نخست باید دانست آنچه در اسلام توصیه شده مهربانی و لطف در میان اعضا خانواده است و در آیات و روایات درباره خوش اخلاقی و رسیدگی مردان نسبت به خانواده سفارشات بسیاری شده است. سیره خود پیامبر(ص) و امامان(ع) و بزرگان ما همگی نیکی و محبت به همسر و فرزندان بوده است و برای مردانی که بداخلاقی دارند مجازات فشار قبر قرار داده شده است. جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم: درباره آیه شریفه (الرجال قوامون علی النساء) باید معنای آن را به درستی فهم نمود. در این رابطه باید ابتدا درک درستی از (قوام ) بودن مرد و دایره شمول آن داشت , تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت . بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود: معنا, گستره و حکمت . الف ) در رابطه با معنای کلمه (قوام) آمده است : (القوام من القیام و هو اداره المعاش; یعنی , (قوام) مشتق شده از (قیام) و آن به معنای اداره امور زندگی است). (تفسیر المیزان , ج 4, ص 215) ب ) گستره این حکم محدود به روابط خانوادگی است . به عبارت دیگر این آیه , بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسؤولیت مرد در سرپرستی کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن , به برخی از توابع این مسؤولیت (مانند لزوم تأمین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره می کند. ج ) فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعی مرد, توانایی بهتری برای اداره خانواده و تأمین نیازمندی های آن دارد. از طرف دیگر زن نیازمند محیطی امن همراه با آسایش کافی است تا در پرتو آن , بتواند به انجام وظایف دیگری که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل , رشد و تربیت فرزند و...) بپردازد. بنابراین ریاست و مسؤولیت مرد و در راستای آن تلاش برای اداره و تأمین نیازهای خانواده , نه تنها امری شرعی ; بلکه حقیقتی تکوینی و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است . آیه فوق پس از آنکه اعلام می دارد قوام زندگی زن یعنی مسؤولیت اداره و تأمین نیازهای او بر عهده مرد است , دستوراتی را در رابطه با چگونگی برخورد با برخی از مشکلات احتمالی در روابط زوجین بیان می دارد. در این رابطه نکاتی چند شایان توجه است : 1- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصی اش یعنی تمکین در نزدیکی و آمیزش جنسی بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید. جالب این است که اگر زنی از انجام کارهای خانه , بچه داری و ... سر باز زند شارع مقدس هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنش نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنشی نشان دهد. و هیچ حقی برای مرد جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است. 2- (نشوز) مسلما امری برخلاف حقوق مرد است و برای مقابله با آن بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران مشکل را در داخل خانه حل نمود, ولی اگر چنین چیزی میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران می رسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است . 3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفی انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راه ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذاری آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است . لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است . چنین روشی حکیمانه ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است . لیکن اگر زنی در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایداری ورزید چه باید کرد؟ در اینجا نیز خداوند راه دومی را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفی عاطفی بالاتر نمی رود و آن خودداری از همبستر شدن با وی می باشد. در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسی حق پیمودن راه سوم را ندارد, امأ اگر زن در چنین وضعیتی نیز سرسختی نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟ در اینجا چند راه قابل تصویر است : الف ) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلی ساکت شود, هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد. چنین چیزی براساس هیچ منطقی قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد, یعنی در هیچیک از نظامهای حقوقی جهان نمی توان به صاحب حقی الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند, یعنی از نظر اخلاقی , آنهم در موارد خاصی می توان چنین توصیه ای نمود ولی نباید بین مسأله حقوقی و اخلاقی خلط کرد. از طرف دیگر نشوز زن اقسامی دارد که برخی از آنها مسلما به زیان خود او هم تمام می شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد. ب ) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفای حقوق نماید. چنین چیزی را هرگز شارع اجازه نمی دهد و برای استیفای حق روشهای معینی وضع نموده است , زیرا در غیر اینصورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید. ج ) راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایی یا افراد ذی نفوذ دیگر حقوق خود را استیفا کند, چنین چیزی اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولی هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود. زیرا ابراز خارجی مسائل داخل خانه آسیب های فراوانی برای خانواده به بار می آورد که در اینجا جای ذکر آن نیست , لذا خداوند حکیم حل خارجی را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد می نماید. د) راه دیگر آن است که مرد اندکی قاطعانه تر از برخورد منفی عاطفی فوق برخورد نماید. لذا قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله (ضرب) را مطرح نموده است . البته این مسأله نیز حدودی دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومی یا تبلیغات مسموم مطرح می شود, سازگاری ندارد. در رابطه با حد و چگونگی زدن , علامه مجلسی (ره ) در بحار الانوار , ج 104 , ص 58 روایتی از فقه الرضا(ع) نقل نموده است که (...والضرب بالسواک و شهبه ضربا رفیقا; زدن باید با وسایلی مانند مسواک و امثال آن باشد, آنهم با مدارا و ملایمت). ظاهر روایت فوق به خوبی نشان می دهد که (ضرب) باید در پایین ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبی بر بدن وارد کند. وسیله ای که در این روایت اشاره شده چوبی بسیار نازک مانند سیگار، مسواک و سبک و کم ضربه ای است . نکته دیگری که از آیه شریفه به دست می آید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید, زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال می رود: یکی آن که زن به حقوق مرد وفادار شود, در اینصورت قرآن می فرماید: (فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ; اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید). یعنی , اگر زن در برابر حقوقی که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وی ظلم و تجاوز است. واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختی نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بی ثباتی نماید, در این رابطه در آیه بعد فرموده است : (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما ان الله کان علیما خبیرا ; اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید, پس حکمی از ناحیه مرد و حکمی از بستگان زن برگزینید, اگر از پی آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد, همانا خداوند دانا و آگاه است). نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار می دهد تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طی کند و برای اینکه حقی از هیچیک از طرفین زایل نشود و تبعیضی رخ ننماید فرموده است که از هر جانب حکمی برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین مشکل را برطرف نمایند. خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده می شود: 1. اختصاص به مورد سرپیچی زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد, حقوقی که با پیمان ازدواج , زن وفاداری خود نسبت به آن را متعهد شده است . 2. در راستای حل مشکل در داخل خانه و خودداری از بروز آن در خارج از منزل وضع شده . 3. سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست . 4. حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبی بر بدن زن شود. 5. موقتی است و چه دارای نتیجه مثبت و چه منفی باشد باید به زودی از آن دست کشید. نکته دیگری که شایان ذکر است این است که اساسا دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشی منفی است و نصوص زیادی در نهی از این عمل وارد شده است . این روایات همه در زمانی بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشی تا ضرب و جرح و حتی قتل را شامل می شد, و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهی و قضایی در دنیا و عذاب آخرت دانست . برخی از این روایات عبارتند از: 1- پیامبر(ص ) فرمود: (من در شگفتم از کسی که زن خود را می زند, در حالی که خودش برای کتک خوردن, سزاوارتر است. زنانتان را مزنید که قصاص دارد). 2- و نیز فرمود: (زنان بر مرد کریم, غالب می شوند و مرد لئیم, بر زنان مسلط می گردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم نه لئیم غالب). 3- از امام صادق (ع) از پدرش روایت شده که گفت: (وقتی با زنی ازدواج می کنید, احترامش کنید. زن مایه آرامش شما است. زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید). 4- پیامبر(ص) فرمود: (هر مردی که بر بد اخلاقی همسرش صبر کند, خدا اجر داوود (ع) را به او می دهد و به هر زنی که بر بداخلاقی مردش صبر کند, همچون اجر آسیه را که با فرعون, کنار آمد, عطا می کند). 5- حضرت محمد(ص ) فرمود: (زنان را نزنید و تقبیح مکنید). 6- حضرت علی (ع ) فرمود: (در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکی رفتار نمای تا زندگی لبریز از صفا و صمیمیت باشد). 7- آخرین چیزی که به وقت وفات , از رسول خدا (ص ) شنیدند - که در زیر زبان همی گفت - سه سخن بود: (نماز بر پا دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید. و الله الله در حدیث زنان , که در دست شمایند. با زنانتان , نیکو زندگی کنید و حریم آنان را نگاه دارید). 8- و رسول خدا(ص), خشم و توهین زنان را تحمل می کرد. روزی زن عمر جواب وی به خشم, باز داد. عمر گفت: (یالکعا؛ جواب باز می دهی؟ گفت: آری که رسول (ص) از تو بهتر است, زیرا زنان, وی را جواب باز می دهند و او تحمل می کند). 9- یک روز, زنی به خشم , دست فراسینه رسول خدا(ص) زد. مادر وی با وی درشتی کرد که : چرا کردی؟ رسول خدا گفت : بگذار بیش از این نیز کنند و من درگذرم. (احادیث به نقل از بولتن اندیشه , ویژه زن , ص 350) نکته ای که لازم است در پایان به آن اشاره کنیم این که اصولا در بررسی یک کتاب بویژه کتب مهم نبایستی تنها با دیدن یک آیه در موردی به قضاوت نشست . حال اگر آن کتاب کتاب آسمانی باشد موضوع اهمیت فوق العاده تری پیدا می کند. وقتی می توان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت که مجموعه آیات در این زمنیه دیده شود نه این که - کلوا و اشربوا در گوش کرد و لا تسرفوا را فراموش کرد. بنابراین وقتی می توان دیدگاه در این زمینه ارائه داد که به مجموع آیات قرآن نظر شود. ثانیا: قرآن برای خود مفسر و مبین تعریف کرده است: (و انزلنا الیک الذکر لیتبین للناس مانزل الیهم ; و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که ما نازل کردیم بیان کنی) حال برای درک محدوده معنای یک آیه بایستی دیگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد. چنانکه برای فهم آیه قوامون بایستی آیات دیگر و هم چنین روایات صحیحی که برای تبیین محدوده هر یک از آنها وارد شده مورد توجه قرار گیرد. توانایی مرد در مسائل اجتماعی و شم اقتصادی و تلاش و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندی های منزل و اداره زندگی بیشتر است. و چون مسؤل تأمین هزینه، مرد است سرپرستی داخله منزل هم با مرد است اما این چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی به دست آورد و بگوید من چون سرپرستم پس افضل هستم بلکه این کار کار اجرایی است، وظیفه است نه فضیلت، روح قیوم و قوام بودن وظیفه است و این چنین نیست که قرآن به زن بگوید تو در تحت فرمان مرد هستی، بلکه به مرد می گوید تو سرپرستی زن و منزل را به عهده داری. اگر این آیه به صورت تبیین وظیفه تقلی شود نه اعطای مزیت، آنگاه روشن می شود: (الرجال قوامون علی النساء) یعنی: (یا ایها الرجال کونوا قوامین) یعنی ای مردها شما به امر خانواده قیام کنید همان طوری که برای مسائل قضایی می فرماید: (کونوا قوامین بالقسط شهداءلله)؛ (نساء، 135) ؛(الرجال قوامون علی النساء) گرچه جمله خبریه است ولی روحش انشا است یعنی ای مردها شما قوام منزل باشید، سرپرست منزل باشید، کارها را در بیرون انجام دهید، اداره زندگی را در منزل به عهده بگیرید، زیرا آسایش و آرامش زندگی مرد، در خانه است. این نکته که آیه شریفه می فرماید: (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها)؛ (روم، 21) آنچه در تعبیرات روایی آمده است (لیاوی الیها) برابر همین تعبیر قرآنی است. (الرجال قوامون علی النساء) به این معنا نیست که زن اسیر مرد است و مرد قوام، قیوم و مدیر است و می تواند به دلخواه خود عمل کند. هرگز این تکلیف نیامده فتوای یک جانبه بدهد و به مرد بگوید تو فرمانروا هستی و هر چه می خواهی بکن، بنابراین اسلام این دو حکم الزامی را در کنار هم ذکر کند و به زن در مقابل شوهر تمکین می دهد و به مرد در مقابل زن دستور سرپرستی می دهد، تنها بیان وظیفه و جریان امور خانواده است و هیچ یک نه معیار فضیلت است و نه موجب نقص. در نتیجه، اولا، (الرجال قوامون علی النساء) مربوط به زن در مقابل شوهر است نه زن در مقابل مرد. ثانیا، قیم بودن زن و مرد در محور اصول خانواده است. گاهی زن قیم مرد است و گاهی مرد قیم زن. و در اصول خانوادگی بسیاری از مسائل عوض می شود. اطاعت فرزند چه پسر و چه دختر از ساحت مقدس پدر و مادر واجب است، و اگر فرزند کاری بکند که پدر یا مادر برنجد عاق پدر و مادر می شود و عقوق والدین حرام است. بنابراین اگر مادر فرزند را از کاری نهی کرد و گفت: این کار کایه آزردگی من می شود. در اینجا اطاعت مادر واجب است و پسر نمی تواند بگوید که من چون در رتبه اجتهاد به سر می برم یا مهندس و طبیب شده ام، دیگر تحت فرمان مادر نیستم و در حقیقت در چنین مواردی زن بر مرد قیم است، مادر بر پسر قیم است گرچه پسر مجتهد و یا متخصص باشد. نکته: آیا اسلام اجازه تنبیه بدنی داده است؟ ممکن است ایراد کنند چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنی شوند؟! پاسخ این ایراد، با توجه به معنی آیه، و روایاتی که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهی آمده است و هم چنین با توضیحاتی که روانشناسان امروز می دهند چندان پیچیده نیست؛ زیرا: اولا: آیه، مسأله تنبیه بدنی را در مورد افراد وظیفه نشناسی مجاز شمرده که هیچ وسیله دیگری برای اصلاح آنها مفید واقع نشود. اتفاقا این موضوع تازه ای نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانین دنیا هنگامی که طرق مسمالت آمیز برای وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت می شوند، نه تنها از طریق ضرب، بلکه گاهی در موارد خاصی مجازات هائی شدیدتر از آن نیز قائل می شوند، که تا سر حد اعدام پیش می رود. ثانیا: (تنبیه بدنی) در اینجا -همان طور که در کتب فقهی نیز آمده است- باید ملایم و خفیف باشد به طوری که نه موجب شکستگی شود، نه مجروح گردد و نه باعث کبودی بدن. ثالثا: روانکاوان امروز، معتقدند جمعی از زنان دارای حالتی به نام (مازوشیسم) (آزار طلبی) هستند، که گاه این حالت در آنها تشدید می شود، تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است. بنابراین، ممکن است ناظر به چنین افرادی باشد که تنبیه خفیف بدنی در مورد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: 1- زن در آئینه جلال و جمال، جوادی آملی، ص 388 تا 393 2- زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، دکتر فتاحی زاده، ص 76 تا 83< تفسیر نمونه، ج 3، ص 474>آیه 34 سوره مبارکه نساء در موضوع مدیریت خانواده است، و به بحث حقوق زن و مرد در خانواده اشاره دارد. لازم است پیش از ورود به صحنه بحث، متن و ترجمه آیه نقل شود تا بر اساس آن بحث کنیم: الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم مردان سرپرست زنان هستند، به واسطه برتریهایی که خداوند برخی از ایشان را بر برخی دیگر داده است و همچنین به دلیل این که آنها از اموالشان باید به زنان نفقه بدهند. پیش از بحث درباره مفاد این آیه، آیه دیگری از قرآن را بیان و تشریح میکنیم تا با دید دقیقتری به تفسیر این آیه بپردازیم. و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجة و همانند وظایف و حقوقی که به طور شایسته بر عهده زنان است، به نفع آنان بر عهده مردان هم حقوق و وظایفی است و مردان بر آنان درجهای برتری از نظر حقوق و وظایف دارند. در روایتی که در ذیل آیه است، امام (علیه السلام) میفرمایند که حق مردان بر زنان بیشتر از حق زنان بر مردان است. از این آیه چند مطلب روشن میشود: 1 زنان با توجه به وظایفشان، از حقوقی برخوردارند و مردان هم با توجه به وظایفشان دارای حقوقی هستند. 2 زنان و مردان نسبت به هم حقوق متقابل دارند زیرا حقوق یکطرفه نیست، هم له شخص و هم علیه اوست و این حقوق متقابل را در اجتماع باید شناخت و رعایت کرد. 3 حق و وظیفه از هم جدا نیستند و هرکس به هر میزانی که وظیفه بر عهده دارد، به همان میزان حق خواهدداشت. به عبارت دیگر حقوق هر کس به اندازه مسؤولیت و وظایف اوست نه بیشتر و نه کمتر از آن. به طور مثال مدیر عامل اداره نسبت به کارمندان خود، وظایف بیشتری دارد و به همان میزان حقوق و اختیارات بیشتری دارد. 4 مردان در امور خانواده و اجتماع وظایف سنگینتری دارند، و به همین میزان از حقوق بیشتری برخوردارند. تفاوتهای جسمانی و روحی زن و مرد غیر قابل انکار است. و وظایف هم بر اساس تواناییها تقسیم میشود. اسلام وظیفه سنگینتری برای مرد نسبت به زنان قرار داده است و به همین دلیل اختیارات و حقوق بیشتری هم برای آنها قرار داده است. در هر حال در خانه و خانواده یک نفر باید مدیر باشد، و اسلام مدیریت را بر عهده مرد قرار داده و زن را از وظیفه سنگین تأمین معاش خانواده معاف کرده است تا در خانه آرامش خانه را تأمین کند و تربیت فرزندان را که با ساختمان وجودی او هماهنگتر است، بر عهده بگیرد. پس آیه شریفه بیان یک حکم حقوقی است که طبق آن اشاره به حکمی عقلایی دارد و آن اینکه هرکس وظیفه بیشتری دارد، حقوق و اختیار بیشتری دارد و درجه و برتری مرد بر زن فقط در حد برتری حقوقی است که در اداره خانواده لازم است. لازم به یادآوری است که عدالت حکم میکند که در رعایت حقوق افراد رعایت تفاوتها بشود و این با تساوی حقوق منافات ندارد. مثلاً حقوق و اختیارات مدیر عامل سازمان با معاون اداری و مالی سازمان، برابر نیست، و مدیرعامل نسبت به مسئولیت و وظایفش از حقوق و اختیارات بیشتری برخوردار میباشد و عدالت حکم میکند که هرکدام با توجه به مسئویت خود از حقوق مساوی با آن برخوردار باشد و این اصل عقلایی در رابطه با حقوق خانواده هم باید اجراء شود که اسلام چنین کرده است. با روشن شدن این مقدمه، وارد بحث آیه 34 سوره نساء میشویم. مردان وظایف بیشتری از زنان دارند و به این دلیل از اختیارات بیشتری برخورددار هستند، از این اختیارات و وظایف در آیه مذکور به سرپرستی مردان بر زنان تعبیر شده است، خلاصه پیام آیه این است که نظام مدیریت خانواده به عنوان یک واحد اجتماع بر عهده مردان است. آیه دو دلیل بر این سرپرستی بیان داشته است: 1 - بما فضل الله بعضهم علی بعض برتری نسبی جسمی و جسمانی مردان بر زنان و قدرت بیشتر بر تحمل مشکلات اجتماعی که در بطن خلقت به آنها داده شده است. ممکن است اشکال شود که برتریهای جسمی و جسمانی مردان بر زنان همگانی نیست و چه بسا در بعض موارد زنان برتر باشند. پاسخ این است که این سخن حقی است و به این دلیل قرآن از قید بعضهم علی بعض استفاده کرده است، اما احکام و قوانین برای تک تک افراد وضع نمیشود، بلکه برای نوع بشر و به صورت کلی وضع میشود. در این مورد هم در غالب خانوادهها چنین قاعدهای رعایت میشود و هم اکنون تحقیقات روانشناسان و پزشکان و به ویژه جامعه شناسان خانواده بر صحت این مطلب صحه میگذارد. مطلب دیگر اینکه این برتری در امور اجتماعی و خانوادگی که موجب سپردن مسئولیت خانواده به مردان میشود، هیچ دلالتی بر برتریهای دیگر مردان بر زنان ندارد. زیرا از نظر شخصیتی زن و مرد هر دو دارای روحی خدایی میباشند و بدین جهت از تمامی موجودات مادی برتر هستند و از نظر معنوی نیز برتری به تقواست که هر دو میتوانند به آن برسند، از نظر علمی هم وضع روشن است و همینطور است برتریهای دیگر. پس مردان نه در دنیا و نه در آخرت بر زنان برتری حقیقی و واقعی ندارند. تنها در زندگی اجتماعی و اعتباری و حقوقی و قراردادی، که یک نفر باید مدیر باشد و دیگری زیر نظر او کار کند، مدیریت واحد خانواده برعهده مرد است. 2 بما انفقوا من اموالهم؛ به دلیل اینکه مردان متعهد هستند که هزینه آبرومندانه زندگی خانواده و همسران خود را تأمین کنند. در قبل تذکر دادیم که اسلام اصرار زیادی دارد که مسئولیت سنگین مالی و تأمین مخارج خانواده را از دوش زنان بر دارد و بر گردن مردان بیاندازد تا آنان راحتتر به اداره خانواده و ایجاد محیطی عاطفی و آرام برای کل اعضاء خانواده و تربیت فرزندان که سازندگان اجتماع فردا هستند، همت گمارند. چند تذکر: 1 سرپرستی مردان بر زنان تنها در حدود قانون الهی است و حق تعدی و تجاوز از آن را ندارند و در صورتی که سرپرستی و مدیریت به دیکتاتوری و استبداد بیانجامد و موجب آزار و اذیت همسر فراهم شود، او صلاحیت خود را از دست میدهد و دادگاه وی را مجازات حتی مجازات بدنی میکند. 2 سرپرستی با استقلال و آزادی زنان و حقوق فردی و اجتماعی زنان مغایرت ندارد و قرآن و اسلام با جدیت این حقوق را به رسمیت شمرده است 3 سرپرستی مردان مساوی با وظایف بیشتر آنها در خانواده است که تأمین زندگی معقولانه و آبرومندانه همسرانشان از جمله آنهاست و اجازه تخطی از آن را ندارند. 4 معنای قوامون برتری نیست، بلکه سرپرستی است و چنانچه روشن شد، برتری واقعی به تقوی است و آیه درصدد بیان برتری مردان بر زنان نیست. بنابر منطق قرآن، تمام انسانها، اعم از زن و مرد با سرمایه اولیه فطرت آفریده شدهاند، و همگی استعداد رسیدن به تکامل واقعی را دارند و برتری واقعی هم به تقوی است. ان اکرمکم عند الله اتقکم گرامیترین و باکرامتترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست . 5 زندگانی خانوادگی از نظر اسلام و قرآن بر اساس مودت دوستی و رحمت بنا میشود که آرامش و عشق را به همراه دارد و زن در ایجاد این زندگی نقش بیشتری از مرد دارد، زیرا زنان معدن عاطفه و مهربانی هستند و مردان نسبت به آنها خشنترند. به عبارت دیگر هر زندگی مشترک از دو عنصر اساسی تشکیل میشود، یکی زن که عاطفیتر از مرد است و دیگری مرد که به جنبههای معقولانه زندگی بیشتر توجه دارد، به همین دلیل جنبههای مدیریتی که با حساب و کتاب و درگیری اجتماعی همراه است، به مردان واگذارده شده است و جنبههای اداره خانه و ایجاد محیط آرام و تربیت فرزندان که با عاطفه هماهنگی بیشتری دارد، به زنان واگذاشته شده است. 6 اسلام دین جامع است که دارای ظاهر و باطن است و مسلمان واقعی کسی است که هر دو جنبه را در خود پیاده کند. احکام فقهی و دستورات قانونی به منزله اسکلت ساختمان هستند و احکام اخلاقی به منزله سفیدکاری آن. زندگانی به صرف احکام، بسیار سخت است و مانند این میماند که در خانهای ناآماده و نیمه تمام که در مرحله سفتکاری است منزل گزینیم که سخت و غیر قابل تحمل است. اما رعایت هر دو جنبه احکام فقهی و حقوقی و احکام اخلاقی مانند این است که در خانهای آماده و مجهز زندگی کنیم که آسان است و گوارا. در زندگانی مشترک زناشویی هم اگر تنها به احکام فقهی بسنده شود، زندگی خشن و بیروح میشود. زیرا شوهر حق ندارد به زن خود فرمانی بدهد و زن حق ندارد بدون اجازه شوهر خود از خانه بیرون برود. اما اگر این قوانین با اخلاق اسلامی درباره زندگی زناشویی همراه شود، زندگی مشترک زیبا و گوارا و محل دوستیها و محبتها و عشقها خواهد بود. متأسفانه بسیاری از ما به ظاهر دین، اکتفاء میکنیم و چون نمیتوانیم خود را با آن انطباق دهیم، به زیاده خواهیها و تجاوزات از دستورات دینی دچار میشویم که این ظلم آشکار است که موجب عقاب و مجازات دنیوی و اخروی میشود. بنابراین آیه مذکور حکمی حقوقی است که قوام و نظام خانواده را مستحکم مینماید و عقل سلیم نیز بر آن فتوا میدهد و اگر با دستورات اخلاقی اسلام درباره خانواده همراه شود، زندگی پر از آرامش و دوستی و محبت و نشاط را در محیط خانواده ایجاد میکند، محیطی که باعث تربیت فرزندانی سالم و صالح و سرشار از امید میگردد و جامعهای، ایدهآل را نوید میدهد. و این عین عدالت است که در اجتماع خانواده وظایف تقسیم شده است و حقوق هرکس بر اساس وظیفهاش معین شده و نقش مدیریت نیز به مردان سپرده شده تا زنان به وظیفه ایجاد آرامش در خانواده مبادرت ورزند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/100116979)
الرجال قوامون علی النساء یعنی چه؟
نخست باید دانست آنچه در اسلام توصیه شده مهربانی و لطف در میان اعضا خانواده است و در آیات و روایات درباره خوش اخلاقی و رسیدگی مردان نسبت به خانواده سفارشات بسیاری شده است. سیره خود پیامبر(ص) و امامان(ع) و بزرگان ما همگی نیکی و محبت به همسر و فرزندان بوده است و برای مردانی که بداخلاقی دارند مجازات فشار قبر قرار داده شده است.
جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
درباره آیه شریفه (الرجال قوامون علی النساء) باید معنای آن را به درستی فهم نمود. در این رابطه باید ابتدا درک درستی از (قوام ) بودن مرد و دایره شمول آن داشت , تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت . بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود: معنا, گستره و حکمت .
الف ) در رابطه با معنای کلمه (قوام) آمده است : (القوام من القیام و هو اداره المعاش; یعنی , (قوام) مشتق شده از (قیام) و آن به معنای اداره امور زندگی است). (تفسیر المیزان , ج 4, ص 215)
ب ) گستره این حکم محدود به روابط خانوادگی است . به عبارت دیگر این آیه , بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسؤولیت مرد در سرپرستی کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن , به برخی از توابع این مسؤولیت (مانند لزوم تأمین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره می کند.
ج ) فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعی مرد, توانایی بهتری برای اداره خانواده و تأمین نیازمندی های آن دارد.
