به محض آن که انسان در مقابل انجام دادن یا رها کردن کاری، حق انتخاب داشته باشد، و بتواند بین دو راه یکی را انتخاب کند، او را مختار می گویند. البته این اختیار مراتب و انواعی دارد. در یک مرتبه، اختیار صرفا در مقابل جبر فلسفی است. در این جا اگر بر روی شقیقه کسی اسلحه قرار دهند و بگویند این برگه را امضاء کن، او مختار است. هر چند که اگر امضاء نکند، کشته می شود. چون او می تواند امضاء نکردن را حتی به قیمت جان خود انتخاب کند. و در این جا نمی توانیم بگوییم شخص مجبور به امضاء کردن است. بلکه باید بگوییم او با اکراه امضاء کرده است. یعنی اگر چه باب میل خودش نبوده، امضاء کردن را انتخاب کرده است. اما یک مرتبه اختیار از این قوی تر است و شخص حتی برای انتخاب کردن، اکراهی هم ندارد. بلکه گزینه باب میل خود را انتخاب می کند. حال درباره دین داری، آنچه مسلم است اینکه جبر فلسفی وجود ندارد و تعداد قابل توجه کفار خود بهترین دلیل بر عدم وجود چنین جبری است و می فهمیم که اگر انسان مجبور به دین داری بود، پس هیچ کافری پیدا نمی شد. حال باید به سراغ سطح دوم اختیار برویم و بنگریم که آیا بشر برای انتخاب دین، با اکراه به سراغ آن می رود؟ آنچه مشخص است اینکه در این سطح اختیار، همگان در یک سطح نیستند. مثلا شخصی در خانواده ای متولد می شود که اگر بخواهد ایمان بیاورد، خانواده او را تحت فشار می گذارند و شخص نه تنها برای دین داری اکراهی ندارد، بلکه برای عدم دین داری اکراه دارد. همچنین جانب عکس این فرض نیز ممکن است که کسی دینداری را با اکراه قبول کند. اما نکته قابل توجه این است که از طرف دین و خدای متعال چنین اکراهی وجود ندارد. و آنچه مطرح است، در ابعاد اجتماعی زندگی می باشد، که اجتماع اقتضائاتی را به همراه خود می آورد و انسان ها هم برای باقی ماندن در اجتماع، مجبورند به قواعد آن تن در دهند. اما اختیار و جبری که در سوال مطرح شده است، امری ورای این دو است. یعنی بدون وجود جبر فلسفی و بدون در نظر گرفتن هیچ نوع اکراهی از جانب اجتماع، شخص از جانب عقل خود یک نوع جبری احساس می کند که حتما باید یک گزینه خاص را انتخاب کند. مثلا شخص بر لبه پرتگاه قرار گرفته و عقل او را مجبور می کند که به هیچ عنوان جلو نرود. یا غذایی مسموم در مقابل او قرار گرفته است و عقل شخص را مجبور می کند به هیچ عنوان آن غذا را نخورد و ... این نوع جبر در دین داری وجود دارد و هیچ شخص عاقلی نمی تواند خود را از تحت این نوع جبر خارج کند مگر آنکه حاکمیت عقل را در وجود خود از بین ببرد. و اقدامی غیر معقول انجام دهد. و باید توجه کرد که منظور از مختار بودن بشر، عدم وجود این نوع جبرها نیست. و طبیعتا با توجه به نواقص بشری، انسان در بسیاری از حیطه ها مجبور است. تولد و مرگ، صحت و مرض و ... این نوع جبرها فقط در ساحت مقدس ربوبی بی معناست و الا مخلوقی که حتی ضربان قلب او نیز به کنترل خودش نیست، نمی تواند ادعای اختیار مطلق کند. و اختیار بشری صرفا به این معناست که هر کسی حقیقتا با اعمال و رفتار خود، سعادت و شقاوتش را می آفریند. کسی که درس نخوانده، خودش به خاطر انتخاب بد مقصر است. کسی که گناه کرده، خودش به خاطر انتخاب بد، مقصر است. کما اینکه درس خواندن و فعل حسنه، ناشی از انتخاب درست بوده و مستحق پاداش است.
به محض آن که انسان در مقابل انجام دادن یا رها کردن کاری، حق انتخاب داشته باشد، و بتواند بین دو راه یکی را انتخاب کند، او را مختار می گویند. البته این اختیار مراتب و انواعی دارد.
در یک مرتبه، اختیار صرفا در مقابل جبر فلسفی است. در این جا اگر بر روی شقیقه کسی اسلحه قرار دهند و بگویند این برگه را امضاء کن، او مختار است. هر چند که اگر امضاء نکند، کشته می شود. چون او می تواند امضاء نکردن را حتی به قیمت جان خود انتخاب کند. و در این جا نمی توانیم بگوییم شخص مجبور به امضاء کردن است. بلکه باید بگوییم او با اکراه امضاء کرده است. یعنی اگر چه باب میل خودش نبوده، امضاء کردن را انتخاب کرده است.
اما یک مرتبه اختیار از این قوی تر است و شخص حتی برای انتخاب کردن، اکراهی هم ندارد. بلکه گزینه باب میل خود را انتخاب می کند.
حال درباره دین داری، آنچه مسلم است اینکه جبر فلسفی وجود ندارد و تعداد قابل توجه کفار خود بهترین دلیل بر عدم وجود چنین جبری است و می فهمیم که اگر انسان مجبور به دین داری بود، پس هیچ کافری پیدا نمی شد.
حال باید به سراغ سطح دوم اختیار برویم و بنگریم که آیا بشر برای انتخاب دین، با اکراه به سراغ آن می رود؟ آنچه مشخص است اینکه در این سطح اختیار، همگان در یک سطح نیستند. مثلا شخصی در خانواده ای متولد می شود که اگر بخواهد ایمان بیاورد، خانواده او را تحت فشار می گذارند و شخص نه تنها برای دین داری اکراهی ندارد، بلکه برای عدم دین داری اکراه دارد. همچنین جانب عکس این فرض نیز ممکن است که کسی دینداری را با اکراه قبول کند. اما نکته قابل توجه این است که از طرف دین و خدای متعال چنین اکراهی وجود ندارد. و آنچه مطرح است، در ابعاد اجتماعی زندگی می باشد، که اجتماع اقتضائاتی را به همراه خود می آورد و انسان ها هم برای باقی ماندن در اجتماع، مجبورند به قواعد آن تن در دهند.
اما اختیار و جبری که در سوال مطرح شده است، امری ورای این دو است. یعنی بدون وجود جبر فلسفی و بدون در نظر گرفتن هیچ نوع اکراهی از جانب اجتماع، شخص از جانب عقل خود یک نوع جبری احساس می کند که حتما باید یک گزینه خاص را انتخاب کند. مثلا شخص بر لبه پرتگاه قرار گرفته و عقل او را مجبور می کند که به هیچ عنوان جلو نرود. یا غذایی مسموم در مقابل او قرار گرفته است و عقل شخص را مجبور می کند به هیچ عنوان آن غذا را نخورد و ...
این نوع جبر در دین داری وجود دارد و هیچ شخص عاقلی نمی تواند خود را از تحت این نوع جبر خارج کند مگر آنکه حاکمیت عقل را در وجود خود از بین ببرد. و اقدامی غیر معقول انجام دهد.
و باید توجه کرد که منظور از مختار بودن بشر، عدم وجود این نوع جبرها نیست. و طبیعتا با توجه به نواقص بشری، انسان در بسیاری از حیطه ها مجبور است. تولد و مرگ، صحت و مرض و ... این نوع جبرها فقط در ساحت مقدس ربوبی بی معناست و الا مخلوقی که حتی ضربان قلب او نیز به کنترل خودش نیست، نمی تواند ادعای اختیار مطلق کند. و اختیار بشری صرفا به این معناست که هر کسی حقیقتا با اعمال و رفتار خود، سعادت و شقاوتش را می آفریند. کسی که درس نخوانده، خودش به خاطر انتخاب بد مقصر است. کسی که گناه کرده، خودش به خاطر انتخاب بد، مقصر است. کما اینکه درس خواندن و فعل حسنه، ناشی از انتخاب درست بوده و مستحق پاداش است.
- [سایر] علیرغم تهدید انسان به جهنم، چگونه می توان مدعی آزادی و عدم جبر شد؟
- [سایر] من چگونه به اصول دین معتقد شوم؟
- [سایر] فلسفه ی دخول مؤمن و کافر در دوزخ چیست؟
- [سایر] آیا امیرکبیر به جدایی دین از سیاست معتقد بود؟
- [سایر] آیا قرار دادن کوه طور بالای سر بنی اسرائیل و تهدید نمودن آنان به معنای اجباری شدن ایمان آنان است؟
- [آیت الله سبحانی] تهدید علیه مال و شرف مؤمن که به اخاذی از شخص ختم شود چه مقدار تعزیر دارد؟
- [سایر] آیا قرار دادن کوه طور بالای سر بنی اسرائیل و تهدید نمودن آنان به معنای اجباری شدن ایمان آنان است؟
- [سایر] آیا اگر کسی به ولایت فقیه معتقد نباشد کافر است و از دین خارج شده؟
- [سایر] خداوند با قرار دادن کوه طور بالای سر بنی اسرائیل آنها را تهدید کرد که اگر ایمان نیاورند کوه را رویشان می اندازد، ولی آیا ایمان آوردن اجباری هم می شود؟
- [سایر] آیا ممکن است خدا کافر اهل تحقیق را به بهشت ببرد و مومن مقلد را به جهنم بیاندازد؟
- [آیت الله مظاهری] حدود و تعزیرات به دو راه ثابت میشود: اوّل: شهادت دو مرد عادل. دوّم: اقرار خود شخص، ولی زنا یا لواط با شهادت چهار شاهد عادل یا چهار مرتبه اقرار خود شخص در چهار جلسه ثابت میشود. و اقرار باید با اختیار و بدون تهدید یا شکنجه و مانند اینها باشد.
- [آیت الله اردبیلی] در ذِبح کننده (اختیار) شرط نیست، پس اگر کسی از روی اکراه ولی با مراعات شرایط شرعی حیوان را ذبح کند، حلال و پاک است؛ همچنین لازم نیست بردن نام خدا از نظر ذبح کننده واجب باشد، پس اگر کسی معتقد به وجوب آن نباشد اما هنگام ذبح به قصد ذبح نام خدا را بر زبان جاری کند، کافی است.
- [آیت الله اردبیلی] اقرار کننده باید بالغ و عاقل و دارای قصد و اختیار باشد، بنابر این اقرار کودک، دیوانه، مست و یا کسی که به وسیله هیپنوتیزم در خواب بدون قصد و اختیار اقرار کرده و یا کسی که در حال تهدید یا زیر فشار جسمی یا روحی اقرار نموده، اعتبار ندارد؛ ولی اقرار بیمار در مرضی که به مرگ او منتهی میشود اجمالاً نافذ است، پس اگر مورد وثوق باشد همه آن صحیح است و گرنه نسبت به زاید بر ثلث مال نافذ نیست و نیز اقرار معلّق ثابت نمیشود.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی أه میت را غسل می دهد ، در حال اختیار بأید مسلمان دوازده امامی و نیز عاقل و مسائل غسل را بداند و بنابر احتیاط واجب بالغ هم باشد ، ولی اگر میت مسلمان غیر اثنی عشری را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد ، تکلیف ازو مؤمن اثنی عشری ساقط می شود .
- [آیت الله وحید خراسانی] در چهار جا تخلی حرام است اول در کوچه های بن بست در صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند دوم در ملک کسی که اجازه تخلی نداده است سوم در جایی که برای عده مخصوصی وقف شده است مثل بعضی از مدرسه ها چهارم در جایی که موجب هتک حرمت مومن یا یکی از مقدسات دین یا مذهب باشد
- [آیت الله وحید خراسانی] در چهار جا تخلی حرام است اول در کوچه های بن بست در صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند دوم در ملک کسی که اجازه تخلی نداده است سوم در جایی که برای عده مخصوصی وقف شده است مثل بعضی از مدرسه ها چهارم در جایی که موجب هتک حرمت مومن یا یکی از مقدسات دین یا مذهب باشد
- [امام خمینی] - ترجمه سوره حمد (بسم الله الرحمن الرحیم ) یعنی ابتدا می کنم بنام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر رحم می کند و در آخرت بر مؤمن رحم می نماید. (الحمد لله رب العالمین ) یعنی ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است.(الرحمن الرحیم ) یعنی در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم می کند.(مالک یوم الدین ) یعنی پادشاه و صاحب اختیار روز قیامت است. (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) یعنی فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم. (اهدنا الصراط المستقیم ) یعنی هدایت کن ما را به راه راست که آن دین اسلام است. (صراط الذین انعمت علیهم ) یعنی به راه کسانی که به آنان نعمت دادی که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند. (غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ) یعنی نه به راه کسانی که غضب کرده ای بر ایشان و نه آن کسانی که گمراهند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (اَلْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) یعنی: (ثنا و ستایش مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است.) (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم میکند.) (مالِکِ یَوْمِ الدّینِ) یعنی: (صاحب اختیار روز قیامت است.) (إیّاکَ نَعْبُدُ وَإیّاکَ نَسْتَعینُ) یعنی: (فقط تو را عبادت میکنیم و فقط از تو کمک میخواهیم.) (إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) یعنی: (ما را به راه راست (دین اسلام) هدایت کن.) (صِراطَ الَّذینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ) یعنی: (به راه کسانی که به آنان نعمت دادی (راه پیامبران و جانشینان آنان و شهداء و صدیقان).) (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضّالّینَ) یعنی: (نه به راه کسانی که بر آنان غضب کردهای و نه آنانی که گمراهند.)
- [آیت الله وحید خراسانی] ششم شک بین چهار و پنج در حالی که ایستاده است که باید بنشیند و تشهد بخواند و سلام نماز را بدهد و بنا بر مشهور بعد از نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا اورد ولی احتیاط واجب ان است که دو رکعت نماز نشسته را اختیار کند