دین هایی که اکنون در دنیا رواج دارند، موضع یکسانی نسبت به عقل ندارند. پس بهتر است در جواب به این مساله، دین را مشخص کرده و سپس به آن پاسخ بگوییم. که طبیعتا با توجه به مخاطبان این پرسش و پاسخ، باید نظر اسلام را در این باره بیان کنیم. از نظر اسلام، دین حق مطابق سرشت و خلقت انسان است و تمام ذاتیات انسان به بهترین شکلی در نظر گرفته شده اند. بنابر این به عقل نیز بها داده شده است. در ابتدای دین داری، که باید اصول دین را با فهم عقلانی یافت و سپس وارد دین شد. یعنی بدون عقل و نقش آن، در اسلام دین داری شروع نمی شود. و در ادامه نیز هیچ جا، عقل سلیم از اعتبار ساقط نمی شود و لحظه به لحظه وجود دارد و نقش آفرینی می کند. حتی در آن جا که حوزه ورود عقل نیست و مسیر با قلب انسانی طی می شود و معارف با سیر و سلوک به دست می آید، عقل به عنوان ناظری حضور دارد، تا اگر مکاشفات دچار آسیبی شده اند، عقل آن را از اعتبار ساقط کند. و در بیان وحیانی نیز، عقل باید حضور جدی داشته باشد، تا به درک مطالب بپردازد. و دلالت های غلط را از درجه اعتبار ساقط کند. و اگر در موضعی مطلب وحی، متناقض با عقل درک شد، پی به خلل و انحراف بیان می بریم و می یابیم که وحی چنین معنایی نمی تواند داشته باشد. چون عقلی که اثبات کننده اصل صحت وحی و نیاز به آن بوده، نمی تواند از اعتبار ساقط شود و معنایی ضد عقل را بپذیرد. البته در تمام این مراحل باید مراقبت نمود که عقل سلیم ملاک قرار بگیرد. چون به وضوح می بینیم که افراد متعددی با تمسک به عقل اظهار نظر می کنند و مطالبی متناقض با یکدیگر بیان می کنند. مثلا فیلسوفی با بیان عقلانی مدعی اختیار می شود و فیلسوف دیگر با همین شیوه مدعی جبر می شود. طبیعتا هر دو گفتار درست نخواهد بود. پس در بعضی مقاطع، بیان به ظاهر عقلانی است و مطابق عقل سلیم نمی باشد. در نتیجه آنچه ملاک است، عقل سلیم است و عقلی که با شائبه هایی چون تقلید از اکثریت، تقلید از گذشتگان، مسلم پنداشتن ظن و ... از سلامت خارج شده، از منظر عقلانی نیز اعتباری ندارد. و در حقیقت عقل نیست. در پایان بیان زیبای شهید مطهری درباره جایگاه عقل در اسلام را نقل می کنیم: ( در مورد عقل- ای افسوس!- شما کدام کتاب مذهبی را در دنیا پیدا میکنید که به اندازه قرآن برای عقل احترام قائل شده باشد؟ شما چنین افتخاری را که در فقه اسلامی- مخصوصاً در فقه شیعه- هست در کجای دنیا پیدا میکنید؟ وقتی که منابع تشریع را ذکر میکنند، میگویند کتاب، سنت، اجماع (یعنی عمل قطعی که دلیل باشد بر اینکه از پیغمبر رسیده است)، چهارم عقل. این عقلی که دنیای مسیحی راه نمیدهد از نزدیکِ مذهب عبور کند، اسلام او را به عنوان یکی از منابع تشریع خودش میشمارد. ما در قرآن هیچ جا تعبیری نمیبینیم که کلمه تند و خشنی به کار برده باشد مگر یکی دوجا. یک جا درباره کسانی است که تعقل نمیکنند: وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ [یونس/100] او پلیدی را بر کسانی که خرد خویش به کار نمیبندند مقرر میکند. یک نکته دیگر هم خیلی جالب است. شما در میان هو کردنها یعنی در میان تقبیح کردن دیگران، انواع تقبیحها را میبینید. یکی به دیگری میگویدای بی حمیّت! دیگری میگوید: ای بیدین! یک جمله روشنفکرانه اخیراً در زمان ما پیدا شده است؛ روشنفکرها وقتی میخواهند دیگران را تحقیر کنند میگویند برو مرتجع، برو کهنه فکر، برو مقلّد؛ روشنفکر باش. اولین کتابی در دنیا که وقتی خواسته دیگری را تحقیر کند او را به ارتجاع نسبت داده، قرآن است. قرآن وقتی کافر را تحقیر میکند میگوید برو بیشعور، برو پیرو آباء و اجداد، برو غیرقادر به تجزیه و تحلیل: أَ فَلا یَعْقِلُونَ- أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ عقلت کجاست؟ تو که اهل"إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ [زخرف/23] : پدرانمان را بر آیینی یافتیم" هستی! برو دنبال کارت! کدام کتاب را شما پیدا میکنید که چنین منطق و چنین لحنی داشته باشد غیر از قرآن؟)[1] [1]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج21، ص: 464.
دین هایی که اکنون در دنیا رواج دارند، موضع یکسانی نسبت به عقل ندارند. پس بهتر است در جواب به این مساله، دین را مشخص کرده و سپس به آن پاسخ بگوییم. که طبیعتا با توجه به مخاطبان این پرسش و پاسخ، باید نظر اسلام را در این باره بیان کنیم.
از نظر اسلام، دین حق مطابق سرشت و خلقت انسان است و تمام ذاتیات انسان به بهترین شکلی در نظر گرفته شده اند. بنابر این به عقل نیز بها داده شده است. در ابتدای دین داری، که باید اصول دین را با فهم عقلانی یافت و سپس وارد دین شد. یعنی بدون عقل و نقش آن، در اسلام دین داری شروع نمی شود.
و در ادامه نیز هیچ جا، عقل سلیم از اعتبار ساقط نمی شود و لحظه به لحظه وجود دارد و نقش آفرینی می کند. حتی در آن جا که حوزه ورود عقل نیست و مسیر با قلب انسانی طی می شود و معارف با سیر و سلوک به دست می آید، عقل به عنوان ناظری حضور دارد، تا اگر مکاشفات دچار آسیبی شده اند، عقل آن را از اعتبار ساقط کند.
و در بیان وحیانی نیز، عقل باید حضور جدی داشته باشد، تا به درک مطالب بپردازد. و دلالت های غلط را از درجه اعتبار ساقط کند. و اگر در موضعی مطلب وحی، متناقض با عقل درک شد، پی به خلل و انحراف بیان می بریم و می یابیم که وحی چنین معنایی نمی تواند داشته باشد. چون عقلی که اثبات کننده اصل صحت وحی و نیاز به آن بوده، نمی تواند از اعتبار ساقط شود و معنایی ضد عقل را بپذیرد.
البته در تمام این مراحل باید مراقبت نمود که عقل سلیم ملاک قرار بگیرد. چون به وضوح می بینیم که افراد متعددی با تمسک به عقل اظهار نظر می کنند و مطالبی متناقض با یکدیگر بیان می کنند. مثلا فیلسوفی با بیان عقلانی مدعی اختیار می شود و فیلسوف دیگر با همین شیوه مدعی جبر می شود. طبیعتا هر دو گفتار درست نخواهد بود. پس در بعضی مقاطع، بیان به ظاهر عقلانی است و مطابق عقل سلیم نمی باشد. در نتیجه آنچه ملاک است، عقل سلیم است و عقلی که با شائبه هایی چون تقلید از اکثریت، تقلید از گذشتگان، مسلم پنداشتن ظن و ... از سلامت خارج شده، از منظر عقلانی نیز اعتباری ندارد. و در حقیقت عقل نیست.
در پایان بیان زیبای شهید مطهری درباره جایگاه عقل در اسلام را نقل می کنیم:
( در مورد عقل- ای افسوس!- شما کدام کتاب مذهبی را در دنیا پیدا میکنید که به اندازه قرآن برای عقل احترام قائل شده باشد؟ شما چنین افتخاری را که در فقه اسلامی- مخصوصاً در فقه شیعه- هست در کجای دنیا پیدا میکنید؟ وقتی که منابع تشریع را ذکر میکنند، میگویند کتاب، سنت، اجماع (یعنی عمل قطعی که دلیل باشد بر اینکه از پیغمبر رسیده است)، چهارم عقل. این عقلی که دنیای مسیحی راه نمیدهد از نزدیکِ مذهب عبور کند، اسلام او را به عنوان یکی از منابع تشریع خودش میشمارد. ما در قرآن هیچ جا تعبیری نمیبینیم که کلمه تند و خشنی به کار برده باشد مگر یکی دوجا. یک جا درباره کسانی است که تعقل نمیکنند: وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ [یونس/100] او پلیدی را بر کسانی که خرد خویش به کار نمیبندند مقرر میکند.
یک نکته دیگر هم خیلی جالب است. شما در میان هو کردنها یعنی در میان تقبیح کردن دیگران، انواع تقبیحها را میبینید. یکی به دیگری میگویدای بی حمیّت! دیگری میگوید: ای بیدین! یک جمله روشنفکرانه اخیراً در زمان ما پیدا شده است؛ روشنفکرها وقتی میخواهند دیگران را تحقیر کنند میگویند برو مرتجع، برو کهنه فکر، برو مقلّد؛ روشنفکر باش. اولین کتابی در دنیا که وقتی خواسته دیگری را تحقیر کند او را به ارتجاع نسبت داده، قرآن است. قرآن وقتی کافر را تحقیر میکند میگوید برو بیشعور، برو پیرو آباء و اجداد، برو غیرقادر به تجزیه و تحلیل: أَ فَلا یَعْقِلُونَ- أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ عقلت کجاست؟ تو که اهل"إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ [زخرف/23] : پدرانمان را بر آیینی یافتیم" هستی! برو دنبال کارت! کدام کتاب را شما پیدا میکنید که چنین منطق و چنین لحنی داشته باشد غیر از قرآن؟)[1]
[1]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج21، ص: 464.
- [سایر] در مورد دین مهری (میترائیسم) مطالبی میخواستم. آورنده این دین کیست و در چه زمانی به وجود آمد؟
- [سایر] شبهه: عقل نقش مهم و تعیین کننده در معرفت دینی ندارد.
- [سایر] آیا عقل بر دین تقدم ندارد؟
- [سایر] هفدهمین سوره قرآن چه نام دارد؟ آیا در این سوره توضیحی درباره دین و اسلام داده شده است؟
- [سایر] چرا همه دین دار نیستند آیا عقل دین را تأیید می کند؟
- [سایر] دین چیست؟ اهداف آن کدام است؟ آیا برای زندگی انسان نقش دین ضروری است؟
- [سایر] نقش دین را در با وقار بودن بیان کنید
- [سایر] نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی را تبیین کنید؟
- [سایر] نقش دین در پیشرفت تمدن غرب چه بوده است؟
- [سایر] نقش دین در پیشرفت تمدن غرب چه بوده است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] بعضی از واجبات نماز رکن است؛ یعنی اگر انسان آنها را بجا نیاورد، عمداً باشد یا اشتباهاً، نماز باطل میشود و بعضی دیگر رکن نیست؛ یعنی اگر اشتباهاً کم گردد نماز باطل نمیشود. رکن نماز پنج چیز است: اول: نیت. دوم: تکبیرة الاحرام (با توضیحی که در مسأله 957 خواهد آمد) سوم: قیام متّصل به رکوع؛ یعنی از حالت ایستاده به رکوع رفتن. چهارم: رکوع. پنجم: سجده. زیادی عمدی واجبات نماز را باطل میکند و در زیادی سهوی تفصیلاتی وجود دارد که در مسأله 1118 و نیز در مسأله 1273 به بعد خواهد آمد. نیت
- [آیت الله مظاهری] مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند شیعه و مؤمن و دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند، دوازده امامی، و دارای عقل و عفت و صورت نیکو باشد، و مکروه است کم عقل یا غیر دوازده امامی یا بد صورت، یا بدخلق، یا زنازاده باشد، و نیز مکروه است دایهای بگیرند که شیرش از بچهای است که از زنا به دنیا آمده باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است دایه ای که برای طفل می گیرند دوازده امامی و دارای عقل و عفت و صورت نیکو باشد و مکروه است کم عقل یا بد صورت یا بد خلق یا زنا زاده باشد و نیز مکروه است دایه ای بگیرند که بچه ای که دارد از زنا بدنیا امده باشد
- [آیت الله نوری همدانی] مستحّب است دایه ای که برای طفل می گیرند ، دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد و مکروه است کم عقل یا بد صورت ، یا بد خُلق ، یا زنازاده باشد و نیز مکروه است زنی را دایه بگیرند که شیرش از بچّه ای است که از زنا به دنیا آمده است . مسائل متفرقه شیر دادن :
- [آیت الله بروجردی] مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند، دوازده امامی و دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد و مکروه است کم عقل، یا غیر دوازده امامی، یا بد صورت، یا بد خلق، یا زنا زاده باشد و نیز مکروه است دایهای بگیرند که بچهای که دارد از زنا به دنیا آمده باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در روایات آمده است دایه ای را باید برای طفل انتخاب کرد که دارای عقل و ایمان و عفت و صورت نیکو باشد و از گرفتن دایه کم عقل یا غیرمؤمنه یا بدصورت و کج خلق یا زنازاده خودداری شود و همچنین از انتخاب دایه ای که بچه او از زنا به دنیا آمده و شیرش شیر زنازاده است پرهیز شود.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند، دوازده امامی و دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد و مکروه است زن کم عقل یا غیر دوازده امامی یا بد صورت یا بد خلق یا زنازداه، کودک را شیر بدهد و نیز مکروه است دایهای بگیرند که بچّهای که دارد از راه زنا به دنیا آمده باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است دایهای که برای طفل میگیرند، دوازده امامی ودارای عقل وعفّت وصورت نیکو باشد ومکروه است کم عقل، یا غیر دوازده امامی یا بد صورت، یا بد خلق یا زنا زاده باشد، و نیز مکروه است دایهایبگیرند که بچهای که دارد از زنا بدنیا آمده باشد.