چرا یک مرد مسلمان می تواند چهار زن به همسری بگیرد؟ چرا این حق برای زن نیست؟
تفاوت های ذاتی زن و مرد رمز اساسی این تفاوت است و اندک توجهی نشان می دهد که تفاوت در این حکم، سبب اصلاح جوامع بشری می شود. اگر چند همسری برای زنان جایز بود، بیشترین آسیب از این مساله به زنان وارد می شد، چرا که احساس غیرت مرد، نسبت به همسرش، سبب نوعی سرپرستی و حمایت از زن می شود و در جایی که چند همسری برای زنان جایز باشد، غیرتی در مرد باقی نخواهد ماند و در نتیجه سرپرستی و حمایت مرد، از زن منتفی خواهد شد. این مساله در مورد زنان فاحشه به خوبی قابل رویت است. زنانی که با مردان متعدد رابطه دارند، از حمایت هیچ کدام از آنها بهره مند نمی شوند و تنها به مثابه ابزاری در دست آنها قرار می گیرند که بعد از استفاده، به دور انداخته می شوند. البته مساله فرزندان و روشن بودن نسب های آنان نیز مساله ای بسیار اساسی و مهم است که در چند زنی از بین نمی رود اما در چند شوهری قطعا از بین خواهد رفت. و کسانی که تصور می کنند با پیشرفت علوم بشری و اموری نظیر آزمایش DNA و نظیر آن می توانند نسب ها را روشن کنند، بد نیست اندکی چشم بر روی واقعیت ها بگشایند و ببینند که اگر علم می توانست این معضل را حل کند، جوامع پیشرفته این چنین با معضل فرزندان نامشروع مواجه نبودند! (قطعا با آزمایشات می توان پدر واقعی را مشخص کرد، اما در جامعه ای که بنیان های خانوادگی صحیحی ندارد، کسی برای این امور انگیزه ندارد! و تنها موارد استثنائی و نادری می توان برای آن فرض کرد.) همچنین مجوز چند همسری برای مردان، فواید زیادی نصیب زنان می کند و برای جامعه مفید خواهد بود. یعنی اگر چه این مساله از منظر زن اول، جالب نیست، اما برای زن دوم قطعا مفید است و روشن است که در جامعه، مصلحت عمومی بر مصلحت افراد مقدم است. به عنوان مثال ممکن است تناسب جمعیتی به شکلی از بین برود و در تاریخ بسیار مشاهده شده است که جمعیت زنان از جمعیت مردان بیشتر شده است و علت آن به مسائلی نظیر کشته شدن مردان در جنگ ها، یا تفاوت فیزیکی زنان با مردان و مقاومت بیشتر زنان در مقابل بیماری ها باز می گردد. که در این صورت چند زنی می تواند مشکل را حل کند. یا بعضی از زنان به دلیل بهره کمتر از زیبایی موفق نمی شوند همسر اول مردی باشند. اما با جواز چند همسری، اینان نیز می توانند ازدواج کنند. همچنین در مساله زنان بیوه که شانس همسر اول بودن را نخواهند داشت. و یکی از دلایل اساسی که عامل ترغیب کننده به چند زنی بوده، تفاوت نقش زن و مرد در تولید مثل است. مرد می تواند با داشتن چند همسر، دارای فرزندان بیشتری شود در حالی که این مساله برای زن بی معنا است. همچنین دقت به تفاوت های روحی و عاطفی زن و مرد نیز در این مساله می تواند راه گشا باشد. عفت و حیای بالای زنان، به هیچ عنوان با چند شوهری سازگار نیست و جز انسان های مریض و خارج شده ازاعتدال به این مساله فکر نمی کنند و تاریخ بشر نشان می دهد که هرگز چنین مساله ای پا نگرفته اگر چه چند زنی مساله ای رایج بوده و در تاریخ به کرات مشاهده می شود. به هر حال با در نظر گرفتن تفاوت های زن و مرد و واقعیت ها، و اینکه دنیا عالم تزاحمات است، روشن می شود که چند همسری برای مردان سبب اصلاح اموری می شود اگر چه می تواند تبعات منفی ای داشته باشد که در اسلام با بیان کردن شروطی، آن تبعات منفی کنترل می شود. اما چند همسری برای زنان، فجایع جبران ناپذیری به دنبال می آورد. که باید به شدت ممنوع شود.
عنوان سوال:

چرا یک مرد مسلمان می تواند چهار زن به همسری بگیرد؟ چرا این حق برای زن نیست؟


پاسخ:

تفاوت های ذاتی زن و مرد رمز اساسی این تفاوت است و اندک توجهی نشان می دهد که تفاوت در این حکم، سبب اصلاح جوامع بشری می شود.

اگر چند همسری برای زنان جایز بود، بیشترین آسیب از این مساله به زنان وارد می شد، چرا که احساس غیرت مرد، نسبت به همسرش، سبب نوعی سرپرستی و حمایت از زن می شود و در جایی که چند همسری برای زنان جایز باشد، غیرتی در مرد باقی نخواهد ماند و در نتیجه سرپرستی و حمایت مرد، از زن منتفی خواهد شد. این مساله در مورد زنان فاحشه به خوبی قابل رویت است. زنانی که با مردان متعدد رابطه دارند، از حمایت هیچ کدام از آنها بهره مند نمی شوند و تنها به مثابه ابزاری در دست آنها قرار می گیرند که بعد از استفاده، به دور انداخته می شوند.

البته مساله فرزندان و روشن بودن نسب های آنان نیز مساله ای بسیار اساسی و مهم است که در چند زنی از بین نمی رود اما در چند شوهری قطعا از بین خواهد رفت. و کسانی که تصور می کنند با پیشرفت علوم بشری و اموری نظیر آزمایش DNA و نظیر آن می توانند نسب ها را روشن کنند، بد نیست اندکی چشم بر روی واقعیت ها بگشایند و ببینند که اگر علم می توانست این معضل را حل کند، جوامع پیشرفته این چنین با معضل فرزندان نامشروع مواجه نبودند! (قطعا با آزمایشات می توان پدر واقعی را مشخص کرد، اما در جامعه ای که بنیان های خانوادگی صحیحی ندارد، کسی برای این امور انگیزه ندارد! و تنها موارد استثنائی و نادری می توان برای آن فرض کرد.)

همچنین مجوز چند همسری برای مردان، فواید زیادی نصیب زنان می کند و برای جامعه مفید خواهد بود. یعنی اگر چه این مساله از منظر زن اول، جالب نیست، اما برای زن دوم قطعا مفید است و روشن است که در جامعه، مصلحت عمومی بر مصلحت افراد مقدم است.

به عنوان مثال ممکن است تناسب جمعیتی به شکلی از بین برود و در تاریخ بسیار مشاهده شده است که جمعیت زنان از جمعیت مردان بیشتر شده است و علت آن به مسائلی نظیر کشته شدن مردان در جنگ ها، یا تفاوت فیزیکی زنان با مردان و مقاومت بیشتر زنان در مقابل بیماری ها باز می گردد. که در این صورت چند زنی می تواند مشکل را حل کند.

یا بعضی از زنان به دلیل بهره کمتر از زیبایی موفق نمی شوند همسر اول مردی باشند. اما با جواز چند همسری، اینان نیز می توانند ازدواج کنند. همچنین در مساله زنان بیوه که شانس همسر اول بودن را نخواهند داشت.

و یکی از دلایل اساسی که عامل ترغیب کننده به چند زنی بوده، تفاوت نقش زن و مرد در تولید مثل است. مرد می تواند با داشتن چند همسر، دارای فرزندان بیشتری شود در حالی که این مساله برای زن بی معنا است.

همچنین دقت به تفاوت های روحی و عاطفی زن و مرد نیز در این مساله می تواند راه گشا باشد. عفت و حیای بالای زنان، به هیچ عنوان با چند شوهری سازگار نیست و جز انسان های مریض و خارج شده ازاعتدال به این مساله فکر نمی کنند و تاریخ بشر نشان می دهد که هرگز چنین مساله ای پا نگرفته اگر چه چند زنی مساله ای رایج بوده و در تاریخ به کرات مشاهده می شود.

به هر حال با در نظر گرفتن تفاوت های زن و مرد و واقعیت ها، و اینکه دنیا عالم تزاحمات است، روشن می شود که چند همسری برای مردان سبب اصلاح اموری می شود اگر چه می تواند تبعات منفی ای داشته باشد که در اسلام با بیان کردن شروطی، آن تبعات منفی کنترل می شود. اما چند همسری برای زنان، فجایع جبران ناپذیری به دنبال می آورد. که باید به شدت ممنوع شود.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین