ترس از خدا به چه معناست؟
مقوله ترس از خدا، در بین ما مقداری بد جا افتاده است. فکر می کنیم ترس از خدا مثل ترس دنیائی ست که به خاطر در امان نبودن از یک موجود خشن و بی رحم اتفاق می افتد. در حالیکه ترس از خدا دارای معانی دیگری ست. یک معنای ترس از خدا، ترس از خشم خداوند و عذاب در دنیا و آخرت است. این نگران بودن از عصبانیت خداوند و چیزی که باعث می شود نافرمانی خدا را نکنید و ترس از جهنم و عذاب، همان ترس از خدا و قابل ستایش است. گاهی هم انسان از این ترس دارد که نکند در جهت فرمانبری تمام توانش را به کار نبرده و ای بسا این اطاعت دست و پاشکسته مقبول درگاه حق نیفتد و پاداشی بر آن مترتب نشود یا درجه ای را که انتظار دارد برای او نسازد. چنین ترسی دلهره از رد و عدم پذیرش طاعت بوده و موجب میشود انسان در اعمالش دقت بیشتری کرده و نیّتش را هر چه بیشتر خالص کند. اگر چنین ترسی در دل نباشد و انسان به قبولی اعمالش مطمئن باشد، در جهت بهبود آنها تلاش نکرده و دچار خطا یا عجب می شود. معنای دیگر ترس از خدا، لرزش دل در برابر هیبت و عظمت خداوند است که این نوع ترس در آیات قرآن "خشیت" نامیده شده. خشیت حالت خضوع و خشوع و تسلیم در برابر حق است و هرچه درجه علم و معرفت انسان نسبت به عظمت و برزگی وجلال خداوند بیشتر شود، خود را حقیرتر و ناچیزتر دیده و به درجه خشوعش اضافه میشود. خداوند در قرآن میفرمایند: (إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) [1]؛ ازمیان بندگان خدا، تنها عالمان هستند که از خدا می‌ترسند. و نیز میفرماید: (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ) [2]؛ خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنود و راضی هستند. این مقام، از آن کسی است که از پروردگارش می‌ترسد. در جای دیگر می‌فرماید: (وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی‌ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‌) [3]؛ آن کس که از مقام پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا باز داشته، بهشت جایگاه اوست. کسی که به این مرتبه از خوف، برسد خداوند ابهت او را در دل همه جهانیان قرار می‌دهد. امام صادق علیه‌السلام در این باره می فرماید (مَنْ خافَ اللَّهَ اخافَ اللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَمَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ اخافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ) [4] کسی‌ که از خدا بترسد خداوند همه چیز را از او می‌ترساند و کسی که از خدا نترسد، خداوند او را از هر چیزی میترساند. راه درست، اعتدال در خوف و رجاء است. رجاء درست انسان را وادار به پشیمانی از گناهان گذشته و توبه میکند و مقدار بیش از حد آن انسان را دچار آمال و آرزوهای بی جا کرده و از طاعت بازمیدارد. خوف هم به همین صورت است. خوف به میزان لازم انسان را از نافرمانی باز داشته و خوف بیش از حد انسان را دچار ناامیدی و یأس از درگاه خداوند میکند. امام صادق علیه‌ السلام از پدر بزرگوارش نقل می ‌کند: هیچ بنده مومنی نیست مگر اینکه در قلب او دو نور است. نور خوف و نور امید. که اگر این دو نور با هم سنجیده شود، هیچ کدام بر دیگری زیادتی نکند. [5] علامه طباطبائی رحمه الله علیه میفرمایند: هر کسی نمی تواند این دو شرط را در خود حفظ کند، چون باقی نگهداشتن ایمان بسیار سخت است، و بقای آن از جهت گناهان، و مخصوصا گناهان کبیره، و باز مخصوصا تکرار و ادامه گناهان، در خطری عظیم است، آری ایمان آدمی دائما در لبه پرتگاه قرار دارد، چون منافیات آن دائما آن را تهدید بنابودی می‌کند. و چون چنین است، پس یک فرد مسلمان دائما ترس این را دارد، که مبادا گرانمایه‌ ترین سرمایه نجات خود را از دست بدهد، و این امید هم دارد، که بتواند با توبه و جبران مافات آن را حفظ کند، پس چنین کسی دائما در میان خوف و رجاء قرار دارد، و خدای خود را، هم از ترس می‌پرستد، و هم با امید، و در نتیجه در زندگیش هم در حالت اعتدال، میان نومیدی، که منشا خمودی ها است، و میان اطمینان به شفاعت، که کوتاهی ها و کسالت ها است، زندگی می‌ کند، نه بکلی نومید است، و نه بکلی مطمئن، نه گرفتار آثار سوء آن نومیدی است، و نه گرفتار آثار سوء این اطمینان. [6] /342/ پی نوشت: 1- سوره مبارکه فاطر آیه 28 2- سوره مبارکه بینه آیه 8 3- سوره مبارکه نازعات آیات 40 و 41 4-اصول کافی ج 3، ص 110 5- اصول کافی. ج3. ص114 6- ترجمه تفسیر المیزان. ج‌1. ص281
عنوان سوال:

ترس از خدا به چه معناست؟


پاسخ:

مقوله ترس از خدا، در بین ما مقداری بد جا افتاده است. فکر می کنیم ترس از خدا مثل ترس دنیائی ست که به خاطر در امان نبودن از یک موجود خشن و بی رحم اتفاق می افتد.
در حالیکه ترس از خدا دارای معانی دیگری ست. یک معنای ترس از خدا، ترس از خشم خداوند و عذاب در دنیا و آخرت است. این نگران بودن از عصبانیت خداوند و چیزی که باعث می شود نافرمانی خدا را نکنید و ترس از جهنم و عذاب، همان ترس از خدا و قابل ستایش است.
گاهی هم انسان از این ترس دارد که نکند در جهت فرمانبری تمام توانش را به کار نبرده و ای بسا این اطاعت دست و پاشکسته مقبول درگاه حق نیفتد و پاداشی بر آن مترتب نشود یا درجه ای را که انتظار دارد برای او نسازد. چنین ترسی دلهره از رد و عدم پذیرش طاعت بوده و موجب میشود انسان در اعمالش دقت بیشتری کرده و نیّتش را هر چه بیشتر خالص کند. اگر چنین ترسی در دل نباشد و انسان به قبولی اعمالش مطمئن باشد، در جهت بهبود آنها تلاش نکرده و دچار خطا یا عجب می شود. معنای دیگر ترس از خدا، لرزش دل در برابر هیبت و عظمت خداوند است که این نوع ترس در آیات قرآن "خشیت" نامیده شده. خشیت حالت خضوع و خشوع و تسلیم در برابر حق است و هرچه درجه علم و معرفت انسان نسبت به عظمت و برزگی وجلال خداوند بیشتر شود، خود را حقیرتر و ناچیزتر دیده و به درجه خشوعش اضافه میشود. خداوند در قرآن میفرمایند: (إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) [1]؛ ازمیان بندگان خدا، تنها عالمان هستند که از خدا می‌ترسند. و نیز میفرماید: (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ) [2]؛ خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنود و راضی هستند. این مقام، از آن کسی است که از پروردگارش می‌ترسد.
در جای دیگر می‌فرماید: (وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی‌ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‌) [3]؛ آن کس که از مقام پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا باز داشته، بهشت جایگاه اوست.
کسی که به این مرتبه از خوف، برسد خداوند ابهت او را در دل همه جهانیان قرار می‌دهد. امام صادق علیه‌السلام در این باره می فرماید (مَنْ خافَ اللَّهَ اخافَ اللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَمَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ اخافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ) [4] کسی‌ که از خدا بترسد خداوند همه چیز را از او می‌ترساند و کسی که از خدا نترسد، خداوند او را از هر چیزی میترساند.
راه درست، اعتدال در خوف و رجاء است. رجاء درست انسان را وادار به پشیمانی از گناهان گذشته و توبه میکند و مقدار بیش از حد آن انسان را دچار آمال و آرزوهای بی جا کرده و از طاعت بازمیدارد. خوف هم به همین صورت است. خوف به میزان لازم انسان را از نافرمانی باز داشته و خوف بیش از حد انسان را دچار ناامیدی و یأس از درگاه خداوند میکند. امام صادق علیه‌ السلام از پدر بزرگوارش نقل می ‌کند: هیچ بنده مومنی نیست مگر اینکه در قلب او دو نور است. نور خوف و نور امید. که اگر این دو نور با هم سنجیده شود، هیچ کدام بر دیگری زیادتی نکند. [5]
علامه طباطبائی رحمه الله علیه میفرمایند:
هر کسی نمی تواند این دو شرط را در خود حفظ کند، چون باقی نگهداشتن ایمان بسیار سخت است، و بقای آن از جهت گناهان، و مخصوصا گناهان کبیره، و باز مخصوصا تکرار و ادامه گناهان، در خطری عظیم است، آری ایمان آدمی دائما در لبه پرتگاه قرار دارد، چون منافیات آن دائما آن را تهدید بنابودی می‌کند.
و چون چنین است، پس یک فرد مسلمان دائما ترس این را دارد، که مبادا گرانمایه‌ ترین سرمایه نجات خود را از دست بدهد، و این امید هم دارد، که بتواند با توبه و جبران مافات آن را حفظ کند، پس چنین کسی دائما در میان خوف و رجاء قرار دارد، و خدای خود را، هم از ترس می‌پرستد، و هم با امید، و در نتیجه در زندگیش هم در حالت اعتدال، میان نومیدی، که منشا خمودی ها است، و میان اطمینان به شفاعت، که کوتاهی ها و کسالت ها است، زندگی می‌ کند، نه بکلی نومید است، و نه بکلی مطمئن، نه گرفتار آثار سوء آن نومیدی است، و نه گرفتار آثار سوء این اطمینان. [6]
/342/

پی نوشت:
1- سوره مبارکه فاطر آیه 28
2- سوره مبارکه بینه آیه 8
3- سوره مبارکه نازعات آیات 40 و 41
4-اصول کافی ج 3، ص 110
5- اصول کافی. ج3. ص114
6- ترجمه تفسیر المیزان. ج‌1. ص281





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین