قرآن به چند مشرق و مغرب معتقد است؟
به عنوان مقدمه باید بیان کرده که: زبان عربی علاوه بر مفرد و جمع، صیغه تثنیه نیز دارد. و جمع در این زبان بعد از دو (با عدد 3) آغاز می شود. و در قرآن برای مشرق و مغرب هر سه نوع تعبیر مفرد، تثنیه و جمع را داریم: (رَبُّ الْمَشارِقِ؛[صافات/5] پروردگار مشرقها) (رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ؛[شعراء/28] پروردگار مشرق و مغرب) (رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ؛[الرحمن/17] او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.) که هر تعبیر به لحاظی در نظر گرفته می شود. از یک منظر مشرق و مغرب جمع است چون: 1. هر نقطه از زمین مشرق و مغرب خاص خود را دارد که در یک نقطه آن خورشید غروب می کند و از یک نقطه آن خورشید طلوع می کند. 2. خورشید در هر روز ساعت معین طلوع و غروب می‌کند که با ساعت طلوع و غروب روز قبل و بعد متفاوت است. بنابر این به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم. از یک منظر دو مشرق و دو مغرب داریم چون: 1. مقصود از دو مغرب، مغرب تابستان و زمستان و مقصود از دو مشرق، مشرق تابستان و زمستان است که با همدیگر متفاوتند. و قرار داشتن در دو جانب طیف، این دو را برجسته کرده است. زیرا در آغاز تابستان و زمستان خورشید به حداکثر و حداقل اوج خود می‌رسد که از آن‌ها به مدار شمالی و جنوبی تعبیر می‌شود و مدارهای دیگر در بین این دو قرار دارند. چنان که حضرت علی (ع) در این باره می ‌فرمایند: (مشرق تابستان و زمستان هر کدام بر حد خود است)[1] 2. مقصود از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب خورشید و ماه است. طبق این تفسیر چون ماه و خورشید هر کدام طلوع و غروب خاص خود را دارند، واژه‌ی مثنّی به کار رفته است. و از یک منظر شرق و غرب عالم یکسان است و یک مشرق و یک مغرب کلی در نظر گرفته می شود. البته باید در نظر داشت که ممکن است در مواردی منظور از مشرق و مغرب، غیر مشرق و مغرب خورشید باشد. به عنوان نمونه در بعضی موارد دو مشرق به پیامبر و حضرت علی (علیهما السلام) تاویل برده شده است و دو مغرب به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) تاویل برده شده است.[2] برای آگاهی بیشتر ر. ک: - رضایی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رشت، انتشارات مبین، 1380، چاپ اول، صص 195- 191. - مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، چاپ تهران، دارالکتب الاسلامیه،  ج‌23، ص: 121 [1]. هویزی، نورالثقلین، بیروت، نوشته التاریخ العربی، ج 7، ص 213. [2]. تفسیر نور الثقلین، ج‌5، ص: 190.
عنوان سوال:

قرآن به چند مشرق و مغرب معتقد است؟


پاسخ:

به عنوان مقدمه باید بیان کرده که: زبان عربی علاوه بر مفرد و جمع، صیغه تثنیه نیز دارد. و جمع در این زبان بعد از دو (با عدد 3) آغاز می شود. و در قرآن برای مشرق و مغرب هر سه نوع تعبیر مفرد، تثنیه و جمع را داریم:

(رَبُّ الْمَشارِقِ؛[صافات/5] پروردگار مشرقها)
(رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ؛[شعراء/28] پروردگار مشرق و مغرب)
(رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ؛[الرحمن/17] او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.)

که هر تعبیر به لحاظی در نظر گرفته می شود. از یک منظر مشرق و مغرب جمع است چون:
1. هر نقطه از زمین مشرق و مغرب خاص خود را دارد که در یک نقطه آن خورشید غروب می کند و از یک نقطه آن خورشید طلوع می کند.
2. خورشید در هر روز ساعت معین طلوع و غروب می‌کند که با ساعت طلوع و غروب روز قبل و بعد متفاوت است. بنابر این به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم.

از یک منظر دو مشرق و دو مغرب داریم چون:

1. مقصود از دو مغرب، مغرب تابستان و زمستان و مقصود از دو مشرق، مشرق تابستان و زمستان است که با همدیگر متفاوتند. و قرار داشتن در دو جانب طیف، این دو را برجسته کرده است. زیرا در آغاز تابستان و زمستان خورشید به حداکثر و حداقل اوج خود می‌رسد که از آن‌ها به مدار شمالی و جنوبی تعبیر می‌شود و مدارهای دیگر در بین این دو قرار دارند. چنان که حضرت علی (ع) در این باره می ‌فرمایند: (مشرق تابستان و زمستان هر کدام بر حد خود است)[1]

2. مقصود از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب خورشید و ماه است. طبق این تفسیر چون ماه و خورشید هر کدام طلوع و غروب خاص خود را دارند، واژه‌ی مثنّی به کار رفته است.
و از یک منظر شرق و غرب عالم یکسان است و یک مشرق و یک مغرب کلی در نظر گرفته می شود.

البته باید در نظر داشت که ممکن است در مواردی منظور از مشرق و مغرب، غیر مشرق و مغرب خورشید باشد. به عنوان نمونه در بعضی موارد دو مشرق به پیامبر و حضرت علی (علیهما السلام) تاویل برده شده است و دو مغرب به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) تاویل برده شده است.[2]

برای آگاهی بیشتر ر. ک:
- رضایی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رشت، انتشارات مبین، 1380، چاپ اول، صص 195- 191.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، چاپ تهران، دارالکتب الاسلامیه،  ج‌23، ص: 121

[1]. هویزی، نورالثقلین، بیروت، نوشته التاریخ العربی، ج 7، ص 213.
[2]. تفسیر نور الثقلین، ج‌5، ص: 190.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین