(فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) نساء (4)، آیه 3.؛ (و با زنان پاک ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر؛ و اگر ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید...). در پاسخ باید دقت داشت که ازدواج، هم جلب (مصلحت) است و هم (دفع مفسده و ضرر)؛ ولی اساساً عالم مادی و زندگانی در طبیعت، همراه با نوعی تزاحم و تعارض مصلحتها و تقابل دو قطب مثبت و منفی است و نظام تعدد همسر، اگر در جای خود قرار گیرد، دارای مزاید قابل توجهی است که نبود آن، نتیجهای جز براندازی پردههای عفت و عدم تعادل در نظام خانوادگی و جامعه ندارد. بنابراین، در تحلیل مسائل، باید نگاهی فراگیر داشت و همه جنبهها را دقیق سنجید و صرف تکیه بر خواستههای یکسویه مرد یا زن، گشایشگر نمیباشد. بدین جهت ما برخی از حکمتها، فواید و ضرورتهای نظام تعدد زوجات را بیان میکنیم که عبارتند از: 1. تعداد زنان همواره بیش از مردان بوده و تعدد همسران، راهکاری جهت تحت پوشش قرار گرفتن زنان فاقد همسر است. 2. بر اثر حوادثی مانند جنگ، افراد زیادی از مردان کشته شده، همسران بیوه آنان بدون تکلیف و امکانات باقی میمانند و با جواز انتخاب چند همسری، میتوان مشکل این دسته را حل کرد. 3. مردان به خاطر مسافرتها و سایر عواملی که به نوعی از خانه و زندگی دور میافتند، دچار خلاء همسر و محروم از استفاده از فواید روحی - جسمی او میگردند؛ به عنوان مثال، شخصی ناچار است همیشه نیمی از ماه را در محل کارشان زندگی کنند. در این موقعیت، چه میتوان کرد؟ بگذاریم او در طوفان مشکلات خرد شود یا از تسهیلات ازدواج مجدد بهرهمند شود تا همچنان سایهاش بر سر همسر نخست باقی بماند؟ 4. در موقعیتهایی مثل عادات ماهیانه، بارداری و...، محدودیتهای فراوانی حاصل میگردد و روشن است که روش جایگزینی توأم با حفظ عدالت، بهترین گزینه است. 5. بنای اسلام بر عدم سخت گیری در زندگی انسانهاست و خداوند دوست دارد بندگانش از نعمتهای خلق شده، استفاده کنند. چرا کفار و غربیها بتوانند غرایز خویش را از راههای گوناگون حرام ارضاء نمایند؛ ولی برای مؤمنین هیچ راه حلالی وجود نداشته باشد؟ روشن است که گاهی همسر مردی دچار مشکلات جسمی یا شرایطی میشود که اگر مرد، اجازه ازدواج مجدد نداشته باشد، مسلماً به گناه میافتد. یا شرائط جسمانی برخی از مردان طوری است که محدود کردن او به زندگی با یک زن، او را به حرام میکشاند. خلاصه بنای اسلام بر آزادی جنسی، تا حدی است که مفسده مهمی ایجاد نکند و این مسئله، اگر برای زنها هم مفسده نداشت، خداوند اجازه میداد؛ ولی با توجه به اختلاط نسل و برخی خصوصیات جسمی زنان، این مسئله برای آنان تجویز نشده است. 6. شهوت مردان، تهاجمی است و شهوت زنان انفعالی؛ از این رو، زن با داشتن یک شوهر، به گناه نمیافتد؛ ولی ممکن است مرد با داشتن یک زن، به گناه بیفتد. 7. در بسیاری از مواقع، تعدد زوجات برای زن اول، منافع فراوانی دارد؛ یعنی علاوه بر این که شوهر او از آلوده شدن به گناه حفظ میشود، از تحمیل خواستههای مرد به زن اول، در شرایطی که برای زن اول هم زیستی با مرد موقتاً مشکل باشد، جلوگیری میکند و به عبارت دیگر، بخشی از سختیها از دوش زن اول برداشته میشود و در فرضهایی که او نیاز به استراحت دارد، آزادتر میباشد و اگر طوری شد که عمل زناشویی مقدور نگردید، مرد ناچار به طلاق دادن او نیست و میتواند تا آخر عمر، با او زندگی کند و نیازهای خویش را با ازدواج مجدد تأمین نماید. 8. زن باید فکر کند که تجویز تعدد زوجات، فقط به ضرر او و به نفع زنان بیسرپرست نیست؛ زیرا همان زنان نیز روزی سرپرست داشتند و چه بسا همین زن خدای ناکرده، در آینده دچار همان درد گردد. از این رو، خوب است زنان شوهردار خود را به جای کسانی بگذارند که هیچ امکان ازدواجی حتی تا آخر عمر، برایشان وجود ندارد؛ به جز شوهر نمودن به یک مرد زندار. نکته مهم: خداوند، خدای همه زنهاست؛ نه فقط خدای زنانی که موفق به ازدواج شدهاند. زنانی در جامعه هستند که به دلیل فقر یا قیافه یا بیوه بودن، کسی به عنوان همسر اول، به سراغ آنها نمیرود و در نتیجه، تشریع این حکم در مرحله اول به نفع گروهی از زنان است و این که گفته میشود که تعدد همسر، ظلم به زن است، سخن درستی نیست؛ زیرا منع آن، ظلم به گروه دیگری از زنان است و از طرفی، شرط ازدواج مجدد، رعایت عدالت نسبت به همسر اول است و این شرط، مسئله ظلم را به طور کلی منتفی میکند. اصولاً خالق نظام احسن، باید به فکر همه ارکان جامعه - اعم از فرد و اجتماع - باشد و مصالح همه را در نظر بگیرد و در این بین، مردانی هستند که به دلیل شرایط خاص شغلی، جسمی، فردی و اجتماعی، نیازمند چندهمسری میباشند و منع آن، ظلم به آنهاست. نکته مهم دیگر: چندهمسری، در اسلام واجب نیست؛ بلکه جایز است؛ به عنوان مثال: ما مباحات و حلالهای فراوانی در دین داریم و جایز بودن آن همه مباح و حلال، بدین معنا نیست که یک فرد از همه آنها استفاده کند؛ بلکه هر شخص به تناسب نیاز خود از حلالهای خداوند بهرهمند میشود و اگر نیاز نداشت، اقدام نمینماید. در مباح و جایز بودن چندهمسری برای مردان نیز همین مسئله مطرح است. مسلما افراد فراوانی هستند که یا نیاز به چنین مسئلهای ندارند و یا امکان آن برایشان وجود ندارد. در پایان تذکر این مطلب مفید است که این حکم همانند سایر احکام دینی، برگرفته از منبع علم و حکمت الهی و مقرون به علت است و عموم مؤمنین باید عبودیت و اطاعت خود را از احکام، عملاً و اعتقاداً حفظ کنند. از این رو، چه بسا همین حکم، نوعی امتحان برای مردان، زنان و دینداران باشد. اگر تعدد زوجات خوب است، چرا پیامبرصلی الله علیه وآله و حضرت علیعلیه السلام در زمان خدیجه و حضرت زهراعلیها السلام همسر دیگری اختیار نکردند؟ اولاً، ممکن است آنان در آن زمان با وجود خدیجه و فاطمهعلیها السلام نیازی به این مسئله نداشتهاند؛ زیرا اگر زن دارای تمام کمالات و محاسن باشد، نیاز به چندهمسری به وجود نخواهد آمد. ثانیاً، شاید امکانات و شرایط چندهمسری در آن زمان برای آنها وجود نداشته است؛ زیرا همانگونه که گفته شد، چندهمسری دارای شرایطی است و یکیاز آن شرایط، ایجادعدالت بین آنهاست و اگر نتوان بین چند همسر عدالت برقرار نمود، باید به یک زن اکتفا کرد؛ (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) نساء (4)، آیه 3.. در نتیجه، ممکن است ایجاد عدالت بین شخصی مثل خدیجه و حضرت زهراعلیها السلام با سایر زنان مشکل بوده باشد و حتی در نظام خانواده، ایجاد خلل نماید؛ زیرا اگر بین آنها به تساوی برخورد شود، ظلم است (تساوی با عدالت فرق دارد. عدالت آن است که با هر کس طبق شأن خود رفتار شود) و اگر به عدالت واقعی و طبق مقامات و شئونات آنان عمل شود، چه بسا زنان دیگر، تحمل نداشته، شدت حسادت زنانگی و بشری آنها، نظام خانواده پیامبرصلی الله علیه وآله و علیعلیه السلام را مختل میکرد. ثالثاً، هر حکم عامی، میتواند دارای تخصیص باشد؛ یعنی با وجودی که چندهمسری به خودی خود و فی نفسه مباح است، ولی گاهی برخی موارد، خصوصیت خاص دارد؛ به عنوان مثال، خدیجه کسی بود که پیامبر در شأن او فرمود: (خدیجه و اَینَ مثل خدیجه، صَدَّقَتْنی حینَ کَذَّبنی الناس و ازرتنی علی دیناللَّه و اَعانَتْنی بمالها قمی، سفینةالبحار، ج 1، ص 380، باب خ.؛ خدیجه و کجا مانند خدیجه پیدا میشود؟ او در زمانی که همه مرا تکذیب میکردند، تصدیقم نمود و بر دین خدا یاریام کرد و با همه مال خود کمکم نمود). همچنین در روایت دیگری رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: (انّ جبرئیلعلیه السلام قال لیِ لیلةً اُسْرِیَ بیحین رَجَعتُ و قلت یا جبرئیل هل لک مِن حاجةٍ؟ قال حاجتی اَنْ تقرأ علی خدیجه من اللَّه و مِنّی السلام...) بحارالانوار، ج 18، ص 385.؛ هنگامی که از معراج برمیگشتم، به جبرئیل گفتم: آیا درخواستی داری؟ جبرئیل گفت: درخواست من از تو این است که از طرف من و خداوند به خدیجه سلام برسانی). در تاریخ نیز ثبت شده که پیامبر در روز دوشنبه به رسالت مبعوث گشت و نماز خواند و خدیجه در آخر همان روز به نماز ایستاد. استیعاب، ج 2، ص 419. و در مورد حضرت فاطمه؛ قلم از توصیف فضایل و خصوصیات حضرت زهراعلیها السلام عاجز است. او کسی است که پیامبر او را (ام ابیها) خواند و در شأنش فرمود: او سیده نساء عالمین است و سوره انسان، در شأن او و شوهر و فرزندانش نازل شد. در نتیجه، نمیتوان زن دیگری را پیدا کرد که شرایط شراکت در زندگی با آن دو بزرگوار را داشته باشند. حکم تعدد زوجات با توجه به مخالفت زنان، چگونه با فطری بودن احکام اسلام سازگار است یا این که عدم تمایل به وجود چند زن در زندگی، برای زنان، یک امر فطری است؟ برای روشن شدن پاسخ، ابتدا باید معنای فطرت معلوم شود. فطرت، عبارت است از نوعی هدایت تکوینی انسان در دو قلمرو (شناخت و احساس). فطریات مربوط به ادراک و شناخت، اصول تفکر بشر به شمار میروند و فطریات مربوط به تمایل و احساس، پایههای تعالی اخلاقی انسان قلمداد میشوند. این هدایتهای فطری در قلمرو شناخت و احساس، در این جهت که تکوینی بوده، اکتسابی و آموزشی نیستند، با هدایتهای حسی و طبیعی که در موجودات بیجان یافت میشوند و با هدایتهای غریزی که در جانداران - و به ویژه انواع حیوانی - وجود دارند، یکسانند؛ ولی در عین حال، دارای ویژگیهایی هستند که آنها را از هدایت طبیعی و غریزی ممتاز میسازد. در نتیجه، فطرت از خواص روح انسان است و زیرمجموعه و سرشت اوست و این روح است که ظرف فطرت است و آن را در بر میگیرد. بنابراین، فطرت، همان سرشت نهانی انسان است که ابزار آن، عقل، قلب و وجدان است. استاد جوادی آملی نیز درباره ویژگیهای فطرت چنین گفته است: عبداللَّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن (فطرت در قرآن)، قم: اسرا، 1378، ج 12، ص 24. فطرت که سرشتی ویژه و آفرینشی خاص است، غیر از طبیعت است که در همه موجودهای جامد و بیروح یافت میشود و غیر از غریزه است که در حیوانات و در انسان در بعد حیوانیاش موجود است. این ویژگی فطرت از آن جهت است که با بینش شهودی نسبت به هستی محض و کمال نامحدود، همراه است و با کشش و گرایش حضوری نسبت به مدبری که جهل و عجز و بخل را به حریم کبریایی او راه نیست، آمیخته و هماهنگ میباشد. فطرت انسانی، مطلقبینی و مطلقخواهی است. ممکن است گفته شود که منحصر کردن فطرت انسانی در شهود و گرایش حضوری انسان نسبت به هستی مطلق (خدا)، شامل سایر فطریات انسان نمیشود؛ ولی در پاسخ این اشکال میتوان گفت: سایر فطریات انسانی در حقیقت، تجلیات و تعینات همان فطرت خداخواهی انسان هستند؛ زیرا همه آنها از سنخ کمالند و سرچشمه کمالات، همانا ذات اقدس خداوندی است و باید توجه داشت که شکوفایی استعدادهای فطری، مشروط به برطرف کردن موانع آنها از قبیل تربیت سوء، آداب و رسوم جاهلانه و غیرمنطقی و قرار گرفتن در جهت اصلی کمال است. انسانی که به دنیا میآید، حیوانی است که درونش استعداد انسان شدن را دارد، بنابراین، گرایشهای فطری، قابل تربیت و پرورشند و شکوفایی این گرایشها، نیاز به تلاش و جهاد دارد. با توضیحاتی که داده شد، امور زیر روشن میشوند: اولاً، فطری بودن دین به این معنا نیست که هیچ کس با احکام آن یا اصل آن مخالفت نکند. اصل وجود خداوند، فطری است و در عین حال بر اثر جهل و تعصبهای گوناگون و هوای نفس و خودخواهیها، گروهی (کمونیستها) منکر وجود او میشوند. ثانیاً، این که ادعا میشود همه زنان حتی از ادیان و ملتهای مختلف با حکم تعدد زوجات مخالفند، حرف دقیق و صحیحی نیست؛ زیرا موارد بسیاری دیده شده که زنان (به ویژه در طوایف عرب و لر) نسبت به چنین موضوعی به راحتی برخورد میکنند؛ به عنوان نمونه، هیچ حسادت و نارضایتی نسبت به این مسئله از برخی همسران پیامبر، مانند امسلمه در تاریخ نقل نشده است. ثالثاً، اگر ادعا شود که همه زنان با این مسئله مخالفند، گفته میشود: پس چرا زنانی که خود زن دوم میشوند، با این مسئله موافق هستند؟ لابد گفته میشود که شرایط و مصالح خود را در این امر میبینند؛ یعنی عقل آنها که ابزار روح و فطرت و سرشت انسان است، این گونه حکم میکند که چنین ازدواجی به نفع اوست و این، همان تعریف فطرت بود (نه مخالف فطرت). رابعاً، معلوم شد که مخالفت برخی زنان به جهت غریزی است و نه به دلیل فطرت و غریزه از ابعاد حیوانی انسان است و تفاوت اصلی فطرت و غریزه، در تعلق فطرت به روح و تعلق غریزه به نفس و طبیعت آدمی است. از این رو، توجه به این نکته مهم است که چطور شده که در غرب با انواع گناهها و بیبند و باریها و روابط نامشروع موافقند، ولی بعضی از زنان مسلمان حتی با حلال خداوند نیز مخالف میباشند؟ خامساً، آن چه در شعاع درک عقلانی قرار میگیرد، فطری نامیده نمیشود؛ بلکه فطری بودن آن، مشروط به این است که عقل آن را بپسندد؛ یعنی با مرتبه عقلانی وجود انسان، سازگاری داشته باشد؛ مانند عدالت، راستگویی، وفای به عهد و مانند آن؛ ولی آن چه از ویژگی درک عقلانی برخوردار است و انسان، تمایل و کشش عقلانی نسبت به آن ندارد، بلکه در شعاع تمایلات حیوانی و غریزی او قراردارد، فطری نخواهد بود و در نتیجه، قدسی و ارزشی نیست و تعدد همسر، اگر در جای خود قرار گیرد، طبق حکم عقل، دارای فواید قابل توجهی است که نبود آن، نتیجهای جز براندازی پردههای عفت، نخواهد داشت و نظام قانونگذاری ایدهآل، سامانهای است که سختیها را برای جلب منافع برتر و دفع مفاسد، ترجیح دهد. پرسشها و پاسخهای قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها - اداره مشاوره و پاسخ
(فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) نساء (4)، آیه 3.؛ (و با زنان پاک ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر؛ و اگر ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید...).
در پاسخ باید دقت داشت که ازدواج، هم جلب (مصلحت) است و هم (دفع مفسده و ضرر)؛ ولی اساساً عالم مادی و زندگانی در طبیعت، همراه با نوعی تزاحم و تعارض مصلحتها و تقابل دو قطب مثبت و منفی است و نظام تعدد همسر، اگر در جای خود قرار گیرد، دارای مزاید قابل توجهی است که نبود آن، نتیجهای جز براندازی پردههای عفت و عدم تعادل در نظام خانوادگی و جامعه ندارد. بنابراین، در تحلیل مسائل، باید نگاهی فراگیر داشت و همه جنبهها را دقیق سنجید و صرف تکیه بر خواستههای یکسویه مرد یا زن، گشایشگر نمیباشد. بدین جهت ما برخی از حکمتها، فواید و ضرورتهای نظام تعدد زوجات را بیان میکنیم که عبارتند از:
1. تعداد زنان همواره بیش از مردان بوده و تعدد همسران، راهکاری جهت تحت پوشش قرار گرفتن زنان فاقد همسر است.
2. بر اثر حوادثی مانند جنگ، افراد زیادی از مردان کشته شده، همسران بیوه آنان بدون تکلیف و امکانات باقی میمانند و با جواز انتخاب چند همسری، میتوان مشکل این دسته را حل کرد.
3. مردان به خاطر مسافرتها و سایر عواملی که به نوعی از خانه و زندگی دور میافتند، دچار خلاء همسر و محروم از استفاده از فواید روحی - جسمی او میگردند؛ به عنوان مثال، شخصی ناچار است همیشه نیمی از ماه را در محل کارشان زندگی کنند. در این موقعیت، چه میتوان کرد؟ بگذاریم او در طوفان مشکلات خرد شود یا از تسهیلات ازدواج مجدد بهرهمند شود تا همچنان سایهاش بر سر همسر نخست باقی بماند؟
4. در موقعیتهایی مثل عادات ماهیانه، بارداری و...، محدودیتهای فراوانی حاصل میگردد و روشن است که روش جایگزینی توأم با حفظ عدالت، بهترین گزینه است.
5. بنای اسلام بر عدم سخت گیری در زندگی انسانهاست و خداوند دوست دارد بندگانش از نعمتهای خلق شده، استفاده کنند. چرا کفار و غربیها بتوانند غرایز خویش را از راههای گوناگون حرام ارضاء نمایند؛ ولی برای مؤمنین هیچ راه حلالی وجود نداشته باشد؟ روشن است که گاهی همسر مردی دچار مشکلات جسمی یا شرایطی میشود که اگر مرد، اجازه ازدواج مجدد نداشته باشد، مسلماً به گناه میافتد. یا شرائط جسمانی برخی از مردان طوری است که محدود کردن او به زندگی با یک زن، او را به حرام میکشاند.
خلاصه بنای اسلام بر آزادی جنسی، تا حدی است که مفسده مهمی ایجاد نکند و این مسئله، اگر برای زنها هم مفسده نداشت، خداوند اجازه میداد؛ ولی با توجه به اختلاط نسل و برخی خصوصیات جسمی زنان، این مسئله برای آنان تجویز نشده است.
6. شهوت مردان، تهاجمی است و شهوت زنان انفعالی؛ از این رو، زن با داشتن یک شوهر، به گناه نمیافتد؛ ولی ممکن است مرد با داشتن یک زن، به گناه بیفتد.
7. در بسیاری از مواقع، تعدد زوجات برای زن اول، منافع فراوانی دارد؛ یعنی علاوه بر این که شوهر او از آلوده شدن به گناه حفظ میشود، از تحمیل خواستههای مرد به زن اول، در شرایطی که برای زن اول هم زیستی با مرد موقتاً مشکل باشد، جلوگیری میکند و به عبارت دیگر، بخشی از سختیها از دوش زن اول برداشته میشود و در فرضهایی که او نیاز به استراحت دارد، آزادتر میباشد و اگر طوری شد که عمل زناشویی مقدور نگردید، مرد ناچار به طلاق دادن او نیست و میتواند تا آخر عمر، با او زندگی کند و نیازهای خویش را با ازدواج مجدد تأمین نماید.
8. زن باید فکر کند که تجویز تعدد زوجات، فقط به ضرر او و به نفع زنان بیسرپرست نیست؛ زیرا همان زنان نیز روزی سرپرست داشتند و چه بسا همین زن خدای ناکرده، در آینده دچار همان درد گردد. از این رو، خوب است زنان شوهردار خود را به جای کسانی بگذارند که هیچ امکان ازدواجی حتی تا آخر عمر، برایشان وجود ندارد؛ به جز شوهر نمودن به یک مرد زندار.
نکته مهم:
خداوند، خدای همه زنهاست؛ نه فقط خدای زنانی که موفق به ازدواج شدهاند. زنانی در جامعه هستند که به دلیل فقر یا قیافه یا بیوه بودن، کسی به عنوان همسر اول، به سراغ آنها نمیرود و در نتیجه، تشریع این حکم در مرحله اول به نفع گروهی از زنان است و این که گفته میشود که تعدد همسر، ظلم به زن است، سخن درستی نیست؛ زیرا منع آن، ظلم به گروه دیگری از زنان است و از طرفی، شرط ازدواج مجدد، رعایت عدالت نسبت به همسر اول است و این شرط، مسئله ظلم را به طور کلی منتفی میکند.
اصولاً خالق نظام احسن، باید به فکر همه ارکان جامعه - اعم از فرد و اجتماع - باشد و مصالح همه را در نظر بگیرد و در این بین، مردانی هستند که به دلیل شرایط خاص شغلی، جسمی، فردی و اجتماعی، نیازمند چندهمسری میباشند و منع آن، ظلم به آنهاست.
نکته مهم دیگر:
چندهمسری، در اسلام واجب نیست؛ بلکه جایز است؛ به عنوان مثال: ما مباحات و حلالهای فراوانی در دین داریم و جایز بودن آن همه مباح و حلال، بدین معنا نیست که یک فرد از همه آنها استفاده کند؛ بلکه هر شخص به تناسب نیاز خود از حلالهای خداوند بهرهمند میشود و اگر نیاز نداشت، اقدام نمینماید. در مباح و جایز بودن چندهمسری برای مردان نیز همین مسئله مطرح است. مسلما افراد فراوانی هستند که یا نیاز به چنین مسئلهای ندارند و یا امکان آن برایشان وجود ندارد. در پایان تذکر این مطلب مفید است که این حکم همانند سایر احکام دینی، برگرفته از منبع علم و حکمت الهی و مقرون به علت است و عموم مؤمنین باید عبودیت و اطاعت خود را از احکام، عملاً و اعتقاداً حفظ کنند. از این رو، چه بسا همین حکم، نوعی امتحان برای مردان، زنان و دینداران باشد.
اگر تعدد زوجات خوب است، چرا پیامبرصلی الله علیه وآله و حضرت علیعلیه السلام در زمان خدیجه و حضرت زهراعلیها السلام همسر دیگری اختیار نکردند؟
اولاً، ممکن است آنان در آن زمان با وجود خدیجه و فاطمهعلیها السلام نیازی به این مسئله نداشتهاند؛ زیرا اگر زن دارای تمام کمالات و محاسن باشد، نیاز به چندهمسری به وجود نخواهد آمد.
ثانیاً، شاید امکانات و شرایط چندهمسری در آن زمان برای آنها وجود نداشته است؛ زیرا همانگونه که گفته شد، چندهمسری دارای شرایطی است و یکیاز آن شرایط، ایجادعدالت بین آنهاست و اگر نتوان بین چند همسر عدالت برقرار نمود، باید به یک زن اکتفا کرد؛ (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) نساء (4)، آیه 3.. در نتیجه، ممکن است ایجاد عدالت بین شخصی مثل خدیجه و حضرت زهراعلیها السلام با سایر زنان مشکل بوده باشد و حتی در نظام خانواده، ایجاد خلل نماید؛ زیرا اگر بین آنها به تساوی برخورد شود، ظلم است (تساوی با عدالت فرق دارد.
عدالت آن است که با هر کس طبق شأن خود رفتار شود) و اگر به عدالت واقعی و طبق مقامات و شئونات آنان عمل شود، چه بسا زنان دیگر، تحمل نداشته، شدت حسادت زنانگی و بشری آنها، نظام خانواده پیامبرصلی الله علیه وآله و علیعلیه السلام را مختل میکرد.
ثالثاً، هر حکم عامی، میتواند دارای تخصیص باشد؛ یعنی با وجودی که چندهمسری به خودی خود و فی نفسه مباح است، ولی گاهی برخی موارد، خصوصیت خاص دارد؛ به عنوان مثال، خدیجه کسی بود که پیامبر در شأن او فرمود: (خدیجه و اَینَ مثل خدیجه، صَدَّقَتْنی حینَ کَذَّبنی الناس و ازرتنی علی دیناللَّه و اَعانَتْنی بمالها قمی، سفینةالبحار، ج 1، ص 380، باب خ.؛ خدیجه و کجا مانند خدیجه پیدا میشود؟ او در زمانی که همه مرا تکذیب میکردند، تصدیقم نمود و بر دین خدا یاریام کرد و با همه مال خود کمکم نمود).
همچنین در روایت دیگری رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: (انّ جبرئیلعلیه السلام قال لیِ لیلةً اُسْرِیَ بیحین رَجَعتُ و قلت یا جبرئیل هل لک مِن حاجةٍ؟ قال حاجتی اَنْ تقرأ علی خدیجه من اللَّه و مِنّی السلام...) بحارالانوار، ج 18، ص 385.؛ هنگامی که از معراج برمیگشتم، به جبرئیل گفتم: آیا درخواستی داری؟ جبرئیل گفت: درخواست من از تو این است که از طرف من و خداوند به خدیجه سلام برسانی). در تاریخ نیز ثبت شده که پیامبر در روز دوشنبه به رسالت مبعوث گشت و نماز خواند و خدیجه در آخر همان روز به نماز ایستاد. استیعاب، ج 2، ص 419.
و در مورد حضرت فاطمه؛ قلم از توصیف فضایل و خصوصیات حضرت زهراعلیها السلام عاجز است. او کسی است که پیامبر او را (ام ابیها) خواند و در شأنش فرمود: او سیده نساء عالمین است و سوره انسان، در شأن او و شوهر و فرزندانش نازل شد. در نتیجه، نمیتوان زن دیگری را پیدا کرد که شرایط شراکت در زندگی با آن دو بزرگوار را داشته باشند.
حکم تعدد زوجات با توجه به مخالفت زنان، چگونه با فطری بودن احکام اسلام سازگار است یا این که عدم تمایل به وجود چند زن در زندگی، برای زنان، یک امر فطری است؟
برای روشن شدن پاسخ، ابتدا باید معنای فطرت معلوم شود.
فطرت، عبارت است از نوعی هدایت تکوینی انسان در دو قلمرو (شناخت و احساس).
فطریات مربوط به ادراک و شناخت، اصول تفکر بشر به شمار میروند و فطریات مربوط به تمایل و احساس، پایههای تعالی اخلاقی انسان قلمداد میشوند. این هدایتهای فطری در قلمرو شناخت و احساس، در این جهت که تکوینی بوده، اکتسابی و آموزشی نیستند، با هدایتهای حسی و طبیعی که در موجودات بیجان یافت میشوند و با هدایتهای غریزی که در جانداران - و به ویژه انواع حیوانی - وجود دارند، یکسانند؛ ولی در عین حال، دارای ویژگیهایی هستند که آنها را از هدایت طبیعی و غریزی ممتاز میسازد. در نتیجه، فطرت از خواص روح انسان است و زیرمجموعه و سرشت اوست و این روح است که ظرف فطرت است و آن را در بر میگیرد. بنابراین، فطرت، همان سرشت نهانی انسان است که ابزار آن، عقل، قلب و وجدان است.
استاد جوادی آملی نیز درباره ویژگیهای فطرت چنین گفته است: عبداللَّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن (فطرت در قرآن)، قم: اسرا، 1378، ج 12، ص 24. فطرت که سرشتی ویژه و آفرینشی خاص است، غیر از طبیعت است که در همه موجودهای جامد و بیروح یافت میشود و غیر از غریزه است که در حیوانات و در انسان در بعد حیوانیاش موجود است. این ویژگی فطرت از آن جهت است که با بینش شهودی نسبت به هستی محض و کمال نامحدود، همراه است و با کشش و گرایش حضوری نسبت به مدبری که جهل و عجز و بخل را به حریم کبریایی او راه نیست، آمیخته و هماهنگ میباشد. فطرت انسانی، مطلقبینی و مطلقخواهی است.
ممکن است گفته شود که منحصر کردن فطرت انسانی در شهود و گرایش حضوری انسان نسبت به هستی مطلق (خدا)، شامل سایر فطریات انسان نمیشود؛ ولی در پاسخ این اشکال میتوان گفت: سایر فطریات انسانی در حقیقت، تجلیات و تعینات همان فطرت خداخواهی انسان هستند؛ زیرا همه آنها از سنخ کمالند و سرچشمه کمالات، همانا ذات اقدس خداوندی است و باید توجه داشت که شکوفایی استعدادهای فطری، مشروط به برطرف کردن موانع آنها از قبیل تربیت سوء، آداب و رسوم جاهلانه و غیرمنطقی و قرار گرفتن در جهت اصلی کمال است. انسانی که به دنیا میآید، حیوانی است که درونش استعداد انسان شدن را دارد، بنابراین، گرایشهای فطری، قابل تربیت و پرورشند و شکوفایی این گرایشها، نیاز به تلاش و جهاد دارد.
با توضیحاتی که داده شد، امور زیر روشن میشوند:
اولاً، فطری بودن دین به این معنا نیست که هیچ کس با احکام آن یا اصل آن مخالفت نکند. اصل وجود خداوند، فطری است و در عین حال بر اثر جهل و تعصبهای گوناگون و هوای نفس و خودخواهیها، گروهی (کمونیستها) منکر وجود او میشوند.
ثانیاً، این که ادعا میشود همه زنان حتی از ادیان و ملتهای مختلف با حکم تعدد زوجات مخالفند، حرف دقیق و صحیحی نیست؛ زیرا موارد بسیاری دیده شده که زنان (به ویژه در طوایف عرب و لر) نسبت به چنین موضوعی به راحتی برخورد میکنند؛ به عنوان نمونه، هیچ حسادت و نارضایتی نسبت به این مسئله از برخی همسران پیامبر، مانند امسلمه در تاریخ نقل نشده است.
ثالثاً، اگر ادعا شود که همه زنان با این مسئله مخالفند، گفته میشود: پس چرا زنانی که خود زن دوم میشوند، با این مسئله موافق هستند؟
لابد گفته میشود که شرایط و مصالح خود را در این امر میبینند؛ یعنی عقل آنها که ابزار روح و فطرت و سرشت انسان است، این گونه حکم میکند که چنین ازدواجی به نفع اوست و این، همان تعریف فطرت بود (نه مخالف فطرت).
رابعاً، معلوم شد که مخالفت برخی زنان به جهت غریزی است و نه به دلیل فطرت و غریزه از ابعاد حیوانی انسان است و تفاوت اصلی فطرت و غریزه، در تعلق فطرت به روح و تعلق غریزه به نفس و طبیعت آدمی است. از این رو، توجه به این نکته مهم است که چطور شده که در غرب با انواع گناهها و بیبند و باریها و روابط نامشروع موافقند، ولی بعضی از زنان مسلمان حتی با حلال خداوند نیز مخالف میباشند؟
خامساً، آن چه در شعاع درک عقلانی قرار میگیرد، فطری نامیده نمیشود؛ بلکه فطری بودن آن، مشروط به این است که عقل آن را بپسندد؛ یعنی با مرتبه عقلانی وجود انسان، سازگاری داشته باشد؛ مانند عدالت، راستگویی، وفای به عهد و مانند آن؛ ولی آن چه از ویژگی درک عقلانی برخوردار است و انسان، تمایل و کشش عقلانی نسبت به آن ندارد، بلکه در شعاع تمایلات حیوانی و غریزی او قراردارد، فطری نخواهد بود و در نتیجه، قدسی و ارزشی نیست و تعدد همسر، اگر در جای خود قرار گیرد، طبق حکم عقل، دارای فواید قابل توجهی است که نبود آن، نتیجهای جز براندازی پردههای عفت، نخواهد داشت و نظام قانونگذاری ایدهآل، سامانهای است که سختیها را برای جلب منافع برتر و دفع مفاسد، ترجیح دهد.
پرسشها و پاسخهای قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها - اداره مشاوره و پاسخ
- [سایر] نظر اسلام درباره تعدد زوجات را بیان کنید؟
- [سایر] فلسفه تعدد زوجات در اسلام چیست؟
- [سایر] چرا در اسلام تعدد زوجات وجود دارد و چرا این حق تنها برای مردان است؟
- [سایر] اسلام به خاطر کدام حکم از تورات کامل تر است، چند همسری؟
- [سایر] چرا تعدد زوجات (چند همسری) برای مرد جایز، ولی برای زن جایز نیست؟
- [سایر] آیا اسلام با تجویز چند همسری عواطف و احساسات زنان را نا دیده نگرفته است؟
- [سایر] آیا دلیل مجاز بودن چند همسری در اسلام، حمایت از زنان بی سرپرست است؟
- [سایر] چرا در اسلام تعدد زوجات وجود دارد و چرا این حق تنها برای مردان است؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) تعدد زوجات داشته اند؟
- [سایر] فلسفه تعدد زوجات چیست؟
- [امام خمینی] اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت و رابطه با غیر مسلمانان نیز باید مطابق با مقرّرات اسلام تنظیم گردد، بنابر این باید از کارهایی همچون تخلّف از قراردادها، پیمانها و وعدهها، غَشّ در معامله، کم فروشی، خیانت در امانت، اجحاف و نظایر آن خودداری شود.
- [آیت الله بهجت] اسلام آوردن وارث قبل از تقسیم کردن ارث، در صورت تعدد ورثه مسلمان، مثل اسلام آوردن آن وارث قبل از مردن آن میت است، پس اگر قبل از تقسیم مال اسلام آورد، در استحقاق ارث مانند بقیه ورثه است، پس اگر طبقه او مقدم است بر طبقه بقیه، تمام ارث مال او خواهد بود چه میت کافر باشد یا مسلمان، و اگر اسلام آوردن او بعد از تقسیم بخشی از مال باشد، نسبت به بقیه اموال ارث میبرد و از آن بخش که تقسیم شده ارث نمیبرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] روابط تجاری و سیاسی با بعض دول که آلت دست دول بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست. و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن با این نحو روابط مخالفت کنند، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام اسلام هستند، و بر مسلمانان لازم است با این خیانت کاران چه دولت و چه تجار قطع رابطه کنند، و آنها را ملزم به قطع رابطه با این نحو دولت ها کنند.
- [آیت الله بهجت] غذای نجسی که لای دندان ها مانده ، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد پاک می شود در صورتی که یقین کند آب مطلق به همه جای نجس رسیده، با تعدد در آنچه تعدد در آن لازم است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر نجاست بدن را در اب کر یا جاری بر طرف کنند بدن پاک می شود و تعدد شستن حتی در بول لازم نیست
- [آیت الله اردبیلی] روابط تجاری و سیاسی با دولتهایی که در حال جنگ با اسلام و مسلمانان هستند، در صورتی که موجب تقویت آنان گردد، جایز نیست و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن است، با این نحو روابط مخالفت کنند و بازرگانانی که با آنان و عمّال آنان روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و معاون و شریک در نابودی احکام هستند و بر مسلمانان لازم است با این خیانتکاران چه دولتها و چه تجّار قطع رابطه کنند و آنها را ملزم به توبه و ترک روابط با این گونه دولتها کنند.
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت سالم با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان نیستند و ایجاد روابط فرهنگی، سیاسی، تجاری و اقتصادی با آنها از طرف دولت اسلامی یا اشخاص، تا زمانی که خوف تقویت کفر و ترویج فساد و انحراف فکری یا عملی و ایجاد سلطه از ناحیه آنان بر مسلمانان و کشور اسلامی در بین نباشد، اشکال ندارد؛ ولی رابطه با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان میباشند، مخصوصا اگر موجب تقویت آنان شود، جایز نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] روابط تجاری و سیاسی با بعضی دوَل که آلت دست دوَل بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل ، جائز نیست ، و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن با این نحو روابط مخالفت کنند ، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمّال اسرائیل روابط تجاری دارند ، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام اسلام هستند ، و بر مسلمانان لازم است با این خیانت کاران چه دولتها و چه تجّار قطع رابطه کنند ، و آنها را ملزم کنند به توب و ترک روابط با این نحو دولتها .
- [آیت الله اردبیلی] در وحدت یا تعدّد محل، نظر عرف تعیین کننده است؛ پس اگر در یک شهر قصد ده روز کند، رفت و آمد او به محلّههای آن شهر مانعی ندارد، هر چند آن شهر بزرگ باشد، مگر آن که محلّههای آن شهر به گونهای از یکدیگر دور و جدا باشند که چند محل حساب شوند و شخصی را که از یک محلّه به محلّه دیگر رفته، مسافر حساب کنند.