پیش از هر پاسخی، ضروری است هر یک از ما، توجهی شایان به نکاتی بنیادین پیرامون ولایت مطلقه داشته باشیم: نخست آن که از آغاز غیبت کبرای حضرت مهدی"عج" تاکنون، هیچ فقیهی و اندیشمندی در حوزه شناخت دین بر این باور نبوده است که فقیه هیچ ولایتی ندارد. بلکه آن چه تا حدودی مورد بحث و گفتگو بین صاحب نظران بوده است، مراتب و درجات این ولایت است. به گونه ای که برخی چون حضرت امام خمینی"ره"، تمامی اختیاراتی را که ولی معصوم داراست، برای ولی فقیه دانسته مگر این که چیزی استثنا شده باشد. ایشان در این باره فرموده اند: (اصل این است که فقیه دارای شرایط حاکمیت در عصر غیبت همان اختیارات وسیع معصوم را داشته باشد، مگر آن که دلیل خاصی داشته باشیم که فلان امر از اختصاصات معصوم است.)[1] که از این میان می توان به فرمان "جهاد ابتدایی" توسط غیر معصوم اشاره کرد، که مشهور فقها معتقدند این اختیار از صفات خاص امام معصوم است و غیر معصوم چنین اختیاری در فرمان حمله به کشوری برای نجات مردم آن مرز و بوم از دست ستمگران و یاغیان نخواهد داشت. نکتة دوم آن که "ولایت" در نگاه ارایه کنندگان نظریة ولایت فقیه به معنای سلطنت بی کران، قدرت بدون معیار و برتری دور از ارزش ها و قداست ها نیست بلکه به تعبیر و تعریف حضرت امام"ره": (ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس)[2] نکته سوم آن است که فقیه در اعمال ولایت خود محدود به حدودی همچون حفظ اصول و ارزش های دین و مذهب است، ولی در صدور حکم باید مصالح و مفاسد نظام را ارزیابی دقیق و عالمانه نموده که رعایت مصلحت نظام و تشخیص ضرورت ها به حوزه ولایت ولی و تمامی افراد تحت ولایت او بستگی دارد. نکته چهارم آن که "مطلقه" به معنای امکان استفاده از تمامی اختیارات ضروری و لازم برای اداره حکومت است، که خود محدود به حفظ ضوابط خواهد بود همان گونه که امامان معصوم "ع" نیز صاحب ولایت بودند اما ولایتی بدون ضابطه و به دور از میزان و معیار نداشته و خود نیز چنین اعتقادی نداشتند. برتر از این سخن، اعتقاد شیعه است که: خداوند بدون ضابطه و چارچوب حکم نمی کند، پس وقتی خداوند و منصوبان خاص الهی در مسند نبوت و امامت، اختیاراتی تعریف شده، مشخص و مقید به آگاهی و عصمت دارند، فقیه نیز به یقین دارای چنین مرز نامرئی ای خواهد بود. از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ولی فقیه دارای کلیه اختیارات حکومتی پیامبر "ص" خواهد بود و حکومت وی شعبه ای از ولایت مطلقه رسولالله "ص" و یکی از احکام اولیه اسلام محسوب می شود که بر تمام احکام فرعی حتی نماز، روزه و حج تقدم دارد و بنا به تعریف شفاف امام راحل"ره": (کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر و ائمه "ع" مقرر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرر است و عقلاً نمی توان فرقی میان این دو قائل شد.)[3] آن رهبر روشن اندیش در سخن دیگری تمامی شبهات و تردیدهایی که از سوی منحرفان و ناآگاهان بیان می شود به گونهای جامع و جالب بیان کرده، فرموده است: ( برخی گفته اند: فقها از اداره امور سیاسی و نظامی و غیر آن ناتوانند و قدرت بر این کار را ندارند. در پاسخ می گوییم: این سخن بی پاسخ بوده، شایستة کمترین وقعی نیست. زیرا تدبیر امور کشور، در هر حکومت با تشریک مساعی کثیری از افراد متخصص و ارباب بصیرت انجام می گیرد و سلاطین و رؤسای جمهور، از دیرباز تاکنون جز در موارد بسیار نادر، به تدابیر سیاسی و فنون نظامی آگاه نبوده اند. بلکه همواره امر بر این منوال بوده است که امور مربوط به هر فن توسط متخصصان آن فن انجام می گرفته است. ولی نکته مهمی که شایان توجه فراوان است، این است که اگر رهبر و رئیس یک حکومت شخص عادل باشد، مسلّماً وزیران و کارگزاران عادل یا درستکار را انتخاب می کند و این امر موجب می شود که از ظلم و فساد و تجاوز در اموال عمومی مسلمانان کاسته شود و جان و حیثیت و آبروی آنان حفظ شود. همان گونه که در زمان حکومت امیرالمؤمنین علی"ع" نیز کارها به دست خود ایشان انجام نمی گرفت، بلکه فرمانداران و قضات و فرماندهان نظامی و دیگر افراد لازم را انتخاب می کردند و کارها را به عهده آنان می گذاشتند. امروز هم به همان صورت است، یعنی ادارة امور سیاسی نظامی و همچنین ادارة شهرها و حفظ مرزهای کشور، همه و همه به دست شخص یا اشخاصی که دارای شایستگی لازم هستند، انجام می گیرد.)[4] با چنین دیدگاه واقع بینانه و منطقی، به خوبی در می یابیم که: اولاً) ولایت مطلقه به معنای اجازه در انجام هر کاری توسط فقیه نخواهد بود. ثانیاً) حفظ اصول و ضروریات دین از وظایف برجسته فقیه است و چنان نیست که روزی فقیهی، توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف نماید! که در این هنگام مبنا و محوری برای دین باقی نخواهد ماند، تا او وظیفه حفظ و نگاهبانی آن را داشته باشد. ثالثاً) تمامی اختیارات حکومتی رسول اکرم"ص"، امیرمؤمنان"ع" و دیگر معصومان"ع" برای کارهایی همچون انتخاب نمایندگانی در سراسر کشور، دریافت خمس و زکات، انتخاب فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی، بسیج سپاه و نیروهای رزمنده به مرزهای میهن به هنگام جنگ نظارت بر امور فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ارایه رهنمودهای لازم به هر مسؤولی و هر دستگاهی و ... داشته اند، ولی فقیه نیز دارا خواهد بود و این سخن بدان معنا نیست که "انسان غیر معصوم" را چونان شخصیت های "معصوم" بدانیم، که این اختیارات حکومتی است و برای اداره شایسته جامعه لازم بلکه ضروری خواهد بود. بیشک فضایل معصوم"ع" برتر از دانش و گمان ما بوده و خواهد بود. رابعاً) "ولایت" که به معنای حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین الهی است، یک "وظیفه" محسوب می شود نه "مقام"؛ وظیفه ای بس سنگین و مهم که توان تحمل چنین رسالتی از بین هزاران، بلکه میلیون ها نفر نصیب یک نفر خواهد شد. بار دیگر نوشتار خود را به سخنان قدسی و هدایت آفرین حضرت امام خمینی"ره" زینت می بخشیم که با نگاهی فراگیر به این مهم پرداخته، فرموده است: (وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم "ص" و ائمه "ع" داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه "ع" و رسول اکرم"ص" است، زیرا اینجا صحبت از وظیفه است، ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس یک وظیفه سنگین و مهم است نه این که برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره بر خلاف تصوری که خیلی افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.)[5] آن عزیز قدسی، خطیر بودن این مسؤولیت و حساسیت بسیار آن را این گونه بیان کرده، می فرماید: (اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می افتد... اگر یک گناه صغیر، هم بکند از ولایت ساقط است، مگر ولایت یک چیز آسانی است که بدهند دست هر کس.)[6] در فرازی دیگر برای اطمینان خاطر افراد و دوری از تبلیغات زهرآگین دشمنان فرموده است: (ولی امر حجت خداست، ولایت فقیه است که جلوی دیکتاتوری را می گیرد، اگر ولایت فقیه نباشد دیکتاتوری می شود...[7] من به همه ملت ها... اطمینان می دهم اگر امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد...[8] ولایت فقیه برای مسلمین، یک هدیه ای است که خدای تبارک و تعالی داده است.)[9] ولایت مطلقه نیازمند عصمت نیست؛ زیرا مقصود از ولایت در اینجا، ولایت اعتباری است و ربطی به مقامات تکوینی که متکی بر عصمت است ندارد. مقصود از (ولایت مطلقه فقیه) آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست. بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه ای بر خلاف آنها انجام شود ولی فقیه میتواند به آن کار اقدام نماید. به عنوان مثال در فقه اسلامی تخریب مسجد، حرام میباشد. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابان کشی حاجت افتاد چه باید کرد؟ یک رویکرد (نظریه مخالف ولایت مطلقه) آن است که تازمانی که تخریب مسجد به حد ضرورت نرسد، یعنی چنان کارد به استخوان نرسیده که هیچ راه حل دیگری جزتخریب آن نباشد، نمیتوان آن را تخریب نمود. رویکرد دیگر (دیدگاه ولایت مطلقه) آن است که شارع مقدس به ولی امر اجازه داده است، که در صورت مصلحت اهم دست به این کار بزند، و لازم نیست آن قدر صبر کند که برای جامعه مشکلات عدیده ای پدید آید و مسأله را به حد ضرورت و حکم ثانوی برساند. حضرت امام پس از ذکر مثال فوق میفرمایند: اگر بخواهیم در این گونه امور دایره ولایت را به احکام ثانوی محصور کنیم هرگز نمیتوانیم تمدن داشته باشیم و همواره جامعه اسلامی گرفتار رکود، درماندگی و عقب افتادگی خواهد بود.[10] [1]. حکومت اسلامی، ص56و57 [2]. همان، ص56 [3]. شؤون و اختیارات ولی فقیه، حضرت امام خمینی"ره"، (ترجمه مباحث ولایت فقیه از "کتاب البیع")، ص35. [4]. همان، ص80 [5]. حکومت اسلامی، ولایت فقیه، ص64و65 [6]. کلمات قصار (پندها و حکمت ها، امام خمینی"ره")، ص119 [7]. همان [8]. همان [9]. همان [10]. ر . ک : ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی.
پیش از هر پاسخی، ضروری است هر یک از ما، توجهی شایان به نکاتی بنیادین پیرامون ولایت مطلقه داشته باشیم:
نخست آن که از آغاز غیبت کبرای حضرت مهدی"عج" تاکنون، هیچ فقیهی و اندیشمندی در حوزه شناخت دین بر این باور نبوده است که فقیه هیچ ولایتی ندارد. بلکه آن چه تا حدودی مورد بحث و گفتگو بین صاحب نظران بوده است، مراتب و درجات این ولایت است. به گونه ای که برخی چون حضرت امام خمینی"ره"، تمامی اختیاراتی را که ولی معصوم داراست، برای ولی فقیه دانسته مگر این که چیزی استثنا شده باشد. ایشان در این باره فرموده اند:
(اصل این است که فقیه دارای شرایط حاکمیت در عصر غیبت همان اختیارات وسیع معصوم را داشته باشد، مگر آن که دلیل خاصی داشته باشیم که فلان امر از اختصاصات معصوم است.)[1]
که از این میان می توان به فرمان "جهاد ابتدایی" توسط غیر معصوم اشاره کرد، که مشهور فقها معتقدند این اختیار از صفات خاص امام معصوم است و غیر معصوم چنین اختیاری در فرمان حمله به کشوری برای نجات مردم آن مرز و بوم از دست ستمگران و یاغیان نخواهد داشت.
نکتة دوم آن که "ولایت" در نگاه ارایه کنندگان نظریة ولایت فقیه به معنای سلطنت بی کران، قدرت بدون معیار و برتری دور از ارزش ها و قداست ها نیست بلکه به تعبیر و تعریف حضرت امام"ره": (ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس)[2]
نکته سوم آن است که فقیه در اعمال ولایت خود محدود به حدودی همچون حفظ اصول و ارزش های دین و مذهب است، ولی در صدور حکم باید مصالح و مفاسد نظام را ارزیابی دقیق و عالمانه نموده که رعایت مصلحت نظام و تشخیص ضرورت ها به حوزه ولایت ولی و تمامی افراد تحت ولایت او بستگی دارد.
نکته چهارم آن که "مطلقه" به معنای امکان استفاده از تمامی اختیارات ضروری و لازم برای اداره حکومت است، که خود محدود به حفظ ضوابط خواهد بود همان گونه که امامان معصوم "ع" نیز صاحب ولایت بودند اما ولایتی بدون ضابطه و به دور از میزان و معیار نداشته و خود نیز چنین اعتقادی نداشتند.
برتر از این سخن، اعتقاد شیعه است که: خداوند بدون ضابطه و چارچوب حکم نمی کند، پس وقتی خداوند و منصوبان خاص الهی در مسند نبوت و امامت، اختیاراتی تعریف شده، مشخص و مقید به آگاهی و عصمت دارند، فقیه نیز به یقین دارای چنین مرز نامرئی ای خواهد بود. از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ولی فقیه دارای کلیه اختیارات حکومتی پیامبر "ص" خواهد بود و حکومت وی شعبه ای از ولایت مطلقه رسولالله "ص" و یکی از احکام اولیه اسلام محسوب می شود که بر تمام احکام فرعی حتی نماز، روزه و حج تقدم دارد و بنا به تعریف شفاف امام راحل"ره": (کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر و ائمه "ع" مقرر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرر است و عقلاً نمی توان فرقی میان این دو قائل شد.)[3]
آن رهبر روشن اندیش در سخن دیگری تمامی شبهات و تردیدهایی که از سوی منحرفان و ناآگاهان بیان می شود به گونهای جامع و جالب بیان کرده، فرموده است:
( برخی گفته اند: فقها از اداره امور سیاسی و نظامی و غیر آن ناتوانند و قدرت بر این کار را ندارند. در پاسخ می گوییم: این سخن بی پاسخ بوده، شایستة کمترین وقعی نیست. زیرا تدبیر امور کشور، در هر حکومت با تشریک مساعی کثیری از افراد متخصص و ارباب بصیرت انجام می گیرد و سلاطین و رؤسای جمهور، از دیرباز تاکنون جز در موارد بسیار نادر، به تدابیر سیاسی و فنون نظامی آگاه نبوده اند. بلکه همواره امر بر این منوال بوده است که امور مربوط به هر فن توسط متخصصان آن فن انجام می گرفته است. ولی نکته مهمی که شایان توجه فراوان است، این است که اگر رهبر و رئیس یک حکومت شخص عادل باشد، مسلّماً وزیران و کارگزاران عادل یا درستکار را انتخاب می کند و این امر موجب می شود که از ظلم و فساد و تجاوز در اموال عمومی مسلمانان کاسته شود و جان و حیثیت و آبروی آنان حفظ شود. همان گونه که در زمان حکومت امیرالمؤمنین علی"ع" نیز کارها به دست خود ایشان انجام نمی گرفت، بلکه فرمانداران و قضات و فرماندهان نظامی و دیگر افراد لازم را انتخاب می کردند و کارها را به عهده آنان می گذاشتند. امروز هم به همان صورت است، یعنی ادارة امور سیاسی نظامی و همچنین ادارة شهرها و حفظ مرزهای کشور، همه و همه به دست شخص یا اشخاصی که دارای شایستگی لازم هستند، انجام می گیرد.)[4]
با چنین دیدگاه واقع بینانه و منطقی، به خوبی در می یابیم که:
اولاً) ولایت مطلقه به معنای اجازه در انجام هر کاری توسط فقیه نخواهد بود.
ثانیاً) حفظ اصول و ضروریات دین از وظایف برجسته فقیه است و چنان نیست که روزی فقیهی، توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف نماید! که در این هنگام مبنا و محوری برای دین باقی نخواهد ماند، تا او وظیفه حفظ و نگاهبانی آن را داشته باشد.
ثالثاً) تمامی اختیارات حکومتی رسول اکرم"ص"، امیرمؤمنان"ع" و دیگر معصومان"ع" برای کارهایی همچون انتخاب نمایندگانی در سراسر کشور، دریافت خمس و زکات، انتخاب فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی، بسیج سپاه و نیروهای رزمنده به مرزهای میهن به هنگام جنگ نظارت بر امور فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ارایه رهنمودهای لازم به هر مسؤولی و هر دستگاهی و ... داشته اند، ولی فقیه نیز دارا خواهد بود و این سخن بدان معنا نیست که "انسان غیر معصوم" را چونان شخصیت های "معصوم" بدانیم، که این اختیارات حکومتی است و برای اداره شایسته جامعه لازم بلکه ضروری خواهد بود. بیشک فضایل معصوم"ع" برتر از دانش و گمان ما بوده و خواهد بود.
رابعاً) "ولایت" که به معنای حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین الهی است، یک "وظیفه" محسوب می شود نه "مقام"؛ وظیفه ای بس سنگین و مهم که توان تحمل چنین رسالتی از بین هزاران، بلکه میلیون ها نفر نصیب یک نفر خواهد شد.
بار دیگر نوشتار خود را به سخنان قدسی و هدایت آفرین حضرت امام خمینی"ره" زینت می بخشیم که با نگاهی فراگیر به این مهم پرداخته، فرموده است: (وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم "ص" و ائمه "ع" داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه "ع" و رسول اکرم"ص" است، زیرا اینجا صحبت از وظیفه است، ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس یک وظیفه سنگین و مهم است نه این که برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره بر خلاف تصوری که خیلی افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.)[5]
آن عزیز قدسی، خطیر بودن این مسؤولیت و حساسیت بسیار آن را این گونه بیان کرده، می فرماید: (اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می افتد... اگر یک گناه صغیر، هم بکند از ولایت ساقط است، مگر ولایت یک چیز آسانی است که بدهند دست هر کس.)[6]
در فرازی دیگر برای اطمینان خاطر افراد و دوری از تبلیغات زهرآگین دشمنان فرموده است: (ولی امر حجت خداست، ولایت فقیه است که جلوی دیکتاتوری را می گیرد، اگر ولایت فقیه نباشد دیکتاتوری می شود...[7] من به همه ملت ها... اطمینان می دهم اگر امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد...[8] ولایت فقیه برای مسلمین، یک هدیه ای است که خدای تبارک و تعالی داده است.)[9]
ولایت مطلقه نیازمند عصمت نیست؛ زیرا مقصود از ولایت در اینجا، ولایت اعتباری است و ربطی به مقامات تکوینی که متکی بر عصمت است ندارد.
مقصود از (ولایت مطلقه فقیه) آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست. بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه ای بر خلاف آنها انجام شود ولی فقیه میتواند به آن کار اقدام نماید. به عنوان مثال در فقه اسلامی تخریب مسجد، حرام میباشد. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابان کشی حاجت افتاد چه باید کرد؟ یک رویکرد (نظریه مخالف ولایت مطلقه) آن است که تازمانی که تخریب مسجد به حد ضرورت نرسد، یعنی چنان کارد به استخوان نرسیده که هیچ راه حل دیگری جزتخریب آن نباشد، نمیتوان آن را تخریب نمود. رویکرد دیگر (دیدگاه ولایت مطلقه) آن است که شارع مقدس به ولی امر اجازه داده است، که در صورت مصلحت اهم دست به این کار بزند، و لازم نیست آن قدر صبر کند که برای جامعه مشکلات عدیده ای پدید آید و مسأله را به حد ضرورت و حکم ثانوی برساند. حضرت امام پس از ذکر مثال فوق میفرمایند: اگر بخواهیم در این گونه امور دایره ولایت را به احکام ثانوی محصور کنیم هرگز نمیتوانیم تمدن داشته باشیم و همواره جامعه اسلامی گرفتار رکود، درماندگی و عقب افتادگی خواهد بود.[10]
[1]. حکومت اسلامی، ص56و57
[2]. همان، ص56
[3]. شؤون و اختیارات ولی فقیه، حضرت امام خمینی"ره"، (ترجمه مباحث ولایت فقیه از "کتاب البیع")، ص35.
[4]. همان، ص80
[5]. حکومت اسلامی، ولایت فقیه، ص64و65
[6]. کلمات قصار (پندها و حکمت ها، امام خمینی"ره")، ص119
[7]. همان
[8]. همان
[9]. همان
[10]. ر . ک : ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی.
- [سایر] منظور از ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] منظور از ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] منظور از لفظ مطلقه در ولایت مطلقه فقیه چیست؟ و اصولا چگونه چنین حکومتی قابل اثبات است؟
- [سایر] آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیا به استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] شبهه: ولایت مطلق مختص خداوند است، چرا امروزه به ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه می گویند؟
- [سایر] نگاهی تحلیلی به تقریر آیتالله خامنه ای از ولایت مطلقة فقیه؟ دیدگاه آیت الله خامنه ای در مورد ولایت مطلقه فقیه و حدود اختیارات ولی فقیه چیست ؟
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مأموم در اثناء حمد یا سوره امام نیّت فرادی کند، باید حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند، بلکه بنابر احتیاط اگر بعد از حمد و سوره و قبل از رفتن به رکوع نیز نیت فرادی کند، باید حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که رأی مجتهد تغییر کند، مقلد نمیتواند بر رأی قبلی مجتهد باقی بماند، و اگر شک کند که رأی مجتهد تغییر کرده است یا نه، میتواند تا مشخص شدن آن بر رأی قبلی باقی بماند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.