نظر شیعه درباره تحریف قرآن چیست؟
محدث نوری و فصل الخطاب . نقطه عطف مهم در تاریخ مساله تحریف , تالیف کتابی است مستقلا در این زمینه یعنی در ادعا و سعی در اثبات وقوع تحریف در قرآن , به قلم یکی از بزرگترین محدثان شیعه در اوایل قرن چهاردهم , این محدث حاج میرزا حسین بن مولی محمد تقی طبرسی ( 1254 - 1320 ق ) از شاگردان آیت اللّه میرزا محمدحسن شیرازی است که دو تن از معروفترین شاگردان او یکی حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان و سفینة البحار و دیگری آقابزرگ تهرانی صاحب الذریعة است . . محدث نوری کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب را در سه مقدمه و دوازده فصل و یک خاتمه تدوین کرده است و در فصول دوازده گانه دلایلی برای اثبات تحریف عرضه داشته است. بنده خودم به مدت 5سال در مورد اثبات مصونیت قرآن ونفی تحریف کار کرده ام وکتاب محدث نوری را از اول تا آخر مطالعه وبامحققان مورد مذاکره ومباحثه قرار داده ام,که حاصل آن اینست که اگر ما روایات نقل شده فصل الخطاب را هم قبول کنیم ضرری به قرآن کریم نمی زندزیرا عمده آنها به اختلاف قرائتها وحذف کلماتی بر می گردد که جنبه توضیح برای آیه داردنه اینکه از وحی قرآنی چیزی کم شده باشد.این موضوع دامنه داری است که نیاز به بحثهای طولانی داردلکن جهت آگاهی از پاسخ این سئوال توجه شما رابه توضیحات بزرگان دین که در ادامه می آید جلب می نمایم. اکثر قریب به اتفاق این روایات که ادعای تواتر آنها شده, معتبر نیستند و مجموع روایات معتبر آنها نزدیک به چهل روایت است. برخی از این مجموعه تکراری است. برخی از آنها کاملاً بی‌ارتباط با تحریف است و تعدادی, تغییرات غیر موثر در معنای آیات را مطرح ساخته است. بسیاری از آنها مطالب تفسیری و ذکر مصداق و شأن نزول و نقل به معنا و اقتباس است و در برخی از آنها نیز تعابیری کلی به کار رفته که شمول آنها نسبت به تحریف لفظی نیازمند دلیل دیگری است. فقط یک روایت صحیح در این مجموعه وجود دارد که ظاهر, بلکه صریح آن حذف شدن نزدیک به دو سوم از قرآن مجید است. به توضیحی فشرده در این زمینه اکتفا می‌شود: 1. از مجموع روایات ذکرشده که در دلیل یازدهم و دوازدهم فصل الخطاب آمده است, حدود چهل روایات معتبر به چشم می‌خورد و مجموعه روایات مسند آن(اعم از صحیح, ضعیف و مجهول)بیش از چهارصد روایت است که ادعای تواتر اجمالی آنها, سخنی گزاف نیست؛ هر چند در مفاد و محدوده تواتر, جای بحث و مناقشه فراوان وجود دارد و استفاده تحریف مورد نظر مدعیان تحریف, از آن غیر ممکن است. از مجموعه روایات مسند نیز تعداد بسیار زیادی (نزدیک به دو سوم آن)از شخصی به نام سیّاری نقل شده که دانشمندان علم رجال او را دروغگو و جعل ‌کننده حدیث معرفی کرده‌اند. 2. در مجموعه روایات معتبر(از نظر سند)چهارده روایات تکراری است؛ به این معنا که هر دو روایات راجع به یک آیه سخن می‌گویند و در نتیجه از موارد ادعایی تحریف, هفت مورد کاسته می‌شود. چهار مورد از این روایات بی‌ارتباط با بحث تحریف و ذکر آنها در این مجموعه سوال‌ ا‌نگیز, بلکه شگفت‌انگیز است؛ به عنوان مثال در این مجموعه روایتی از کامل ‌الزیارات نقل شده که امام صادق(ع) درباره آیه شریف)واذا المَوؤُدة سئلت بایّ ذنب قتلت( می‌فرماید )نزلت فی الحسین‌بن علی (ع) ( روشن است که به هیچ وجه نمی‌توان ادعا کرد که جمله نزلت فی الحسین‌بن علی(ع) ادامه آیه بوده و از قرآن‌های کنونی حذف شده‌است. با توجه به دو نکته پیش گفته, موارد ادعایی تحریف به کم‌تر از سی مورد تقلیل می‌یابد. 3.هفت روایت که یکی از آنها مکرر است و نیز صدر سه روایت دیگر مشتمل بر تغییر اندکی در آیه است که تأثیری در آیه ندارد؛ مانند آن‌که در یکی از این روایات, آیه)فانزل الله سکینته علیه( )فانزل الله سکینته علی رسوله( نقل شده که تأثیری در معنا ندارد؛ در نتیجه موارد ادعایی به بیست و چند روایت تقلیل می‌یابد. 4.نزدیک به نیمی از روایات باقی مانده, در مقام تفسیر, ذکر مصداق, شأن نزول و تأویل یا معانی بطنی آیات هستند؛ به عنوان مثال در ادامه تلاوت آیه آمده است: حافظوا علی الصّلوات الصّلوة الوسطی؛ و هی صلوة الظّهر و هی اوّل صلوة صلّاها رسول‌الله وهی وسط النّهار؛ و آن] نماز میانه[ نماز ظهر است و اولین نمازی است که پیامبر آن را به جای آورده و ]وقت آن[ در میان روز است. با اندکی تأمل در روایت یاد شده و موارد مشابه آن روشن می‌شود که این روایات, درصدد تلاوت آیه نیستند؛ بلکه در مقام تفسیر و توضیح آنند و با توجه به این‌که آیه مذکور در این روایت, در روایات متعددی که در منابع معتبر شیعه نقل شده, به همان صورت که در قرآن‌های فعلی آمده, تلاوت شده است, تردیدی باقی نمی‌ماند که نمی‌توان با استناد به برخی روایات مرسله یا نقل شده در منابع غیر معتبر, مدعی شد که این آیه تحریف )صلوة العصر( از آن حذف شده است. منشأ اشتباه مدعیان تحریف آن است که آنان با ذهنیت و پیش فرض تحریف به سراغ این نوع روایات رفته‌اند و سوال راوی حدیث را که از مفاد آیه و تفسیر آن پرسیده, سوال از تلاوت و قرائت آیه حمل کرده‌اند و مسلّم پنداشته‌اند که راوی در قرائت آیه تردید داشته؛ لذا از امام راجع به آن سوال کرده و امام تلاوت درست آیه را برای راوی ارائه فرموده است؛ در صورتی که هیچ شاهد و قرینه‌ای بر این‌ که مقصود سوال ‌کننده, آیه باشد, وجود ندارد؛ بلکه در همین روایات شواهد روشنی بر این‌که سوال از مفاد آیه است یافت می‌شود. 5. در تعدادی از این روایات(چهارده روایت) آیه, نقل به معنا شده و امام به مفاد آیه استناد کرده یا از آیه در بیان خویش اقتباس کرده است؛ مانند روایت نقل شده از کافی که در آن, راوی از آیه اطیعوا الله و اطیعواالرسول و اولی‌الامر منکم فان تنازعتم فی شیئی فردوده الی الله و الرسول سوال میکند و امام می‌فرماید: فان خفتم تنازعاً فی امر فردّوه الی الله و الی الرسول و الی اولی‌الامر منکم کذا نزلت الآیه و کیف یامرهم الله عزّوجلّ بطاعه ولاةالامر و یرخص فی منازعاتهم؛ پس اگر از اختلاف در امری بیمناک بودید, آن را به خدا و رسولش و صاحبان امر از خودتان برگردانید. آیه این‌گونه نازل شده است. چگونه خداوند) عزوجل(] از یک سو[ دستور به اطاعت از صاحبان امر می‌دهد و ] از سوی دیگر[ نزاع کردن با آنان را مجاز می‌شمرد. جمله)کیف یامرهم...( به روشنی دلالت دارد که مقصود پرسش راوی مربوط به چگونگی قرائت آیه وم سأله تحریف نبوده ومقصود امام(ع) از››کذا نزلت الآ یه‹‹آن نیست که عبارت››فان تنازعتم‹‹ در موقع نزول››فان خفتم تنازعاً فی امر‹‹ بوده است؛ بلکه پرسش راوی این است که آیا مقصود از ›› تنازعتم فی‌الامر‹‹ اختلاف مردم با اولی‌الامر است یا اختلاف مردم با یکدیگر است؟ و امام در پاسخ می‌فرماید: مقصود اختلاف مردم با یکدیگر است و گرنه چگونه در صدر آیه, دستور به اطاعت مطلق از اولی‌الامر می‌دهد و در ذیل آن اجازه منازعه با آنان را مطرح می‌سازد؟ این نوع برداشت ازآیه به معنای تناقض صدر و ذیل آیه است که باطل است؛ پس مقصود,نزاع مردم با یکدیگر است که موظفند طبق مفاد آیه به خدا و رسول و پس از وی به اولی‌الامر برای حل اختلاف رجوع کنند؛ با این بیان روشن می‌شود که تعبیر›› والی رسوله و الی اولی الامر منکم‹‹ نیز از باب بیان مفاد آیه و مقصود از آن است. 6. در سایر روایات به جز دو روایت که در شماره 7 به آن می‌پردازیم, تعابیری کلی آمده که شمول آن‌ها نسبت به تحریف لفظیِ مورد نظر مدعیان تحریف, نیازمند دلیل و قرینه است و هیچ دلیل و قرینه متقنی بر آن نیست و یا در آنها مطالبی مطرح شده که هیچ ملازمه‌ای بین آنها با تحریف قرآن وجود ندارد؛ مانند: الف) اگر مردم قرآن را آن‌گونه که نازل شده می‌خواندند, حتی دو نفر هم با یکدیگر اختلاف پیدا نمی‌کردند. ب)آن‌گاه که حضرت مهدی(ع) ظهور کند, قرآن علی(ع) را می‌آورد و قرآن را آن‌گونه که باید تلاوت می‌فرماید. ج)هیچ‌کس جز اوصیای پیامبر نمی‌تواند ادعا کند که تمام قرآن ظاهر و باطنش را جمع کرده‌است. د) قرآن را تحریف کرده‌اند و مردم در تمام باور داشت‌ها مبانی رفتارشان دچار تحریف شده‌اند. سه نوع روایت نخست, ناظر به قرآن با تفسیر و شأن نزول و بیان مصداق و تأویل آن و مطابق با ترتیب نزول است؛ آن‌گونه که در بیان تفاوت قرآن علی(ع) با قرآن کنونی ذکر شد و از روایت نوع سوم نیز استفاده می‌شود. روایت چهارم هم ناظر به تحریف معنوی است؛ زیرا دچار تحریف شدن مردم در همه معتقدات, لازمه‌اش آن است که آیات مربوط به اصول دین در قرآن تحریف شده باشد یا مردم در اعتقاد به توحید و نبوت و معاد نیز منحرف شده باشند؛ بنابراین, هیچ دلیلی بر شمول این روایات نسبت به تحریف لفظی قرآن وجود ندارد و استدلال به آنها برای اثبات این مدعا از اتقان کافی برخوردار نیست؛ به ویژه که در روایات دیگر بر تحریف معنوی قرآن و محفوظ و مصون ماندن الفاظ و عبارات آن تأکید شده است. 7. از دو روایت باقی مانده یکی مربوط به قسمتی از آیه 95 سوره مائده است که در قرآن‌های کنونی عبارت )یحکم به ذوا عدل منکم( است و در روایت) یحکم به ذوعدل منکم( خوانده شده است؛ علاوه بر آن که مصداق ذو عدل را نیز امام می‌داند؛ ولی باید توجه داشت که در بیشتر روایاتی که این آیه در آنها به کار رفته, تعبیر ذواعدل(طبق عبارت قرآن‌های موجود) در آمده است و فقط در یک روایت, تعبیر ذو عدل ذکر شده و در آن‌ آمده است که ذواعدل از خطای نویسندگان است؛ ولی این روایت نیز به دو صورت نقل شده و در نقل دیگر این گونه است؛)یحکم به ذواعدل منکم( فالعدل رسول الله (ص) والامام من بعده یحکم به و هو ذو عدل فاذا علمت ما حکم الله به من رسول الله و الامام فحسبک و لاتسأل؛ عدل رسول الله و امام پس از اوست که در مورد آن قضاوت می‌کند و او(رسول الله یا امام پس از او) صاحب عدل است, پس وقتی از طریق رسول الله و امام آن چه را که خدا به آن حکم کرده, دانستی تو را کافی است و دیگر سوال مکن. با توجه به این روایت روشن می‌شود که نقل دیگر, یا تقطیع شده این روایت و یا تلخیص نادرست آن است و روایات در مقام توضیح آیه هستند و امام و پیامبر را )ذوعدل( نامیده‌اند و یادآور می‌شوند که در وقتی یا امام محکمی کرد, کفایت می‌کند و نیاز به سوال ندارد و )ذواعدل( یاد شده در آیه, مقصود دو نفر انسان عادل از مسلمانان نیست؛ بلکه حکم پیامبر با امام است که دو فرد برجسته ذوعدل هستند و ذواعدل بر آن دو منطبق است. در روایت دوم آمده است: ان القرآن الذی جاء جبرئیل(ع) الی محمد(ص) سبعةعشر الف آیة به راستی قرآنی را که جبرئیل به سوی پیامبر آورد, هفده هزار آیه بوده است. این روایت نیز در کتاب وافی بدون واژه)عشر( به این صورت )سبعة آلاف آیه( نقل شده و مفاد آن هفت هزار آیه می‌شود که نزدیک به شماره آیات قرآن موجود است؛ افزون بر آن می‌تواند مقصود از این روایت, علاوه بر متن قرآن, توضیح و تفسیر آن که جبرئیل از سوی خدا برای پیامبر(ص) آورده است نیز باشد؛ نظیر آن چه مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات خود فرموده است که آن چه از وحی به عنوان غیر قرآن نازل شده اگر به وحی قرآنی افزوده شود, به هفده آیه می‌رسد. معارف قرآن(6) قرآن شناسی،استاد محمد تقی مصباح یزدی به نقل از سایت تبیان مصحف حضرت فاطمه علیها السلام مشتمل بر علومی بوده ،ومقصود از ان قرآن نیست. [انتخابی از کد25755]کلمه (مُصْحَف)، اکنون بیشتر به معنای (قرآن) به کار می‌رود؛ اما در لغت به معنای مجموعه برگه‌هایی است که میان دو جلد، جمع آوری شده است و امروزه (کتاب) خوانده می‌شود.سید محمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ص 76. بنابراین، منظور از (مصحف فاطمه) کتاب آن حضرت است که در بعضی از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است. راویانی چون (ابی‌بن کعب) وجود کتابی نزد حضرت فاطمه‌علیها السلام را تأیید کرده است.اسعد عبود، صحیفة الزهراعلیها السلام، صص 56 - 58. بدین ترتیب سخن کسانی مانند ایجی در مواقف و جرجانی در شرح مواقف و ابو زهره در کتاب امام صادق‌علیه السلام - که مدعی‌اند، شیعه به قرآنی منسوب به فاطمه‌علیها السلام که غیر از قرآن رایج میان مسلمانان است، اعتقاد دارد نادرست است و در عدم رجوع به روایات شیعه و نیز عدم دقّت در معنای مصحف ریشه دارد.هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 98 و 99. درباره ماهیت این مصحف در منابع شیعی، روایات فراوان وجود دارد. در این احادیث، محتوا، حجم، زمان و کیفیت نگارش مصحف بیان شده است. البته در نگاه ابتدایی، اختلافاتی میان این روایات دیده می‌شود؛ ولی با اندکی دقت، قابل توجیه است.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، (تهران: دارالکتب الاسلامیه)، ج 26، ص 38 - 48. بعضی از روایات، مطالب آن را غیر از مطالب قرآن دانسته‌اند. همان، ص 38 و 39. بر اساس شماری از احادیث در این کتاب، مطالبی چون وصیت حضرت زهراعلیها السلام‌همان، ص 43.، مصیبت‌های فرزندان آن حضرت در طول زمان‌همان، ص 41.، پیشگویی حوادث آینده‌همان، ص 44. و تمام پادشاهانی که بر زمین حکم خواهندسیدمحمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ص 77. راند، نوشته شده است. دسته‌ای از روایات نیز از اشتمال این مصحف، بر تمام احکام حلال و حرام، سخن به میان آورده است‌بحارالانوار، ص 37.. بر اساس بعضی از احادیث، امام صادق‌علیه السلام حوادث تاریخی‌ای چون ظهور زندیقان را پیشگویی و گفتارش را به مصحف فاطمه، مستند کرده است.بحارالانوار، ص 44. این روایات با هم ناسازگار نیست؛ زیرا ممکن است همه مطالب یاد شده در آن مصحف، وجود داشته و هر روایت بخشی از محتوای آن را بیان کرده باشد. دو. کیفیت نگارش مصحف‌ مهم‌ترین مطلب درباره این مصحف، زمان و کیفیت نگارش آن و مسئله ارتباط حضرت زهراعلیها السلام با جبرئیل و دیگر فرشتگان الهی است. در چند روایت، آمده است: پیامبراکرم‌صلی الله علیه وآله مطالب را املا می‌کرد و امام علی‌علیه السلام می‌نوشت.همان، ص 41 و 42 و 49. درباره سبب انتساب مصحف به فاطمه‌علیها السلام، می‌توان گفت: آن کتاب نزد آن حضرت نگه‌داری می‌شد و یا او واسطه رسیدن بعضی از مطالب، به دست امام علی‌علیه السلام بوده است. در بعضی از روایات، مصحف، ره‌آورد املا و وحی مستقیم خداوند بر حضرت زهراعلیها السلام دانسته شده است‌همان، ص 39.. بر اساس روایات دیگر، بعد از وفات پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله، خداوند فرشته‌ای را نزد آن حضرت می‌فرستاد تا در غم پدر، دلداری اش دهد و وی را از مکان و جایگاه رسول خدا در بهشت آگاه سازد و با او درباره مطالب مختلف به گفت‌وگو بنشیند. حضرت فاطمه‌علیها السلام سخنان آن فرشته را به امام علی‌علیه السلام منتقل می‌کرد و آن حضرت آنها را به نگارش در می‌آورد.همان، ص 44 و 48. روایتی این فرشته را جبرئیل‌علیه السلام معرفی کرده است.همان، ص 42. میان این احادیث نیز ناسازگاری وجود ندارد؛ زیرا می‌توان گفت خداوند به وسیله فرشته‌ای از فرشتگان خود (جبرئیل)، با آن حضرت سخن گفته است و فاطمه زهراعلیها السلام بخشی از این کتاب را به مطالب دریافتی از پدر بزرگوار خود و بخشی دیگر را به مطالب جبرئیل اختصاص داده بود. سه. امکان نزول جبرئیل‌ اشکال دیگر روایات دسته اخیر، قطع وحی پس از رسول اکرم است. به عبارت دیگر مسلمانان معتقدند آن حضرت، خاتم پیامبران است و بعد از وفات ایشان، ارتباط میان زمین و آسمان قطع و وحی منقطع گشته است. حال چگونه فرشته بر حضرت زهراعلیها السلام نازل شده و با آن بزرگوار گفت و گو کرده است؟ در پاسخ بدین اشکال، گفتنی است: طبق آیات قرآن، نزول فرشته الهی و ارتباط خداوند با غیر پیامبران، از طریق فرشتگان و وحی امکان‌پذیر است؛ چنان که آیات بسیاری از ارتباط فرشته با حضرت مریم سخن می‌گویدآل عمران (3)، آیات 42 و 43 و 45. و خداوند ارتباط خود با مادر حضرت موسی را وحی می‌خواند.قصص (28)، آیه 7. وقتی امکان این ارتباط با زنانی چون مادر موسی و حضرت مریم پذیرفته شد، امکان و وقوع آن درباره حضرت فاطمه زهراعلیها السلام - که از سوی پیامبر اکرم سرور همه زنان در همه زمان‌ها معرفی شده است به طریق اولی پذیرفتنی می‌نماید. منظور از انقطاع وحی و قطع ارتباط زمین و آسمان بعد از پیامبراکرم‌صلی الله علیه وآله، قطع ارتباط میان خداوند و فردی به عنوان پیامبر و مأمور ابلاغ است؛ نه عدم امکان ارتباط زمینیان با خداوند و فرشتگان. بر اساس روایات شیعه، نوعی ارتباط میان امامان معصوم و خداوند وجود دارد.بحارالانوار، ج 26، ص 66 و 97. در روایات اهل سنت نیز بعضی از افراد (مُحَدَّث) معرفی شده‌اند؛ یعنی، کسانی که با فرشتگان الهی نوعی ارتباط دارند و از آنها حدیث دریافت می‌کنند.اعیان الشیعه، ج 1، ص 314 و 315. چهار. مصحف نزد چه کسی است؟ براساس روایات شیعه، این مصحف در زمان‌های مختلف، نزد امامان معصوم بوده است و از امامی به امام دیگر رسیده و جز آن بزرگان، کسی بدان دسترسی نداشته است. آنان با استفاده از آن، حوادثی را پیشگویی و احکامی را بیان کرده‌اند.بحارالانوار، ص 48 - 38. در پایان گفتنی است: کتاب‌هایی که اخیراً با عنوان صحیفة الزهرا منتشر شده،مانند: اسعد عبود، صحیفة الزهراعلیها السلام ؛ جواد قیومی اصفهانی، صحیفة الزهراعلیها السلام. با مصحف فاطمه تفاوت دارد؛ زیرا در این کتاب‌ها عمدتاً دعاهای منسوب به آن حضرت‌علیها السلام به چشم می‌خورد؛ نه آنچه در روایات درباره مصحف فاطمه بیان شده است روایات تحریف در بعضی از کتابها آمده که مورد بررسی قرار می گیرد,از جمله در تفسیر علی بن ابراهیم قمی. علی بن ابراهیم قمی و کلینی، هیچ یک به تحریف قرآن معتقد نبوده‌اند. در این رابطه توجه به نکاتی چند لازم است: 1) تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی تماماً از او نیست؛ بلکه شخصی به نام (ابوالفضل علوی) گردآوری کرده است که از شاگردان او بوده و برخی از مطالبی را که از علی بن ابراهیم شنیده جمع آوری کرده و نکات بسیاری بر آن افزوده است. آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: (این دخل و تصرف را از اوایل سوره آل عمران تا آخر قرآن انجام داده است)، (الذریعه، ج 4، ص 303 - 302) هم‌چنین ابوالفضل علوی و شخص دیگری که از او نقل روایت شده، هر دو مجهول‌اند و نزد علمای رجال توثیق نشده‌اند. بنابراین روایات دال بر تحریف قرآن در تفسیر قمی هم‌چنین مستند به علی بن ابراهیم نیست و از این جهت نمی‌توان او را قائل به تحریف دانست. هم‌چنین خود این روایات در اصطلاح علم رجال، مقطوعه‌اند و هیچ گونه اعتباری ندارند. 2) روایاتی که کلینی نقل کرده است، هیچ یک بر تحریف لفظی قرآن - اعم از کاهش و افزایش در آن - دلالت ندارد؛ بلکه مفاد آنها این است که علم کامل نسبت به ظاهر و باطن قرآن، مختص به اهل بیت(ع) است. 3) اساساً در هیچ یک از مجامع روایی شیعه، نمی‌توان آنچه را که محدث، گردآوری نموده است، مورد قبول قاطبه شیعه و یا حتی اعتقاد خود او دانست. از نظر علمای شیعه، هیچ کتاب روایی درست و به طور کامل مورد قبول نیست؛ بلکه شیوه عالمان شیعی از قدیم الایام تاکنون، این بوده است که برای هر روایت، پرونده‌ای جدا از دیگر روایات می‌گشایند (حتی در معتبرترین مجامع روایی) و معتقدند که باید سند، دلالت و جهت صدور هر روایت و میزان انطباق آن با عقل سلیم و کتاب حکیم الهی سنجیده شود.ماورد فی صنوف آیات القرآن منسوب به محمد بن ابراهیم نعمانی؛ (رساله محکم و متشابه) منسوب به سید مرتضی و یا (حسن بن علی بن ابی{/Bإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‌{w1-8w}{I15:9I}/}، (حجر، آیه 9) و ...{/Bلا یَأْتِیهِ اَلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ‌{w1-10w}{I41:42I}/}... (فصلت، آیه 42). به عبارت دیگر، قرآن ملاک شناخت صحت مضمون روایات است و این خود مبتنی بر این است که اعتبار صد در صد قرآن محفوظ باشد. بنابراین قبول آیات فوق و اعتقاد به تحریف قرآن یک تناقض است و عالمان دین همواره بر این مسأله تأکید داشته‌اند. 8) انتساب کتاب احتجاج به احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی مشکوک است.(البرهان، ص 139) 10 ) تواتر در نقل قرآن و اهتمام و حساسیت زاید الوصف پیامبر اکرم(ص) و امت اسلامی به حفظ و صیانت از قرآن، راه هرگونه تحریف را بر این کتاب آسمانی می‌بندد. ازاین‌رو در طول تاریخ، به هیچ وجه در برابر جدیّت همگانی مسلمین در پاسداری از قرآن مجید، ایجاد هیچ گونه خللی در آن امکان نداشته و نخواهد داشت. 11 ) فیض کاشانی در (تفسیر صافی) {/Bوَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ اَلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ‌{w7-20w}{I41:42-41I}/} و نیز می‌فرماید: {/Bإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‌{w1-8w}{I15:9I}/}. هم‌چنین این اخبار، با روایات عرضه کردن احادیث بر قرآن منافات دارد. پس هر خبری که دلالت بر تحریف قرآن دارد با (کتاب اللَّه) مخالف بوده و آن را تکذیب می‌کند. در نتیجه باید به دور افکنده و محکوم به فساد گردد و یا به نوعی تأویل برده شود. 12 ) هیچ یک از مسلمانان حتی اخباری‌های شیعه و حشویه از اهل سنت - که قول تحریف به آنان نسبت داده می‌شود - و حتی کسی مانند محدث نوری، قائل به افزوده شدن چیزی بر قرآن، حتی یک حرف، نیستند و آن گروه نادر و ناچیزی که دم از تحریف زده‌اند، فقط قائل به کاسته شدن برخی از آیات می‌باشند، بنابراین هیچ مسلمانی حتی یک حرف از قرآن را یا از ناحیه غیر خدا نمی‌داند و داشتن قرآنی محرّف به این معنا، با مسلمانی مغایرت کامل دارد. 13 ) چنان که اجمالاً گذشت، برزگان سرشناس شیعه، به صراحت عدم تحریف قرآن را - حتی کاسته شدن یک حرف از آن را - بیان کرده‌اند؛ از جمله: الف) شیخ صدوق در (اعتقادات الامامیه)، {/Bوَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا{w31-35w}{I4:135I}/} فرموده است: ان تلووا (الامر) و تعرضوا (عما امرتهم به) که جملات بین پرانتز آن، تفسیر آیه است نه جزء آیه. و همین طور است عبارت فی علی‌ در آخر آیه‌ی {/Bیا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‌{w1-7w}{I5:67I}/} (فی علی)
عنوان سوال:

نظر شیعه درباره تحریف قرآن چیست؟


پاسخ:

محدث نوری و فصل الخطاب .
نقطه عطف مهم در تاریخ مساله تحریف , تالیف کتابی است مستقلا در این زمینه یعنی در ادعا و سعی در اثبات وقوع تحریف در قرآن , به قلم یکی از بزرگترین محدثان شیعه در اوایل قرن چهاردهم , این محدث حاج میرزا حسین بن مولی محمد تقی طبرسی ( 1254 - 1320 ق ) از شاگردان آیت اللّه میرزا محمدحسن شیرازی است که دو تن از معروفترین شاگردان او یکی حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان و سفینة البحار و دیگری آقابزرگ تهرانی صاحب الذریعة است . . محدث نوری کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب را در سه مقدمه و دوازده فصل و یک خاتمه تدوین کرده است و در فصول دوازده گانه دلایلی برای اثبات تحریف عرضه داشته است.
بنده خودم به مدت 5سال در مورد اثبات مصونیت قرآن ونفی تحریف کار کرده ام وکتاب محدث نوری را از اول تا آخر مطالعه وبامحققان مورد مذاکره ومباحثه قرار داده ام,که حاصل آن اینست که اگر ما روایات نقل شده فصل الخطاب را هم قبول کنیم ضرری به قرآن کریم نمی زندزیرا عمده آنها به اختلاف قرائتها وحذف کلماتی بر می گردد که جنبه توضیح برای آیه داردنه اینکه از وحی قرآنی چیزی کم شده باشد.این موضوع دامنه داری است که نیاز به بحثهای طولانی داردلکن جهت آگاهی از پاسخ این سئوال توجه شما رابه توضیحات بزرگان دین که در ادامه می آید
جلب می نمایم.
اکثر قریب به اتفاق این روایات که ادعای تواتر آنها شده, معتبر نیستند و مجموع روایات معتبر آنها نزدیک به چهل روایت است. برخی از این مجموعه تکراری است. برخی از آنها کاملاً بی‌ارتباط با تحریف است و تعدادی, تغییرات غیر موثر در معنای آیات را مطرح ساخته است. بسیاری از آنها مطالب تفسیری و ذکر مصداق و شأن نزول و نقل به معنا و اقتباس است و در برخی از آنها نیز تعابیری کلی به کار رفته که شمول آنها نسبت به تحریف لفظی نیازمند دلیل دیگری است. فقط یک روایت صحیح در این مجموعه وجود دارد که ظاهر, بلکه صریح آن حذف شدن نزدیک به دو سوم از قرآن مجید است. به توضیحی فشرده در این زمینه اکتفا می‌شود: 1. از مجموع روایات ذکرشده که در دلیل یازدهم و دوازدهم فصل الخطاب آمده است, حدود چهل روایات معتبر به چشم می‌خورد و مجموعه روایات مسند آن(اعم از صحیح, ضعیف و مجهول)بیش از چهارصد روایت است که ادعای تواتر اجمالی آنها, سخنی گزاف نیست؛ هر چند در مفاد و محدوده تواتر, جای بحث و مناقشه فراوان وجود دارد و استفاده تحریف مورد نظر مدعیان تحریف, از آن غیر ممکن است. از مجموعه روایات مسند نیز تعداد بسیار زیادی (نزدیک به دو سوم آن)از شخصی به نام سیّاری نقل شده که دانشمندان علم رجال او را دروغگو و جعل ‌کننده حدیث معرفی کرده‌اند. 2. در مجموعه روایات معتبر(از نظر سند)چهارده روایات تکراری است؛ به این معنا که هر دو روایات راجع به یک آیه سخن می‌گویند و در نتیجه از موارد ادعایی تحریف, هفت مورد کاسته می‌شود. چهار مورد از این روایات بی‌ارتباط با بحث تحریف و ذکر آنها در این مجموعه سوال‌ ا‌نگیز, بلکه شگفت‌انگیز است؛ به عنوان مثال در این مجموعه روایتی از کامل ‌الزیارات نقل شده که امام صادق(ع) درباره آیه شریف)واذا المَوؤُدة سئلت بایّ ذنب قتلت( می‌فرماید )نزلت فی الحسین‌بن علی (ع) ( روشن است که به هیچ وجه نمی‌توان ادعا کرد که جمله نزلت فی الحسین‌بن علی(ع) ادامه آیه بوده و از قرآن‌های کنونی حذف شده‌است.
با توجه به دو نکته پیش گفته, موارد ادعایی تحریف به کم‌تر از سی مورد تقلیل می‌یابد. 3.هفت روایت که یکی از آنها مکرر است و نیز صدر سه روایت دیگر مشتمل بر تغییر اندکی در آیه است که تأثیری در آیه ندارد؛ مانند آن‌که در یکی از این روایات, آیه)فانزل الله سکینته علیه( )فانزل الله سکینته علی رسوله( نقل شده که تأثیری در معنا ندارد؛ در نتیجه موارد ادعایی به بیست و چند روایت تقلیل می‌یابد.
4.نزدیک به نیمی از روایات باقی مانده, در مقام تفسیر, ذکر مصداق, شأن نزول و تأویل یا معانی بطنی آیات هستند؛ به عنوان مثال در ادامه تلاوت آیه آمده است: حافظوا علی الصّلوات الصّلوة الوسطی؛ و هی صلوة الظّهر و هی اوّل صلوة صلّاها رسول‌الله وهی وسط النّهار؛ و آن] نماز میانه[ نماز ظهر است و اولین نمازی است که پیامبر آن را به جای آورده و ]وقت آن[ در میان روز است. با اندکی تأمل در روایت یاد شده و موارد مشابه آن روشن می‌شود که این روایات, درصدد تلاوت آیه نیستند؛ بلکه در مقام تفسیر و توضیح آنند و با توجه به این‌که آیه مذکور در این روایت, در روایات متعددی که در منابع معتبر شیعه نقل شده, به همان صورت که در قرآن‌های فعلی آمده, تلاوت شده است, تردیدی باقی نمی‌ماند که نمی‌توان با استناد به برخی روایات مرسله یا نقل شده در منابع غیر معتبر, مدعی شد که این آیه تحریف )صلوة العصر( از آن حذف شده است. منشأ اشتباه مدعیان تحریف آن است که آنان با ذهنیت و پیش فرض تحریف به سراغ این نوع روایات رفته‌اند و سوال راوی حدیث را که از مفاد آیه و تفسیر آن پرسیده, سوال از تلاوت و قرائت آیه حمل کرده‌اند و مسلّم پنداشته‌اند که راوی در قرائت آیه تردید داشته؛ لذا از امام راجع به آن سوال کرده و امام تلاوت درست آیه را برای راوی ارائه فرموده است؛ در صورتی که هیچ شاهد و قرینه‌ای بر این‌ که مقصود سوال ‌کننده, آیه باشد, وجود ندارد؛ بلکه در همین روایات شواهد روشنی بر این‌که سوال از مفاد آیه است یافت می‌شود.
5. در تعدادی از این روایات(چهارده روایت) آیه, نقل به معنا شده و امام به مفاد آیه استناد کرده یا از آیه در بیان خویش اقتباس کرده است؛ مانند روایت نقل شده از کافی که در آن, راوی از آیه اطیعوا الله و اطیعواالرسول و اولی‌الامر منکم فان تنازعتم فی شیئی فردوده الی الله و الرسول سوال میکند و امام می‌فرماید: فان خفتم تنازعاً فی امر فردّوه الی الله و الی الرسول و الی اولی‌الامر منکم کذا نزلت الآیه و کیف یامرهم الله عزّوجلّ بطاعه ولاةالامر و یرخص فی منازعاتهم؛ پس اگر از اختلاف در امری بیمناک بودید, آن را به خدا و رسولش و صاحبان امر از خودتان برگردانید. آیه این‌گونه نازل شده است.
چگونه خداوند) عزوجل(] از یک سو[ دستور به اطاعت از صاحبان امر می‌دهد و ] از سوی دیگر[ نزاع کردن با آنان را مجاز می‌شمرد. جمله)کیف یامرهم...( به روشنی دلالت دارد که مقصود پرسش راوی مربوط به چگونگی قرائت آیه وم سأله تحریف نبوده ومقصود امام(ع) از››کذا نزلت الآ یه‹‹آن نیست که عبارت››فان تنازعتم‹‹ در موقع نزول››فان خفتم تنازعاً فی امر‹‹ بوده است؛ بلکه پرسش راوی این است که آیا مقصود از ›› تنازعتم فی‌الامر‹‹ اختلاف مردم با اولی‌الامر است یا اختلاف مردم با یکدیگر است؟ و امام در پاسخ می‌فرماید: مقصود اختلاف مردم با یکدیگر است و گرنه چگونه در صدر آیه, دستور به اطاعت مطلق از اولی‌الامر می‌دهد و در ذیل آن اجازه منازعه با آنان را مطرح می‌سازد؟ این نوع برداشت ازآیه به معنای تناقض صدر و ذیل آیه است که باطل است؛ پس مقصود,نزاع مردم با یکدیگر است که موظفند طبق مفاد آیه به خدا و رسول و پس از وی به اولی‌الامر برای حل اختلاف رجوع کنند؛ با این بیان روشن می‌شود که تعبیر›› والی رسوله و الی اولی الامر منکم‹‹ نیز از باب بیان مفاد آیه و مقصود از آن است. 6. در سایر روایات به جز دو روایت که در شماره 7 به آن می‌پردازیم, تعابیری کلی آمده که شمول آن‌ها نسبت به تحریف لفظیِ مورد نظر مدعیان تحریف, نیازمند دلیل و قرینه است و هیچ دلیل و قرینه متقنی بر آن نیست و یا در آنها مطالبی مطرح شده که هیچ ملازمه‌ای بین آنها با تحریف قرآن وجود ندارد؛ مانند: الف) اگر مردم قرآن را آن‌گونه که نازل شده می‌خواندند, حتی دو نفر هم با یکدیگر اختلاف پیدا نمی‌کردند. ب)آن‌گاه که حضرت مهدی(ع) ظهور کند, قرآن علی(ع) را می‌آورد و قرآن را آن‌گونه که باید تلاوت می‌فرماید. ج)هیچ‌کس جز اوصیای پیامبر نمی‌تواند ادعا کند که تمام قرآن ظاهر و باطنش را جمع کرده‌است. د) قرآن را تحریف کرده‌اند و مردم در تمام باور داشت‌ها مبانی رفتارشان دچار تحریف شده‌اند. سه نوع روایت نخست, ناظر به قرآن با تفسیر و شأن نزول و بیان مصداق و تأویل آن و مطابق با ترتیب نزول است؛ آن‌گونه که در بیان تفاوت قرآن علی(ع) با قرآن کنونی ذکر شد و از روایت نوع سوم نیز استفاده می‌شود. روایت چهارم هم ناظر به تحریف معنوی است؛ زیرا دچار تحریف شدن مردم در همه معتقدات, لازمه‌اش آن است که آیات مربوط به اصول دین در قرآن تحریف شده باشد یا مردم در اعتقاد به توحید و نبوت و معاد نیز منحرف شده باشند؛ بنابراین, هیچ دلیلی بر شمول این روایات نسبت به تحریف لفظی قرآن وجود ندارد و استدلال به آنها برای اثبات این مدعا از اتقان کافی برخوردار نیست؛ به ویژه که در روایات دیگر بر تحریف معنوی قرآن و محفوظ و مصون ماندن الفاظ و عبارات آن تأکید شده است. 7. از دو روایت باقی مانده یکی مربوط به قسمتی از آیه 95 سوره مائده است که در قرآن‌های کنونی عبارت )یحکم به ذوا عدل منکم( است و در روایت) یحکم به ذوعدل منکم( خوانده شده است؛ علاوه بر آن که مصداق ذو عدل را نیز امام می‌داند؛ ولی باید توجه داشت که در بیشتر روایاتی که این آیه در آنها به کار رفته, تعبیر ذواعدل(طبق عبارت قرآن‌های موجود) در آمده است و فقط در یک روایت, تعبیر ذو عدل ذکر شده و در آن‌ آمده است که ذواعدل از خطای نویسندگان است؛ ولی این روایت نیز به دو صورت نقل شده و در نقل دیگر این گونه است؛)یحکم به ذواعدل منکم( فالعدل رسول الله (ص) والامام من بعده یحکم به و هو ذو عدل فاذا علمت ما حکم الله به من رسول الله و الامام فحسبک و لاتسأل؛ عدل رسول الله و امام پس از اوست که در مورد آن قضاوت می‌کند و او(رسول الله یا امام پس از او) صاحب عدل است, پس وقتی از طریق رسول الله و امام آن چه را که خدا به آن حکم کرده, دانستی تو را کافی است و دیگر سوال مکن. با توجه به این روایت روشن می‌شود که نقل دیگر, یا تقطیع شده این روایت و یا تلخیص نادرست آن است و روایات در مقام توضیح آیه هستند و امام و پیامبر را )ذوعدل( نامیده‌اند و یادآور می‌شوند که در وقتی یا امام محکمی کرد, کفایت می‌کند و نیاز به سوال ندارد و )ذواعدل( یاد شده در آیه, مقصود دو نفر انسان عادل از مسلمانان نیست؛ بلکه حکم پیامبر با امام است که دو فرد برجسته ذوعدل هستند و ذواعدل بر آن دو منطبق است. در روایت دوم آمده است: ان القرآن الذی جاء جبرئیل(ع) الی محمد(ص) سبعةعشر الف آیة به راستی قرآنی را که جبرئیل به سوی پیامبر آورد, هفده هزار آیه بوده است.
این روایت نیز در کتاب وافی بدون واژه)عشر( به این صورت )سبعة آلاف آیه( نقل شده و مفاد آن هفت هزار آیه می‌شود که نزدیک به شماره آیات قرآن موجود است؛ افزون بر آن می‌تواند مقصود از این روایت, علاوه بر متن قرآن, توضیح و تفسیر آن که جبرئیل از سوی خدا برای پیامبر(ص) آورده است نیز باشد؛ نظیر آن چه مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات خود فرموده است که آن چه از وحی به عنوان غیر قرآن نازل شده اگر به وحی قرآنی افزوده شود, به هفده آیه می‌رسد.
معارف قرآن(6) قرآن شناسی،استاد محمد تقی مصباح یزدی به نقل از سایت تبیان
مصحف حضرت فاطمه علیها السلام مشتمل بر علومی بوده ،ومقصود از ان قرآن نیست.
[انتخابی از کد25755]کلمه (مُصْحَف)، اکنون بیشتر به معنای (قرآن) به کار می‌رود؛ اما در لغت به معنای مجموعه برگه‌هایی است که میان دو جلد، جمع آوری شده است و امروزه (کتاب) خوانده می‌شود.سید محمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ص 76. بنابراین، منظور از (مصحف فاطمه) کتاب آن حضرت است که در بعضی از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است. راویانی چون (ابی‌بن کعب) وجود کتابی نزد حضرت فاطمه‌علیها السلام را تأیید کرده است.اسعد عبود، صحیفة الزهراعلیها السلام، صص 56 - 58. بدین ترتیب سخن کسانی مانند ایجی در مواقف و جرجانی در شرح مواقف و ابو زهره در کتاب امام صادق‌علیه السلام - که مدعی‌اند، شیعه به قرآنی منسوب به فاطمه‌علیها السلام که غیر از قرآن رایج میان مسلمانان است، اعتقاد دارد نادرست است و در عدم رجوع به روایات شیعه و نیز عدم دقّت در معنای مصحف ریشه دارد.هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 98 و 99. درباره ماهیت این مصحف در منابع شیعی، روایات فراوان وجود دارد. در این احادیث، محتوا، حجم، زمان و کیفیت نگارش مصحف بیان شده است. البته در نگاه ابتدایی، اختلافاتی میان این روایات دیده می‌شود؛ ولی با اندکی دقت، قابل توجیه است.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، (تهران: دارالکتب الاسلامیه)، ج 26، ص 38 - 48. بعضی از روایات، مطالب آن را غیر از مطالب قرآن دانسته‌اند. همان، ص 38 و 39. بر اساس شماری از احادیث در این کتاب، مطالبی چون وصیت حضرت زهراعلیها السلام‌همان، ص 43.، مصیبت‌های فرزندان آن حضرت در طول زمان‌همان، ص 41.، پیشگویی حوادث آینده‌همان، ص 44. و تمام پادشاهانی که بر زمین حکم خواهندسیدمحمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ص 77. راند، نوشته شده است. دسته‌ای از روایات نیز از اشتمال این مصحف، بر تمام احکام حلال و حرام، سخن به میان آورده است‌بحارالانوار، ص 37.. بر اساس بعضی از احادیث، امام صادق‌علیه السلام حوادث تاریخی‌ای چون ظهور زندیقان را پیشگویی و گفتارش را به مصحف فاطمه، مستند کرده است.بحارالانوار، ص 44. این روایات با هم ناسازگار نیست؛ زیرا ممکن است همه مطالب یاد شده در آن مصحف، وجود داشته و هر روایت بخشی از محتوای آن را بیان کرده باشد. دو. کیفیت نگارش مصحف‌ مهم‌ترین مطلب درباره این مصحف، زمان و کیفیت نگارش آن و مسئله ارتباط حضرت زهراعلیها السلام با جبرئیل و دیگر فرشتگان الهی است.
در چند روایت، آمده است: پیامبراکرم‌صلی الله علیه وآله مطالب را املا می‌کرد و امام علی‌علیه السلام می‌نوشت.همان، ص 41 و 42 و 49. درباره سبب انتساب مصحف به فاطمه‌علیها السلام، می‌توان گفت: آن کتاب نزد آن حضرت نگه‌داری می‌شد و یا او واسطه رسیدن بعضی از مطالب، به دست امام علی‌علیه السلام بوده است. در بعضی از روایات، مصحف، ره‌آورد املا و وحی مستقیم خداوند بر حضرت زهراعلیها السلام دانسته شده است‌همان، ص 39.. بر اساس روایات دیگر، بعد از وفات پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله، خداوند فرشته‌ای را نزد آن حضرت می‌فرستاد تا در غم پدر، دلداری اش دهد و وی را از مکان و جایگاه رسول خدا در بهشت آگاه سازد و با او درباره مطالب مختلف به گفت‌وگو بنشیند. حضرت فاطمه‌علیها السلام سخنان آن فرشته را به امام علی‌علیه السلام منتقل می‌کرد و آن حضرت آنها را به نگارش در می‌آورد.همان، ص 44 و 48. روایتی این فرشته را جبرئیل‌علیه السلام معرفی کرده است.همان، ص 42. میان این احادیث نیز ناسازگاری وجود ندارد؛ زیرا می‌توان گفت خداوند به وسیله فرشته‌ای از فرشتگان خود (جبرئیل)، با آن حضرت سخن گفته است و فاطمه زهراعلیها السلام بخشی از این کتاب را به مطالب دریافتی از پدر بزرگوار خود و بخشی دیگر را به مطالب جبرئیل اختصاص داده بود. سه. امکان نزول جبرئیل‌ اشکال دیگر روایات دسته اخیر، قطع وحی پس از رسول اکرم است. به عبارت دیگر مسلمانان معتقدند آن حضرت، خاتم پیامبران است و بعد از وفات ایشان، ارتباط میان زمین و آسمان قطع و وحی منقطع گشته است. حال چگونه فرشته بر حضرت زهراعلیها السلام نازل شده و با آن بزرگوار گفت و گو کرده است؟ در پاسخ بدین اشکال، گفتنی است: طبق آیات قرآن، نزول فرشته الهی و ارتباط خداوند با غیر پیامبران، از طریق فرشتگان و وحی امکان‌پذیر است؛ چنان که آیات بسیاری از ارتباط فرشته با حضرت مریم سخن می‌گویدآل عمران (3)، آیات 42 و 43 و 45. و خداوند ارتباط خود با مادر حضرت موسی را وحی می‌خواند.قصص (28)، آیه 7. وقتی امکان این ارتباط با زنانی چون مادر موسی و حضرت مریم پذیرفته شد، امکان و وقوع آن درباره حضرت فاطمه زهراعلیها السلام - که از سوی پیامبر اکرم سرور همه زنان در همه زمان‌ها معرفی شده است به طریق اولی پذیرفتنی می‌نماید. منظور از انقطاع وحی و قطع ارتباط زمین و آسمان بعد از پیامبراکرم‌صلی الله علیه وآله، قطع ارتباط میان خداوند و فردی به عنوان پیامبر و مأمور ابلاغ است؛ نه عدم امکان ارتباط زمینیان با خداوند و فرشتگان. بر اساس روایات شیعه، نوعی ارتباط میان امامان معصوم و خداوند وجود دارد.بحارالانوار، ج 26، ص 66 و 97. در روایات اهل سنت نیز بعضی از افراد (مُحَدَّث) معرفی شده‌اند؛ یعنی، کسانی که با فرشتگان الهی نوعی ارتباط دارند و از آنها حدیث دریافت می‌کنند.اعیان الشیعه، ج 1، ص 314 و 315. چهار. مصحف نزد چه کسی است؟ براساس روایات شیعه، این مصحف در زمان‌های مختلف، نزد امامان معصوم بوده است و از امامی به امام دیگر رسیده و جز آن بزرگان، کسی بدان دسترسی نداشته است. آنان با استفاده از آن، حوادثی را پیشگویی و احکامی را بیان کرده‌اند.بحارالانوار، ص 48 - 38. در پایان گفتنی است: کتاب‌هایی که اخیراً با عنوان صحیفة الزهرا منتشر شده،مانند: اسعد عبود، صحیفة الزهراعلیها السلام ؛ جواد قیومی اصفهانی، صحیفة الزهراعلیها السلام. با مصحف فاطمه تفاوت دارد؛ زیرا در این کتاب‌ها عمدتاً دعاهای منسوب به آن حضرت‌علیها السلام به چشم می‌خورد؛ نه آنچه در روایات درباره مصحف فاطمه بیان شده است
روایات تحریف در بعضی از کتابها آمده که مورد بررسی قرار می گیرد,از جمله در تفسیر علی بن ابراهیم قمی.
علی بن ابراهیم قمی و کلینی، هیچ یک به تحریف قرآن معتقد نبوده‌اند. در این رابطه توجه به نکاتی چند لازم است: 1) تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی تماماً از او نیست؛ بلکه شخصی به نام (ابوالفضل علوی) گردآوری کرده است که از شاگردان او بوده و برخی از مطالبی را که از علی بن ابراهیم شنیده جمع آوری کرده و نکات بسیاری بر آن افزوده است. آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: (این دخل و تصرف را از اوایل سوره آل عمران تا آخر قرآن انجام داده است)، (الذریعه، ج 4، ص 303 - 302) هم‌چنین ابوالفضل علوی و شخص دیگری که از او نقل روایت شده، هر دو مجهول‌اند و نزد علمای رجال توثیق نشده‌اند. بنابراین روایات دال بر تحریف قرآن در تفسیر قمی هم‌چنین مستند به علی بن ابراهیم نیست و از این جهت نمی‌توان او را قائل به تحریف دانست. هم‌چنین خود این روایات در اصطلاح علم رجال، مقطوعه‌اند و هیچ گونه اعتباری ندارند. 2) روایاتی که کلینی نقل کرده است، هیچ یک بر تحریف لفظی قرآن - اعم از کاهش و افزایش در آن - دلالت ندارد؛ بلکه مفاد آنها این است که علم کامل نسبت به ظاهر و باطن قرآن، مختص به اهل بیت(ع) است. 3) اساساً در هیچ یک از مجامع روایی شیعه، نمی‌توان آنچه را که محدث، گردآوری نموده است، مورد قبول قاطبه شیعه و یا حتی اعتقاد خود او دانست. از نظر علمای شیعه، هیچ کتاب روایی درست و به طور کامل مورد قبول نیست؛ بلکه شیوه عالمان شیعی از قدیم الایام تاکنون، این بوده است که برای هر روایت، پرونده‌ای جدا از دیگر روایات می‌گشایند (حتی در معتبرترین مجامع روایی) و معتقدند که باید سند، دلالت و جهت صدور هر روایت و میزان انطباق آن با عقل سلیم و کتاب حکیم الهی سنجیده شود.ماورد فی صنوف آیات القرآن منسوب به محمد بن ابراهیم نعمانی؛ (رساله محکم و متشابه) منسوب به سید مرتضی و یا (حسن بن علی بن ابی{/Bإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‌{w1-8w}{I15:9I}/}، (حجر، آیه 9) و ...{/Bلا یَأْتِیهِ اَلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ‌{w1-10w}{I41:42I}/}... (فصلت، آیه 42). به عبارت دیگر، قرآن ملاک شناخت صحت مضمون روایات است و این خود مبتنی بر این است که اعتبار صد در صد قرآن محفوظ باشد. بنابراین قبول آیات فوق و اعتقاد به تحریف قرآن یک تناقض است و عالمان دین همواره بر این مسأله تأکید داشته‌اند. 8) انتساب کتاب احتجاج به احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی مشکوک است.(البرهان، ص 139) 10 ) تواتر در نقل قرآن و اهتمام و حساسیت زاید الوصف پیامبر اکرم(ص) و امت اسلامی به حفظ و صیانت از قرآن، راه هرگونه تحریف را بر این کتاب آسمانی می‌بندد. ازاین‌رو در طول تاریخ، به هیچ وجه در برابر جدیّت همگانی مسلمین در پاسداری از قرآن مجید، ایجاد هیچ گونه خللی در آن امکان نداشته و نخواهد داشت. 11 ) فیض کاشانی در (تفسیر صافی) {/Bوَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ اَلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ‌{w7-20w}{I41:42-41I}/} و نیز می‌فرماید: {/Bإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‌{w1-8w}{I15:9I}/}. هم‌چنین این اخبار، با روایات عرضه کردن احادیث بر قرآن منافات دارد. پس هر خبری که دلالت بر تحریف قرآن دارد با (کتاب اللَّه) مخالف بوده و آن را تکذیب می‌کند. در نتیجه باید به دور افکنده و محکوم به فساد گردد و یا به نوعی تأویل برده شود. 12 ) هیچ یک از مسلمانان حتی اخباری‌های شیعه و حشویه از اهل سنت - که قول تحریف به آنان نسبت داده می‌شود - و حتی کسی مانند محدث نوری، قائل به افزوده شدن چیزی بر قرآن، حتی یک حرف، نیستند و آن گروه نادر و ناچیزی که دم از تحریف زده‌اند، فقط قائل به کاسته شدن برخی از آیات می‌باشند، بنابراین هیچ مسلمانی حتی یک حرف از قرآن را یا از ناحیه غیر خدا نمی‌داند و داشتن قرآنی محرّف به این معنا، با مسلمانی مغایرت کامل دارد. 13 ) چنان که اجمالاً گذشت، برزگان سرشناس شیعه، به صراحت عدم تحریف قرآن را - حتی کاسته شدن یک حرف از آن را - بیان کرده‌اند؛ از جمله: الف) شیخ صدوق در (اعتقادات الامامیه)، {/Bوَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا{w31-35w}{I4:135I}/} فرموده است: ان تلووا (الامر) و تعرضوا (عما امرتهم به) که جملات بین پرانتز آن، تفسیر آیه است نه جزء آیه. و همین طور است عبارت فی علی‌ در آخر آیه‌ی {/Bیا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‌{w1-7w}{I5:67I}/} (فی علی)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین