غفلت در آیات قرآن چگونه بیان شده است؟
قرآن مجید در آیات متعدّدی به مسئله غفلت بشر از حقایق الهیّه اشاره کرده و اهل غفلت را اهل عذاب و خسران و در صورت عدم بازگشت از این گناه بزرگ ، مستعدّ خلود در جهنّم می‌داند . پیروی نکردن از غافلان وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً [219] . با کسانی که صبح و شام ، پروردگارشان را می‌خوانند در حالی که همواره خشنودی او را می‌طلبند ، خود را پایدار و شکیبا دار و در طلب زینت و زیور زندگی دنیا دیدگانت [ از التفات ] به آنان [ به سوی ثروتمندان ]برنگردد و از کسی که دلش را [ به سبب کفر و طغیانش ] از یاد خود غافل کرده‌ایم و از هوای نفسش پیروی کرده و کارش اسراف و زیاده‌روی است ، اطاعت مکن . در ( تفسیر برهان ) از علی بن ابراهیم روایت است که این آیه در برخورد یک متکبّر ثروتمند با سلمان نازل شد . داستان از این قرار است که سلمان ، پوششی از پشم داشت که از آن برای سفره و پوشش استفاده می‌کرد روزی بود به شدّت گرم ، سلمان در آن پوشش پشمی عرق کرده بود ، مردی به نام عیینة بن حصین وارد بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شد ، در حالی که سلمان خدمت حضرت بود . فریاد زد : یا رسول اللّه ! وقتی ما بر تو وارد می‌شویم این مرد و هم‌نوعانش را از نزد خود بیرون کن ، پس از رفتن ما هرکس را می‌خواهی بپذیر !![220] برای این گونه مردمان بی‌خبر از حقایق که جز با دید مادّی به جهان و حوادثش نمی‌نگرند و از عالم پر شکوه خلقت جز ظاهری نمی‌بینند و همه چیز را با ترازوی مادّیگری می‌سنجند ، این آیه نازل شد و دید مادّی این ظاهرپرستان را معلول غفلت دل آنان و فراموشی خدا دانست و اعلام کرد : اینان از خطّ حق خارجند و انسان نباید از مردان الهی و پیروان راه عشق دست برداشته و با اینان همنشین و مصاحب گردد ، ارزش از آنِ رهروان طریق اوست ، گرچه دستشان از مال دنیا به کلّی تهی باشد . غفلت ملت‌ها ذلِکَ أَن لَمْ یَکُن رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ [222] . این [ فرستادن پیامبران ] برای این است که پروردگارت مردم شهرها و آبادی‌ها را در حالی که اهلشان [ پیش از آمدن پیامبران ]بی‌خبر [از توحید و معاد و حقایق] باشند ، از روی ستم هلاک نمی‌کند . در توضیح این آیه باید گفت : غفلت ملّت‌ها بر دو قسم است : اوّل : غفلت قبل از بعثت پیامبران و نزول کتب آسمانی . البتّه این غفلت که معلول عدم ارسال و انزال کتب است ، مایه عذاب و هلاک نیست ؛ زیرا قاعده ریشه‌دار عقلی قبح عقاب بلا بیان ، به این معنی توجه می‌دهد که خداوند بزرگ در حالی که خواسته‌هایش را به ملّتی اعلام نکرده باشد ، آنان را مسؤول ندانسته و به خاطر عدم طاعت ، عذاب نمی‌کند . دوّم : غفلت بعد از نبوت انبیا و امامت امامان است . در حالی که انبیای خدا با بیّنات و معجزات ، صدق ادعای خود را ثابت می‌کنند و برای خیر دنیا و آخرت بشر از اعلام فرهنگ خدا تا آخرین نفس دست برنمی‌دارند ، اما ملّت‌ها به خاطر شهوت‌پرستی با آنان به ستیز برخاسته و به قبول قواعد الهی تن نمی‌دهند و به زندگی سراسر غافلانه خود ادامه می‌دهند ، البته مستحق عذابند و این حقیقتی است که از مفهوم آیه شریفه استفاده می‌شود . آری ، با بودن انبیا و امامان و کتب الهی و فقیهان جامع الشرایط ، بی‌خبر از فرهنگ حق زیستن مولد تمام مفاسد و پلیدی‌ها و معاصی و تجاوزات است و سنّت الهی بر این قرار گرفته که ملت‌های فاسد و مجرم به علت فساد و جرمشان به هلاکت برسند . انسان‌های پست‌تر از حیوان وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ [223] . و مسلماً بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم [ زیرا ] آنان را دل‌هایی است که به وسیله آن [ معارف الهی را ] در نمی‌یابند و چشمانی است که توسط آن [حقایق و نشانه‌های حق را ] نمی‌بینند و گوش‌هایی است که به وسیله آن [ سخن خدا و پیامبران را ]نمی‌شنوند ، آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ اینانند که بی‌خبر و غافل [ ازمعارف و آیات خدای ] اند . از آیات قرآن و روایات اسلامی استفاده می‌شود که مقصود حق از خلقت انسان ، رسیدن او به رشد و کمال الهی و قرار گرفتنش در بهشت برین است . تمام مایه‌های رشد و کمال و سعادت و سلامت در وجود هر انسانی بالقوّه موجود است و به فعلیّت رسیدن آن در گرو اتّصال انسان به نبوّت انبیا و امامت امامان است . این اسلام است که از روستایی ایرانی ، سلمان و از بیابان‌گرد ربذه ، ابوذر و از سیاه حبشی ، بلال و از دو کارگر ساده و گرفتار در بند رقیّت ، یاسر و سمیّه می‌سازد . مقصد اصلی از خلقت انسان ، کمال در این دنیا و بهشت در آن عالم است . خلقت بسیاری از جن و انس برای جهنم ، مقصد واقعی و اصلی نیست بلکه این یک امر تبعی است ، به این معنی که جهنمی شدن انسان در اراده حق تابع عدم قبول شرایط کمال از طرف انسان است و جمله ذَرَأْنَا که به معنای (خلقنا) است مفهومی بیش از این ندارد . آیه لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها و دنباله آن به معنای نابود کردن استعدادهای خدا دادی است و این نابودی ، معلول هواپرستی انسان و متابعت او از شیاطین درونی و برونی است . هنگامی که انسان در تمام شؤون حیات ، دچار افراط و تفریط شد و از جادّه اعتدال و صراط مستقیم بیرون رفت و جز حاکمیّت طاغوت و شهوت و شکم و مال و منال و دنیا و مادیّت چیزی را قبول نکرد ، مشاهده آیات و آثار الهی و شنیدن کلمات حق از زبان انبیا و امامان نفعی به حال او ندارد و همین است معنای : لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها و چنین انسان‌هایی از چهارپایان گمراه‌تر و در حقیقت اهل غفلت‌اند ؛ غفلتی که علت هلاک آنان و موجب قرار گرفتنشان در عذاب دوزخ قیامت است . انسان اگر با اتصال به وحی و اجرای دستورات الهی ، از بند مادّه‌پرستی آزاد گردد و از مرض خطرناک غفلت برهد و زندگی خود را بر بیداری و هشیاری و توجّه بنا نهد ، از تمام موجودات عالم برتر می‌گردد . عبداللّه بن سنان می‌گوید : از حضرت صادق علیه‌السلام پرسیدم : ملائکه بالاترند یا بنی‌آدم ؟ فرمود : امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام می‌گفت : خداوند در ملائکه عقل بدون شهوت قرار داده و در حیوانات شهوت بدون عقل گذاشت و در بنی‌آدم عقل و شهوت قرار داد ؛ کسی که عقلش بر شهوتش حاکم شود از ملائکه بهتر است و کسی که شهوتش بر عقلش غلبه کند از بهائم بدتر است[224] . عذاب الهی به خاطر غفلت إِنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ * أُولئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ [225] . مسلماً کسانی که دیدارِ [ قیامتِ ] ما [ و محاسبه شدن اعمالشان ] را امید ندارند و به زندگی دنیا خشنود شده‌اند و به آن آرام یافته‌اند و آنان که از آیات ما بی‌خبرند . * آنانند که به کیفر گناهانی که همواره مرتکب می‌شدند ، جایگاهشان آتش است . امید به لقای حق با توجه به آیات قرآن عبارت است از : ایمان و یقین نسبت به عالم آخرت . بدون شک کسی که به انکار قیامت برخیزد ، به انکار حساب و جزا و بهشت و جهنم و امر و نهی حق و در نتیجه به انکار وحی و نبوّت و آنچه متفرّع بر رسالت انبیا است برخاسته است ! ! در انکار قیامت است که تمام همّت انسان متوجّه حیات مادی محض گشته و جز به زندگی این دنیا نمی‌اندیشد . ما می‌دانیم که هر موجودی فطرتاً بقا و سعادت خود را می‌خواهد ، انسان که امتیازات زیادی بر سایر موجودات دارد ، به طریق اولی خواهان سعادت و بقاء است . اگر دلش منوّر به نور ایمان و یقین باشد ، خواستار سعادت دنیا و آخرت است ، امّا اگر جز حیات دنیا ، قائل به زندگی دیگری نباشد ، تمام همّت و اراده‌اش به این حیات محدود تعلّق خواهد گرفت و از آخرت ، خود را بی‌نیاز دانسته دل به دنیا خوش خواهد کرد . این گونه برداشت از زندگی و تصور حیات انسانی ، معلول غفلت از آیات خداست . انکار لقای حق و فراموش کردن روز حساب موجب خشنودی و اطمینان به حیات دنیا و علت منحصر شدن علم انسان نسبت به حیات حیوانی است . و اعتقاد به معاد ، که صد و چهارده کتاب آسمانی و صد و بیست و چهار هزار پیامبر و دوازده امام و تمام عاشقان جمال حق با استدلالات متین و براهین واضح حتمی بودن آن را ثابت کرده‌اند ، پایه دین و علّت باور داشتن امر و نهی و وعده و وعید و وحی و نبوّت و حلال و حرام خدا و تربیت و تزکیه نفوس است . بدون تردید منکران آن روز که در اعمال و رفتار و اخلاق و روابط و معاملاتشان با مردم حسابی نیست و هرآنچه نفس آنان بخواهد عمل می‌کنند ، مستحقّ عذاب ابد در آتش جهنّم‌اند !! در ( تفسیر برهان ) از علی بن ابراهیم نقل است که معصوم علیه‌السلام فرمود : مراد از آیات در این آیه ، امیرالمؤمنین و ائمه علیهم‌السلام هستند و دلیل بر این مطلب ، قول امیرالمؤمنین علیه‌السلاماست که فرمود : به خدا قسم خدا را آیه‌ای بزرگ‌تر از من نیست[226] . غفلت گروه زیادی از مردم فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ [227] . پس امروز تو را با بدن بی‌جانت نجات می‌دهم [ وبر بلندایی از ساحل دریا می‌گذارم ] تا برای آیندگانت نشانه‌ای [ از قدرت ما و زبونی و خواری گردنکشان ] باشی و یقیناً بسیاری از مردم از نشانه‌های ما بی‌خبرند . داستان فرعون و برخورد ظالمانه او با موسی و هارون ، از عجایب روزگار و از بهترین عبرت‌ها و پندها برای عبرت‌گیرندگان است . سرنگون شدن مهم‌ترین قدرت زمان به دست یک نفر ، که تمام قدرت و اسلحه ظاهری او چوب‌دستی چوپانی بود ، باید بهترین پند برای صاحبان زر و زور باشد . این مسئله در تاریخ ثابت شده است که حق در هر جلوه‌ای که باشد ، بر باطل در هر قیافه و قدرتی که باشد ، پیروز است . فرعون آن چنان در اوج قدرت بود که بنی‌اسرائیل پس از بیرون آمدن از دریا ، غرق شدنش را باور نمی‌کردند ، موسی از خداوند بزرگ چاره خواست ، خداوند بدن فرعون را از لابلای امواج خروشان نیل به خشکی انداخت ، بنی‌اسرائیل دسته دسته به تماشای بدن او آمده و غلبه حق را بر باطل باور کردند .
عنوان سوال:

غفلت در آیات قرآن چگونه بیان شده است؟


پاسخ:

قرآن مجید در آیات متعدّدی به مسئله غفلت بشر از حقایق الهیّه اشاره کرده و اهل غفلت را اهل عذاب و خسران و در صورت عدم بازگشت از این گناه بزرگ ، مستعدّ خلود در جهنّم می‌داند .

پیروی نکردن از غافلان

وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً [219] .

با کسانی که صبح و شام ، پروردگارشان را می‌خوانند در حالی که همواره خشنودی او را می‌طلبند ، خود را پایدار و شکیبا دار و در طلب زینت و زیور زندگی دنیا دیدگانت [ از التفات ] به آنان [ به سوی ثروتمندان ]برنگردد و از کسی که دلش را [ به سبب کفر و طغیانش ] از یاد خود غافل کرده‌ایم و از هوای نفسش پیروی کرده و کارش اسراف و زیاده‌روی است ، اطاعت مکن .

در ( تفسیر برهان ) از علی بن ابراهیم روایت است که این آیه در برخورد یک متکبّر ثروتمند با سلمان نازل شد .

داستان از این قرار است که سلمان ، پوششی از پشم داشت که از آن برای سفره و پوشش استفاده می‌کرد روزی بود به شدّت گرم ، سلمان در آن پوشش پشمی عرق کرده بود ، مردی به نام عیینة بن حصین وارد بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شد ، در حالی که سلمان خدمت حضرت بود . فریاد زد : یا رسول اللّه ! وقتی ما بر تو وارد می‌شویم این مرد و هم‌نوعانش را از نزد خود بیرون کن ، پس از رفتن ما هرکس را می‌خواهی بپذیر !![220] برای این گونه مردمان بی‌خبر از حقایق که جز با دید مادّی به جهان و حوادثش نمی‌نگرند و از عالم پر شکوه خلقت جز ظاهری نمی‌بینند و همه چیز را با ترازوی مادّیگری می‌سنجند ، این آیه نازل شد و دید مادّی این ظاهرپرستان را معلول غفلت دل آنان و فراموشی خدا دانست و اعلام کرد : اینان از خطّ حق خارجند و انسان نباید از مردان الهی و پیروان راه عشق دست برداشته و با اینان همنشین و مصاحب گردد ، ارزش از آنِ رهروان طریق اوست ، گرچه دستشان از مال دنیا به کلّی تهی باشد .
غفلت ملت‌ها

ذلِکَ أَن لَمْ یَکُن رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ [222] .

این [ فرستادن پیامبران ] برای این است که پروردگارت مردم شهرها و آبادی‌ها را در حالی که اهلشان [ پیش از آمدن پیامبران ]بی‌خبر [از توحید و معاد و حقایق] باشند ، از روی ستم هلاک نمی‌کند .

در توضیح این آیه باید گفت : غفلت ملّت‌ها بر دو قسم است :

اوّل : غفلت قبل از بعثت پیامبران و نزول کتب آسمانی . البتّه این غفلت که معلول عدم ارسال و انزال کتب است ، مایه عذاب و هلاک نیست ؛ زیرا قاعده ریشه‌دار عقلی قبح عقاب بلا بیان ، به این معنی توجه می‌دهد که خداوند بزرگ در حالی که خواسته‌هایش را به ملّتی اعلام نکرده باشد ، آنان را مسؤول ندانسته و به خاطر عدم طاعت ، عذاب نمی‌کند .

دوّم : غفلت بعد از نبوت انبیا و امامت امامان است . در حالی که انبیای خدا با بیّنات و معجزات ، صدق ادعای خود را ثابت می‌کنند و برای خیر دنیا و آخرت بشر از اعلام فرهنگ خدا تا آخرین نفس دست برنمی‌دارند ، اما ملّت‌ها به خاطر شهوت‌پرستی با آنان به ستیز برخاسته و به قبول قواعد الهی تن نمی‌دهند و به زندگی سراسر غافلانه خود ادامه می‌دهند ، البته مستحق عذابند و این حقیقتی است که از مفهوم آیه شریفه استفاده می‌شود .

آری ، با بودن انبیا و امامان و کتب الهی و فقیهان جامع الشرایط ، بی‌خبر از فرهنگ حق زیستن مولد تمام مفاسد و پلیدی‌ها و معاصی و تجاوزات است و سنّت الهی بر این قرار گرفته که ملت‌های فاسد و مجرم به علت فساد و جرمشان به هلاکت برسند .

انسان‌های پست‌تر از حیوان

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ [223] .

و مسلماً بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم [ زیرا ] آنان را دل‌هایی است که به وسیله آن [ معارف الهی را ] در نمی‌یابند و چشمانی است که توسط آن [حقایق و نشانه‌های حق را ] نمی‌بینند و گوش‌هایی است که به وسیله آن [ سخن خدا و پیامبران را ]نمی‌شنوند ، آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ اینانند که بی‌خبر و غافل [ ازمعارف و آیات خدای ] اند .

از آیات قرآن و روایات اسلامی استفاده می‌شود که مقصود حق از خلقت انسان ، رسیدن او به رشد و کمال الهی و قرار گرفتنش در بهشت برین است .

تمام مایه‌های رشد و کمال و سعادت و سلامت در وجود هر انسانی بالقوّه موجود است و به فعلیّت رسیدن آن در گرو اتّصال انسان به نبوّت انبیا و امامت امامان است .

این اسلام است که از روستایی ایرانی ، سلمان و از بیابان‌گرد ربذه ، ابوذر و از سیاه حبشی ، بلال و از دو کارگر ساده و گرفتار در بند رقیّت ، یاسر و سمیّه می‌سازد .

مقصد اصلی از خلقت انسان ، کمال در این دنیا و بهشت در آن عالم است .

خلقت بسیاری از جن و انس برای جهنم ، مقصد واقعی و اصلی نیست بلکه این یک امر تبعی است ، به این معنی که جهنمی شدن انسان در اراده حق تابع عدم قبول شرایط کمال از طرف انسان است و جمله ذَرَأْنَا که به معنای (خلقنا) است مفهومی بیش از این ندارد .

آیه لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها و دنباله آن به معنای نابود کردن استعدادهای خدا دادی است و این نابودی ، معلول هواپرستی انسان و متابعت او از شیاطین درونی و برونی است . هنگامی که انسان در تمام شؤون حیات ، دچار افراط و تفریط شد و از جادّه اعتدال و صراط مستقیم بیرون رفت و جز حاکمیّت طاغوت و شهوت و شکم و مال و منال و دنیا و مادیّت چیزی را قبول نکرد ، مشاهده آیات و آثار الهی و شنیدن کلمات حق از زبان انبیا و امامان نفعی به حال او ندارد و همین است معنای : لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها و چنین انسان‌هایی از چهارپایان گمراه‌تر و در حقیقت اهل غفلت‌اند ؛ غفلتی که علت هلاک آنان و موجب قرار گرفتنشان در عذاب دوزخ قیامت است .

انسان اگر با اتصال به وحی و اجرای دستورات الهی ، از بند مادّه‌پرستی آزاد گردد و از مرض خطرناک غفلت برهد و زندگی خود را بر بیداری و هشیاری و توجّه بنا نهد ، از تمام موجودات عالم برتر می‌گردد .

عبداللّه بن سنان می‌گوید :

از حضرت صادق علیه‌السلام پرسیدم : ملائکه بالاترند یا بنی‌آدم ؟ فرمود :

امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام می‌گفت : خداوند در ملائکه عقل بدون شهوت قرار داده و در حیوانات شهوت بدون عقل گذاشت و در بنی‌آدم عقل و شهوت قرار داد ؛ کسی که عقلش بر شهوتش حاکم شود از ملائکه بهتر است و کسی که شهوتش بر عقلش غلبه کند از بهائم بدتر است[224] .

عذاب الهی به خاطر غفلت

إِنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ * أُولئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ [225] .

مسلماً کسانی که دیدارِ [ قیامتِ ] ما [ و محاسبه شدن اعمالشان ] را امید ندارند و به زندگی دنیا خشنود شده‌اند و به آن آرام یافته‌اند و آنان که از آیات ما بی‌خبرند . * آنانند که به کیفر گناهانی که همواره مرتکب می‌شدند ، جایگاهشان آتش است .

امید به لقای حق با توجه به آیات قرآن عبارت است از : ایمان و یقین نسبت به عالم آخرت . بدون شک کسی که به انکار قیامت برخیزد ، به انکار حساب و جزا و بهشت و جهنم و امر و نهی حق و در نتیجه به انکار وحی و نبوّت و آنچه متفرّع بر رسالت انبیا است برخاسته است ! !
در انکار قیامت است که تمام همّت انسان متوجّه حیات مادی محض گشته و جز به زندگی این دنیا نمی‌اندیشد .

ما می‌دانیم که هر موجودی فطرتاً بقا و سعادت خود را می‌خواهد ، انسان که امتیازات زیادی بر سایر موجودات دارد ، به طریق اولی خواهان سعادت و بقاء است .

اگر دلش منوّر به نور ایمان و یقین باشد ، خواستار سعادت دنیا و آخرت است ، امّا اگر جز حیات دنیا ، قائل به زندگی دیگری نباشد ، تمام همّت و اراده‌اش به این حیات محدود تعلّق خواهد گرفت و از آخرت ، خود را بی‌نیاز دانسته دل به دنیا خوش خواهد کرد .

این گونه برداشت از زندگی و تصور حیات انسانی ، معلول غفلت از آیات خداست .

انکار لقای حق و فراموش کردن روز حساب موجب خشنودی و اطمینان به حیات دنیا و علت منحصر شدن علم انسان نسبت به حیات حیوانی است .

و اعتقاد به معاد ، که صد و چهارده کتاب آسمانی و صد و بیست و چهار هزار پیامبر و دوازده امام و تمام عاشقان جمال حق با استدلالات متین و براهین واضح حتمی بودن آن را ثابت کرده‌اند ، پایه دین و علّت باور داشتن امر و نهی و وعده و وعید و وحی و نبوّت و حلال و حرام خدا و تربیت و تزکیه نفوس است .

بدون تردید منکران آن روز که در اعمال و رفتار و اخلاق و روابط و معاملاتشان با مردم حسابی نیست و هرآنچه نفس آنان بخواهد عمل می‌کنند ، مستحقّ عذاب ابد در آتش جهنّم‌اند !!

در ( تفسیر برهان ) از علی بن ابراهیم نقل است که معصوم علیه‌السلام فرمود :

مراد از آیات در این آیه ، امیرالمؤمنین و ائمه علیهم‌السلام هستند و دلیل بر این مطلب ، قول امیرالمؤمنین علیه‌السلاماست که فرمود : به خدا قسم خدا را آیه‌ای بزرگ‌تر از من نیست[226] .

غفلت گروه زیادی از مردم

فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ [227] .

پس امروز تو را با بدن بی‌جانت نجات می‌دهم [ وبر بلندایی از ساحل دریا می‌گذارم ] تا برای آیندگانت نشانه‌ای [ از قدرت ما و زبونی و خواری گردنکشان ] باشی و یقیناً بسیاری از مردم از نشانه‌های ما بی‌خبرند .

داستان فرعون و برخورد ظالمانه او با موسی و هارون ، از عجایب روزگار و از بهترین عبرت‌ها و پندها برای عبرت‌گیرندگان است .

سرنگون شدن مهم‌ترین قدرت زمان به دست یک نفر ، که تمام قدرت و اسلحه ظاهری او چوب‌دستی چوپانی بود ، باید بهترین پند برای صاحبان زر و زور باشد .

این مسئله در تاریخ ثابت شده است که حق در هر جلوه‌ای که باشد ، بر باطل در هر قیافه و قدرتی که باشد ، پیروز است .

فرعون آن چنان در اوج قدرت بود که بنی‌اسرائیل پس از بیرون آمدن از دریا ، غرق شدنش را باور نمی‌کردند ، موسی از خداوند بزرگ چاره خواست ، خداوند بدن فرعون را از لابلای امواج خروشان نیل به خشکی انداخت ، بنی‌اسرائیل دسته دسته به تماشای بدن او آمده و غلبه حق را بر باطل باور کردند .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین