فرض کنید که بنده می دانم اگر شما نفت بر روی فرش بریزید و به آن کبریت بکشید، فرش می سوزد. آیا در این جا علم من، شما را مجبور کرده است که فرش را آتش بزنید؟ تاثیر علم خدای تعالی در عمل ما نیز چنین است. یا فرض کنید معلم در اوائل سال تحصیلی می فهمد که فلان شاگرد، با نمرات عالی قبول می شود و فلان شاگرد، در درس ها نمره قبولی نمی گیرد. آیا این علم سبب شده است که یکی نمرات خوب کسی کند و دیگری مردود شود؟ خدای تعالی ما را در سرنوشت خودمان موثر کرده و اجازه داده است که هر راهی را مایلیم، انتخاب کنیم: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُور؛[انسان/3]راه را به او نشان دادهایم. یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس. و با علم حضوری و وجدانی نیز درک می کنیم که هر راهی بخواهیم، می توانیم برویم. مولوی در دفتر پنجم مثنوی به زیبایی فرموده: این که فردا این کنم یا آن کنم *** این دلیل اختیار است ای صنم و آن پشیمانی که خوردی ز آن بدی *** ز اختیار خویش گشتی مهتدی جمله قرآن امر و نهی است و وعید *** امر کردن سنگ مرمر را که دید مساله اختیار از دسته مسائل سهل ممتنع است. هر کس با اندک درک و فهمی می تواند دریابد که کاملا مختار است و سرنوشتش به دست خودش سپرده شده است. به همین دلیل حتی کودک هم دست خود را از شی داغ به سرعت کنار می کشد. اما درک مسائل مرتبط بسیار با اختیار، برای عده ای سنگین است و توانایی هضم و فهم کامل آن را ندارند. و بهتر است کسانی که توانایی تحلیل کافی ندارند، به همان علم وجدانی خود اکتفا کنند و خود را وارد مسائلی نکنند که توانایی هضمش را نیافته اند. به همین دلیل است که ائمه بعضی را از ورود در مسائل مرتبط به جبر و اختیار نهی کرده اند: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوه؛ بحار الأنوار، ج1ص210] راه تاریکی است در آن قدم نزنید و دریای ژرفی است در آن داخل نشوید و راز خدائیست برای فهم آن خود را بزحمت نیفکنید.
فرض کنید که بنده می دانم اگر شما نفت بر روی فرش بریزید و به آن کبریت بکشید، فرش می سوزد. آیا در این جا علم من، شما را مجبور کرده است که فرش را آتش بزنید؟ تاثیر علم خدای تعالی در عمل ما نیز چنین است.
یا فرض کنید معلم در اوائل سال تحصیلی می فهمد که فلان شاگرد، با نمرات عالی قبول می شود و فلان شاگرد، در درس ها نمره قبولی نمی گیرد. آیا این علم سبب شده است که یکی نمرات خوب کسی کند و دیگری مردود شود؟
خدای تعالی ما را در سرنوشت خودمان موثر کرده و اجازه داده است که هر راهی را مایلیم، انتخاب کنیم:
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُور؛[انسان/3]راه را به او نشان دادهایم. یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس.
و با علم حضوری و وجدانی نیز درک می کنیم که هر راهی بخواهیم، می توانیم برویم. مولوی در دفتر پنجم مثنوی به زیبایی فرموده:
این که فردا این کنم یا آن کنم *** این دلیل اختیار است ای صنم
و آن پشیمانی که خوردی ز آن بدی *** ز اختیار خویش گشتی مهتدی
جمله قرآن امر و نهی است و وعید *** امر کردن سنگ مرمر را که دید
مساله اختیار از دسته مسائل سهل ممتنع است. هر کس با اندک درک و فهمی می تواند دریابد که کاملا مختار است و سرنوشتش به دست خودش سپرده شده است. به همین دلیل حتی کودک هم دست خود را از شی داغ به سرعت کنار می کشد.
اما درک مسائل مرتبط بسیار با اختیار، برای عده ای سنگین است و توانایی هضم و فهم کامل آن را ندارند. و بهتر است کسانی که توانایی تحلیل کافی ندارند، به همان علم وجدانی خود اکتفا کنند و خود را وارد مسائلی نکنند که توانایی هضمش را نیافته اند. به همین دلیل است که ائمه بعضی را از ورود در مسائل مرتبط به جبر و اختیار نهی کرده اند:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوه؛ بحار الأنوار، ج1ص210] راه تاریکی است در آن قدم نزنید و دریای ژرفی است در آن داخل نشوید و راز خدائیست برای فهم آن خود را بزحمت نیفکنید.
- [سایر] اگر خداوند به سرنوشت انسان از روز ازل تا ابد آگاه است، با اختیار انسان چگونه سازگار است؟
- [سایر] آیا پرستش خداوند متعال منافاتی با آزادی انسان دارد؟
- [سایر] آیا آیاتی از قرآن که تاکید بر درخواست از خدا دارد با توسل منافاتی ندارد؟
- [سایر] اختیار انسان چطور با علم خداوند به اسرار درونی او و بحث قضا و قدر جور در می آید؟
- [سایر] چرا انسانهای گناهکار به جهنم می روند این سرنوشت آنان بوده که خداوند تعیین کرده است؟
- [سایر] چگونه با اعتقاد به معلوم بودن سرنوشت انسان در نزد خدا، جبر نداریم؟
- [سایر] اگر شیطان بر انسان سجده می کرد و از امر خداوند سرپیچی نمی کرد آنگاه سرنوشت ما چگونه بود؟
- [سایر] جبر و اختیار که در علم کلام از آن بحث می شود به چه معناست؟
- [سایر] قرآن کلام خدا یا کلام بشر؟
- [سایر] قرآن کلام خدا یا کلام بشر؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] موقع تخلی باید طرف جلوی بدن یعنی شکم و سینه رو به قبله و پشت به قبله نباشد و مراد از قبله جهتی است که در حال علم و اختیار باید نماز به آن طرف خوانده شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی که رشید است و میتواند در مال خود تصرّف کند (محجور و سفیه نیست) با قصد و اختیار چیزی را در راه خدا وقف کند از ملک او خارج میشود و برای آن کار متعیّن میشود.
- [آیت الله مظاهری] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند گرچه آن علم، علم دینی نباشد، میشود به او زکات داد.
- [آیت الله اردبیلی] در ذِبح کننده (اختیار) شرط نیست، پس اگر کسی از روی اکراه ولی با مراعات شرایط شرعی حیوان را ذبح کند، حلال و پاک است؛ همچنین لازم نیست بردن نام خدا از نظر ذبح کننده واجب باشد، پس اگر کسی معتقد به وجوب آن نباشد اما هنگام ذبح به قصد ذبح نام خدا را بر زبان جاری کند، کافی است.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که مکلّف و عاقل است اگر از روی اختیار و علم به حرمت، شراب بخورد، در دفعه اوّل و دوم باید هشتاد تازیانه به او بزنند و در دفعه سوم باید او را بکشند و چنانچه مرد باشد لازم است برای تا زیانه زدن بدن او را غیر از عورتش برهنه کنند.
- [آیت الله مظاهری] لباس نمازگزار شش شرط دارد: شرط اوّل: لباس و بدن نمازگزار پاک باشد و اگر کسی عمداً و در حال اختیار و با علم، با بدن و لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل است، ولی اگر در حال ناچاری یا ندانستن اینکه لباس یا بدن او نجس است یا ندانستن مسئله باشد، مانعی ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که مکلف و عاقل است اگر از روی اختیار و علم به حرمت؛ شراب بخورد؛ در دفعه اول و دوم باید تمام بدنش را غیر از عورت برهنه کنند و هشتاد تازیانه به او بزنند و در دفعه سوم باید او را بکشند.
- [آیت الله خوئی] کسی که مکلف و عاقل است اگر از روی اختیار و علم به حرمت، شراب بخورد، در دفعة اوّل و دوّم باید هشتاد تازیانه به او بزنند و در دفعة سوّم او را بکشند و چنانچه مرد باشد لازم است برای تازیانه زدن بدن او را غیر از عورتش برهنه کنند.
- [آیت الله بهجت] پاک کردن مخرج غائط با چیزهای مقدس که احترام آنها لازم است مانند کاغذی که اسم خدا یا پیامبران بر آن نوشته شده حرام است و ممکن است در صورت علم و عمد موجب کفر شود که در این صورت به سبب کافر شدن تمام بدن نجس می شود . ولی در صورت عدم علم و عمد، یا غفلت یا خوانا نبودن نوشته ، اظهر حصول طهارت است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنان چه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد. ولی احتیاط برای اهل علم نگرفتن زکات است مگر در صورتی که از تحصیل مخارج عاجز باشند ولکن جایز است اشتغال به تحصیل علم هر چند باعث عجز از تحصیل نفقه بشود.