انسان دارای نداهای متفاوتی از درون خویش است. و این مساله هیچ نیازی به دلیل ندارد. چون هر کسی با علم حضوری آن را از درون خویش می یابد. این نداهای درونی در بعضی موارد ممکن است با یکدیگر متعارض بوده و هر کدام انسان را به جهتی متفاوت دعوت کنند. از سویی گرایش ها و احساسات انسان را دعوت به انجام فعلی می کنند و از سویی نیز عقل دستوری به انسان می دهد. در هنگامی که سخن دل با سخن عقل متفاوت می شود، انسان نیاز به معیار و ضابطه ای برای تشخیص صحیح از باطل دارد. تا موفق به تصمیم گیری شود. در این هنگام با این سوال مواجه می شود که کدام ندای درونی را بپذیرد؟ عقل یا احساسات؟ در جواب به این سوال شاید دقت به تجربه هایی که داشته ایم برایمان کفایت کند. شاید در حادثه ای دچار احساس خشم شده باشیم و در پی آن عملی انجام داده باشیم که به غلط بودن آن، (پس از رفع احساس) صد در صد معتقد شده باشیم. مثل اینکه خدای ناکرده به شخصی آسیب بی جا رسانده باشیم. یا اینکه ممکن است با دیدن رنج یک انسان مجروح احساساتمان به غلیان دربیاید و به او لیوانی آب دهیم، در حالی که آب برای او بسیار مضر است و ممکن است جانش را بگیرد و ... از این تجربه ها درس می گیریم که هر جا بین سخن دل و عقل تعارضی به وجود آمد، باید احساسات و سخن دل را با عقل ضابطه مند کنیم. معیار و ضابطه بودن عقل هرگز به معنای بی ارزش بودن دل و دستورات او نیست. بلکه سخنان دل در اصل و اساس صحیح است و باید افراط و تفریط آن را با عقل از بین برد. مثلا احساس خشم بسیار نیکوست و الا کسی در مقابل دشمن دفاعی انجام نمی دهد. اما اگر همین خشم به صورت افراطی اعمال شود، انسان ممکن است به همسر یا فرزندان خود آسیب برساند! یا احساس نسبت به جنس مخالف در اصل و اساس هیچ اشکالی ندارد و جزئی از خلقت نیکوی خداست. اما این احساس در حالت متعادل باید به ازدواج منجر شود و اگر به افراط کشانده شود، ممکن است حتی به خودکشی یا قتل طرف مقابل نیز منجر بشود. پس دل و عقل دو جهت وجودی ما هستند که هر دو ارزشمند هستند. اما باید در موارد تعارض دل و عقل با عقل، احساسات را متعادل کنیم و از خطا و اشتباه بپرهیزیم.
انسان دارای نداهای متفاوتی از درون خویش است. و این مساله هیچ نیازی به دلیل ندارد. چون هر کسی با علم حضوری آن را از درون خویش می یابد. این نداهای درونی در بعضی موارد ممکن است با یکدیگر متعارض بوده و هر کدام انسان را به جهتی متفاوت دعوت کنند. از سویی گرایش ها و احساسات انسان را دعوت به انجام فعلی می کنند و از سویی نیز عقل دستوری به انسان می دهد.
در هنگامی که سخن دل با سخن عقل متفاوت می شود، انسان نیاز به معیار و ضابطه ای برای تشخیص صحیح از باطل دارد. تا موفق به تصمیم گیری شود. در این هنگام با این سوال مواجه می شود که کدام ندای درونی را بپذیرد؟ عقل یا احساسات؟
در جواب به این سوال شاید دقت به تجربه هایی که داشته ایم برایمان کفایت کند. شاید در حادثه ای دچار احساس خشم شده باشیم و در پی آن عملی انجام داده باشیم که به غلط بودن آن، (پس از رفع احساس) صد در صد معتقد شده باشیم. مثل اینکه خدای ناکرده به شخصی آسیب بی جا رسانده باشیم. یا اینکه ممکن است با دیدن رنج یک انسان مجروح احساساتمان به غلیان دربیاید و به او لیوانی آب دهیم، در حالی که آب برای او بسیار مضر است و ممکن است جانش را بگیرد و ...
از این تجربه ها درس می گیریم که هر جا بین سخن دل و عقل تعارضی به وجود آمد، باید احساسات و سخن دل را با عقل ضابطه مند کنیم.
معیار و ضابطه بودن عقل هرگز به معنای بی ارزش بودن دل و دستورات او نیست. بلکه سخنان دل در اصل و اساس صحیح است و باید افراط و تفریط آن را با عقل از بین برد. مثلا احساس خشم بسیار نیکوست و الا کسی در مقابل دشمن دفاعی انجام نمی دهد. اما اگر همین خشم به صورت افراطی اعمال شود، انسان ممکن است به همسر یا فرزندان خود آسیب برساند! یا احساس نسبت به جنس مخالف در اصل و اساس هیچ اشکالی ندارد و جزئی از خلقت نیکوی خداست. اما این احساس در حالت متعادل باید به ازدواج منجر شود و اگر به افراط کشانده شود، ممکن است حتی به خودکشی یا قتل طرف مقابل نیز منجر بشود.
پس دل و عقل دو جهت وجودی ما هستند که هر دو ارزشمند هستند. اما باید در موارد تعارض دل و عقل با عقل، احساسات را متعادل کنیم و از خطا و اشتباه بپرهیزیم.
- [سایر] برای این که انسان در انتخاب همسر گرفتار احساسات نشود و از روی عقل تصمیم بگیرد چه باید بکند؟
- [سایر] چرا وقتی پیامبر دستور دادند که برای من قلم و کاغذ بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم تا گمراه نشوید حضرت علی که تابع و همراه همیشه و یار پیامبر (ص) هستند این دستور را اجابت نکردند ؟
- [سایر] چرا باید تعبدی بودن احکام را بپذیریم؟
- [سایر] ولی فقیه اول باید دلیل و مدرک ارائه کند و بعد فتوا و دستور؛ و هر شخصی باید بر اساس عقل خود تصمیم بگیرد وگرنه بر خلاف احادیثی است که عقل را حجت باطنی میداند!؟
- [سایر] چرا باید بدون دلیل علمی احکام اسلام را بپذیریم؟
- [سایر] آیا ماجرای دستور امام صادق(ع) به یکی از صحابهاش مبنی بر اینکه داخل تنور برود درست است!؟ اگر درست است پس عقل انسان کجا میرود؟
- [سایر] با توجه به سخن امام علی (ع) در نهج البلاغه که زنان از نظر ایمان و عقل و بخت ناقص اند، آیا نماز و روزه به تنهایی می توانند معیاری برای سنجش ایمان باشند، در حالی که بسیاری از مردان نیز این دو را به جا نمی آورند! و اساسا ایمان، از نظر امام علی (ع) در این سخن یعنی چه؟ چرا که زنان قضای روزه های خود به جا می آورند و نخواندن نماز در مدت حیض دستور خداوند است. تعریف عقل در اسلام چیست و آیا شهادت دادن می تواند به تنهایی معیاری برای سنجش عقل زن و یک انسان باشد؟ و اگر منظور، احساسات زن باشد، آیا این مورد در باره قضاوت بر میزان عقل او منطقی است؟ در متن عربی این خطبه، کلمه نقص به کار رفته است. معانی مختلف و کاربردهای آن را ذکر کنید؟ اگر امام علی (ع) این سخن را به خاطر عایشه فرمودند؛ چرا در آن به همه زنان اشاره کرده اند؟
- [سایر] چرا باید غیبت امام زمان علیه السلام را بدون دلیل بپذیریم؟
- [سایر] اگر بپذیریم که خدا خالق مطلق است و صفات حق تعالی مثل ذات مقدسشان ازلی و ابدی است پس باید این را هم بپذیریم که مخلوقاتی از ازل بوده اند؟
- [سایر] آیا وحی تابع پیامبر صلی الله علیه و آله است یا پیامبر تابع وحی؟ چرا؟
- [آیت الله سیستانی] در بیمه مدت بخصوصی شرط نیست، بلکه تابع توافق طرفین قرارداد یعنی بیمهگزار و بیمهگر است.
- [آیت الله وحید خراسانی] در صحت عقد بیمه مدت معینی معتبر نیست که باید مثلا یکساله باشد یا دو ساله یا بیشتر بلکه تابع توافق بیمه شونده و بیمه کننده است
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند شیعه و مؤمن و دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند، دوازده امامی، و دارای عقل و عفت و صورت نیکو باشد، و مکروه است کم عقل یا غیر دوازده امامی یا بد صورت، یا بدخلق، یا زنازاده باشد، و نیز مکروه است دایهای بگیرند که شیرش از بچهای است که از زنا به دنیا آمده باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است دایه ای که برای طفل می گیرند دوازده امامی و دارای عقل و عفت و صورت نیکو باشد و مکروه است کم عقل یا بد صورت یا بد خلق یا زنا زاده باشد و نیز مکروه است دایه ای بگیرند که بچه ای که دارد از زنا بدنیا امده باشد
- [آیت الله نوری همدانی] مستحّب است دایه ای که برای طفل می گیرند ، دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد و مکروه است کم عقل یا بد صورت ، یا بد خُلق ، یا زنازاده باشد و نیز مکروه است زنی را دایه بگیرند که شیرش از بچّه ای است که از زنا به دنیا آمده است . مسائل متفرقه شیر دادن :
- [آیت الله بروجردی] مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند، دوازده امامی و دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد و مکروه است کم عقل، یا غیر دوازده امامی، یا بد صورت، یا بد خلق، یا زنا زاده باشد و نیز مکروه است دایهای بگیرند که بچهای که دارد از زنا به دنیا آمده باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در روایات آمده است دایه ای را باید برای طفل انتخاب کرد که دارای عقل و ایمان و عفت و صورت نیکو باشد و از گرفتن دایه کم عقل یا غیرمؤمنه یا بدصورت و کج خلق یا زنازاده خودداری شود و همچنین از انتخاب دایه ای که بچه او از زنا به دنیا آمده و شیرش شیر زنازاده است پرهیز شود.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند، دوازده امامی و دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد و مکروه است زن کم عقل یا غیر دوازده امامی یا بد صورت یا بد خلق یا زنازداه، کودک را شیر بدهد و نیز مکروه است دایهای بگیرند که بچّهای که دارد از راه زنا به دنیا آمده باشد.