اگر خدا عادل است، پس چرا بین بندگان فرق گذاشته و مثلا ائمه بدون کوشش دارای علم هستند؟
این سوال به معنای این است که سوال کننده تصور می کند، عدالت با تساوی یکسان است! در حالی که اگر چه در بعضی مصادیق عدالت در تساوی است، اما همیشه این گونه نخواهد بود. تساوی در استعدادها و توانایی های افراد، مطلبی خلاف حکمت خدای متعال است و حکمت ایجاب می کند که بین افراد اختلاف هایی وجود داشته باشد. انسان موجودی اجتماعی است و با زندگی در اجتماع،  استعدادهای متفاوت و مختلف در کنار یکدیگر جمع شده و نیازهای جامعه بشری را مرتفع کنند. در حالی که اگر همه استعداد مشخص و واحدی داشتند، امور جامعه مختل می شد. تصور کنید جامعه ای که همه استعداد و علاقه پزشک شدن داشته باشند، آن وقت وضع جامعه چگونه خواهد بود؟ آیا همین پزشکان به راننده، نانوا، مکانیک و دهها و صدها شغل و حرفه دیگر نیاز نداشتند؟ بنابراین خدای متعال از بین بندگان خود، با توجه به شناختی که از آنها دارد، کسی را برای رسالت انتخاب می کند: (اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ[انعام/124] خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.) و طبیعتا رسول شدن تمام افراد جامعه، امری بی معنا خواهد بود و نمی توان چنین انتظاری از خدا داشت و رسول نیز با توجه به وظایفش، امکانات ویژه ای چون علم و ... می طلبد. در واقع اوضاع اجتماع بشری و اختلاف استعدادهای آنان به این شکل است که خدای متعال با توجه به شناخت آینده و ذاتیات هر شخص، به اندازه توان او، استعدادهایی در نهادش قرار می دهد. که این استعدادها، خود تعیین کننده میزان مسئولیت افراد است. و کسی که به درک واقعیت این دنیا برسد و معاد را زندگی اصلی خود بداند، می فهمد که میزان استعداد اولیه  مهم نیست. بلکه میزان تلاشش برای به کار گیری آن مهم است. و اگر خدا به کسی بیش از اندازه توانش، امکانات بدهد، در حق او ظلم کرده است. فرض کنید دو وسیله نقلیه در اختیار داریم. یک جت که با سرعت 800 کیلومتر در ساعت حرکت می کند و یک موتور که با سرعت 60 کیلومتر در ساعت حرکت می کند. آیا اگر به کسی که حتی رانندگی با ماشین را نتوانسته یاد بگیرد، هدایت جت را بسپریم به او خدمتی کرده ایم؟ یا اینکه به نابودی او کمک کرده ایم؟ آیا کسی که می تواند جت را هدایت کند، را باید مامور راندن موتور بکنیم؟ بنابراین هر کس در دنیا به اندازه توانایی هایش، امکانات دریافت می کند و هر چقدر امکانات بیشتر باشد، مسئولیت ها سنگین تر است. و تصور اینکه ائمه یا سایر اولیاء تلاشی نکرده  و نمی کنند، نیز بسیار غلط است. قرآن شرح حال بلعم باعورا را بیان می کند که دارای اسم اعظم بود، اما با اشتباه شدیدترین سقوط ها را نمود: (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ[اعراف/157] و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.) از سویی نیز می بینیم که سخت ترین بلاها و آزمایش ها نصیب اولیای الهی شده است که ما حتی نمی توانیم تصور قرار گرفتن در چنین موقعیت هایی را بکنیم. پس خدای متعال افراد را به اشکال مختلف خلق می کند و اختلاف ها برای آزمایش و نقش های اجتماعی است و هر کس در موقعیت بالاتری قرار گیرد، امکانات و مسئولیت هایش هر دو اضافه خواهد شد. و از سویی نیز ارتقاء در معنویات، در انحصار کسی قرار نگرفته و هر کسی که اراده ای جدی کند، می تواند تا عالی ترین مقام ها پیش رود. قرآن زن فرعون را مثلی می داند که در بدترین شرایط به عالی ترین مقام ها رسید که خواسته اش جوار الهی در بهشت بوده است: (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‌ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ[تحریم/11] و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: (پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز)
عنوان سوال:

اگر خدا عادل است، پس چرا بین بندگان فرق گذاشته و مثلا ائمه بدون کوشش دارای علم هستند؟


پاسخ:

این سوال به معنای این است که سوال کننده تصور می کند، عدالت با تساوی یکسان است! در حالی که اگر چه در بعضی مصادیق عدالت در تساوی است، اما همیشه این گونه نخواهد بود.

تساوی در استعدادها و توانایی های افراد، مطلبی خلاف حکمت خدای متعال است و حکمت ایجاب می کند که بین افراد اختلاف هایی وجود داشته باشد.

انسان موجودی اجتماعی است و با زندگی در اجتماع،  استعدادهای متفاوت و مختلف در کنار یکدیگر جمع شده و نیازهای جامعه بشری را مرتفع کنند. در حالی که اگر همه استعداد مشخص و واحدی داشتند، امور جامعه مختل می شد. تصور کنید جامعه ای که همه استعداد و علاقه پزشک شدن داشته باشند، آن وقت وضع جامعه چگونه خواهد بود؟ آیا همین پزشکان به راننده، نانوا، مکانیک و دهها و صدها شغل و حرفه دیگر نیاز نداشتند؟

بنابراین خدای متعال از بین بندگان خود، با توجه به شناختی که از آنها دارد، کسی را برای رسالت انتخاب می کند:

(اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ[انعام/124] خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.)

و طبیعتا رسول شدن تمام افراد جامعه، امری بی معنا خواهد بود و نمی توان چنین انتظاری از خدا داشت و رسول نیز با توجه به وظایفش، امکانات ویژه ای چون علم و ... می طلبد.

در واقع اوضاع اجتماع بشری و اختلاف استعدادهای آنان به این شکل است که خدای متعال با توجه به شناخت آینده و ذاتیات هر شخص، به اندازه توان او، استعدادهایی در نهادش قرار می دهد. که این استعدادها، خود تعیین کننده میزان مسئولیت افراد است. و کسی که به درک واقعیت این دنیا برسد و معاد را زندگی اصلی خود بداند، می فهمد که میزان استعداد اولیه  مهم نیست. بلکه میزان تلاشش برای به کار گیری آن مهم است. و اگر خدا به کسی بیش از اندازه توانش، امکانات بدهد، در حق او ظلم کرده است.

فرض کنید دو وسیله نقلیه در اختیار داریم. یک جت که با سرعت 800 کیلومتر در ساعت حرکت می کند و یک موتور که با سرعت 60 کیلومتر در ساعت حرکت می کند. آیا اگر به کسی که حتی رانندگی با ماشین را نتوانسته یاد بگیرد، هدایت جت را بسپریم به او خدمتی کرده ایم؟ یا اینکه به نابودی او کمک کرده ایم؟ آیا کسی که می تواند جت را هدایت کند، را باید مامور راندن موتور بکنیم؟

بنابراین هر کس در دنیا به اندازه توانایی هایش، امکانات دریافت می کند و هر چقدر امکانات بیشتر باشد، مسئولیت ها سنگین تر است. و تصور اینکه ائمه یا سایر اولیاء تلاشی نکرده  و نمی کنند، نیز بسیار غلط است.

قرآن شرح حال بلعم باعورا را بیان می کند که دارای اسم اعظم بود، اما با اشتباه شدیدترین سقوط ها را نمود:

(وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ[اعراف/157] و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.)

از سویی نیز می بینیم که سخت ترین بلاها و آزمایش ها نصیب اولیای الهی شده است که ما حتی نمی توانیم تصور قرار گرفتن در چنین موقعیت هایی را بکنیم.

پس خدای متعال افراد را به اشکال مختلف خلق می کند و اختلاف ها برای آزمایش و نقش های اجتماعی است و هر کس در موقعیت بالاتری قرار گیرد، امکانات و مسئولیت هایش هر دو اضافه خواهد شد. و از سویی نیز ارتقاء در معنویات، در انحصار کسی قرار نگرفته و هر کسی که اراده ای جدی کند، می تواند تا عالی ترین مقام ها پیش رود.

قرآن زن فرعون را مثلی می داند که در بدترین شرایط به عالی ترین مقام ها رسید که خواسته اش جوار الهی در بهشت بوده است:

(وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‌ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ[تحریم/11] و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: (پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین