تفاوت های ذاتی زن و مرد رمز اساسی این تفاوت است و اندک توجهی نشان می دهد که تفاوت در این حکم، سبب اصلاح جوامع بشری می شود. اگر چند همسری برای زنان جایز بود، بیشترین آسیب از این مساله به زنان وارد می شد، چرا که احساس غیرت مرد، نسبت به همسرش، سبب نوعی سرپرستی و حمایت از زن می شود و در جایی که چند همسری برای زنان جایز باشد، غیرتی در مرد باقی نخواهد ماند و در نتیجه سرپرستی و حمایت مرد، از زن منتفی خواهد شد. این مساله در مورد زنان فاحشه به خوبی قابل رویت است. زنانی که با مردان متعدد رابطه دارند، از حمایت هیچ کدام از آنها بهره مند نمی شوند و تنها به مثابه ابزاری در دست آنها قرار می گیرند که بعد از استفاده، به دور انداخته می شوند. البته مساله فرزندان و روشن بودن نسب های آنان نیز مساله ای بسیار اساسی و مهم است که در چند زنی از بین نمی رود اما در چند شوهری قطعا از بین خواهد رفت. و کسانی که تصور می کنند با پیشرفت علوم بشری و اموری نظیر آزمایش DNA و نظیر آن می توانند نسب ها را روشن کنند، بد نیست اندکی چشم بر روی واقعیت ها بگشایند و ببینند که اگر علم می توانست این معضل را حل کند، جوامع پیشرفته این چنین با معضل فرزندان نامشروع مواجه نبودند! (قطعا با آزمایشات می توان پدر واقعی را مشخص کرد، اما در جامعه ای که بنیان های خانوادگی صحیحی ندارد، کسی برای این امور انگیزه ندارد! و تنها موارد استثنائی و نادری می توان برای آن فرض کرد.) همچنین مجوز چند همسری برای مردان، فواید زیادی نصیب زنان می کند و برای جامعه مفید خواهد بود. یعنی اگر چه این مساله از منظر زن اول، جالب نیست، اما برای زن دوم قطعا مفید است و روشن است که در جامعه، مصلحت عمومی بر مصلحت افراد مقدم است. به عنوان مثال ممکن است تناسب جمعیتی به شکلی از بین برود و در تاریخ بسیار مشاهده شده است که جمعیت زنان از جمعیت مردان بیشتر شده است و علت آن به مسائلی نظیر کشته شدن مردان در جنگ ها، یا تفاوت فیزیکی زنان با مردان و مقاومت بیشتر زنان در مقابل بیماری ها باز می گردد. که در این صورت چند زنی می تواند مشکل را حل کند. یا بعضی از زنان به دلیل بهره کمتر از زیبایی موفق نمی شوند همسر اول مردی باشند. اما با جواز چند همسری، اینان نیز می توانند ازدواج کنند. همچنین در مساله زنان بیوه که شانس همسر اول بودن را نخواهند داشت. و یکی از دلایل اساسی که عامل ترغیب کننده به چند زنی بوده، تفاوت نقش زن و مرد در تولید مثل است. مرد می تواند با داشتن چند همسر، دارای فرزندان بیشتری شود در حالی که این مساله برای زن بی معنا است. همچنین دقت به تفاوت های روحی و عاطفی زن و مرد نیز در این مساله می تواند راه گشا باشد. عفت و حیای بالای زنان، به هیچ عنوان با چند شوهری سازگار نیست و جز انسان های مریض و خارج شده ازاعتدال به این مساله فکر نمی کنند و تاریخ بشر نشان می دهد که هرگز چنین مساله ای پا نگرفته اگر چه چند زنی مساله ای رایج بوده و در تاریخ به کرات مشاهده می شود. به هر حال با در نظر گرفتن تفاوت های زن و مرد و واقعیت ها، و اینکه دنیا عالم تزاحمات است، روشن می شود که چند همسری برای مردان سبب اصلاح اموری می شود اگر چه می تواند تبعات منفی ای داشته باشد که در اسلام با بیان کردن شروطی، آن تبعات منفی کنترل می شود. اما چند همسری برای زنان، فجایع جبران ناپذیری به دنبال می آورد. که باید به شدت ممنوع شود.
تفاوت های ذاتی زن و مرد رمز اساسی این تفاوت است و اندک توجهی نشان می دهد که تفاوت در این حکم، سبب اصلاح جوامع بشری می شود.
اگر چند همسری برای زنان جایز بود، بیشترین آسیب از این مساله به زنان وارد می شد، چرا که احساس غیرت مرد، نسبت به همسرش، سبب نوعی سرپرستی و حمایت از زن می شود و در جایی که چند همسری برای زنان جایز باشد، غیرتی در مرد باقی نخواهد ماند و در نتیجه سرپرستی و حمایت مرد، از زن منتفی خواهد شد. این مساله در مورد زنان فاحشه به خوبی قابل رویت است. زنانی که با مردان متعدد رابطه دارند، از حمایت هیچ کدام از آنها بهره مند نمی شوند و تنها به مثابه ابزاری در دست آنها قرار می گیرند که بعد از استفاده، به دور انداخته می شوند.
البته مساله فرزندان و روشن بودن نسب های آنان نیز مساله ای بسیار اساسی و مهم است که در چند زنی از بین نمی رود اما در چند شوهری قطعا از بین خواهد رفت. و کسانی که تصور می کنند با پیشرفت علوم بشری و اموری نظیر آزمایش DNA و نظیر آن می توانند نسب ها را روشن کنند، بد نیست اندکی چشم بر روی واقعیت ها بگشایند و ببینند که اگر علم می توانست این معضل را حل کند، جوامع پیشرفته این چنین با معضل فرزندان نامشروع مواجه نبودند! (قطعا با آزمایشات می توان پدر واقعی را مشخص کرد، اما در جامعه ای که بنیان های خانوادگی صحیحی ندارد، کسی برای این امور انگیزه ندارد! و تنها موارد استثنائی و نادری می توان برای آن فرض کرد.)
همچنین مجوز چند همسری برای مردان، فواید زیادی نصیب زنان می کند و برای جامعه مفید خواهد بود. یعنی اگر چه این مساله از منظر زن اول، جالب نیست، اما برای زن دوم قطعا مفید است و روشن است که در جامعه، مصلحت عمومی بر مصلحت افراد مقدم است.
به عنوان مثال ممکن است تناسب جمعیتی به شکلی از بین برود و در تاریخ بسیار مشاهده شده است که جمعیت زنان از جمعیت مردان بیشتر شده است و علت آن به مسائلی نظیر کشته شدن مردان در جنگ ها، یا تفاوت فیزیکی زنان با مردان و مقاومت بیشتر زنان در مقابل بیماری ها باز می گردد. که در این صورت چند زنی می تواند مشکل را حل کند.
یا بعضی از زنان به دلیل بهره کمتر از زیبایی موفق نمی شوند همسر اول مردی باشند. اما با جواز چند همسری، اینان نیز می توانند ازدواج کنند. همچنین در مساله زنان بیوه که شانس همسر اول بودن را نخواهند داشت.
و یکی از دلایل اساسی که عامل ترغیب کننده به چند زنی بوده، تفاوت نقش زن و مرد در تولید مثل است. مرد می تواند با داشتن چند همسر، دارای فرزندان بیشتری شود در حالی که این مساله برای زن بی معنا است.
همچنین دقت به تفاوت های روحی و عاطفی زن و مرد نیز در این مساله می تواند راه گشا باشد. عفت و حیای بالای زنان، به هیچ عنوان با چند شوهری سازگار نیست و جز انسان های مریض و خارج شده ازاعتدال به این مساله فکر نمی کنند و تاریخ بشر نشان می دهد که هرگز چنین مساله ای پا نگرفته اگر چه چند زنی مساله ای رایج بوده و در تاریخ به کرات مشاهده می شود.
به هر حال با در نظر گرفتن تفاوت های زن و مرد و واقعیت ها، و اینکه دنیا عالم تزاحمات است، روشن می شود که چند همسری برای مردان سبب اصلاح اموری می شود اگر چه می تواند تبعات منفی ای داشته باشد که در اسلام با بیان کردن شروطی، آن تبعات منفی کنترل می شود. اما چند همسری برای زنان، فجایع جبران ناپذیری به دنبال می آورد. که باید به شدت ممنوع شود.
- [سایر] آیا در اسلام اصل بر تک همسری است ؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا ازدواج مرد مسلمان با زن کافر کتابی و غیر کتابی و مرد کافر با زن مسلمان جایز است؟
- [سایر] آیا در اسلام اصل بر تک همسری است؟
- [سایر] چرا ازدواج مرد مسلمان با زن غیرمسلمان(مسیحی و یهودی) مشکلی ندارد ولی ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان حرام است؟
- [سایر] نابرابری زن و مرد در اسلام؟
- [سایر] شبهه: زن و مرد از جهت انسان بودن و مسلمان بودن برابرند، ولی در اسلام حقوق زن نصف حقوق مرد است.
- [سایر] چرا یک زن مسلمان با یک مرد مسیحی نمیتواند ازدواج کند امّا یک مرد مسلمان میتواند با یک زن مسیحی ازدواج کند؟
- [سایر] با توجه به اینکه زن و مرد از جهت انسان بودن و مسلمان بودن برابرند، چرا در اسلام حقوق زن نصف حقوق مرد است؟
- [سایر] آیا از دید اسلام، زن فرع، و مرد اصل است، و یا زن، در انسانیّت از مرد پست تر است ؟
- [سایر] چرا ارث مرد دو برابر ارث زن است؟ مگر در اسلام حقوق زن و مرد برابر نیست؟
- [آیت الله مظاهری] دیه مرد مسلمان هزار مثقال شرعی طلا (هر مثقال هیجده نخود) است و دیه زن نصف مرد است.
- [آیت الله سبحانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید ولی مرد مسلمان می تواند با زن های کافر به طور موقت ازدواج کند.
- [آیت الله بهجت] زن مسلمان، نمیتواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمیتواند با زنان کافری که اهل کتاب نیستند، ازدواج کند، ولی با زنانی که یهودی و یا نصرانی باشند، موقتاً بهصورت صیغه میتواند ازدواج نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای خواندن صیغه عقد دائم کافی است که زن بگوید: (زوجْتک نفْسی علی الصداق الْمعْلوم) (یعنی خود را به همسری تو درآوردم به مهری که معین شده) و مرد هم بعد از آن بگوید: (قبلْت التزْویج) (یعنی قبول کردم این ازدواج را) و اگر دیگری را برای این کار وکیل کنند کافی است که وکیل زن بگوید: (زوجْت موکلتی موکلک علی الصداق الْمعْلوم) (موکله خودم را به همسری موکل تو با مهر معلوم درآوردم) وکیل مرد نیز بگوید: (قبلْت لموکلی هکذا) (من نیز همین گونه از طرف موکل خودم قبول کردم).
- [آیت الله مکارم شیرازی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید، ولی مرد مسلمان می¬تواند با زنان اهل کتاب مانند یهود و نصاری ازدواج کند.
- [آیت الله مظاهری] مسلمانان باید نگاه شهوتانگیز به یکدیگر نداشته باشند، غیر از زن به شوهرش یا شوهر به زنش، و فرقی نیست که آن نگاه به نامحرم باشد یا- العیاذ باللَّه- به محرم نظیر مادر و خواهر و مادر زن و مانند اینها، مرد به زن باشد یا زن به مرد، مرد به مرد باشد یا زن به زن، و خلاصه کلام اینکه هر نگاهی که محرّک شهوت جنسی باشد، در اسلام حرام، بلکه تخیّلها و وسوسهها که محرّک شهوت باشد و مربوط به زن و شوهر نباشد، حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید، همچنین مرد مسلمان نمی تواند بنابر احتیاط با زن کافر ازدواج دائم کند ولی ازدواج موقت با زنان اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در طلاق رجعی مرد می تواند به زن خود رجوع کند، بدون آن که صیغه عقد تازه ای بخواند و رجوع کردن بر دو قسم است: 1 سخنی بگوید که معنایش این باشد که آن زن را دوباره به همسری خود پذیرفته است. 2 کاری انجام دهد که همین معنی را برساند.
- [آیت الله مظاهری] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آنکه مدّت و مهر را معیّن کردند، چنانچه زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ). (یعنی خود را به همسری تو درآوردم برای مدّت معین، با مهریه معین) بعد مرد بگوید: (قَبِلْتُ) صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند و وکیل زن به وکیل مرد بگوید: (زَوَّجْتُ مَوَکِّلَتی مُوَکِّلَکَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ). (یعنی وکیل خودم را به ازدواج وکیل تو درآوردم در مدّت معین، با مهریه معین) و وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذا). صحیح میباشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند