چرا پیامبر(ص) تعدد زوجات داشته اند؟
(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ)؛ احزاب (33)، آیه 50.؛ (ای پیامبر! ما زنانی را که مهرشان را ادا کردی، بر تو حلال نمودیم). برای پاسخ این سؤال، به چند نکته زیر توجه کنید: 1. تعدد زوجات و همسران در آن زمان، در منطقه عربستان، یک امر عادی و متداول بود و مخصوص به رسول خداصلی الله علیه وآله نبود و مسائل هر زمان و مکان را باید با توجه به معیارها و استانداردهای همان زمان و مکان، تحلیل کرد. رسول خداصلی الله علیه وآله با بسیاری از رسوم زمان خود که در تضاد با اهداف و اصول تربیتی اسلام نبودند، مخالفتی نکرد؛ بلکه با واقع گرایی، با آنها رو به رو شد. 2. اگر سخنی درباره ازدواج های متعدد مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر، یعنی خدیجه کبری علیها السلام است؛ زیرا ازدواج های متعدد او در 13 سال آخر عمر، یعنی در حد فاصل سنین 50 تا 63 سالگی رخ داد؛ دوره ای که سال های اقامت در مدینه را شامل می شود و به طور قطع، آن ازدواج ها، عوامل گوناگون دینی، سیاسی، فردی و اجتماعی داشت؛ زیرا سن 50 سالگی، اقتضایی برای خوش گذرانی جنسی مرد ندارد. علاوه بر این، بسیاری از زنانی که پیامبرصلی الله علیه وآله با آنان ازدواج کرد، بیوه بودند؛ جز یک نفر و اکثر آنها از جهت سنی بالا و حتی پیر بودند و معلوم است که این روش و این نوع ازدواج، روش شهوت رانان نیست. با این محاسبه، یک انسانِ محقق دوراندیش، نمی تواند برای آن حضرت، انگیزه های شهوانی در نظر بگیرد؛ چون ازدواج های متعدد، هنگامی ناپسند است که بر محور امیال جنسی غیرمتعارف، استوار باشد که درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، چنین برداشتی، ناصواب است. همچنین انسان های شهوات ران و تنوع طلب، معمولاً از ازدواج شانه خالی می کنند و به کامرانی های گذرا و آنی می پردازند؛ در حالی که در زندگی پیامبرصلی الله علیه وآله چنین امری مشاهده نشده است. 3. در تحلیل ازدواج های پیامبرصلی الله علیه وآله، افراط و تفریطهای فراوانی صورت گرفته، برخی مطلقاً آنها را بد دانسته اند و برخی می گویند: پیامبر، دلش خواست و گرفت؛ همان طور که اگر شما هم میل داشته باشید و مانعی نباشد، می گیرید! گروه سوم معتقدند که ازدواج های پیامبرصلی الله علیه وآله برای گسترش اسلام بوده است؛ ولی مقتضای تحقیق این است که کلی گویی نکنیم؛ زیرا ظاهراً حکمت ازدواج ها مختلف بوده است و همه را به یک شکل نمی توان تحلیل کرد؛ زیرا تعدادی از آن ازدواج ها هیچ اثری در گسترش اسلام نداشته اند؛ مثل ازدواج با عایشه، دختر ابوبکر که از قبیله ای کوچک به نام بنی تیم بود که اگر همه آنها هم بر اثر این ازدواج مسلمان می شدند، به اختلاف هایی که بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله رخ داده، نمی ارزید. پس ما معتقدیم که این ازدواج ها، دلایل مختلفی داشته اند. یکی از کسانی که این دلایل را به خوبی بررسی کرده، مرحوم علامه طباطبایی در المیزان است. ما نقل تحقیق وی را برای این بحث، مفید و کافی می دانیم. علامه می فرماید: اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبری علیه السلام بوده و حدود بیست سال و اندی از عمر شریفش را (که تقریباً یک ثلث از عمر آن جناب است)، تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفا نمود که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرت (از مکه به مدینه) بود. پیامبر در حالی که هیچ همسری نداشت، از مکه به مدینه هجرت نمود و به نشر دعوت و اعلای کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانی که بعضی از آنها باکره و بعضی بیوه و همچنین بعضی جوان و بعضی دیگر عجوز و سال خورده بودند، ازدواج کرد و همه این ازدواج ها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، ازدواج با زنان دیگر بر آن جناب تحریم شد؛ مگر همان چند نفری که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملی با این خصوصیات، ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود؛ چون نزدیکی و معاشرت با این گونه زنان، آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسی که در اوان عمرش ولع و عطشی برای این کار نداشته، نمی تواند با انگیزه شهوت رانی باشد. پس برای یک دانشمند اهل تحقیق، اگر انصاف داشته باشد، راهی جز این باقی نمی ماند که تعدد زوجات رسول خداصلی الله علیه وآله در اواخر عمر را با عواملی دیگر، غیر زن دوستی و شهوت رانی، توجیه کند. اینک در توضیح آن می گوییم: رسول خداصلی الله علیه وآله با بعضی از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه، به خاطر جمع آوری یار و هوادار بیشتر، ازدواج کرد و با بعضی دیگر به منظور جلب دل جویی و در نتیجه، ایمن شدن از شر خویشاوند آن همسر ازدواج کرد و با بعضی دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگی شان را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ پیر زنان از فقر و مسکنت و بی کسی، کوشا باشند و مؤمنین، رفتار آن جناب را در بین خود سنتی قرار دهند و با بعضی دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت، مبارزه کند و عملاً آن را باطل سازد. حال هر یک را جداگانه بررسی می کنیم؛ 1. ازدواجش با (زینب دختر جحش)، به منظور مبارزه با یک سنت جاهلی بوده است؛ چون او نخست همسر زیدبن حارثه - پسر خوانده رسول خداصلی الله علیه وآله بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت، ازدواج با همسر پسر خوانده، ممنوع بود؛ چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلی، حکم پسر را داشت و همان طور که یک مرد نمی تواند همسر پسر واقعی خود را بگیرد، از نظر اعراب، ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود و رسول خداصلی الله علیه وآله با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد و آیاتی از قرآن در این باره نازل گردید. 2. ازدواجش با (سوده دختر زمعه)، به این جهت بود که وی بعد از بازگشت از هجرت دوم از حبشه، همسر خود را از دست داد و اقوام او همه کافر بودند و او اگر به میان اقوامش برمی گشت یا او را به قتل می رساندند و یا شکنجه اش می کردند و یا بر گرویدن به کفر، مجبورش می کردند؛ از این رو، رسول خداصلی الله علیه وآله برای حفظ او از این خطرها، با او ازدواج کرد. 3. ازدواجش با (زینب دختر خزیمه)، به این دلیل بود که همسر وی عبداللَّه بن جحش در جنگ اُحد کشته شد و او زنی بود که در جاهلیت به فقرا و مساکین بسیار انفاق و مهربانی می کرد و به همین جهت، یکی از بانوان آبرومند و سرشناس آن دوره بود و او را مادر مساکین نامیده بودند و رسول خداصلی الله علیه وآله خواست با ازدواج با وی، آبروی او را حفظ کند و از فضایل او، تقدیر نماید. 4. یکی دیگر از ازدواج های آن حضرت، با (ام سلمه) بود که نام اصلی اش (هند) بود و قبلاً همسر عبداللَّه بن ابی سلمه، پسر عمه رسول خداصلی الله علیه وآله و برادر شیری آن جناب بود و او اولین کسی بود که به حبشه هجرت کرد؛ زنی زاهد، فاضل، دین دار و خردمند بود و بعد از آن که همسرش از دنیا رفت، رسول خداصلی الله علیه وآله به این جهت با او ازدواج کرد که زنی پیر و دارای فرزند بود و نمی توانست یتیمان خود را اداره کند. 5. ازدواجش با (صفیه دختر حی بن اخطب)، بزرگ یهودیان بنی النضیر، به این علت صورت گرفت که پدرش ابن اخطب در جنگ بنی النضیر کشته شد و شوهرش در جنگ خیبر، به دست مسلمانان به قتل رسیده بود و در همین جنگ، در بین اسیران قرار گرفته بود؛ رسول خداصلی الله علیه وآله او را آزاد کرد؛ سپس او را به ازدواج خودش در آورد؛ تا به این وسیله، هم او را از ذلت اسارت حفظ کرده باشد و هم داماد یهودیان شده باشد و یهود به این خاطر، دست از توطئه بر ضد او بردارند. 6. سبب ازدواجش با (جویریه) که نام اصلی اش (برة) و دختر (حارث)، بزرگ یهودیان بنی المصطلق بود، بدین جهت بود که در جنگ بنی المصطلق، مسلمانان دویست خانه وار از زنان و کودکان این قبیله را اسیر کرده بودند و رسول خداصلی الله علیه وآله با ازدواج با جویریه، با همه آنان خویشاوند شد و مسلمانان چون اوضاع را چنین دیدند، گفتند: همه اینها خویشاوندان رسول خداصلی الله علیه وآله هستند و سزاوار نیست اسیر شوند و ناگزیر همه را آزاد کردند و مردان بنی المصطلق نیز چون این رفتار را دیدند، همه مسلمان شدند و به مسلمین پیوستند و در نتیجه، جمعیت بسیار زیادی به نیروی اسلام اضافه شد و این عمل رسول خداصلی الله علیه وآله و آن عکس العمل قبیله بنی المصطلق، اثر خوبی در دل عرب به جای گذاشت. 7. ازدواجش با (میمونه) که نامش (بره) و دختر (حارث هلالیه) بود، به این خاطر بود که وی بعد از مرگ شوهر دومش، ابی رهم پسر عبدالعزی، خود را به رسول خداصلی الله علیه وآله بخشید؛ تا کنیز او باشد و رسول خداصلی الله علیه وآله در برابر این اظهار محبت، او را آزاد و با او ازدواج کرد. 8. سبب ازدواجش با (ام حبیبه) (رمله) دختر (ابی سفیان) این بود که وقتی او با همسرش عبیداللَّه بن جحش برای دومین بار به حبشه مهاجرت کرد، شوهرش در آن جا به دین نصرانیت در آمد و خود او در دین اسلام ثبات قدم به خرج داده و این عملی است که باید از ناحیه اسلام، قدردانی بشود و از سوی دیگر، پدرش از سر سخت ترین دشمنان اسلام بود و همواره برای جنگیدن با مسلمین، لشکر جمع می کرد؛ بنابراین، رسول خداصلی الله علیه وآله با او ازدواج کرد؛ تا هم از عمل نیکش قدردانی کند، و هم پدرش دست از دشمنی با او بردارد و هم خود او از خطر، محفوظ بماند. 9. ازدواجش با (حفصه)، دختر عمر نیز بدین جهت بود که شوهر او خنیس بن حذافه، در جنگ بدر، کشته شد و او بیوه زن بود و تنها همسری که هنگام دختری اش با آن جناب ازدواج کرد، عایشه دختر ابی بکر بود. ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص 308 311 (با تلخیص). ازدواج با عایشه، با هیچ یک از دلایل مذکور، مطابقت ندارد. شاید انسان تصور کند با توجه به این که او سبب بسیاری از اختلافات بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله و عامل جنگ جمل شد و سبب شد تا مزد رسالت، و عمل به آیه (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی )؛ شوری (42)، آیه 23.، تحقق پیدا نکند، بهتر بود که رسول خدا با او ازدواج نکند؛ ولی پاسخ این است که ازدواج رسول خداصلی الله علیه وآله با عایشه، به جهت فراهم آوردن زمینه امتحان امت اسلام بعد از خود بود؛ چون اسباب امتحان، در هر زمانی باید وجود داشته باشد؛ تا معلوم شود چه کسانی با تمسک به عقل و سنت و سفارش های پیامبرصلی الله علیه وآله، راه حق را می پیمایند. نکته آخر در این رابطه، این است که شروع و پایان این ازدواج ها، به دستور خداوند بوده، زیرا بعد از این تعداد ازدواج، این آیه شریفه نازل شد: (لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ...)؛ احزاب (33)، آیه 50.؛ (از این پس، دیگر (-(گرفتن )-) زنان جدید و یا این که به جای زنان موجود، زنان دیگری بگیری و آنان را تبدیل کنی، بر تو حلال نیست؛ هر چند زیبایی آنها برای تو مورد پسند افتد؛ به استثنای کنیزان و خدا همواره، بر هر چیزی مراقب است). آیا سایر مسلمانان نیز می توانند نُه همسر اختیار کنند؟ تعدد زوجات برای مسلمین، تا چهار همسر، جایز است و جواز ازدواج با نُه همسر از اختصاصات پیامبرصلی الله علیه وآله و به دستور خداوند بوده، همان گونه که وجوب نماز شب و روزه وصال، یعنی چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است. سؤال سوم در واقع به این برمی گردد که معنای این قسمت آیه شریفه که می فرماید: (وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ)، چیست؟ قاعده کلی ازدواج زن و مرد، خواندن عقد است که متشکل از ایجاب و قبول می باشد. ایجاب، وظیفه زن است (انحکتُ، زوّجتُ و...) و قبول، وظیفه مرد (برخلاف تصور توده مردم که گمان می کنند وظیفه زن قبول و (بله) گفتن است) و این که از خانم ها در مراسم عروسی، (بله) می گیرند، برای وکالت در خواندن عقد، توسط عاقد است و آن (بله)، جزء عقد نیست. حال یکی از اختصاصات رسول اکرم صلی الله علیه وآله این بود که علاوه بر عقد متعارف، اگر خانمی خود را به وی هبه می کرد و حضرت قبول می کرد، آن خانم به همسری وی در می آمد. این فراز از آیه، همین مسئله را بیان می فرماید: (اگر زن مؤمنی خود را به پیامبر بخشید و هبه نمود، اگر پیامبر مایل بود، می تواند آن را قبول کند و این حکم، مخصوص تو می باشد و دیگر مؤمنان، در آن شریک نیستند). برخی از معاندان، شایعه کردند که این آیه می خواهد بگوید که پیامبرصلی الله علیه وآله از هر خانمی خوشش آمد، با او محرم می شود؛ در حالی که این طور نیست؛ زیرا نکاح و ازدواج، باید دارای قانون و ضابطه باشد و این حکم نیز عاری از ضابطه نیست؛ فقط فرقش با عقدهای معمولی در این است که زن به جای استفاده از لفظ (انحکت یا زوّجت)، از لفظ (وهبت نفسی) استفاده می کند و پیامبرصلی الله علیه وآله قبول می کند و فرق دیگرش این است که در این ازدواج، مهریه وجود ندارد. برخی مورخان می گویند: این آیه، مصداق پیدا نکرد و پیامبرصلی الله علیه وآله هبه هیچ خانمی را قبول نکرد و برخی دیگر یک مورد برای آن ذکر کرده اند و آن، ازدواج آن حضرت صلی الله علیه وآله با میمونه، دختر حارث هلالیه بود و علامه طباطبایی معتقد به این نظر بود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 15/500037)
عنوان سوال:

چرا پیامبر(ص) تعدد زوجات داشته اند؟


پاسخ:

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ)؛ احزاب (33)، آیه 50.؛ (ای پیامبر! ما زنانی را که مهرشان را ادا کردی، بر تو حلال نمودیم).
برای پاسخ این سؤال، به چند نکته زیر توجه کنید:
1. تعدد زوجات و همسران در آن زمان، در منطقه عربستان، یک امر عادی و متداول بود و مخصوص به رسول خداصلی الله علیه وآله نبود و مسائل هر زمان و مکان را باید با توجه به معیارها و استانداردهای همان زمان و مکان، تحلیل کرد. رسول خداصلی الله علیه وآله با بسیاری از رسوم زمان خود که در تضاد با اهداف و اصول تربیتی اسلام نبودند، مخالفتی نکرد؛ بلکه با واقع گرایی، با آنها رو به رو شد.
2. اگر سخنی درباره ازدواج های متعدد مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر، یعنی خدیجه کبری علیها السلام است؛ زیرا ازدواج های متعدد او در 13 سال آخر عمر، یعنی در حد فاصل سنین 50 تا 63 سالگی رخ داد؛ دوره ای که سال های اقامت در مدینه را شامل می شود و به طور قطع، آن ازدواج ها، عوامل گوناگون دینی، سیاسی، فردی و اجتماعی داشت؛ زیرا سن 50 سالگی، اقتضایی برای خوش گذرانی جنسی مرد ندارد.
علاوه بر این، بسیاری از زنانی که پیامبرصلی الله علیه وآله با آنان ازدواج کرد، بیوه بودند؛ جز یک نفر و اکثر آنها از جهت سنی بالا و حتی پیر بودند و معلوم است که این روش و این نوع ازدواج، روش شهوت رانان نیست. با این محاسبه، یک انسانِ محقق دوراندیش، نمی تواند برای آن حضرت، انگیزه های شهوانی در نظر بگیرد؛ چون ازدواج های متعدد، هنگامی ناپسند است که بر محور امیال جنسی غیرمتعارف، استوار باشد که درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، چنین برداشتی، ناصواب است. همچنین انسان های شهوات ران و تنوع طلب، معمولاً از ازدواج شانه خالی می کنند و به کامرانی های گذرا و آنی می پردازند؛ در حالی که در زندگی پیامبرصلی الله علیه وآله چنین امری مشاهده نشده است.
3. در تحلیل ازدواج های پیامبرصلی الله علیه وآله، افراط و تفریطهای فراوانی صورت گرفته، برخی مطلقاً آنها را بد دانسته اند و برخی می گویند: پیامبر، دلش خواست و گرفت؛ همان طور که اگر شما هم میل داشته باشید و مانعی نباشد، می گیرید! گروه سوم معتقدند که ازدواج های پیامبرصلی الله علیه وآله برای گسترش اسلام بوده است؛ ولی مقتضای تحقیق این است که کلی گویی نکنیم؛ زیرا ظاهراً حکمت ازدواج ها مختلف بوده است و همه را به یک شکل نمی توان تحلیل کرد؛ زیرا تعدادی از آن ازدواج ها هیچ اثری در گسترش اسلام نداشته اند؛ مثل ازدواج با عایشه، دختر ابوبکر که از قبیله ای کوچک به نام بنی تیم بود که اگر همه آنها هم بر اثر این ازدواج مسلمان می شدند، به اختلاف هایی که بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله رخ داده، نمی ارزید. پس ما معتقدیم که این ازدواج ها، دلایل مختلفی داشته اند. یکی از کسانی که این دلایل را به خوبی بررسی کرده، مرحوم علامه طباطبایی در المیزان است. ما نقل تحقیق وی را برای این بحث، مفید و کافی می دانیم.
علامه می فرماید: اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبری علیه السلام بوده و حدود بیست سال و اندی از عمر شریفش را (که تقریباً یک ثلث از عمر آن جناب است)، تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفا نمود که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرت (از مکه به مدینه) بود.
پیامبر در حالی که هیچ همسری نداشت، از مکه به مدینه هجرت نمود و به نشر دعوت و اعلای کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانی که بعضی از آنها باکره و بعضی بیوه و همچنین بعضی جوان و بعضی دیگر عجوز و سال خورده بودند، ازدواج کرد و همه این ازدواج ها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، ازدواج با زنان دیگر بر آن جناب تحریم شد؛ مگر همان چند نفری که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملی با این خصوصیات، ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود؛ چون نزدیکی و معاشرت با این گونه زنان، آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسی که در اوان عمرش ولع و عطشی برای این کار نداشته، نمی تواند با انگیزه شهوت رانی باشد.
پس برای یک دانشمند اهل تحقیق، اگر انصاف داشته باشد، راهی جز این باقی نمی ماند که تعدد زوجات رسول خداصلی الله علیه وآله در اواخر عمر را با عواملی دیگر، غیر زن دوستی و شهوت رانی، توجیه کند.
اینک در توضیح آن می گوییم:
رسول خداصلی الله علیه وآله با بعضی از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه، به خاطر جمع آوری یار و هوادار بیشتر، ازدواج کرد و با بعضی دیگر به منظور جلب دل جویی و در نتیجه، ایمن شدن از شر خویشاوند آن همسر ازدواج کرد و با بعضی دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگی شان را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ پیر زنان از فقر و مسکنت و بی کسی، کوشا باشند و مؤمنین، رفتار آن جناب را در بین خود سنتی قرار دهند و با بعضی دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت، مبارزه کند و عملاً آن را باطل سازد. حال هر یک را جداگانه بررسی می کنیم؛
1. ازدواجش با (زینب دختر جحش)، به منظور مبارزه با یک سنت جاهلی بوده است؛ چون او نخست همسر زیدبن حارثه - پسر خوانده رسول خداصلی الله علیه وآله بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت، ازدواج با همسر پسر خوانده، ممنوع بود؛ چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلی، حکم پسر را داشت و همان طور که یک مرد نمی تواند همسر پسر واقعی خود را بگیرد، از نظر اعراب، ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود و رسول خداصلی الله علیه وآله با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد و آیاتی از قرآن در این باره نازل گردید.
2. ازدواجش با (سوده دختر زمعه)، به این جهت بود که وی بعد از بازگشت از هجرت دوم از حبشه، همسر خود را از دست داد و اقوام او همه کافر بودند و او اگر به میان اقوامش برمی گشت یا او را به قتل می رساندند و یا شکنجه اش می کردند و یا بر گرویدن به کفر، مجبورش می کردند؛ از این رو، رسول خداصلی الله علیه وآله برای حفظ او از این خطرها، با او ازدواج کرد.
3. ازدواجش با (زینب دختر خزیمه)، به این دلیل بود که همسر وی عبداللَّه بن جحش در جنگ اُحد کشته شد و او زنی بود که در جاهلیت به فقرا و مساکین بسیار انفاق و مهربانی می کرد و به همین جهت، یکی از بانوان آبرومند و سرشناس آن دوره بود و او را مادر مساکین نامیده بودند و رسول خداصلی الله علیه وآله خواست با ازدواج با وی، آبروی او را حفظ کند و از فضایل او، تقدیر نماید.
4. یکی دیگر از ازدواج های آن حضرت، با (ام سلمه) بود که نام اصلی اش (هند) بود و قبلاً همسر عبداللَّه بن ابی سلمه، پسر عمه رسول خداصلی الله علیه وآله و برادر شیری آن جناب بود و او اولین کسی بود که به حبشه هجرت کرد؛ زنی زاهد، فاضل، دین دار و خردمند بود و بعد از آن که همسرش از دنیا رفت، رسول خداصلی الله علیه وآله به این جهت با او ازدواج کرد که زنی پیر و دارای فرزند بود و نمی توانست یتیمان خود را اداره کند.
5. ازدواجش با (صفیه دختر حی بن اخطب)، بزرگ یهودیان بنی النضیر، به این علت صورت گرفت که پدرش ابن اخطب در جنگ بنی النضیر کشته شد و شوهرش در جنگ خیبر، به دست مسلمانان به قتل رسیده بود و در همین جنگ، در بین اسیران قرار گرفته بود؛ رسول خداصلی الله علیه وآله او را آزاد کرد؛ سپس او را به ازدواج خودش در آورد؛ تا به این وسیله، هم او را از ذلت اسارت حفظ کرده باشد و هم داماد یهودیان شده باشد و یهود به این خاطر، دست از توطئه بر ضد او بردارند.
6. سبب ازدواجش با (جویریه) که نام اصلی اش (برة) و دختر (حارث)، بزرگ یهودیان بنی المصطلق بود، بدین جهت بود که در جنگ بنی المصطلق، مسلمانان دویست خانه وار از زنان و کودکان این قبیله را اسیر کرده بودند و رسول خداصلی الله علیه وآله با ازدواج با جویریه، با همه آنان خویشاوند شد و مسلمانان چون اوضاع را چنین دیدند، گفتند: همه اینها خویشاوندان رسول خداصلی الله علیه وآله هستند و سزاوار نیست اسیر شوند و ناگزیر همه را آزاد کردند و مردان بنی المصطلق نیز چون این رفتار را دیدند، همه مسلمان شدند و به مسلمین پیوستند و در نتیجه، جمعیت بسیار زیادی به نیروی اسلام اضافه شد و این عمل رسول خداصلی الله علیه وآله و آن عکس العمل قبیله بنی المصطلق، اثر خوبی در دل عرب به جای گذاشت.
7. ازدواجش با (میمونه) که نامش (بره) و دختر (حارث هلالیه) بود، به این خاطر بود که وی بعد از مرگ شوهر دومش، ابی رهم پسر عبدالعزی، خود را به رسول خداصلی الله علیه وآله بخشید؛ تا کنیز او باشد و رسول خداصلی الله علیه وآله در برابر این اظهار محبت، او را آزاد و با او ازدواج کرد.
8. سبب ازدواجش با (ام حبیبه) (رمله) دختر (ابی سفیان) این بود که وقتی او با همسرش عبیداللَّه بن جحش برای دومین بار به حبشه مهاجرت کرد، شوهرش در آن جا به دین نصرانیت در آمد و خود او در دین اسلام ثبات قدم به خرج داده و این عملی است که باید از ناحیه اسلام، قدردانی بشود و از سوی دیگر، پدرش از سر سخت ترین دشمنان اسلام بود و همواره برای جنگیدن با مسلمین، لشکر جمع می کرد؛ بنابراین، رسول خداصلی الله علیه وآله با او ازدواج کرد؛ تا هم از عمل نیکش قدردانی کند، و هم پدرش دست از دشمنی با او بردارد و هم خود او از خطر، محفوظ بماند.
9. ازدواجش با (حفصه)، دختر عمر نیز بدین جهت بود که شوهر او خنیس بن حذافه، در جنگ بدر، کشته شد و او بیوه زن بود و تنها همسری که هنگام دختری اش با آن جناب ازدواج کرد، عایشه دختر ابی بکر بود. ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص 308 311 (با تلخیص).
ازدواج با عایشه، با هیچ یک از دلایل مذکور، مطابقت ندارد. شاید انسان تصور کند با توجه به این که او سبب بسیاری از اختلافات بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله و عامل جنگ جمل شد و سبب شد تا مزد رسالت، و عمل به آیه (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی )؛ شوری (42)، آیه 23.، تحقق پیدا نکند، بهتر بود که رسول خدا با او ازدواج نکند؛ ولی پاسخ این است که ازدواج رسول خداصلی الله علیه وآله با عایشه، به جهت فراهم آوردن زمینه امتحان امت اسلام بعد از خود بود؛ چون اسباب امتحان، در هر زمانی باید وجود داشته باشد؛ تا معلوم شود چه کسانی با تمسک به عقل و سنت و سفارش های پیامبرصلی الله علیه وآله، راه حق را می پیمایند.
نکته آخر در این رابطه، این است که شروع و پایان این ازدواج ها، به دستور خداوند بوده، زیرا بعد از این تعداد ازدواج، این آیه شریفه نازل شد: (لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ...)؛ احزاب (33)، آیه 50.؛ (از این پس، دیگر (-(گرفتن )-) زنان جدید و یا این که به جای زنان موجود، زنان دیگری بگیری و آنان را تبدیل کنی، بر تو حلال نیست؛ هر چند زیبایی آنها برای تو مورد پسند افتد؛ به استثنای کنیزان و خدا همواره، بر هر چیزی مراقب است).
آیا سایر مسلمانان نیز می توانند نُه همسر اختیار کنند؟
تعدد زوجات برای مسلمین، تا چهار همسر، جایز است و جواز ازدواج با نُه همسر از اختصاصات پیامبرصلی الله علیه وآله و به دستور خداوند بوده، همان گونه که وجوب نماز شب و روزه وصال، یعنی چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است.
سؤال سوم در واقع به این برمی گردد که معنای این قسمت آیه شریفه که می فرماید: (وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ)، چیست؟
قاعده کلی ازدواج زن و مرد، خواندن عقد است که متشکل از ایجاب و قبول می باشد. ایجاب، وظیفه زن است (انحکتُ، زوّجتُ و...) و قبول، وظیفه مرد (برخلاف تصور توده مردم که گمان می کنند وظیفه زن قبول و (بله) گفتن است) و این که از خانم ها در مراسم عروسی، (بله) می گیرند، برای وکالت در خواندن عقد، توسط عاقد است و آن (بله)، جزء عقد نیست.
حال یکی از اختصاصات رسول اکرم صلی الله علیه وآله این بود که علاوه بر عقد متعارف، اگر خانمی خود را به وی هبه می کرد و حضرت قبول می کرد، آن خانم به همسری وی در می آمد.
این فراز از آیه، همین مسئله را بیان می فرماید: (اگر زن مؤمنی خود را به پیامبر بخشید و هبه نمود، اگر پیامبر مایل بود، می تواند آن را قبول کند و این حکم، مخصوص تو می باشد و دیگر مؤمنان، در آن شریک نیستند).
برخی از معاندان، شایعه کردند که این آیه می خواهد بگوید که پیامبرصلی الله علیه وآله از هر خانمی خوشش آمد، با او محرم می شود؛ در حالی که این طور نیست؛ زیرا نکاح و ازدواج، باید دارای قانون و ضابطه باشد و این حکم نیز عاری از ضابطه نیست؛ فقط فرقش با عقدهای معمولی در این است که زن به جای استفاده از لفظ (انحکت یا زوّجت)، از لفظ (وهبت نفسی) استفاده می کند و پیامبرصلی الله علیه وآله قبول می کند و فرق دیگرش این است که در این ازدواج، مهریه وجود ندارد.
برخی مورخان می گویند: این آیه، مصداق پیدا نکرد و پیامبرصلی الله علیه وآله هبه هیچ خانمی را قبول نکرد و برخی دیگر یک مورد برای آن ذکر کرده اند و آن، ازدواج آن حضرت صلی الله علیه وآله با میمونه، دختر حارث هلالیه بود و علامه طباطبایی معتقد به این نظر بود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 15/500037)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین