گرچه با آمدن مقام ختمی مرتبت دوره نبوت کامل شده وحجت بر مردم تمام گردیده، ولی باید توجه داشت: اولا: انسان موجودی خردمند و مختار و در عین حال کمال جو است؛ از این رو و با توجه به کمی آگاهی، نیاز به هادی و راهنما دارد، تا او را در مسیر کمال و تعالی هدایت و راهنمایی کند. و این هادیان بشر- که ضرورت وجودشان ذکر شد- گاهی در کسوت پیامبر و نبی و زمانی، در کسوت امام اند. طبق قانون ثابت و ضروری هدایت عمومی، هر نوع آفرینش از راه تکوین و آفرینش به سوی کمال و سعادت، هدایت و رهبری میشود؛ نوع انسان نیز- که یکی از انواع آفرینش است- از کلیت این قانون عمومی مستثنی نیست. انسان از راه غریزه واقع بینی و تفکر اجتماعی در زندگی خود به روشی خاص باید هدایت شود که سعادت دنیا و آخرتش را تأمین نماید! لذا باید به نوعی، اعتقادات و وظایف عملی خود را درک نموده، روش زندگی خود را با آن ها تطبیق کند تا سعادت و کمال انسانی خود را به دست آورد. تنها راه درک این برنامه زندگی- که به نام دین نامیده میشود- راه عقل نیست؛ بلکه از راه دیگری هم - که به نام وحی و نبوت که در برخی از پاکان جهان بشریت به نام انبیا یافت میشود- میتواند باشد. پیامبران، وظایف انسانی مردم را به وسیله وحی از جانب خدا دریافت داشته، به مردم میرسانند تا در اثر به کار بستن آن ها تامین سعادت کنند. روشن است که این دلیل، چنان که لزوم و ضرورت چنین درکی را در میان افراد بشر به ثبوت میرساند، هم چنین لزوم و ضرورت پیدایش افرادی را هم که پیکره دست نخورده این برنامه را حفظ کنند و در صورت لزوم به مردم برسانند، به ثبوت میرساند. چنان که از راه عنایت خدایی لازم است اشخاصی پیدا شوند که وظایف انسانی را از راه وحی درک نموده، به مردم تعلیم کنند، هم چنان لازم است که این وظایف انسانی آسمانی برای همیشه در جهان انسانی محفوظ بماند و در صورت لزوم به مردم تعلیم داده شود، یعنی پیوسته اشخاصی باید وجود داشته باشند که دین خدا نزدشان محفوظ باشد و در وقت لزوم، در متن جامعهی بشری پیاده گردد. کسی که متصدی حفظ و نگاهداری دین آسمانی است و از جانب خدا به این سمت اختصاص یافته، امام نامیده میشود. بنابراین به همان دلیل که انسان برای حیات معنوی و به دست آوردن معارف وحیانی نیاز به پیامبر دارد، به همان دلیل هم نیاز به امام دارد، چون انسان، موجودی مکلف است و تکالیف دینی خود را از طریق پیامبر و بعد از او، از طریق امام معصوم به دست میآورد و راه دیگری برای آن وجود ندارد. در این میان، مناظره هشام با برخی از عالمان اهل سنت شنیدنی است. هشام میگوید: روزی نزد عمرو بن عبید، عالم اهل بصره رفتم و به او گفتم : مسافرم، اجازه دهید سؤالی از شما داشته باشم، اجازه داد؛ گفتم : چشم دارید؟ گفت : این چه سؤالی است که میپرسی؟ گفتم :سؤالات من از همین نوع است! گفت: گرچه سؤال احمقانهایی است، ولی بپرس. سؤال خود را مجددا تکرار کردم. گفت: بلی چشم دارم. گفتم: با آن چکار میکنید؟ گفت: رنگ ها را میبینم. سؤال کردم: آیا زبان دارید؟ گفت: بلی. گفتم :با آن چکار میکنید؟ گفت: طعم غذا را میچشم. سؤال کردم: قلب دارید؟ گفت: بلی. گفتم: با آن چکار میکنید؟ گفت: هرچه حواس پنجگانه درک کند، با آن تمییز و تشخیص میدهم. گفتم: آیا این حواس، از قلب تو بینیاز نیست؟ گفت: هر گاه حواس در درک آنچه مییابند، دچار اشتباه شوند، به قلب مراجعه میکنند و مشکل درکشان را برطرف میسازند. به او گفتم :پس خدا قلب را برای برطرف کردن شک و اشتباه در درک حواس پنجگانه آفریده، پس چگونه خداوند بندگان خود را بدون امام و راهنما رها کند که هنگام حیرت، شک و اختلاف به او مراجعه نکنند؟ او سکوت کرد و چیزی نگفت. (1) بنابراین معلوم میشود که نیاز انسان به امام معصوم کم تر از نیاز اعضا و حواس او به قلب نیست! اگر انسان در زندگی به قلب نیاز دارد، در امور حیات معنوی هم به امام معصوم نیازمند است. ثانیا: نیاز انسان به امام معصوم (ع) در ساحت امامت و هدایت باطنی اعمال اوست؛ امام همچنان که نسبت به ظاهر اعمال بشر پیشوا و راهنماست، در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد؛ اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر میکند. بسیار اتفاق میافتد که یکی از ما کسی را به امری نیک یا بد راهنمایی میکند، در حالی که به گفته خود عامل نمیباشد، ولی هرگز در انبیا و امامان معصوم (ع) که هدایت و رهبریشان به امر خداست، این حالت تحقق پیدا نمیکند. ایشان به راهی که هدایت میکنند و رهبری آن را برعهده دارند، خود نیز عاملاند. این هادیان خود در تحت هدایت خالق هستی قرار دارند و آنها با هدایت الهی، هادیان دیگران به سوی حیات معنوی میباشند؛ زیرا خدا، تا زمانی که کسی را هدایت نکند، هدایت دیگران را به دست او نمیسپارد و هدایت خاص خدایی، هرگز تخلف بردار نیست. بنابراین امام معصوم- که نه تنها در ساحت ظاهر- بلکه در ساحت باطنی و حیات معنوی نیز رهبر بشر است و حقایق اعمال با رهبری او سیر میکند و انسان به وجود چنین فرد معصوم و هدایتگری نیاز مبرم دارد؛ زیرا ولایت و رهبری باطنی اعمال بر عهده اوست. اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد. پس: بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام در این گونه امور تفاوتی ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها پوشیده است.(2) ثالثا: امام معصوم نه تنها برای آدمیان در ساحت تشریعی و اموری نظیر هدایت ظاهری و باطنی که به تفصیل بیان شد، مورد نیاز است، بلکه وجودش در نظام آفرینش لازم است و عالم و آدم به او نیازمندند، از این رو در آموزههای دینی در این باب آمده: (لو بقیت الارض بغیر امام لساخت ؛(3) اگر زمین بدون امام بماند، از هم متلاشی می گردد). در روایت دیگری فرمود: (لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها کما یموج البحر باهله؛ (4) اگر امام لحظهایی روی زمین نباشد، زمین همانند دریا دچار تلاطم شده و بر ساکنانش موج پیدا میکند). بر اساس این گونه روایات که تعدادشان هم زیاد است(5) به دست میآید که نیاز عالم و آدم به وجود امام از نیاز آن ها به هوا و اکسیژن بیش تر است؛ زیرا با نبود هوا تنها موجودات زنده از حیات ساقط میگردند، ولی با نبود امام عالم از هستی ساقط میشود. از این رو در برخی دعاها درباره وجود مقدس حضرت مهدی (عج)آمده: (ثم الحجه الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء؛(6) سپس حجت جانشین، قائم منتظر مهدی که امید جهانیان به اوست، آن که عالم به برکت فیض وجود او باقی است و به یمن وجود او مردم روزی می خورند و به وجود او، آسمان و زمین استوار و برقرار است). بنابراین از هر نظر انسان نیازمند امام است و بدون امام، نظام هستی در هر دو ساحت تکوین و تشریع، دچار مشکل خواهد شد؛ بلکه از هم فرو خواهد پاشید. پینوشتها: 1. کلینی، کافی ج1، ص170، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق. 2. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 119 تا 152، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش. 3. کافی ج 1، ص 179، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق. 4. همان . 5. همان . 6. مفاتیح الجنان، ص 156.
گرچه با آمدن مقام ختمی مرتبت دوره نبوت کامل شده وحجت بر مردم تمام گردیده، ولی باید توجه داشت:
اولا: انسان موجودی خردمند و مختار و در عین حال کمال جو است؛ از این رو و با توجه به کمی آگاهی، نیاز به هادی و راهنما دارد، تا او را در مسیر کمال و تعالی هدایت و راهنمایی کند. و این هادیان بشر- که ضرورت وجودشان ذکر شد- گاهی در کسوت پیامبر و نبی و زمانی، در کسوت امام اند.
طبق قانون ثابت و ضروری هدایت عمومی، هر نوع آفرینش از راه تکوین و آفرینش به سوی کمال و سعادت، هدایت و رهبری میشود؛ نوع انسان نیز- که یکی از انواع آفرینش است- از کلیت این قانون عمومی مستثنی نیست. انسان از راه غریزه واقع بینی و تفکر اجتماعی در زندگی خود به روشی خاص باید هدایت شود که سعادت دنیا و آخرتش را تأمین نماید!
لذا باید به نوعی، اعتقادات و وظایف عملی خود را درک نموده، روش زندگی خود را با آن ها تطبیق کند تا سعادت و کمال انسانی خود را به دست آورد.
تنها راه درک این برنامه زندگی- که به نام دین نامیده میشود- راه عقل نیست؛ بلکه از راه دیگری هم - که به نام وحی و نبوت که در برخی از پاکان جهان بشریت به نام انبیا یافت میشود- میتواند باشد.
پیامبران، وظایف انسانی مردم را به وسیله وحی از جانب خدا دریافت داشته، به مردم میرسانند تا در اثر به کار بستن آن ها تامین سعادت کنند.
روشن است که این دلیل، چنان که لزوم و ضرورت چنین درکی را در میان افراد بشر به ثبوت میرساند، هم چنین لزوم و ضرورت پیدایش افرادی را هم که پیکره دست نخورده این برنامه را حفظ کنند و در صورت لزوم به مردم برسانند، به ثبوت میرساند.
چنان که از راه عنایت خدایی لازم است اشخاصی پیدا شوند که وظایف انسانی را از راه وحی درک نموده، به مردم تعلیم کنند، هم چنان لازم است که این وظایف انسانی آسمانی برای همیشه در جهان انسانی محفوظ بماند و در صورت لزوم به مردم تعلیم داده شود، یعنی پیوسته اشخاصی باید وجود داشته باشند که دین خدا نزدشان محفوظ باشد و در وقت لزوم، در متن جامعهی بشری پیاده گردد.
کسی که متصدی حفظ و نگاهداری دین آسمانی است و از جانب خدا به این سمت اختصاص یافته، امام نامیده میشود.
بنابراین به همان دلیل که انسان برای حیات معنوی و به دست آوردن معارف وحیانی نیاز به پیامبر دارد، به همان دلیل هم نیاز به امام دارد، چون انسان، موجودی مکلف است و تکالیف دینی خود را از طریق پیامبر و بعد از او، از طریق امام معصوم به دست میآورد و راه دیگری برای آن وجود ندارد.
در این میان، مناظره هشام با برخی از عالمان اهل سنت شنیدنی است.
هشام میگوید:
روزی نزد عمرو بن عبید، عالم اهل بصره رفتم و به او گفتم : مسافرم، اجازه دهید سؤالی از شما داشته باشم، اجازه داد؛
گفتم : چشم دارید؟
گفت : این چه سؤالی است که میپرسی؟
گفتم :سؤالات من از همین نوع است!
گفت: گرچه سؤال احمقانهایی است، ولی بپرس.
سؤال خود را مجددا تکرار کردم.
گفت: بلی چشم دارم.
گفتم: با آن چکار میکنید؟
گفت: رنگ ها را میبینم.
سؤال کردم: آیا زبان دارید؟
گفت: بلی.
گفتم :با آن چکار میکنید؟
گفت: طعم غذا را میچشم.
سؤال کردم: قلب دارید؟
گفت: بلی.
گفتم: با آن چکار میکنید؟
گفت: هرچه حواس پنجگانه درک کند، با آن تمییز و تشخیص میدهم.
گفتم: آیا این حواس، از قلب تو بینیاز نیست؟
گفت: هر گاه حواس در درک آنچه مییابند، دچار اشتباه شوند، به قلب مراجعه میکنند و مشکل درکشان را برطرف میسازند.
به او گفتم :پس خدا قلب را برای برطرف کردن شک و اشتباه در درک حواس پنجگانه آفریده، پس چگونه خداوند بندگان خود را بدون امام و راهنما رها کند که هنگام حیرت، شک و اختلاف به او مراجعه نکنند؟
او سکوت کرد و چیزی نگفت. (1)
بنابراین معلوم میشود که نیاز انسان به امام معصوم کم تر از نیاز اعضا و حواس او به قلب نیست! اگر انسان در زندگی به قلب نیاز دارد، در امور حیات معنوی هم به امام معصوم نیازمند است.
ثانیا: نیاز انسان به امام معصوم (ع) در ساحت امامت و هدایت باطنی اعمال اوست؛ امام همچنان که نسبت به ظاهر اعمال بشر پیشوا و راهنماست، در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد؛ اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر میکند.
بسیار اتفاق میافتد که یکی از ما کسی را به امری نیک یا بد راهنمایی میکند، در حالی که به گفته خود عامل نمیباشد، ولی هرگز در انبیا و امامان معصوم (ع) که هدایت و رهبریشان به امر خداست، این حالت تحقق پیدا نمیکند. ایشان به راهی که هدایت میکنند و رهبری آن را برعهده دارند، خود نیز عاملاند.
این هادیان خود در تحت هدایت خالق هستی قرار دارند و آنها با هدایت الهی، هادیان دیگران به سوی حیات معنوی میباشند؛ زیرا خدا، تا زمانی که کسی را هدایت نکند، هدایت دیگران را به دست او نمیسپارد و هدایت خاص خدایی، هرگز تخلف بردار نیست.
بنابراین امام معصوم- که نه تنها در ساحت ظاهر- بلکه در ساحت باطنی و حیات معنوی نیز رهبر بشر است و حقایق اعمال با رهبری او سیر میکند و انسان به وجود چنین فرد معصوم و هدایتگری نیاز مبرم دارد؛ زیرا ولایت و رهبری باطنی اعمال بر عهده اوست.
اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد.
پس: بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام در این گونه امور تفاوتی ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها پوشیده است.(2)
ثالثا: امام معصوم نه تنها برای آدمیان در ساحت تشریعی و اموری نظیر هدایت ظاهری و باطنی که به تفصیل بیان شد، مورد نیاز است، بلکه وجودش در نظام آفرینش لازم است و عالم و آدم به او نیازمندند، از این رو در آموزههای دینی در این باب آمده:
(لو بقیت الارض بغیر امام لساخت ؛(3) اگر زمین بدون امام بماند، از هم متلاشی می گردد).
در روایت دیگری فرمود:
(لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها کما یموج البحر باهله؛ (4) اگر امام لحظهایی روی زمین نباشد، زمین همانند دریا دچار تلاطم شده و بر ساکنانش موج پیدا میکند).
بر اساس این گونه روایات که تعدادشان هم زیاد است(5) به دست میآید که نیاز عالم و آدم به وجود امام از نیاز آن ها به هوا و اکسیژن بیش تر است؛ زیرا با نبود هوا تنها موجودات زنده از حیات ساقط میگردند، ولی با نبود امام عالم از هستی ساقط میشود.
از این رو در برخی دعاها درباره وجود مقدس حضرت مهدی (عج)آمده:
(ثم الحجه الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء؛(6)
سپس حجت جانشین، قائم منتظر مهدی که امید جهانیان به اوست، آن که عالم به برکت فیض وجود او باقی است و به یمن وجود او مردم روزی می خورند و به وجود او، آسمان و زمین استوار و برقرار است).
بنابراین از هر نظر انسان نیازمند امام است و بدون امام، نظام هستی در هر دو ساحت تکوین و تشریع، دچار مشکل خواهد شد؛ بلکه از هم فرو خواهد پاشید.
پینوشتها:
1. کلینی، کافی ج1، ص170، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق.
2. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 119 تا 152، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش.
3. کافی ج 1، ص 179، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق.
4. همان .
5. همان .
6. مفاتیح الجنان، ص 156.
- [سایر] چه دلایلی بر ختم نبوت و رسالت توسط پیامبر اسلام- صلی الله علیه و آله وسلم- وجود دارد؟
- [سایر] چرا سلسله امامان در امام دوازدهم علیه السلام ختم میشود؟
- [سایر] شیعیان بر اساس چه دلایلی امامان خود را معصوم می دانند؟
- [سایر] نبوت پیامبران با معجزه شناخته می شود، معجزه امامان شیعه چیست؟
- [سایر] فلسفه ارسال انبیاء به جا و صحیح می باشد و غرض آن روشن است. اما چرا پس از پیامبر خاتم(ص) امامان(ع) آمدند؟ چرا همان روند ارسال انبیاء ادامه نیافت یا این که چرا زودتر امامان(ع) نیامدند و سلسله امامت آغاز نشد؟ نمی توانم در خصوص شروع امامت به دلیل قانع کننده ای برسم. فکر می کنم اصلا نیاز نبود.
- [سایر] آیا درست است که بگوییم امام معصوم به ما نیاز دارد؟
- [سایر] لطفاً منابعی پیرامون اسلام شناسی، امام زمان، نظر پیامبر و امامان دربارة زندگی شیعه واقعی را معرفی فرمایید؟
- [سایر] چرا شیعه به فرقه های متعدد منشعب شده؟ مگر پیامبر(ص) نام دوازده امام را ذکر نکرده بود؟
- [سایر] چرا پیامبر و امامان کنیز و غلام داشتند؟ آیا این بردهداری نیست؟
- [سایر] آیا افراد سنی مذهب به معصومیت پیامبر(ص) و امامان و اهل بیت (ع) اعتقاد دارند؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام دشنام دهد، یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام: دشنام دهد، یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
- [آیت الله بروجردی] اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام دشنام دهد، یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
- [امام خمینی] اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام دشنام دهد یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
- [آیت الله سیستانی] شخصی که به یکی از دوازده امام علیهمالسلام از روی دشمنی دشنام دهد ، نجس است . 9 شراب :
- [آیت الله سیستانی] اگر برای حرم یکی از امامان ، یا امامزادگان نذر کند و مصرف معیّنی را در نظر نداشته باشد ، باید آن را در تعمیر و روشنائی و فرش حرم و مانند اینها مصرف کند ، و اگر ممکن نشد یا آن حرم بکلی بی نیاز بود ، در راه کمک به زوّار مستمند آن حرم مصرف نماید .
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مکان خاص که مستلزم معصیت باشد , حرام است؛ ولی نماز باطل نیست; مثلاً اگر اقامه نماز جلوتر از قبر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) به فاصله کم , موجب هتک حرمت آن ذوات قدسی شود, حرام است؛ ولی نماز باطل نیست و اقامه نماز در مکان محاذی و همسطح با قبر معصوم(ع) حرام نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آلوده کردن حرم پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) اگر موجب هتک باشد حرام است و در این صورت تطهیر آن نیز واجب است، بلکه اگر بی احترامی هم نباشد احتیاط آن است که آن را تطهیر کنند.
- [آیت الله اردبیلی] نجس کردن حرم پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام حرام است و اگر یکی از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بیاحترامی باشد، پاک کردن آن واجب است، بلکه احتیاط مستحب آن است که اگر بیاحترامی نیز نباشد، آن را تطهیر کنند.
- [آیت الله جوادی آملی] :اگرچه امامان (ع) ،انفال را برای شیعیان حلال کرده اند؛ ولی تصرف در آن باید به اذن ولیّ مسلمین باشد . ولیّ مسلمین گاهی مجانی اذن می دهد و گاهی برای رعایت حال محرومان جامعه، با دریافت عوض , اجازه میدهد.