاست که مومن علاوه بر بهره گیری از اسباب مادی، به اسباب معنوی نیز توجه دارد. از همین رو جایی که بنابر محاسبه اسباب عادی، امیدی باقی نمی ماند، مومن همچنان امیدوار است. چون او عوامل دیگری را هم می شناسد که ممکن است تاثیر عوامل مادی را به هم بریزد. کما اینکه اگر بنابر محاسبه اسباب مادی، همه چیز رو به راه باشد، او باز محاسبه عوامل دیگری را می کند. از همین رو توکل می نماید.

چرا که تعارض اسباب بسیار است. و چه بسا پنبه ای که با اندک شعله ای باید مشتعل شود، به دلیل خیسی آتش نگیرد. تفاوت نگاه مومن و کافر در اینجا معلوم می شود که کافر دائم به شانس و تصادف و ... پناه می برد و جهل خود برای شناخت عوامل هستی را درمان نمی کند. اما مومن با دو چشم بینا، می فهمد آنچه شانس و تصادف نامیده اند، همه معلول نظامی دقیق و متقن است و امر بی حساب و کتاب نداریم.

در کنار شناخت فرق مومن و کافر، به بطلان تصور مطرح شده نیز می رسیم که بین عالمان دینی و مردم مقلد نیز تفاوتی وجود ندارد. هر دو هم به اسباب عادی و طبابت معتقدند و هم به شفاء دهنده واقعی توجه دارد. ولی افراد بهانه جو و شبهه پراکن، به خاطر شراکت با شیطان، هر کدام از عالم و مقلد را با یک چشم می بینند. عالم را به گونه ای می بینند که توسل و دعایش را انکار کنند. و مقلد را به گونه ای می بینند که رجوع به طبیب او را انکار کنند.
گویی لوچی و احولی سرنوشت محتوم و همه جایی کفاری است که شیطان را بر خود سوار کرده اند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین