در اسلام قوانین برای همه انسان ها یکسان است. و حتی پیامبر خدا (ص) نیز از اجرای دستورات شرعی معاف نیست. و همه باید بر طبق ضوابط الهی عمل کنند. و شان و جایگاه انسان ها نیز بر طبق پایبندی آنها به دستورات دینی تعیین می شود. همچنان که بالاترین مقام (رسالت و امامت) ، برای کسی قرار گرفته که بندگی او در حد بالایی قرار داشته است. (سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی؛[اسراء/1] پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد.) پس قانون دینی معیار اساسی است. و در جامعه نیز،مسئولان اداره جامعه، مجریان همان قانونی هستند که در دین تعیین شده است. دستورات آنها لازم و اطاعت از آنها واجب است، چون دستور آن ها، همان دستور الهی است. دستوراتی که به صورت کلی با بیان ضابطه ها در دین آمده و حاکم جامعه اسلامی، با توجه به جزئیات پیش آمده، حکم خاص برای مصداق خارجی را بیان می کند. این حاکم یا معصوم است و یا نماینده معصوم. اما در هر دو حال باید دستوراتی را صادر کنند که مورد رضایت خداوند باشد و برای آن ضابطه هایی موجود باشد.در زمان غیبت معصوم که به دستور ایشان باید یک اسلام شناس را به عنوان حاکم جامعه تعیین کنیم ، به این دلیل است که اسلام شناس و فقیه، جامعه را با توجه به قوانین الهی مطرح شده در فقه اداره می کند. پس ولی فقیه به عنوان شخصیت حقیقی اش مطرح نیست. بلکه جایگاه حقوقی او به عنوان یک فقیه عادل مطرح است. از این رو میتوان بیان داشت که ولایت فقیه، همان ولایت فقه است.
در اسلام قوانین برای همه انسان ها یکسان است. و حتی پیامبر خدا (ص) نیز از اجرای دستورات شرعی معاف نیست. و همه باید بر طبق ضوابط الهی عمل کنند. و شان و جایگاه انسان ها نیز بر طبق پایبندی آنها به دستورات دینی تعیین می شود. همچنان که بالاترین مقام (رسالت و امامت) ، برای کسی قرار گرفته که بندگی او در حد بالایی قرار داشته است.
(سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی؛[اسراء/1] پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد.)
پس قانون دینی معیار اساسی است. و در جامعه نیز،مسئولان اداره جامعه، مجریان همان قانونی هستند که در دین تعیین شده است. دستورات آنها لازم و اطاعت از آنها واجب است، چون دستور آن ها، همان دستور الهی است. دستوراتی که به صورت کلی با بیان ضابطه ها در دین آمده و حاکم جامعه اسلامی، با توجه به جزئیات پیش آمده، حکم خاص برای مصداق خارجی را بیان می کند.
این حاکم یا معصوم است و یا نماینده معصوم. اما در هر دو حال باید دستوراتی را صادر کنند که مورد رضایت خداوند باشد و برای آن ضابطه هایی موجود باشد.در زمان غیبت معصوم که به دستور ایشان باید یک اسلام شناس را به عنوان حاکم جامعه تعیین کنیم ، به این دلیل است که اسلام شناس و فقیه، جامعه را با توجه به قوانین الهی مطرح شده در فقه اداره می کند.
پس ولی فقیه به عنوان شخصیت حقیقی اش مطرح نیست. بلکه جایگاه حقوقی او به عنوان یک فقیه عادل مطرح است. از این رو میتوان بیان داشت که ولایت فقیه، همان ولایت فقه است.
- [سایر] اهمیت ولایت فقیه در فقه سیاسی شیعه را بیان کنید.
- [سایر] منظور از اعلمیت ولایت فقیه چیست؟
- [سایر] منظور از ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] منظور از اعلمیت ولایت فقیه چیست؟
- [سایر] منظور از ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه، مطلقه است؟ (ولایت مطلقه فقیه) به چه معناست؟ منظور از ( مطلقه) چیست؟ چه دیدگاههایی وجود دارد؟
- [سایر] آیا در طول فقه شیعه مخالف ولایت فقیه هم بوده است؟ دلایل مخالفت آقای خوئی با ولایت فقیه چه بوده است؟ لطفا رک وپوست کنده جواب من را بدهید؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه جزء مسائل تحقیقی یا تقلیدی( اصول یا فروع یا هر دو) است؟
- [سایر] با توجّه به ولایت مطلقه فقیه، دیگر چه نیازی به مشاورین و متخصصین برای فقه میباشد؟
- [سایر] منظور از لفظ مطلقه در ولایت مطلقه فقیه چیست؟ و اصولا چگونه چنین حکومتی قابل اثبات است؟
- [آیت الله اردبیلی] با توجه به گستردگی رشتههای فقه و تخصصی بودن آنها، اگر در بین چند مجتهد هر کدام در یک یا چند رشته از مسائل فقهی از دیگران اعلم باشند، وجوب تقلید از آنها در همان رشته یا رشتهها، متعیّن است.
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله بروجردی] عقیده مسلمانان به اصول دین باید از روی دلیل باشد و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفتهی کسی را قبول کند؛ ولی در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید یا از راه احتیاط طوری به وظیفهی خود عمل نماید که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدّهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّهی دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله خوئی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد کند و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون سؤال از دلیل، گفتة کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بهدست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی بدون سؤال از دلیل بهدستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفة خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است مثلًا اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را بهجا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [امام خمینی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، ولی در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلًا اگرعدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر میگویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند