ترس از مرگ در فرهنگ قرآنی و روایی از جهت تفاوت انسان‌ها، علت‌های گوناگون دارد. در یک منظر کلی می‌توان انسان‌ها را از این جهت به تعبیر حضرت امام به سه گروه: ناقصان، متوسطان و کاملان تقسیم کرد. اما دلیل وحشت از مرگ در انسان‌های ناقص این نکته ظریف است که انسان به حکم فطرت خود حب به بقا و میل به جاودانگی داشته و از فنا، زوال و نیستی متنفر می‌باشد، ازاین‌رو به عالمی که عالم حیات تلقی می‌شود، عشق ورزیده و از عالمی که به پندار خودعالم نیستی است، تنفر دارد. بنابراین چنین افرادی به دلیل آن که ایمان به عالم آخرت نداشته و قلوبشان به حیات ازلی و بقای سرمدی اطمینان نیافته است، به این دنیا علاقمند و به حسب آن فطرت، از مرگ هراسان و گریزانند. خداوند متعال عقیده این گروه از انسان‌ها را چنین بیان می‌کند: (ان هی الاحیا تنا الدنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین)؛ جز این زندگانی دنیای ما چیزی نیست، می‌میریم و زندگی می‌کنیم و دیگر برانگیخته نخواهیم شد (مؤمنون، آیه 37). عامل ترس از مرگ در انسان‌های متوسط چیز دیگری است، متوسطان که ایمانشان به عالم آخرت و حیات قیامت کامل نیست به دلیل غفلت از آخرت و عالم برتر و بالاتر و توجه به امور دنیوی و تلاش در آبادانی آنها از مرگ می‌ترسند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: ([روزی] مردی به سوی ابوذر آمده و پرسید: چرا ما از مرگ کراهت داریم؟ [ابوذر در پاسخ] فرمود: به دلیل آن که شما دنیا را تعمیر کردید و آخرت را خراب، پس کراهت [و ترس] دارید که از آبادانی به سوی خرابی انتقال یابید) (بحارالانوار، ج 6، ص 137، روایت 42). ریشه این غفلت هم یا متابعت از خواسته‌های نفسانی و مخالفت با حضرت حق است، یا آرزوهای دراز. در این کلام گرانسنگ علی(ع) دقت و تأمل کنید: (... آیا کسی نیست که از گناه توبه کند پیش از آن که مرگش سر رسد؟... بدانید که شما در روزهایی به سر می‌برید که فرصت ساختن مرگ است و از پس این، روزهای مرگ است... شما را فرموده‌اند که بار بربندید و توشه برگیرید. من بر شما از دو چیز بیشتر می‌ترسم: دنبال هوای نفس رفتن و آرزوی دراز در سر پختن)، (نهج‌البلاغه، خطبه 28، ص 29). به فرموده خداوند متعال: این گروه، از زندگی دنیا، ظاهری می‌شناسند و حال آن که از آخرت غافلند (یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون)، (روم، آیه 7). اُستن این عالم جان غفلت است هوشیاری این جهان را آفت است هوشیاری زان جهان است و چوآن غالب آید پست گردد این جهان (مثنوی، دفتر اول، ابیات 2067 - 2066) این متوسطان و غافلان به حدی از مرگ غافلند که به تعبیر حضرت علی(ع) (گویا مرگ را در دنیا به جز ما نوشته‌اند و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‌اند و گویی آنچه از مردگان می‌بینیم، مسافرانند که به زودی نزد ما باز می‌آیند و آنان را در گورهاشان جای می‌دهیم و میراثشان را می‌خوریم، پنداری ما پس از آنان جاودان به سر می‌بریم)، (نهج‌البلاغه، کلمات قصار 122، ص 382). اما گروه سوم که انسان‌های کامل و مؤمنان مطمئن هستند از مرگ کراهت ندارند ولی از آن وحشت و خوف دارند، اما ترس آنها یک ترس مثبت و ارزشی است، چرا که خوف آنها از عظمت خداوند متعال بوده، نه مثل وحشت ما وابستگان به دنیای مادی و دل‌دادگان به تعلقات آن. حضرت حق در قلب اولیای الهی تجلی کرده و موجب هیبت مشوب به شوق می‌شود و در حقیقت هیبت و بزرگی خوف، از تجلی عظمت و ادراک آن است. دل عاشقان خداوند متعال در هنگام ملاقات با حضرت حق - که با مرگ سرفصلی از آن آغاز می‌شود - می‌تپد و وحشتناک و ترسناک می‌شود ولی این خوف غیر از ترس‌های معمولی است، (برای اطلاع تفصیلی از این موضوع نگا: امام خمینی، روح الله، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، تابستان 1368، صص 307 - 303). ترس انسان‌های آن سویی از طول سفر، توشه کم و بزرگی و عظمت مقصد است، (نهج‌البلاغه، کلمات قصار 77، ص 372). اینان مرگ را چون زندگی امتحان بزرگ الهی می‌دانند، [اشاره به آیه (همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید)، (ملک، آیه 2)] و می‌ترسند که از این آزمون سربلند بیرون نیایند. هیچ مرده نیست پرحسرت زمرگ حسرتش آن است کِش کم بود برگ ورنه از چاهی به صحرا اوفتاد در میان دولت و عیش و گشاد زین مقام ماتم و تنگین مُناخ نقل افتادش به صحرای فراخ مقعد صدقی نه ایوان دروغ باده خاصی نه مستیی زدوغ مقعد صدق و جلیسش حق شده رسته زین آب و گل آتشکده ورنکردی زندگانیی منیر یک دو دم ماندست مردانه بمیر (مثنوی، دفتر پنجم، ابیات، 1766 - 1771) با توضیحات اجمالی و مختصر فوق مشخص شد که اولاً هر ترس و وحشت از مرگی بد و منفی و هر خوفی از آن هم خوب و مثبت نیست. اگر ترس از مرگ بر اثر غفلت و محدودیت نظر و اندیشه به دنیای مادی باشد وحشتی منفی و نابخردانه است اما اگر وحشت از مرگ براساس خوف از عظمت حق‌تعالی و ترس از چگونگی رویارویی با خدا باشد، ترسی مثبت و از سر شوق و عشق است. ثانیا با تفاوت انسان‌ها و نوع نگرش‌ها، عوامل ترس از مرگ متفاوت و گوناگون خواهد بود. اما این که گاهی گفته می‌شود عده‌ای از مرگ نمی‌هراسند و نترسیدن آنها هم از سر عشق به لقای خداوند متعال نیست، سخنی است که به نظر نگارنده خالی و دور از حقیقت است. چرا که هرگاه انسانی در خلوتگاه خود، به نسبت خود و مرگ بیندیشید خالی از سه نوع ترس پیش‌گفته، نخواهد بود. اگر چنین فردی را - که مدعی عدم وحشت از مرگ است - در معرض خطر جدی قرار دهید به صورتی که او در شرف مرگ قرار گیرد، قطعا از خودعکس‌العمل نشان خواهد داد و این نیست مگر به دلیل هراس از مرگ که از سنخ سبب‌های روان‌شناختی است. این نکته نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که توضیحات فوق در باب ترس از مرگ و همچنین تفاوت روی آوردن چهره مرگ به مؤمنان و کافران، نشانگر آن است که از دیدگاه معارف قرآنی و روایی، انسان و اعمال، افکار، کردار و اوصافش نقش بسزایی در این مسأله مهم دارد به نحوی که سعادت و شقاوت بشر از درون او می‌جوشد و در واقع آدمی باید از خود و کرده‌هایش هراسان باشد. آموزه‌های دینی نیز با ارائه حقیقت مرگ و توصیف ابعاد آن می‌خواهند نگرش انسان را به خود تغییر داده و تصحیح کنند؛ یعنی، به او یاد دهند که در عین زندگی در جهان مادی و کوشش برای برطرف ساختن نیازهای خود دلبستگی و وابستگی به آنها نداشته باشد. ازاین‌رو ترس از مرگ در این حد و چارچوب امری ارزشی و مثبت خواهد بود. پس هر کس طبیب خویش است و با نوع نگرش و عملکرد خود می‌تواند ترسی از مرگ را که بر اثر غفلت و تنگ‌نظری و محدود نگری به عالم مادی در او پدیدار شده به ترس از مرگی که راه را طولانی دیده و رویارویی با خداوند متعال را سخت می‌بیند، مبدل سازد. ترس اول اگر بر جان آدمی سیطره پیدا کند، همین زندگی دنیوی را برای آدمی تیره و تار می‌سازد اما ترس دوم موجب تقویت و تهذیب نفس شده و انسان را به انجام اعمال نیک و صالح که از دیدگاه شریعت اسلامی گستره‌ای بس عظیم دارد، سوق می‌دهد. پس چه خوب است دوباره در این حدیث شریف تأمل کنیم. امام صادق(ع) به مردی فرمود: (همانا تو، طبیب نفس خویش قرار داده شده‌ای، برای تو درد بیان شده و نشانه صحت و سلامتی معرفی و به دوا [و درمان [راهنمایی شده‌ای. پس بنگر که چگونه در [اصلاح [نفس خود قیام می‌کنی) (کافی، ج 2، کتاب‌الایمان والکفر، باب محاسبه العمل، حدیث 6 به نقل از چهل حدیث، ص 306)[(برگزیده از کتاب عروج روح، ص 32 - 25، محمد شجاعی، انتشارات دانش و اندیشه معاصر تهران)] با توجه به مطالب بیان شده راه علاج ترس نوع اول و دوم این است که اولا بینش صحیحی نسبت به مرگ پیدا کنیم و ثانیا با ایمان و عمل صالح خود را برای مرگ و سفر به جهانی دیگر آماده کنیم. مرگ در واقع پلی است که انسان را به دنیایی دیگر منتقل می کند که اگر خود را آماده کرده باشیم زندگی بسیار بهتری در سرای دیگر خواهیم داشت. www.morsalat.com
ترس از مرگ در فرهنگ قرآنی و روایی از جهت تفاوت انسانها، علتهای گوناگون دارد. در یک منظر کلی میتوان انسانها را از این جهت به تعبیر حضرت امام به سه گروه: ناقصان، متوسطان و کاملان تقسیم کرد. اما دلیل وحشت از مرگ در انسانهای ناقص این نکته ظریف است که انسان به حکم فطرت خود حب به بقا و میل به جاودانگی داشته و از فنا، زوال و نیستی متنفر میباشد، ازاینرو به عالمی که عالم حیات تلقی میشود، عشق ورزیده و از عالمی که به پندار خودعالم نیستی است، تنفر دارد. بنابراین چنین افرادی به دلیل آن که ایمان به عالم آخرت نداشته و قلوبشان به حیات ازلی و بقای سرمدی اطمینان نیافته است، به این دنیا علاقمند و به حسب آن فطرت، از مرگ هراسان و گریزانند. خداوند متعال عقیده این گروه از انسانها را چنین بیان میکند: (ان هی الاحیا تنا الدنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین)؛ جز این زندگانی دنیای ما چیزی نیست، میمیریم و زندگی میکنیم و دیگر برانگیخته نخواهیم شد (مؤمنون، آیه 37).
عامل ترس از مرگ در انسانهای متوسط چیز دیگری است، متوسطان که ایمانشان به عالم آخرت و حیات قیامت کامل نیست به دلیل غفلت از آخرت و عالم برتر و بالاتر و توجه به امور دنیوی و تلاش در آبادانی آنها از مرگ میترسند.
امام صادق(ع) میفرمایند: ([روزی] مردی به سوی ابوذر آمده و پرسید: چرا ما از مرگ کراهت داریم؟ [ابوذر در پاسخ] فرمود: به دلیل آن که شما دنیا را تعمیر کردید و آخرت را خراب، پس کراهت [و ترس] دارید که از آبادانی به سوی خرابی انتقال یابید) (بحارالانوار، ج 6، ص 137، روایت 42).
ریشه این غفلت هم یا متابعت از خواستههای نفسانی و مخالفت با حضرت حق است، یا آرزوهای دراز. در این کلام گرانسنگ علی(ع) دقت و تأمل کنید: (... آیا کسی نیست که از گناه توبه کند پیش از آن که مرگش سر رسد؟... بدانید که شما در روزهایی به سر میبرید که فرصت ساختن مرگ است و از پس این، روزهای مرگ است... شما را فرمودهاند که بار بربندید و توشه برگیرید. من بر شما از دو چیز بیشتر میترسم: دنبال هوای نفس رفتن و آرزوی دراز در سر پختن)، (نهجالبلاغه، خطبه 28، ص 29).
به فرموده خداوند متعال: این گروه، از زندگی دنیا، ظاهری میشناسند و حال آن که از آخرت غافلند (یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون)، (روم، آیه 7).
اُستن این عالم جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است
هوشیاری زان جهان است و چوآن
غالب آید پست گردد این جهان
(مثنوی، دفتر اول، ابیات 2067 - 2066)
این متوسطان و غافلان به حدی از مرگ غافلند که به تعبیر حضرت علی(ع) (گویا مرگ را در دنیا به جز ما نوشتهاند و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشتهاند و گویی آنچه از مردگان میبینیم، مسافرانند که به زودی نزد ما باز میآیند و آنان را در گورهاشان جای میدهیم و میراثشان را میخوریم، پنداری ما پس از آنان جاودان به سر میبریم)، (نهجالبلاغه، کلمات قصار 122، ص 382).
اما گروه سوم که انسانهای کامل و مؤمنان مطمئن هستند از مرگ کراهت ندارند ولی از آن وحشت و خوف دارند، اما ترس آنها یک ترس مثبت و ارزشی است، چرا که خوف آنها از عظمت خداوند متعال بوده، نه مثل وحشت ما وابستگان به دنیای مادی و دلدادگان به تعلقات آن. حضرت حق در قلب اولیای الهی تجلی کرده و موجب هیبت مشوب به شوق میشود و در حقیقت هیبت و بزرگی خوف، از تجلی عظمت و ادراک آن است. دل عاشقان خداوند متعال در هنگام ملاقات با حضرت حق - که با مرگ سرفصلی از آن آغاز میشود - میتپد و وحشتناک و ترسناک میشود ولی این خوف غیر از ترسهای معمولی است، (برای اطلاع تفصیلی از این موضوع نگا: امام خمینی، روح الله، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، تابستان 1368، صص 307 - 303). ترس انسانهای آن سویی از طول سفر، توشه کم و بزرگی و عظمت مقصد است، (نهجالبلاغه، کلمات قصار 77، ص 372). اینان مرگ را چون زندگی امتحان بزرگ الهی میدانند، [اشاره به آیه (همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید)، (ملک، آیه 2)] و میترسند که از این آزمون سربلند بیرون نیایند.
هیچ مرده نیست پرحسرت زمرگ
حسرتش آن است کِش کم بود برگ
ورنه از چاهی به صحرا اوفتاد
در میان دولت و عیش و گشاد
زین مقام ماتم و تنگین مُناخ
نقل افتادش به صحرای فراخ
مقعد صدقی نه ایوان دروغ
باده خاصی نه مستیی زدوغ
مقعد صدق و جلیسش حق شده
رسته زین آب و گل آتشکده
ورنکردی زندگانیی منیر
یک دو دم ماندست مردانه بمیر
(مثنوی، دفتر پنجم، ابیات، 1766 - 1771)
با توضیحات اجمالی و مختصر فوق مشخص شد که اولاً هر ترس و وحشت از مرگی بد و منفی و هر خوفی از آن هم خوب و مثبت نیست. اگر ترس از مرگ بر اثر غفلت و محدودیت نظر و اندیشه به دنیای مادی باشد وحشتی منفی و نابخردانه است اما اگر وحشت از مرگ براساس خوف از عظمت حقتعالی و ترس از چگونگی رویارویی با خدا باشد، ترسی مثبت و از سر شوق و عشق است. ثانیا با تفاوت انسانها و نوع نگرشها، عوامل ترس از مرگ متفاوت و گوناگون خواهد بود.
اما این که گاهی گفته میشود عدهای از مرگ نمیهراسند و نترسیدن آنها هم از سر عشق به لقای خداوند متعال نیست، سخنی است که به نظر نگارنده خالی و دور از حقیقت است. چرا که هرگاه انسانی در خلوتگاه خود، به نسبت خود و مرگ بیندیشید خالی از سه نوع ترس پیشگفته، نخواهد بود. اگر چنین فردی را - که مدعی عدم وحشت از مرگ است - در معرض خطر جدی قرار دهید به صورتی که او در شرف مرگ قرار گیرد، قطعا از خودعکسالعمل نشان خواهد داد و این نیست مگر به دلیل هراس از مرگ که از سنخ سببهای روانشناختی است.
این نکته نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که توضیحات فوق در باب ترس از مرگ و همچنین تفاوت روی آوردن چهره مرگ به مؤمنان و کافران، نشانگر آن است که از دیدگاه معارف قرآنی و روایی، انسان و اعمال، افکار، کردار و اوصافش نقش بسزایی در این مسأله مهم دارد به نحوی که سعادت و شقاوت بشر از درون او میجوشد و در واقع آدمی باید از خود و کردههایش هراسان باشد. آموزههای دینی نیز با ارائه حقیقت مرگ و توصیف ابعاد آن میخواهند نگرش انسان را به خود تغییر داده و تصحیح کنند؛ یعنی، به او یاد دهند که در عین زندگی در جهان مادی و کوشش برای برطرف ساختن نیازهای خود دلبستگی و وابستگی به آنها نداشته باشد. ازاینرو ترس از مرگ در این حد و چارچوب امری ارزشی و مثبت خواهد بود. پس هر کس طبیب خویش است و با نوع نگرش و عملکرد خود میتواند ترسی از مرگ را که بر اثر غفلت و تنگنظری و محدود نگری به عالم مادی در او پدیدار شده به ترس از مرگی که راه را طولانی دیده و رویارویی با خداوند متعال را سخت میبیند، مبدل سازد. ترس اول اگر بر جان آدمی سیطره پیدا کند، همین زندگی دنیوی را برای آدمی تیره و تار میسازد اما ترس دوم موجب تقویت و تهذیب نفس شده و انسان را به انجام اعمال نیک و صالح که از دیدگاه شریعت اسلامی گسترهای بس عظیم دارد، سوق میدهد. پس چه خوب است دوباره در این حدیث شریف تأمل کنیم. امام صادق(ع) به مردی فرمود: (همانا تو، طبیب نفس خویش قرار داده شدهای، برای تو درد بیان شده و نشانه صحت و سلامتی معرفی و به دوا [و درمان [راهنمایی شدهای. پس بنگر که چگونه در [اصلاح [نفس خود قیام میکنی) (کافی، ج 2، کتابالایمان والکفر، باب محاسبه العمل، حدیث 6 به نقل از چهل حدیث، ص 306)[(برگزیده از کتاب عروج روح، ص 32 - 25، محمد شجاعی، انتشارات دانش و اندیشه معاصر تهران)]
با توجه به مطالب بیان شده راه علاج ترس نوع اول و دوم این است که اولا بینش صحیحی نسبت به مرگ پیدا کنیم و ثانیا با ایمان و عمل صالح خود را برای مرگ و سفر به جهانی دیگر آماده کنیم. مرگ در واقع پلی است که انسان را به دنیایی دیگر منتقل می کند که اگر خود را آماده کرده باشیم زندگی بسیار بهتری در سرای دیگر خواهیم داشت.
www.morsalat.com
- [سایر] علت ترس از مرگ چیست؟ و چه کنیم که از مرگ نترسیم؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شخصی وصیت کرده که پس از مرگ او اعمالی را برایش انجام دهند و مقداری از املاک خود (کمتر یا مساوی ثلث) را نیز برای انجام آن اعمال در نظر گرفته است پس از مرگ او قیمت املاک افزایش یافته و علاوه بر عمل به وصیت مقداری از آن زیاد می آید، بیان فرمایید این مقدار متعلق به کیست؟
- [سایر] کلید بهشت در چه اعمالی است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی از اوّل بلوغ بدون توجه به مسأله تقلید، اعمالی انجام داده است و اکنون از حضرتعالی تقلید می کند، تکلیف اعمالی که انجام داده چیست؟
- [سایر] انجام دادن چه اعمالی در روز عاشوار سفارش شده است؟
- [سایر] اعمالی که انسان بدون تقلید انجام داده، چه حکمی دارد؟
- [سایر] لیلة الرغائب چه شبی است و چه اعمالی دارد ؟
- [سایر] برای چه اعمالی وعده بهشت داده شده است؟
- [آیت الله مظاهری] کسی از اول بلوغ بدون توجه به مسأله تقلید اعمالی انجام داده است واکنون بنا دارد از حضرتعالی تقلید کند،حال تکلیف اعمالی که قبلاً انجام داده و اعمال بعدی او چیست؟
- [سایر] چه کسانی و با انجام چه اعمالی به درجه خلیفة الله نائل میشوند؟
- [آیت الله اردبیلی] برای اعمالی از وضو که خود میتواند آنها را به تنهایی انجام دهد، نباید کمک بگیرد. * شرط دوازدهم:استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
- [آیت الله اردبیلی] وظیفه نفساء در امور واجب و حرام مانند حائض است؛ همچنین اعمالی که برای حائض مستحب و مکروه است، برای نفساء نیز مستحب و مکروه میباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی یقه پاره نکند، به خصوص در مرگ غیر پدر و برادر.
- [آیت الله اردبیلی] نماز آیات بر مستحاضه واجب است و بنابر احتیاط واجب باید برای نماز آیات نیز اعمالی را که برای نمازهای واجب روزانه گفته شد، انجام دهد و اگر در وقت نماز واجب روزانه، نماز آیات بر مستحاضه واجب شود، گرچه بخواهد هر دو را پشت سر هم بجا آورد، احتیاط واجب آن است که برای نماز آیات نیز تمام اعمالی را که برای نماز روزانه بر او واجب است انجام دهد و هر دو را با یک غسل و وضو بجا نیاورد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی که وظیفه او تیمّم است برای کاری تیمّم کند، تا تیمّم و عذر او باقی است، میتواند اعمالی را که باید با وضو یا غسل انجام داد بجا آورد، ولی اگر با داشتن آب برای نماز میّت یا خوابیدن تیمّم کرده باشد، فقط کاری را که برای آن تیمّم نموده میتواند انجام دهد و چنانچه به خاطر تنگی وقت تیمم کرده باشد، به احتیاط واجب نباید سایر اعمالی را که احتیاج به وضو یا غسل دارند انجام دهد.
- [آیت الله اردبیلی] زن مستحاضه احتیاطا باید نماز قضا نخواند تا پاک شود، مگر این که وقت نماز قضا تنگ باشد که در این صورت باید برای هر نماز قضا اعمالی را که برای نماز ادا بر او واجب است انجام دهد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر روزهدار سهوا یکی از اعمالی را که روزه را باطل میکنند، انجام دهد و به گمان این که روزهاش باطل شده، دوباره عمدا یکی از آنها را بجا آورد، روزه او باطل میشود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر به واسطه ندانستن مسأله، یکی از اعمالی را که روزه را باطل میکنند انجام دهد، چنانچه در آموختن مسأله کوتاهی کرده باشد، روزه او باطل است و اگر کوتاهی نکرده باشد نیز بنابر احتیاط روزهاش باطل است.
- [آیت الله بهجت] در صورتی که زن برای اعمالی غیر از شیر دادن، اجیر غیر شوهر شود، چنانچه این اجیر شدن با حق شوهر منافات داشته باشد، باید با اجازه شوهر باشد.
- [آیت الله سیستانی] مضاربه اذنیه ، با مرگ هر کدام از مالک و عامل باطل میشود ؛ زیرا با مرگ مالک اموال او به وارث منتقل میشود ، و باقی ماندن مال در دست عامل نیاز به مضاربه جدید دارد . و با مرگ عامل اذن از بین میرود ؛ زیرا اذن مالک به او اختصاص داشته باشد .