منظور از تحریف چیست؟ شیعه و اهل سنت در مورد تحریف قرآن چه عقیده ای دارند؟
شبهه تحریف قرآن معانی و اقسام تحریف لغت (تحریف) به چند معنی استعمال می شود که نسبت به بعضی از معانیش در قرآن واقع شده، نسبت به بعضی معنای دیگرش راهی به قرآن ندارد و نسبت به بعضی معانی دیگرش راه یافتن آن به قرآن مورد اختلاف است اینکه به تفضیل آن می پردازیم. 1- تحریف در معنا: اگر چیزی یا کلمه ای را از مورد خود تغییر داده شود و در غیر مورد و معنای واقعی اش استعمال شود، این عمل را نوعی تحریف می نامند.چنانچه تحریف در آیه شریفه ذیل به همین معنا آمده است . (من الذین هادوا یحرفون الکلم عَنْ مواضعه. 4/46) گروهی از یهودیان گفتار خدا را از معانی حقیقی آن به معنای و موارد دیگر تغییر داده و تحریف می کنند. تحریف به این معنا بدون تردید و اختلاف در تفسیر قرآن مجید واقع شده است، زیرا تفسیر کردن آیات قرآن به معنایی که هدف و مقصود قرآن نیست، بسیار دیده شده است و بیشتر بدعت گزاران و صاحبان عقاید فاسد و مذاهب باطل، در قرآن مجید به چنین تفسیر و تحریفی مرتکب شده اند و آیات آن را بر طبق نظریات و تمایلات نفسانی خود تأویل نموده و با افکار و عقایدشان تطبیق داده اند، در صورتی که پیشوایان مذهبی و ائمه هدی (ع) از چنین تفسیر و تحریفی شدیداً منع نموده، مرتکب آن را سخت مورد ملامت و نکوهشی قرار داده اند چنانچه در کتاب کافی آمده است که امام باقر(ع) طی نامه ای به (سعدخیر) چنین نگاشت: (آنان قرآن را پشت سرانداخته اند و حروف و الفاظ آن را حفظ نموده، معانی و قوانینش را تحریف می کنند. قرآن را می خوانند ولی حقوِ و حدود آن را - رعایت نمی کنند. کوته نظران از قرآن به خواندن ظاهر آن مسرور و خوشحال ولی دانشمندان از اینکه حقوِ و احکام قرآن رعایت نمی شود بسیار غمگین و محزونند.) و نیز محدث مشهور مرحوم ملا محسن فیض در (وافی) و (علم الیقین) و مجاهد بزرگ و قهرمان علم و دانش شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر خود (آلاء الرحمن). عده ای از علما نیز عقیده عدم تحریف را به اکثر دانشمندان بزرگ نسبت داده اند، مانند شیخ بزرگوار، شیخ مفید و جامع علوم مختلف مرحوم شیخ بهایی و محقق دانشمند قاضی نورالله شوشتری. خلاصه اینکه: هر نظریه مشهور در میان دانشمندان و محققین شیعه همان نظریه عدم تحریف است بلکه این نظریه مورد اتفاِ میان آنان می باشد تنها افراد معدودی از محدثین شیعه و عده ای از علمای اهل سنت نظریه وقوع تحریف را پذیرفته اند. رافعی در این باره می گوید: عده ای از علما (کلام) که رأی و ابتکاری از خود نداشته و بجز ظن و حدسی دانشی نیندوخته اند و بجز راه جدال و لجاجت روشی در پیش نگرفته اند، قائل به تحریف می باشند و باطرح مطالب واهی از پیش خودشان در جمع آوری و تدوین قرآن، به حذف شدن بخشی از آیات قرآن تفوه می کنند. مرحوم طبرسی در (مجمع البیان) قول به تحریف را به (حشویه) و افراد بی اطلاع و ظاهر بین اهل سنت نسبت داده است. امام خمینی(ره): (هرآنکه در این مسأله اندیشه کند که مسلمین در گردآوری قرآن و حفظ و ضبط آن از جهت قرائت و کتابت چه اتهامی ورزیده اند، بر نادرستی پندار خیالی تحریف قرآن علم خواهد یافت. اخباری که در این زمینه وسیله و دستاویز قائلان به تحریف واقع شده یا ضعیف بوده و صلاحیت استدلال را ندارد یا دروغین و نشانه های جعل بر آن هویدا است و یا غریب و اعجاب آور می باشند و صحیح این اخبار ناظر این مسأله تأویل و تفسیر است یعنی تفسیر و تأویل قرآن تحریف راه یافته است نه در لفظ و عبارات آن...)ابوالفتح محمدبن عبدالکریم شهرستانی می نویسد: (جعفربن محمدصادِ صاحب دانش سرشار و ادب کامل در حکمت و زهد در دنیا و ورع تام از شهوات بود.او مدتی را در مدینه اقامت نمود و شیعیان منسوب به خود را بهره مند ساخته و بر دوستداران خود رازهای علوم را افاضه می نمود...). 2- تحریف در حروف و حرکات اگر حروف و یا حرکات بعضی از کلمه های قرآن تغییر داده شود بطوری که معنای آن هیچگونه تغییر نکند،این عمل نیز یک نوع تحریف محسوب می شود. اینگونه تحریف نیز مانند تحریف به معنای اول در قرآن واقع شده است ،زیرا در بحث قرائت ثابت که قرائت های دهگانه بطور متواتر ثابت نشده است و برگشت این مطلب بر این است که قرآن تنها با یکی از قرائت های دهگانه مطابقت دارد و بقیه قرائت هابر زیادت و نقصانی نمی توانند باشند. 3 تحریف در کلمات قرآن اگر کلمه و یا کلماتی از قرآن برداشته شود و یا بر قرآن افزوده شود بطوری که حقیقت قرآن تغییر نیابد و همانگونه که فرود آمده است، محفوظ بماند، این عمل را نیز (تحریف) می نامند. تحریف بدین معنی نیز در صدر اسلام بدون تردید به قرآن راه یافته است زیرا: اولا: به گواه تاریخ، عثمان در دوران خلافتش یک قسمت از قرآنهای موجود را سوزاند و به استاندارانش در شهرهای اسلامی هم دستور داد، تمام قرآنها را بجز آنچه خودش جمع آوری کرده نموده است، بسوزانند، این مطلب می رساند که قرآنهای سوزانده شده با قرآن که خود عثمان جمع آوری نموده بود، اختلاف و مغایرت داشته است وگرنه علتی برای سوزاندن و از بین بردن آنها نبود. ثانیاً: عده ای از علما و دانشمندان موارد اختلاف آن و قرآنها را معین نموده اند، از جمله (ابوداوود سبحتانی) - صاحب سنن معروف - در این موضوع کتابی نوشته شده، که آن را کتاب (المصاحف) نامیده است. از این گفتار دو مطلب استفاده می شد: یکی اینکه قرآنهای دوران عثمان با هم متفاوت بوده اند و تحریف به معنای زیادت و نقصان کلمه و کلمات به آنها راه یافته است و تنها یکی از آنها مطابق با واقع و از هر گونه زیادت و نقصان محفوظ بوده است و بعقیده ما قرآنی که عثمان جمع آوری نموده، همان قرآن متداول و معمول در میان مسلمانان صدراسلام می باشد که از هر جهت مطابق با واقع بوده، از خود رسول اکرم (ص) گرفته شده است. دوم اینکه: به عقیده ما و به عقیده تمام کسانی که تنها قرآن موجود را قطعی و متواتر می دانند، تحریف به معنای زیادت یا نقصان کلمه در بعضی از قرآنهای صدراسلام راه داشته است ولی در عصر عثمان که قرآنهای تحریف یافته سوزانده شده، قهراً تحریف به آن معنی نیز از میان رفت و تنها قرآنی که از زیادت و نقصان خالی و محفوظ بود، در دست مسلمانان باقی ماند. ولی تمام کسانی که تمام قرآنهای صدراسلام را قطعی و متواتر می دانند، مجبورند که در قرآن موجود نیز تحریف را بپذیرند و کم یا زیاد بودن بعضی از کلمات آن را قبول نمایند، زیرا این گروه مانند طبری و بعضی از مفسرین دیگر می گویند که قرآن به هفت گونه نازل شده است و تا دوران عثمان نیز به همان هفت گونه خوانده می شد ولی عثمان همه آن قرآنها را از بین برد و تنها قرآن خود را که با یکی از آن لغات و گونه های هفت گانه نگارش یافته بود، باقی گذاشت و از آن زمان به بعد روشها و لغتهای ششگانه دیگر که در واقع همه آنها نیز از قرآن بوده است از بین رفت. 4- تحریف در آیات اگر آیه و یا سوره ای از قرآن، کم و یا بر آن اضافه شود ولی این زیادت و نقصان تغییری در حقیقت قرآن و کتاب خدا بودن آن بوجود نیاورد و رسول خدا (ص) نیز آن سوره و یا آیه را بطور مسلم در قرآن خوانده باشد این عمل با آن شرایط و خصوصیات یکی از معناهای تحریف می باشد و تحریف به این معنا قطعاً در قرآن واقع شده است. مثلا (بسم الله...) از جمله آیاتی است که پیامبر اسلام به اتفاِ مسلمانان، پیش از هر سوره بجز سوره (توبه) آن را قرائت می نمود ولی با اینحال از قرآن بودن آن مورد اختلاف است. زیرا عده ای از علمای اهل سنت (بسم الله...) را جزء قرآن نمی دانند ولی عده ای دیگر از آنان (بسم الله...) را جزئی از قرآن می دانند. البته این اختلاف نظر در میان علمای اهل سنت است، اما علما و دانشمندان شیعه متفقاً و بدون اختلاف می گویند (بسم الله...) به استثنای سوره توبه جزء تمام سوره های قرآن می باشد، چنانچه در تفسیر سوره حمد این اختلافات وجود دارد. 5- تحریف با زیاد کردن: اگر زیادتی در قرآن به وجود آید به طوری که حقیقت، ماهیت و... واقعیت قرآن را تغییردهد. وگفته شود که قسمتی از قرآن موجود در کلام خدا نیست، اینگونه تغییر و زیادت نیز (تحریف) نامیده می شود و تحریف بدین معنا اصلا راهی به قرآن نیافته است و بطلان آن در میان تمام مسلمانان مسلم و از ضروریات و بدیهیات می باشد. 6- تحریف با کم نمودن یکی دیگر از معانی (تحریف) تنقیض و کم نمودن است، بدین معنی که بگوئیم: قرآن موجود بر تمام آنچه که از آسمان نازل شده است مشتمل نیست و قسمتی از آن در موقع تدوین و یا در دورانهای بعدی از بین رفته است . راه یافتن اینگونه تحریف به قرآن مجید مورد اختلاف است، عده معدودی از علما آن را پذیرفته اند و اکثر علما آن را مردود می دانند . معروف و مشهور در میان مسلمانان این است که تحریف به معنای اخیر یعنی تحریف به معنای کم شدن قسمتی از آیات قرآن هرگز رخ نداده است و قرآنی که در دست مسلمین است عیناً همان قرآن است که بر پیامبر (ص) نازل شده است . عده زیادی از علما و دانشمندان بر این واقعیت تصریح نکرده اند، مانند پیشوای محدثین شیخ صدوِ (ره) که علوم تحریف را جز عقاید امامیه می داند و مانند شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی که در اول تفسیر خود (تبیان) به صراحت بر این مطلب تأکید می کند و این نظریه را از استاد خود سید مرتضی علم الهدی نیز نقل می کند و آنگاه دلیل او را که در این مورد بهترین و محکمترین دلایل می باشد، بازگو می کند. باز از کسانی که تحریف به معنای تنقیص را در قرآن نمی پذیرد و مفسر معروف طبرسی است که در مقدمه تفسیر خود (مجمع البیان) به رد آن صراحت دارد.باز از منکرین تحریف، شیخ الفقها (شیخ جعفر) است که در - (کشف الغطا) بر عدم تحریف قرآن ادعای اجمالی می نماید و از آنهاست علامه بزرگ (شهستانی) که در کتاب خود (عروة الوثقی) قول به عدم تحریف را به اکثریت قاطع مجتهدین نسبت می دهد. جمال الدین یوسف بن مطهر حلی (725 ه) می نویسد: (درست آن است که هیچ تغییر و تأخیر و تقدیمی در قرآن راه نیافته و نه بر آن افزوده شده و نه چیزی از آن کاسته شده است و به خدا پناه می بریم از اینکه چنین عقیده ای داشته باشیم چرا که موجب می شد - در معجزه پیامبر که به تواتر نقل شده خدشه راه یابد). نسخ تلاوت در قرآن اکثر علمای اهل سنت معتقدند که بخشی از آیات، در قرآن ضبط نشده و از قرائت ساقط شده است و اینگونه آیات را نسخ شده می نامند. بنابراین، تلاوت قسمتی از آیات قرآن نسخ شده است. و اینان روایاتی را که دلالت می کند:(در عصر پیامبر قرآن دیگری بود)، به همان گفتار و پندارشان شاهد و گواه می گیرند، این است که در اینجا قسمتی از این روایات را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم، زیرا پذیرفتن این روایات که دلالت بر نسخ تلاوت می کنند، مستلزم پذیرفتن مسأله تحریف است. 1- از ابن عباس نقل شده است که عمر در بالای منبر گفت: خداوند، محمد (ص) را به حق فرستاد و بر وی کتاب نازل نمود و از آیاتی که خداوند نازل نمود، آیه رجم است که ما آن را خواندیم و فهمیدیم و بر طبق همان آیه بود که رسول خدا زناکننده را سنگسار نمود و بعد از وی ما نیز روش را پیش کشیدیم ولی می ترسیم که دورانی بر این امت بگذرد که گوینده ای بگوید:به خدا سوگند، آیه رجم را در قرآن پیدا نمی کنم و بوسیله ترک نمودن حکمی که خدا فرستاده است،به ضلالت بیفتند. عمر آنگاه گفت: آری، حکم رجم در کتاب خدا برای هر مرد و زنی که با داشتن همسر زنا کند، ثابت است و از آیاتی که ما در قرآن می خواندیم این آیه بود:(لاتَرْغَبُوا عَنْ آبائکم فَانَّهُ کُفْرهابِکُم ان تَرْغبوا عن آبائکم) یا بدین صورت بود که (انَّ کفراً بکم انْ ترغبوا عن آبائکم). سیوطی می گوید: ابن اشته در کتاب (المصاحفه) از لیث ابن سعد چنین آورده است: اول کسی که قرآن را جمع آوری نمود، ابوبکر بود و زید برای وی نوشت: عمر نیز آیه رجم را آورد تا در قرآن ضبط شود ولی چون تنها بود، شاهد و گواهی بر آید بودن آن نداشت، زیرا نپذیرفت و ضبطش نکرد. آیهکه از عمر وارد گردید و از وی پذیرفته نشد، به چند صورت نقل شده است: یکی اینکه (اِذا زنی الشیخ و الشیخهُ فَارْجموهُما البتَّةً نکالا مِن الله و الله عزیزٌ حکیم) و یا (انَّ الشیخَ و الشیخة اذا زَنَیا فَارْجُموهما البتَّةً) زر- می گوید:ابی ابن کعب به من گفت: زر سوره احزاب را چند آیه می دانی گفتم: هفتاد وسه آیه، گفت: نه بلکه این سوره مانند بقره یا بیشتر از آن بود. در پاسخ به روایات باید گفت: نسخ تلاوت قسمتی از آیات قرآن و اسقاط آن از قرائت عیناً همان تحریف و تنقیص قرآن می باشد، همانطور که تحریف قرآن مورد قبول نبود، نسخ تلاوت نیز خالی از اشکال نیست زیرا این نقص یا بوسیله خود پیامبر (ص) بوده است و یا به وسیله افرادی که بعداً زعامت مسلیمن را بدست گرفتند اما: نظریه اول: یعنی وقوع نسخ از خود پیامبر (ص) محتاج به دلیل و گواه قطعی است و با این روایات متزلزل نمی توان آن را اثبات نمود. زیرا به عقیده تمام دانشمندان قرآن با خبر واحد قابل نسخ نیست و عده ای از آنان در کتب اصول و کتب دیگر بر این مطلب تصریح نموده اند.بعلاوه نسبت نسخ به پیامبر با مضمون روایات دیگر مخالف است که آنها می گویند اسقاط پاره ای از آیات بعد از پیامبر واقع شده است . اما نظریه دوم یعنی عقیده به نسخ تلاوت به این معنی که بعد از پیامبر بوسیله حاکمان و حکومت های وقت، تلاوت بعضی از آیات قرآن تحریف شده، این همان عقیده به تحریف قرآن است که هر کس به این معنا معتقد باشد در واقع به تحریف قرآن معتقد است، بنابراین اکثر علمای اهل سنت که به نسخ تلاوت معتقدند، بدون توجه مسأله تحریف را هم پذیرفته اند. روی همین اصل می توان گفت که گروه کثیری از علمای اهل سنت به تحریف قرآن معتقد می باشند، زیرا آنها به نسخ تلاوت آیات قرآن معتقد هستند، اعم از اینکه حکم آن آیه ها نیز نسخ شود یا نشود. با این توضیح و بیان روشن شد که بیشتر علمای اهل سنت به واسطه عقیده به نسخ تلاوت، تحریف را نیز پذیرفته اند ولی جای تعجب است که یک عده از علمای اهل سنت چنین نسبت را مردود و علمای خودشان را از این عقیده تبرئه کرده اند. حتی (آلوسی) مرحوم طبرسی را که قول به تحریف را تنها به حشویه نسبت داده است تکذیب می کند و می گوید: هیچ یک از علمای اهل سنت عقیده به تحریف نداشته است. اعجاب انگیزتر اینکه: او عقیده به تحریف را به علما و دانشمندان شیعه نسبت می دهد و می گوید: از ظاهر گفتار علمای شیعه عقیده به تحریف استفاده می شود تا آنجا که طبرسی مجبور شده به مقام دفاع از آنان بیاید، عقیده فاسدشان را پنهان کند. در صورتی که علما و محققین شیعه تحریف قرآن را شدیداً انکار می کنند و عدم تحریف در میان آنان از مسائلی است که مورد اتفاِ و اتحاد علمای شیعه می باشد. حتی خود طبرسی رأی و استدلال سیدمرتضی را که با بهترین و محکومترین دلیل، نظریه تحریف را رد می کند، در کتاب خود مفصلا نقل کرده است. مسأله تحریف از نظر قرآن تحریف به معنای تنقیص و اسقاط قسمتی از آیات اصلا راهی به قرآن ندارد و تحریف بدین معنی از نظر قرآن مردود است و ما بعضی از آن آیات را که اساس و شالوده ی عقیده به تحریف را در هم می ریزد، در اینجا می آوریم: آیه اول: (انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا لَهُ لحافظون) (15/9) ; ماییم که ذکر (قرآن) را فرستادیم و بیقین آن را حفظ خواهیم کرد.) این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوی قرآن ببرند و آن را ملعبه خویش قرار داده و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل بوجود بیاورند. البته قائلین به تحریف برخی ذکر را به رسول مکرم اسلام ترجمه کرده اند و برخی نیز گفته اند مصونیتی که از این آیه استعمال می شود مصونیت ذاتی است،که تأویلات قابل دفاعی نیستند. تحریف از نظر سنت و احادیث روایات ثقلین و تحریف قرآن اولین دلیل بر عدم تحریف قرآن، آیات خود قرآن بود که بخشی از آیات قرآن، بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارند دومین دلیل بر عدم تحریف، روایات و اخبار (ثقلین) است که از رسول خدا نقل شده است. منظور - از اخبار ثقلین گروه - احادیثی است که رسول خدا (ص) در این احادیث (عترت) یعنی اهل بیت و (قرآن) را جانشین خود معرفی فرموده و اینکه ایندو همدوش و غیر قابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض - واجب - است که از آندو پیروی کنند و آنها را از هم جدا نسازند. اینگونه روایات از طریق شیعه و سنی فراوان نقل شده است، با مضمون این احادیث می توان استدلال نمود قائل شدن به تحریف قرآن را مستلزم این است که امت اسلامی نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروی کند- زیرا در صورت تحریف، قسمتی از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، درصورتی که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن که صریح اخبار تفلین است تا روز قیامت باقی و پا برجاست. تحریف در آیات سیاسی قرآن گروهی می گویند که شیخین (دو خلیفه اول) آیات سیاسی قرآن، یعنی آیاتی را که مربوط به موضوع خلافت و زعامت بوده، عمداً به نفع خود تحریف نموده اند. این پندار بی اساس می باشد، زیرا امیرالمؤمنین و همسرش حضرت زهرا(ع) و عده ای از اصحاب آن حضرت در موضوع خلافت با ابوبکر و عمر به مقام معارضه درآمده و با روایاتی که رسول خدا درباره امیرالمؤمنین شنیده بودند بر آنان اتمام حجت نموده و احقاِ حق می کردند. گاهی از مهاجرین و انصار کسانی را که راجع به خلافت و موقعیت حضرت علی (ع) سخنی از رسول خدا شنیده بودند، گواه و شاهد می آوردند، گاهی با حدیث غدیر و امثال آن استدلال و احتجاج می نمودند، گاهی از - روایات استشهاد می نمودند - علامه مجلسی برای احتجاجات و استیضاهای حضرت علی (ع) در موضع خلافت که با دو خلیفه وقت داشته فصل مخصوصی گشوده است. بنابراین اگر قرآن دارای آیه و مطلبی بود که با مسأله خلافت تماس صریح و روشن داشته باشد، در مقام اتمام حجت و استیضاح حق، بیان آن لازمتر و استشهاد نمودن با چنین آیه ای مهمتر از همه استدلالها و دلایلی بود که امیرالمؤمنین علی (ع) در موضع خلافت می آوردند. نبودن چنین استدلالی از روز اول و حتی در دوران خلافت امیرالمؤمنان علی (ع) دلیل قطعی و... واضحی است که چنین آیاتی وجود نداشته و تحریفی واقع نشده است. هویت مصحف علی (ع) و مصحف حضرت فاطمه(س) مصحف امام علی (ع): دانشمندان و محققان علوم قرآنی بر اساس نقل ها و شواهد گوناگون و معتبر معتقدند که برای نخستین بار پس از رحلت پیامبر (ص) قرآن توسط علی (ع) گردآوری شد در این باره ابن ندیم و دیگران روایت می کنند: (چون علی (ع) بعد از وفات پیامبر بی اقبالی مردم را به خود - دید سوگند خورد که عبایش را - از دوش نیفکند تا اینکه قرآن را جمع آوری کند، بنابراین مدت سه روز در خانه نشست تا اینکه قرآن را جمع آوری نمود و این نخستین مصحفی بود که بوسیله او در آن قرآن جمع شده بود) حضرت علی (ع) می فرمود (هیچ آیه ای بر رسول خدا نازل نمی شد مگر اینکه آن را بر من خوانده و املاء می کرد و من آن را به خط خود می نوشتم و آنگاه تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه به آن را به من تعلیم می داد و از خدا می خواست که درک آن را به من بیاموزد و از آن زمان که این دعا را در حقم نمود هیچ آیه ای را از کتاب خدا و هیچ علمی را که بر من املاء نمود فراموش نکردم) این مصحف را ویژگیهای چندی است و مهمتر از همه آنکه بر حسب ترتیب نزول آیات تدوین شده است. شیخ مفید (ره) درباره این مصحف گوید:(مکی را قبل از مدنی و منسوخ را قبل از ناسخ آورده و هر چیز را در جای خود آورده است.) از مجموع روایات درباره مصحف علی (ع) استنباط می شود: 1- برحسب ترتیب نزول تنظیم شده است. 2- قرائت آن حرف به حرف مطابق قرائت پیامبر خداست. 3- منسوخ بر ناسخ مقدم است. 4- مناسبتی که در آن آیه نازل شده و مکان و زمان نزول آیه و اشخاصی که در حق آنان نازل شده ذکر شده است. 5- مشتمل بر برخی توضیحات تفسیری است. 6- محکم و متشابه در آن مشخص شده است. خلاصه سخن آنکه مصحف علی (ع) نسخه ای است از قرآن با ویژگیهای چند که توسط امام علی (ع) گرده آمده و هرگز نباید تصور شود که در آن حرف یا آیه ای و یا کلمه ای بیش از آنچه در قرآن موجود است درج شده باشد به عقیده شیعه این مصحف از مواریث و گنجینه های علوم امامت می باشد که نزد امام معصوم بوده و هیچ کس جز امام بر آن آگاهی ندارد. مصحف فاطمه: بر اساس برخی از روایات شیعه، مصحف فاطمه یکی از کتبی است که جزء مواریث علمی ائمه (ع) می باشد، در این کتاب نه چیزی از قرآن است و نه حلال و حرام خدا در آن آمده است بلکه اخباری درباره حوادث آینده در آن ذکر شده است که: (فاطمه پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز درنگ کرد و در این مدت اندوه شدیدی در فقدان پدر به او دست داد تا اینکه خداوند فرشته ای را نزد او فرستاد که او را تسلیت و دلداری دهد و از حال و جایگاه پدرش باخبر سازد و نیز اخبار فرزندانش پس از او را بازگوید و همه اینها را علی (ع) می نوشت و این است مصحف فاطمه (س) . خلاصه سخن آنکه مصحف فاطمه کتابی است مشتمل بر برخی اخبار غیبی و حوادث آینده و سرنوشت حکومت ها و آنچه بر سر فرزندان حضرت فاطمه (س) خواهد آمد و هیچ ربطی به قرآن و احکام شریعت ندارد و آنچه که سبب شده این توهم غلط پیش آید که این کتاب قرآنی دیگر است اشتراک در لفظ مصحف می باشد چرا که نسخه های موجود قرآن مصحف نامیده شده و کتاب فاطمه (س) هم مصحف نامیده می شود. ولی در این باره لازم است توضیح داده می شود که اطلاِ لفظ بر قرآن هم صرفاً یک نامگذاری از سوی مسلمین است و این یک اصطلاح اسلامی و حقیقت شریعی نیست و در قرآن کریم و یا احادیث نبوی هم هیچگاه از قرآن به مصحف تعبیر نشده است. آیات دالّ بر عدم تحریف قرآن مباحثی که در فصول پیش یادآوری گردید، در واقع مقدمه بحث تحریف بود و اینک بعد از این ،به دلایل عدم تحریف قرآن می‌پردازیم و در این فصل تنها به آیاتی چند از قرآن که به عدم تحریف قرآن دلالت دارند، اکتفا می‌کنیم. به طوری که قبلاً اشاره کردیم، تحریف به معنای تنقیص و اسقاط قسمتی از آیات اصلاً راهی به قرآن ندارد و تحریف بدین معنی از نظر قرآن مردود است و ما بعضی از آن آیات را که اساس و شالوده عقیده به تحریف را در هم می‌ریزد، در این جا می‌آوریم: آیه اول: انّا نحن نزّلنا الذّکر و انا له الحافظون (1) ماییم که ذکر قرآن را فرو فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم نمود. این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوی قرآن ببرند و آن را ملعبه خویش قرار داده و به دلخواه خود در آن‌تغییر و تبدیل به وجود بیاورند. طرفداران نظریه تحریف این آیه را چند نوع تأویل و توجیه کرده‌اند: 1 می‌گویند: منظور از (ذکر) که در این آیه به کار رفته است، خود پیامبر است نه قرآن، زیرا در آیه‌های دیگر کلمه (ذکر) درباره خود پیامبر به کار رفته است آن جا که می‌فرماید: قد انزل اللَّه الیکم ذکراً. رسولاً یتّلوا علیکم آیات اللَّه (2) (در حقیقت)، خداوند چیزی را که مایه تذکر است بر شما نازل کرده، رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت کند. می‌بینیم منظور از ذکر در این آیه شریفه رسول خداست و معنای آن چنین است که ما پیامبر را فرستادیم و او را از شر اشرار محفوظ خواهیم داشت. پاسخ: این تأویل، باطل و نادرست است زیرا کلمه (تنزل) و (انزال) که در آن دو آیه به کار رفته، به معنای نازل نمودن می‌باشد و این کلمه دلالت دارد بر این که منظور از (ذکر) در هر دو آیه قرآن است نه پیامبر و اگر منظور از (ذک)ر پیامبر بود، کلمه (ارسال) و مشابه آن به کار می‌رفت که به معنای فرستاده است نه تنزیل و انزال. اگر فرض کنیم که این گفتار در آیه دوم درست است و منظور از (ذکر) در آن آیه رسول خداست، در آیه اول که مورد بحث است مسلماً این طور نیست و نمی‌توان گفت که منظور از (ذکر) در آیه (حفظ) (حجر/ 9) نیز پیامبر است زیرا سه آیه قبل از آن، این آیه شریفه واقع شده است: و قالوا یا ایها الذی نزل علیه الذکر انک لمجنون. (3) کفار و مشرکین گفتند: ای کسی که ذکر (قرآن) بر او نازل شده، مسلماً تو دیوانه‌ای. در این آیه، خطاب بر پیامبر شده که ذکر بر وی فرود آمده است و منظور از ذکر در این آیه شریفه قرآن است. با در نظر گرفتن این معنا جای تردید باقی نمی‌ماند که منظور از ذکر در سه آیه بعدی نیز قرآن است؛ نه پیامبر. 2 می‌گویند: منظور از حفظ قرآن در این آیه شریفه، مصونیت قرآن از قدح و ایراد و ثابت بودن تعالیم و مفاهیم عالیه آن است، نه مصونیت قرآن از تحریف و اسقاط پاره‌ای از آیات آن. پاسخ: این گفتار از گفتار اول ضعیف‌تر و بطلانش روشن‌تر است زیرا: اگر منظور آنان این باشد که خداوند در این آیه مصونیت قرآن را از انتقاد و ایراد کفار تضمین کرده است، بطلان آن جای شک و تردید نیست ،چون قرآن از انتقاد مصون نمانده است بلکه ایراد و انتقاد کفار نسبت به قرآن بیش از حد شمارش است، پس این آیه حتماً متوجه این جهت نیست. و اگر منظورشان این باشد که چون دارای روش مستقیم و صحیح و تعالیم محکم و اصیل و دارای دلایل قوی و متقن است و بدین جهت سطح قرآن بالاتر از آن است که دست انتقاد و ایراد به ساحت آن لطمه و خدشه‌ای وارد سازد و مقام قرآن برتر از آن است که شک و تردید افراد، کوچک‌ترین اثری در آن بگذارد؛ این مطلبی است درست و صحیح، ولی باید توجه نمود که این نوع مصونیت که به معنای استحکام دلیل و استقامت روش و ثبات حقایق آن می‌باشد؛ از اول با خود قرآن بوده و ذاتی است، نه این که بعد از نازل شدن از سوی خدا به آن متوجه شده است ولی مصونیتی که از این استفاده می‌شود، مصونیت ذاتی نیست، بلکه مصونیتی است که بعد از نازل شدن، خداوند آن را از تحریفات مصون و محفوظ بدارد. بنابراین، مصونیت ذاتی که همان استحکام ذاتی است، هیچ ارتباطی با مفهوم آیه مورد بحث ندارد زیرا: اولاً: خود قرآن با این امتیازات و جهات خاصی که ذاتاً و از اول از آن برخوردار می‌باشد، در برابر انتقادات، مدافع و حافظ خود بوده و پاسخگوی ایرادات خواهد بود و از این لحاظ احتیاج به یک حافظ خارجی ندارد. ثانیاً: این آیه شریفه حفظ قرآن را پس از نازل شدن آن، تصمین می‌کند نه در حالت نزولش، تا منظور از حفظ و مصونیت، استحکام و استقامت دلایل آن باشد. 3 می‌گویند: درست است که این آیه بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارد ولی کدام قرآن؟ چون ممکن است منظور از آن تنها قرآنی باشد که نزد حضرت ولی عصر (ع) است نه همه قرآن‌ها زیرا از ظاهر این آیه کلیت و عمومیت استفاده نمی‌شود. پاسخ: این احتمال از دو احتمال گذشته ضعیف‌تر است زیرا قرآن باید در میان اجتماع و در نزد مردم که به آن نیازمند هستند، محفوظ و مصون از تحریف باشد نه در نزد امام زمان زیرا محفوظ ماندن قرآن در نزد وی به مانند محفوظ بودن آن در لوح محفوظ است یا در پیش یکی از فرشتگان خدا و این گفتاری است بسیار سست و غیر قابل قبول و شباهت زیادی به گفتار کسی دارد که بگوید: من هدیه‌ای به شما فرستادم ولی آن را در نزد خود یا در نزد یکی از دوستانم محفوظ داشته‌ام. شگفت‌انگیزتر این که آنان می‌گویند: منظور آیه مصونیت یک قرآن است، از میان تمام قرآن‌ها،نه همه قرآن‌ها، گویا این افراد خیال می‌کنند که منظور از (ذکر) قرآنی است که در روی کاغذها نوشته شده، خوانده می‌شود و دارای انواع و مصادیق مختلفی می‌باشد، در صورتی که این مطلب واقعیت ندارد، بلکه منظور از (ذکر) کلام خدا و آن قرآن واقعی و آسمانی است که به رسول خدا (ص) فرود آمده است و این قرآن‌های ظاهری، حاکی، بازگو کننده و نشان دهنده آن هستند زیرا قرآن‌های ظاهر و مطبوع، اوراقی است که به تدریج کهنه و فرسوده شده و از بین می‌روند، قابل دوام و بقإ؛ک‌ک س نیستند و همیشگی نمی‌باشند تا مورد توجه و هدف این آیه قرار بگیرند و به وسیله آن مصونیت قرآن بدین معنی برای همیشه تضمین شود بلکه منظور از (ذکر) قرآن واقعی بوده، منظور از حفظ و مصونیت آن نیز، مصون و محفوظ ماندن آن از دستبرد خائنان و بدعت گذاران است، بدین صورت که همیشه در دسترس تمام افراد بشر باشد ولی در عین حال حتی آیه‌ای از آن ساقط نشود. این گفتار به مانند آن است که بگوییم: فلان قصیده محفوظ است و منظور از محفوظ بودن قصیده تغییر نیافتن و از بین نرفتن آن خواهد بود به طوی که هم می‌تواند آن را عیناً به دست آورد. 4 گر چه شبهات و ایرادهای قبلی را که درباره دلالت این آیه بر عدم تحریف نپذیرفتیم و هر یک را پاسخ دادیم ولی شبهه دیگر نیز به استدلال با این آیه متوجه است که با وجود آن شبهه، دلالت این بر عدم تحریف مشکل خواهد بود و آن شبهه این است: اگر طرفداران تحریف قرآن در خود این آیه نیز که جزئی از قرآن است، احتمال تحریف بدهند، استدلال نمودن با این آیه بر عدم تحریف قرآن صحیح و اطمینان آور نخواهد بود، زیرا اثبات عدم تحریف در قرآن با آیه‌ای که در خود آن احتمال تحریف وجود دارد، مستلزم (دور) بوده، اثبات مطلبی است با خود آن که بطلان چنین استدلالی، مسلم و بدیهی است ولی باید توجه داشت که این ایراد بر کسانی متوجه است که عترت طاهره و اهل بیت پیامبر (ص) را از مقام خلافت الهی معزول و بر کنار نموده، بر گفتار و اعمال آنان اعتماد نمی‌کنند، این گونه افراد جواب صحیح و قانع کننده‌ای در برابر این ایراد ندارند اما کسانی که اهل بیت را حجت خدا و همدوش با قرآن و پشتیبان و پشتوانه آن می‌دانند و به گفتار آنان اعتماد و تکیه می‌کنند، از این گونه ایرادات و شبهات محفوظ و مصون هستند زیرا به عقیده آنان استدلال نمودن اهل بیت پیامبر با قرآن موجود و تأیید نمودن آنان همین قران را دلیل و گواه بر حجیت، مدرکیت، عدم تحریف و تغییر آن می‌باشد و اگر فرضاً تحریف هم شده باشد، با امضا و تأیید اهل بیت این تحریف جبران گردیده، باز حجیت و مدرکیت قرآن تثبیت و تحکیم می‌شود. آیه دوم: و انّه لکتاب عزیزه لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید (4) و این قرآن، کتابی است قطعاً شکست‌ناپذیر که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی‌آید، چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است. این آیه شریفه قرآن مجید را از انواع و اقسام باطل، پاک و به دور معرفی می‌کند. زیرا اگر در کلامی نفی متوجه طبیعت و موجودیت چیزی گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفی خواهد کرد و این آیه نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفی کرده است. بنابراین هیچ گونه بطلان که تحریف نیز یکی از مصادیق آن است، نمی‌تواند به ساحت قدس قرآن راه یابد. اشکال: طرفداران تحریف از این دلیل چنین جواب داده‌اند که: هدف آیه بیان مصونیت قرآن از تناقض در احکام و نفی کردن دروغ و بطلان از اخبار آن است و به این گفتار با روایت علی بن ابراهیم قمی استشهاد می‌کنند که وی در تفسیر خود از امام باقر (ع) آورده است که: (قرآن نه به وسیله تورات، انجیل و زبور که پیش از آن بودند باطل می‌شود و نه بعد از آن کتابی خواهد آمد که به وسیله آن باطل شود). و در مجمع البیان نیز از امام صادق (ع) نقل شده است که: (در اخبار قرآن از گذشتگان، باطل و دروغی نیست و به اخبار آن، از آیندگان نیز خلاف و بطلانی راه ندارد). پاسخ: این گفتار در معنای آیه صحیح نیست زیرا این دو روایت که بدان‌ها استشهاد می‌شود بر این امر، دلالت ندارند که منظور از بطلان تنها دروغ در اخبار و یا نسخ به وسیله کتاب‌های قبلی و بعدی باشد بلکه این دو روایت تنها بعضی از مصادیق و اقسام بطلان را که به قرآن راه ندارد، بیان می‌کنند و مخصوصاً اگر روایات دیگری را (5) که بر عمومیت و وسعت معانی قرآن از نظر مفهوم و زمان و مکان دلالت دارند، در نظر بگیریم، حقیقت کاملاً روشن می‌شود که منظور آیه شریفه این است که قرآن در تمام اعصار و قرون از هر نوع بطلان و از تحریف که یکی از روشن‌ترین و بارزترین اقسام و مصادیق بطلان است، به دور و منزه و پاک است. گواه این که: تحریف از مصادیق و اقسام باطل ساختن چیزی است و قرآن آن را از ساحت خودش نفی نموده است، این است که: همین آیه شریفه، قرآن را با عزت و غلبه و پیروزی توصیف نموده است و لازمه و مقتضای غلبه و پیروزی و عزت هر چیز، به این است که از تغییر و ضایع شدن و از دست دادن حقیقت هویت خویش مصون و محفوظ باشد ولی اگر بگوییم که منظور از بطلان در آیه کریمه فقط تناقض و کذب است، این معنی با عزت و پیروزی که قرآن با آن توصیف شده است، تناسبی ندارد و نمی‌تواند معنای صحیح و زنده‌ای برای این آیه باشد. 2 تحریف از نظر سنت و احادیث روایات ثقلین و تحریف قرآن اولین دلیل بر عدم تحریف قرآن، آیات خود قرآن بود که بخشی از آیات قرآن بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارند و ما دو نمونه از این آیات را در فصل پیش آوردیم و به توضیح آنها پرداختیم. دومین دلیل بر عدم تحریف، روایات و اخبار (ثقلین) است که از رسول خدا نقل شده است. منظور از اخبار (ثقلین) گروه احادیثی است که رسول خدا (ص) در این احادیث (عترت) یعنی اهل بیت و (قرآن) را جانشین خود معرفی فرموده و این که این دو همدوش و غیر قابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروی کنند و آنها را از هم جدا نسازند. این گونه روایات از طریق شیعه و سنی فراوان نقل شده است. (6) با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق می‌توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود: شکل اول استدلال: قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامی نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروی کند زیرا در صورت تحریف، قسمتی از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتی که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن که صریح اخبار ثقلین است تا روز قیامت باقی و پا برجاست. از این جا کشف می‌کنیم و بر ما یقین حاصل می‌شود که قول به تحریف باطل و قابل اعتبار نمی‌باشد. توضیح این که: روایات (ثقلین) بر اقتران و همدوش بودن عترت و کتاب و بر بقای آن دو، تا روز رستاخیز دلالت می‌کند. بنابراین باید، هم شخصی از افراد عترت تا روز قیامت پیوسته در میان مردم باشد و هم قرآن، تا هر دو برای همیشه و تا رستاخیر، قرین و همدوش و پشتوانه یکدیگر، هادی و راهنمای امت باشند تا در روز قیامت به پیشگاه پیامبر وارد شوند. آری، باید آن دو در جامعه با هم وجود داشته باشند تا همان طور که رسول خدا در این احادیث اشاره فرموده است، تبعیت از آنها موجب هدایت و سعادت امت اسلامی شده، مسلمانان را از ضلالت و گمراهی، تاریکی و بدبختی مصون و محفوظ بدارد. این نیز روشن است که تمسک به عترت و تبعیت از آنان با دوست داشتن آنان و پیروی نمودن از راه، روش و دستوراتشان خواهد بود. و این گونه تبعیت و پیروی نیز موقوف و وابسته به درک حضور و دیدن خود امام و به سخن گفتن با وی نمی‌باشد زیرا درک کردن خود امام برای همه افراد در زمان حضور خود امام هم ممکن نبود تا چه رسد به دوران غیبت وی. آن چه که می‌گویند: در زمان غیبت نیز باید لااقل عده مخصوص و معینی به حضور امام راه یافته و با وی ارتباط داشته باشند. گفتاری است بی‌اساس و ادعایی است بدون دلیل زیرا پیروی نمودن از گفتار و روش امام یک نوع ارتباطی است که این ارتباط همیشه در میان شیعه‌ها با امام‌شان برقرار می‌باشد، یعنی شیعیان در زمان غیبت نیز با امام‌شان مربوط بوده، او را دوست داشته، پیرو اوامر و دستورات وی می‌باشند که از جمله دستورات اوست. مراجعه کردن به راویان احادیث و ناقلان اخبار اهل بیت و متخصصین آن که شیعه همیشه در حوادث و پیشامدهای جدید به آنان مراجعه می‌کنند و نظر پیشوایانشان را درباره این رویدادها از آنان سؤال نموده و فرا می‌گیرند. اما مسئله تمسک به قرآن چون بدون دسترسی به قرآن واقعی امکان‌پذیر نیست. این است که باید قرآن همیشه در میان مسلمانان موجود بوده، در دسترس آنان باشد تا بتوانند بر آن تمسک نموده، از آن پیروی کنند و از ضلالت و گمراهی نجات یابند. از این گفتار و بیان چنین بر می‌آید؛ آن چه که می‌گویند: قرآن آسمانی و واقعی در نزد امام زمان (ع) موجود و محفوظ می‌باشد، مطلبی است نادرست. زیرا وجود واقعی قرآن در آسمان‌ها و یا در نزد امام غایب تمسک نمودن به قرآن را برای مسلمانان میسور نمی‌کند بلکه باید قرآن در دسترس مردم باشد، مراجعه نمودن مردم به آن برای همیشه و برای همه ممکن و میسور باشد. این بود خلاصه استدلال بر عدم تحریف قرآن با حدیث ثقلین از طریق اول. اشکال: در رد این استدلال می‌گویند که اخبار (ثقلین) گرچه بر عدم تحریف قرآن دلالت می‌کنند ولی این دلالت اختصاص به آیات احکام و فقهی قرآن دارد نه همه آیات قرآن زیرا آیات فقهی قرآن است که مسلمانان باید به آنها تمسک کنند و اما سایر آیات قرآن که تمسک به آنها لزومی ندارد، احادیث ثقلین به این سلسله آیات ارتباطی ندارد و تحریف را از این قبیل آیات نفی نمی‌کند. پاسخ: به نظر ما این گفتار پایه محکم و اساسی ندارد زیرا خداوند تمام آیات قرآن را برای هدایت و راهنمایی بشر فرستاده است و همه آیات قرآن، انسان را به سوی سعادت جاودانی و کمال انسانی رهبری می‌کند و در این هدف و جهت‌گیری فرقی در میان آیات قرآن وجود ندارد چنان که در بیان فضیلت قرآن گفتیم که آیات قرآن گرچه در مواردی که به ظاهر صورت داستان و قصه دارند ولی باطن آنها موعظه راهنمایی، عبرت و وسیله هدایت است یا حکمی از احکام خدا را در بر دارد، بنابراین، همه آیات قرآن مورد استناد و تمسک مسلمین است و نه فقط آیات فقهی قرآن. علاوه بر این، کسانی که قائل به تحریفند، اکثر آنان تحریف را تنها در آیات مربوط به بحث ولایت و مشابه آن می‌دانند، در صورتی که آیات ولایت نیز لازم التمسک و لازم التبعیة است و آیات لازم التمسک هم طبق اخبار (ثقلین) به هیچ وجه قابل تحریف نبوده، همان طور که توضیح داده شد، از تحریف و تغییر مصون و محفوظ می‌باشد. شکل دوم استدلال: شکل و راه دوم در استدلال با اخبار (ثقلین) بر عدم تحریف قرآن، این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و از اعتبار و مدرکیت است و کسانی که به تحریف قائل هستند، در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به ائمه هدی مراجعه نموده، در صورت تأیید و امضای آنان از قرآن فعلی تبعیت کنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحریف، حجیت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضای اهل بیت خواهد بود ولی از اخبار متواتر (ثقلین) چنین بر می‌آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکی از دو مرجع اصیل اسلامی است؛ یکی قرآن و دیگری اهل بیت که از این دو مدرک باید مستقلاً پیروی شود و از آن روایت چنین استفاده می‌شود که قرآن (ثقل اکبر) و بزرگ‌ترین حجت است و اهل بیت نیز (ثقل اصغر). بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیّت استقلالی بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل بیت، یعنی (ثقل اصغر) متوقف سازیم؟! و اما این که گفتیم: در صورت وقوع تحریف، قرآن از حجیت می‌افتد به این دلیل است که در اثر تحریف و تغییر، ممکن است بعضی از قراین و شواهد لفظی که در آیات قرآن به کار رفته و بیانگر معنای اصلی آیات بوده است، ساقط شود و در نتیجه معنای واقعی آیات که از قرائن و شواهد ساقط شده، استفاده می‌شد، مجهول و ناشناخته بماند و معنای ظاهری آیات که بر خلاف معنای واقعی آن است به جای آن بنشیند. اشکال: اگر کسی چنین اشکال کند که در این گونه موارد (اصالت عدم قرینه) جاری می‌شود که بر خلافت معنای ظاهری آیه، اصلاً قرینه‌ای نبوده است تا ساقط شود و معنای واقعی آن را تغییر دهد زیرا در صورت شک در وجود قرینه کلامی، عقلاً به ظاهر کلام تمسک می‌جویند و بنا را بر عدم وجود قرینه می‌گذارند. پاسخ: در پاسخ این اشکال می‌گوییم: مدرک و مبنای (اصالت عدم قرینه) روش عقلا است که عقلا و خردمندان، ظاهر هر سخن و کلام را می‌گیرند و به احتمال وجود قرینه برخلاف معنای ظاهری آن، اعتنا نمی‌کنند. این روش عقلایی چنان که در علم اصول ثابت شده است، در دو مورد به کار می‌رود: یکی این که این شاهد و قرینه‌ای که احتمال وجودش بود، منفصل و جدا از کلام بوده و یک قرینه و شاهد مستقل و خارج از کلام باشد. دوم این که احتمال داده شود، قرینه‌ای در خود کلام بوده متصل و داخلی که گوینده در گفتن آن غفلت نموده یا شنونده در شنیدن آن اشتباه کرده، در نتیجه از کلام افتاده است. در این دو صورت است که (اصل عدم قرینه) جاری شده و معنای ظاهری هر سخن گرفته می‌شود ولی اگر احتمال داده شود که در سخن و کلامی قرینه و شاهد متصل و داخلی برخلاف معنای ظاهری آن بوده است که به علت تغییر و تحریف افتاده و ساقط شده است، در این صورت عقلا و خردمندان اصالت (عدم قرینه) جاری نمی‌کنند و در پیروی از معنای آن، توقف می‌نمایند. مثلاً: اگر از طرف یک فرد (واجب الطاعه) نامه به دست کسی برسد و در آن نامه به او دستور داده شود که خانه‌ای برای وی خریداری شود ولی قسمتی از نامه از بین رفته باشد و آن کسی که مأموریت خرید خانه را دریافت نموده است، احتمال دهد که در آن نامه برای خانه مورد نظر شرایط و خصوصیاتی از قبیل بزرگ و کوچک بودن و از نظر قیمت آن بیان شده بود که از بین رفته است. در این مورد وی از نظر عقلا نمی‌تواند به (قاعده اصالت عدم قرینه) تکیه و اعتماد نموده و از بقیه نامه و از کلیت و عمومیت جمله (خانه‌ای خریداری کنید)، تبعیت و پیروی نماید و به عنوان‌اجرای دستور نویسنده، به خرید هر خانه‌ای که خودش صلاح بداند، اقدام کند. خردمندان چنین فردی را که بر چنین نامه‌ای اعتماد کند مجری فرمان و دستور نمی‌دانند. دفع توهم: شاید از این بیان، ذهن خواننده به یک نکته دیگر منتقل شود و با این گفتار و بیان که درباره (اصل عدم قرینه) آورده شد، اساس فقه و استنباط احکام شرعیه به هم بریزد و راه استدلال در احکام دینی بسته می‌شود زیرا مهم‌ترین ادله احکام عبارت است از اخبار و روایاتی که از ائمه معصومین نقل گردیده است و احتمال دارد، هر یک از روایات و کلمات دارای قرینه متصله بوده که قرینه از بین رفته و برای ما نقل شده است و بنابر آن بیان نمی‌توان به این اخبار اعتماد نمود و آنها را مدرک برای استنباط احکام قرار داد. پاسخ توهم این که: اگر خواننده عزیز بیشتر تأمل کند، این ایراد در ذهنش خطور نمی‌کند زیرا در موضوع اخبار و نقل روایات بر ظاهر گفتار راوی تکیه می‌شود که اگر قرینه‌ای وجود داشت، حتماً روای نیز آن را نقل می‌نمود و حالا که روای چنین قرینه‌ای را نقل ننموده، قطعاً وجود نداشته است و اما این که احتمالاً راوی در نقل آن قرینه غفلت و یا اشتباه روای جریان پیدا کرده، بدین گونه این احتمال نیز برطرف می‌شود. نتیجه عقیده به تحریف: از همه آن چه گفته شد، چنین به دست می‌آید که نتیجه عقیده به تحریف این است که قرآن از حجیت و مدرکیت ساقط شود و در این صورت به معنای ظاهری آن استناد و تمسک نمودن، صحیح نمی‌باشد. در عدم حجیت قرآن عقیده به تحریف مستقیماً و به تنهایی کفایت می‌کند و هیچ گونه احتیاجی نیست که برای اثبات آن (علم اجمالی) را پیش بکشیم و بگوییم: در اثر تحریف (علم اجمالی) (7) به اختلاف و بر هم خوردن ظواهر پاره‌ای از آیات برای ما حاصل می‌شود و وجود این علم اجمالی است که قرآن را از حجیت ساقط می‌کند زیرا اگر برای اثبات عدم حجیت ظواهر قرآن در صورت تحریف از راه علم اجمالی وارد شویم، در جواب خواهند گفت که: اولاً: وقوع تحریف در قرآن سبب علم اجمالی به اختلاف و بر هم خوردن ظواهر آیات نمی‌شود. ثانیاً: این علم اجمالی بی‌اثر بوده، تکلیف‌آور نمی‌باشد که مانع از استدلال و تمسک به ظواهر آیات قرآن گردد زیرا علم اجمالی در صورتی مؤثر و تکلیف‌آور خواهد بود که تمام اطراف علم اجمالی مورد ابتلا و عمل باشد و اگر یک طرف آن مورد ابتلا نباشد، منجز و تکلیف آور نخواهد بود و در این جا (علم اجمالی) به برهم خوردن ظواهر آیات قرآن در میان آیات احکام و غیر آیات احکام دور می‌زند و چون آیات غیر احکام مورد عمل و ابتلا نمی‌باشند، این است که این علم
عنوان سوال:

منظور از تحریف چیست؟ شیعه و اهل سنت در مورد تحریف قرآن چه عقیده ای دارند؟


پاسخ:

شبهه تحریف قرآن
معانی و اقسام تحریف
لغت (تحریف) به چند معنی استعمال می شود که نسبت به بعضی از معانیش در قرآن واقع شده، نسبت به بعضی معنای دیگرش راهی به قرآن ندارد و نسبت به بعضی معانی دیگرش راه یافتن آن به قرآن مورد اختلاف است اینکه به تفضیل آن می پردازیم.
1- تحریف در معنا:
اگر چیزی یا کلمه ای را از مورد خود تغییر داده شود و در غیر مورد و معنای واقعی اش استعمال شود، این عمل را نوعی تحریف می نامند.چنانچه تحریف در آیه شریفه ذیل به همین معنا آمده است .
(من الذین هادوا یحرفون الکلم عَنْ مواضعه. 4/46)
گروهی از یهودیان گفتار خدا را از معانی حقیقی آن به معنای و موارد دیگر تغییر داده و تحریف می کنند.
تحریف به این معنا بدون تردید و اختلاف در تفسیر قرآن مجید واقع شده است، زیرا تفسیر کردن آیات قرآن به معنایی که هدف و مقصود قرآن نیست، بسیار دیده شده است و بیشتر بدعت گزاران و صاحبان عقاید فاسد و مذاهب باطل، در قرآن مجید به چنین تفسیر و تحریفی مرتکب شده اند و آیات آن را بر طبق نظریات و تمایلات نفسانی خود تأویل نموده و با افکار و عقایدشان تطبیق داده اند، در صورتی که پیشوایان مذهبی و ائمه هدی (ع) از چنین تفسیر و تحریفی شدیداً منع نموده، مرتکب آن را سخت مورد ملامت و نکوهشی قرار داده اند چنانچه در کتاب کافی آمده است که امام باقر(ع) طی نامه ای به (سعدخیر) چنین نگاشت: (آنان قرآن را پشت سرانداخته اند و حروف و الفاظ آن را حفظ نموده، معانی و قوانینش را تحریف می کنند. قرآن را می خوانند ولی حقوِ و حدود آن را - رعایت نمی کنند. کوته نظران از قرآن به خواندن ظاهر آن مسرور و خوشحال ولی دانشمندان از اینکه حقوِ و احکام قرآن رعایت نمی شود بسیار غمگین و محزونند.)
و نیز محدث مشهور مرحوم ملا محسن فیض در (وافی) و (علم الیقین) و مجاهد بزرگ و قهرمان علم و دانش شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر خود (آلاء الرحمن).
عده ای از علما نیز عقیده عدم تحریف را به اکثر دانشمندان بزرگ نسبت داده اند، مانند شیخ بزرگوار، شیخ مفید و جامع علوم مختلف مرحوم شیخ بهایی و محقق دانشمند قاضی نورالله شوشتری.
خلاصه اینکه: هر نظریه مشهور در میان دانشمندان و محققین شیعه همان نظریه عدم تحریف است بلکه این نظریه مورد اتفاِ میان آنان می باشد تنها افراد معدودی از محدثین شیعه و عده ای از علمای اهل سنت نظریه وقوع تحریف را پذیرفته اند.
رافعی در این باره می گوید: عده ای از علما (کلام) که رأی و ابتکاری از خود نداشته و بجز ظن و حدسی دانشی نیندوخته اند و بجز راه جدال و لجاجت روشی در پیش نگرفته اند، قائل به تحریف می باشند و باطرح مطالب واهی از پیش خودشان در جمع آوری و تدوین قرآن، به حذف شدن بخشی از آیات قرآن تفوه می کنند.
مرحوم طبرسی در (مجمع البیان) قول به تحریف را به (حشویه) و افراد بی اطلاع و ظاهر بین اهل سنت نسبت داده است. امام خمینی(ره): (هرآنکه در این مسأله اندیشه کند که مسلمین در گردآوری قرآن و حفظ و ضبط آن از جهت قرائت و کتابت چه اتهامی ورزیده اند، بر نادرستی پندار خیالی تحریف قرآن علم خواهد یافت.
اخباری که در این زمینه وسیله و دستاویز قائلان به تحریف واقع شده یا ضعیف بوده و صلاحیت استدلال را ندارد یا دروغین و نشانه های جعل بر آن هویدا است و یا غریب و اعجاب آور می باشند و صحیح این اخبار ناظر این مسأله تأویل و تفسیر است یعنی تفسیر و تأویل قرآن تحریف راه یافته است نه در لفظ و عبارات آن...)ابوالفتح محمدبن عبدالکریم شهرستانی می نویسد: (جعفربن محمدصادِ صاحب دانش سرشار و ادب کامل در حکمت و زهد در دنیا و ورع تام از شهوات بود.او مدتی را در مدینه اقامت نمود و شیعیان منسوب به خود را بهره مند ساخته و بر دوستداران خود رازهای علوم را افاضه می نمود...).
2- تحریف در حروف و حرکات
اگر حروف و یا حرکات بعضی از کلمه های قرآن تغییر داده شود بطوری که معنای آن هیچگونه تغییر نکند،این عمل نیز یک نوع تحریف محسوب می شود.
اینگونه تحریف نیز مانند تحریف به معنای اول در قرآن واقع شده است ،زیرا در بحث قرائت ثابت که قرائت های دهگانه بطور متواتر ثابت نشده است و برگشت این مطلب بر این است که قرآن تنها با یکی از قرائت های دهگانه مطابقت دارد و بقیه قرائت هابر زیادت و نقصانی نمی توانند باشند.
3 تحریف در کلمات قرآن
اگر کلمه و یا کلماتی از قرآن برداشته شود و یا بر قرآن افزوده شود بطوری که حقیقت قرآن تغییر نیابد و همانگونه که فرود آمده است، محفوظ بماند، این عمل را نیز (تحریف) می نامند.
تحریف بدین معنی نیز در صدر اسلام بدون تردید به قرآن راه یافته است زیرا:
اولا: به گواه تاریخ، عثمان در دوران خلافتش یک قسمت از قرآنهای موجود را سوزاند و به استاندارانش در شهرهای اسلامی هم دستور داد، تمام قرآنها را بجز آنچه خودش جمع آوری کرده نموده است، بسوزانند، این مطلب می رساند که قرآنهای سوزانده شده با قرآن که خود عثمان جمع آوری نموده بود، اختلاف و مغایرت داشته است وگرنه علتی برای سوزاندن و از بین بردن آنها نبود.
ثانیاً: عده ای از علما و دانشمندان موارد اختلاف آن و قرآنها را معین نموده اند، از جمله (ابوداوود سبحتانی) - صاحب سنن معروف - در این موضوع کتابی نوشته شده، که آن را کتاب (المصاحف) نامیده است.
از این گفتار دو مطلب استفاده می شد: یکی اینکه قرآنهای دوران عثمان با هم متفاوت بوده اند و تحریف به معنای زیادت و نقصان کلمه و کلمات به آنها راه یافته است و تنها یکی از آنها مطابق با واقع و از هر گونه زیادت و نقصان محفوظ بوده است و بعقیده ما قرآنی که عثمان جمع آوری نموده، همان قرآن متداول و معمول در میان مسلمانان صدراسلام می باشد که از هر جهت مطابق با واقع بوده، از خود رسول اکرم (ص) گرفته شده است.
دوم اینکه: به عقیده ما و به عقیده تمام کسانی که تنها قرآن موجود را قطعی و متواتر می دانند، تحریف به معنای زیادت یا نقصان کلمه در بعضی از قرآنهای صدراسلام راه داشته است ولی در عصر عثمان که قرآنهای تحریف یافته سوزانده شده، قهراً تحریف به آن معنی نیز از میان رفت و تنها قرآنی که از زیادت و نقصان خالی و محفوظ بود، در دست مسلمانان باقی ماند.
ولی تمام کسانی که تمام قرآنهای صدراسلام را قطعی و متواتر می دانند، مجبورند که در قرآن موجود نیز تحریف را بپذیرند و کم یا زیاد بودن بعضی از کلمات آن را قبول نمایند، زیرا این گروه مانند طبری و بعضی از مفسرین دیگر می گویند که قرآن به هفت گونه نازل شده است و تا دوران عثمان نیز به همان هفت گونه خوانده می شد ولی عثمان همه آن قرآنها را از بین برد و تنها قرآن خود را که با یکی از آن لغات و گونه های هفت گانه نگارش یافته بود، باقی گذاشت و از آن زمان به بعد روشها و لغتهای ششگانه دیگر که در واقع همه آنها نیز از قرآن بوده است از بین رفت.
4- تحریف در آیات
اگر آیه و یا سوره ای از قرآن، کم و یا بر آن اضافه شود ولی این زیادت و نقصان تغییری در حقیقت قرآن و کتاب خدا بودن آن بوجود نیاورد و رسول خدا (ص) نیز آن سوره و یا آیه را بطور مسلم در قرآن خوانده باشد این عمل با آن شرایط و خصوصیات یکی از معناهای تحریف می باشد و تحریف به این معنا قطعاً در قرآن واقع شده است.
مثلا (بسم الله...) از جمله آیاتی است که پیامبر اسلام به اتفاِ مسلمانان، پیش از هر سوره بجز سوره (توبه) آن را قرائت می نمود ولی با اینحال از قرآن بودن آن مورد اختلاف است. زیرا عده ای از علمای اهل سنت (بسم الله...) را جزء قرآن نمی دانند ولی عده ای دیگر از آنان (بسم الله...) را جزئی از قرآن می دانند.
البته این اختلاف نظر در میان علمای اهل سنت است، اما علما و دانشمندان شیعه متفقاً و بدون اختلاف می گویند (بسم الله...) به استثنای سوره توبه جزء تمام سوره های قرآن می باشد، چنانچه در تفسیر سوره حمد این اختلافات وجود دارد.
5- تحریف با زیاد کردن:
اگر زیادتی در قرآن به وجود آید به طوری که حقیقت، ماهیت و... واقعیت قرآن را تغییردهد. وگفته شود که قسمتی از قرآن موجود در کلام خدا نیست، اینگونه تغییر و زیادت نیز (تحریف) نامیده می شود و تحریف بدین معنا اصلا راهی به قرآن نیافته است و بطلان آن در میان تمام مسلمانان مسلم و از ضروریات و بدیهیات می باشد.
6- تحریف با کم نمودن
یکی دیگر از معانی (تحریف) تنقیض و کم نمودن است، بدین معنی که بگوئیم: قرآن موجود بر تمام آنچه که از آسمان نازل شده است مشتمل نیست و قسمتی از آن در موقع تدوین و یا در دورانهای بعدی از بین رفته است .
راه یافتن اینگونه تحریف به قرآن مجید مورد اختلاف است، عده معدودی از علما آن را پذیرفته اند و اکثر علما آن را مردود می دانند .
معروف و مشهور در میان مسلمانان این است که تحریف به معنای اخیر یعنی تحریف به معنای کم شدن قسمتی از آیات قرآن هرگز رخ نداده است و قرآنی که در دست مسلمین است عیناً همان قرآن است که بر پیامبر (ص) نازل شده است .
عده زیادی از علما و دانشمندان بر این واقعیت تصریح نکرده اند، مانند پیشوای محدثین شیخ صدوِ (ره) که علوم تحریف را جز عقاید امامیه می داند و مانند شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی که در اول تفسیر خود (تبیان) به صراحت بر این مطلب تأکید می کند و این نظریه را از استاد خود سید مرتضی علم الهدی نیز نقل می کند و آنگاه دلیل او را که در این مورد بهترین و محکمترین دلایل می باشد، بازگو می کند.
باز از کسانی که تحریف به معنای تنقیص را در قرآن نمی پذیرد و مفسر معروف طبرسی است که در مقدمه تفسیر خود (مجمع البیان) به رد آن صراحت دارد.باز از منکرین تحریف، شیخ الفقها (شیخ جعفر) است که در - (کشف الغطا) بر عدم تحریف قرآن ادعای اجمالی می نماید و از آنهاست علامه بزرگ (شهستانی) که در کتاب خود (عروة الوثقی) قول به عدم تحریف را به اکثریت قاطع مجتهدین نسبت می دهد.
جمال الدین یوسف بن مطهر حلی (725 ه) می نویسد: (درست آن است که هیچ تغییر و تأخیر و تقدیمی در قرآن راه نیافته و نه بر آن افزوده شده و نه چیزی از آن کاسته شده است و به خدا پناه می بریم از اینکه چنین عقیده ای داشته باشیم چرا که موجب می شد - در معجزه پیامبر که به تواتر نقل شده خدشه راه یابد).
نسخ تلاوت در قرآن
اکثر علمای اهل سنت معتقدند که بخشی از آیات، در قرآن ضبط نشده و از قرائت ساقط شده است و اینگونه آیات را نسخ شده می نامند. بنابراین، تلاوت قسمتی از آیات قرآن نسخ شده است. و اینان روایاتی را که دلالت می کند:(در عصر پیامبر قرآن دیگری بود)، به همان گفتار و پندارشان شاهد و گواه می گیرند، این است که در اینجا قسمتی از این روایات را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم، زیرا پذیرفتن این روایات که دلالت بر نسخ تلاوت می کنند، مستلزم پذیرفتن مسأله تحریف است.
1- از ابن عباس نقل شده است که عمر در بالای منبر گفت: خداوند، محمد (ص) را به حق فرستاد و بر وی کتاب نازل نمود و از آیاتی که خداوند نازل نمود، آیه رجم است که ما آن را خواندیم و فهمیدیم و بر طبق همان آیه بود که رسول خدا زناکننده را سنگسار نمود و بعد از وی ما نیز روش را پیش کشیدیم ولی می ترسیم که دورانی بر این امت بگذرد که گوینده ای بگوید:به خدا سوگند، آیه رجم را در قرآن پیدا نمی کنم و بوسیله ترک نمودن حکمی که خدا فرستاده است،به ضلالت بیفتند. عمر آنگاه گفت: آری، حکم رجم در کتاب خدا برای هر مرد و زنی که با داشتن همسر زنا کند، ثابت است و از آیاتی که ما در قرآن می خواندیم این آیه بود:(لاتَرْغَبُوا عَنْ آبائکم فَانَّهُ کُفْرهابِکُم ان تَرْغبوا عن آبائکم) یا بدین صورت بود که (انَّ کفراً بکم انْ ترغبوا عن آبائکم).
سیوطی می گوید: ابن اشته در کتاب (المصاحفه) از لیث ابن سعد چنین آورده است: اول کسی که قرآن را جمع آوری نمود، ابوبکر بود و زید برای وی نوشت: عمر نیز آیه رجم را آورد تا در قرآن ضبط شود ولی چون تنها بود، شاهد و گواهی بر آید بودن آن نداشت، زیرا نپذیرفت و ضبطش نکرد.
آیهکه از عمر وارد گردید و از وی پذیرفته نشد، به چند صورت نقل شده است: یکی اینکه (اِذا زنی الشیخ و الشیخهُ فَارْجموهُما البتَّةً نکالا مِن الله و الله عزیزٌ حکیم) و یا (انَّ الشیخَ و الشیخة اذا زَنَیا فَارْجُموهما البتَّةً) زر- می گوید:ابی ابن کعب به من گفت: زر سوره احزاب را چند آیه می دانی گفتم: هفتاد وسه آیه، گفت: نه بلکه این سوره مانند بقره یا بیشتر از آن بود.
در پاسخ به روایات باید گفت: نسخ تلاوت قسمتی از آیات قرآن و اسقاط آن از قرائت عیناً همان تحریف و تنقیص قرآن می باشد، همانطور که تحریف قرآن مورد قبول نبود، نسخ تلاوت نیز خالی از اشکال نیست زیرا این نقص یا بوسیله خود پیامبر (ص) بوده است و یا به وسیله افرادی که بعداً زعامت مسلیمن را بدست گرفتند اما:
نظریه اول: یعنی وقوع نسخ از خود پیامبر (ص) محتاج به دلیل و گواه قطعی است و با این روایات متزلزل نمی توان آن را اثبات نمود. زیرا به عقیده تمام دانشمندان قرآن با خبر واحد قابل نسخ نیست و عده ای از آنان در کتب اصول و کتب دیگر بر این مطلب تصریح نموده اند.بعلاوه نسبت نسخ به پیامبر با مضمون روایات دیگر مخالف است که آنها می گویند اسقاط پاره ای از آیات بعد از پیامبر واقع شده است .
اما نظریه دوم یعنی عقیده به نسخ تلاوت به این معنی که بعد از پیامبر بوسیله حاکمان و حکومت های وقت، تلاوت بعضی از آیات قرآن تحریف شده، این همان عقیده به تحریف قرآن است که هر کس به این معنا معتقد باشد در واقع به تحریف قرآن معتقد است، بنابراین اکثر علمای اهل سنت که به نسخ تلاوت معتقدند، بدون توجه مسأله تحریف را هم پذیرفته اند. روی همین اصل می توان گفت که گروه کثیری از علمای اهل سنت به تحریف قرآن معتقد می باشند، زیرا آنها به نسخ تلاوت آیات قرآن معتقد هستند، اعم از اینکه حکم آن آیه ها نیز نسخ شود یا نشود.
با این توضیح و بیان روشن شد که بیشتر علمای اهل سنت به واسطه عقیده به نسخ تلاوت، تحریف را نیز پذیرفته اند ولی جای تعجب است که یک عده از علمای اهل سنت چنین نسبت را مردود و علمای خودشان را از این عقیده تبرئه کرده اند. حتی (آلوسی) مرحوم طبرسی را که قول به تحریف را تنها به حشویه نسبت داده است تکذیب می کند و می گوید: هیچ یک از علمای اهل سنت عقیده به تحریف نداشته است.
اعجاب انگیزتر اینکه: او عقیده به تحریف را به علما و دانشمندان شیعه نسبت می دهد و می گوید: از ظاهر گفتار علمای شیعه عقیده به تحریف استفاده می شود تا آنجا که طبرسی مجبور شده به مقام دفاع از آنان بیاید، عقیده فاسدشان را پنهان کند.
در صورتی که علما و محققین شیعه تحریف قرآن را شدیداً انکار می کنند و عدم تحریف در میان آنان از مسائلی است که مورد اتفاِ و اتحاد علمای شیعه می باشد. حتی خود طبرسی رأی و استدلال سیدمرتضی را که با بهترین و محکومترین دلیل، نظریه تحریف را رد می کند، در کتاب خود مفصلا نقل کرده است.
مسأله تحریف از نظر قرآن
تحریف به معنای تنقیص و اسقاط قسمتی از آیات اصلا راهی به قرآن ندارد و تحریف بدین معنی از نظر قرآن مردود است و ما بعضی از آن آیات را که اساس و شالوده ی عقیده به تحریف را در هم می ریزد، در اینجا می آوریم: آیه اول: (انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا لَهُ لحافظون) (15/9) ; ماییم که ذکر (قرآن) را فرستادیم و بیقین آن را حفظ خواهیم کرد.)
این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوی قرآن ببرند و آن را ملعبه خویش قرار داده و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل بوجود بیاورند.
البته قائلین به تحریف برخی ذکر را به رسول مکرم اسلام ترجمه کرده اند و برخی نیز گفته اند مصونیتی که از این آیه استعمال می شود مصونیت ذاتی است،که تأویلات قابل دفاعی نیستند.
تحریف از نظر سنت و احادیث
روایات ثقلین و تحریف قرآن
اولین دلیل بر عدم تحریف قرآن، آیات خود قرآن بود که بخشی از آیات قرآن، بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارند دومین دلیل بر عدم تحریف، روایات و اخبار (ثقلین) است که از رسول خدا نقل شده است. منظور - از اخبار ثقلین گروه - احادیثی است که رسول خدا (ص) در این احادیث (عترت) یعنی اهل بیت و (قرآن) را جانشین خود معرفی فرموده و اینکه ایندو همدوش و غیر قابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض - واجب - است که از آندو پیروی کنند و آنها را از هم جدا نسازند.
اینگونه روایات از طریق شیعه و سنی فراوان نقل شده است، با مضمون این احادیث می توان استدلال نمود قائل شدن به تحریف قرآن را مستلزم این است که امت اسلامی نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروی کند- زیرا در صورت تحریف، قسمتی از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، درصورتی که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن که صریح اخبار تفلین است تا روز قیامت باقی و پا برجاست.
تحریف در آیات سیاسی قرآن
گروهی می گویند که شیخین (دو خلیفه اول) آیات سیاسی قرآن، یعنی آیاتی را که مربوط به موضوع خلافت و زعامت بوده، عمداً به نفع خود تحریف نموده اند.
این پندار بی اساس می باشد، زیرا امیرالمؤمنین و همسرش حضرت زهرا(ع) و عده ای از اصحاب آن حضرت در موضوع خلافت با ابوبکر و عمر به مقام معارضه درآمده و با روایاتی که رسول خدا درباره امیرالمؤمنین شنیده بودند بر آنان اتمام حجت نموده و احقاِ حق می کردند. گاهی از مهاجرین و انصار کسانی را که راجع به خلافت و موقعیت حضرت علی (ع) سخنی از رسول خدا شنیده بودند، گواه و شاهد می آوردند، گاهی با حدیث غدیر و امثال آن استدلال و احتجاج می نمودند، گاهی از - روایات استشهاد می نمودند - علامه مجلسی برای احتجاجات و استیضاهای حضرت علی (ع) در موضع خلافت که با دو خلیفه وقت داشته فصل مخصوصی گشوده است.
بنابراین اگر قرآن دارای آیه و مطلبی بود که با مسأله خلافت تماس صریح و روشن داشته باشد، در مقام اتمام حجت و استیضاح حق، بیان آن لازمتر و استشهاد نمودن با چنین آیه ای مهمتر از همه استدلالها و دلایلی بود که امیرالمؤمنین علی (ع) در موضع خلافت می آوردند. نبودن چنین استدلالی از روز اول و حتی در دوران خلافت امیرالمؤمنان علی (ع) دلیل قطعی و... واضحی است که چنین آیاتی وجود نداشته و تحریفی واقع نشده است.
هویت مصحف علی (ع) و مصحف حضرت فاطمه(س)
مصحف امام علی (ع): دانشمندان و محققان علوم قرآنی بر اساس نقل ها و شواهد گوناگون و معتبر معتقدند که برای نخستین بار پس از رحلت پیامبر (ص) قرآن توسط علی (ع) گردآوری شد در این باره ابن ندیم و دیگران روایت می کنند: (چون علی (ع) بعد از وفات پیامبر بی اقبالی مردم را به خود - دید سوگند خورد که عبایش را - از دوش نیفکند تا اینکه قرآن را جمع آوری کند، بنابراین مدت سه روز در خانه نشست تا اینکه قرآن را جمع آوری نمود و این نخستین مصحفی بود که بوسیله او در آن قرآن جمع شده بود)
حضرت علی (ع) می فرمود
(هیچ آیه ای بر رسول خدا نازل نمی شد مگر اینکه آن را بر من خوانده و املاء می کرد و من آن را به خط خود می نوشتم و آنگاه تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه به آن را به من تعلیم می داد و از خدا می خواست که درک آن را به من بیاموزد و از آن زمان که این دعا را در حقم نمود هیچ آیه ای را از کتاب خدا و هیچ علمی را که بر من املاء نمود فراموش نکردم)
این مصحف را ویژگیهای چندی است و مهمتر از همه آنکه بر حسب ترتیب نزول آیات تدوین شده است.
شیخ مفید (ره) درباره این مصحف گوید:(مکی را قبل از مدنی و منسوخ را قبل از ناسخ آورده و هر چیز را در جای خود آورده است.)
از مجموع روایات درباره مصحف علی (ع) استنباط می شود:
1- برحسب ترتیب نزول تنظیم شده است.
2- قرائت آن حرف به حرف مطابق قرائت پیامبر خداست.
3- منسوخ بر ناسخ مقدم است.
4- مناسبتی که در آن آیه نازل شده و مکان و زمان نزول آیه و اشخاصی که در حق آنان نازل شده ذکر شده است.
5- مشتمل بر برخی توضیحات تفسیری است.
6- محکم و متشابه در آن مشخص شده است.
خلاصه سخن آنکه مصحف علی (ع) نسخه ای است از قرآن با ویژگیهای چند که توسط امام علی (ع) گرده آمده و هرگز نباید تصور شود که در آن حرف یا آیه ای و یا کلمه ای بیش از آنچه در قرآن موجود است درج شده باشد به عقیده شیعه این مصحف از مواریث و گنجینه های علوم امامت می باشد که نزد امام معصوم بوده و هیچ کس جز امام بر آن آگاهی ندارد.
مصحف فاطمه: بر اساس برخی از روایات شیعه، مصحف فاطمه یکی از کتبی است که جزء مواریث علمی ائمه (ع) می باشد، در این کتاب نه چیزی از قرآن است و نه حلال و حرام خدا در آن آمده است بلکه اخباری درباره حوادث آینده در آن ذکر شده است که:
(فاطمه پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز درنگ کرد و در این مدت اندوه شدیدی در فقدان پدر به او دست داد تا اینکه خداوند فرشته ای را نزد او فرستاد که او را تسلیت و دلداری دهد و از حال و جایگاه پدرش باخبر سازد و نیز اخبار فرزندانش پس از او را بازگوید و همه اینها را علی (ع) می نوشت و این است مصحف فاطمه (س) .
خلاصه سخن آنکه مصحف فاطمه کتابی است مشتمل بر برخی اخبار غیبی و حوادث آینده و سرنوشت حکومت ها و آنچه بر سر فرزندان حضرت فاطمه (س) خواهد آمد و هیچ ربطی به قرآن و احکام شریعت ندارد و آنچه که سبب شده این توهم غلط پیش آید که این کتاب قرآنی دیگر است اشتراک در لفظ مصحف می باشد چرا که نسخه های موجود قرآن مصحف نامیده شده و کتاب فاطمه (س) هم مصحف نامیده می شود.
ولی در این باره لازم است توضیح داده می شود که اطلاِ لفظ بر قرآن هم صرفاً یک نامگذاری از سوی مسلمین است و این یک اصطلاح اسلامی و حقیقت شریعی نیست و در قرآن کریم و یا احادیث نبوی هم هیچگاه از قرآن به مصحف تعبیر نشده است.
آیات دالّ بر عدم تحریف قرآن
مباحثی که در فصول پیش یادآوری گردید، در واقع مقدمه بحث تحریف بود و اینک بعد از این ،به دلایل عدم تحریف قرآن می‌پردازیم و در این فصل تنها به آیاتی چند از قرآن که به عدم تحریف قرآن دلالت دارند، اکتفا می‌کنیم.
به طوری که قبلاً اشاره کردیم، تحریف به معنای تنقیص و اسقاط قسمتی از آیات اصلاً راهی به قرآن ندارد و تحریف بدین معنی از نظر قرآن مردود است و ما بعضی از آن آیات را که اساس و شالوده عقیده به تحریف را در هم می‌ریزد، در این جا می‌آوریم:
آیه اول: انّا نحن نزّلنا الذّکر و انا له الحافظون (1)
ماییم که ذکر قرآن را فرو فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم نمود.
این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوی قرآن ببرند و آن را ملعبه خویش قرار داده و به دلخواه خود در آن‌تغییر و تبدیل به وجود بیاورند.
طرفداران نظریه تحریف این آیه را چند نوع تأویل و توجیه کرده‌اند:
1 می‌گویند: منظور از (ذکر) که در این آیه به کار رفته است، خود پیامبر است نه قرآن، زیرا در آیه‌های دیگر کلمه (ذکر) درباره خود پیامبر به کار رفته است آن جا که می‌فرماید:
قد انزل اللَّه الیکم ذکراً. رسولاً یتّلوا علیکم آیات اللَّه (2)
(در حقیقت)، خداوند چیزی را که مایه تذکر است بر شما نازل کرده، رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت کند.
می‌بینیم منظور از ذکر در این آیه شریفه رسول خداست و معنای آن چنین است که ما پیامبر را فرستادیم و او را از شر اشرار محفوظ خواهیم داشت.
پاسخ:
این تأویل، باطل و نادرست است زیرا کلمه (تنزل) و (انزال) که در آن دو آیه به کار رفته، به معنای نازل نمودن می‌باشد و این کلمه دلالت دارد بر این که منظور از (ذکر) در هر دو آیه قرآن است نه پیامبر و اگر منظور از (ذک)ر پیامبر بود، کلمه (ارسال) و مشابه آن به کار می‌رفت که به معنای فرستاده است نه تنزیل و انزال.
اگر فرض کنیم که این گفتار در آیه دوم درست است و منظور از (ذکر) در آن آیه رسول خداست، در آیه اول که مورد بحث است مسلماً این طور نیست و نمی‌توان گفت که منظور از (ذکر) در آیه (حفظ) (حجر/ 9) نیز پیامبر است زیرا سه آیه قبل از آن، این آیه شریفه واقع شده است:
و قالوا یا ایها الذی نزل علیه الذکر انک لمجنون. (3)
کفار و مشرکین گفتند: ای کسی که ذکر (قرآن) بر او نازل شده، مسلماً تو دیوانه‌ای.
در این آیه، خطاب بر پیامبر شده که ذکر بر وی فرود آمده است و منظور از ذکر در این آیه شریفه قرآن است. با در نظر گرفتن این معنا جای تردید باقی نمی‌ماند که منظور از ذکر در سه آیه بعدی نیز قرآن است؛ نه پیامبر.
2 می‌گویند: منظور از حفظ قرآن در این آیه شریفه، مصونیت قرآن از قدح و ایراد و ثابت بودن تعالیم و مفاهیم عالیه آن است، نه مصونیت قرآن از تحریف و اسقاط پاره‌ای از آیات آن.
پاسخ:
این گفتار از گفتار اول ضعیف‌تر و بطلانش روشن‌تر است زیرا: اگر منظور آنان این باشد که خداوند در این آیه مصونیت قرآن را از انتقاد و ایراد کفار تضمین کرده است، بطلان آن جای شک و تردید نیست ،چون قرآن از انتقاد مصون نمانده است بلکه ایراد و انتقاد کفار نسبت به قرآن بیش از حد شمارش است، پس این آیه حتماً متوجه این جهت نیست.
و اگر منظورشان این باشد که چون دارای روش مستقیم و صحیح و تعالیم محکم و اصیل و دارای دلایل قوی و متقن است و بدین جهت سطح قرآن بالاتر از آن است که دست انتقاد و ایراد به ساحت آن لطمه و خدشه‌ای وارد سازد و مقام قرآن برتر از آن است که شک و تردید افراد، کوچک‌ترین اثری در آن بگذارد؛ این مطلبی است درست و صحیح، ولی باید توجه نمود که این نوع مصونیت که به معنای استحکام دلیل و استقامت روش و ثبات حقایق آن می‌باشد؛ از اول با خود قرآن بوده و ذاتی است، نه این که بعد از نازل شدن از سوی خدا به آن متوجه شده است ولی مصونیتی که از این استفاده می‌شود، مصونیت ذاتی نیست، بلکه مصونیتی است که بعد از نازل شدن، خداوند آن را از تحریفات مصون و محفوظ بدارد. بنابراین، مصونیت ذاتی که همان استحکام ذاتی است، هیچ ارتباطی با مفهوم آیه مورد بحث ندارد زیرا:
اولاً: خود قرآن با این امتیازات و جهات خاصی که ذاتاً و از اول از آن برخوردار می‌باشد، در برابر انتقادات، مدافع و حافظ خود بوده و پاسخگوی ایرادات خواهد بود و از این لحاظ احتیاج به یک حافظ خارجی ندارد.
ثانیاً: این آیه شریفه حفظ قرآن را پس از نازل شدن آن، تصمین می‌کند نه در حالت نزولش، تا منظور از حفظ و مصونیت، استحکام و استقامت دلایل آن باشد.
3 می‌گویند: درست است که این آیه بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارد ولی کدام قرآن؟ چون ممکن است منظور از آن تنها قرآنی باشد که نزد حضرت ولی عصر (ع) است نه همه قرآن‌ها زیرا از ظاهر این آیه کلیت و عمومیت استفاده نمی‌شود.
پاسخ:
این احتمال از دو احتمال گذشته ضعیف‌تر است زیرا قرآن باید در میان اجتماع و در نزد مردم که به آن نیازمند هستند، محفوظ و مصون از تحریف باشد نه در نزد امام زمان زیرا محفوظ ماندن قرآن در نزد وی به مانند محفوظ بودن آن در لوح محفوظ است یا در پیش یکی از فرشتگان خدا و این گفتاری است بسیار سست و غیر قابل قبول و شباهت زیادی به گفتار کسی دارد که بگوید: من هدیه‌ای به شما فرستادم ولی آن را در نزد خود یا در نزد یکی از دوستانم محفوظ داشته‌ام.
شگفت‌انگیزتر این که آنان می‌گویند: منظور آیه مصونیت یک قرآن است، از میان تمام قرآن‌ها،نه همه قرآن‌ها، گویا این افراد خیال می‌کنند که منظور از (ذکر) قرآنی است که در روی کاغذها نوشته شده، خوانده می‌شود و دارای انواع و مصادیق مختلفی می‌باشد، در صورتی که این مطلب واقعیت ندارد، بلکه منظور از (ذکر) کلام خدا و آن قرآن واقعی و آسمانی است که به رسول خدا (ص) فرود آمده است و این قرآن‌های ظاهری، حاکی، بازگو کننده و نشان دهنده آن هستند زیرا قرآن‌های ظاهر و مطبوع، اوراقی است که به تدریج کهنه و فرسوده شده و از بین می‌روند، قابل دوام و بقإ؛ک‌ک س نیستند و همیشگی نمی‌باشند تا مورد توجه و هدف این آیه قرار بگیرند و به وسیله آن مصونیت قرآن بدین معنی برای همیشه تضمین شود بلکه منظور از (ذکر) قرآن واقعی بوده، منظور از حفظ و مصونیت آن نیز، مصون و محفوظ ماندن آن از دستبرد خائنان و بدعت گذاران است، بدین صورت که همیشه در دسترس تمام افراد بشر باشد ولی در عین حال حتی آیه‌ای از آن ساقط نشود. این گفتار به مانند آن است که بگوییم: فلان قصیده محفوظ است و منظور از محفوظ بودن قصیده تغییر نیافتن و از بین نرفتن آن خواهد بود به طوی که هم می‌تواند آن را عیناً به دست آورد.
4 گر چه شبهات و ایرادهای قبلی را که درباره دلالت این آیه بر عدم تحریف نپذیرفتیم و هر یک را پاسخ دادیم ولی شبهه دیگر نیز به استدلال با این آیه متوجه است که با وجود آن شبهه، دلالت این بر عدم تحریف مشکل خواهد بود و آن شبهه این است:
اگر طرفداران تحریف قرآن در خود این آیه نیز که جزئی از قرآن است، احتمال تحریف بدهند، استدلال نمودن با این آیه بر عدم تحریف قرآن صحیح و اطمینان آور نخواهد بود، زیرا اثبات عدم تحریف در قرآن با آیه‌ای که در خود آن احتمال تحریف وجود دارد، مستلزم (دور) بوده، اثبات مطلبی است با خود آن که بطلان چنین استدلالی، مسلم و بدیهی است ولی باید توجه داشت که این ایراد بر کسانی متوجه است که عترت طاهره و اهل بیت پیامبر (ص) را از مقام خلافت الهی معزول و بر کنار نموده، بر گفتار و اعمال آنان اعتماد نمی‌کنند، این گونه افراد جواب صحیح و قانع کننده‌ای در برابر این ایراد ندارند اما کسانی که اهل بیت را حجت خدا و همدوش با قرآن و پشتیبان و پشتوانه آن می‌دانند و به گفتار آنان اعتماد و تکیه می‌کنند، از این گونه ایرادات و شبهات محفوظ و مصون هستند زیرا به عقیده آنان استدلال نمودن اهل بیت پیامبر با قرآن موجود و تأیید نمودن آنان همین قران را دلیل و گواه بر حجیت، مدرکیت، عدم تحریف و تغییر آن می‌باشد و اگر فرضاً تحریف هم شده باشد، با امضا و تأیید اهل بیت این تحریف جبران گردیده، باز حجیت و مدرکیت قرآن تثبیت و تحکیم می‌شود.
آیه دوم: و انّه لکتاب عزیزه لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید (4)
و این قرآن، کتابی است قطعاً شکست‌ناپذیر که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی‌آید، چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
این آیه شریفه قرآن مجید را از انواع و اقسام باطل، پاک و به دور معرفی می‌کند.
زیرا اگر در کلامی نفی متوجه طبیعت و موجودیت چیزی گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفی خواهد کرد و این آیه نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفی کرده است.
بنابراین هیچ گونه بطلان که تحریف نیز یکی از مصادیق آن است، نمی‌تواند به ساحت قدس قرآن راه یابد.
اشکال:
طرفداران تحریف از این دلیل چنین جواب داده‌اند که: هدف آیه بیان مصونیت قرآن از تناقض در احکام و نفی کردن دروغ و بطلان از اخبار آن است و به این گفتار با روایت علی بن ابراهیم قمی استشهاد می‌کنند که وی در تفسیر خود از امام باقر (ع) آورده است که: (قرآن نه به وسیله تورات، انجیل و زبور که پیش از آن بودند باطل می‌شود و نه بعد از آن کتابی خواهد آمد که به وسیله آن باطل شود).
و در مجمع البیان نیز از امام صادق (ع) نقل شده است که: (در اخبار قرآن از گذشتگان، باطل و دروغی نیست و به اخبار آن، از آیندگان نیز خلاف و بطلانی راه ندارد).
پاسخ:
این گفتار در معنای آیه صحیح نیست زیرا این دو روایت که بدان‌ها استشهاد می‌شود بر این امر، دلالت ندارند که منظور از بطلان تنها دروغ در اخبار و یا نسخ به وسیله کتاب‌های قبلی و بعدی باشد بلکه این دو روایت تنها بعضی از مصادیق و اقسام بطلان را که به قرآن راه ندارد، بیان می‌کنند و مخصوصاً اگر روایات دیگری را (5) که بر عمومیت و وسعت معانی قرآن از نظر مفهوم و زمان و مکان دلالت دارند، در نظر بگیریم، حقیقت کاملاً روشن می‌شود که منظور آیه شریفه این است که قرآن در تمام اعصار و قرون از هر نوع بطلان و از تحریف که یکی از روشن‌ترین و بارزترین اقسام و مصادیق بطلان است، به دور و منزه و پاک است.
گواه این که: تحریف از مصادیق و اقسام باطل ساختن چیزی است و قرآن آن را از ساحت خودش نفی نموده است، این است که: همین آیه شریفه، قرآن را با عزت و غلبه و پیروزی توصیف نموده است و لازمه و مقتضای غلبه و پیروزی و عزت هر چیز، به این است که از تغییر و ضایع شدن و از دست دادن حقیقت هویت خویش مصون و محفوظ باشد ولی اگر بگوییم که منظور از بطلان در آیه کریمه فقط تناقض و کذب است، این معنی با عزت و پیروزی که قرآن با آن توصیف شده است، تناسبی ندارد و نمی‌تواند معنای صحیح و زنده‌ای برای این آیه باشد.
2 تحریف از نظر سنت و احادیث
روایات ثقلین و تحریف قرآن
اولین دلیل بر عدم تحریف قرآن، آیات خود قرآن بود که بخشی از آیات قرآن بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارند و ما دو نمونه از این آیات را در فصل پیش آوردیم و به توضیح آنها پرداختیم.
دومین دلیل بر عدم تحریف، روایات و اخبار (ثقلین) است که از رسول خدا نقل شده است.
منظور از اخبار (ثقلین) گروه احادیثی است که رسول خدا (ص) در این احادیث (عترت) یعنی اهل بیت و (قرآن) را جانشین خود معرفی فرموده و این که این دو همدوش و غیر قابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروی کنند و آنها را از هم جدا نسازند.
این گونه روایات از طریق شیعه و سنی فراوان نقل شده است. (6) با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق می‌توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود:
شکل اول استدلال:
قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامی نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروی کند زیرا در صورت تحریف، قسمتی از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتی که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن که صریح اخبار ثقلین است تا روز قیامت باقی و پا برجاست.
از این جا کشف می‌کنیم و بر ما یقین حاصل می‌شود که قول به تحریف باطل و قابل اعتبار نمی‌باشد.
توضیح این که: روایات (ثقلین) بر اقتران و همدوش بودن عترت و کتاب و بر بقای آن دو، تا روز رستاخیز دلالت می‌کند.
بنابراین باید، هم شخصی از افراد عترت تا روز قیامت پیوسته در میان مردم باشد و هم قرآن، تا هر دو برای همیشه و تا رستاخیر، قرین و همدوش و پشتوانه یکدیگر، هادی و راهنمای امت باشند تا در روز قیامت به پیشگاه پیامبر وارد شوند.
آری، باید آن دو در جامعه با هم وجود داشته باشند تا همان طور که رسول خدا در این احادیث اشاره فرموده است، تبعیت از آنها موجب هدایت و سعادت امت اسلامی شده، مسلمانان را از ضلالت و گمراهی، تاریکی و بدبختی مصون و محفوظ بدارد.
این نیز روشن است که تمسک به عترت و تبعیت از آنان با دوست داشتن آنان و پیروی نمودن از راه، روش و دستوراتشان خواهد بود.
و این گونه تبعیت و پیروی نیز موقوف و وابسته به درک حضور و دیدن خود امام و به سخن گفتن با وی نمی‌باشد زیرا درک کردن خود امام برای همه افراد در زمان حضور خود امام هم ممکن نبود تا چه رسد به دوران غیبت وی.
آن چه که می‌گویند: در زمان غیبت نیز باید لااقل عده مخصوص و معینی به حضور امام راه یافته و با وی ارتباط داشته باشند. گفتاری است بی‌اساس و ادعایی است بدون دلیل زیرا پیروی نمودن از گفتار و روش امام یک نوع ارتباطی است که این ارتباط همیشه در میان شیعه‌ها با امام‌شان برقرار می‌باشد، یعنی شیعیان در زمان غیبت نیز با امام‌شان مربوط بوده، او را دوست داشته، پیرو اوامر و دستورات وی می‌باشند که از جمله دستورات اوست. مراجعه کردن به راویان احادیث و ناقلان اخبار اهل بیت و متخصصین آن که شیعه همیشه در حوادث و پیشامدهای جدید به آنان مراجعه می‌کنند و نظر پیشوایانشان را درباره این رویدادها از آنان سؤال نموده و فرا می‌گیرند.
اما مسئله تمسک به قرآن چون بدون دسترسی به قرآن واقعی امکان‌پذیر نیست. این است که باید قرآن همیشه در میان مسلمانان موجود بوده، در دسترس آنان باشد تا بتوانند بر آن تمسک نموده، از آن پیروی کنند و از ضلالت و گمراهی نجات یابند. از این گفتار و بیان چنین بر می‌آید؛ آن چه که می‌گویند: قرآن آسمانی و واقعی در نزد امام زمان (ع) موجود و محفوظ می‌باشد، مطلبی است نادرست. زیرا وجود واقعی قرآن در آسمان‌ها و یا در نزد امام غایب تمسک نمودن به قرآن را برای مسلمانان میسور نمی‌کند بلکه باید قرآن در دسترس مردم باشد، مراجعه نمودن مردم به آن برای همیشه و برای همه ممکن و میسور باشد.
این بود خلاصه استدلال بر عدم تحریف قرآن با حدیث ثقلین از طریق اول.
اشکال:
در رد این استدلال می‌گویند که اخبار (ثقلین) گرچه بر عدم تحریف قرآن دلالت می‌کنند ولی این دلالت اختصاص به آیات احکام و فقهی قرآن دارد نه همه آیات قرآن زیرا آیات فقهی قرآن است که مسلمانان باید به آنها تمسک کنند و اما سایر آیات قرآن که تمسک به آنها لزومی ندارد، احادیث ثقلین به این سلسله آیات ارتباطی ندارد و تحریف را از این قبیل آیات نفی نمی‌کند.
پاسخ:
به نظر ما این گفتار پایه محکم و اساسی ندارد زیرا خداوند تمام آیات قرآن را برای هدایت و راهنمایی بشر فرستاده است و همه آیات قرآن، انسان را به سوی سعادت جاودانی و کمال انسانی رهبری می‌کند و در این هدف و جهت‌گیری فرقی در میان آیات قرآن وجود ندارد چنان که در بیان فضیلت قرآن گفتیم که آیات قرآن گرچه در مواردی که به ظاهر صورت داستان و قصه دارند ولی باطن آنها موعظه راهنمایی، عبرت و وسیله هدایت است یا حکمی از احکام خدا را در بر دارد، بنابراین، همه آیات قرآن مورد استناد و تمسک مسلمین است و نه فقط آیات فقهی قرآن.
علاوه بر این، کسانی که قائل به تحریفند، اکثر آنان تحریف را تنها در آیات مربوط به بحث ولایت و مشابه آن می‌دانند، در صورتی که آیات ولایت نیز لازم التمسک و لازم التبعیة است و آیات لازم التمسک هم طبق اخبار (ثقلین) به هیچ وجه قابل تحریف نبوده، همان طور که توضیح داده شد، از تحریف و تغییر مصون و محفوظ می‌باشد.
شکل دوم استدلال:
شکل و راه دوم در استدلال با اخبار (ثقلین) بر عدم تحریف قرآن، این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و از اعتبار و مدرکیت است و کسانی که به تحریف قائل هستند، در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به ائمه هدی مراجعه نموده، در صورت تأیید و امضای آنان از قرآن فعلی تبعیت کنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحریف، حجیت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضای اهل بیت خواهد بود ولی از اخبار متواتر (ثقلین) چنین بر می‌آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکی از دو مرجع اصیل اسلامی است؛ یکی قرآن و دیگری اهل بیت که از این دو مدرک باید مستقلاً پیروی شود و از آن روایت چنین استفاده می‌شود که قرآن (ثقل اکبر) و بزرگ‌ترین حجت است و اهل بیت نیز (ثقل اصغر).
بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیّت استقلالی بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل بیت، یعنی (ثقل اصغر) متوقف سازیم؟!
و اما این که گفتیم: در صورت وقوع تحریف، قرآن از حجیت می‌افتد به این دلیل است که در اثر تحریف و تغییر، ممکن است بعضی از قراین و شواهد لفظی که در آیات قرآن به کار رفته و بیانگر معنای اصلی آیات بوده است، ساقط شود و در نتیجه معنای واقعی آیات که از قرائن و شواهد ساقط شده، استفاده می‌شد، مجهول و ناشناخته بماند و معنای ظاهری آیات که بر خلاف معنای واقعی آن است به جای آن بنشیند.
اشکال:
اگر کسی چنین اشکال کند که در این گونه موارد (اصالت عدم قرینه) جاری می‌شود که بر خلافت معنای ظاهری آیه، اصلاً قرینه‌ای نبوده است تا ساقط شود و معنای واقعی آن را تغییر دهد زیرا در صورت شک در وجود قرینه کلامی، عقلاً به ظاهر کلام تمسک می‌جویند و بنا را بر عدم وجود قرینه می‌گذارند.
پاسخ:
در پاسخ این اشکال می‌گوییم: مدرک و مبنای (اصالت عدم قرینه) روش عقلا است که عقلا و خردمندان، ظاهر هر سخن و کلام را می‌گیرند و به احتمال وجود قرینه برخلاف معنای ظاهری آن، اعتنا نمی‌کنند. این روش عقلایی چنان که در علم اصول ثابت شده است، در دو مورد به کار می‌رود:
یکی این که این شاهد و قرینه‌ای که احتمال وجودش بود، منفصل و جدا از کلام بوده و یک قرینه و شاهد مستقل و خارج از کلام باشد.
دوم این که احتمال داده شود، قرینه‌ای در خود کلام بوده متصل و داخلی که گوینده در گفتن آن غفلت نموده یا شنونده در شنیدن آن اشتباه کرده، در نتیجه از کلام افتاده است.
در این دو صورت است که (اصل عدم قرینه) جاری شده و معنای ظاهری هر سخن گرفته می‌شود ولی اگر احتمال داده شود که در سخن و کلامی قرینه و شاهد متصل و داخلی برخلاف معنای ظاهری آن بوده است که به علت تغییر و تحریف افتاده و ساقط شده است، در این صورت عقلا و خردمندان اصالت (عدم قرینه) جاری نمی‌کنند و در پیروی از معنای آن، توقف می‌نمایند.
مثلاً: اگر از طرف یک فرد (واجب الطاعه) نامه به دست کسی برسد و در آن نامه به او دستور داده شود که خانه‌ای برای وی خریداری شود ولی قسمتی از نامه از بین رفته باشد و آن کسی که مأموریت خرید خانه را دریافت نموده است، احتمال دهد که در آن نامه برای خانه مورد نظر شرایط و خصوصیاتی از قبیل بزرگ و کوچک بودن و از نظر قیمت آن بیان شده بود که از بین رفته است. در این مورد وی از نظر عقلا نمی‌تواند به (قاعده اصالت عدم قرینه) تکیه و اعتماد نموده و از بقیه نامه و از کلیت و عمومیت جمله (خانه‌ای خریداری کنید)، تبعیت و پیروی نماید و به عنوان‌اجرای دستور نویسنده، به خرید هر خانه‌ای که خودش صلاح بداند، اقدام کند. خردمندان چنین فردی را که بر چنین نامه‌ای اعتماد کند مجری فرمان و دستور نمی‌دانند.
دفع توهم:
شاید از این بیان، ذهن خواننده به یک نکته دیگر منتقل شود و با این گفتار و بیان که درباره (اصل عدم قرینه) آورده شد، اساس فقه و استنباط احکام شرعیه به هم بریزد و راه استدلال در احکام دینی بسته می‌شود زیرا مهم‌ترین ادله احکام عبارت است از اخبار و روایاتی که از ائمه معصومین نقل گردیده است و احتمال دارد، هر یک از روایات و کلمات دارای قرینه متصله بوده که قرینه از بین رفته و برای ما نقل شده است و بنابر آن بیان نمی‌توان به این اخبار اعتماد نمود و آنها را مدرک برای استنباط احکام قرار داد.
پاسخ توهم این که: اگر خواننده عزیز بیشتر تأمل کند، این ایراد در ذهنش خطور نمی‌کند زیرا در موضوع اخبار و نقل روایات بر ظاهر گفتار راوی تکیه می‌شود که اگر قرینه‌ای وجود داشت، حتماً روای نیز آن را نقل می‌نمود و حالا که روای چنین قرینه‌ای را نقل ننموده، قطعاً وجود نداشته است و اما این که احتمالاً راوی در نقل آن قرینه غفلت و یا اشتباه روای جریان پیدا کرده، بدین گونه این احتمال نیز برطرف می‌شود.
نتیجه عقیده به تحریف:
از همه آن چه گفته شد، چنین به دست می‌آید که نتیجه عقیده به تحریف این است که قرآن از حجیت و مدرکیت ساقط شود و در این صورت به معنای ظاهری آن استناد و تمسک نمودن، صحیح نمی‌باشد.
در عدم حجیت قرآن عقیده به تحریف مستقیماً و به تنهایی کفایت می‌کند و هیچ گونه احتیاجی نیست که برای اثبات آن (علم اجمالی) را پیش بکشیم و بگوییم: در اثر تحریف (علم اجمالی) (7) به اختلاف و بر هم خوردن ظواهر پاره‌ای از آیات برای ما حاصل می‌شود و وجود این علم اجمالی است که قرآن را از حجیت ساقط می‌کند زیرا اگر برای اثبات عدم حجیت ظواهر قرآن در صورت تحریف از راه علم اجمالی وارد شویم، در جواب خواهند گفت که:
اولاً: وقوع تحریف در قرآن سبب علم اجمالی به اختلاف و بر هم خوردن ظواهر آیات نمی‌شود.
ثانیاً: این علم اجمالی بی‌اثر بوده، تکلیف‌آور نمی‌باشد که مانع از استدلال و تمسک به ظواهر آیات قرآن گردد زیرا علم اجمالی در صورتی مؤثر و تکلیف‌آور خواهد بود که تمام اطراف علم اجمالی مورد ابتلا و عمل باشد و اگر یک طرف آن مورد ابتلا نباشد، منجز و تکلیف آور نخواهد بود و در این جا (علم اجمالی) به برهم خوردن ظواهر آیات قرآن در میان آیات احکام و غیر آیات احکام دور می‌زند و چون آیات غیر احکام مورد عمل و ابتلا نمی‌باشند، این است که این علم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین