چگونه حضرت علی (ع) متوجه بیرون کشیدن تیر از پای خود نمی شود اما صدای فقیر در هنگام نماز را می شنود؟
در پاسخ به این مساله باید توجه کرد که اعطای انگشتر به فقیر در هنگام رکوع از مسلمات غیر قابل تردید است. و آیه 55 سوره مائده به این مساله اشاره کرده است: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده ‌اند همانها که نماز را برپا می‌ دارند، و در حال رکوع، زکات می‌ دهند.) و ابن‌عباس‌، عمار یاسر، عبدالله بن‌ سلام‌، انس‌ بن‌ مالک‌، جابر بن‌ عبدالله و ابوذر غفاری این مساله را نقل کرده اند و در منابع روایی اهل سنت نیز مکرر نقل شده است. مثل: محب‌ الدین‌ طبری‌، ذخائر العقبی‌، ص‌ 88 - قاضی‌ شوکانی‌، فتح‌الغدیر،ص‌ 50 - جامع‌الاصول‌، ج‌ 9، ص‌ 478 - اسباب‌ النزول‌ واحدی‌، ص‌148 - لباب‌ النقول‌ سیوطی‌، ص‌ 105 - تفسیر طبری‌، ص‌ 165 -تفسیر فخر رازی‌، ج‌ 3، ص‌ 431 - تفسیر درالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 393 -کنزالعمال‌، ج‌ 6، ص‌ 391.   بنابراین اصل قضیه اعطای انگشتر در هنگام نماز مسلم است و روشن است که آیه این عمل را مدح کرده است. اما درباره کشیدن تیر از پای حضرت در هنگام نماز، باید توجه کنیم که: اولا قطعیت و مسلم بودنی که در ماجرای اعطای زکات در هنگام نماز است، در این ماجرا دیده نمی شود. ظاهرا قدیمی ترین منبعی که این ماجرا را نقل کرده، کتاب "کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین" از علاّمة حلی است که متعلق به قرن هفتم می باشند و پس از ایشان این ماجرا در کتابهای متعددی نقل شده است. ثانیا بنا بر نظر مشهور بین عالمان علوم عقلی، محکم ترین دلیل بر امکان امری، وقوع و رخ دادن آن است. پس اگر ماجرای بیرون کشیدن تیر از پای حضرت را درست بدانیم، جمع دو حالت برای امیر المومنین پذیرفتنی است که در یک مرتبه متوجه بیرون کشیدن تیر از پای خود نمی شوند و در مرتبه دیگر متوجه ندای گدا می شوند.   اما این که چگونه این دو حالت مختلف ممکن است روی دهد، تبیین های مختلفی شده است. و اختلافی برای دو ماجرا بیان شده است.   عده ای اختلاف دو ماجرا را به حال حضرت باز می گردانند و به امکان تغییر حال اولیای الهی اشاره می کنند. مثل اینکه حضرت یعقوب از یوسفی که در نزدیکی او در چاه افتاده بود، بی خبر بود. اما در زمان دیگری بوی یوسف از راه بسیار دور را احساس می کرد. پس ممکن است حضرت در دو حال مختلف بوده باشند که در یک حال به طور کامل مجذوب حق شده و هیچ چیز را از امور مادی درک نمی کنند و در حال دیگر ندای گدا را می شنوند.   و عده دیگر به تفاوت دو ماجرا اشاره می کنند. ( در نظر اول تفاوت درونی بوده و در نظر دوم تفاوت بیرونی است) که در یک ماجرا امری مادی بوده و حضرت متوجه نمی شوند و در دیگری امری معنوی بوده و درخواست گدا متناسب با حالات معنوی است پس شنیده شده است. و این گونه مسائل منافاتی با حال معنوی و حضور قلب ندارد. کما اینکه در ماجرایی چنین می خوانیم: مردی به حضرت رسول دو شتر بزرگ و چاق اهداء کرد. حضرت به اصحاب فرمود: آیا در بین شما کسی هست دو رکعت نماز را با وضو و قیام و رکوع و سجود و خشوع مربوط به آنها برگزار کند و در آن‌ها چیزی از امور دنیا را قصد نکند و قلبش به فکر دنیا نباشد تا یکی از این ناقه‌ ها را به او هدیه کنم، این سخن را حضرت یک بار، دو بار و سه بار فرمود: ولی کسی از اصحاب به آن حضرت جواب نداد، امیر مؤمنان بلند شد و گفت: یا رسول اللَّه من دو رکعت نماز می ‌خوانم تکبیرة الاحرام را می‌گویم تا سلام بدهم و فکر چیزی از امور دنیا را نمی‌ کنم فرمود: یا علی بخوان. خدا برایت درود بفرستد. می‌ گوید: امیر مؤمنان علی علیه السّلام تکبیر گفت و وارد نماز شد و پس از سلام جبرئیل به حضرت پیامبر نازل گردید و گفت: ای محمد صلّی اللَّه علیه و آله، خدا به تو سلام می‌رساند و می ‌فرماید: یکی از شترها را به وی عطا کن. رسول خدا گفت: من با او شرط کرده بودم دو رکعت نماز بگزارد و پیش خودش به چیزی از امور دنیا اندیشه نکند تا یکی از ناقه‌ ها را به وی بدهم اما او به هنگام تشهد فکر می‌ کرد که کدام یک را بگیرد و جبرئیل عرض کرد یا محمد صلّی اللَّه علیه و آله خدایت سلام می‌ دهد و می ‌فرماید: تفکر می‌ کرد هر کدام چاق است آن را بگیرد و نحر کند و گوشتش را در راه خدا احسان کند، پس تفکرش برای خدا بوده و نه برای خودش و نه به جهت دنیا، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، [از شوق ‌] گریست و هر دو شتر را به حضرت علی عطا کرد، حضرت هر دو را نحر کرد و آن‌ها را در راه خدا صدقه داد و خدای تعالی این آیه را در باره وی نازل کرد:( إِنَّ فی‌ ذلِکَ لَذِکْری‌ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ[ق/37] به درستی که در این معنا تذکری است برای هر کس که فهم داشته.)[1]   در پایان آنچه به نظر بنده صحیح تر می رسد این است که ماجرای بیرون آوردن تیر ممکن است جعلی باشد و غرض از جعل آن این باشد که کسی ماجرای اعطای زکات در هنگام نماز از جانب حضرت را باور نکند. که مطلبی بسیار اساسی در اثبات عقائد شیعه است. و طبیعتا چون ماجرای بیرون آوردن تیر به بعضی مذاق ها خوشایند بوده، به سرعت منتشر شده است. از قرائنی که می توان برای جعلی بودن ماجرا (در کنار عدم وجود سند صحیح) ارائه کرد، این است که این گونه جذبه ها که در ماجرای بیرون کشیدن تیر از پای حضرت بیان شده، از اندیشه های بی جا صوفیان است که در روایات آنها را شیطانی خوانده اند. در روایتی بیان شده است که: جابر بن جعفی گوید بحضرت باقر علیه السّلام عرضه داشتم گروهی وضع آنها چنین است که هنگام شنیدن مقداری از قرآن و یا هنگام خواندن و بازگو کردن آن بناگاه فریادی کشیده و می ‌افتد بیهوش و از خود بیخود بطوری که اگر فرضا دست و پاهایش را قطع کنند احساس نمی کند. فرمود سبحان اللَّه عجیب است این عمل از شیطان است. این گونه دستور بآنان داده نشده. دستوری که هست فقط عبارت از نرمی و آمادگی دل و رقت قلب و تاثر و گریه کردن و ترسیدن.[2] اما متاسفانه عده ای فکر کرده اند که نقل این گونه مطالب برای حضرت علی (ع) منقبتی به شمار می آید و علیرغم عدم وجود سند صحیح آن را بیان کرده اند. [1]. درر الاخبار ص 246. [2]. الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 255.
عنوان سوال:

چگونه حضرت علی (ع) متوجه بیرون کشیدن تیر از پای خود نمی شود اما صدای فقیر در هنگام نماز را می شنود؟


پاسخ:

در پاسخ به این مساله باید توجه کرد که اعطای انگشتر به فقیر در هنگام رکوع از مسلمات غیر قابل تردید است. و آیه 55 سوره مائده به این مساله اشاره کرده است:

(إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده ‌اند همانها که نماز را برپا می‌ دارند، و در حال رکوع، زکات می‌ دهند.)

و ابن‌عباس‌، عمار یاسر، عبدالله بن‌ سلام‌، انس‌ بن‌ مالک‌، جابر بن‌ عبدالله و ابوذر غفاری این مساله را نقل کرده اند و در منابع روایی اهل سنت نیز مکرر نقل شده است. مثل: محب‌ الدین‌ طبری‌، ذخائر العقبی‌، ص‌ 88 - قاضی‌ شوکانی‌، فتح‌الغدیر،ص‌ 50 - جامع‌الاصول‌، ج‌ 9، ص‌ 478 - اسباب‌ النزول‌ واحدی‌، ص‌148 - لباب‌ النقول‌ سیوطی‌، ص‌ 105 - تفسیر طبری‌، ص‌ 165 -تفسیر فخر رازی‌، ج‌ 3، ص‌ 431 - تفسیر درالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 393 -کنزالعمال‌، ج‌ 6، ص‌ 391.
 
بنابراین اصل قضیه اعطای انگشتر در هنگام نماز مسلم است و روشن است که آیه این عمل را مدح کرده است. اما درباره کشیدن تیر از پای حضرت در هنگام نماز، باید توجه کنیم که:


اولا قطعیت و مسلم بودنی که در ماجرای اعطای زکات در هنگام نماز است، در این ماجرا دیده نمی شود. ظاهرا قدیمی ترین منبعی که این ماجرا را نقل کرده، کتاب "کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین" از علاّمة حلی است که متعلق به قرن هفتم می باشند و پس از ایشان این ماجرا در کتابهای متعددی نقل شده است.
ثانیا بنا بر نظر مشهور بین عالمان علوم عقلی، محکم ترین دلیل بر امکان امری، وقوع و رخ دادن آن است. پس اگر ماجرای بیرون کشیدن تیر از پای حضرت را درست بدانیم، جمع دو حالت برای امیر المومنین پذیرفتنی است که در یک مرتبه متوجه بیرون کشیدن تیر از پای خود نمی شوند و در مرتبه دیگر متوجه ندای گدا می شوند.
 
اما این که چگونه این دو حالت مختلف ممکن است روی دهد، تبیین های مختلفی شده است. و اختلافی برای دو ماجرا بیان شده است.
 
عده ای اختلاف دو ماجرا را به حال حضرت باز می گردانند و به امکان تغییر حال اولیای الهی اشاره می کنند. مثل اینکه حضرت یعقوب از یوسفی که در نزدیکی او در چاه افتاده بود، بی خبر بود. اما در زمان دیگری بوی یوسف از راه بسیار دور را احساس می کرد. پس ممکن است حضرت در دو حال مختلف بوده باشند که در یک حال به طور کامل مجذوب حق شده و هیچ چیز را از امور مادی درک نمی کنند و در حال دیگر ندای گدا را می شنوند.
 
و عده دیگر به تفاوت دو ماجرا اشاره می کنند. ( در نظر اول تفاوت درونی بوده و در نظر دوم تفاوت بیرونی است) که در یک ماجرا امری مادی بوده و حضرت متوجه نمی شوند و در دیگری امری معنوی بوده و درخواست گدا متناسب با حالات معنوی است پس شنیده شده است. و این گونه مسائل منافاتی با حال معنوی و حضور قلب ندارد. کما اینکه در ماجرایی چنین می خوانیم:

مردی به حضرت رسول دو شتر بزرگ و چاق اهداء کرد. حضرت به اصحاب فرمود: آیا در بین شما کسی هست دو رکعت نماز را با وضو و قیام و رکوع و سجود و خشوع مربوط به آنها برگزار کند و در آن‌ها چیزی از امور دنیا را قصد نکند و قلبش به فکر دنیا نباشد تا یکی از این ناقه‌ ها را به او هدیه کنم، این سخن را حضرت یک بار، دو بار و سه بار فرمود: ولی کسی از اصحاب به آن حضرت جواب نداد، امیر مؤمنان بلند شد و گفت: یا رسول اللَّه من دو رکعت نماز می ‌خوانم تکبیرة الاحرام را می‌گویم تا سلام بدهم و فکر چیزی از امور دنیا را نمی‌ کنم فرمود: یا علی بخوان.

خدا برایت درود بفرستد. می‌ گوید: امیر مؤمنان علی علیه السّلام تکبیر گفت و وارد نماز شد و پس از سلام جبرئیل به حضرت پیامبر نازل گردید و گفت: ای محمد صلّی اللَّه علیه و آله، خدا به تو سلام می‌رساند و می ‌فرماید: یکی از شترها را به وی عطا کن.


رسول خدا گفت: من با او شرط کرده بودم دو رکعت نماز بگزارد و پیش خودش به چیزی از امور دنیا اندیشه نکند تا یکی از ناقه‌ ها را به وی بدهم اما او به هنگام تشهد فکر می‌ کرد که کدام یک را بگیرد و جبرئیل عرض کرد یا محمد صلّی اللَّه علیه و آله خدایت سلام می‌ دهد و می ‌فرماید: تفکر می‌ کرد هر کدام چاق است آن را بگیرد و نحر کند و گوشتش را در راه خدا احسان کند، پس تفکرش برای خدا بوده و نه برای خودش و نه به جهت دنیا، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، [از شوق ‌] گریست و هر دو شتر را به حضرت علی عطا کرد، حضرت هر دو را نحر کرد و آن‌ها را در راه خدا صدقه داد

و خدای تعالی این آیه را در باره وی نازل کرد:( إِنَّ فی‌ ذلِکَ لَذِکْری‌ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ[ق/37] به درستی که در این معنا تذکری است برای هر کس که فهم داشته.)[1]
 
در پایان آنچه به نظر بنده صحیح تر می رسد این است که ماجرای بیرون آوردن تیر ممکن است جعلی باشد و غرض از جعل آن این باشد که کسی ماجرای اعطای زکات در هنگام نماز از جانب حضرت را باور نکند. که مطلبی بسیار اساسی در اثبات عقائد شیعه است. و طبیعتا چون ماجرای بیرون آوردن تیر به بعضی مذاق ها خوشایند بوده، به سرعت منتشر شده است. از قرائنی که می توان برای جعلی بودن ماجرا (در کنار عدم وجود سند صحیح) ارائه کرد، این است که این گونه جذبه ها که در ماجرای بیرون کشیدن تیر از پای حضرت بیان شده، از اندیشه های بی جا صوفیان است که در روایات آنها را شیطانی خوانده اند. در روایتی بیان شده است که:

جابر بن جعفی گوید بحضرت باقر علیه السّلام عرضه داشتم گروهی وضع آنها چنین است که هنگام شنیدن مقداری از قرآن و یا هنگام خواندن و بازگو کردن آن بناگاه فریادی کشیده و می ‌افتد بیهوش و از خود بیخود بطوری که اگر فرضا دست و پاهایش را قطع کنند احساس نمی کند. فرمود سبحان اللَّه عجیب است این عمل از شیطان است. این گونه دستور بآنان داده نشده. دستوری که هست فقط عبارت از نرمی و آمادگی دل و رقت قلب و تاثر و گریه کردن و ترسیدن.[2]

اما متاسفانه عده ای فکر کرده اند که نقل این گونه مطالب برای حضرت علی (ع) منقبتی به شمار می آید و علیرغم عدم وجود سند صحیح آن را بیان کرده اند.

[1]. درر الاخبار ص 246.
[2]. الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 255.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین