اسدالله رضایی[1] چکیده پاکیزه بودن ساحت نورانی قرآنکریم از تحریف و طعنهایی همانند آن، از نگاه همه مسلمانان امری تردید ناپذیر است، امّا آنچه این فضای همگرایی را بههم میریزد، اتّهام وهابیان به شیعه است که میگویند شیعه قائل به تحریف و تغییر است، ولی اگر به منابعی که وهابیان به آنها اعتماد دارند، مراجعه کنیم، خواهیم دید که در این منابع بهویژه در صحیح بخاری و صحیح مسلم اخباری نقل شده که نشان میدهند قرآن دچار تحریف و تغییر شده است و در واقع، آنچه به شیعه نسبت میدهند، خود به آن دچارند و یا باید خودشان قائل به تحریف قرآن باشند و یا منابع مورد اعتماد خود به ویژه صحیحین را تکذیب کنند. کلیدواژگان: وهابیان، قرآن، تحریف، شیعه، الحفد، الخلع، رجم، متعه. مقدمه از دیرباز یکی از تهمتهای وهابیان به شیعه امامیّه، اعتقاد به تحریف[2] قرآن کریم است. گروهی از آنان همواره به شیعه اتهام میزنند که شیعیان معتقد به نقص و تغییر در این کتاب آسمانیاند و به قرآن موجود اعتقاد ندارند؛ در حالیکه بیشترین اخبار تحریف، در منابع معتبر در نزد آنان است و از بزرگانشان نقل کردهاند. درحقیقت از منابع روایی، تفسیری و تاریخی مورد قبول وهابیان که اخبار وقوع تحریف را آورده، به دست میآید که وهابیان خود از قائلان به تحریف قرآناند، ولی به مرور انگشت اتّهام را بهسوی شیعه نشانه گرفتند و شیعه متّهم اصلی این قضیه گردید. برای اثبات این ادعا، ابتدا اصل تهمت و آنگاه گوشههایی از گزارش وقوع تحریف قرآن از منابع مورد قبول وهابیت، برای داوری اهلتحقیق ارائه میشود. اذعان به تحریف در منابع مورد اعتماد وهابی 1. نقص و دگرگونی در الفاظ و حروف قرآن اگر اصطلاح تحریف را به مفهوم هر دگرگونی و تغییری برخلاف رضایت الهی بدانیم، در منابع و آثار وهابیان دیدگاه واحدی درباره تعداد حروف و کلمات قرآن وجود ندارد. ابنجوزی(م597ق) ادعای اجماع میکند که حروف قرآن سیصد هزار حرف است[3] و در مقدار بیشتر از آن اختلافی است. ابنمسعود مقدار اضافه را4740 حرف میداند که در مجموع میشود304740 حرف. حمزة بنحبیب حروف اضافی را73250 حرف نقل میکند.[4] سیوطی(م911ق)، تعداد حروف قرآن را 323671 حرف میشمارد[5]که با این حساب رقم بزرگی بهعنوان تفاوت با رقم اجماعی پیدا خواهد شد.[6] جالب توجه اینکه هیتمی(م807ق) از عمر بنالخطاب و او از رسولالله(صلّی الله علیه وآله)نقل میکند: القُرآنُ: ألفَ ألفَ حَرف و سَبعة وعِشرون ألف حَرف، فَمَن قَرَأهُ صابراً مُحتَسِباً کان لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ زَوجةٌ مِن الحُورالعِین؛ قرآن دارای یکمیلیون و 740 هزار حرف است. هر کسی آن را صبورانه و با تدبّر قرائت کند، برای هر حرفش زوجهای از حوریان بهشت نصیب اوخواهد شد.[7] این عبارت حروف قرآن را به بیش از یکمیلیون حرف میرساند.[8] سیوطی بهجای اینکه در این عدد عجیب تردید کند، میگوید: (این عدد نیز حمل شده بر مقداری که رسم آن از قرآن نسخ شده؛ زیرا تعداد حروف قرآن بهاین عدد نمیرسد).[9] در تعداد کلمات قرآن نیز نقلها متفاوت است. از ابنمسعود،77934 کلمه، از مجاهد79270 کلمه، از بُرید76000، از دیگری77460 کلمه و بهنَقل دیگر77701 کلمه نقل شده،[10] که حدود 1343کلمه اختلاف پیدا خواهد شد. حال سوال این است آیا این رقم از قرآن حذف و یا به آن افزوده شده است؟ 2. نقص و تغییر در تعداد آیات قرآن در منابع مورد اعتماد وهابیان در تعداد آیات قرآن، نقلهای متفاوتی بهثبت رسیده است: الف) تفاوت درتعداد آیات: ابنجوزی، 6200[11] و سیوطی6000 آیه را اجماعی میشمارند،[12] و مقدار زائد برآن را به پنج منطقه جغرافیایی و افراد شاخص هر منطقه تقسیم کردهاند که عبارت اند از: مکّه منسوب به مجاهد؛ مدینه اوّل (که کوفیان بهطور مرسل از آنها نقل میکنند)؛ مدینه آخر، منسوب به ابیجعفر یزید بنقعقاع؛ کوفه منسوب به ابی عبدالرحمن السّلمی؛ بصره منسوب به عاصم بنمیمون جعدری؛ شام منسوب بهعبدالله بنعاصم حصبی.[13] به نَقل ابنمسعود، آیات قرآن در مدنی اوّل6217 آیه، مدنی آخر6214 آیه، کوفه 6236 آیه، بصره 6205 و در نقلی6204 آیه، به روایتهای دیگر بصریها: 6219، 6336، 6329، 6215، 6210 و 6206 و بنا به گزارشی6232 آیه نقل شده است. [14] بنابراین 6200 و 6000 هردو رقم اجماعی است.[15] بنابر ادعای اجماع اوّل، در مقدار زیادی اختلاف است. در نقل مدنی اوّل17آیه، در نقل مدنی آخر14 آیه، در روایت مکه20 آیه، بهروایت کوفی36 آیه و در نقل بصریها 5، 4 و 19آیه، و به روایت شام 29 آیه است. [16] بنابر ادعای اجماع دوم عددهای اختلافی، 204، 214،210، 219،220 و236 آیه است؛[17] در نتیجه، از یکسو، میان دو ادعای اجماع دستکم 200 آیه اختلافی است و از دیگرسو، هرکدام از دو اجماع را که بپذیریم، بیتردید آیاتی در قرآن اضافه یا حذف گردیده است. از طرفسوم، این اختلاف، اصل زیادی وکاستی در قرآن را ثابت میکند؛ چه اینکه طبق حدیث عُمَر، حروف قرآن1027000حرف بوده است واگر از آن، عدد مورد رضایت سیوطی کسر شود (323671)، [18] 703329 حرف باقی خواهدماند. [19] با این جمع بندی (703329= 323671- 1027000) بیتردید این تعداد حروف تشکیل دهنده چندین سوره و صدها آیه است. ب) حذف آیه (رَجم) از قرآن[20] ج) حذف آیه فراش: عمر بنخطاب نَه تنها خود اعتقاد بهتحریف داشت، که از دیگران از جمله از أُبیّ بنکعب اقرار به نقص قرآن گرفت: (همانا عُمُر بنخطاب به اُبَیّ بنکعب گفت: آیا ما در کتابخدا نمیخواندیم: انتفاءکم منآبائکم کُفرٌبِکم؟ اُبیّ گفت: بله، سپس گفت: آیا ما قرائت نمیکردیم: ألوَلَدَ للفراش وللعاهر الحَجَرُ فُقِدَ فیما فَقِدنا مِن کتابالله؟ فقال(اُبَیّ): بَلَی. د)حذف آیه رغبت: عمر معتقد بوده که آیه رغبت از قرآن افتاده است. از او نقل شده: ما در قرآن قرائت میکردیم: (لاتَرغَبُواعَن آبائِکم فَإنّه کُفرٌ بِکم أن تَرغَبُوا عن آبائکم، أو إنَّ کُفراً بکم أن ترغَبُوا عن آبائکم).[21] ه)تحریف آیه مُتعَه: طبری، مفسّر مشهور و مورد قبول آنان، با استناد به چند حدیث میگوید: آیه شریفه (وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً...)[22] چنین نازل شد: (... فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً)، و حتّی ابنعبّاس سه بار سوگند میخورد و میگوید (وَاللهِ لأنزَلَ اللهُ کذلک!!).[23] قرطبی(م671ق)، نیز همین مطلب را از ابنعبّاس و اُبی بنکعب و ابنجُبَیر نقل میکند، ولی او بر نسخ شدن حکم آن پافشاری میکند.[24] پس طبق این نوشته جمله کلیدی و حسّاس (إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی)[25] که حکم جواز نکاح متعه را اثبات و قطعی میسازد، از آیه حذف شده است؛ آنگاه این دو مفسّر برای تأیید به روایت امام امیرالمومنین(علیه السلام) استدلال میکند که فرمود: (اگر عُمَر از متعه نهی نمیکرد، جُز انسان شقی مرتکب زنا نمیشد).[26] و)ساقط شدن آیه جهاد: عُمَر به عبدالرحمن بنعوف گفت: آیه (أنجَاهدوُا کَمَا جاهَدتم أوّل مَرّةٍ) که در مورد ما نازل شد، در قرآن نیافتی؟ ما که آن را نیافتیم. او در جواب گفت: ساقط شد از قرآن، آنچه ساقط شد).[27] ز)حذف آیاتی از سوره احزاب: بر اساس چند روایت از اُبی بنکعب، بخشی از سوره احزاب که در تعداد آیات، به اندازه سوره بقره و حتّی بیشتر بوده است، حذف شده است: ... زربنحُبَیش میگوید: اُبی بنکعب به من گفت: سوره احزاب را چهمقدار قرائت میکنید؟ گفتم: هفتاد و چند آیه. گفت: من آن را با رسولالله به اندازه سوره بقره یا بیشتر ازآن قرائت میکردم و آیه رجم نیز در آن قرار داشت.[28] حاکم نیشابوری(م405ق) در المستدرک خود بعد از نقل روایت میگوید: (این حدیث صحیح السند است؛ درحالیکه بخاری و مسلم آن را نیاوردهاند).[29] سیوطی به نَقل از عایشه میآورد که سوره احزاب در زمان رسولالله 200 آیه بود، وقتی عثمان قرآنها را نوشت، بر آیات بیشتر از تعداد کنونی (73 آیه)، دست نیافت؛[30] یعنی127آیه از این سوره نعوذ بالله حذف شده است! ).[31] قریب به همین مضمون از عُمَر در خصوص آیه رجم نَقل شده است. [32] ح)حذف بزرگترین آیه قرآن: در حالیکه (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ) از عظیمترین آیههای قرآن است و113بار در ابتدای سُوَر ذکر شده، ولی در منابع حدیثی و فقهی اهلسنت بهشدت مورد اختلاف است. گروهی از روایات آنان (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ) را جزء آیات قرآن و از جمله جزء سوره فاتحةالکتاب نمیشمارد. مسلم از انس بنمالک نقل میکند: (ما همراه رسولالله و ابوبکر و عمر و عثمان نماز گزاردیم. ولی از هیچکدام از آنها نشنیدیم که (بسم الله) را قرائت کنند!!).[33] در گزارشی اضافه میکند: (...لایَذکُرُونَ بسماللهِالرّحمنالرّحیم فی أوّلِ قِراءةٍ ولا فیآخِرِهَا).[34] نسائی(م303ق)،[35] احمد بنحنبل(م241ق)[36] و ابنماجه(م275ق)[37] همین مطلب را آوردهاند که اوّلاً، (بسمالله) جزء آیات قرآن نیست. ثانیاً، جهر آن در نمازهای یومیّه واجب نیست.[38] گذشته از اینکه (بسماللهالرّحمنالرّحیم) را جزء آیات قرآن نشمردن، برخلاف ظاهر قرآن است،[39] متناقض با روایات صحیح و متواتر است، بخاری از قتاده و او از انس بنمالک چگونگی قرائت رسولالله(صلّی الله علیه وآله) را اینگونه گزارش میکند: (...سپس رسولالله بسماللهالرّحمنالرّحیم را قرائت میکرد درحالیکه (بسمالله) و (الرّحمن) و (الرّحیم) را میکشید (مَد میداد)).[40] مسلم در کتاب خود، تحت عنوان (البِسلمة آیةٌ فی أوّل کُلِّ سُورَةٍ سَوَی البراءة) از مالک بنانس نقل میکند که وقتی سوره کوثر نازل شد، رسولخدا درحالیکه خوشحال بود، سوره را با بسماللهالرّحمنالرّحیم خواند. [41] ترمذی به نقل از ابنعبّاس میگوید: (پیامبر نمازش را با بسمالله آغاز میکرد)، سپس مینویسد: عدهای از اهل علم از اصحاب رسولالله مانند ابوهریره، ابنعمر، ابنعبّاس و ابنزبیر، همین مطلب را گفتهاند و حتّی برخی تابعین جَهرِ بسمالله را واجب شمردهاند؛ چه اینکه شافعی، اسماعیلبنحماد و ابوخالد و...، جهر را واجب میدانستند. [42] بیهقی(م458ق) نهتنها بسمالله را جزء فاتحةالکتاب میشمارد، بلکه از انس مالک نقل میکند که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) نماز را با جهر به بسم الله میخواندند. [43] حاکم نیشابوری[44] و جلالالدین سیوطی نیز شبیه همین روایت را از ام سلمه درباره کیفیت نماز رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) نقل کردهاند.[45] و در روایتی از طلحة بنعبیدلله آمده که رسولخدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود: (کسی که(بسمالله...) را ترک کند، یک آیه از کتاب خدا را ترک کرده است).[46] فخر رازی بعد از طرح دیدگاههای عالمان اهلسنت، نظر خودش را اینگونه ابراز میدارد: طبق نقل متواتر برای ما ثابت است که (بسم الله الرّحمن الرّحیم) کلام خدا و بر محمّد(صلّی الله علیه وآله) فرو فرستاده شده است و در مصحَف بهخط قرآن مکتوب است. و از آنجا که در ابتدای سورهها مکتوب است؛ پس واجب است جزء قرآن باشد.[47] سپس تصریح میکند اگر (بسمالله) جزء قرآن نباشد، هرگز روا نیست بهخطّ قرآن نوشته شود و چون مکتوب شدن آن بهخط قرآن اجماعی است، یقین میکنیم که جزء قرآن است.[48] از همین رو برخی مبادرت بهتألیف کتاب مستقل در این خصوص کردهاند.[49] پس، اینکه وهابیان بسمالله را با اینکه قرآن میشمارند، ولی از سورههای قرآن نمیدانند و یا درآن تردید دارند،[50] نشان از اعتقاد آنان به تحریف این آیه شریفه است، در حالیکه طبق روایات متواتر بسمالله جزء سورههای قرآن است. 3. نقص و زیادی درتعداد سورهها الف) مَعُوذَتَین[51] جزء قرآن نیست!!: آلوسی(م1270ق) در تفسیر خود آورده است که ابنمسعود در مصحف خویش تعداد سورهها را 112 دانسته و معوذتین را جزء سورههای قرآن ندانسته است و ضمن اینکه آن دو را از مصحفش پاک کرده، میگوید: (آن دو، جزء کتاب خدا نبود و پیامبر مأمور بود که به آن دو استعاذه کند و لذا آن حضرت، حسن و حُسین را با آن دو سوره در پناه خدا قرارداد).[52] مصحف أبَیّ بنکعب به نقل آلوسی مشتمل بر 115 سوره بوده که بعد از سوره عصر، سورههای الخلع و الحفد قرار داشته است[53] و به نقل سیوطی تعداد سورهها 116 سوره بوده است و او چون فیل و قریش را یک سوره میدانسته، میگوید: مناسب آن است که تعداد سورههای قرآن را 115 بدانیم!![54] همین مطلب را سیوطی از احمد بنحنبل، بزّاز طبرانی و ابنمُردَوَیه بهطریق صحیح از ابنعبّاس و ابنمسعود نقل کرده و میگوید: ابنمسعود، معوذتَین را از مُصحفش پاک کرد و میگفت: قرآن را به غیرآن مخلوط نکنید وآن دو جزء کتابخدا نبود. فقط پیامبر مأمور بود به آن دو استعاذه کند و ابنمسعود آن دو را قرائت نمیکرد.[55] ب) حذف سورههای (الحَفَد) و (الخُلع)[56] ج) تحریف سوره توبه: براساس اسناد متعدد، ابوموسی اشعری قاریان بصره را که حدود سیصد مَرد بودند، گرد هم آورد و به آنانگفت: شما بَرگزیدگان و قاریان اهل بصره هستید. در حالیکه زمان برشما طولانی نشده (بعد از رسولخدا) قلبهایتان همانند گذشتگانتان سنگین شده، ما همواره سورهای را که در طولانی بودن و شدّت بودنش به سوره برائت شبیه میدانستیم، قرائت میکردیم، ولی شما آن را به فراموشی سپردید و تنها من، قسمتی از آن را حفظ دارم: (لَوکانلإبنآدم وادیانِ من مال لَإبتغی وادیاً ثالثاً ولایَملَأ جوف ابنآدم إلاّ التراب). به تعبیر دیگر گفت: ما سورهای را قرائت میکردیم که آن را شبیه یکی از مُسبّحات میدانستیم، و شما آن را فراموش کردهاید، جز من که مقداری از آن را از حفظ دارم: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ)[57] فتکتبُ شهادة من أعناقکم فتسألون عنها یومالقیامةِ).[58] احمد بنحنبل به سند خود از ابنعبّاس از ابی بنکعب نقل میکند: رسولالله برای ما اینگونه قرائت فرمود: (وَلَوکَانَ لِإبنِ آدَمَ وادیانِ مِن ذَهَبٍ، لابتَغَی الثّالثَ، ولایَملاء جَوفَ ابنِآدَمَ الا التُّراب، ویَتُوبُ اللهُ عَلَی مَن تابَ) در جواب عُمَر پرسید: این چیست که قرائت کردی، گفت: ما همینگونه آن را با رسولالله میخواندیم. عُمر گفت: آیا پیامبر آن را تأیید کرد؟ ابنکعب گفت: آری تأیید کرد.[59] متّقیهندی علاوه بر نَقل مطالب ابنحنبل (با اندک تفاوت) جملات زیر را نیز به عنوان قرآن نَقل میکند: پیامبر فرمود: خدا مرا مأمور کرده تا قرآن را بر تو قرائت کنم. حضرت بعد از قرائت: (لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا...)[60] اینگونه خواند: (إنَّ ذات الدّین عنداللهِ الحنَفِیّةُ لا المُشرِکةُ ولا الیَهودیّةُ ولا النَصرانیّةُ ومنیَعمَل خیراً فلن یَکُن یکفرَه).[61] سیوطی در تفسیر سوره توبه از چند طریق، ضمن اینکه سوره توبه را سورةالعذاب میخواند، از حذیفه نقل میکند: (بهخدا سوگند، در این سوره احدی فروگذار نشده، مگر اینکه او را ملامت کرده است و (حالا) قرائت نمیکنند از این سوره مگر، به اندازه یکچهارمِ آن مقداریکه ما (درابتدا) قرائت میکردیم).[62] حاکم نیشابوری ضمن نقل این روایت، سند آن را صحیح میداند. [63] براساس این اسناد، اسامی افرادی که سوره در مورد آنان نازل گردیده، سه چهارم این سورهها افتاده است(نعوذبالله!) 4. تحریف در متن آیات در منابع مورد قبول وهابیان موارد فراوانی وجود دارد که ادعا شده در آیات تحریف صورت گرفته است. بهچند مورد اشاره میگردد: الف) آیه 26 سوره فتح: آیه: (إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ...) را أُبی بنکعب اینگونه قرائت کرد: (حَمیّةالجاهلیّةِ، ولوحَمَیتُم کماحمُوا لَفَسَد المسجدالحرام فأنزلالله سکینته علی رسوله...)، عمر وقتی این قرائت را شنید، بر او گران آمده او را در حضور جمعی که زید بنثابت نیز حضور داشت، فراخواند و گفت: چه کسی سوره فتح را قرائت میکند؟ زید بنثابت آیه را به همان صورتی که أُبی خوانده بود، قرائت کرد. عُمَر ناراحت شد، ولی أُبی به او گفت: تو خوب میدانیکه من همواره بر پیامبر وارد میشدم و قرائت میکردم و تو دمِ دَرب بودی. اگر دوست داری من برای مردم قرآن بخوانم، همانی را قرائت میکنم که قرائت کردم و در غیر این صورت تا زندهام یکحرف قرائت نمیکنم. عمر تسلیم او شد وگفت: برای مردم قرائت کن.[64] در نقلی، همان مضمون روایت قبلی را تأکید میکند، با این تفاوت که زید بنثابت آیه را به صورت عامّه قرائت کرد و عمر گفت: (بار خدایا، این قرائت را نمیشناسم). آنگاه عُمَر را تهدید به عدم قرائت قرآن کرد. [65] ب) تبدیل در آیه نهم سوره جمعه: خرشة بنحُرّ میگوید: عمر بنخطاب لوحی را در دستم دید که درآن نوشته شده بود: (...إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ...)[66] گفت: چه کسی آن را نوشته؟ گفتم: أُبی بنکعب گفت: أُبی آیات منسوخ را برای ما قرائت کرده، ثُمّ قرأها: (فَامضُوا إلی ذکرالله).[67] ج) تحریف در سوره عصر: در کتابهای اهلسنت نقل شده است: علی بنابیطالب(علیه السلام) و ابنمسعود سوره والعصر را اینگونه قرائت کردهاند: (وَالعَصرِ ونوائبِ الدَّهرِ، إنّ الانسان لفی خُسر وإنّه لَفِیه إلی آخرالدّهر).[68] د) تحریف سوره لیل: به سندهای مختلف گزارششده: وقتی اصحابِ عبدالله بنمسعود، اَبیدرداء را در شام ملاقات کردند، پرسیدند: عبدالله آیه: (وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی) را چگونه قرائت میکرد. علقمه اینگونه خواند: (وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی } وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّی } وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنثَی) ، و قسم یاد کرد: (به خدا سوگند، آن را از دهان رسولالله که برای ما خواند، قرائت میکنم).[69] ه) اضافه شدن آیه 104 آلعمران:[70] عثمان بنعفاف این آیه شریفه را بعد از جمله (وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ) اینگونه قرائت میکرد: (ویستعینون الله علی ما أصابهم وأولئک هم المفلحون).[71] قرطبی(م671ق) و سیوطی(م911ق)، این قرائت را هم از عثمان و هم از ابنزبیر نقل میکنند.[72] و) تحریف آیه اولویّت رسولالله(صلّی الله علیه وآله): [73]عبدالرّزاق، سعیدبنمنصور، اسحقبنراهویه، ابنمنذر و بیهقی از بجّاله نقل میکنند که روزی عمر بر جوانی عبور کرد که این جمله (وَهُوَ أبٌ لهم) را بر آیه اضافه میکرد. عمر به او گفت: ایجوان، آن را پاک کن). وی گفت: این مصحف ابی بنکعب است سپس عمر آن قضیه را از اُبی پرسید. وی در پاسخ گفت: (من به قرآن سرگرم و مشغولم و سیلی زدن در بازارها هم تو را بهخود مشغول کرده است!،[74] و دَهها نمونه دیگر. ز) آیهای که بُز خورد: بحث شرمآوری بهنام رِضاعالکبیر که هرچند اختلافی است، ولی در منابع روایی وجود دارد و برخی با استناد به گفته أمّالمؤمنین عایشه معتقدند اگر مَرد کامل و بالغ دَه مرتبه از زن نامحرم شیر بمَکد، به آن زن محرم خواهد شد. داستان در مورد ابیحذیفه است که از زنی بهنام سهلة بنسهیل دَه مرتبه شیر مکید، و مَحرم شد.[75] از این رو عایشه میگوید: آنچه در قرآن فروفرستاده شد و سبب مَحرمیّت گردید، خوردن شیر بهتعداد دَه مرتبه معلوم بود. سپس پنجمرتبه معلوم آن نسخ گشت، تا اینکه رسولالله دار فانی را وداع گفت و پنج مرتبه آن در قرآن باقیماند.[76] در روایت دیگر میگوید: آیات رجم و شیر خوردن مرد بزرگسال به تعداد ده مرتبه که فروفرستاده شد، در صحیفه زیر بالشَم قرار داشت. هنگامیکه رسولخدا از دنیا رفت و ما را مشغول خود ساخت، بُز وارد شد و آن صحیفه را خورد.[77] در نتیجه آیهای که حکم مَحرم شدن مرد کامل با خوردن شیر از زن نامحرم را بیان میکرد، خوراک بُز اُمُّالمؤمنین عایشه گردید! آیا چنین روایاتی مخالف صریح آیه (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)[78] نیست؟! 5. حذف بخشی از آیات قرآن در دستهای دیگر از روایات اهلسنت، به حذف آیات قرآن کریم اشاره شده است: الف) حذف مقداری زیاد: نافع از پسر عمر نقل میکند که گفت: (هرگز احدی از شما نگویید که همة قرآن را فرا گرفتهاید و همة آن را میدانید؛ درحالیکه مقدار زیادی از قرآن از بین رفته است، بلکه بگو: آنچه از ظاهر آن آشکار بود، فراگرفتم).[79] خود عمر وقتی از عبدالرّحمانبنعوف پرسید: آنچه را در مورد ما نازل شده که جهاد کنید، همانگونه که در ابتدا جهاد مینمودید، نیافتی؟ عبدالرّحمن گفت: (ساقط شد از قرآن آنچه ساقط شد!)[80] ب) حادثه مسیلمه و ایجاد نقص در قرآن: سیوطی از ثوری نقل میکند که گفت: گروهی از اصحاب پیامبر که قاری قرآن بودند، در روز مسیلمه به شهادت رسیدند، سرانجام حرفهایی از قرآن با آنها از بین رفت.[81] نتیجه از استدلال گذشته ثابت شد که نسبت تحریف قرآن به شیعیان نه تنها باطل بوده بلکه خود آنان با آوردن دلایل متعدد اصرار بر مصونیت قرآن کریم از هرگونه تحریف دارند. در مقابل این وهابیان هستند که باید به این همه مطالب وارده در منابعشان درباره تحریف قرآن پاسخگو باشند. طبق بیان صحیح بخاری، مسلم، مسند احمد بنحنبل، سنن ترمذی، سنن ابنماجه، سنن نسائی و دهها کتاب تفسیری و تاریخ قابل قبول وهابیت، تحریفات فراوانی در قرآن بوجود آمده است. -------------------------------------------------------------------------------- پینوشتها: * کارشناس ارشد تاریخ اسلام و سطح 4 مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم. [2]. هرچند (تحریف) کاربردهای متفاوت میتواند داشته باشد، در اینجا به این معناست که متن و الفاظ قرآن موجود دچار کاستی و زیادی شده است. برای اطلاع بیشتر: ر.ک: البیان فی تفسیرالقرآن، تألیف آیت الله خویی. [3]. عجائب القرآن، ص133. [4]. همان؛ که درمجموع میشود373250 حرف. [5]. الإتقان، ج1، ص134 (النوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیة، جمیع حروف القرآن: ثلاثمائة ألف حرف، و ثلاثة وعشرون ألفحرف وستمائة حرف، و واحد وسبعون حرف). [6]. حدود73250 حرف. [7]. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص163؛ حقائق الهامّة حول القرآن، ص371: نقلهای دیگری هم دراین کتاب آمده است. [8]. صیانة القرآن من التحریف، ص163. [9]. الإتقان، ج1، ص141: (وقد حُمِلَ ذلکَ عَلَی مَا نسخ رسمه من القرآن أیضاً؛ إذ الموجود الآن لایَبلغ هذا العدد). [10]. عجائب القرآن، ص131- 132. [11]. همان، ص130؛ مناهج العرفان، ج1، ص336. [12]. الإتقان، ج1، ص134. سیوطی عدد 6216 آیه را نیز از ابنعباس روایت کرده است. [13]. همان، ص128. [14]. عجائب القرآن، ص130. [15]. مناهج العرفان، ج1، ص 336(علی أنّه ستّةآلاف ومأتا آیة و کسر)؛ الإتقان، ج1، ص67. [16]. مناهج العرفان، ج1، ص336. [17]. الإتقان، ج1، ص134، النّوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیة. [18]. الإتقان، ج1، ص134، النّوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیة. [19]. صیانة القرآن منالتحریف، ص163. [20]. ر.ک: مجله سراج منیر، شماره 5، ص 156و 157. [21]. صحیح البخاری، ج6، ص2505، کتاب المحاربین من اهلالکفر، ب 16، رجم الحُبلی، ح6442؛ کنزالعُمّال، ج2، ص596، ح4818؛ ص567، ح4741(من مسندعمر، باب لواحق التفسیر)؛ مع الدّکتور موسی الموسوی، ص304؛ الوهابیون خواج أوسنّة، ص262؛ الحقیقة المظلومة، ص102. [22]. سوره توبه، آیه 24. [23]. تفسیرالطبری، ج4، ص14، تفسیر آیه24 سوره نساء، ح9035-9044. [24]. الجامع لأحکام القرآن، ج3، ص130، تفسیرآیه: التّاسعة- واختلفالعلماء فی معنیالآیة. [25]. سوره هود، آیه3. [26]. تفسیرالطبری، ج4، ص 15، ح9043؛ الجامع لأحکام القرآن، ج3، ص130: (لَولا أنَّ عُمَرَ نَهَی عَنِالمتعةِ مَا زَنی اِلّا شَقِیٌّ). [27]. الإتقان، ج2، ص49، النوع السابع والأربعون؛ صیانة القرآن منالتحریف، ص161: اُسقِطَت فیما اُسقِط مِن القرآن. [28]. المسند، ج8، ص41، ح21263و21264؛ کنزالعمال، ج2، ص567، ح4743؛ الدرالمنثور، ج6، ص558، تفسیر سوره احزاب. [29]. المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص415. [30]. الدرالمنثور، ج6، ص559. [31]. الإتقان، ج2، ص48، النوع السابع والأربعون(الضرب الثالث). [32]. الدرالمنثور، ج6، ص558، ابتدای تفسیر سوره احزاب. [33]. صحیح مسلم، ج1، ص299، کتاب الصلاة، باب حجة من قال لایجهربالبسلمة، ح50: قال: صَلَّیتُ مَعَرَسُولِاللهِ(صلّی الله علیه وآله) وأبیبکرَ وعُمَرَ و عُثمانَ، فَلَم أسمَع أحَداً مِنهُم یَقرَأُ﴿بسماللهالرحمنالرحیم﴾. [34]. همان، ح52. [35]. سنن النسایی بشرح السیوطی، ج2، ص134- 135، کتاب الافتتاح، باب ترک الجهر ببسمالله. [36]. المسند، ج4، ص446، مسند انس بنمالک، ح13336و ص544، ح13893، ص554، ح13959؛ جزء42، ص13، ح19650، حدیث عبدالله مغفل المزنی. [37]. سننابنماجة، ج2، ص9، ابوابالصّلاة، ب(65) مایقول عندالافتتاح الصلاة. [38]. بههمین جهت حنفیها(بسماللهالرّحمنالرّحیم) را در نمازآهسته، مالکیها بهدلیل حدیث عایشه نَه جهراً و نَه آهسته و شافعیها آن را بهجهر میخوانند( المبسوط، ج1، ص25 و 26). [39]. چون در همه قرآنها (بسمالله...) بهخط قرآن وهمانند دیگر آیات آن نوشته میشود. [40]. صحیح البخاری، ج6، ص195، کتاب فضل القرآن، باب مدّ القراءة: ثم قرآن: (بسماللهالرّحمنالرّحیم) یَمُدُّ بِبسم الله ویَمُدُّ بالرّحمن و یَمُدَُّ بالرّحیم. [41]. صحیح مسلم، ج1، ص300، کتاب الصلاة باب حجة منقال: البسملةآیة... . 1. سننالتّرمذی، ج2، ص14-15، باب من رأی الجهر ببسمالله...: کانَ النّبی(صلّی الله علیه وآله) فتَتِحُ صَلاتُهُ ب (بسمالله الرّحمنالرّحیم)... . [43]. السننالکبری، ج2، ص46. [44]. المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص256، من کتابالامامة و صلاة الجمعة، ح707، هذا صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه. [45]. الدرالمنثور، ج1، ص10- 13و19: (قالت (أمّ سلمة): قرأ رسولالله بسماللهالرّحمنالرّحیم، .... ولا الضآلّین). [46]. همان، ص21: (مَن تَرَک بسماللهالرّحمن الرّحیم فقد تَرَک آیةً مِن کتابالله). [47]. التّفسیرالکبیر، ج1، ص173 و 179. [48]. (فلولم تکن التسمیة من القرآن لَمَا کَتَبُوها بخطّ القرآن، ولَمّا اجمعُوا علی کتابتها بخطّ القرآن، علِمنا إنّها من القرآن).همان، ص175. [49]. کتابالجهر بالبسملة تألیف ابیسعید بوشنجی(م536ق)؛ کتاب البسملة تألیف ابنخزیمة(م311ق)، کتاب الجهر بالبسملة، تألیف خطیب بغدادی(م463ق)، کتاب دار القطنی(م385ق)، که بسمالله را جزء آیات قرآن شمردهاند. [50]. ابنتیمیه در دو کتابش ضمن اینکه نظر شافعیها وغیرآنان را در اینکه بسمالله را جزء سورههای قرآن دانستهاند، خطامیداند، میگوید: (و إنَّ البسمَلَةَ آیةٌ من کتابِاللهِ حَیثُ کَتَبَها الصَّحابةُ فی المُصحَف، إذ لَم یَکتُبُوا فیهِ إلّا القُرآنَ، وَجَرَّدُوها عَمّا لَیسَ منهُ کاتَّخمیس والتَّعشیرِ وأسماءُ السُّوَرِ، ولکن مَعَ ذلکَ لایُقالُ هِیَ مِنَ السُّورةِ الَّتی بعَدها کما لَیسَت مِنَ السُّورةِ الّتی قبلها، بَل هِیَ کُتِبَت آیةً أنزَلهااللهُ فی أوّلِ کُلِّ سورةٍ، وإن لَم یکن مِن السُّورةِ، وهذا أعدلُ الأقوالِ الثّلاثةِ فی هذهِ المسألةِ). الفتاوی الکبری، جزء4، ص420، مسألة فی قولالنّبی(صلّی الله علیه وآله)؛ مجموع الفتاوی، جزء13، ص398-399، کذب من قال: إنَّ ابن مسعود یجوّز... . [51]. معوذتین، سورههای فلق و نّاس است. [52]. روحالمعانی، ج1، ص25: ولَیسَتا مِنکتاباللهِ تعالی وإنَّّما أمَرَالنَّبیُّ(صلّی الله علیه وآله) أن یَتَعَوّذَ بِهِمَا ولهذا عَوّذبهما الحسن والحسین. [53]. روحالمعانی، ج1، ص25. [54]. الإتقان، ج1، ص131. [55]. الدرالمنثور، ج8، ص683؛ الإتقان، ح1، ص160: التنبیهات، التنبیه الأوّل؛ آلاء الرّحمن فی تفسیرالقرآن، ج1، ص56. [56]. ر.ک: مجله سراج منیر، شماره 5، ص 157 و 158. [57] . سوره صف، آیه 2. [58]. صحیح البخاری، ج4، ص437، باب کراهة الحرص علی الدّنیا؛ صحیح مسلم، ج2، ص726، کتاب الزّکاة، باب لوأنّ لابنآدم وادیین، ح119(1050)؛ اضواء علی السنّة، ص257. [59]. المسند، ج8، ص13، باب مسندالانصار، ح21169. [60] . سوره بینه، آیه 1. [61]. کنزالعمّال، ج2، ص567، ح4743؛ حیلة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج4، ص187، رقم247؛ زربنحبیش؛ ج1، ص257، رقم40، ابوموسی؛ الآءالرحمن فی تفسیرالقرآن، ج1، ص49. [62]. الدر المنثور، ج4، ص120: واللهِ ما ترکت أحداً الّا نالت منه، ولا تقرأون منها ممّا کنّا نقرأ الّا رُبعها. [63]. المستدرک علی الصّحیحین، ج2، ص331، کتاب التفسیر، تفسیر سورهتوبه: هذا صحیحالاسناد ولم یخرجاه. [64]. کنزالعمّال، ج2، ص594، باب لواحق تفسیر، رقم4815، وص 568، رقم 4745؛ الدرالمنثور، ج9، ص229: اللَّهمَّ لاأعرف هَذا. [65]. کنز العمّال، ج2، ص595، باب لواحق التفسیر رقم4816: فقال عمرُ لزید: إقرأ یازید، فَقَرَأ زیدٌ قراءة العامّة، فقال عمر:... . [66] . سوره جمعه، آیه 9. [67]. کنزالعمّال، ج2، ص592، باب لواحق التفسیر، ح4808، 4821، 4822؛ الدرالمنثور، ج8، ص161، تفسیر سوره جمعه. [68]. الدر المنثور، ص621- 622، تفسیر سوره عصر؛ کنزالعمّال، ج2، ص567، 601، باب لواحق التفسیر، ح4848 و 4762. [69]. صحیح البخاری، ج6، ص170، کتابالتفسیر، باب وما خلقالذّکر والانثی، ح4944 و4943:(وَاللهِ لقد أقرأنیها رسولالله مِن فِیه إلی فِیَّ)(با تلخیص)؛ المسند، ج6، ص449: بقیة حدیث ابیدرداء؛ سننالترمذی، ج4، ص262ج4009 (حدیث را صحیح میداند). [70]. (وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ). [71]. کنزالعمّال، ج2، ص598، باب لواحق التفسیر، ح4825. [72]. الجامع لأحکام القرآن، ج4، ص165؛ الدرالمنثور، ج2، ص288، تفسیرآلعمران. [73]. سوره احزاب، آیه 6: (النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ...). [74]. الدرّالمنثور، ج6، ص567 (تفسیرآیه6 احزاب)؛ کنزالعمّال، ج9، ص256، باب لواحق التفسیر، ح4746؛ السنن الکبری، ج7، ص110، باب 54 ماخصّ به من أنّ أزواجه أمّهات المؤمنین، ح13419: (قال أبی: انّه کان یلهینی القرآن ویلهیک الصّفق بالاَسواق). [75]. سنن ابنماجة، ج1، ص625، کتاب النکاح، باب(25)(36) الرّضاع الکبیر، ولاتحرم المصّة... . [76]. صحیح مسلم، ج2، ص1076- 1079، کتاب الرضاع، باب تحریم بخمس رضعات، ح24و 25. [77]. سننابنماجة، ج1، ص 625(36)، رضاع الکبیر، ح1944؛ الدرالمنثور، ج2، ص472،تفسیرآیه24سوره نسآء؛ الوهابیون خوارج ام سنة، ص264: (نَزَلت آیةالرّجم ورضاعة الکبیرة عَشراً ولقد کان فی صحیفة تحتسَرِیرِی، فَلَمّا مات رسولالله وتشاغَلنَا بِمَوتِهِ دَخَلَ داجن فأکَلَتها). [78] . سوره حجر، آیه 9. [79]. الإتقان، ج2، ص48، النوع السّابع والأربعون؛ الدرالمنثور، ج1، ص258، تفسیرآیه 105بقره: (لایقولَنّ أحَدُکم: قدأخذت القرآن کُّلُّه، ومایدریه ما کلّه، قد ذهَبَ منه قرآن کثیر، ولکن لیقُل: قد أخذتُ منه ماظَهَر)؛ روح المعانی، ج1، ص25، تفسیرالفاتحة. این مفسّر پس از نقل روایات دال برتحریف میگوید: (والرّوایات فی هذا الباب اکثر من أن تحصی إلّا أنّها محمولة علی ما ذکرناهُ، وأینَ ذلک مایقوله الشّیعیالجسور) وی در پاسخ طبرسی در مجمعالبیان میآورد که میگفت: (وامّا النقصان، فقد روی عن قوم من أصحابنا و قوم من حشویة العامة): (ج1، ص43، الفن الخامس). آلوسی توجیه چنین روایات را این میداند که یا کذب یا سُوءفهم است (روح المعانی، ج1، ص25؛ الحقیقة المظلومة، ص100). [80]. کنزالعمّال، ج2، ص567، باب لواحق التفسیر،ح4741؛ مع الدکتور موسیالموسوی فی کتابه الشّیعة و التصحیح، ص304: (اُسقِط فِیما اُسقط من القرآن). [81]. الدرالمنثور، ج6، ص558، تغییر سورة احزاب؛ المصنّف، ج7، ص329، ح13363: (بَلَغنا أنّ ناساً من أصحابِ النَّبی(صلّی الله علیه وآله)کانُوا یقرؤُون القرآن، اُصیبُوا یَوم مُسیلمة، فذهَبَت حروف مِنَ القرآن). -------------------------------------------------------------------------------- کتابنامه 1. قرآن کریم. 2. الإتقان فی علوم القرآن: ضبط وتصحیح محمدسالم هاشم، قم: ذوی القربی، چاپدوم، 1429ق. 3. أُصول مذهبالشیعة الإمامیّة الاثنی عشریّة: ناصر بنعبدالله قفاری، الجیزة: دارالرضا، بیتا. 4. اضواء علیالسّنة المحمّدیّة: محمود ابوریه، قم: مؤسسة دارالکتابالإسلامی، چاپدوم، 1428ق. 5. الإمام البخاری وصحیحه الجامع المختصر، دراسته فیحیاته و إتّجاهه الفکری: حسین الهرساوی، قم: دلیلما، چاپاول، 1425ق. 6. تاریخ الطبری: (تاریخ الأمم والملوک): محمد بنجریر طبری، تحقیق: نخبة منالعلماءالأجلّاء، بیروت: مؤسسة الاعلمی، بیتا؛ همان: تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: روائعالتراث العربی، بیتا. 7. تدریب الرّاوی فی شرح تقریب النواوی: جلالالدین عبدالرّحمان سیوطی، تحقیق: الشّیخ عرفان العشّا، بیروت: دارالفکر،1420ق. 8. التّفسیرالکبیر: امام فخر رازی، طبعة جدیدة مصحّحة، بیروت: داراحیاء التراث، چاپ اول، 1415ق. 9. جامع الأُصول فی أحادیث الرسول: مبارک بنمحمد بناثیر جزری، تحقیق: عبدالقادر ارناؤوط، بیجا، مکتبة الحلوانی- مطبعة الملاح، چاپاول،1391ق. 10. الجامع لأحکام القرآن: محمدبن احمد انصاری قرطبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا. 11. حقائق الهامّة حول القرآن: سیدجعفر مرتضی عاملی، قم: مؤسسة النّشرالاسلامی: چاپاول، بیتا. 12. حقیقة الشّیعة، و هل یمکن تقاربهم مع أهلالسنّة: محمّد بیومی، قاهره: دارالغدّ الجدید، چاپاول، 1427ق. 13. الحقیقة المظلومة: محمّدعلی المعلم، بیجا، چاپاول، 1418ق. 14. حیلة الأولیاء و طبقات الأصفیاء: أبینعیم احمد بنعبدالله اصفهانی، قاهرة: دارامّ القری، بیتا. 15. الخطوط العریضة للاسس التی قام علیها دین الشّیعة الامامیّة الاثنی عشریّة: محبالدّین الخطیب، اردن: دارعمار، چاپاول، 1420ق. 16. الدر المنثور فی تفسیر المأثور: عبدالرّحمان جلال الدین سیوطی، بإشراف دارالفکر، بیروت: دارالفکر، چاپاول، 1403ق. 17. روحالمعانی فی تفسیرالقرآن والسبع المثانی: سید محمود آلوسی، بیروت: دارالحیاء التراث العربی، بیتا. 18. السننالکبری: احمد بن حصین بنعلی بنموسی بیهقی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیّة، چاپ اول، 1414ق. 19. سنن النسایی بشرح جلال الدین السیوطی، بیروت: دارالفکر، چاپاول، 1338ق. 20. سنن ابنماجة: محمد بنیزید القزوینی ابنماجة، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1348ق. 21. سنن أبیداود: ابیداود سلیمان بناشعث سجستانی، مراجعه و تعلیق: سعید محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت: دارالفکر، بیتا. 22. سنندارالقطنی: علی بنعمر دارقطنی بغدادی، تحقیق: سیّد عبدالله هاشم یمانی مدنی، بیروت: دارالمعرفة، 1386ق. 23. الشیعة والسنه: احسان الهیظهیر، لاهور پاکستان: پخش: ریاضعربستان، مکتبة بیتالاسلام، بیتا. 24. صحیحالبخاری: محمد بناسماعیل بخاری، مصطفی دیبالبغا، بیروت- دمشق: دارابنکثیر- الیمامة، چاپ پنجم، 1414ق. 25. صحیح مسلم: مسلمبن حجّاج قُشیری نیسابوری، تحقیق: محمّدفؤادعبدالباقی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1398ق. 26. صیانة القرآن من التّحریف: محمدهادی معرفت، تحقیق: مؤسسة النّشرالاسلامی، قم: مؤسسة النّشرالاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، 1413ق. 27. عجائب القرآن: علی بنمحمد بنجوزی، تحقیق ومقدمة: عبدالفتاح عاشور، قاهره: الزهراء للإعلام، چاپ اول، 1407ق. 28. الفتاوی الکبری: احمد بنعبدالحلیم بنتیمیّة حرّانی ابوالعباس، تحقیق: محمدعبدالقادرعطا- مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیّه، چاپاول، 1408ق. 29. کنزالعمّال فی سنن الأقوال و الأفعال: علی متقی بنحسامالدین هندی، ضبط وفسّرغریبه: الشیخ بکری حیّانی، تصحیح و وضع فهارس: الشیخ صفوة السقا، بیروت: مؤسسةالرّسالة، 1409ق. 30. المبسوط: شمسالدین ابوبکر بنمحمد بنابیسهل سرخسی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1421ق. 31. مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن: أبوعلی الفضل بنحسن طبرسی، بیروت: مؤسسة الاعلمی، چاپاول، 1415ق. 32. مجمع الزّوائد و منبع الفوائد بتقریر العراقی و ابنحجر: نورالدّین علی بنابیبکر هیتمی، بیروت: دارالکتب العربی، چاپ سوم، 1402ق. 33. مجموع الفتاوی: احمد بنعبدالحلیم بنتیمیّة حرّانی، تحقیق: انورالباز- عامرالجزّار، بیروت: دارالوفا، چاپ سوم، 1424ق. 34. مختصر صحیح البخاری المسمّی التجرید الصریح لأحادیث الجامع الصحیح: احمد بنعبداللطیف زبیدی، تخریج احمد ابراهیم زهوة، بیروت: دارالکتاب العربی، 1426ق. 35. المستدرک علی الصّحیحین: محمد بنمحمد حاکم نیسابوری، تحقیق: یوسف مرعشلی، بیروت: دارالمعرفة، 1406ق؛ همان، دراسة تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1411ق. 36. المسند للامام احمد بنمحمّد بنحنبل: احمد بنحنبل، تحقیق: صدقی محمد جمیل العطار، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1414ق. 37. المصنّف: عبدالرّزاق بنهمام الصّنعانی، تحقیق: عبدالرّحمن الاعظمی، بیروت: المکتبالاسلامی، چاپ اول، 1403ق. 38. المعجم الکبیر: سلیمان بناحمد بنایوب طبرانی، تحقیق: حمدیی بنعبدالمجید سلفی، قاهرة: المکتبة ابنتیمیة، چاپ اول، 1404ق. 39. مع الدکتور موسی الموسوی: علاءالدین سید أمیر قزوینی، قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیّة، چاپ اول، 1414ق. 40. مناهج العرفان فی علوم القرآن: شیخ محمد عبدالعظیم زرقانی، القاهرة: داراحیاء و الکتب، بیتا. 41. موسوعة العلامة البلاغی: آلاءالرحمن فیتفسیرالقرآن،ج1، محمد جواد بلاغی، تحقیق: لطیف فرادی عبّاس محمدی، قم: مرکز العلوم و الثّقافة الإسلامیّة مرکز احیاء التّراث الاسلامی، چاپاول، 1428ق. 42. الوهابیون خوارج أم سنة: نجاح طائی، بیروت: دارالمیزان، چاپ اول، 1422ق. 43. هدی السّاری مقدمة فتحالباری: احمد بنعلی بنحجر عسقلانی، طبعة جدیدة و مصححة: عبدالعزیزبنباز- محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالکتب العلمیّة، چاپ اول، 1410ق.
اسدالله رضایی[1]
چکیده
پاکیزه بودن ساحت نورانی قرآنکریم از تحریف و طعنهایی همانند آن، از نگاه همه مسلمانان امری تردید ناپذیر است، امّا آنچه این فضای همگرایی را بههم میریزد، اتّهام وهابیان به شیعه است که میگویند شیعه قائل به تحریف و تغییر است، ولی اگر به منابعی که وهابیان به آنها اعتماد دارند، مراجعه کنیم، خواهیم دید که در این منابع بهویژه در صحیح بخاری و صحیح مسلم اخباری نقل شده که نشان میدهند قرآن دچار تحریف و تغییر شده است و در واقع، آنچه به شیعه نسبت میدهند، خود به آن دچارند و یا باید خودشان قائل به تحریف قرآن باشند و یا منابع مورد اعتماد خود به ویژه صحیحین را تکذیب کنند.
کلیدواژگان: وهابیان، قرآن، تحریف، شیعه، الحفد، الخلع، رجم، متعه.
مقدمه
از دیرباز یکی از تهمتهای وهابیان به شیعه امامیّه، اعتقاد به تحریف[2] قرآن کریم است. گروهی از آنان همواره به شیعه اتهام میزنند که شیعیان معتقد به نقص و تغییر در این کتاب آسمانیاند و به قرآن موجود اعتقاد ندارند؛ در حالیکه بیشترین اخبار تحریف، در منابع معتبر در نزد آنان است و از بزرگانشان نقل کردهاند. درحقیقت از منابع روایی، تفسیری و تاریخی مورد قبول وهابیان که اخبار وقوع تحریف را آورده، به دست میآید که وهابیان خود از قائلان به تحریف قرآناند، ولی به مرور انگشت اتّهام را بهسوی شیعه نشانه گرفتند و شیعه متّهم اصلی این قضیه گردید. برای اثبات این ادعا، ابتدا اصل تهمت و آنگاه گوشههایی از گزارش وقوع تحریف قرآن از منابع مورد قبول وهابیت، برای داوری اهلتحقیق ارائه میشود.
اذعان به تحریف در منابع مورد اعتماد وهابی
1. نقص و دگرگونی در الفاظ و حروف قرآن
اگر اصطلاح تحریف را به مفهوم هر دگرگونی و تغییری برخلاف رضایت الهی بدانیم، در منابع و آثار وهابیان دیدگاه واحدی درباره تعداد حروف و کلمات قرآن وجود ندارد. ابنجوزی(م597ق) ادعای اجماع میکند که حروف قرآن سیصد هزار حرف است[3] و در مقدار بیشتر از آن اختلافی است. ابنمسعود مقدار اضافه را4740 حرف میداند که در مجموع میشود304740 حرف. حمزة بنحبیب حروف اضافی را73250 حرف نقل میکند.[4] سیوطی(م911ق)، تعداد حروف قرآن را 323671 حرف میشمارد[5]که با این حساب رقم بزرگی بهعنوان تفاوت با رقم اجماعی پیدا خواهد شد.[6] جالب توجه اینکه هیتمی(م807ق) از عمر بنالخطاب و او از رسولالله(صلّی الله علیه وآله)نقل میکند:
القُرآنُ: ألفَ ألفَ حَرف و سَبعة وعِشرون ألف حَرف، فَمَن قَرَأهُ صابراً مُحتَسِباً کان لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ زَوجةٌ مِن الحُورالعِین؛ قرآن دارای یکمیلیون و 740 هزار حرف است. هر کسی آن را صبورانه و با تدبّر قرائت کند، برای هر حرفش زوجهای از حوریان بهشت نصیب اوخواهد شد.[7]
این عبارت حروف قرآن را به بیش از یکمیلیون حرف میرساند.[8] سیوطی بهجای اینکه در این عدد عجیب تردید کند، میگوید: (این عدد نیز حمل شده بر مقداری که رسم آن از قرآن نسخ شده؛ زیرا تعداد حروف قرآن بهاین عدد نمیرسد).[9]
در تعداد کلمات قرآن نیز نقلها متفاوت است. از ابنمسعود،77934 کلمه، از مجاهد79270 کلمه، از بُرید76000، از دیگری77460 کلمه و بهنَقل دیگر77701 کلمه نقل شده،[10] که حدود 1343کلمه اختلاف پیدا خواهد شد. حال سوال این است آیا این رقم از قرآن حذف و یا به آن افزوده شده است؟
2. نقص و تغییر در تعداد آیات قرآن
در منابع مورد اعتماد وهابیان در تعداد آیات قرآن، نقلهای متفاوتی بهثبت رسیده است:
الف) تفاوت درتعداد آیات: ابنجوزی، 6200[11] و سیوطی6000 آیه را اجماعی میشمارند،[12] و مقدار زائد برآن را به پنج منطقه جغرافیایی و افراد شاخص هر منطقه تقسیم کردهاند که عبارت اند از: مکّه منسوب به مجاهد؛ مدینه اوّل (که کوفیان بهطور مرسل از آنها نقل میکنند)؛ مدینه آخر، منسوب به ابیجعفر یزید بنقعقاع؛ کوفه منسوب به ابی عبدالرحمن السّلمی؛ بصره منسوب به عاصم بنمیمون جعدری؛ شام منسوب بهعبدالله بنعاصم حصبی.[13] به نَقل ابنمسعود، آیات قرآن در مدنی اوّل6217 آیه، مدنی آخر6214 آیه، کوفه 6236 آیه، بصره 6205 و در نقلی6204 آیه، به روایتهای دیگر بصریها: 6219، 6336، 6329، 6215، 6210 و 6206 و بنا به گزارشی6232 آیه نقل شده است. [14] بنابراین 6200 و 6000 هردو رقم اجماعی است.[15] بنابر ادعای اجماع اوّل، در مقدار زیادی اختلاف است. در نقل مدنی اوّل17آیه، در نقل مدنی آخر14 آیه، در روایت مکه20 آیه، بهروایت کوفی36 آیه و در نقل بصریها 5، 4 و 19آیه، و به روایت شام 29 آیه است. [16] بنابر ادعای اجماع دوم عددهای اختلافی، 204، 214،210، 219،220 و236 آیه است؛[17] در نتیجه، از یکسو، میان دو ادعای اجماع دستکم 200 آیه اختلافی است و از دیگرسو، هرکدام از دو اجماع را که بپذیریم، بیتردید آیاتی در قرآن اضافه یا حذف گردیده است. از طرفسوم، این اختلاف، اصل زیادی وکاستی در قرآن را ثابت میکند؛ چه اینکه طبق حدیث عُمَر، حروف قرآن1027000حرف بوده است واگر از آن، عدد مورد رضایت سیوطی کسر شود (323671)، [18] 703329 حرف باقی خواهدماند. [19]
با این جمع بندی (703329= 323671- 1027000) بیتردید این تعداد حروف تشکیل دهنده چندین سوره و صدها آیه است.
ب) حذف آیه (رَجم) از قرآن[20]
ج) حذف آیه فراش: عمر بنخطاب نَه تنها خود اعتقاد بهتحریف داشت، که از دیگران از جمله از أُبیّ بنکعب اقرار به نقص قرآن گرفت:
(همانا عُمُر بنخطاب به اُبَیّ بنکعب گفت: آیا ما در کتابخدا نمیخواندیم: انتفاءکم منآبائکم کُفرٌبِکم؟ اُبیّ گفت: بله، سپس گفت: آیا ما قرائت نمیکردیم: ألوَلَدَ للفراش وللعاهر الحَجَرُ فُقِدَ فیما فَقِدنا مِن کتابالله؟ فقال(اُبَیّ): بَلَی.
د)حذف آیه رغبت: عمر معتقد بوده که آیه رغبت از قرآن افتاده است. از او نقل شده: ما در قرآن قرائت میکردیم: (لاتَرغَبُواعَن آبائِکم فَإنّه کُفرٌ بِکم أن تَرغَبُوا عن آبائکم، أو إنَّ کُفراً بکم أن ترغَبُوا عن آبائکم).[21]
ه)تحریف آیه مُتعَه: طبری، مفسّر مشهور و مورد قبول آنان، با استناد به چند حدیث میگوید: آیه شریفه (وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً...)[22] چنین نازل شد: (... فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً)، و حتّی ابنعبّاس سه بار سوگند میخورد و میگوید (وَاللهِ لأنزَلَ اللهُ کذلک!!).[23]
قرطبی(م671ق)، نیز همین مطلب را از ابنعبّاس و اُبی بنکعب و ابنجُبَیر نقل میکند، ولی او بر نسخ شدن حکم آن پافشاری میکند.[24] پس طبق این نوشته جمله کلیدی و حسّاس (إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی)[25] که حکم جواز نکاح متعه را اثبات و قطعی میسازد، از آیه حذف شده است؛ آنگاه این دو مفسّر برای تأیید به روایت امام امیرالمومنین(علیه السلام) استدلال میکند که فرمود: (اگر عُمَر از متعه نهی نمیکرد، جُز انسان شقی مرتکب زنا نمیشد).[26]
و)ساقط شدن آیه جهاد: عُمَر به عبدالرحمن بنعوف گفت: آیه (أنجَاهدوُا کَمَا جاهَدتم أوّل مَرّةٍ) که در مورد ما نازل شد، در قرآن نیافتی؟ ما که آن را نیافتیم. او در جواب گفت: ساقط شد از قرآن، آنچه ساقط شد).[27]
ز)حذف آیاتی از سوره احزاب: بر اساس چند روایت از اُبی بنکعب، بخشی از سوره احزاب که در تعداد آیات، به اندازه سوره بقره و حتّی بیشتر بوده است، حذف شده است:
... زربنحُبَیش میگوید: اُبی بنکعب به من گفت: سوره احزاب را چهمقدار قرائت میکنید؟ گفتم: هفتاد و چند آیه. گفت: من آن را با رسولالله به اندازه سوره بقره یا بیشتر ازآن قرائت میکردم و آیه رجم نیز در آن قرار داشت.[28]
حاکم نیشابوری(م405ق) در المستدرک خود بعد از نقل روایت میگوید: (این حدیث صحیح السند است؛ درحالیکه بخاری و مسلم آن را نیاوردهاند).[29] سیوطی به نَقل از عایشه میآورد که سوره احزاب در زمان رسولالله 200 آیه بود، وقتی عثمان قرآنها را نوشت، بر آیات بیشتر از تعداد کنونی (73 آیه)، دست نیافت؛[30] یعنی127آیه از این سوره نعوذ بالله حذف شده است! ).[31] قریب به همین مضمون از عُمَر در خصوص آیه رجم نَقل شده است. [32]
ح)حذف بزرگترین آیه قرآن: در حالیکه (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ) از عظیمترین آیههای قرآن است و113بار در ابتدای سُوَر ذکر شده، ولی در منابع حدیثی و فقهی اهلسنت بهشدت مورد اختلاف است. گروهی از روایات آنان (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ) را جزء آیات قرآن و از جمله جزء سوره فاتحةالکتاب نمیشمارد.
مسلم از انس بنمالک نقل میکند: (ما همراه رسولالله و ابوبکر و عمر و عثمان نماز گزاردیم. ولی از هیچکدام از آنها نشنیدیم که (بسم الله) را قرائت کنند!!).[33] در گزارشی اضافه میکند: (...لایَذکُرُونَ بسماللهِالرّحمنالرّحیم فی أوّلِ قِراءةٍ ولا فیآخِرِهَا).[34]
نسائی(م303ق)،[35] احمد بنحنبل(م241ق)[36] و ابنماجه(م275ق)[37] همین مطلب را آوردهاند که اوّلاً، (بسمالله) جزء آیات قرآن نیست. ثانیاً، جهر آن در نمازهای یومیّه واجب نیست.[38]
گذشته از اینکه (بسماللهالرّحمنالرّحیم) را جزء آیات قرآن نشمردن، برخلاف ظاهر قرآن است،[39] متناقض با روایات صحیح و متواتر است، بخاری از قتاده و او از انس بنمالک چگونگی قرائت رسولالله(صلّی الله علیه وآله) را اینگونه گزارش میکند: (...سپس رسولالله بسماللهالرّحمنالرّحیم را قرائت میکرد درحالیکه (بسمالله) و (الرّحمن) و (الرّحیم) را میکشید (مَد میداد)).[40]
مسلم در کتاب خود، تحت عنوان (البِسلمة آیةٌ فی أوّل کُلِّ سُورَةٍ سَوَی البراءة) از مالک بنانس نقل میکند که وقتی سوره کوثر نازل شد، رسولخدا درحالیکه خوشحال بود، سوره را با بسماللهالرّحمنالرّحیم خواند. [41] ترمذی به نقل از ابنعبّاس میگوید: (پیامبر نمازش را با بسمالله آغاز میکرد)، سپس مینویسد: عدهای از اهل علم از اصحاب رسولالله مانند ابوهریره، ابنعمر، ابنعبّاس و ابنزبیر، همین مطلب را گفتهاند و حتّی برخی تابعین جَهرِ بسمالله را واجب شمردهاند؛ چه اینکه شافعی، اسماعیلبنحماد و ابوخالد و...، جهر را واجب میدانستند. [42]
بیهقی(م458ق) نهتنها بسمالله را جزء فاتحةالکتاب میشمارد، بلکه از انس مالک نقل میکند که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) نماز را با جهر به بسم الله میخواندند. [43]
حاکم نیشابوری[44] و جلالالدین سیوطی نیز شبیه همین روایت را از ام سلمه درباره کیفیت نماز رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) نقل کردهاند.[45]
و در روایتی از طلحة بنعبیدلله آمده که رسولخدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود: (کسی که(بسمالله...) را ترک کند، یک آیه از کتاب خدا را ترک کرده است).[46]
فخر رازی بعد از طرح دیدگاههای عالمان اهلسنت، نظر خودش را اینگونه ابراز میدارد:
طبق نقل متواتر برای ما ثابت است که (بسم الله الرّحمن الرّحیم) کلام خدا و بر محمّد(صلّی الله علیه وآله) فرو فرستاده شده است و در مصحَف بهخط قرآن مکتوب است. و از آنجا که در ابتدای سورهها مکتوب است؛ پس واجب است جزء قرآن باشد.[47]
سپس تصریح میکند اگر (بسمالله) جزء قرآن نباشد، هرگز روا نیست بهخطّ قرآن نوشته شود و چون مکتوب شدن آن بهخط قرآن اجماعی است، یقین میکنیم که جزء قرآن است.[48] از همین رو برخی مبادرت بهتألیف کتاب مستقل در این خصوص کردهاند.[49]
پس، اینکه وهابیان بسمالله را با اینکه قرآن میشمارند، ولی از سورههای قرآن نمیدانند و یا درآن تردید دارند،[50] نشان از اعتقاد آنان به تحریف این آیه شریفه است، در حالیکه طبق روایات متواتر بسمالله جزء سورههای قرآن است.
3. نقص و زیادی درتعداد سورهها
الف) مَعُوذَتَین[51] جزء قرآن نیست!!: آلوسی(م1270ق) در تفسیر خود آورده است که ابنمسعود در مصحف خویش تعداد سورهها را 112 دانسته و معوذتین را جزء سورههای قرآن ندانسته است و ضمن اینکه آن دو را از مصحفش پاک کرده، میگوید: (آن دو، جزء کتاب خدا نبود و پیامبر مأمور بود که به آن دو استعاذه کند و لذا آن حضرت، حسن و حُسین را با آن دو سوره در پناه خدا قرارداد).[52]
مصحف أبَیّ بنکعب به نقل آلوسی مشتمل بر 115 سوره بوده که بعد از سوره عصر، سورههای الخلع و الحفد قرار داشته است[53] و به نقل سیوطی تعداد سورهها 116 سوره بوده است و او چون فیل و قریش را یک سوره میدانسته، میگوید: مناسب آن است که تعداد سورههای قرآن را 115 بدانیم!![54]
همین مطلب را سیوطی از احمد بنحنبل، بزّاز طبرانی و ابنمُردَوَیه بهطریق صحیح از ابنعبّاس و ابنمسعود نقل کرده و میگوید:
ابنمسعود، معوذتَین را از مُصحفش پاک کرد و میگفت: قرآن را به غیرآن مخلوط نکنید وآن دو جزء کتابخدا نبود. فقط پیامبر مأمور بود به آن دو استعاذه کند و ابنمسعود آن دو را قرائت نمیکرد.[55]
ب) حذف سورههای (الحَفَد) و (الخُلع)[56]
ج) تحریف سوره توبه: براساس اسناد متعدد، ابوموسی اشعری قاریان بصره را که حدود سیصد مَرد بودند، گرد هم آورد و به آنانگفت:
شما بَرگزیدگان و قاریان اهل بصره هستید. در حالیکه زمان برشما طولانی نشده (بعد از رسولخدا) قلبهایتان همانند گذشتگانتان سنگین شده، ما همواره سورهای را که در طولانی بودن و شدّت بودنش به سوره برائت شبیه میدانستیم، قرائت میکردیم، ولی شما آن را به فراموشی سپردید و تنها من، قسمتی از آن را حفظ دارم: (لَوکانلإبنآدم وادیانِ من مال لَإبتغی وادیاً ثالثاً ولایَملَأ جوف ابنآدم إلاّ التراب). به تعبیر دیگر گفت: ما سورهای را قرائت میکردیم که آن را شبیه یکی از مُسبّحات میدانستیم، و شما آن را فراموش کردهاید، جز من که مقداری از آن را از حفظ دارم: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ)[57] فتکتبُ شهادة من أعناقکم فتسألون عنها یومالقیامةِ).[58]
احمد بنحنبل به سند خود از ابنعبّاس از ابی بنکعب نقل میکند:
رسولالله برای ما اینگونه قرائت فرمود: (وَلَوکَانَ لِإبنِ آدَمَ وادیانِ مِن ذَهَبٍ، لابتَغَی الثّالثَ، ولایَملاء جَوفَ ابنِآدَمَ الا التُّراب، ویَتُوبُ اللهُ عَلَی مَن تابَ) در جواب عُمَر پرسید: این چیست که قرائت کردی، گفت: ما همینگونه آن را با رسولالله میخواندیم. عُمر گفت: آیا پیامبر آن را تأیید کرد؟ ابنکعب گفت: آری تأیید کرد.[59]
متّقیهندی علاوه بر نَقل مطالب ابنحنبل (با اندک تفاوت) جملات زیر را نیز به عنوان قرآن نَقل میکند:
پیامبر فرمود: خدا مرا مأمور کرده تا قرآن را بر تو قرائت کنم. حضرت بعد از قرائت: (لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا...)[60] اینگونه خواند: (إنَّ ذات الدّین عنداللهِ الحنَفِیّةُ لا المُشرِکةُ ولا الیَهودیّةُ ولا النَصرانیّةُ ومنیَعمَل خیراً فلن یَکُن یکفرَه).[61]
سیوطی در تفسیر سوره توبه از چند طریق، ضمن اینکه سوره توبه را سورةالعذاب میخواند، از حذیفه نقل میکند: (بهخدا سوگند، در این سوره احدی فروگذار نشده، مگر اینکه او را ملامت کرده است و (حالا) قرائت نمیکنند از این سوره مگر، به اندازه یکچهارمِ آن مقداریکه ما (درابتدا) قرائت میکردیم).[62]
حاکم نیشابوری ضمن نقل این روایت، سند آن را صحیح میداند. [63] براساس این اسناد، اسامی افرادی که سوره در مورد آنان نازل گردیده، سه چهارم این سورهها افتاده است(نعوذبالله!)
4. تحریف در متن آیات
در منابع مورد قبول وهابیان موارد فراوانی وجود دارد که ادعا شده در آیات تحریف صورت گرفته است. بهچند مورد اشاره میگردد:
الف) آیه 26 سوره فتح: آیه: (إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ...) را أُبی بنکعب اینگونه قرائت کرد: (حَمیّةالجاهلیّةِ، ولوحَمَیتُم کماحمُوا لَفَسَد المسجدالحرام فأنزلالله سکینته علی رسوله...)، عمر وقتی این قرائت را شنید، بر او گران آمده او را در حضور جمعی که زید بنثابت نیز حضور داشت، فراخواند و گفت: چه کسی سوره فتح را قرائت میکند؟ زید بنثابت آیه را به همان صورتی که أُبی خوانده بود، قرائت کرد. عُمَر ناراحت شد، ولی أُبی به او گفت:
تو خوب میدانیکه من همواره بر پیامبر وارد میشدم و قرائت میکردم و تو دمِ دَرب بودی. اگر دوست داری من برای مردم قرآن بخوانم، همانی را قرائت میکنم که قرائت کردم و در غیر این صورت تا زندهام یکحرف قرائت نمیکنم. عمر تسلیم او شد وگفت: برای مردم قرائت کن.[64]
در نقلی، همان مضمون روایت قبلی را تأکید میکند، با این تفاوت که زید بنثابت آیه را به صورت عامّه قرائت کرد و عمر گفت: (بار خدایا، این قرائت را نمیشناسم). آنگاه عُمَر را تهدید به عدم قرائت قرآن کرد. [65]
ب) تبدیل در آیه نهم سوره جمعه: خرشة بنحُرّ میگوید:
عمر بنخطاب لوحی را در دستم دید که درآن نوشته شده بود: (...إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ...)[66] گفت: چه کسی آن را نوشته؟ گفتم: أُبی بنکعب گفت: أُبی آیات منسوخ را برای ما قرائت کرده، ثُمّ قرأها: (فَامضُوا إلی ذکرالله).[67]
ج) تحریف در سوره عصر: در کتابهای اهلسنت نقل شده است: علی بنابیطالب(علیه السلام) و ابنمسعود سوره والعصر را اینگونه قرائت کردهاند: (وَالعَصرِ ونوائبِ الدَّهرِ، إنّ الانسان لفی خُسر وإنّه لَفِیه إلی آخرالدّهر).[68]
د) تحریف سوره لیل: به سندهای مختلف گزارششده: وقتی اصحابِ عبدالله بنمسعود، اَبیدرداء را در شام ملاقات کردند، پرسیدند: عبدالله آیه: (وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی) را چگونه قرائت میکرد. علقمه اینگونه خواند: (وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی } وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّی } وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنثَی) ، و قسم یاد کرد: (به خدا سوگند، آن را از دهان رسولالله که برای ما خواند، قرائت میکنم).[69]
ه) اضافه شدن آیه 104 آلعمران:[70] عثمان بنعفاف این آیه شریفه را بعد از جمله (وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ) اینگونه قرائت میکرد: (ویستعینون الله علی ما أصابهم وأولئک هم المفلحون).[71] قرطبی(م671ق) و سیوطی(م911ق)، این قرائت را هم از عثمان و هم از ابنزبیر نقل میکنند.[72]
و) تحریف آیه اولویّت رسولالله(صلّی الله علیه وآله): [73]عبدالرّزاق، سعیدبنمنصور، اسحقبنراهویه، ابنمنذر و بیهقی از بجّاله نقل میکنند که روزی عمر بر جوانی عبور کرد که این جمله (وَهُوَ أبٌ لهم) را بر آیه اضافه میکرد. عمر به او گفت:
ایجوان، آن را پاک کن). وی گفت: این مصحف ابی بنکعب است سپس عمر آن قضیه را از اُبی پرسید. وی در پاسخ گفت: (من به قرآن سرگرم و مشغولم و سیلی زدن در بازارها هم تو را بهخود مشغول کرده است!،[74] و دَهها نمونه دیگر.
ز) آیهای که بُز خورد: بحث شرمآوری بهنام رِضاعالکبیر که هرچند اختلافی است، ولی در منابع روایی وجود دارد و برخی با استناد به گفته أمّالمؤمنین عایشه معتقدند اگر مَرد کامل و بالغ دَه مرتبه از زن نامحرم شیر بمَکد، به آن زن محرم خواهد شد. داستان در مورد ابیحذیفه است که از زنی بهنام سهلة بنسهیل دَه مرتبه شیر مکید، و مَحرم شد.[75] از این رو عایشه میگوید:
آنچه در قرآن فروفرستاده شد و سبب مَحرمیّت گردید، خوردن شیر بهتعداد دَه مرتبه معلوم بود. سپس پنجمرتبه معلوم آن نسخ گشت، تا اینکه رسولالله دار فانی را وداع گفت و پنج مرتبه آن در قرآن باقیماند.[76]
در روایت دیگر میگوید:
آیات رجم و شیر خوردن مرد بزرگسال به تعداد ده مرتبه که فروفرستاده شد، در صحیفه زیر بالشَم قرار داشت. هنگامیکه رسولخدا از دنیا رفت و ما را مشغول خود ساخت، بُز وارد شد و آن صحیفه را خورد.[77]
در نتیجه آیهای که حکم مَحرم شدن مرد کامل با خوردن شیر از زن نامحرم را بیان میکرد، خوراک بُز اُمُّالمؤمنین عایشه گردید! آیا چنین روایاتی مخالف صریح آیه (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)[78] نیست؟!
5. حذف بخشی از آیات قرآن
در دستهای دیگر از روایات اهلسنت، به حذف آیات قرآن کریم اشاره شده است:
الف) حذف مقداری زیاد: نافع از پسر عمر نقل میکند که گفت:
(هرگز احدی از شما نگویید که همة قرآن را فرا گرفتهاید و همة آن را میدانید؛ درحالیکه مقدار زیادی از قرآن از بین رفته است، بلکه بگو: آنچه از ظاهر آن آشکار بود، فراگرفتم).[79]
خود عمر وقتی از عبدالرّحمانبنعوف پرسید: آنچه را در مورد ما نازل شده که جهاد کنید، همانگونه که در ابتدا جهاد مینمودید، نیافتی؟ عبدالرّحمن گفت: (ساقط شد از قرآن آنچه ساقط شد!)[80]
ب) حادثه مسیلمه و ایجاد نقص در قرآن: سیوطی از ثوری نقل میکند که گفت:
گروهی از اصحاب پیامبر که قاری قرآن بودند، در روز مسیلمه به شهادت رسیدند، سرانجام حرفهایی از قرآن با آنها از بین رفت.[81]
نتیجه
از استدلال گذشته ثابت شد که نسبت تحریف قرآن به شیعیان نه تنها باطل بوده بلکه خود آنان با آوردن دلایل متعدد اصرار بر مصونیت قرآن کریم از هرگونه تحریف دارند. در مقابل این وهابیان هستند که باید به این همه مطالب وارده در منابعشان درباره تحریف قرآن پاسخگو باشند. طبق بیان صحیح بخاری، مسلم، مسند احمد بنحنبل، سنن ترمذی، سنن ابنماجه، سنن نسائی و دهها کتاب تفسیری و تاریخ قابل قبول وهابیت، تحریفات فراوانی در قرآن بوجود آمده است.
--------------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
* کارشناس ارشد تاریخ اسلام و سطح 4 مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم.
[2]. هرچند (تحریف) کاربردهای متفاوت میتواند داشته باشد، در اینجا به این معناست که متن و الفاظ قرآن موجود دچار کاستی و زیادی شده است. برای اطلاع بیشتر: ر.ک: البیان فی تفسیرالقرآن، تألیف آیت الله خویی.
[3]. عجائب القرآن، ص133.
[4]. همان؛ که درمجموع میشود373250 حرف.
[5]. الإتقان، ج1، ص134 (النوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیة، جمیع حروف القرآن: ثلاثمائة ألف حرف، و ثلاثة وعشرون ألفحرف وستمائة حرف، و واحد وسبعون حرف).
[6]. حدود73250 حرف.
[7]. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص163؛ حقائق الهامّة حول القرآن، ص371: نقلهای دیگری هم دراین کتاب آمده است.
[8]. صیانة القرآن من التحریف، ص163.
[9]. الإتقان، ج1، ص141: (وقد حُمِلَ ذلکَ عَلَی مَا نسخ رسمه من القرآن أیضاً؛ إذ الموجود الآن لایَبلغ هذا العدد).
[10]. عجائب القرآن، ص131- 132.
[11]. همان، ص130؛ مناهج العرفان، ج1، ص336.
[12]. الإتقان، ج1، ص134. سیوطی عدد 6216 آیه را نیز از ابنعباس روایت کرده است.
[13]. همان، ص128.
[14]. عجائب القرآن، ص130.
[15]. مناهج العرفان، ج1، ص 336(علی أنّه ستّةآلاف ومأتا آیة و کسر)؛ الإتقان، ج1، ص67.
[16]. مناهج العرفان، ج1، ص336.
[17]. الإتقان، ج1، ص134، النّوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیة.
[18]. الإتقان، ج1، ص134، النّوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیة.
[19]. صیانة القرآن منالتحریف، ص163.
[20]. ر.ک: مجله سراج منیر، شماره 5، ص 156و 157.
[21]. صحیح البخاری، ج6، ص2505، کتاب المحاربین من اهلالکفر، ب 16، رجم الحُبلی، ح6442؛ کنزالعُمّال، ج2، ص596، ح4818؛ ص567، ح4741(من مسندعمر، باب لواحق التفسیر)؛ مع الدّکتور موسی الموسوی، ص304؛ الوهابیون خواج أوسنّة، ص262؛ الحقیقة المظلومة، ص102.
[22]. سوره توبه، آیه 24.
[23]. تفسیرالطبری، ج4، ص14، تفسیر آیه24 سوره نساء، ح9035-9044.
[24]. الجامع لأحکام القرآن، ج3، ص130، تفسیرآیه: التّاسعة- واختلفالعلماء فی معنیالآیة.
[25]. سوره هود، آیه3.
[26]. تفسیرالطبری، ج4، ص 15، ح9043؛ الجامع لأحکام القرآن، ج3، ص130: (لَولا أنَّ عُمَرَ نَهَی عَنِالمتعةِ مَا زَنی اِلّا شَقِیٌّ).
[27]. الإتقان، ج2، ص49، النوع السابع والأربعون؛ صیانة القرآن منالتحریف، ص161: اُسقِطَت فیما اُسقِط مِن القرآن.
[28]. المسند، ج8، ص41، ح21263و21264؛ کنزالعمال، ج2، ص567، ح4743؛ الدرالمنثور، ج6، ص558، تفسیر سوره احزاب.
[29]. المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص415.
[30]. الدرالمنثور، ج6، ص559.
[31]. الإتقان، ج2، ص48، النوع السابع والأربعون(الضرب الثالث).
[32]. الدرالمنثور، ج6، ص558، ابتدای تفسیر سوره احزاب.
[33]. صحیح مسلم، ج1، ص299، کتاب الصلاة، باب حجة من قال لایجهربالبسلمة، ح50: قال: صَلَّیتُ مَعَرَسُولِاللهِ(صلّی الله علیه وآله) وأبیبکرَ وعُمَرَ و عُثمانَ، فَلَم أسمَع أحَداً مِنهُم یَقرَأُ﴿بسماللهالرحمنالرحیم﴾.
[34]. همان، ح52.
[35]. سنن النسایی بشرح السیوطی، ج2، ص134- 135، کتاب الافتتاح، باب ترک الجهر ببسمالله.
[36]. المسند، ج4، ص446، مسند انس بنمالک، ح13336و ص544، ح13893، ص554، ح13959؛ جزء42، ص13، ح19650، حدیث عبدالله مغفل المزنی.
[37]. سننابنماجة، ج2، ص9، ابوابالصّلاة، ب(65) مایقول عندالافتتاح الصلاة.
[38]. بههمین جهت حنفیها(بسماللهالرّحمنالرّحیم) را در نمازآهسته، مالکیها بهدلیل حدیث عایشه نَه جهراً و نَه آهسته و شافعیها آن را بهجهر میخوانند( المبسوط، ج1، ص25 و 26).
[39]. چون در همه قرآنها (بسمالله...) بهخط قرآن وهمانند دیگر آیات آن نوشته میشود.
[40]. صحیح البخاری، ج6، ص195، کتاب فضل القرآن، باب مدّ القراءة: ثم قرآن: (بسماللهالرّحمنالرّحیم) یَمُدُّ بِبسم الله ویَمُدُّ بالرّحمن و یَمُدَُّ بالرّحیم.
[41]. صحیح مسلم، ج1، ص300، کتاب الصلاة باب حجة منقال: البسملةآیة... .
1. سننالتّرمذی، ج2، ص14-15، باب من رأی الجهر ببسمالله...: کانَ النّبی(صلّی الله علیه وآله) فتَتِحُ صَلاتُهُ ب (بسمالله الرّحمنالرّحیم)... .
[43]. السننالکبری، ج2، ص46.
[44]. المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص256، من کتابالامامة و صلاة الجمعة، ح707، هذا صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه.
[45]. الدرالمنثور، ج1، ص10- 13و19: (قالت (أمّ سلمة): قرأ رسولالله بسماللهالرّحمنالرّحیم، .... ولا الضآلّین).
[46]. همان، ص21: (مَن تَرَک بسماللهالرّحمن الرّحیم فقد تَرَک آیةً مِن کتابالله).
[47]. التّفسیرالکبیر، ج1، ص173 و 179.
[48]. (فلولم تکن التسمیة من القرآن لَمَا کَتَبُوها بخطّ القرآن، ولَمّا اجمعُوا علی کتابتها بخطّ القرآن، علِمنا إنّها من القرآن).همان، ص175.
[49]. کتابالجهر بالبسملة تألیف ابیسعید بوشنجی(م536ق)؛ کتاب البسملة تألیف ابنخزیمة(م311ق)، کتاب الجهر بالبسملة، تألیف خطیب بغدادی(م463ق)، کتاب دار القطنی(م385ق)، که بسمالله را جزء آیات قرآن شمردهاند.
[50]. ابنتیمیه در دو کتابش ضمن اینکه نظر شافعیها وغیرآنان را در اینکه بسمالله را جزء سورههای قرآن دانستهاند، خطامیداند، میگوید: (و إنَّ البسمَلَةَ آیةٌ من کتابِاللهِ حَیثُ کَتَبَها الصَّحابةُ فی المُصحَف، إذ لَم یَکتُبُوا فیهِ إلّا القُرآنَ، وَجَرَّدُوها عَمّا لَیسَ منهُ کاتَّخمیس والتَّعشیرِ وأسماءُ السُّوَرِ، ولکن مَعَ ذلکَ لایُقالُ هِیَ مِنَ السُّورةِ الَّتی بعَدها کما لَیسَت مِنَ السُّورةِ الّتی قبلها، بَل هِیَ کُتِبَت آیةً أنزَلهااللهُ فی أوّلِ کُلِّ سورةٍ، وإن لَم یکن مِن السُّورةِ، وهذا أعدلُ الأقوالِ الثّلاثةِ فی هذهِ المسألةِ). الفتاوی الکبری، جزء4، ص420، مسألة فی قولالنّبی(صلّی الله علیه وآله)؛ مجموع الفتاوی، جزء13، ص398-399، کذب من قال: إنَّ ابن مسعود یجوّز... .
[51]. معوذتین، سورههای فلق و نّاس است.
[52]. روحالمعانی، ج1، ص25: ولَیسَتا مِنکتاباللهِ تعالی وإنَّّما أمَرَالنَّبیُّ(صلّی الله علیه وآله) أن یَتَعَوّذَ بِهِمَا ولهذا عَوّذبهما الحسن والحسین.
[53]. روحالمعانی، ج1، ص25.
[54]. الإتقان، ج1، ص131.
[55]. الدرالمنثور، ج8، ص683؛ الإتقان، ح1، ص160: التنبیهات، التنبیه الأوّل؛ آلاء الرّحمن فی تفسیرالقرآن، ج1، ص56.
[56]. ر.ک: مجله سراج منیر، شماره 5، ص 157 و 158.
[57] . سوره صف، آیه 2.
[58]. صحیح البخاری، ج4، ص437، باب کراهة الحرص علی الدّنیا؛ صحیح مسلم، ج2، ص726، کتاب الزّکاة، باب لوأنّ لابنآدم وادیین، ح119(1050)؛ اضواء علی السنّة، ص257.
[59]. المسند، ج8، ص13، باب مسندالانصار، ح21169.
[60] . سوره بینه، آیه 1.
[61]. کنزالعمّال، ج2، ص567، ح4743؛ حیلة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج4، ص187، رقم247؛ زربنحبیش؛ ج1، ص257، رقم40، ابوموسی؛ الآءالرحمن فی تفسیرالقرآن، ج1، ص49.
[62]. الدر المنثور، ج4، ص120: واللهِ ما ترکت أحداً الّا نالت منه، ولا تقرأون منها ممّا کنّا نقرأ الّا رُبعها.
[63]. المستدرک علی الصّحیحین، ج2، ص331، کتاب التفسیر، تفسیر سورهتوبه: هذا صحیحالاسناد ولم یخرجاه.
[64]. کنزالعمّال، ج2، ص594، باب لواحق تفسیر، رقم4815، وص 568، رقم 4745؛ الدرالمنثور، ج9، ص229: اللَّهمَّ لاأعرف هَذا.
[65]. کنز العمّال، ج2، ص595، باب لواحق التفسیر رقم4816: فقال عمرُ لزید: إقرأ یازید، فَقَرَأ زیدٌ قراءة العامّة، فقال عمر:... .
[66] . سوره جمعه، آیه 9.
[67]. کنزالعمّال، ج2، ص592، باب لواحق التفسیر، ح4808، 4821، 4822؛ الدرالمنثور، ج8، ص161، تفسیر سوره جمعه.
[68]. الدر المنثور، ص621- 622، تفسیر سوره عصر؛ کنزالعمّال، ج2، ص567، 601، باب لواحق التفسیر، ح4848 و 4762.
[69]. صحیح البخاری، ج6، ص170، کتابالتفسیر، باب وما خلقالذّکر والانثی، ح4944 و4943:(وَاللهِ لقد أقرأنیها رسولالله مِن فِیه إلی فِیَّ)(با تلخیص)؛ المسند، ج6، ص449: بقیة حدیث ابیدرداء؛ سننالترمذی، ج4، ص262ج4009 (حدیث را صحیح میداند).
[70]. (وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
[71]. کنزالعمّال، ج2، ص598، باب لواحق التفسیر، ح4825.
[72]. الجامع لأحکام القرآن، ج4، ص165؛ الدرالمنثور، ج2، ص288، تفسیرآلعمران.
[73]. سوره احزاب، آیه 6: (النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ...).
[74]. الدرّالمنثور، ج6، ص567 (تفسیرآیه6 احزاب)؛ کنزالعمّال، ج9، ص256، باب لواحق التفسیر، ح4746؛ السنن الکبری، ج7، ص110، باب 54 ماخصّ به من أنّ أزواجه أمّهات المؤمنین، ح13419: (قال أبی: انّه کان یلهینی القرآن ویلهیک الصّفق بالاَسواق).
[75]. سنن ابنماجة، ج1، ص625، کتاب النکاح، باب(25)(36) الرّضاع الکبیر، ولاتحرم المصّة... .
[76]. صحیح مسلم، ج2، ص1076- 1079، کتاب الرضاع، باب تحریم بخمس رضعات، ح24و 25.
[77]. سننابنماجة، ج1، ص 625(36)، رضاع الکبیر، ح1944؛ الدرالمنثور، ج2، ص472،تفسیرآیه24سوره نسآء؛ الوهابیون خوارج ام سنة، ص264: (نَزَلت آیةالرّجم ورضاعة الکبیرة عَشراً ولقد کان فی صحیفة تحتسَرِیرِی، فَلَمّا مات رسولالله وتشاغَلنَا بِمَوتِهِ دَخَلَ داجن فأکَلَتها).
[78] . سوره حجر، آیه 9.
[79]. الإتقان، ج2، ص48، النوع السّابع والأربعون؛ الدرالمنثور، ج1، ص258، تفسیرآیه 105بقره: (لایقولَنّ أحَدُکم: قدأخذت القرآن کُّلُّه، ومایدریه ما کلّه، قد ذهَبَ منه قرآن کثیر، ولکن لیقُل: قد أخذتُ منه ماظَهَر)؛ روح المعانی، ج1، ص25، تفسیرالفاتحة. این مفسّر پس از نقل روایات دال برتحریف میگوید: (والرّوایات فی هذا الباب اکثر من أن تحصی إلّا أنّها محمولة علی ما ذکرناهُ، وأینَ ذلک مایقوله الشّیعیالجسور) وی در پاسخ طبرسی در مجمعالبیان میآورد که میگفت: (وامّا النقصان، فقد روی عن قوم من أصحابنا و قوم من حشویة العامة): (ج1، ص43، الفن الخامس). آلوسی توجیه چنین روایات را این میداند که یا کذب یا سُوءفهم است (روح المعانی، ج1، ص25؛ الحقیقة المظلومة، ص100).
[80]. کنزالعمّال، ج2، ص567، باب لواحق التفسیر،ح4741؛ مع الدکتور موسیالموسوی فی کتابه الشّیعة و التصحیح، ص304: (اُسقِط فِیما اُسقط من القرآن).
[81]. الدرالمنثور، ج6، ص558، تغییر سورة احزاب؛ المصنّف، ج7، ص329، ح13363: (بَلَغنا أنّ ناساً من أصحابِ النَّبی(صلّی الله علیه وآله)کانُوا یقرؤُون القرآن، اُصیبُوا یَوم مُسیلمة، فذهَبَت حروف مِنَ القرآن).
--------------------------------------------------------------------------------
کتابنامه
1. قرآن کریم.
2. الإتقان فی علوم القرآن: ضبط وتصحیح محمدسالم هاشم، قم: ذوی القربی، چاپدوم، 1429ق.
3. أُصول مذهبالشیعة الإمامیّة الاثنی عشریّة: ناصر بنعبدالله قفاری، الجیزة: دارالرضا، بیتا.
4. اضواء علیالسّنة المحمّدیّة: محمود ابوریه، قم: مؤسسة دارالکتابالإسلامی، چاپدوم، 1428ق.
5. الإمام البخاری وصحیحه الجامع المختصر، دراسته فیحیاته و إتّجاهه الفکری: حسین الهرساوی، قم: دلیلما، چاپاول، 1425ق.
6. تاریخ الطبری: (تاریخ الأمم والملوک): محمد بنجریر طبری، تحقیق: نخبة منالعلماءالأجلّاء، بیروت: مؤسسة الاعلمی، بیتا؛ همان: تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: روائعالتراث العربی، بیتا.
7. تدریب الرّاوی فی شرح تقریب النواوی: جلالالدین عبدالرّحمان سیوطی، تحقیق: الشّیخ عرفان العشّا، بیروت: دارالفکر،1420ق.
8. التّفسیرالکبیر: امام فخر رازی، طبعة جدیدة مصحّحة، بیروت: داراحیاء التراث، چاپ اول، 1415ق.
9. جامع الأُصول فی أحادیث الرسول: مبارک بنمحمد بناثیر جزری، تحقیق: عبدالقادر ارناؤوط، بیجا، مکتبة الحلوانی- مطبعة الملاح، چاپاول،1391ق.
10. الجامع لأحکام القرآن: محمدبن احمد انصاری قرطبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
11. حقائق الهامّة حول القرآن: سیدجعفر مرتضی عاملی، قم: مؤسسة النّشرالاسلامی: چاپاول، بیتا.
12. حقیقة الشّیعة، و هل یمکن تقاربهم مع أهلالسنّة: محمّد بیومی، قاهره: دارالغدّ الجدید، چاپاول، 1427ق.
13. الحقیقة المظلومة: محمّدعلی المعلم، بیجا، چاپاول، 1418ق.
14. حیلة الأولیاء و طبقات الأصفیاء: أبینعیم احمد بنعبدالله اصفهانی، قاهرة: دارامّ القری، بیتا.
15. الخطوط العریضة للاسس التی قام علیها دین الشّیعة الامامیّة الاثنی عشریّة: محبالدّین الخطیب، اردن: دارعمار، چاپاول، 1420ق.
16. الدر المنثور فی تفسیر المأثور: عبدالرّحمان جلال الدین سیوطی، بإشراف دارالفکر، بیروت: دارالفکر، چاپاول، 1403ق.
17. روحالمعانی فی تفسیرالقرآن والسبع المثانی: سید محمود آلوسی، بیروت: دارالحیاء التراث العربی، بیتا.
18. السننالکبری: احمد بن حصین بنعلی بنموسی بیهقی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیّة، چاپ اول، 1414ق.
19. سنن النسایی بشرح جلال الدین السیوطی، بیروت: دارالفکر، چاپاول، 1338ق.
20. سنن ابنماجة: محمد بنیزید القزوینی ابنماجة، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1348ق.
21. سنن أبیداود: ابیداود سلیمان بناشعث سجستانی، مراجعه و تعلیق: سعید محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت: دارالفکر، بیتا.
22. سنندارالقطنی: علی بنعمر دارقطنی بغدادی، تحقیق: سیّد عبدالله هاشم یمانی مدنی، بیروت: دارالمعرفة، 1386ق.
23. الشیعة والسنه: احسان الهیظهیر، لاهور پاکستان: پخش: ریاضعربستان، مکتبة بیتالاسلام، بیتا.
24. صحیحالبخاری: محمد بناسماعیل بخاری، مصطفی دیبالبغا، بیروت- دمشق: دارابنکثیر- الیمامة، چاپ پنجم، 1414ق.
25. صحیح مسلم: مسلمبن حجّاج قُشیری نیسابوری، تحقیق: محمّدفؤادعبدالباقی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1398ق.
26. صیانة القرآن من التّحریف: محمدهادی معرفت، تحقیق: مؤسسة النّشرالاسلامی، قم: مؤسسة النّشرالاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، 1413ق.
27. عجائب القرآن: علی بنمحمد بنجوزی، تحقیق ومقدمة: عبدالفتاح عاشور، قاهره: الزهراء للإعلام، چاپ اول، 1407ق.
28. الفتاوی الکبری: احمد بنعبدالحلیم بنتیمیّة حرّانی ابوالعباس، تحقیق: محمدعبدالقادرعطا- مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیّه، چاپاول، 1408ق.
29. کنزالعمّال فی سنن الأقوال و الأفعال: علی متقی بنحسامالدین هندی، ضبط وفسّرغریبه: الشیخ بکری حیّانی، تصحیح و وضع فهارس: الشیخ صفوة السقا، بیروت: مؤسسةالرّسالة، 1409ق.
30. المبسوط: شمسالدین ابوبکر بنمحمد بنابیسهل سرخسی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1421ق.
31. مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن: أبوعلی الفضل بنحسن طبرسی، بیروت: مؤسسة الاعلمی، چاپاول، 1415ق.
32. مجمع الزّوائد و منبع الفوائد بتقریر العراقی و ابنحجر: نورالدّین علی بنابیبکر هیتمی، بیروت: دارالکتب العربی، چاپ سوم، 1402ق.
33. مجموع الفتاوی: احمد بنعبدالحلیم بنتیمیّة حرّانی، تحقیق: انورالباز- عامرالجزّار، بیروت: دارالوفا، چاپ سوم، 1424ق.
34. مختصر صحیح البخاری المسمّی التجرید الصریح لأحادیث الجامع الصحیح: احمد بنعبداللطیف زبیدی، تخریج احمد ابراهیم زهوة، بیروت: دارالکتاب العربی، 1426ق.
35. المستدرک علی الصّحیحین: محمد بنمحمد حاکم نیسابوری، تحقیق: یوسف مرعشلی، بیروت: دارالمعرفة، 1406ق؛ همان، دراسة تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1411ق.
36. المسند للامام احمد بنمحمّد بنحنبل: احمد بنحنبل، تحقیق: صدقی محمد جمیل العطار، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1414ق.
37. المصنّف: عبدالرّزاق بنهمام الصّنعانی، تحقیق: عبدالرّحمن الاعظمی، بیروت: المکتبالاسلامی، چاپ اول، 1403ق.
38. المعجم الکبیر: سلیمان بناحمد بنایوب طبرانی، تحقیق: حمدیی بنعبدالمجید سلفی، قاهرة: المکتبة ابنتیمیة، چاپ اول، 1404ق.
39. مع الدکتور موسی الموسوی: علاءالدین سید أمیر قزوینی، قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیّة، چاپ اول، 1414ق.
40. مناهج العرفان فی علوم القرآن: شیخ محمد عبدالعظیم زرقانی، القاهرة: داراحیاء و الکتب، بیتا.
41. موسوعة العلامة البلاغی: آلاءالرحمن فیتفسیرالقرآن،ج1، محمد جواد بلاغی، تحقیق: لطیف فرادی عبّاس محمدی، قم: مرکز العلوم و الثّقافة الإسلامیّة مرکز احیاء التّراث الاسلامی، چاپاول، 1428ق.
42. الوهابیون خوارج أم سنة: نجاح طائی، بیروت: دارالمیزان، چاپ اول، 1422ق.
43. هدی السّاری مقدمة فتحالباری: احمد بنعلی بنحجر عسقلانی، طبعة جدیدة و مصححة: عبدالعزیزبنباز- محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالکتب العلمیّة، چاپ اول، 1410ق.
- [سایر] منظور از تحریف چیست؟ شیعه و اهل سنت در مورد تحریف قرآن چه عقیده ای دارند؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه پیرامون تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] نظر شیعه درباره تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] آیا علمای شیعه بر تحریف قرآن تصریح دارند؟
- [سایر] آیا شیعه معتقد به تحریف شده بودن قرآن است؟
- [سایر] روایات تحریف قرآن را علمای شیعه متواتر میدانند یا مستفیضه؟
- [سایر] بعضی از بزرگان شیعه مانند محدث نوری قائل به تحریف قرآن هستند.
- [سایر] آیا قرآن دچار تحریف شده است؟ نظر شیعه در مورد عصمت پیامبر و ائمه ع چیست؟
- [سایر] ما معتقدیم که اسلام از تحریف دور مانده است و از طرفی هم اعتقاد داریم که عترت پیامبر(ص) مفسّر قرآن هستند، بنابراین آیا میتوان نتیجه گرفت که اسلام غیر شیعی تحریف شده است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد مالی به دست شیعه اثنی عشری بیاید واجب نیست خمس ان را بدهد
- [آیت الله نوری همدانی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد ؛ مالی بدست انسان بیاید ؛ واجب نیست خمس آن را بدهد .
- [آیت الله سبحانی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد; مالی به دست انسان آید، واجب نیست خمس آن را بدهد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خُمس عقیده ندارد، مالی به دست انسان آید، واجب نیست خُمس آن را بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود یا کس دیگر را که فوت آن به عقیده مأموم یقینی باشد میخواند، میشود به او اقتدا کرد، ولی اگر به عقیده مأموم یقینی نباشد، نمیشود اقتدا نمود؛ مگر در برخی صورتهای خاص؛ مثل آن که مأموم و کسی که امام نماز قضای او را میخواند، احتیاط مشابهی داشته باشند، چنانچه در مسأله قبل توضیح داده شد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه مالی به دست انسان از شخص کافر، یا کسی که عقیده به خمس ندارد از طریق تجارت یا غیر آن بیاید، دادن خمس آن واجب نیست، اما اگر عقیده به خمس دارد ولی خمس آن را نداده، دادن خمس آن واجب است.
- [آیت الله مظاهری] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد مالی به دست انسان برسد، واجب نیست خمس آن را بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حضور در کلاس درسی که استاد آن، فساد عقیده داشته باشد و در ضمن درس، به طور ضمنی، علیه اسلام تبلیغ می کند، جایز نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد ، یا خمس نمیدهد ، مالی به دست انسان آید ، واجب نیست خمس آن را بدهد .
- [آیت الله خوئی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد، مالی بهدست انسان آید، واجب نیست خمس آن را بدهد.