همواره این سؤال از طرف بعضی اشخاص مطرح بوده که اگر خداوند به اعمال خلاف بندگانش علم ندارد که این نقص در علم خداست که چنین چیزی ممکن نیست و اگر خداوند به اعمال خلاف بندگانش عالم است که آن مخلوق نمی تواند از این علم تخلف نمایید زیرا اگر طغیان و عصیان نکند منجر به این می شود که در علم خدا مبنی بر طغیان گر بودن آن موجود، خدشه و تناقض ایجاد شود؛ پس آن موجود، مجبور است همواره در سرکشی به سر ببرد و نمی تواند طوری دیگر رفتار کند. پس این انسان گناهکار مستحق عقوبت نخواهد بود. اما در پاسخ باید گفت این حرف مغالطه ای بیش نیست زیرا در این سؤال و اشکال یکی از اجزاء علت که همان اختیار بندگان است نادیده گرفته شده است. برای روشن شدن مطلب در قالب چند نکته، به ارتباط (علم خدا) با (اختیار یا اجبار بندگان) می پردازیم. 1. علم خداوند به سرنوشت و چگونگی تعاملات و رفتارهای موجودات، موجب جبر آنها بر خطاکاری نمی شود. مثلا: اگر شما با استفاده از موقعیتی همانند ساختمان یا مکانی مرتفع، شاهد رانندگی دوستتان باشید و ببینید که با این طرز رانندگی، حتما سقوط می کند و نسبت به عاقبت ناخوشایند رفتار خارج از ضابطه و عقلانیت او، علم و آگاهی کامل داشته باشید، و پس از دقایقی هم وی به اثر طبیعی کار خود برسد، آیا شما مقصرید؟ آیا شما باعث سقوطش به دره شده اید؟ آیا علم شما به سرنوشت (انتخاب نادرست وی در شیوه رانندگی) او را مجبور به سقوط کرده؟ آیا دولت ها و مهندسین راه و سازندگان اتومبیل که یقیناً می دانند، بسیاری از تصادفات به خاطر سوارکاری، اتومبیل رانی و استفاده نادرست و نابجا از اتومبیل و جاده است، عامل جبری سوانح جاده ای اند؟ 2. در حقیقت نقش علم خداوند این است که می داند چه کسی از اسباب و زمینه های هدایت بهره گرفته و چه کسی به آن پشت پا می زند! و آن عذاب، بازتاب کردار اختیاری مردم در استفاده نکردن از اسباب هدایت است. همانند معلمی ورزیده که روز آغاز درس، عوامل موفقیت تحصیلی را می گوید و نیک می داند که چه کسانی، حرف گوش می کنند و چه کسانی سر به هوا هستند. طبیعتاً نمره ها و جوایز خوب برای اهلش است و نمرات منفی و دردسرهای آن برای کسی است که با کردار خود، همین عاقبت را طلب می کرده است! پس همان گونه که آگاهی معلم، از کردار دانش آموزان پرده برمی دارد و به هیچ وجه موجب اجبار آنها بر تنبلی نمی شود، علم خداوند نیز موجب اجبار بندگان بر گناه نمی شود. در حقیقت"خدا به طاعت و معصیت بندگان علم دارد و این علم کاشف و تابع آن کردار بندگان است".[1] 3.خدای بزرگ که خالق و مالک همۀ موجودات است اراده کرده است که انسان در کارهای اختیاریش با ارادۀ خود منشاء اثر باشد؛ یعنی اگر برای تحقق یک حادثه مثلاً پنج شرط و علت نیازمند باشد، یکی از آن علت‌ها اختیار و ارادۀ انسان است، بر فرض برای روشن شدن یک چراغ باید تمام وسایل لازم، سالم و مهیا باشد از جمله: کلید، سیم، لامپ، کنتور برق، اتصال سیم به کارخانه و منبع تولید برق و جریان برق در سیم‌ها. حال یکی از علت‌های روشن شدن چراغ، فشار دادن کلید برق است که در این مثال در کارهای اختیاری ما وقتی همه شروط مهیا است، زدن کلید همان اختیار ماست و خداوند خواسته است که انسان با اختیار خودش کلید برق حادثه‌ای را نزند.ولی خداوند می داند که اراده این انسان به چه چیز تعلق می گیرد انجام یا عدم انجام را؟ اما این علم هیچ منافاتی با اختیار بندگان ندارد. علاوه بر اینکه خدا برای هدایت انسان پیامبر درونی (عقل سالم و فطری) و پیامبر بیرونی (انبیاء و ائمه (ع) و کتاب و علمای ربانی) را تدارک دیده است. با این حال مقصر کیست؟ آنکه صدها چراغ دارد و بیراهه می رود؟ یا آنکه از عاقبت کار چنین افرادی آگاه است؟ بنا بر این زندگی در این دنیا زندگی در مدرسه اراده است و سعادت و شقاوت هر کس بدست خود اوست. و اوست که باید حرکت کند و از خدا طلب هدایت و توفیق بیشتر نماید. و از این جهت مسؤولیت گناه انسان متوجه خود اوست و باید پاسخ گو باشد. پی نوشت: [1] طوسی، خواجه نصیر الدین طوسی، کشف المراد، ، ص 230. منبع: http://farsi.islamquest.net
آیا خداوند زمان و ساعت گناه بندگان را می داند ؟ اگر می داند پس آن فرد گناهکار نیست و اگر نمی داند پس علم خدا ناقص است؟
همواره این سؤال از طرف بعضی اشخاص مطرح بوده که اگر خداوند به اعمال خلاف بندگانش علم ندارد که این نقص در علم خداست که چنین چیزی ممکن نیست و اگر خداوند به اعمال خلاف بندگانش عالم است که آن مخلوق نمی تواند از این علم تخلف نمایید زیرا اگر طغیان و عصیان نکند منجر به این می شود که در علم خدا مبنی بر طغیان گر بودن آن موجود، خدشه و تناقض ایجاد شود؛ پس آن موجود، مجبور است همواره در سرکشی به سر ببرد و نمی تواند طوری دیگر رفتار کند. پس این انسان گناهکار مستحق عقوبت نخواهد بود.
اما در پاسخ باید گفت این حرف مغالطه ای بیش نیست زیرا در این سؤال و اشکال یکی از اجزاء علت که همان اختیار بندگان است نادیده گرفته شده است.
برای روشن شدن مطلب در قالب چند نکته، به ارتباط (علم خدا) با (اختیار یا اجبار بندگان) می پردازیم.
1. علم خداوند به سرنوشت و چگونگی تعاملات و رفتارهای موجودات، موجب جبر آنها بر خطاکاری نمی شود. مثلا: اگر شما با استفاده از موقعیتی همانند ساختمان یا مکانی مرتفع، شاهد رانندگی دوستتان باشید و ببینید که با این طرز رانندگی، حتما سقوط می کند و نسبت به عاقبت ناخوشایند رفتار خارج از ضابطه و عقلانیت او، علم و آگاهی کامل داشته باشید، و پس از دقایقی هم وی به اثر طبیعی کار خود برسد، آیا شما مقصرید؟ آیا شما باعث سقوطش به دره شده اید؟ آیا علم شما به سرنوشت (انتخاب نادرست وی در شیوه رانندگی) او را مجبور به سقوط کرده؟ آیا دولت ها و مهندسین راه و سازندگان اتومبیل که یقیناً می دانند، بسیاری از تصادفات به خاطر سوارکاری، اتومبیل رانی و استفاده نادرست و نابجا از اتومبیل و جاده است، عامل جبری سوانح جاده ای اند؟
2. در حقیقت نقش علم خداوند این است که می داند چه کسی از اسباب و زمینه های هدایت بهره گرفته و چه کسی به آن پشت پا می زند! و آن عذاب، بازتاب کردار اختیاری مردم در استفاده نکردن از اسباب هدایت است. همانند معلمی ورزیده که روز آغاز درس، عوامل موفقیت تحصیلی را می گوید و نیک می داند که چه کسانی، حرف گوش می کنند و چه کسانی سر به هوا هستند. طبیعتاً نمره ها و جوایز خوب برای اهلش است و نمرات منفی و دردسرهای آن برای کسی است که با کردار خود، همین عاقبت را طلب می کرده است! پس همان گونه که آگاهی معلم، از کردار دانش آموزان پرده برمی دارد و به هیچ وجه موجب اجبار آنها بر تنبلی نمی شود، علم خداوند نیز موجب اجبار بندگان بر گناه نمی شود. در حقیقت"خدا به طاعت و معصیت بندگان علم دارد و این علم کاشف و تابع آن کردار بندگان است".[1]
3.خدای بزرگ که خالق و مالک همۀ موجودات است اراده کرده است که انسان در کارهای اختیاریش با ارادۀ خود منشاء اثر باشد؛ یعنی اگر برای تحقق یک حادثه مثلاً پنج شرط و علت نیازمند باشد، یکی از آن علتها اختیار و ارادۀ انسان است، بر فرض برای روشن شدن یک چراغ باید تمام وسایل لازم، سالم و مهیا باشد از جمله: کلید، سیم، لامپ، کنتور برق، اتصال سیم به کارخانه و منبع تولید برق و جریان برق در سیمها. حال یکی از علتهای روشن شدن چراغ، فشار دادن کلید برق است که در این مثال در کارهای اختیاری ما وقتی همه شروط مهیا است، زدن کلید همان اختیار ماست و خداوند خواسته است که انسان با اختیار خودش کلید برق حادثهای را نزند.ولی خداوند می داند که اراده این انسان به چه چیز تعلق می گیرد انجام یا عدم انجام را؟ اما این علم هیچ منافاتی با اختیار بندگان ندارد.
علاوه بر اینکه خدا برای هدایت انسان پیامبر درونی (عقل سالم و فطری) و پیامبر بیرونی (انبیاء و ائمه (ع) و کتاب و علمای ربانی) را تدارک دیده است. با این حال مقصر کیست؟ آنکه صدها چراغ دارد و بیراهه می رود؟ یا آنکه از عاقبت کار چنین افرادی آگاه است؟
بنا بر این زندگی در این دنیا زندگی در مدرسه اراده است و سعادت و شقاوت هر کس بدست خود اوست. و اوست که باید حرکت کند و از خدا طلب هدایت و توفیق بیشتر نماید. و از این جهت مسؤولیت گناه انسان متوجه خود اوست و باید پاسخ گو باشد.
پی نوشت:
[1] طوسی، خواجه نصیر الدین طوسی، کشف المراد، ، ص 230.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] آیا خداوند زمان و ساعت گناه بندگان را می داند ؟ اگر می داند پس آن فرد گناهکار نیست و اگر نمی داند پس علم خدا ناقص است؟
- [سایر] علم الهی نسبت به افعال انسانها چگونه است یعنی خدا می داند که انسانی عاقبتش جهنمی خواهد بود؟ پس چرا او را در بدو خلقت مجازات نمی کند و آیا خدا به افعال بندگان علم اجمالی دارد یا تفصیلی؟
- [سایر] آیا خداوند دینداری را برای بندگان کاری سخت می داند؟
- [سایر] اگر خدا عادل است، پس چرا بین بندگان فرق گذاشته و مثلا ائمه بدون کوشش دارای علم هستند؟
- [سایر] چرا حضرت علی ع زنان را ناقص الخلقه می داند؟
- [سایر] چرا خدا بعضی از بندگان را بیشتر از باقی بندگان دوست دارد؟
- [سایر] چرا حضرت ابراهیم(ع) با داشتن ایمان به علم و قدرت خدا باز از خداوند تقاضای زنده شدن پرندگان مرده را کرد؟ آیا بندگان دیگر این حق را ندارند؟
- [سایر] آیا خداوند نسبت به ما بندگان مهربان است؟
- [سایر] آیا تقاضای خدا از بندگان برای عبادت، برای نیاز اوست؟
- [سایر] ما معتقدیم هر چیزی در علم خداوند از ازل ثبت (چه از نظر قران و چه از نظر روایات). سوال این است که اگر خداوند به آنچه که قرار است انجام دهیم آگاه است آیا این جبر علم خدا است که ما را به سوی انجام کار سوق می دهد؟ زیرا اگر خلاف علم خدا فعلی از ما صادر شود علم خدا نقض می گردد و اگر موافق علم خدا انجام دهیم که جبر است. البته بعضی از دوستان اینچنین استدلال می کنند که علم خداوند مانند مدیر مدرسه ای است که می داند اگر فلان دانش آموز درس نخواند مردود می شود. یعنی در علم خدا اینطور است که می داند اگر ما فلان عمل را انجام دهیم به فلان نتیجه منتهی می شویم و اگر بهمان کار را بکنیم به نتیجه دیگر. ولی به نظر حقیر این جواب خود نقض علم جامع خدواند است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر اعراضنمودن وترک معاشرت با گناهکار موجب تخفیف معصیت میشود یا احتمال تخفیف دادهشود، واجب است اعراض شود; هرچند بداند که گناهکار معصیت را بطور کلی ترک نخواهد کرد. واین امر در صورتیاست که با مراتب دیگر نتواند از معصیت جلوگیری کند. مرتبه دوم امر به معروف ونهیاز منکر را با زبان انجام دهد; پس با احتمال تأثیر ووجود دیگر شرایط واجب است گنهکار را از انجام گناه نهی کند، وبه کسی که واجب را ترک کرده به انجام آن دستور دهد.
- [آیت الله اردبیلی] جایز نیست اموال محترم گناهکار را تلف کند، مگر آن که لازمه جلوگیری از معصیت باشد که در این صورت اگر اموال محترم گناهکار را با اجازه حاکم شرع جامع الشرایط تلف کند، ضامن نیست و در غیر این صورت، ضامن و گناهکار است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر جلوگیری از گناه متوقف بر گرفتن دست گناهکار یا خارج کردن وی از محل انجام گناه یا گرفتن ابزار گناه یا تصرف در آن باشد، جایز بلکه واجب است انجام شود; ولی نابود کردن اموال محترم او جایز نیست وموجب ضمان است; مگر آنکه جلوگیری از گناه مهم به آن وابسته باشد که ظاهراً در این صورت ضامن نیست.
- [آیت الله اردبیلی] اگر جلوگیری از معصیت تنها با حبس نمودن گناهکار یا ممنوعیّت ورود او به محلّی ممکن باشد، با مراعات مقدار لازم و با اجازه حاکم شرع جامع الشرایط واجب است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ أَتاکَ المُسِیءُ وَقَدْ اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِیءِ أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنَا الْمُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی بنده گنه کار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد وآل محمد:رحمت خود را بر محمد وآل محمد: بفرست و از بدی هایی که می دانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله مکارم شیرازی] السلام علیْک ایها النبی و رحْمة الله و برکاته: سلام بر توای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. السلاْم علیْنا و علی عباد الله الصالحین: سلام بر ما و بر تمام بندگان صالح خدا. السلام علیْکمْ و رحْمة الله و برکاته: سلام بر شما ای جمعیت نمازگزاران و رحمت و برکات او بر شما باد.