شاید توکل به خدا این گونه فهمیده شده است که کاری از کارهای خود را به خدای متعال واگذار می کنیم و خدا نیز آن کار را برای ما انجام می دهد. همان گونه که مثلا به جای حضور در دادگاه، کسی را وکیل کرده و کارهای خود را به او واگذار می کنیم و خودمان دیگر هیچ اقدامی انجام نمی دهیم! اگر این گونه برداشت از توکل سوال را به وجود آورده، باید بگوییم که معنای توکل به خدای متعال، با این برداشت، بسیار متفاوت است. در توکل به خدای متعال، انسان هرگز از اقدام باز نمی نشیند، بلکه اقدامات و تلاش خود را انجام می دهد و از وسیله ها بهره می جوید. اما همیشه متوجه مالک اصلی و سبب حقیقی و سبب ساز نیز هست. برای همین محاسبات خود را به گونه ای انجام می دهد که اگر هیچ امکاناتی نداشت، ناامید نمی شود و دست از تلاش نمی کشد. کما اینکه با توکل اگر تمام امکانات نیز در کنار او باشد، دچار غرور نمی شود. به قول استاد صفائی: (توکل این است که با تمامی امکانات مغرور نشوی که داستان حنین در پیش است و با دست خالی مأیوس نباشی که روز بدر را دیده ای.) (در جنگ حنین علیرغم کثرت سپاه اسلام نزدیک بود، شکست بخورند و در جنگ بدر علیرغم شکست قطعی بنا بر محاسبات طبیعی، مسلمانان پیروز شدند.)[1] استاد صفائی حائری در جایی دیگر می فرمایند: (بر خدا توکل کند، یعنی با تمام امکانات، مغرورِ پیروزی و تسلط نباشد و بدون امکانات و همراه مشکلات، ذلیل شکست و مقهور ترس نباشد، که تجربهی مستمر، نازایی وسیله های موجود و ظهور بنبستها را شهادت می دهد، همانطور که طلوع امکانات جدید و ادامه ی راه در بن بستها را گواهی می نماید و همراه این دو تجربه ی مستمر، تکیه و توجه از وسیله ها برداشته می شود و با توجه به آغاز و پایان و به احاطه ی قیوم مقتدر، چشم و دل آرام می گیرد.)[2] همچنین علامه طباطبایی رشد فکری در فهم معنای توکل را همراه با استفاده از وسیله ها می دانند. : ( رشد فکری آن است که وقتی انسان امری را اراده میکند و به منظور رسیدن به آن، متوسل به اسباب عادیای که در دسترس اوست می شود در عین حال چنین معتقد باشد که تنها سببی که مستقل به تدبیر امور است خدای سبحان است، و استقلال و اصالت را از خودش و از اسبابی که در طریق رسیدن به آن امر بکار بسته نفی نموده بر خدا توکل و اعتماد کند. معنای توکل این نیست که انسان نسبت امور را به خودش و یا به اسباب، قطع و یا انکار کند، بلکه معنایش این است که خود و اسباب را مستقل در تاثیر ندانسته و معتقد باشد که استقلال و اصالت منحصرا از آن خدای سبحان است، و در عین حال سببیت غیر مستقله را برای خود و برای اسباب قائل باشد.)[3] با در نظر گرفتن این مطلب باید بگوییم که توکل برای مومنان است و در آیات متعدد، دستور توکل به مومنان داده شده است. (فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ افراد باایمان، باید تنها بر خدا توکّل کنند!) و گویا بر حق بودن، به انسان اجازه توکل بر خدا را می دهد و توکل را موثر می کند: (فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبینِ[نمل/79] پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی!) چنین کسی که بر خدای متعال توکل می کند، باید متوجه باشد که هیچ گونه شکستی در خدای متعال راه ندارد. و خدای متعال به انجام هر کاری قادر است، البته در عین حال نباید فراموش کرد که خدای متعال اقدامات همراه حکمت را انجام می دهد و هرگز به کاری غیر حکیمانه اقدام نمی کند: (مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ[انفال/49] هر کس بر خدا توکّل کند، (پیروز می گردد) خداوند قدرتمند و حکیم است!) پس زمانی که توکل به معنای صحیح خود فهمیده می شود، و شخص با ایمانی بر خدای متعال توکل می کند، باید به نتیجه توکل خود ایمان داشته باشد و بداند که خدای متعال برای او کافی است: (تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلاً[نساء/81] بر خدا توکّل کن! کافی است که او یار و مدافع تو باشد.) (مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً[طلاق/3] هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می کند خداوند فرمان خود را به انجام میرساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.) [1]. پاسخ به پیام نهضت آزادی، ص: 19. [2]. قیام، ص: 266. [3]. ترجمه المیزان، ج11، ص: 297.
شاید توکل به خدا این گونه فهمیده شده است که کاری از کارهای خود را به خدای متعال واگذار می کنیم و خدا نیز آن کار را برای ما انجام می دهد. همان گونه که مثلا به جای حضور در دادگاه، کسی را وکیل کرده و کارهای خود را به او واگذار می کنیم و خودمان دیگر هیچ اقدامی انجام نمی دهیم!
اگر این گونه برداشت از توکل سوال را به وجود آورده، باید بگوییم که معنای توکل به خدای متعال، با این برداشت، بسیار متفاوت است. در توکل به خدای متعال، انسان هرگز از اقدام باز نمی نشیند، بلکه اقدامات و تلاش خود را انجام می دهد و از وسیله ها بهره می جوید. اما همیشه متوجه مالک اصلی و سبب حقیقی و سبب ساز نیز هست. برای همین محاسبات خود را به گونه ای انجام می دهد که اگر هیچ امکاناتی نداشت، ناامید نمی شود و دست از تلاش نمی کشد. کما اینکه با توکل اگر تمام امکانات نیز در کنار او باشد، دچار غرور نمی شود.
به قول استاد صفائی: (توکل این است که با تمامی امکانات مغرور نشوی که داستان حنین در پیش است و با دست خالی مأیوس نباشی که روز بدر را دیده ای.) (در جنگ حنین علیرغم کثرت سپاه اسلام نزدیک بود، شکست بخورند و در جنگ بدر علیرغم شکست قطعی بنا بر محاسبات طبیعی، مسلمانان پیروز شدند.)[1]
استاد صفائی حائری در جایی دیگر می فرمایند: (بر خدا توکل کند، یعنی با تمام امکانات، مغرورِ پیروزی و تسلط نباشد و بدون امکانات و همراه مشکلات، ذلیل شکست و مقهور ترس نباشد، که تجربهی مستمر، نازایی وسیله های موجود و ظهور بنبستها را شهادت می دهد، همانطور که طلوع امکانات جدید و ادامه ی راه در بن بستها را گواهی می نماید و همراه این دو تجربه ی مستمر، تکیه و توجه از وسیله ها برداشته می شود و با توجه به آغاز و پایان و به احاطه ی قیوم مقتدر، چشم و دل آرام می گیرد.)[2]
همچنین علامه طباطبایی رشد فکری در فهم معنای توکل را همراه با استفاده از وسیله ها می دانند. : ( رشد فکری آن است که وقتی انسان امری را اراده میکند و به منظور رسیدن به آن، متوسل به اسباب عادیای که در دسترس اوست می شود در عین حال چنین معتقد باشد که تنها سببی که مستقل به تدبیر امور است خدای سبحان است، و استقلال و اصالت را از خودش و از اسبابی که در طریق رسیدن به آن امر بکار بسته نفی نموده بر خدا توکل و اعتماد کند. معنای توکل این نیست که انسان نسبت امور را به خودش و یا به اسباب، قطع و یا انکار کند، بلکه معنایش این است که خود و اسباب را مستقل در تاثیر ندانسته و معتقد باشد که استقلال و اصالت منحصرا از آن خدای سبحان است، و در عین حال سببیت غیر مستقله را برای خود و برای اسباب قائل باشد.)[3]
با در نظر گرفتن این مطلب باید بگوییم که توکل برای مومنان است و در آیات متعدد، دستور توکل به مومنان داده شده است.
(فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ افراد باایمان، باید تنها بر خدا توکّل کنند!)
و گویا بر حق بودن، به انسان اجازه توکل بر خدا را می دهد و توکل را موثر می کند:
(فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبینِ[نمل/79] پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی!)
چنین کسی که بر خدای متعال توکل می کند، باید متوجه باشد که هیچ گونه شکستی در خدای متعال راه ندارد. و خدای متعال به انجام هر کاری قادر است، البته در عین حال نباید فراموش کرد که خدای متعال اقدامات همراه حکمت را انجام می دهد و هرگز به کاری غیر حکیمانه اقدام نمی کند:
(مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ[انفال/49] هر کس بر خدا توکّل کند، (پیروز می گردد) خداوند قدرتمند و حکیم است!)
پس زمانی که توکل به معنای صحیح خود فهمیده می شود، و شخص با ایمانی بر خدای متعال توکل می کند، باید به نتیجه توکل خود ایمان داشته باشد و بداند که خدای متعال برای او کافی است:
(تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلاً[نساء/81] بر خدا توکّل کن! کافی است که او یار و مدافع تو باشد.)
(مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً[طلاق/3] هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می کند خداوند فرمان خود را به انجام میرساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.)
[1]. پاسخ به پیام نهضت آزادی، ص: 19.
[2]. قیام، ص: 266.
[3]. ترجمه المیزان، ج11، ص: 297.
- [سایر] توکل به خدا چطور زیاد می شود؟
- [سایر] توکل واقعی به خدا چگونه است؟
- [سایر] توکل به خدا چطور زیاد می شود؟
- [سایر] توکل به خدا چطور زیاد می شود؟
- [سایر] اینکه میگن به خدا توکل داشته باش، دقیقا یعنی چه؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا در عقد وکالت ایجاب و قبول باید لفظی باشد؟
- [آیت الله سبحانی] هرگاه وکیلی وکالت را رد نمود آیا دوباره می تواند قبول کند یا ایجاب و قبول جدید لازم است؟
- [آیت الله سبحانی] اگر انشاء وکالت به وسیله نامه باشد آیا به محض رسیدن نامه به وکیل و قبول وی، وکالت محقق می شود؟
- [سایر] آیا توکل انسان مؤمن و یا جامعهی ایمانی به خداوند، مانع تلاش و کوشش برای رسیدن به وضعیّت بهترنیست؟
- [سایر] آیا قرآن واقعا از جانب خدا نازل شده است؟
- [آیت الله مظاهری] اگر انسان کسی را که در شهر دیگر است وکیل نماید و برای او وکالت نامه بفرستد و او قبول کند، گرچه وکالت نامه بعد از مدّتی برسد، وکالت صحیح است.
- [آیت الله سبحانی] اگر انسان کسی را که در شهر دیگر است وکیل نماید و برای او وکالت نامه بفرستد و او قبول کند، اگرچه وکالت نامه بعد از مدتی برسد وکالت صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان کسی را که در شهری دیگر است وکیل نماید ، و برای او وکالت نامه بفرستد و او قبول کند ، اگر چه وکالت نامه بعد از مدتی برسد ، وکالت صحیح است .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر انسان کسی را که در شهر دیگر است وکیل نماید و برای او وکالت نامه بفرستد و او قبول کند اگر چه وکالت نامه بعد از مدتی برسد وکالت صحیح است
- [آیت الله نوری همدانی] اگر انسان کسی را که در شهر دیگر است وکیل نماید و برای او وکالت نامه بفرستد و او قبول کند ، اگر چه وکالت نامه بعد از مدّتی برسد ، وکالت صحیح است .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر انسان کسی را که در شهر دیگر است وکیل نماید و برای او وکالت نامه بفرستد و او قبول کند؛ اگرچه وکالت نامه بعد از مدتی برسد وکالت صحیح است.
- [آیت الله بروجردی] اگر انسان کسی را که در شهر دیگر است وکیل نماید و برای او وکالتنامه بفرستد و او قبول کند، اگر چه وکالت نامه بعد از مدتی برسد وکالت صحیح است.
- [آیت الله نوری همدانی] در وکالت لازم نیست صیغه بخوانند و اگر انسان به دیگری بفهماند که او را وکیل کرده و او هم بفهماند قبول نموده ، مثلاً مال خود را به کسی بدهد که برای او بفروشد واو مال را بگیرد ، وکالت صحیح است .
- [آیت الله سبحانی] در وکالت لازم نیست صیغه بخوانند و اگر انسان به دیگری بفهمانند که او را وکیل کرده و او هم بفهماند قبول نموده، مثلاً مال خود را به کسی بدهد که برای او بفروشد و او مال را بگیرد وکالت صحیح است.
- [آیت الله وحید خراسانی] در وکالت لازم نیست صیغه بخوانند و اگر انسان به دیگری بفهماند که او را وکیل کرده و او هم بفهماند که قبول نموده مثل ان که مال خود را به کسی بدهد که برای او بفروشد و او مال را بگیرد وکالت صحیح است