در معرفی خدا قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که معرفی کامل و جامعی از او ممکن نیست. آنچه انسان با دقت بسیار تصویر می کند، مخلوق انسان است و نمی تواند خدا باشد. "هر چه اندیشی پذیرای فناست آنچه در اندیشه ناید آن خداست" پس برای شناخت خدا باید مراقب بود که شناخت جامع ممکن نیست چون بی نهایت در ظرف ادراک یک موجود محدود در نمی آید. البته پرهیز از افراط نباید به تفریط منجر شود و تصور کنیم که نمی توان هیچ شناختی از خدای متعال به دست آورد. حضرت علی (ع) در بیان اعتدال در این زمینه می فرمایند: عقلها را بر حد و نهایت صفت خود آگاه نساخته ولی آنها را از شناختن خویش به قدر واجب باز نداشته. پس نشانههای جهان هستی بر توانایی و بزرگیش گواهی میدهند، و بر زبان منکران خداوندیش مهر خاموشی مینهند. (نهج البلاغه، خطبه 49) پس از مقدمه فوق در شناخت خدا از منظر ادیان توحیدی باید به صفات ذیل توجه کنیم: 1- خداوند موجودی برتر است که برتر از او قابل تصور نیست و به همین دلیل شایسته پرستش و معبودیت است. به تعبیر دیگر خدا، کمال مطلق است و هر صفت شایسته را دارا می باشد. 2- خدا موجودی واجب است یعنی به هیچ امری محتاج و وابسته نیست. یعنی ضروری و قائم بالذات است. 3- خدا موجودی متشخص است بر خلاف نظر کسانی که قائل به همه خدایی هستند و هر کسی را جزئی از خدا می دانند. 4- خدا، خالق تمام موجودات غیر از خود است. 5- خدا موجودی سرمدی است که زمان بر روی اثر نگذاشته و فارغ از زمان است. با توجه به محورهای اساسی بیان شده می توان سایر صفات خدا را تا حدودی شناخت. مثلا وقتی خدا برترین موجودات است، علم، قدرت، حکمت و ... را به صورت بی نهایت دارد. البته در هنگام به کار بردن این صفات باید توجه کنیم که معنای این صفات، با معنایی که در بین مخلوقین می شناسیم، دقیقا یکسان نیست و هر چند تباین نیز ندارند. اگر فکر کنیم معنای این صفات برای خدا غیر از آن چیزی است که برای مخلوقین وجود دارد، هرگز نمی توانیم به شناختی از خدا برسیم. مثلا اگر علم در نزد خدا معنایی جز علم در نزد مخلوقین داشته باشد، ما هرگز نخواهیم فهمید که علم خدا چیست. و در واقع به بن بست می رسیم و هیچ گونه شناختی از خدا به دست نخواهیم آورد. (مکتب تعطیل) و اگر فکر کنیم این صفات به همان شکل که در مخلوقین وجود دارد، در خدا وجود دارد، نوعی نقص را به خدا نسبت داده ایم. مثلا انسان برای کسب علم محتاج زمینه ها و شرایطی است و این برخواسته از نقص انسان است. در نتیجه نباید صفات خدا و مخلوقین را دقیقا یکسان دانست (مکتب تشبیه) بلکه باید قائل به اشتراک معنوی صفات (داشتن معنای واحد) همراه با تنزیه (پیراستن) از جهات خلقی بود. یعنی هر صفتی که در مخلوقین به کار می بریم، پس از سلب جهات ضعف و نقص، قابل استعمال برای خدای متعال است.
در معرفی خدا قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که معرفی کامل و جامعی از او ممکن نیست. آنچه انسان با دقت بسیار تصویر می کند، مخلوق انسان است و نمی تواند خدا باشد.
"هر چه اندیشی پذیرای فناست آنچه در اندیشه ناید آن خداست"
پس برای شناخت خدا باید مراقب بود که شناخت جامع ممکن نیست چون بی نهایت در ظرف ادراک یک موجود محدود در نمی آید.
البته پرهیز از افراط نباید به تفریط منجر شود و تصور کنیم که نمی توان هیچ شناختی از خدای متعال به دست آورد. حضرت علی (ع) در بیان اعتدال در این زمینه می فرمایند:
عقلها را بر حد و نهایت صفت خود آگاه نساخته ولی آنها را از شناختن خویش به قدر واجب باز نداشته. پس نشانههای جهان هستی بر توانایی و بزرگیش گواهی میدهند، و بر زبان منکران خداوندیش مهر خاموشی مینهند. (نهج البلاغه، خطبه 49)
پس از مقدمه فوق در شناخت خدا از منظر ادیان توحیدی باید به صفات ذیل توجه کنیم:
1- خداوند موجودی برتر است که برتر از او قابل تصور نیست و به همین دلیل شایسته پرستش و معبودیت است. به تعبیر دیگر خدا، کمال مطلق است و هر صفت شایسته را دارا می باشد.
2- خدا موجودی واجب است یعنی به هیچ امری محتاج و وابسته نیست. یعنی ضروری و قائم بالذات است.
3- خدا موجودی متشخص است بر خلاف نظر کسانی که قائل به همه خدایی هستند و هر کسی را جزئی از خدا می دانند.
4- خدا، خالق تمام موجودات غیر از خود است.
5- خدا موجودی سرمدی است که زمان بر روی اثر نگذاشته و فارغ از زمان است.
با توجه به محورهای اساسی بیان شده می توان سایر صفات خدا را تا حدودی شناخت. مثلا وقتی خدا برترین موجودات است، علم، قدرت، حکمت و ... را به صورت بی نهایت دارد.
البته در هنگام به کار بردن این صفات باید توجه کنیم که معنای این صفات، با معنایی که در بین مخلوقین می شناسیم، دقیقا یکسان نیست و هر چند تباین نیز ندارند.
اگر فکر کنیم معنای این صفات برای خدا غیر از آن چیزی است که برای مخلوقین وجود دارد، هرگز نمی توانیم به شناختی از خدا برسیم. مثلا اگر علم در نزد خدا معنایی جز علم در نزد مخلوقین داشته باشد، ما هرگز نخواهیم فهمید که علم خدا چیست. و در واقع به بن بست می رسیم و هیچ گونه شناختی از خدا به دست نخواهیم آورد. (مکتب تعطیل)
و اگر فکر کنیم این صفات به همان شکل که در مخلوقین وجود دارد، در خدا وجود دارد، نوعی نقص را به خدا نسبت داده ایم. مثلا انسان برای کسب علم محتاج زمینه ها و شرایطی است و این برخواسته از نقص انسان است. در نتیجه نباید صفات خدا و مخلوقین را دقیقا یکسان دانست (مکتب تشبیه)
بلکه باید قائل به اشتراک معنوی صفات (داشتن معنای واحد) همراه با تنزیه (پیراستن) از جهات خلقی بود. یعنی هر صفتی که در مخلوقین به کار می بریم، پس از سلب جهات ضعف و نقص، قابل استعمال برای خدای متعال است.
- [سایر] چرا خداوند از خودش تعریف کرده است؟
- [سایر] خدا در دین مسیح چگونه تعریف می شود و مفهوم خدا در مسیحیت چه تفاوت هایی با مفهوم خدا در اسلام دارد؟
- [سایر] آیا تعریف دبیفورد از خدا، منطبق با تعاریف ادیان الهی میباشد؟
- [سایر] در پاسخهای قبلی چشم تعریف نشده بود و حقیقت آن بیان نشده، بلکه منظور از دیدن خدا معنا شده بود. اکنون بفرمایید منظور از چشم دل چیست؟
- [سایر] اگر کسی از تعریف و تمجید دیگران خرسند شود آیا این شرک به خداست در حالی که انسان خدا را سر لوحۀ تمام کارها می داند؟
- [سایر] چرا خدا در بعضی آیات قرآن از انسان تعریف می کند و در برخی دیگر او را پست جلوه می دهد ؟
- [سایر] تعریف دین چیست؟ یک تعریف کلی از دین بیان کنید.
- [سایر] تعریف دین چیست؟ یک تعریف کلی از دین بیان کنید.
- [سایر] آیا ما تعریف مجسمی از شیطان داریم ؟ آیا شیطان یک موجود تعریف شده است ؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] تعریف اعتکاف؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر پزشک دارویی را تعریف کند یا بگوید: (درمان فلان درد با فلان داروست) و بیمار با اختیار و فهم خود دارو را با بیماری خود منطبق نموده و مصرف کند، پزشک در برابر عوارض آن ضامن نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید موقع اعلان جنس چیزی را که پیدا کرده معین نماید به طوری که عرفا بگویند آن را تعریف کرده، مثل این که بگوید: (کتاب یا لباسی را پیدا کرده ام) و اگر بگوید: (چیزی پیدا کرده ام) کافی نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هر گاه چیزی پیدا کند که اگر بماند فاسد می شود باید تا مقداری که ممکن است آن را نگهدارد بعد با اجازه مجتهد جامع الشرائط یا وکیل او قیمت آنرا معیّن کند و بفروشد و پولش را نگهدارد و تا یک سال تعریف و اعلان کند چنانچه صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر شخصی گنجی یافت و می داند که متعلق به مسلمان است و مالک آن یا ورثه او موجودند, ولی آنان را نمیشناسد، این مال, حکم گنج را ندارد، بلکه مجهول المالک است و باید آن را تعریف و اعلان نماید و اگر مالک آن به دست نیامد, آن را به حاکم شرع تحویل دهد.
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم ونباید علیکم السلام بگوید و بنابر احتیاط واجب باید بین سلام وجواب مماثلت در تعریف وتنکیر وافراد وجمع باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . باید موقع اعلان، جنس چیزی را که پیدا کرده معین نماید، بلکه به نحوی که در نظر عرف صدق تعریف کند، مثل اینکه بگوید: کتابی پیدا کرده ام یا لباسی، و اگر همین قدر بگوید: چیزی پیدا کرده ام کافی نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که عقیده به وحدت وجود دارند یعنی می گویند در عالم هستی یک وجود بیش نیست و آن خداست و همه موجودات عین خدا هستند و کسانی که معتقدند خدا در انسان، یا موجود دیگری حلول کرده و با آن یکی شده، یا خدا را جسم بدانند احتیاط واجب، اجتناب از آنهاست.
- [آیت الله بهجت] کسی که نذر میکند باید به قصد قربت و نزدیک شدن به خداوند متعال نذر کند، بنابراین اگر برای خدا نذر نکند، صحیح نیست، بنابراین کافی است موقع نذر کردن بنابر اظهر بگوید: (لِلّهِ عَلَیَّ)، یعنی: (برای خداوند، به عهده من باشد که فلان کار را انجام بدهم)، و اگر کسی که عربی نمیداند ترجمه آن را به هر زبانی بگوید کافی است.
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترکنماید.