بر اساس آیه 99 سوره حجر آیا بعداز رسیدن به یقین دیگر نیازی به عبادت نداریم؟
(وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقینُ)؛ حجر (15)، آیه 99. (و پروردگارت را تا هنگامی که تو را مرگ بیاید، بندگی کن). مقدمه با دقت در آیه مورد نظر؛ از نگاه قرآن، روایات و کلام مفسرین در این باره به بحث مختصر می پردازیم که؛ اگر مقصود و هدف از عبادت رسیدن به یقین باشد، آیا پس از رسیدن به این هدف احتیاجی به عبادت خواهد بود یا نه ؟ کسی که به یقین و آرامش رسیده است، آیا خسته کردن بدن در امور عبادی برای او ثمری دارد یا نه؟ یقین در لغت در مفردات راغب آمده: یقین فوق علم و معرفت است و یقین، فهم با ثبات است. بنا بر نظر صاحب مجمع البحرین مجمع البحرین، ج 6، ص 331. معنای یقین در آیه شریفه (وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ) به معنای هنگام مرگ است. در علم منطق، یقینیات، شش مورد گفته شده است: 1. بدیهیات، 2. وجدانیّات، 3. تجربیّات، 4. متواترات، 5. حدسیّات که عقل به آن اطمینان داشته باشد، 6. محسوسات. کاربرد واژه یقین در قرآن (وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ)؛ بقره (2)، آیه 4.. (وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ)؛ انعام (6)، آیه 75. . (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ)؛ نمل (27)، آیه 14.. روایات تفسیری در تفسیر البرهان می خوانیم: ابن بابویه می گوید حدثنا أبی، قال: حدثنا سعدبن عبد الله، عن أحمدبن أبی عبدالله، عن أبیه، فی حدیث مرفوع إلی النبی صلی الله علیه وآله قال: (جاء جبرئیل علیه السلام إلی النبی صلی الله علیه وآله، فقال: یا رسول الله، إن الله تبارک و تعالی أرسلنی إلیک بهدیة لم یعطها أحدا قبلک، قال رسول الله صلی الله علیه وآله: قلت: و ما هی؟ قال: الصبر، و أحسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الرضا، و أحسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الزهد، و أحسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الإخلاص، و أحسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الیقین، و أحسن منه، قلت: و ما هو، یا جبرئیل؟ قال: إن مدرجة (1) ذلک التوکل علی الله عز و جل فقلت: و ما التوکل علی الله عز و جل؟ فقال: العلم بأن المخلوق لا یضر و لا ینفع، و لا یعطی و لا یمنع، و استعمال الیأس من الخلق، فإذا کان العبد کذلک لم یعمل لأحد سوی الله، و لم یرج و لم یخف سوی الله، و لم یطمع فی أحد سوی الله، فهذا هو التوکل.....قلت: فما تفسیر الیقین؟ قال: الموقن یعمل لله کأنه یراه، فإن لم یکن یری الله فإن الله یراه، و أن یعلم یقینا أن ما أصابه لم یکن لیخطئه، و إن ما أخطأه لم یکن لیصیبه، و هذا کله أغصان التوکل، و مدرجة الزهد). تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 7، ص 301 ؛ فاطمة بنت الحسین، عن أبیهاعلیه السلام قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: إنّ صلاح أوّل هذه الأمّة بالزّهد و الیقین، و هلاک آخرها بالشّحّ و الأمل. تفسیر آیه در المیزان ترجمه المیزان، ج 12، ص 293. آمده است مراد از آمدن یقین، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدّل به شهادت و علم، مبدّل به عیان می شود. و معنای آیه این می شود که: تو بر عبودیت خود ادامه بده و هم چنان بر اطاعتت و اجتنابت از معصیت صبر کن، و نیز هم چنان بر آنچه که ایشان می گویند تحمل کن تا مرگت فرا رسد و به عالم یقین منتقل شوی، آن وقت مشاهده کنی که خدا با آنان چه معامله ای می کند. عبارت (تا یقین برایت بیاید) عنایت بر این است که مرگ در دنبال تو و طالب تو است، و به زودی به تو می رسد، پس باید هم چنان پروردگارت را عبادت بکنی تا او به تو برسد، و این یقین همان عالم آخرت است که ماوراء حجاب است، نه اینکه مراد از یقین آن یقینی باشد که با تفکر، و یا ریاضت و عبادت به دست می آید. این را گفتیم تا معلوم شود اینکه بعضی پنداشته اند که: آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه عبادت تا وقتی لازم است که یقین نیامده باشد، و همین که انسان یقین پیدا کرد دیگر نماز و روزه واجب نیست. پندار و رأی فاسدی است، برای اینکه اگر مقصود از یقین، یقینی باشد که از راه تفکر یا عبادت، در نفس پدید می آید رسول خداصلی الله علیه وآله در هر حال آن یقین را داشته، و آیه شریفه که خطابش به شخص رسول اکرم است می فرماید: عبادت کن تا یقین برایت بیاید، چطور رسول خداصلی الله علیه وآله یقین نداشته با اینکه آیات بسیاری از کتاب خدا او را از موقنین و همواره بر بصیرت و بر بینه ای از پروردگارش، و معصوم و مهتدی به هدایت الهی و امثال این اوصاف دانسته است. تکالیف الهی اموری است که ملازم آدمی است، و مادامی که در دنیا زندگی می کند محتاج دین است چه در حال توحش باشد و چه به نهایت درجه تمدن و پیشرفت رسیده باشد و پر واضح است که اگر قوانین الهی را مختص به افراد و اجتماعات ناقص و عقب افتاده بدانیم، و تجویز کنیم که انسان کامل تکلیف نداشته باشد تجویز کرده ایم که افراد متمدن، قوانین و احکام را بشکنند، و معاملات را فاسد انجام دهند، و مجتمع را فاسد و در هم و بر هم کنند، و همچنین تجویز کرده ایم که افراد متمدن از ملکات فاضله و احکام آن تخلف کنند، و حال آنکه همه افعال، مقدماتی برای به دست آوردن ملکاتند، و وقتی ملکه پیدا شد افعال، آثار غیر قابل تخلف آن می شود، و دیگر تصور نمی شود شخصی که مثلاً: ملکه معرفة اللَّه را پیدا کرده خدا را عبادت نکند، و یا کسی که ملکه سخاوت را پیدا کرده بذل و بخشش نکند. اینجا است که فساد گفته بعضی ها روشن می شود که توهم کرده اند: غرض از تکالیف عملی، تکمیل انسان و رساندنش به نهایت درجه کمال او است، و وقتی کامل شد دیگر حاجتی به تکلیف ندارد. وجه فسادش این است که انسان هر قدر هم که کامل شده باشد اگر از تکالیف الهی سرباز زند، مثلا: احکام معاملاتی را رعایت نکند، اجتماع را دچار هرج و مرج کرده است، و عنایت الهی را نسبت به نوع بشر باطل ساخته است، و اگر از تکالیف مربوط به عبادات تخلف کند بر خلاف ملکاتش رفتار کرده، و این محال است، چون رفتار بشر آثار ملکات او است. آری میان انسان کامل و غیر کامل از نظر صدور افعال فرق است، انسان کامل و دارای ملکه فاضله از مخالفت مصون است، و ملکه راسخه در نفسش نمی گذارد او کار خلاف بکند، ولی انسان ناقص چنین مانع و جلوگیری در نفس ندارد. در تفسیر نمونه تفسیر نمونه، ج 11، ص 143. آمده است: معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور از یقین در اینجا همان مرگ است و به این جهت مرگ، یقین نامیده شده که یک امر مسلم است، و انسان در هر چیز شک کند در مرگ نمی تواند تردید به خود راه دهد. و یا اینکه به هنگام مرگ پرده ها کنار می رود و حقایق در برابر چشم انسان آشکارمی شود، و حالت یقین برای او پیدامی گردد. در سوره مدثر آیه 46 و 47 از قول دوزخیان می خوانیم: (وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّی أَتانَا الْیَقِینُ) ما همواره روز رستاخیز راتکذیب می کردیم تا اینکه یقین مرگ ما فرارسید. از اینجا روشن می شود که آنچه از بعضی صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزی برای ترک عبادت قرار داده اند و گفته اند آیه می گوید: عبادت کن تا زمانی که یقین فرا رسد، بنا بر این بعد از حصول یقین نیازی به عبادت نیست! گفتار بی اساس و بی پایه ای است، چرا که: اولاً: به شهادت بعضی از آیات قرآن، یقین به معنی مرگ است، که هم برای مؤمنان و هم برای دوزخیان، برای همه خواهد بود. ثانیاً: مخاطب این سخن، پیامبرصلی الله علیه وآله است، و مقام یقین پیامبر بر همه محرز است، لذا دستور به عبادت تا حصول یقین مورد ندارد. و ثالثاً: تواریخ متواتر نشان می دهد که پیامبرصلی الله علیه وآله تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و علی علیه السلام در محراب عبادت کشته شد، و همچنین سایر امامان. با توجه به تمامی مطالب فوق الذکر و کمی تأمل و تفکر می توان سؤال مطرح شده در مقدمه را این گونه پاسخ داد که معنای یقین ذکر شده در آیه شریفه، (مرگ) است و طبعاً دلالتی بر مقصود کسانی که می خواهند یقین را پایان عبادات ظاهری بدانند ندارد، زیرا: اولاً، می فرماید یقین به تو برسد (حتی یاتیک الیقین). و نه اینکه تو به یقین برسی و این اشاره بدان است که آن یقین در دسترس تو نیست. ثانیاً، سیره عملی حضرت ختمی مرتب صلی الله علیه وآله و خاندان شریفش علیهم السلام این بوده که تا لحظه رفتن از این دنیا دست از عبادت بلکه کوشش در آن بر نمی داشتند (عَنْ أَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عِنْدَ عَائِشَةَ لَیْلَتَهَا فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَکَ وَ قَدْ غَفَرَاللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ یَا عَائِشَةُ أَلاَ أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً قَالَ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُومُ عَلَی أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَیْهِ...)، (الکافی، ج 2، ص 95، باب الشکر...).. ثالثاً، در همین آیه عبادت در مسیر تربیت انسان ذکر شده (و اعبد ربّک) و علت محدثه علت مبقیه نیز می باشد. رابعاً، کسی که مختصر آشنایی با فرهنگ قرآن داشته باشد می داند شکل مفهوم عبادت و بندگی در هندسه قرآن بسیار بزرگ و با عظمت ترسیم شده است تا جائی که خود هدف می باشد و نه صرفاً وسیله. مورد اخیر احتیاج به کمی توضیح دارد که در ذیل به طور مختصر به آن پردازیم: عبادت در قرآن 1. عنوان عبد از بزرگترین درجه های قرآنی: (وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ ...)؛ ص (38)، آیه 41.. (إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ)؛ صافات (37)، آیه 81.. (سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ...)؛ اسراء (17)، آیه 1.. 2. عبودیت هدف خلقت: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ)؛ ذاریات (51)، آیه 56.. 3. بندگی سرلوحه تمامی اوامر الهی: (وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقیمُوا...)؛ بینه (98)، آیه 5.. 4. بندگی افتخار مقربان: (لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لاَ الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ...)؛ نساء (4)، آیه 172.. 5. بندگی شرط مصون ماندن از شر شیطان: (إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ...)؛ حجر (15)، آیه 42.. 6. (عبادت) نکوهش شده: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ...)؛ حج (22)، آیه 11.. 7. آسایش در زیر چتر عبادت: (یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ)؛ زخرف (43)، آیه 68.. 8. عبادت همان راه راست: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ)؛ آل عمران (3)، آیه 51.. حال که معلوم شد عبادت در حریم قرآن چه جایگاهی دارد و مقصود از یقین نیز مرگ می باشد، مفاد آیه دقیقاً بر عکس چیزی می شود که ادعا می شد یعنی تا زنده هستی عبادت پرودگارت را بکن و هیچ استثناء و قیدی برای آن وجود ندارد. ذکر مصیبت وداع نمونه کامل اولیای الهی که هم چنان تا آخر لحظه حیات دنیوی خویش در مسیر عبودیت الهی قرار داشت، امام حسین علیه السلام بود چنان که در زیارت آن حضرت می خوانیم اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت فی اللَّه حق جهاده حتی اتیک الیقین . ایشان نماز ظهر عاشورا را نیز برپا داشت... و هنگام وداع با بانوان حرم فرمود: .. اِستعدوا للبلاء و اعلموا أنّ اللَّه حامیکُم و حافظُکُم... فلا تَشْکُوا ولا تقولوا بألسنتکم ماینقصُ مِن قَدْرِکم...؛ (برای سختی ها و بلاها آماده شوید و بدانید که خداوند پشتیبان و نگهدارنده شماست... پس شکایت نکنید و با زبانتان چیزی نگویید که قدر و منزلت شما را کم کند). هنگامی که حضرت در گودال قتلگاه افتاد آخرین مناجات خودش را با خداوند داشت. اللهم متعالی المکان عظیم الجبروت... صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین...؛ ر.ک: لهوف، ص 110. حسین بن علی را ظهر عاشورابه مقتل ذکر جانپرور نماز است به زیر تیرباران بست قامتکه از جان نیز بالاتر نماز است در مکتب عشق شاهباز است حسینمرآت دل اهل نیاز است حسین سرداد نداد تن به ذلت آریجاوید کننده نماز است حسین (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 10/310015)
عنوان سوال:

بر اساس آیه 99 سوره حجر آیا بعداز رسیدن به یقین دیگر نیازی به عبادت نداریم؟


پاسخ:

(وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقینُ)؛ حجر (15)، آیه 99.
(و پروردگارت را تا هنگامی که تو را مرگ بیاید، بندگی کن).
مقدمه
با دقت در آیه مورد نظر؛ از نگاه قرآن، روایات و کلام مفسرین در این باره به بحث مختصر می پردازیم که؛
اگر مقصود و هدف از عبادت رسیدن به یقین باشد، آیا پس از رسیدن به این هدف احتیاجی به عبادت خواهد بود یا نه ؟
کسی که به یقین و آرامش رسیده است، آیا خسته کردن بدن در امور عبادی برای او ثمری دارد یا نه؟
یقین در لغت
در مفردات راغب آمده: یقین فوق علم و معرفت است و یقین، فهم با ثبات است.
بنا بر نظر صاحب مجمع البحرین مجمع البحرین، ج 6، ص 331. معنای یقین در آیه شریفه (وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ) به معنای هنگام مرگ است.
در علم منطق، یقینیات، شش مورد گفته شده است:
1. بدیهیات، 2. وجدانیّات، 3. تجربیّات، 4. متواترات، 5. حدسیّات که عقل به آن اطمینان داشته باشد، 6. محسوسات.
کاربرد واژه یقین در قرآن
(وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ)؛ بقره (2)، آیه 4..
(وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ)؛ انعام (6)، آیه 75.
.
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ)؛ نمل (27)، آیه 14..
روایات تفسیری
در تفسیر البرهان می خوانیم: ابن بابویه می گوید حدثنا أبی، قال: حدثنا سعدبن عبد الله، عن أحمدبن أبی عبدالله، عن أبیه، فی حدیث مرفوع إلی النبی صلی الله علیه وآله قال: (جاء جبرئیل علیه السلام إلی النبی صلی الله علیه وآله، فقال: یا رسول الله، إن الله تبارک و تعالی أرسلنی إلیک بهدیة لم یعطها أحدا قبلک، قال رسول الله صلی الله علیه وآله: قلت: و ما هی؟ قال: الصبر، و أحسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الرضا، و أحسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الزهد، و أحسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الإخلاص، و أحسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الیقین، و أحسن منه، قلت: و ما هو، یا جبرئیل؟ قال: إن مدرجة (1) ذلک التوکل علی الله عز و جل فقلت: و ما التوکل علی الله عز و جل؟ فقال: العلم بأن المخلوق لا یضر و لا ینفع، و لا یعطی و لا یمنع، و استعمال الیأس من الخلق، فإذا کان العبد کذلک لم یعمل لأحد سوی الله، و لم یرج و لم یخف سوی الله، و لم یطمع فی أحد سوی الله، فهذا هو التوکل.....قلت: فما تفسیر الیقین؟ قال: الموقن یعمل لله کأنه یراه، فإن لم یکن یری الله فإن الله یراه، و أن یعلم یقینا أن ما أصابه لم یکن لیخطئه، و إن ما أخطأه لم یکن لیصیبه، و هذا کله أغصان التوکل، و مدرجة الزهد). تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 7، ص 301 ؛ فاطمة بنت الحسین، عن أبیهاعلیه السلام قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: إنّ صلاح أوّل هذه الأمّة بالزّهد و الیقین، و هلاک آخرها بالشّحّ و الأمل.
تفسیر آیه
در المیزان ترجمه المیزان، ج 12، ص 293. آمده است مراد از آمدن یقین، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدّل به شهادت و علم، مبدّل به عیان می شود.
و معنای آیه این می شود که: تو بر عبودیت خود ادامه بده و هم چنان بر اطاعتت و اجتنابت از معصیت صبر کن، و نیز هم چنان بر آنچه که ایشان می گویند تحمل کن تا مرگت فرا رسد و به عالم یقین منتقل شوی، آن وقت مشاهده کنی که خدا با آنان چه معامله ای می کند.
عبارت (تا یقین برایت بیاید) عنایت بر این است که مرگ در دنبال تو و طالب تو است، و به زودی به تو می رسد، پس باید هم چنان پروردگارت را عبادت بکنی تا او به تو برسد، و این یقین همان عالم آخرت است که ماوراء حجاب است، نه اینکه مراد از یقین آن یقینی باشد که با تفکر، و یا ریاضت و عبادت به دست می آید.
این را گفتیم تا معلوم شود اینکه بعضی پنداشته اند که: آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه عبادت تا وقتی لازم است که یقین نیامده باشد، و همین که انسان یقین پیدا کرد دیگر نماز و روزه واجب نیست. پندار و رأی فاسدی است، برای اینکه اگر مقصود از یقین، یقینی باشد که از راه تفکر یا عبادت، در نفس پدید می آید رسول خداصلی الله علیه وآله در هر حال آن یقین را داشته، و آیه شریفه که خطابش به شخص رسول اکرم است می فرماید: عبادت کن تا یقین برایت بیاید، چطور رسول خداصلی الله علیه وآله یقین نداشته با اینکه آیات بسیاری از کتاب خدا او را از موقنین و همواره بر بصیرت و بر بینه ای از پروردگارش، و معصوم و مهتدی به هدایت الهی و امثال این اوصاف دانسته است.
تکالیف الهی اموری است که ملازم آدمی است، و مادامی که در دنیا زندگی می کند محتاج دین است چه در حال توحش باشد و چه به نهایت درجه تمدن و پیشرفت رسیده باشد و پر واضح است که اگر قوانین الهی را مختص به افراد و اجتماعات ناقص و عقب افتاده بدانیم، و تجویز کنیم که انسان کامل تکلیف نداشته باشد تجویز کرده ایم که افراد متمدن، قوانین و احکام را بشکنند، و معاملات را فاسد انجام دهند، و مجتمع را فاسد و در هم و بر هم کنند، و همچنین تجویز کرده ایم که افراد متمدن از ملکات فاضله و احکام آن تخلف کنند، و حال آنکه همه افعال، مقدماتی برای به دست آوردن ملکاتند، و وقتی ملکه پیدا شد افعال، آثار غیر قابل تخلف آن می شود، و دیگر تصور نمی شود شخصی که مثلاً: ملکه معرفة اللَّه را پیدا کرده خدا را عبادت نکند، و یا کسی که ملکه سخاوت را پیدا کرده بذل و بخشش نکند.
اینجا است که فساد گفته بعضی ها روشن می شود که توهم کرده اند: غرض از تکالیف عملی، تکمیل انسان و رساندنش به نهایت درجه کمال او است، و وقتی کامل شد دیگر حاجتی به تکلیف ندارد.
وجه فسادش این است که انسان هر قدر هم که کامل شده باشد اگر از تکالیف الهی سرباز زند، مثلا: احکام معاملاتی را رعایت نکند، اجتماع را دچار هرج و مرج کرده است، و عنایت الهی را نسبت به نوع بشر باطل ساخته است، و اگر از تکالیف مربوط به عبادات تخلف کند بر خلاف ملکاتش رفتار کرده، و این محال است، چون رفتار بشر آثار ملکات او است.
آری میان انسان کامل و غیر کامل از نظر صدور افعال فرق است، انسان کامل و دارای ملکه فاضله از مخالفت مصون است، و ملکه راسخه در نفسش نمی گذارد او کار خلاف بکند، ولی انسان ناقص چنین مانع و جلوگیری در نفس ندارد.
در تفسیر نمونه تفسیر نمونه، ج 11، ص 143. آمده است: معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور از یقین در اینجا همان مرگ است و به این جهت مرگ، یقین نامیده شده که یک امر مسلم است، و انسان در هر چیز شک کند در مرگ نمی تواند تردید به خود راه دهد.
و یا اینکه به هنگام مرگ پرده ها کنار می رود و حقایق در برابر چشم انسان آشکارمی شود، و حالت یقین برای او پیدامی گردد. در سوره مدثر آیه 46 و 47 از قول دوزخیان می خوانیم: (وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّی أَتانَا الْیَقِینُ) ما همواره روز رستاخیز راتکذیب می کردیم تا اینکه یقین مرگ ما فرارسید.
از اینجا روشن می شود که آنچه از بعضی صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزی برای ترک عبادت قرار داده اند و گفته اند آیه می گوید: عبادت کن تا زمانی که یقین فرا رسد، بنا بر این بعد از حصول یقین نیازی به عبادت نیست! گفتار بی اساس و بی پایه ای است، چرا که:
اولاً: به شهادت بعضی از آیات قرآن، یقین به معنی مرگ است، که هم برای مؤمنان و هم برای دوزخیان، برای همه خواهد بود.
ثانیاً: مخاطب این سخن، پیامبرصلی الله علیه وآله است، و مقام یقین پیامبر بر همه محرز است، لذا دستور به عبادت تا حصول یقین مورد ندارد.
و ثالثاً: تواریخ متواتر نشان می دهد که پیامبرصلی الله علیه وآله تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و علی علیه السلام در محراب عبادت کشته شد، و همچنین سایر امامان.
با توجه به تمامی مطالب فوق الذکر و کمی تأمل و تفکر می توان سؤال مطرح شده در مقدمه را این گونه پاسخ داد که معنای یقین ذکر شده در آیه شریفه، (مرگ) است و طبعاً دلالتی بر مقصود کسانی که می خواهند یقین را پایان عبادات ظاهری بدانند ندارد، زیرا:
اولاً، می فرماید یقین به تو برسد (حتی یاتیک الیقین). و نه اینکه تو به یقین برسی و این اشاره بدان است که آن یقین در دسترس تو نیست.
ثانیاً، سیره عملی حضرت ختمی مرتب صلی الله علیه وآله و خاندان شریفش علیهم السلام این بوده که تا لحظه رفتن از این دنیا دست از عبادت بلکه کوشش در آن بر نمی داشتند (عَنْ أَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عِنْدَ عَائِشَةَ لَیْلَتَهَا فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَکَ وَ قَدْ غَفَرَاللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ یَا عَائِشَةُ أَلاَ أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً قَالَ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُومُ عَلَی أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَیْهِ...)، (الکافی، ج 2، ص 95، باب الشکر...)..
ثالثاً، در همین آیه عبادت در مسیر تربیت انسان ذکر شده (و اعبد ربّک) و علت محدثه علت مبقیه نیز می باشد.
رابعاً، کسی که مختصر آشنایی با فرهنگ قرآن داشته باشد می داند شکل مفهوم عبادت و بندگی در هندسه قرآن بسیار بزرگ و با عظمت ترسیم شده است تا جائی که خود هدف می باشد و نه صرفاً وسیله.
مورد اخیر احتیاج به کمی توضیح دارد که در ذیل به طور مختصر به آن پردازیم:
عبادت در قرآن
1. عنوان عبد از بزرگترین درجه های قرآنی:
(وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ ...)؛ ص (38)، آیه 41..
(إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ)؛ صافات (37)، آیه 81..
(سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ...)؛ اسراء (17)، آیه 1..
2. عبودیت هدف خلقت: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ)؛ ذاریات (51)، آیه 56..
3. بندگی سرلوحه تمامی اوامر الهی: (وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقیمُوا...)؛ بینه (98)، آیه 5..
4. بندگی افتخار مقربان: (لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لاَ الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ...)؛ نساء (4)، آیه 172..
5. بندگی شرط مصون ماندن از شر شیطان: (إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ...)؛ حجر (15)، آیه 42..
6. (عبادت) نکوهش شده: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ...)؛ حج (22)، آیه 11..
7. آسایش در زیر چتر عبادت: (یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ)؛ زخرف (43)، آیه 68..
8. عبادت همان راه راست: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ)؛ آل عمران (3)، آیه 51..
حال که معلوم شد عبادت در حریم قرآن چه جایگاهی دارد و مقصود از یقین نیز مرگ می باشد، مفاد آیه دقیقاً بر عکس چیزی می شود که ادعا می شد یعنی تا زنده هستی عبادت پرودگارت را بکن و هیچ استثناء و قیدی برای آن وجود ندارد.
ذکر مصیبت وداع
نمونه کامل اولیای الهی که هم چنان تا آخر لحظه حیات دنیوی خویش در مسیر عبودیت الهی قرار داشت، امام حسین علیه السلام بود چنان که در زیارت آن حضرت می خوانیم اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت فی اللَّه حق جهاده حتی اتیک الیقین .
ایشان نماز ظهر عاشورا را نیز برپا داشت... و هنگام وداع با بانوان حرم فرمود: .. اِستعدوا للبلاء و اعلموا أنّ اللَّه حامیکُم و حافظُکُم... فلا تَشْکُوا ولا تقولوا بألسنتکم ماینقصُ مِن قَدْرِکم...؛ (برای سختی ها و بلاها آماده شوید و بدانید که خداوند پشتیبان و نگهدارنده شماست... پس شکایت نکنید و با زبانتان چیزی نگویید که قدر و منزلت شما را کم کند).
هنگامی که حضرت در گودال قتلگاه افتاد آخرین مناجات خودش را با خداوند داشت.
اللهم متعالی المکان عظیم الجبروت... صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین...؛ ر.ک: لهوف، ص 110.
حسین بن علی را ظهر عاشورابه مقتل ذکر جانپرور نماز است
به زیر تیرباران بست قامتکه از جان نیز بالاتر نماز است
در مکتب عشق شاهباز است حسینمرآت دل اهل نیاز است حسین
سرداد نداد تن به ذلت آریجاوید کننده نماز است حسین (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 10/310015)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین