طبیعت انسان همین گونه است. انسان با دیدن نقص ها و کمبودها، به سمت رافع نقص ها و کمبود ها می رود. و اگر نقصی نداشته باشد، شروع به طغیان می کند: کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَی؛(علق/6) أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنیَ؛(علق/7) حقا که آدمی نافرمانی میکند، هر گاه که خویشتن را بینیاز بیند. البته تطابق این آیه با سوال به این دلیل است که اکثر انسان ها در حد نیازهای مادی باقی می مانند. و جز زندگی دنیایی نمی بینند. و الا کسی که نگاهش فراتر از این عالم حیوانی است، دایره گسترده ای از نقص ها و نیازها به خدای تعالی را می بیند، و هر لحظه که در مسیر انسانیت صعود می کند، خود را محتاج تر می بیند، هر چند تمام ثروت های دنیا را داشته باشد. قرآن حال انسان ناسپاس را این گونه بیان می کند که : فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ؛(عنکبوت/65) هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند) امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند! و اگر انسان به دلیل همین نیازهای مادی نیز به سمت خدای تعالی برود، این امر نیز ناپسند نیست. چون مسیر تکامل از مراحل پایین شروع می شود. کودک در ابتدا، با اکراه به مدرسه می رود و دوست دارد بیشتر بخوابد و بازی کند، تا اینکه به دنبال کسب علم باشد، اما همین اکراه او را به جایی می رساند، که شیفته علم و تحصیل می شود. پس کسی که به دلیل همین نیازهای مادی به سراغ خدای تعالی رفته، باید این فرصت را مغتنم شمرده، تا مهمان همیشگی در خانه خدا شود. البته این بحث درباره یاد و ذکر حقیقی است. اما در بعضی جاها نیز اسم خدا بهانه ای است تا بعضی به خواسته های مادی برسند، بدون اینکه واقعا اعتقاد و ذکری در میان باشد. چون شعارهای دین، به نفع مظلومانو علیه ظالمان است، عده ای که به استضعاف کشیده شده، شعارهای دین را بهانه می کنند. هر چند در قلبشان اصلا به آن اعتقاد ندارند. و نمونه این افراد نیز در جامعه بسیار دیده می شوند. کسی که اصلا اهل دیانت نیست، اما برای کسب دنیا، در پشت شعارهای دینی سنگر می گیرد و از آن ها دم می زند. ((طبقه مستضعف) علاوه بر اینکه به ندای فطرت خود پاسخ میگوید، به حقوق از دست رفته خود نیز نائل میگردد. برای او پیوستن به گروه اهل ایمان، هم فال است و هم تماشا. این است که اکثر گروندگان به پیامبران از مستضعفاناند و اقلیت از غیر اینها.) (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، ص465)
طبیعت انسان همین گونه است. انسان با دیدن نقص ها و کمبودها، به سمت رافع نقص ها و کمبود ها می رود. و اگر نقصی نداشته باشد، شروع به طغیان می کند:
کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَی؛(علق/6) أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنیَ؛(علق/7) حقا که آدمی نافرمانی میکند، هر گاه که خویشتن را بینیاز بیند.
البته تطابق این آیه با سوال به این دلیل است که اکثر انسان ها در حد نیازهای مادی باقی می مانند. و جز زندگی دنیایی نمی بینند. و الا کسی که نگاهش فراتر از این عالم حیوانی است، دایره گسترده ای از نقص ها و نیازها به خدای تعالی را می بیند، و هر لحظه که در مسیر انسانیت صعود می کند، خود را محتاج تر می بیند، هر چند تمام ثروت های دنیا را داشته باشد.
قرآن حال انسان ناسپاس را این گونه بیان می کند که :
فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ؛(عنکبوت/65) هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند) امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند!
و اگر انسان به دلیل همین نیازهای مادی نیز به سمت خدای تعالی برود، این امر نیز ناپسند نیست. چون مسیر تکامل از مراحل پایین شروع می شود. کودک در ابتدا، با اکراه به مدرسه می رود و دوست دارد بیشتر بخوابد و بازی کند، تا اینکه به دنبال کسب علم باشد، اما همین اکراه او را به جایی می رساند، که شیفته علم و تحصیل می شود. پس کسی که به دلیل همین نیازهای مادی به سراغ خدای تعالی رفته، باید این فرصت را مغتنم شمرده، تا مهمان همیشگی در خانه خدا شود.
البته این بحث درباره یاد و ذکر حقیقی است. اما در بعضی جاها نیز اسم خدا بهانه ای است تا بعضی به خواسته های مادی برسند، بدون اینکه واقعا اعتقاد و ذکری در میان باشد. چون شعارهای دین، به نفع مظلومانو علیه ظالمان است، عده ای که به استضعاف کشیده شده، شعارهای دین را بهانه می کنند. هر چند در قلبشان اصلا به آن اعتقاد ندارند. و نمونه این افراد نیز در جامعه بسیار دیده می شوند. کسی که اصلا اهل دیانت نیست، اما برای کسب دنیا، در پشت شعارهای دینی سنگر می گیرد و از آن ها دم می زند.
((طبقه مستضعف) علاوه بر اینکه به ندای فطرت خود پاسخ میگوید، به حقوق از دست رفته خود نیز نائل میگردد. برای او پیوستن به گروه اهل ایمان، هم فال است و هم تماشا. این است که اکثر گروندگان به پیامبران از مستضعفاناند و اقلیت از غیر اینها.) (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، ص465)
- [آیت الله شبیری زنجانی] مقصود از غنی و غیر فقیر که زکات فطره بر او واجب است؛ کیست؟
- [سایر] غنی بودن خدا را از نظر عقلی اثبات کنید؟
- [سایر] غنی بودن خدا را از نظر عقلی اثبات کنید؟
- [سایر] مراد خداوند آنجا که میفرماید: (افرادی که در دنیا کور هستند، در آخرت هم کور خواهند بود)، چیست؟ آیا شخص کور در آخرت هیچگونه احساس و درک و مشاهدهای نخواهد داشت؟
- [سایر] آیا رفتارهای نیک و بد به ظاهر مساوی افراد ثروتمند و سالم و اشخاص تنگدست و بیمار، پاداش برابری دارند؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا جایز است به فقیر آن قدر زکات داد که به طور کلّی غنی شود، به طوری که در سالهای بعد هم نیاز به دریافت زکات نداشته باشد؟
- [سایر] یاد امام حسین(ع) چه تاثیری در یاد خداوند دارد؟
- [سایر] اگر انسان در هنگام رفاه به یاد خدا باشد، خداوند به هنگام سختیهایش به یاد او خواهد بود؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] این روزها بحث قطع یارانه بعضی افراد در دولت بالاگرفته است. سوال من این است که قطع یارانه فرد در حالی که ایرانی است و از این آب و خاک سهمی دارد (چه غنی و چه فقیر) بدون رضایت شخص اشکالی ندارد؟ چون گفته می شود امام علی (ع) فقیر و غنی را به یک اندازه از بیت المال سهم می دادند ؛ می خواستم حکم شرعی آن را بدانم ؟
- [سایر] آیه شریفه قرآن کریم در مورد اینکه انسان اگر در هنگام رفاه به یاد خدا باشد خداوند در هنگام سختیهایش به یاد او خواهد بود چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، میتواند زکات را از خود آنها بدهد، ولی اگر همه سالم و بیعیب و جوان باشند، نمیتواند زکات آنها را از بیمار یا معیوب یا پیر بدهد، بلکه اگر بعضی از آنها بیمار و برخی سالم و دستهای معیوب و دسته دیگر بیعیب و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است که برای زکات آنها سالم و بیعیب و جوان را بدهد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که سرپرست اولاد صغیر میّت شده و وصیّت کننده برای او اجرتی معیّن نکرده فقیر باشد یا غنی میتواند از اموال صغیر برای خدمات و کارهای خود اجرت مناسب را بردارد، هر چند برداشتن اجرت در صورتی که غنی باشد خلاف احتیاط است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود مگر آن که شخص غنی نان خور فقیر باشد که در این صورت احتیاط لازم آن است که غنی فطره خود را بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر پیش از غروب، بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد یا فقیر غنی گردد، در صورتی که سایر شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر پیش از مغرب یا مقارن آن بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنی شود، در صورتی که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر پیش از غروب بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنی شود، در صورتی که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله سبحانی] اگر پیش از غروب بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنی شود، در صورتی که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . جایز است در یک دفعه مقداری زکات به فقیر بدهند که غنی شود، ولی اگر به مقدار مخارج یک سال گرفت بعد نمیتواند، تا به قدر مخارج سال دارد بگیرد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر پیش از غروب بچه بالغ شود یا دیوانه عاقل گردد یا فقیر غنی شود در صورتی که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد باید زکات فطره را بدهد
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر پیش از غروب یا مقارن غروب بچه بالغ شود؛ یا دیوانه عاقل گردد؛ یا فقیر غنی شود؛ در صورتی که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد؛ باید زکاه فطره را بدهد.