منظور از ولایت مطلقه فقیه چیست؟
پیش از هر پاسخی، ضروری است هر یک از ما، توجهی شایان به نکاتی بنیادین پیرامون ولایت مطلقه داشته باشیم: نخست آن که از آغاز غیبت کبرای حضرت مهدی"عج" تاکنون، هیچ فقیهی و اندیشمندی در حوزه شناخت دین بر این باور نبوده است که فقیه هیچ ولایتی ندارد. بلکه آن چه تا حدودی مورد بحث و گفتگو بین صاحب نظران بوده است، مراتب و درجات این ولایت است. به گونه ای که برخی چون حضرت امام خمینی"ره"، تمامی اختیاراتی را که ولی معصوم داراست، برای ولی فقیه دانسته مگر این که چیزی استثنا شده باشد. ایشان در این باره فرموده اند: (اصل این است که فقیه دارای شرایط حاکمیت در عصر غیبت همان اختیارات وسیع معصوم را داشته باشد، مگر آن که دلیل خاصی داشته باشیم که فلان امر از اختصاصات معصوم است.)[1] که از این میان می توان به فرمان "جهاد ابتدایی" توسط غیر معصوم اشاره کرد، که مشهور فقها معتقدند این اختیار از صفات خاص امام معصوم است و غیر معصوم چنین اختیاری در فرمان حمله به کشوری برای نجات مردم آن مرز و بوم از دست ستمگران و یاغیان نخواهد داشت. نکتة دوم آن که "ولایت" در نگاه ارایه کنندگان نظریة ولایت فقیه به معنای سلطنت بی کران، قدرت بدون معیار و برتری دور از ارزش ها و قداست ها نیست بلکه به تعبیر و تعریف حضرت امام"ره": (ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس)[2] نکته سوم آن است که فقیه در اعمال ولایت خود محدود به حدودی همچون حفظ اصول و ارزش های دین و مذهب است، ولی در صدور حکم باید مصالح و مفاسد نظام را ارزیابی دقیق و عالمانه نموده که رعایت مصلحت نظام و تشخیص ضرورت ها به حوزه ولایت ولی و تمامی افراد تحت ولایت او بستگی دارد. نکته چهارم آن که "مطلقه" به معنای امکان استفاده از تمامی اختیارات ضروری و لازم برای اداره حکومت است، که خود محدود به حفظ ضوابط خواهد بود همان گونه که امامان معصوم "ع" نیز صاحب ولایت بودند اما ولایتی بدون ضابطه و به دور از میزان و معیار نداشته و خود نیز چنین اعتقادی نداشتند. برتر از این سخن، اعتقاد شیعه است که: خداوند بدون ضابطه و چارچوب حکم نمی کند، پس وقتی خداوند و منصوبان خاص الهی در مسند نبوت و امامت، اختیاراتی تعریف شده، مشخص و مقید به آگاهی و عصمت دارند، فقیه نیز به یقین دارای چنین مرز نامرئی ای خواهد بود. از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ولی فقیه دارای کلیه اختیارات حکومتی پیامبر "ص" خواهد بود و حکومت وی شعبه ای از ولایت مطلقه رسول‌الله "ص" و یکی از احکام اولیه اسلام محسوب می شود که بر تمام احکام فرعی حتی نماز، روزه و حج تقدم دارد و بنا به تعریف شفاف امام راحل"ره": (کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر و ائمه "ع" مقرر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرر است و عقلاً نمی توان فرقی میان این دو قائل شد.)[3] آن رهبر روشن اندیش در سخن دیگری تمامی شبهات و تردیدهایی که از سوی منحرفان و ناآگاهان بیان می شود به گونه‌ای جامع و جالب بیان کرده، فرموده است: ( برخی گفته اند: فقها از اداره امور سیاسی و نظامی و غیر آن ناتوانند و قدرت بر این کار را ندارند. در پاسخ می گوییم: این سخن بی پاسخ بوده، شایستة کمترین وقعی نیست. زیرا تدبیر امور کشور، در هر حکومت با تشریک مساعی کثیری از افراد متخصص و ارباب بصیرت انجام می گیرد و سلاطین و رؤسای جمهور، از دیرباز تاکنون جز در موارد بسیار نادر، به تدابیر سیاسی و فنون نظامی آگاه نبوده اند. بلکه همواره امر بر این منوال بوده است که امور مربوط به هر فن توسط متخصصان آن فن انجام می گرفته است. ولی نکته مهمی که شایان توجه فراوان است، این است که اگر رهبر و رئیس یک حکومت شخص عادل باشد، مسلّماً وزیران و کارگزاران عادل یا درستکار را انتخاب می کند و این امر موجب می شود که از ظلم و فساد و تجاوز در اموال عمومی مسلمانان کاسته شود و جان و حیثیت و آبروی آنان حفظ شود. همان گونه که در زمان حکومت امیرالمؤمنین علی"ع" نیز کارها به دست خود ایشان انجام نمی گرفت، بلکه فرمانداران و قضات و فرماندهان نظامی و دیگر افراد لازم را انتخاب می کردند و کارها را به عهده آنان می گذاشتند. امروز هم به همان صورت است، یعنی ادارة امور سیاسی نظامی و همچنین ادارة شهرها و حفظ مرزهای کشور، همه و همه به دست شخص یا اشخاصی که دارای شایستگی لازم هستند، انجام می گیرد.)[4] با چنین دیدگاه واقع بینانه و منطقی، به خوبی در می یابیم که: اولاً) ولایت مطلقه به معنای اجازه در انجام هر کاری توسط فقیه نخواهد بود. ثانیاً) حفظ اصول و ضروریات دین از وظایف برجسته فقیه است و چنان نیست که روزی فقیهی، توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف نماید! که در این هنگام مبنا و محوری برای دین باقی نخواهد ماند، تا او وظیفه حفظ و نگاهبانی آن را داشته باشد. ثالثاً) تمامی اختیارات حکومتی رسول اکرم"ص"، امیرمؤمنان"ع" و دیگر معصومان"ع" برای کارهایی همچون انتخاب نمایندگانی در سراسر کشور، دریافت خمس و زکات، انتخاب فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی، بسیج سپاه و نیروهای رزمنده به مرزهای میهن به هنگام جنگ نظارت بر امور فرهنگی،‌ اقتصادی و اجتماعی و ارایه رهنمودهای لازم به هر مسؤولی و هر دستگاهی و ... داشته اند، ولی فقیه نیز دارا خواهد بود و این سخن بدان معنا نیست که "انسان غیر معصوم" را چونان شخصیت های "معصوم" بدانیم، که این اختیارات حکومتی است و برای اداره شایسته جامعه لازم بلکه ضروری خواهد بود. بی‌شک فضایل معصوم"ع" برتر از دانش و گمان ما بوده و خواهد بود. رابعاً) "ولایت" که به معنای حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین الهی است، یک "وظیفه" محسوب می شود نه "مقام"؛ وظیفه ای بس سنگین و مهم که توان تحمل چنین رسالتی از بین هزاران، بلکه میلیون ها نفر نصیب یک نفر خواهد شد. بار دیگر نوشتار خود را به سخنان قدسی و هدایت آفرین حضرت امام خمینی"ره" زینت می بخشیم که با نگاهی فراگیر به این مهم پرداخته، فرموده است: (وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم "ص" و ائمه "ع" داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه "ع" و رسول اکرم"ص" است، زیرا اینجا صحبت از وظیفه است، ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس یک وظیفه سنگین و مهم است نه این که برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره بر خلاف تصوری که خیلی افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.)[5] آن عزیز قدسی، خطیر بودن این مسؤولیت و حساسیت بسیار آن را این گونه بیان کرده، می فرماید: (اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می افتد... اگر یک گناه صغیر، هم بکند از ولایت ساقط است، مگر ولایت یک چیز آسانی است که بدهند دست هر کس.)[6] در فرازی دیگر برای اطمینان خاطر افراد و دوری از تبلیغات زهرآگین دشمنان فرموده است: (ولی امر حجت خداست، ولایت فقیه است که جلوی دیکتاتوری را می گیرد، اگر ولایت فقیه نباشد دیکتاتوری می شود...[7] من به همه ملت ها... اطمینان می دهم اگر امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد...[8] ولایت فقیه برای مسلمین، یک هدیه ای است که خدای تبارک و تعالی داده است.)[9] ولایت مطلقه نیازمند عصمت نیست؛ زیرا مقصود از ولایت در اینجا، ولایت اعتباری است و ربطی به مقامات تکوینی که متکی بر عصمت است ندارد. مقصود از (ولایت مطلقه فقیه) آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست. بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه‌ ای بر خلاف آنها انجام شود ولی فقیه می‌تواند به آن کار اقدام نماید. به عنوان مثال در فقه اسلامی تخریب مسجد، حرام می‌باشد. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابان‌ کشی حاجت افتاد چه باید کرد؟ یک رویکرد (نظریه مخالف ولایت مطلقه) آن است که تازمانی که تخریب مسجد به حد ضرورت نرسد، یعنی چنان کارد به استخوان نرسیده که هیچ راه حل دیگری جزتخریب آن نباشد، نمی‌توان آن را تخریب نمود. رویکرد دیگر (دیدگاه ولایت مطلقه) آن است که شارع مقدس به ولی امر اجازه داده است، که در صورت مصلحت اهم دست به این کار بزند، و لازم نیست آن قدر صبر کند که برای جامعه مشکلات عدیده‌ ای پدید آید و مسأله را به حد ضرورت و حکم ثانوی برساند. حضرت امام پس از ذکر مثال فوق می‌فرمایند: اگر بخواهیم در این گونه امور دایره ولایت را به احکام ثانوی محصور کنیم هرگز نمی‌توانیم تمدن داشته باشیم و همواره جامعه اسلامی گرفتار رکود، درماندگی و عقب افتادگی خواهد بود.[10] [1]. حکومت اسلامی، ص56و57 [2]. همان، ص56 [3]. شؤون و اختیارات ولی فقیه، حضرت امام خمینی"ره"، (ترجمه مباحث ولایت فقیه از "کتاب البیع")، ص35. [4]. همان، ص80 [5]. حکومت اسلامی، ولایت فقیه، ص64و65 [6]. کلمات قصار (پندها و حکمت ها، امام خمینی"ره")، ص119 [7]. همان [8]. همان [9]. همان [10]. ر . ک : ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی.
عنوان سوال:

منظور از ولایت مطلقه فقیه چیست؟


پاسخ:

پیش از هر پاسخی، ضروری است هر یک از ما، توجهی شایان به نکاتی بنیادین پیرامون ولایت مطلقه داشته باشیم:

نخست آن که از آغاز غیبت کبرای حضرت مهدی"عج" تاکنون، هیچ فقیهی و اندیشمندی در حوزه شناخت دین بر این باور نبوده است که فقیه هیچ ولایتی ندارد. بلکه آن چه تا حدودی مورد بحث و گفتگو بین صاحب نظران بوده است، مراتب و درجات این ولایت است. به گونه ای که برخی چون حضرت امام خمینی"ره"، تمامی اختیاراتی را که ولی معصوم داراست، برای ولی فقیه دانسته مگر این که چیزی استثنا شده باشد. ایشان در این باره فرموده اند:
(اصل این است که فقیه دارای شرایط حاکمیت در عصر غیبت همان اختیارات وسیع معصوم را داشته باشد، مگر آن که دلیل خاصی داشته باشیم که فلان امر از اختصاصات معصوم است.)[1]
که از این میان می توان به فرمان "جهاد ابتدایی" توسط غیر معصوم اشاره کرد، که مشهور فقها معتقدند این اختیار از صفات خاص امام معصوم است و غیر معصوم چنین اختیاری در فرمان حمله به کشوری برای نجات مردم آن مرز و بوم از دست ستمگران و یاغیان نخواهد داشت.

نکتة دوم آن که "ولایت" در نگاه ارایه کنندگان نظریة ولایت فقیه به معنای سلطنت بی کران، قدرت بدون معیار و برتری دور از ارزش ها و قداست ها نیست بلکه به تعبیر و تعریف حضرت امام"ره": (ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس)[2]

نکته سوم آن است که فقیه در اعمال ولایت خود محدود به حدودی همچون حفظ اصول و ارزش های دین و مذهب است، ولی در صدور حکم باید مصالح و مفاسد نظام را ارزیابی دقیق و عالمانه نموده که رعایت مصلحت نظام و تشخیص ضرورت ها به حوزه ولایت ولی و تمامی افراد تحت ولایت او بستگی دارد.

نکته چهارم آن که "مطلقه" به معنای امکان استفاده از تمامی اختیارات ضروری و لازم برای اداره حکومت است، که خود محدود به حفظ ضوابط خواهد بود همان گونه که امامان معصوم "ع" نیز صاحب ولایت بودند اما ولایتی بدون ضابطه و به دور از میزان و معیار نداشته و خود نیز چنین اعتقادی نداشتند.
برتر از این سخن، اعتقاد شیعه است که: خداوند بدون ضابطه و چارچوب حکم نمی کند، پس وقتی خداوند و منصوبان خاص الهی در مسند نبوت و امامت، اختیاراتی تعریف شده، مشخص و مقید به آگاهی و عصمت دارند، فقیه نیز به یقین دارای چنین مرز نامرئی ای خواهد بود. از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ولی فقیه دارای کلیه اختیارات حکومتی پیامبر "ص" خواهد بود و حکومت وی شعبه ای از ولایت مطلقه رسول‌الله "ص" و یکی از احکام اولیه اسلام محسوب می شود که بر تمام احکام فرعی حتی نماز، روزه و حج تقدم دارد و بنا به تعریف شفاف امام راحل"ره": (کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر و ائمه "ع" مقرر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرر است و عقلاً نمی توان فرقی میان این دو قائل شد.)[3]

آن رهبر روشن اندیش در سخن دیگری تمامی شبهات و تردیدهایی که از سوی منحرفان و ناآگاهان بیان می شود به گونه‌ای جامع و جالب بیان کرده، فرموده است:
( برخی گفته اند: فقها از اداره امور سیاسی و نظامی و غیر آن ناتوانند و قدرت بر این کار را ندارند. در پاسخ می گوییم: این سخن بی پاسخ بوده، شایستة کمترین وقعی نیست. زیرا تدبیر امور کشور، در هر حکومت با تشریک مساعی کثیری از افراد متخصص و ارباب بصیرت انجام می گیرد و سلاطین و رؤسای جمهور، از دیرباز تاکنون جز در موارد بسیار نادر، به تدابیر سیاسی و فنون نظامی آگاه نبوده اند. بلکه همواره امر بر این منوال بوده است که امور مربوط به هر فن توسط متخصصان آن فن انجام می گرفته است. ولی نکته مهمی که شایان توجه فراوان است، این است که اگر رهبر و رئیس یک حکومت شخص عادل باشد، مسلّماً وزیران و کارگزاران عادل یا درستکار را انتخاب می کند و این امر موجب می شود که از ظلم و فساد و تجاوز در اموال عمومی مسلمانان کاسته شود و جان و حیثیت و آبروی آنان حفظ شود. همان گونه که در زمان حکومت امیرالمؤمنین علی"ع" نیز کارها به دست خود ایشان انجام نمی گرفت، بلکه فرمانداران و قضات و فرماندهان نظامی و دیگر افراد لازم را انتخاب می کردند و کارها را به عهده آنان می گذاشتند. امروز هم به همان صورت است، یعنی ادارة امور سیاسی نظامی و همچنین ادارة شهرها و حفظ مرزهای کشور، همه و همه به دست شخص یا اشخاصی که دارای شایستگی لازم هستند، انجام می گیرد.)[4]

با چنین دیدگاه واقع بینانه و منطقی، به خوبی در می یابیم که:

اولاً) ولایت مطلقه به معنای اجازه در انجام هر کاری توسط فقیه نخواهد بود.

ثانیاً) حفظ اصول و ضروریات دین از وظایف برجسته فقیه است و چنان نیست که روزی فقیهی، توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف نماید! که در این هنگام مبنا و محوری برای دین باقی نخواهد ماند، تا او وظیفه حفظ و نگاهبانی آن را داشته باشد.

ثالثاً) تمامی اختیارات حکومتی رسول اکرم"ص"، امیرمؤمنان"ع" و دیگر معصومان"ع" برای کارهایی همچون انتخاب نمایندگانی در سراسر کشور، دریافت خمس و زکات، انتخاب فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی، بسیج سپاه و نیروهای رزمنده به مرزهای میهن به هنگام جنگ نظارت بر امور فرهنگی،‌ اقتصادی و اجتماعی و ارایه رهنمودهای لازم به هر مسؤولی و هر دستگاهی و ... داشته اند، ولی فقیه نیز دارا خواهد بود و این سخن بدان معنا نیست که "انسان غیر معصوم" را چونان شخصیت های "معصوم" بدانیم، که این اختیارات حکومتی است و برای اداره شایسته جامعه لازم بلکه ضروری خواهد بود. بی‌شک فضایل معصوم"ع" برتر از دانش و گمان ما بوده و خواهد بود.

رابعاً) "ولایت" که به معنای حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین الهی است، یک "وظیفه" محسوب می شود نه "مقام"؛ وظیفه ای بس سنگین و مهم که توان تحمل چنین رسالتی از بین هزاران، بلکه میلیون ها نفر نصیب یک نفر خواهد شد.
بار دیگر نوشتار خود را به سخنان قدسی و هدایت آفرین حضرت امام خمینی"ره" زینت می بخشیم که با نگاهی فراگیر به این مهم پرداخته، فرموده است: (وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم "ص" و ائمه "ع" داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه "ع" و رسول اکرم"ص" است، زیرا اینجا صحبت از وظیفه است، ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس یک وظیفه سنگین و مهم است نه این که برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره بر خلاف تصوری که خیلی افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.)[5]

آن عزیز قدسی، خطیر بودن این مسؤولیت و حساسیت بسیار آن را این گونه بیان کرده، می فرماید: (اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می افتد... اگر یک گناه صغیر، هم بکند از ولایت ساقط است، مگر ولایت یک چیز آسانی است که بدهند دست هر کس.)[6]

در فرازی دیگر برای اطمینان خاطر افراد و دوری از تبلیغات زهرآگین دشمنان فرموده است: (ولی امر حجت خداست، ولایت فقیه است که جلوی دیکتاتوری را می گیرد، اگر ولایت فقیه نباشد دیکتاتوری می شود...[7] من به همه ملت ها... اطمینان می دهم اگر امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد...[8] ولایت فقیه برای مسلمین، یک هدیه ای است که خدای تبارک و تعالی داده است.)[9]

ولایت مطلقه نیازمند عصمت نیست؛ زیرا مقصود از ولایت در اینجا، ولایت اعتباری است و ربطی به مقامات تکوینی که متکی بر عصمت است ندارد.

مقصود از (ولایت مطلقه فقیه) آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست. بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه‌ ای بر خلاف آنها انجام شود ولی فقیه می‌تواند به آن کار اقدام نماید. به عنوان مثال در فقه اسلامی تخریب مسجد، حرام می‌باشد. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابان‌ کشی حاجت افتاد چه باید کرد؟ یک رویکرد (نظریه مخالف ولایت مطلقه) آن است که تازمانی که تخریب مسجد به حد ضرورت نرسد، یعنی چنان کارد به استخوان نرسیده که هیچ راه حل دیگری جزتخریب آن نباشد، نمی‌توان آن را تخریب نمود. رویکرد دیگر (دیدگاه ولایت مطلقه) آن است که شارع مقدس به ولی امر اجازه داده است، که در صورت مصلحت اهم دست به این کار بزند، و لازم نیست آن قدر صبر کند که برای جامعه مشکلات عدیده‌ ای پدید آید و مسأله را به حد ضرورت و حکم ثانوی برساند. حضرت امام پس از ذکر مثال فوق می‌فرمایند: اگر بخواهیم در این گونه امور دایره ولایت را به احکام ثانوی محصور کنیم هرگز نمی‌توانیم تمدن داشته باشیم و همواره جامعه اسلامی گرفتار رکود، درماندگی و عقب افتادگی خواهد بود.[10]

[1]. حکومت اسلامی، ص56و57
[2]. همان، ص56
[3]. شؤون و اختیارات ولی فقیه، حضرت امام خمینی"ره"، (ترجمه مباحث ولایت فقیه از "کتاب البیع")، ص35.
[4]. همان، ص80
[5]. حکومت اسلامی، ولایت فقیه، ص64و65
[6]. کلمات قصار (پندها و حکمت ها، امام خمینی"ره")، ص119
[7]. همان
[8]. همان
[9]. همان
[10]. ر . ک : ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین