کره ی زمین، از یک طرف دارای دو قطب مغناطیسی است که به نام شمال و جنوب خوانده می شود. از طرف دیگر چون زمین دارای دو حرکت وضعی (به دور خود) و انتقالی (به دور خورشید) است. به نظر می آید که خورشید صبحگاهان از یک طرف خارج و کمکم بالای سر ما می آید و سپس به هنگام شامگاهان از طرف دیگر فرو می رود. در عرف مردم و اصطلاح علمی آن طرف که خورشید طلوع می کند به نام (شرق) و آن طرف که خورشید غروب میکند و نام (مغرب) نامیده می شود. و با دقت عقلی و علمی ثابت می شود که زمین مشرقها و مغربهای متعددی دارد. چون: 1. چون زمین به شکل کره است و به دور خورشید حرکت می کند، در هر نقطه ی زمین یک مشرق و مغرب وجود دارد. 2. خورشید در هر روز ساعت معین طلوع و غروب می کند که با ساعت طلوع و غروب روز قبل و بعد متفاوت است. بنابر این تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم. 3. نقطه طلوع و غروب خورشید در هر روز با روز قبل مقداری تفاوت دارد. بنابراین مشرقها و مغربهای متعددی وجود دارد. و تعبیر به مشرق و مغرب یا مشرق ها و مغرب ها با مبانی علمی منافی نیست. و درباره دو مشرق و دو مغرب به طور خاص می توان چند وجه را بیان کرد: (رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ؛[الرحمن/17] او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.) 1. مقصود از دو مغرب، مغرب تابستان و زمستان و مقصود از دو مشرق، مشرق تابستان و زمستان است که با همدیگر متفاوتند. و نهایت اختلاف نقاط طلوع و غروب در این دو فصل وجود دارد. چنان که حضرت علی(ع) به همین وجه اشاره نموده اند: (مشرق تابستان و زمستان هر کدام بر حد خود است)[1] و همین دو مشرق و دو مغرب که اشاره به فصول مختلف دارد، نشان دهنده یکی از آیات الهی و نعمت های اوست که در تامین روزی انسان موثر هستند. 2. مقصود از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب خورشید و ماه است. طبق این تفسیر چون ماه و خورشید هر کدام طلوع و غروب خاص خود را دارند، واژه ی مثنّی به کار رفته است. 3. مقصود از مشرقین پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) می باشد و مراد از مغربین امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باشند. این مطلب بیان باطن یا تأویل آیه است که در طلوع اسلام پیامبر(ص) و علی(ع) بودند و امام حسن و امام حسین(ع) در دوره ی غروب اسلام اصیل از صحنه جامعه بودند که شهید شدند. برای آگاهی بیشتر ر. ک: - رضایی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رشت، انتشارات مبین، 1380، چاپ اول، صص 195- 191. - مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، چاپ تهران، دارالکتب الاسلامیه، صص 121- 120 - علامه طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه. [1]. هویزی، نورالثقلین، بیروت، نوشته التاریخ العربی، ج 7، ص 213.
کره ی زمین، از یک طرف دارای دو قطب مغناطیسی است که به نام شمال و جنوب خوانده می شود. از طرف دیگر چون زمین دارای دو حرکت وضعی (به دور خود) و انتقالی (به دور خورشید) است. به نظر می آید که خورشید صبحگاهان از یک طرف خارج و کمکم بالای سر ما می آید و سپس به هنگام شامگاهان از طرف دیگر فرو می رود. در عرف مردم و اصطلاح علمی آن طرف که خورشید طلوع می کند به نام (شرق) و آن طرف که خورشید غروب میکند و نام (مغرب) نامیده می شود. و با دقت عقلی و علمی ثابت می شود که زمین مشرقها و مغربهای متعددی دارد. چون:
1. چون زمین به شکل کره است و به دور خورشید حرکت می کند، در هر نقطه ی زمین یک مشرق و مغرب وجود دارد.
2. خورشید در هر روز ساعت معین طلوع و غروب می کند که با ساعت طلوع و غروب روز قبل و بعد متفاوت است. بنابر این تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم.
3. نقطه طلوع و غروب خورشید در هر روز با روز قبل مقداری تفاوت دارد.
بنابراین مشرقها و مغربهای متعددی وجود دارد. و تعبیر به مشرق و مغرب یا مشرق ها و مغرب ها با مبانی علمی منافی نیست.
و درباره دو مشرق و دو مغرب به طور خاص می توان چند وجه را بیان کرد:
(رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ؛[الرحمن/17] او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.)
1. مقصود از دو مغرب، مغرب تابستان و زمستان و مقصود از دو مشرق، مشرق تابستان و زمستان است که با همدیگر متفاوتند. و نهایت اختلاف نقاط طلوع و غروب در این دو فصل وجود دارد. چنان که حضرت علی(ع) به همین وجه اشاره نموده اند: (مشرق تابستان و زمستان هر کدام بر حد خود است)[1]
و همین دو مشرق و دو مغرب که اشاره به فصول مختلف دارد، نشان دهنده یکی از آیات الهی و نعمت های اوست که در تامین روزی انسان موثر هستند.
2. مقصود از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب خورشید و ماه است. طبق این تفسیر چون ماه و خورشید هر کدام طلوع و غروب خاص خود را دارند، واژه ی مثنّی به کار رفته است.
3. مقصود از مشرقین پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) می باشد و مراد از مغربین امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باشند. این مطلب بیان باطن یا تأویل آیه است که در طلوع اسلام پیامبر(ص) و علی(ع) بودند و امام حسن و امام حسین(ع) در دوره ی غروب اسلام اصیل از صحنه جامعه بودند که شهید شدند.
برای آگاهی بیشتر ر. ک:
- رضایی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رشت، انتشارات مبین، 1380، چاپ اول، صص 195- 191.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، چاپ تهران، دارالکتب الاسلامیه، صص 121- 120
- علامه طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه.
[1]. هویزی، نورالثقلین، بیروت، نوشته التاریخ العربی، ج 7، ص 213.
- [سایر] قرآن به چند مشرق و مغرب معتقد است؟
- [سایر] خداوند در آیات قرآن چگونه توصیف شده است؟
- [سایر] طرز تفکر مشرق زمین با مغرب زمین؟
- [سایر] توصیف خداوند در قرآن و کتاب مقدس، چه شباهتها و تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
- [سایر] این حدیث از کیست ؟ اگر در همه دنیا و مشرق و مغرب عالم هیچ کس نباشد و تنها قرآن با من باشد از تنهایی ترسی ندارم.
- [سایر] مقایسه شیوه های تفکر مشرق زمین با مغرب زمین؟
- [سایر] قرآن بهشت را چگونه توصیف کرده است؟
- [سایر] توصیف زندگی دنیا در قرآن چگونه است؟
- [سایر] مقصود از این توصیف (قرآن ذی الذکر) در قرآن چیست؟
- [سایر] باران در قرآن چگونه توصیف شده است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مغرب موقعی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود از بالای سر انسان بگذرد.
- [آیت الله مظاهری] مغرب موقعی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود، از بین برود.
- [آیت الله نوری همدانی] مغرب موقعی است که سرخی مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود ، از بین برود .
- [آیت الله سبحانی] مغرب موقعی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود، از بین برود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مغرب موقعی است که سرخی طرف مشرق، که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود، از بالای سر انسان بگذرد.
- [آیت الله بروجردی] مغرب موقعیست که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود از بالای سر انسان بگذرد.
- [امام خمینی] مغرب موقعی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود، از بین برود.
- [آیت الله اردبیلی] مغرب هنگامی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود، از بین برود؛ ولی احتیاط واجب آن است که نماز ظهر و عصر از غروب آفتاب تأخیر نیفتد و نماز مغرب پیش از محو شدن سرخی طرف مشرق شروع نگردد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مغرب موقعی است بنابر احتیاط که سرخی طرف مشرق، که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود، از بالای سر انسان بگذرد.
- [آیت الله خوئی] احتیاط واجب آن است که قبل از سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود- از بالای سر انسان بگذرد انسان نماز مغرب را بهجا نیاورد.