آیا انسان مجبور نیست در حالی که غالبا تابع محیط می شود؟
انسان در زندگی خود تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد. خانواده، وراثت، محیط جامعه، نظام آموزشی، تاریخ از جمله این عوامل هستند. که می تواند اعمال و رفتار ما را شکل بدهند. اما می بینیم که ممکن است بین این عوامل تضاد وجود داشته باشد. عامل تاریخ به سمتی دعوت می کند، و آموزش به سمت دیگری می خواند! یا جامعه مطلبی را القا می کند و خانواده خلاف آن را می گوید. پس این عوامل علیرغم تاثیر گذاری بر انسان، حاکم و مسلط بر انسان نیستند. به همین دلیل مسیر جوامع انسانی همیشه به یک سمت خاص نیست. بلکه ممکن است هر روز تغییر کند. همان گونه که حضرت آدم(ع) تغییر کرد! حضرت آدم در یک روز مرتکب عصیان شد. اما روز بعد علیه عصیان خود عصیان کرد و مسیرش را تغییر داد. فرزند نوح، از مسیر پدر خارج می شود و همسر فرعون، شیفته پروردگار می شود و با متکبر خانه خویش همنوا نمی شود. پس ما نیز می توانیم بر خلاف مسیری که به ما القا شده گام برداریم. و حاکم اصلی اراده و اختیار خود شخص است.  و این مطلب اصلا قابل انکار نیست و هر دوره ای در اطراف خود می توانیم نمونه های فراوانی از آن بیابیم. عاملی که به ما کمک می کند، تا بین گزینه های مختلف یکی را انتخاب کنیم، نیروی عقل است که با سنجش بهترین گزینه را نشان می دهد. این گزینه ممکن است همراه القاء های پیرامونی باشد و ممکن است خلاف همه آن ها باشد. آنچه اهمیت دارد، سنجش صحیح است. با این حال اکثریت مردم، از عقل خویش تبعیت نمی کنند. (أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ؛[مائده/103] بیشتر آنها نمی ‌اندیشند) بلکه مثلا از آباء و اجداد خود تبعیت می کنند: (وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ؛[بقره/170] و هنگامی که به آنها گفته شود: (از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!) می‌گویند: (نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم.) آیا اگر پدران آنها، چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)؟) یا مثلا اکثرا تابع امیال نفسانی و شهوات خود می شوند: (أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؛[فرقان/43] آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟) اینجاست که پیامبران برای هشیار کردن بشر و بیدار کردن عقل او، فرستاده می شوند؛ تا زنجیرهای تقلید از گمراهی ها را از پای بشر باز کنند: (فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ ... وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ؛[1] خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته‌های انسان‌ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد ... و با ابلاغ احکام الهی، حجّت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندی‌های پنهان شده عقل‌ها را آشکار سازند.) بنابراین روشن می شود که انسان مجبور نیست و می تواند علیرغم القاهای جامعه، مسیر دیگری را مطابق عقل خویش برگزیند. [1]. خطبه اول نهج البلاغه.
عنوان سوال:

آیا انسان مجبور نیست در حالی که غالبا تابع محیط می شود؟


پاسخ:

انسان در زندگی خود تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد. خانواده، وراثت، محیط جامعه، نظام آموزشی، تاریخ از جمله این عوامل هستند. که می تواند اعمال و رفتار ما را شکل بدهند. اما می بینیم که ممکن است بین این عوامل تضاد وجود داشته باشد. عامل تاریخ به سمتی دعوت می کند، و آموزش به سمت دیگری می خواند! یا جامعه مطلبی را القا می کند و خانواده خلاف آن را می گوید. پس این عوامل علیرغم تاثیر گذاری بر انسان، حاکم و مسلط بر انسان نیستند.
به همین دلیل مسیر جوامع انسانی همیشه به یک سمت خاص نیست. بلکه ممکن است هر روز تغییر کند. همان گونه که حضرت آدم(ع) تغییر کرد! حضرت آدم در یک روز مرتکب عصیان شد. اما روز بعد علیه عصیان خود عصیان کرد و مسیرش را تغییر داد. فرزند نوح، از مسیر پدر خارج می شود و همسر فرعون، شیفته پروردگار می شود و با متکبر خانه خویش همنوا نمی شود.

پس ما نیز می توانیم بر خلاف مسیری که به ما القا شده گام برداریم. و حاکم اصلی اراده و اختیار خود شخص است.  و این مطلب اصلا قابل انکار نیست و هر دوره ای در اطراف خود می توانیم نمونه های فراوانی از آن بیابیم.
عاملی که به ما کمک می کند، تا بین گزینه های مختلف یکی را انتخاب کنیم، نیروی عقل است که با سنجش بهترین گزینه را نشان می دهد. این گزینه ممکن است همراه القاء های پیرامونی باشد و ممکن است خلاف همه آن ها باشد. آنچه اهمیت دارد، سنجش صحیح است.

با این حال اکثریت مردم، از عقل خویش تبعیت نمی کنند.
(أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ؛[مائده/103] بیشتر آنها نمی ‌اندیشند)

بلکه مثلا از آباء و اجداد خود تبعیت می کنند:
(وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ؛[بقره/170] و هنگامی که به آنها گفته شود: (از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!) می‌گویند: (نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم.) آیا اگر پدران آنها، چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)؟)

یا مثلا اکثرا تابع امیال نفسانی و شهوات خود می شوند:
(أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؛[فرقان/43] آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟)

اینجاست که پیامبران برای هشیار کردن بشر و بیدار کردن عقل او، فرستاده می شوند؛ تا زنجیرهای تقلید از گمراهی ها را از پای بشر باز کنند:
(فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ ... وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ؛[1] خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته‌های انسان‌ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد ... و با ابلاغ احکام الهی، حجّت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندی‌های پنهان شده عقل‌ها را آشکار سازند.)
بنابراین روشن می شود که انسان مجبور نیست و می تواند علیرغم القاهای جامعه، مسیر دیگری را مطابق عقل خویش برگزیند.

[1]. خطبه اول نهج البلاغه.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین