شکی نیست که بیشتر مردم از مرگ میترسند و گوسفندوار از گرگ تیز چنگ اجل میرمند و کسانی که از آن نمیترسند بلکه با چهره باز و پیشانی گشاده آن را پیشواز میکنند بسیار کم هستند. در واقع علت اصلی ترس از مرگ، افت گرایش به باورهای عمیق دینی است. راه حلی را که می توان برای کاهش این نوع ترس ها پیشنهاد کرد تقویت باورهای دینی به شکل مقبول تر و جوان پسندانه است تا پیام های دینی مخاطبان بیشتری به خود جذب کند. در این نوشتار سعی شده است که تعریفی از مرگ ارائه شود سپس دلائل ترس از مرگ بیان شود و بعد از آن درمان آن بیان شود یعنی چه کنیم که از مرگ نترسیم. تعریف مرگ مرگ واژهای است که با مفارقت و جدایی روح از جسم اطلاق میشود و حضرت علی علیهالسّلام فرمودند:(اَلْمَوتُ مُفارِقَةُ دارِ الفَناءِ و ارتحالٌ الی دارِ البَقاءِ) [1] مرگ جدا شدن از سرای فانی و انتقال به دار باقی است. دلائل ترس از مرگ این دلائل را در قالب مثالی خوب میشود فهماند و آن اینکه در دیدگاه اسلام دنیا عبورگاه است و انسان عابر و اموال دنیا وسیله، و مثال ما ترس راننده است:[2] اعتقاد به فانی شدن گاهی یک راننده میترسد چون میبیند ماشین او در آستانه سقوط و رو به نابود شدن است افرادی که ایمان به معاد ندارند و مردن را نیست شدن میدانند باید هم از مرگ بترسند چون مرگ در چشم آنها یک نوع سقوط و نابودی است. حُبّ دنیا رانندهای که ماشین خود را با خون دل تهیه کرده و اکنون علاقه زیادی به آن دارد میترسد که مبادا کسی وسیله او را بگیرد و از جدائی وسیله رنج میبرد و خیال میکند بهتر از این ماشین او چیز دیگری نیست. پس کسانی که علاقه زیاد به دنیا دارند جدایی آنها از دنیا بزرگترین شکنجه است. این مرگ مانند چسبی است که روی دست زده شده است. دل انسان هم اگر به دنیا بچسبد کندن آن مشکل و جان دادن بسیار سخت است. شخصی از امام حسن علیهالسّلام سؤال کرد چرا از مرگ میترسیم امام فرمودند:(اِنَّکُمْ اَخْرَبْتُمْ آخِرَتَکُمْ وَ عَمَّرْتُمْ دُنْیاکُم فَأنْتُمْ تَکْرَهُونَ النَّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرانِ اِلی الْخَرابِ) [3] چون شما تمام کوشش خودتان را صرف آبادی دنیا کردهاید و برای آخرت کار نیکی ندارید و به همین خاطر از مرگ میترسید که از جای آباد به جای خراب منتقل شوید. عدم شناخت مرگ گاهی ترس راننده به خاطر آن است که جاده را نمیشناسد و ناآگاهی او را زجر میدهد. امام هادی علیهالسّلام بر یکی از یاران که مریض بود وارد شد دید آن مریض گریه میکند و از مردن میترسد. امام هادی علیهالسّلام فرمود:( تَخافُ مِنَ المَوتِ لِاَنَّکَ لا تَعْرِفُهُ) [4] تو از مرگ میترسی چون نسبت به آن شناخت نداری. طولانی بودن راه گاهی ترس راننده به این خاطر نیست که جاده را بلد نیست بلکه به خاطر این است که میبیند جاده طولانی است و لاستیکها هم صاف است. حضرت علی علیهالسّلام در نهج البلاغه فرمودند:(آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ و بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ الْمَوْرِدِ)؛ [5] آه از کمی توشه و درازی راه، و دوری سفر، و سختی ورودگاه. لغزشها و گناهان گاهی راننده وسیله دارد از کمبود بنزین و لاستیک و موتور هم دلهرهای ندارد ولی باز میترسد چون او در گذشته تخلفات زیادی مرتکب شده و پا به فرار گذاشته و میترسد که پلیس جلو راهش باشد آن هم پلیسی که تمام تخلفاتش را در دست دارد و چنین رانندهای باخته و باید جوابگوی تمام تخلفات خود باشد. شخصی هم که در دنیا مرتکب گناهانی شده باشد چه صغیره (کوچک) چه کبیره (بزرگ) همیشه به این فکر است که خدا او را میبخشد یا نه. لذا از مرگ میترسد. به خاطر همین در سوره جمعه میخوانیم:(وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ) [6] حتی کسانی که خیال میکنند از اولیای خدا هستند به خاطر تخلفاتشان هرگز آرزوی مرگ نمیکنند. سرنوشت انسان گاهی دلهره راننده هیچ یک از موارد بالا نیست بلکه به خاطر این است که وقتی به مقصد رسید چه سرنوشتی در انتظار اوست. آیا مهمان خوبی خواهد بود یا خیر. شخصی که در دنیا زندگی میکند ترس از مرگ به خاطر این است که آیا جهنمی است یا بهشتی. چه کنیم که از مرگ نترسیم؟ دلبستگی ترس از مرگ به خاطر جدایی از مال و فرزند و همسری است که دل ما به آنها خو گرفته. باید بدانیم که اگر خداوند در آستانه مرگ ما را از خانه و مال و فرزند فانی جدا میکند در عوض با نعمتهای دیگری که قابل قیاس با نعمتهای دنیا نیست آشنا مینماید. ناشناخته بودن مرگ و اگر ترس به خاطر ورود به یک مرحله مبهم و تاریک و خطرناکی است باید بدانیم که راه مرگ تاریک نیست بلکه پا گذاشتن به یک مرحلهای از مراحل تکامل انسان است. کمی توشه و اگر ترس از مرگ به خاطر کمی توشه راه و ایمان و عمل صالح است باید خود را با توشه تقوا مجهز کنیم همانطور که قرآن میفرماید:(وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی) [7] یعنی توشه بردارید که بهترین توشههای شما همان تقوا است. گناهان و اگر ترس از مرگ به خاطر گناهان است اگر گناه صغیره باشد باید توبه کرد و به رحمت خدا امیدوار بود. پیامبر فرمودند:(لَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ رَحْمَةِ اللهِ لاتَّکَلْتُمْ عَلَیْها) [8] [9] یعنی هرگاه میدانستید که چقدر لطف و رحمت خدا بزرگ است بر آن اعتماد میکردید و هرگز به خود ترس راه نمیدادید. و اگر گناه کبیره است آنهایی که حق الله است انسان باید در آنها کوتاهی نکند مثل نماز ، روزه و اگر حق الناس است مثل زکات ، خمس ، غیبت باید آنها را هم ادا کند. در مورد غیبت یعنی باید برود و از کسی که غیبت کرده او را راضی کند. فانی شدن و اگر مرگ را همچون تولد جنین از مادر یک تولد ثانوی بدانیم و معتقد باشیم با عبور از این گذرگاه سخت به جهانی گام میگذاریم که از این جهان بسیار وسیعتر، پرفروغتر، آرام بخشتر و مملو از نعمتهایی است که فعلاً برای ما قابل تصور نیست دیگر ترسی از مرگ نخواهیم داشت. [10] با مطالبی که بیان شد حالا اگر کسی مؤمن و مسلمان واقعی بود و به او بگویند که یک روز یا یک ساعت دیگر میمیری میگوید الحمدلله! چرا؟ چون که او در اطاعت فرمان خدا در صیقل زدن نفس اماره به سوء با گذشت و ایثار و انفاق و اطعام و جهاد و صلاة و صیام و انصاف با خلق و احسان و دستگیری از مستمندان و غیره کوتاهی نکرده است. لذا باید بکوشیم که مسلمان واقعی باشیم نه مسلمان ظاهری. [11] قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:( اِنَّ الْمَوتَ عِندی بِمَنْزِلَةِ الشَرْبَةِ الْبارِدَةِ فِی الْیَومِ الشَّدید الحَرّ )؛ مرگ در دیدگاه من مانند نوشیدن شربت خنکی است که انسان تشنه در روز بسیار گرم میل میکند. [12] منابع برای مطالعه بیشتر: (1) مکارم شیرازی، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، چاپ دوم، سال 1336، انتشارات هدف، قم. (2) غرویان، محسن، آموزش درس معاد، چاپ اول، تابستان 1375، انتشارات دارالعلم. (3) قربانی، زین العابدین، به سوی جهان ابدی، چاپ دوم، بهار 1369، انتشارات شفق. ویرایش شده 1668مح (4) سلطانی، غلامرضا، معاد یا آخرین سیر تکاملی انسان، چاپخانه امیر، قم. پی نوشت: 1. غرر الحکم، آمدی، عبدالواحد، ج2، ص161، حدیث3085، نشر نجف، دارالثقافة العامه. 2. معاد، آقای قرائتی، ص74، انتشارات مؤسسه در راه حق، چاپخانه سلمان فارسی، سال1373. 3. معاد، آقای قرائتی، ص75. 4. معاد، آقای قرائتی، ص75. 5. نهج البلاغه، فیض، ص111، حکمت74. 6. جمعه/سوره62، آیه7. 7. بقره/سوره2، آیه197. 8. نهج الفصاحه، ص491، حدیث319. 9. معاد، قرائتی، ص79. 10. معاد، ناصر مکارم شیرازی، ص25، نشر قم، هدف، 1396 ق. 11. معاد شناسی، حسینی طهرانی، محمدحسین، ص91، نشر طهران، حکمت، 1360-1361. 12. سفینة البحار، ج9، ص459.
شکی نیست که بیشتر مردم از مرگ میترسند و گوسفندوار از گرگ تیز چنگ اجل میرمند و کسانی که از آن نمیترسند بلکه با چهره باز و پیشانی گشاده آن را پیشواز میکنند بسیار کم هستند.
در واقع علت اصلی ترس از مرگ، افت گرایش به باورهای عمیق دینی است.
راه حلی را که می توان برای کاهش این نوع ترس ها پیشنهاد کرد تقویت باورهای دینی به شکل مقبول تر و جوان پسندانه است تا پیام های دینی مخاطبان بیشتری به خود جذب کند.
در این نوشتار سعی شده است که تعریفی از مرگ ارائه شود سپس دلائل ترس از مرگ بیان شود و بعد از آن درمان آن بیان شود یعنی چه کنیم که از مرگ نترسیم.
تعریف مرگ
مرگ واژهای است که با مفارقت و جدایی روح از جسم اطلاق میشود و حضرت علی علیهالسّلام فرمودند:(اَلْمَوتُ مُفارِقَةُ دارِ الفَناءِ و ارتحالٌ الی دارِ البَقاءِ) [1] مرگ جدا شدن از سرای فانی و انتقال به دار باقی است.
دلائل ترس از مرگ
این دلائل را در قالب مثالی خوب میشود فهماند و آن اینکه در دیدگاه اسلام دنیا عبورگاه است و انسان عابر و اموال دنیا وسیله، و مثال ما ترس راننده است:[2]
اعتقاد به فانی شدن
گاهی یک راننده میترسد چون میبیند ماشین او در آستانه سقوط و رو به نابود شدن است افرادی که ایمان به معاد ندارند و مردن را نیست شدن میدانند باید هم از مرگ بترسند چون مرگ در چشم آنها یک نوع سقوط و نابودی است.
حُبّ دنیا
رانندهای که ماشین خود را با خون دل تهیه کرده و اکنون علاقه زیادی به آن دارد میترسد که مبادا کسی وسیله او را بگیرد و از جدائی وسیله رنج میبرد و خیال میکند بهتر از این ماشین او چیز دیگری نیست. پس کسانی که علاقه زیاد به دنیا دارند جدایی آنها از دنیا بزرگترین شکنجه است. این مرگ مانند چسبی است که روی دست زده شده است. دل انسان هم اگر به دنیا بچسبد کندن آن مشکل و جان دادن بسیار سخت است.
شخصی از امام حسن علیهالسّلام سؤال کرد چرا از مرگ میترسیم امام فرمودند:(اِنَّکُمْ اَخْرَبْتُمْ آخِرَتَکُمْ وَ عَمَّرْتُمْ دُنْیاکُم فَأنْتُمْ تَکْرَهُونَ النَّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرانِ اِلی الْخَرابِ) [3] چون شما تمام کوشش خودتان را صرف آبادی دنیا کردهاید و برای آخرت کار نیکی ندارید و به همین خاطر از مرگ میترسید که از جای آباد به جای خراب منتقل شوید.
عدم شناخت مرگ
گاهی ترس راننده به خاطر آن است که جاده را نمیشناسد و ناآگاهی او را زجر میدهد.
امام هادی علیهالسّلام بر یکی از یاران که مریض بود وارد شد دید آن مریض گریه میکند و از مردن میترسد. امام هادی علیهالسّلام فرمود:( تَخافُ مِنَ المَوتِ لِاَنَّکَ لا تَعْرِفُهُ) [4] تو از مرگ میترسی چون نسبت به آن شناخت نداری.
طولانی بودن راه
گاهی ترس راننده به این خاطر نیست که جاده را بلد نیست بلکه به خاطر این است که میبیند جاده طولانی است و لاستیکها هم صاف است. حضرت علی علیهالسّلام در نهج البلاغه فرمودند:(آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ و بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ الْمَوْرِدِ)؛ [5] آه از کمی توشه و درازی راه، و دوری سفر، و سختی ورودگاه.
لغزشها و گناهان
گاهی راننده وسیله دارد از کمبود بنزین و لاستیک و موتور هم دلهرهای ندارد ولی باز میترسد چون او در گذشته تخلفات زیادی مرتکب شده و پا به فرار گذاشته و میترسد که پلیس جلو راهش باشد آن هم پلیسی که تمام تخلفاتش را در دست دارد و چنین رانندهای باخته و باید جوابگوی تمام تخلفات خود باشد. شخصی هم که در دنیا مرتکب گناهانی شده باشد چه صغیره (کوچک) چه کبیره (بزرگ) همیشه به این فکر است که خدا او را میبخشد یا نه. لذا از مرگ میترسد. به خاطر همین در سوره جمعه میخوانیم:(وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ) [6] حتی کسانی که خیال میکنند از اولیای خدا هستند به خاطر تخلفاتشان هرگز آرزوی مرگ نمیکنند.
سرنوشت انسان
گاهی دلهره راننده هیچ یک از موارد بالا نیست بلکه به خاطر این است که وقتی به مقصد رسید چه سرنوشتی در انتظار اوست. آیا مهمان خوبی خواهد بود یا خیر. شخصی که در دنیا زندگی میکند ترس از مرگ به خاطر این است که آیا جهنمی است یا بهشتی.
چه کنیم که از مرگ نترسیم؟
دلبستگی
ترس از مرگ به خاطر جدایی از مال و فرزند و همسری است که دل ما به آنها خو گرفته. باید بدانیم که اگر خداوند در آستانه مرگ ما را از خانه و مال و فرزند فانی جدا میکند در عوض با نعمتهای دیگری که قابل قیاس با نعمتهای دنیا نیست آشنا مینماید.
ناشناخته بودن مرگ
و اگر ترس به خاطر ورود به یک مرحله مبهم و تاریک و خطرناکی است باید بدانیم که راه مرگ تاریک نیست بلکه پا گذاشتن به یک مرحلهای از مراحل تکامل انسان است.
کمی توشه
و اگر ترس از مرگ به خاطر کمی توشه راه و ایمان و عمل صالح است باید خود را با توشه تقوا مجهز کنیم همانطور که قرآن میفرماید:(وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی) [7] یعنی توشه بردارید که بهترین توشههای شما همان تقوا است.
گناهان
و اگر ترس از مرگ به خاطر گناهان است اگر گناه صغیره باشد باید توبه کرد و به رحمت خدا امیدوار بود. پیامبر فرمودند:(لَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ رَحْمَةِ اللهِ لاتَّکَلْتُمْ عَلَیْها) [8] [9] یعنی هرگاه میدانستید که چقدر لطف و رحمت خدا بزرگ است بر آن اعتماد میکردید و هرگز به خود ترس راه نمیدادید. و اگر گناه کبیره است آنهایی که حق الله است انسان باید در آنها کوتاهی نکند مثل نماز ، روزه و اگر حق الناس است مثل زکات ، خمس ، غیبت باید آنها را هم ادا کند. در مورد غیبت یعنی باید برود و از کسی که غیبت کرده او را راضی کند.
فانی شدن
و اگر مرگ را همچون تولد جنین از مادر یک تولد ثانوی بدانیم و معتقد باشیم با عبور از این گذرگاه سخت به جهانی گام میگذاریم که از این جهان بسیار وسیعتر، پرفروغتر، آرام بخشتر و مملو از نعمتهایی است که فعلاً برای ما قابل تصور نیست دیگر ترسی از مرگ نخواهیم داشت. [10]
با مطالبی که بیان شد حالا اگر کسی مؤمن و مسلمان واقعی بود و به او بگویند که یک روز یا یک ساعت دیگر میمیری میگوید الحمدلله! چرا؟ چون که او در اطاعت فرمان خدا در صیقل زدن نفس اماره به سوء با گذشت و ایثار و انفاق و اطعام و جهاد و صلاة و صیام و انصاف با خلق و احسان و دستگیری از مستمندان و غیره کوتاهی نکرده است. لذا باید بکوشیم که مسلمان واقعی باشیم نه مسلمان ظاهری. [11]
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:( اِنَّ الْمَوتَ عِندی بِمَنْزِلَةِ الشَرْبَةِ الْبارِدَةِ فِی الْیَومِ الشَّدید الحَرّ )؛ مرگ در دیدگاه من مانند نوشیدن شربت خنکی است که انسان تشنه در روز بسیار گرم میل میکند. [12]
منابع برای مطالعه بیشتر:
(1) مکارم شیرازی، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، چاپ دوم، سال 1336، انتشارات هدف، قم.
(2) غرویان، محسن، آموزش درس معاد، چاپ اول، تابستان 1375، انتشارات دارالعلم.
(3) قربانی، زین العابدین، به سوی جهان ابدی، چاپ دوم، بهار 1369، انتشارات شفق. ویرایش شده 1668مح
(4) سلطانی، غلامرضا، معاد یا آخرین سیر تکاملی انسان، چاپخانه امیر، قم.
پی نوشت:
1. غرر الحکم، آمدی، عبدالواحد، ج2، ص161، حدیث3085، نشر نجف، دارالثقافة العامه.
2. معاد، آقای قرائتی، ص74، انتشارات مؤسسه در راه حق، چاپخانه سلمان فارسی، سال1373.
3. معاد، آقای قرائتی، ص75.
4. معاد، آقای قرائتی، ص75.
5. نهج البلاغه، فیض، ص111، حکمت74.
6. جمعه/سوره62، آیه7.
7. بقره/سوره2، آیه197.
8. نهج الفصاحه، ص491، حدیث319.
9. معاد، قرائتی، ص79.
10. معاد، ناصر مکارم شیرازی، ص25، نشر قم، هدف، 1396 ق.
11. معاد شناسی، حسینی طهرانی، محمدحسین، ص91، نشر طهران، حکمت، 1360-1361.
12. سفینة البحار، ج9، ص459.
- [سایر] چه اعمالی را انجام دهیم که از مرگ نترسیم ؟
- [سایر] عوامل ترس از مرگ چیست؟
- [سایر] علت ترس از مرگ چیست؟
- [سایر] ترس از مرگ نتیجه ی چیست؟
- [سایر] ریشه ترس از مرگ چیست؟
- [سایر] علت ترس از مرگ چیست؟
- [سایر] برای رهایی ترس از مرگ چکار کنم؟
- [سایر] علت ترس از مرگ چیست؟ و راه غلبه بر این ترس چیست؟
- [سایر] اضطراب از ترس از مرگ را چطور تحلیل می کنید ؟
- [سایر] چگونه می توان بر ترس از مرگ غلبه کرد؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اجاره با مرگ اجارهدهنده باطل میشود و با مرگ مستأجر، باطل نمیشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی یقه پاره نکند، به خصوص در مرگ غیر پدر و برادر.
- [آیت الله بهجت] اگر کسی مقداری آب بیمنّت به او ببخشد، باید قبول کند. 3 ترس از ضرر:
- [آیت الله مظاهری] اگر برای گرفتن حقّ خودش یا ترس از کارشکنی مجبور شود رشوه بدهد، جایز است، ولی برای گیرنده، حرام است.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی مقداری آب بی منّت به او ببخشد ، باید قبول کند . سوم از موارد تیمم : ترس از استعمال آب .
- [آیت الله سیستانی] مضاربه اذنیه ، با مرگ هر کدام از مالک و عامل باطل میشود ؛ زیرا با مرگ مالک اموال او به وارث منتقل میشود ، و باقی ماندن مال در دست عامل نیاز به مضاربه جدید دارد . و با مرگ عامل اذن از بین میرود ؛ زیرا اذن مالک به او اختصاص داشته باشد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] سزاوار است انسان در مرگ خویشاوندان، مخصوصاً در مرگ فرزند شکیبایی را از دست ندهد و هر وقت میت را یاد می کند (انا لله و انا الیْه راجعون) بگوید و برای میت قرآن بخواند و طلب آمرزش کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] جایز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را بخراشد، و به خود لطمه بزند، و پاره کردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر نیز، جایز نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] جائز نیست انسان در مرگ کسی صورت وبدن را بخراشد وبخود لطمه بزند.
- [آیت الله علوی گرگانی] ابتدای عدّه وفات از موقعی است که زن از مرگ شوهر مطلع شود.