از طرف دیگر زن نیازمند محیطی امن همراه با آسایش کافی است تا در پرتو آن , بتواند به انجام وظایف دیگری که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل , رشد و تربیت فرزند و...) بپردازد. بنابراین ریاست و مسؤولیت مرد و در راستای آن تلاش برای اداره و تأمین نیازهای خانواده , نه تنها امری شرعی ; بلکه حقیقتی تکوینی و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است . آیه فوق پس از آنکه اعلام می دارد قوام زندگی زن یعنی مسؤولیت اداره و تأمین نیازهای او بر عهده مرد است , دستوراتی را در رابطه با چگونگی برخورد با برخی از مشکلات احتمالی در روابط زوجین بیان می دارد. در این رابطه نکاتی چند شایان توجه است :
1- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصی اش یعنی تمکین در نزدیکی و آمیزش جنسی بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید. جالب این است که اگر زنی از انجام کارهای خانه , بچه داری و ... سر باز زند شارع مقدس هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنش نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنشی نشان دهد. و هیچ حقی برای مرد جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است.
2- (نشوز) مسلما امری برخلاف حقوق مرد است و برای مقابله با آن بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران مشکل را در داخل خانه حل نمود, ولی اگر چنین چیزی میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران می رسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است .
3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفی انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راه ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذاری آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است . لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است . چنین روشی حکیمانه ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است . لیکن اگر زنی در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایداری ورزید چه باید کرد؟ در اینجا نیز خداوند راه دومی را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفی عاطفی بالاتر نمی رود و آن خودداری از همبستر شدن با وی می باشد. در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسی حق پیمودن راه سوم را ندارد, امأ اگر زن در چنین وضعیتی نیز سرسختی نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟ در اینجا چند راه قابل تصویر است :
الف ) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلی ساکت شود, هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد. چنین چیزی براساس هیچ منطقی قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد, یعنی در هیچیک از نظامهای حقوقی جهان نمی توان به صاحب حقی الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند, یعنی از نظر اخلاقی , آنهم در موارد خاصی می توان چنین توصیه ای نمود ولی نباید بین مسأله حقوقی و اخلاقی خلط کرد. از طرف دیگر نشوز زن اقسامی دارد که برخی از آنها مسلما به زیان خود او هم تمام می شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.
ب ) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفای حقوق نماید. چنین چیزی را هرگز شارع اجازه نمی دهد و برای استیفای حق روشهای معینی وضع نموده است , زیرا در غیر اینصورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.
ج ) راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایی یا افراد ذی نفوذ دیگر حقوق خود را استیفا کند, چنین چیزی اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولی هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود. زیرا ابراز خارجی مسائل داخل خانه آسیب های فراوانی برای خانواده به بار می آورد که در اینجا جای ذکر آن نیست , لذا خداوند حکیم حل خارجی را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد می نماید.
د) راه دیگر آن است که مرد اندکی قاطعانه تر از برخورد منفی عاطفی فوق برخورد نماید. لذا قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله (ضرب) را مطرح نموده است . البته این مسأله نیز حدودی دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومی یا تبلیغات مسموم مطرح می شود, سازگاری ندارد.
در رابطه با حد و چگونگی زدن , علامه مجلسی (ره ) در بحار الانوار , ج 104 , ص 58 روایتی از فقه الرضا(ع) نقل نموده است که (...والضرب بالسواک و شهبه ضربا رفیقا; زدن باید با وسایلی مانند مسواک و امثال آن باشد, آنهم با مدارا و ملایمت).
ظاهر روایت فوق به خوبی نشان می دهد که (ضرب) باید در پایین ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبی بر بدن وارد کند. وسیله ای که در این روایت اشاره شده چوبی بسیار نازک مانند سیگار، مسواک و سبک و کم ضربه ای است . نکته دیگری که از آیه شریفه به دست می آید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید, زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال می رود: یکی آن که زن به حقوق مرد وفادار شود, در اینصورت قرآن می فرماید: (فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ; اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید). یعنی , اگر زن در برابر حقوقی که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وی ظلم و تجاوز است.
واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختی نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بی ثباتی نماید, در این رابطه در آیه بعد فرموده است : (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما ان الله کان علیما خبیرا ; اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید, پس حکمی از ناحیه مرد و حکمی از بستگان زن برگزینید, اگر از پی آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد, همانا خداوند دانا و آگاه است).
نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار می دهد تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طی کند و برای اینکه حقی از هیچیک از طرفین زایل نشود و تبعیضی رخ ننماید فرموده است که از هر جانب حکمی برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین مشکل را برطرف نمایند.
خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده می شود:
1. اختصاص به مورد سرپیچی زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد, حقوقی که با پیمان ازدواج , زن وفاداری خود نسبت به آن را متعهد شده است .
2. در راستای حل مشکل در داخل خانه و خودداری از بروز آن در خارج از منزل وضع شده .
3. سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست .
4. حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبی بر بدن زن شود.
5. موقتی است و چه دارای نتیجه مثبت و چه منفی باشد باید به زودی از آن دست کشید. نکته دیگری که شایان ذکر است این است که اساسا دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشی منفی است و نصوص زیادی در نهی از این عمل وارد شده است . این روایات همه در زمانی بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشی تا ضرب و جرح و حتی قتل را شامل می شد, و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهی و قضایی در دنیا و عذاب آخرت دانست . برخی از این روایات عبارتند از:
1- پیامبر(ص ) فرمود: (من در شگفتم از کسی که زن خود را می زند, در حالی که خودش برای کتک خوردن, سزاوارتر است. زنانتان را مزنید که قصاص دارد).
2- و نیز فرمود: (زنان بر مرد کریم, غالب می شوند و مرد لئیم, بر زنان مسلط می گردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم نه لئیم غالب).
3- از امام صادق (ع) از پدرش روایت شده که گفت: (وقتی با زنی ازدواج می کنید, احترامش کنید. زن مایه آرامش شما است. زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید).
4- پیامبر(ص) فرمود: (هر مردی که بر بد اخلاقی همسرش صبر کند, خدا اجر داوود (ع) را به او می دهد و به هر زنی که بر بداخلاقی مردش صبر کند, همچون اجر آسیه را که با فرعون, کنار آمد, عطا می کند).
5- حضرت محمد(ص ) فرمود: (زنان را نزنید و تقبیح مکنید).
6- حضرت علی (ع ) فرمود: (در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکی رفتار نمای تا زندگی لبریز از صفا و صمیمیت باشد).
7- آخرین چیزی که به وقت وفات , از رسول خدا (ص ) شنیدند - که در زیر زبان همی گفت - سه سخن بود: (نماز بر پا دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید. و الله الله در حدیث زنان , که در دست شمایند. با زنانتان , نیکو زندگی کنید و حریم آنان را نگاه دارید).
8- و رسول خدا(ص), خشم و توهین زنان را تحمل می کرد. روزی زن عمر جواب وی به خشم, باز داد. عمر گفت: (یالکعا؛ جواب باز می دهی؟ گفت: آری که رسول (ص) از تو بهتر است, زیرا زنان, وی را جواب باز می دهند و او تحمل می کند).
9- یک روز, زنی به خشم , دست فراسینه رسول خدا(ص) زد. مادر وی با وی درشتی کرد که : چرا کردی؟ رسول خدا گفت : بگذار بیش از این نیز کنند و من درگذرم. (احادیث به نقل از بولتن اندیشه , ویژه زن , ص 350)
نکته ای که لازم است در پایان به آن اشاره کنیم این که اصولا در بررسی یک کتاب بویژه کتب مهم نبایستی تنها با دیدن یک آیه در موردی به قضاوت نشست . حال اگر آن کتاب کتاب آسمانی باشد موضوع اهمیت فوق العاده تری پیدا می کند. وقتی می توان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت که مجموعه آیات در این زمنیه دیده شود نه این که - کلوا و اشربوا در گوش کرد و لا تسرفوا را فراموش کرد. بنابراین وقتی می توان دیدگاه در این زمینه ارائه داد که به مجموع آیات قرآن نظر شود. ثانیا: قرآن برای خود مفسر و مبین تعریف کرده است: (و انزلنا الیک الذکر لیتبین للناس مانزل الیهم ; و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که ما نازل کردیم بیان کنی) حال برای درک محدوده معنای یک آیه بایستی دیگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد. چنانکه برای فهم آیه قوامون بایستی آیات دیگر و هم چنین روایات صحیحی که برای تبیین محدوده هر یک از آنها وارد شده مورد توجه قرار گیرد.
توانایی مرد در مسائل اجتماعی و شم اقتصادی و تلاش و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندی های منزل و اداره زندگی بیشتر است. و چون مسؤل تأمین هزینه، مرد است سرپرستی داخله منزل هم با مرد است اما این چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی به دست آورد و بگوید من چون سرپرستم پس افضل هستم بلکه این کار کار اجرایی است، وظیفه است نه فضیلت، روح قیوم و قوام بودن وظیفه است و این چنین نیست که قرآن به زن بگوید تو در تحت فرمان مرد هستی، بلکه به مرد می گوید تو سرپرستی زن و منزل را به عهده داری. اگر این آیه به صورت تبیین وظیفه تقلی شود نه اعطای مزیت، آنگاه روشن می شود: (الرجال قوامون علی النساء) یعنی: (یا ایها الرجال کونوا قوامین) یعنی ای مردها شما به امر خانواده قیام کنید همان طوری که برای مسائل قضایی می فرماید: (کونوا قوامین بالقسط شهداءلله)؛ (نساء، 135) ؛(الرجال قوامون علی النساء) گرچه جمله خبریه است ولی روحش انشا است یعنی ای مردها شما قوام منزل باشید، سرپرست منزل باشید، کارها را در بیرون انجام دهید، اداره زندگی را در منزل به عهده بگیرید، زیرا آسایش و آرامش زندگی مرد، در خانه است. این نکته که آیه شریفه می فرماید: (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها)؛ (روم، 21)
آنچه در تعبیرات روایی آمده است (لیاوی الیها) برابر همین تعبیر قرآنی است. (الرجال قوامون علی النساء) به این معنا نیست که زن اسیر مرد است و مرد قوام، قیوم و مدیر است و می تواند به دلخواه خود عمل کند. هرگز این تکلیف نیامده فتوای یک جانبه بدهد و به مرد بگوید تو فرمانروا هستی و هر چه می خواهی بکن، بنابراین اسلام این دو حکم الزامی را در کنار هم ذکر کند و به زن در مقابل شوهر تمکین می دهد و به مرد در مقابل زن دستور سرپرستی می دهد، تنها بیان وظیفه و جریان امور خانواده است و هیچ یک نه معیار فضیلت است و نه موجب نقص.
در نتیجه، اولا، (الرجال قوامون علی النساء) مربوط به زن در مقابل شوهر است نه زن در مقابل مرد. ثانیا، قیم بودن زن و مرد در محور اصول خانواده است. گاهی زن قیم مرد است و گاهی مرد قیم زن. و در اصول خانوادگی بسیاری از مسائل عوض می شود. اطاعت فرزند چه پسر و چه دختر از ساحت مقدس پدر و مادر واجب است، و اگر فرزند کاری بکند که پدر یا مادر برنجد عاق پدر و مادر می شود و عقوق والدین حرام است. بنابراین اگر مادر فرزند را از کاری نهی کرد و گفت: این کار کایه آزردگی من می شود. در اینجا اطاعت مادر واجب است و پسر نمی تواند بگوید که من چون در رتبه اجتهاد به سر می برم یا مهندس و طبیب شده ام، دیگر تحت فرمان مادر نیستم و در حقیقت در چنین مواردی زن بر مرد قیم است، مادر بر پسر قیم است گرچه پسر مجتهد و یا متخصص باشد.
نکته:
آیا اسلام اجازه تنبیه بدنی داده است؟
ممکن است ایراد کنند چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنی شوند؟!
پاسخ این ایراد، با توجه به معنی آیه، و روایاتی که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهی آمده است و هم چنین با توضیحاتی که روانشناسان امروز می دهند چندان پیچیده نیست؛ زیرا:
اولا: آیه، مسأله تنبیه بدنی را در مورد افراد وظیفه نشناسی مجاز شمرده که هیچ وسیله دیگری برای اصلاح آنها مفید واقع نشود.
اتفاقا این موضوع تازه ای نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانین دنیا هنگامی که طرق مسمالت آمیز برای وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت می شوند، نه تنها از طریق ضرب، بلکه گاهی در موارد خاصی مجازات هائی شدیدتر از آن نیز قائل می شوند، که تا سر حد اعدام پیش می رود.
ثانیا: (تنبیه بدنی) در اینجا -همان طور که در کتب فقهی نیز آمده است- باید ملایم و خفیف باشد به طوری که نه موجب شکستگی شود، نه مجروح گردد و نه باعث کبودی بدن.
ثالثا: روانکاوان امروز، معتقدند جمعی از زنان دارای حالتی به نام (مازوشیسم) (آزار طلبی) هستند، که گاه این حالت در آنها تشدید می شود، تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است.
بنابراین، ممکن است ناظر به چنین افرادی باشد که تنبیه خفیف بدنی در مورد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- زن در آئینه جلال و جمال، جوادی آملی، ص 388 تا 393
2- زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، دکتر فتاحی زاده، ص 76 تا 83<
تفسیر نمونه، ج 3، ص 474>آیه 34 سوره مبارکه نساء در موضوع مدیریت خانواده است، و به بحث حقوق زن و مرد در خانواده اشاره دارد. لازم است پیش از ورود به صحنه بحث، متن و ترجمه آیه نقل شود تا بر اساس آن بحث کنیم: الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم مردان سرپرست زنان هستند، به واسطه برتریهایی که خداوند برخی از ایشان را بر برخی دیگر داده است و همچنین به دلیل این که آنها از اموالشان باید به زنان نفقه بدهند. پیش از بحث درباره مفاد این آیه، آیه دیگری از قرآن را بیان و تشریح میکنیم تا با دید دقیقتری به تفسیر این آیه بپردازیم. و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجة و همانند وظایف و حقوقی که به طور شایسته بر عهده زنان است، به نفع آنان بر عهده مردان هم حقوق و وظایفی است و مردان بر آنان درجهای برتری از نظر حقوق و وظایف دارند. در روایتی که در ذیل آیه است، امام (علیه السلام) میفرمایند که حق مردان بر زنان بیشتر از حق زنان بر مردان است. از این آیه چند مطلب روشن میشود:
1 زنان با توجه به وظایفشان، از حقوقی برخوردارند و مردان هم با توجه به وظایفشان دارای حقوقی هستند.
2 زنان و مردان نسبت به هم حقوق متقابل دارند زیرا حقوق یکطرفه نیست، هم له شخص و هم علیه اوست و این حقوق متقابل را در اجتماع باید شناخت و رعایت کرد.
3 حق و وظیفه از هم جدا نیستند و هرکس به هر میزانی که وظیفه بر عهده دارد، به همان میزان حق خواهدداشت. به عبارت دیگر حقوق هر کس به اندازه مسؤولیت و وظایف اوست نه بیشتر و نه کمتر از آن. به طور مثال مدیر عامل اداره نسبت به کارمندان خود، وظایف بیشتری دارد و به همان میزان حقوق و اختیارات بیشتری دارد.
4 مردان در امور خانواده و اجتماع وظایف سنگینتری دارند، و به همین میزان از حقوق بیشتری برخوردارند. تفاوتهای جسمانی و روحی زن و مرد غیر قابل انکار است. و وظایف هم بر اساس تواناییها تقسیم میشود. اسلام وظیفه سنگینتری برای مرد نسبت به زنان قرار داده است و به همین دلیل اختیارات و حقوق بیشتری هم برای آنها قرار داده است. در هر حال در خانه و خانواده یک نفر باید مدیر باشد، و اسلام مدیریت را بر عهده مرد قرار داده و زن را از وظیفه سنگین تأمین معاش خانواده معاف کرده است تا در خانه آرامش خانه را تأمین کند و تربیت فرزندان را که با ساختمان وجودی او هماهنگتر است، بر عهده بگیرد. پس آیه شریفه بیان یک حکم حقوقی است که طبق آن اشاره به حکمی عقلایی دارد و آن اینکه هرکس وظیفه بیشتری دارد، حقوق و اختیار بیشتری دارد و درجه و برتری مرد بر زن فقط در حد برتری حقوقی است که در اداره خانواده لازم است.
لازم به یادآوری است که عدالت حکم میکند که در رعایت حقوق افراد رعایت تفاوتها بشود و این با تساوی حقوق منافات ندارد. مثلاً حقوق و اختیارات مدیر عامل سازمان با معاون اداری و مالی سازمان، برابر نیست، و مدیرعامل نسبت به مسئولیت و وظایفش از حقوق و اختیارات بیشتری برخوردار میباشد و عدالت حکم میکند که هرکدام با توجه به مسئویت خود از حقوق مساوی با آن برخوردار باشد و این اصل عقلایی در رابطه با حقوق خانواده هم باید اجراء شود که اسلام چنین کرده است.
با روشن شدن این مقدمه، وارد بحث آیه 34 سوره نساء میشویم. مردان وظایف بیشتری از زنان دارند و به این دلیل از اختیارات بیشتری برخورددار هستند، از این اختیارات و وظایف در آیه مذکور به سرپرستی مردان بر زنان تعبیر شده است، خلاصه پیام آیه این است که نظام مدیریت خانواده به عنوان یک واحد اجتماع بر عهده مردان است. آیه دو دلیل بر این سرپرستی بیان داشته است: 1 - بما فضل الله بعضهم علی بعض برتری نسبی جسمی و جسمانی مردان بر زنان و قدرت بیشتر بر تحمل مشکلات اجتماعی که در بطن خلقت به آنها داده شده است. ممکن است اشکال شود که برتریهای جسمی و جسمانی مردان بر زنان همگانی نیست و چه بسا در بعض موارد زنان برتر باشند.
پاسخ این است که این سخن حقی است و به این دلیل قرآن از قید بعضهم علی بعض استفاده کرده است، اما احکام و قوانین برای تک تک افراد وضع نمیشود، بلکه برای نوع بشر و به صورت کلی وضع میشود. در این مورد هم در غالب خانوادهها چنین قاعدهای رعایت میشود و هم اکنون تحقیقات روانشناسان و پزشکان و به ویژه جامعه شناسان خانواده بر صحت این مطلب صحه میگذارد. مطلب دیگر اینکه این برتری در امور اجتماعی و خانوادگی که موجب سپردن مسئولیت خانواده به مردان میشود، هیچ دلالتی بر برتریهای دیگر مردان بر زنان ندارد.
زیرا از نظر شخصیتی زن و مرد هر دو دارای روحی خدایی میباشند و بدین جهت از تمامی موجودات مادی برتر هستند و از نظر معنوی نیز برتری به تقواست که هر دو میتوانند به آن برسند، از نظر علمی هم وضع روشن است و همینطور است برتریهای دیگر. پس مردان نه در دنیا و نه در آخرت بر زنان برتری حقیقی و واقعی ندارند. تنها در زندگی اجتماعی و اعتباری و حقوقی و قراردادی، که یک نفر باید مدیر باشد و دیگری زیر نظر او کار کند، مدیریت واحد خانواده برعهده مرد است. 2 بما انفقوا من اموالهم؛ به دلیل اینکه مردان متعهد هستند که هزینه آبرومندانه زندگی خانواده و همسران خود را تأمین کنند. در قبل تذکر دادیم که اسلام اصرار زیادی دارد که مسئولیت سنگین مالی و تأمین مخارج خانواده را از دوش زنان بر دارد و بر گردن مردان بیاندازد تا آنان راحتتر به اداره خانواده و ایجاد محیطی عاطفی و آرام برای کل اعضاء خانواده و تربیت فرزندان که سازندگان اجتماع فردا هستند، همت گمارند.
چند تذکر:
1 سرپرستی مردان بر زنان تنها در حدود قانون الهی است و حق تعدی و تجاوز از آن را ندارند و در صورتی که سرپرستی و مدیریت به دیکتاتوری و استبداد بیانجامد و موجب آزار و اذیت همسر فراهم شود، او صلاحیت خود را از دست میدهد و دادگاه وی را مجازات حتی مجازات بدنی میکند. 2 سرپرستی با استقلال و آزادی زنان و حقوق فردی و اجتماعی زنان مغایرت ندارد و قرآن و اسلام با جدیت این حقوق را به رسمیت شمرده است
3 سرپرستی مردان مساوی با وظایف بیشتر آنها در خانواده است که تأمین زندگی معقولانه و آبرومندانه همسرانشان از جمله آنهاست و اجازه تخطی از آن را ندارند.
4 معنای قوامون برتری نیست، بلکه سرپرستی است و چنانچه روشن شد، برتری واقعی به تقوی است و آیه درصدد بیان برتری مردان بر زنان نیست. بنابر منطق قرآن، تمام انسانها، اعم از زن و مرد با سرمایه اولیه فطرت آفریده شدهاند، و همگی استعداد رسیدن به تکامل واقعی را دارند و برتری واقعی هم به تقوی است. ان اکرمکم عند الله اتقکم گرامیترین و باکرامتترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست
. 5 زندگانی خانوادگی از نظر اسلام و قرآن بر اساس مودت دوستی و رحمت بنا میشود که آرامش و عشق را به همراه دارد و زن در ایجاد این زندگی نقش بیشتری از مرد دارد، زیرا زنان معدن عاطفه و مهربانی هستند و مردان نسبت به آنها خشنترند. به عبارت دیگر هر زندگی مشترک از دو عنصر اساسی تشکیل میشود، یکی زن که عاطفیتر از مرد است و دیگری مرد که به جنبههای معقولانه زندگی بیشتر توجه دارد، به همین دلیل جنبههای مدیریتی که با حساب و کتاب و درگیری اجتماعی همراه است، به مردان واگذارده شده است و جنبههای اداره خانه و ایجاد محیط آرام و تربیت فرزندان که با عاطفه هماهنگی بیشتری دارد، به زنان واگذاشته شده است.
6 اسلام دین جامع است که دارای ظاهر و باطن است و مسلمان واقعی کسی است که هر دو جنبه را در خود پیاده کند. احکام فقهی و دستورات قانونی به منزله اسکلت ساختمان هستند و احکام اخلاقی به منزله سفیدکاری آن. زندگانی به صرف احکام، بسیار سخت است و مانند این میماند که در خانهای ناآماده و نیمه تمام که در مرحله سفتکاری است منزل گزینیم که سخت و غیر قابل تحمل است. اما رعایت هر دو جنبه احکام فقهی و حقوقی و احکام اخلاقی مانند این است که در خانهای آماده و مجهز زندگی کنیم که آسان است و گوارا. در زندگانی مشترک زناشویی هم اگر تنها به احکام فقهی بسنده شود، زندگی خشن و بیروح میشود.
زیرا شوهر حق ندارد به زن خود فرمانی بدهد و زن حق ندارد بدون اجازه شوهر خود از خانه بیرون برود. اما اگر این قوانین با اخلاق اسلامی درباره زندگی زناشویی همراه شود، زندگی مشترک زیبا و گوارا و محل دوستیها و محبتها و عشقها خواهد بود. متأسفانه بسیاری از ما به ظاهر دین، اکتفاء میکنیم و چون نمیتوانیم خود را با آن انطباق دهیم، به زیاده خواهیها و تجاوزات از دستورات دینی دچار میشویم که این ظلم آشکار است که موجب عقاب و مجازات دنیوی و اخروی میشود. بنابراین آیه مذکور حکمی حقوقی است که قوام و نظام خانواده را مستحکم مینماید و عقل سلیم نیز بر آن فتوا میدهد و اگر با دستورات اخلاقی اسلام درباره خانواده همراه شود، زندگی پر از آرامش و دوستی و محبت و نشاط را در محیط خانواده ایجاد میکند، محیطی که باعث تربیت فرزندانی سالم و صالح و سرشار از امید میگردد و جامعهای، ایدهآل را نوید میدهد. و این عین عدالت است که در اجتماع خانواده وظایف تقسیم شده است و حقوق هرکس بر اساس وظیفهاش معین شده و نقش مدیریت نیز به مردان سپرده شده تا زنان به وظیفه ایجاد آرامش در خانواده مبادرت ورزند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/100116979)
- [سایر] ترجمهی صحیح این حدیث و بررسی سندیت آن را میخواستم، باتشکر عن علی علیه السلام ، قال: أتی النبی صلی الله علیه وآله رجل من الانصار بابنة له، فقال: یا رسول الله، ان زوجها فلان بن فلان الانصاری، وإنه ضربها فأثر فی وجهها، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله : لیس ذلک لک، فأنزل الله عزوجل: الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله به بعضهم علی بعض وبما انفقوا من أموالهم أی قوامون علی النساء فی الادب، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله : أردت أمرا وأراد الله غیره مستدرک الوسائل، ج 14، ص 260
- [سایر] چرا در اسلام مرد بر زن برتری یافته و باید رئیس خانه باشد و در مورد آیه الرجال قوامون علی النسا ء توضیح دهید.
- [آیت الله جوادی آملی] همانگونه که در آیه ده سوره مبارکه نساء آمده است چرا اولاً پسر دو برابر دختر ارث میبرد؟ سؤال2: دیگر آنکه در آیه 33 سوره نساء آمده است .الرجال قوامون علی النساء. سؤال این است چرا باید مرد سرپرست زن باشد؟ و به بیان دیگر چرا بین پسر و دختر تفاوت وجود دارد؟
- [آیت الله جوادی آملی] همانگونه که در آیه ده سوره مبارکه نساء آمده است چرا اولاً پسر دو برابر دختر ارث میبرد؟ سؤال2: دیگر آنکه در آیه 33 سوره نساء آمده است (الرجال قوامون علی النساء) سؤال این است چرا باید مرد سرپرست زن باشد؟ و به بیان دیگر چرا بین پسر و دختر تفاوت وجود دارد؟
- [آیت الله جوادی آملی] سؤال 1: همان گونه که در آیه ده سورهی مبارکهی نساء آمده است چرا اولاً پسر دو برابر دختر ارث میبرد؟ سؤال 2: دیگر آنکه در آیه 33 سورهی نساء آمده است ﴿الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساء ﴾ سؤال اینست چرا باید مرد سرپرست زن باشد؟ و به بیان دیگر چرا بین پسر و دختر تفاوت وجود دارد؟
- [سایر] در علل الشرایع شیخ صدوق روایتی است که میفرماید: (قال لَهُ ما فَضْلُ الرِّجالِ عَلَی النِّساءِ؟ فقال النَّبِیُّ(ص): کَفَضْلِ السَّماءِ عَلَی الْأَرْضِ وَ کَفَضْلِ الْماءِ عَلَی الْأَرْض..)؛ مگر نه این است که طبق آیه مبارکه (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ)، ملاک برتری و فضل تنها تقوا است؛ در هر انسانی، چه زن چه مرد، عرب و عجم و…؟
- [آیت الله بهجت] ان بناء المستقبل للفرد و للمجتمع یتوقف الیوم علی الدراسة الجامعیة غالبا، و لکن الصفوف الجامعیة مختلطة بین الرّجال و النّساء، فما هو الموقف الشرعی للشابّ والشابّة من دخول الجامعة؟
- [سایر] این روایت یعنی چه؟ لولا النساء لدخل الرجال الجنه
- [سایر] با سلام؛ اینکه در روایات آمده: (إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ فَهِمَّةُ النِّسَاءِ الرِّجَالُ فَحَصِّنُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِإِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ النِّسَاءَ هَمُّهُنَّ الرِّجَالُ) همت زنان، مردان هستند، به چه معنا است؟ با تشکر
- [سایر] در روایتی از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) آمده که: (اعلی المنکوحات النّساء و هو مبالٌ فی مبال، و مثالٌ لمثال). منظور از (مثال لمثال) در این روایت چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود