پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاصاتی داشته اند که مختص به شخص خود ایشان بوده و حتی شامل دیگر معصومین (علیهم السلام) هم نمیشده است. از آنجمله به وجوب نماز شب بر ایشان و جواز تعدد همسر تا نه نفر در یک زمان می توان اشاره کرد. در این زمینه میتوانید به کتابهایی که در باب ایشان و مختصات حضرتشان به رشته تحریر درآمده است، مراجعه فرمایید. باید دقت داشت که تفاوت در شرایط سبب تفاوت در احکام می شود و اساسا اینکه ما بدون توجه به نسبت داده های خدا و مسئولیتها و تلاشهامان، صرفا داده های خداوند را ملاک ارزشگزاری هامان کرده ایم و برای اثبات عدل خداوند متعال درپی تساوی این داده ها هستیم، یک نگاه اشتباهیست. پیش از آنکه به بحث تعدد همسران پیامبر (ص) و به قول شما نازیبایی این مسئله بپردازیم، باید به چند نکته به عنوان مقدمه توجه داشته باشیم؛ اولا: در آن زمان، در منطقه عربستان، تعدد زوجات یک امر عادی و متداول بود و مخصوص به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نبود و مسائل هر زمان و مکان را باید باتوجه به معیارها و استانداردهای همان زمان و مکان، تحلیل کرد. ثانیا: اگر سخنی درباره ازدواجهای متعدد ایشان مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر، یعنی خدیجه کبری (س) است؛ زیرا ازدواجهای متعدد ایشان در 13سال آخر عمر شریفشان، یعنی درحد فاصل سنین 50 تا 63 سالگی رخ داد، دوره ای که به طور قطع، اقتضایی برای خوش گذرانی جنسی مرد وجود ندارد، خصوصا اگر اندک آشنایی با همسران پیامبر (ص) و سن و سال ایشان داشته باشیم. ثالثا: در این میان از معصوم بودن پیامبر (ص) اکرم و خطا نکردن ایشان هم سخنی نگفتیم تا شما دوست عزیز ساده تر بتوانید در حکمت تعدد زوجات آنحضرت اندیشه نموده و شبهات مربوطه را پاسخ دهید. اینک خلاصه بحثی که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در مساله تعدد زوجات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تفسیر شریف المیزان آورده اند را تقدیم حضور شما دوست عزیز می نماییم. برای تفصیل بحث به ترجمه المیزان، ج4، ص 308 مراجعه فرمایید. یکی دیگر از اعتراضاتی که (از سوی کلیسا) بر مساله تعدد زوجات رسول خدا (ص) شده این است که (اصحاب کلیسا) گفتهاند: تعدد زوجات جز حرص در شهوترانی و بی طاقتی در برابر طغیان شهوت هیچ انگیزه دیگری ندارد و رسول خدا (ص) برای همین جهت تعدد زوجات را برای امتش تجویز کرد و حتی خودش به آن مقداری که برای امت خود تجویز نموده (چهار همسر) اکتفاء ننموده و عدد همسرانش را به نه نفر رسانید. این مساله به آیات متفرقه زیادی از قرآن کریم ارتباط پیدا میکند که اگر ما بخواهیم بحث مفصلی که همه جهات مساله را فرا گیرد آغاز کنیم، علی القاعده باید این بحث را در تفسیر یک یک آن آیات بیاوریم و به همین جهت گفتگوی مفصل را به محل مناسب خود میگذاریم و در اینجا بطور اجمال اشارهای مینمائیم: ابتدا لازم است که نظر ایراد و اشکال کننده را به این نکته معطوف بداریم که تعدد زوجات رسول خدا (ص) به این سادگیها که آنان خیال کردهاند نبوده و انگیزه آن جناب از این کار زیاده روی در زن دوستی و شهوترانی نبوده است، بلکه در طول زندگی و حیاتش هر یک از زنان را که اختیار میکرده، به طرز خاصی بوده است. اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبری (علیها السلام) بوده، و حدود بیست سال و اندی از عمر شریفش را (که تقریبا یک ثلث از عمر آن جناب است) تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفاء نمود، که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرتش (از مکه به مدینه) بوده. آن گاه- در حالی که- هیچ همسری نداشت- از مکه به مدینه هجرت نموده و به نشر دعوت و اعلای کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانی ازدواج کرد و همه این ازدواجها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، همه زنان بر آن جناب تحریم شد، مگر همان چند نفری که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملی با این خصوصیات ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود، چون نزدیکی و معاشرت با اینگونه زنان آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسی که در اوان عمرش ولع و عطشی برای این کار نداشته، نمیتواند انگیزه آن باشد. علاوه بر اینکه هیچ شکی نداریم در اینکه بر حسب عادت جاری، کسانی که زن دوست و اسیر دوستی آنان و خلوت با آنانند، معمولا عاشق جمال و مفتون ناز و کرشمهاند که جمال و ناز و کرشمه در زنان جوان است که در سن خرمی و طراوتند و سیره پیامبر اسلام از چنین حالتی حکایت نمیکند و عملا نیز دیدیم که بعد از دختر بکر، با بیوه زن و بعد از زنان جوان با پیره زن ازدواج کرد، یعنی بعد از ازدواج با عایشه و ام حبیبه جوان، با ام سلمه سالخورده و با زینب دختر جحش، که در آن روز بیش از پنجاه سال از عمرشان گذشته بود ازدواج کرد. پس برای یک دانشمند اهل تحقیق اگر انصاف داشته باشد، راهی جز این باقی نمیماند که تعدد زوجات رسول خدا (ص) و زن گرفتنش در اول بعثت و اواخر عمر را با عواملی دیگر غیر زن دوستی و شهوترانی توجیه کند. (و اینک در توجیه آن میگوئیم): رسول خدا (ص) با بعضی از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه به خاطر جمعآوری یار و هوادار بیشتر ازدواج کرد و با بعضی دیگر به منظور جلب نمودن و دلجویی و در نتیجه ایمن شدن از شر خویشاوندان همسر ازدواج فرمود و با بعضی دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگیش را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ ارامل و پیر زنان از فقر و مسکنت و بی کسی کوشا باشند، و مؤمنین رفتار آن جناب را در بین خود سنتی قرار دهند و با بعضی دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت مبارزه نموده و عملا آن را باطل سازد که ازدواجش با زینب دختر جحش به همین منظور بوده است، چون او نخست همسر زید بن حارثه (پسر خوانده رسول خدا ص) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت ازدواج با همسر پسر خوانده ممنوع بود، چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلی حکم پسر داشت، همانطور که یک مرد نمیتواند همسر پسر صلبی خود را بگیرد، از نظر اعراب ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود، رسول خدا (ص) با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد، و آیاتی از قرآن در این باب نازل گردید. ... بنابراین اگر در این خصوصیات و در جهاتی که از سیره آن جناب در اول و آخر عمرش در اول بحث آوردیم و در زهدی که آن جناب نسبت به دنیا و زینت دنیا داشت و حتی همسران خود را نیز بدان دعوت میکرد دقت شود، هیچ شکی باقی نمیماند در اینکه ازدواجهای رسول خدا (ص) نظیر ازدواجهای مردم نبوده، به اضافه اینکه رفتار آن جناب با زنان و احیای حقوق از دست رفته آنان در قرون جاهلیت و تجدید حرمت به باد رفتهشان و احیای شخصیت اجتماعیشان، دلیل دیگری است بر اینکه آن جناب زن را تنها یک وسیله برای شهوترانی مردان نمیدانسته و تمام همش این بوده که زنان را از ذلت و بردگی نجات داده و به مردان بفهماند که زن نیز انسان است حتی در آخرین نفس عمرش نیز سفارش آنان را به مردان کرده و فرمود: الصلاة الصلاة و ما ملکت ایمانکم لا تکلفوهم ما لا یطیقون، اللَّه اللَّه فی النساء فانهن عوان فی ایدیکم _ نماز، نماز و بردگانی که در ملک شمایند زنهار که ما فوق طاقتشان بر آنان تحمیل نکنید، خدا را خدا را در زنان که آنان مقهور و زیر دست شمایند. (سیره حلبی ج 3 ص 473) و سیرهای که آن جناب در رعایت عدالت بین زنان و حسن معاشرتشان و مراقبت حال آنان داشت مختص به خود آن جناب بود و اما اینکه چرا برای آن جناب بیش از چهار زن جایز بوده، پاسخش این است که این حکم مانند روزه وصال یعنی چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است و برای احدی از امت جایز نیست، و این مساله برای همه امت روشن بود و به همین جهت دشمنانش مجال نداشتند که به خاطر آن و به جهت تعدد زوجات بر آن جناب خرده بگیرند، با اینکه همواره منتظر بودند از او عملی بر خلاف انتظار ببینند و آن را جار بزنند.(ترجمه المیزان، ج4، ص312) حال برای تکمیل بحث سه آیه از آیات مربوط به بحث را از سوره مبارکه احزاب ذکر کرده، معنای مختصری از آنها ارائه می نماییم. آیات 50-52 سوره احزاب: یَأَیُّهَا النَّبیُِّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ الَّتیِ ءَاتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَنَاتِ عَمِّکَ وَ بَنَاتِ عَمَّتِکَ وَ بَنَاتِ خَالِکَ وَ بَنَاتِ خَلَتِکَ الَّتیِ هَاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبیِِّ إِنْ أَرَادَ النَّبیُِّ أَن یَسْتَنکِحَهَا خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فیِ أَزْوَاجِهِمْ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَنُهُمْ لِکَیْلَا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا(50) تُرْجِی مَن تَشَاءُ مِنهُْنَّ وَ تُْوِی إِلَیْکَ مَن تَشَاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکَ ذَالِکَ أَدْنیَ أَن تَقَرَّ أَعْیُنهُُنَّ وَ لَا یحَْزَنَّ وَ یَرْضَینَْ بِمَا ءَاتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا فیِ قُلُوبِکُمْ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمًا(51) لَّا یحَِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَ لَا أَن تَبَدَّلَ بهِِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنهُُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلیَ کلُِّ شیَْءٍ رَّقِیبًا(52) _ ای پیامبر، ما برای تو آن همسرانی را که مَهْرشان را دادهای حلال کردیم، و [کنیزانی] را که خدا از غنیمت جنگی در اختیار تو قرار داده، و دختران عمویت و دختران عمّههایت و دختران دایی تو و دختران خالههایت که با تو مهاجرت کردهاند، و زن مؤمنی که خود را [داوطلبانه] به پیامبر ببخشد- در صورتی که پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد. [این ازدواج از روی بخشش] ویژه توست نه دیگر مؤمنان. ما نیک میدانیم که در مورد زنان و کنیزانشان چه بر آنان مقرّر کردهایم، تا برای تو مشکلی پیش نیاید، و خدا همواره آمرزنده مهربان است. (50) نوبت هر کدام از آن زنها را که میخواهی به تأخیر انداز و هر کدام را که میخواهی پیش خود جای ده، و بر تو باکی نیست که هر کدام را که ترک کردهای [دوباره] طلب کنی. این نزدیکتر است برای اینکه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگیشان به آنچه به آنان دادهای خشنود گردند، و آنچه در دلهای شماست خدا میداند، و خدا همواره دانای بردبار است. (51) از این پس، دیگر [گرفتنِ] زنان و نیز اینکه به جای آنان، زنان دیگری بگیری بر تو حلال نیست، هر چند زیبایی آنها برای تو مورد پسند افتد، به استثنای کنیزان، و خدا همواره بر هر چیزی مراقب است. (52) در این آیات روی سخن به شخص پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) می باشد و موارد هفتگانهای را که ازدواج با آنها برای پیامبر مجاز بوده شرح میدهد: (برگرفته ازگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص622 به بعد) 1- (ای پیامبر! ما همسران تو را که مهر آنها را پرداختهای برای تو حلال کردیم) 2- (و کنیزانی را که از طریق غنائم و انفال، خدا به تو بخشیده است) 3- (و دختران عموی تو و دختران عمهها و دختران دائی تو و دختران خالههایی که با تو مهاجرت کردهاند) انحصار در این گروه چهارگانه روشن است، ولی قید مهاجرت به خاطر آنست که در آن روز هجرت دلیل بر ایمان بوده، و عدم مهاجرت دلیل بر کفر و یا به خاطر این است که هجرت امتیاز بیشتری به آنها میدهد و هدف در آیه بیان زنان با شخصیت و با فضیلت است که مناسب همسری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میباشند. 4- (و هرگاه زن با ایمانی خود را به پیامبر ببخشد (و هیچ گونه مهری برای خود قائل نشود) اگر پیامبر بخواهد میتواند با او ازدواج کند) (اما چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است نه برای سایر مؤمنان) جمله خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ اعلام میدارد که این حکم- یعنی حلال شدن زنی برای مردی بصرف اینکه خود را به او ببخشد، از خصایصی است که مختص به آن جناب است، و در مؤمنین جریان ندارد. (ما میدانیم برای آنها در مورد همسران و کنیزانشان چه حکمی مقرر داریم) و مصالح آنها چه ایجاب میکرده است؟ بنا بر این اگر در مسائل مربوط به ازدواج برای آنها در بعضی موارد محدودیتی قائل شدهایم روی مصالحی بوده است که در زندگی آنها و تو حاکم بوده، و هیچ یک از این احکام و مقررات بیحساب نیست. سپس میافزاید: (این به خاطر آن است که مشکل و حرجی (در ادای رسالت) بر تو نبوده باشد) و بتوانی در انجام این وظیفه مسؤولیتهای خود را ادا کنی. (و خداوند آمرزنده و رحیم است) جمله اخیر اشاره به فلسفه این احکام مخصوص پیامبر گرامی اسلام (صلّی اللّه علیه و آله) است، این جمله میگوید: پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) شرائطی دارد که دیگران ندارند و همین تفاوت سبب تفاوت در احکام شده است. یعنی، هدف این بوده که قسمتی از محدودیتها و مشکلات از دوش پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) از طریق این احکام برداشته شود. مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ حکمی را که در صدر آیه بود، و میفرمود: إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ را تعلیل میکند، ممکن هم هست تعلیل ذیل آیه باشد، و بفهماند که چرا این حکم مخصوص تو است، ولی احتمال اول روشنتر به نظر میرسد، به خاطر اینکه مضمون آیه بیان رحمتهای الهی نسبت به آن جناب، و تنزیه ساحت مقدس او بود، و آیه با دو کلمه غفور و رحیم ختم شد. (ترجمه المیزان، ج16، ص: 504) رفع یک مشکل دیگر از زندگی پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) آن هم در زمانی که در کوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئههای خطرناکی از داخل و خارج برای او میچینند، نمیتواند فکر خود را زیاد مشغول زندگی شخصی و خصوصیش کند، باید در زندگی داخلی خود دارای آرامش نسبی باشد تا بتواند به حل انبوه مشکلاتی که از هر سو او را احاطه کرده است با فراغت خاطر بپردازد، درعین حال گاه اختلاف میان همسران و رقابتهای زنانه متداول آنها، طوفانی در درون خانه پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) بر میانگیخته، و فکر او را به خود مشغول میداشته است، اینجاست که خداوند یکی دیگر از ویژگیها را برای پیامبرش قائل شده، و برای همیشه به این ماجراها و کشمکشها پایان داد، و پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) را از این نظر آسوده خاطر و فارغ البال کرد و چنانکه در آیه میخوانیم فرمود: ((موعد) هر یک از این زنان را بخواهی میتوانی به تأخیر اندازی و هر کدام را بخواهی نزد خود جای دهی) میدانیم یکی از احکام اسلام در مورد همسران متعدد آن است که شوهر اوقات خود را در میان آنها بطور عادلانه تقسیم کند، و از این موضوع در کتب فقه اسلامی به عنوان (حق قسم) تعبیر میکنند. یکی از خصایص پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) این بود که به خاطر شرائط خاص زندگی، رعایت حق قسم به حکم این آیه از او ساقط بود هر چند او با این حال حتی الامکان مساوات و عدالت را رعایت میکرد. سپس میافزاید: (و هرگاه بعضی از آنها را که بر کنار ساختهای بخواهی نزد خود جای دهی گناهی بر تو نیست) و به این ترتیب نه تنها در آغاز، اختیار با توست، در ادامه کار نیز این تخییر بر قرار است. مرحوم علامه می فرمایند: سیاق آیات دلالت دارد بر اینکه مراد از این کلام این است که رسول خدا (ص) مخیر است در قبول و یا رد آن زنی که خود را به وی بخشیده. در فراز وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ کلمه ابتغاء به معنای طلب است، و معنای جمله این است که اگر یکی از آنهایی که بعد از آنکه خود را به تو بخشید رد کردی، دوباره خواستی بپذیری منعی بر تو نیست، میتوانی بپذیری، نه گناهی دارد، و نه سرزنش میشوی و ممکن هم هست جمله مورد بحث اشاره باشد به مساله تقسیم بین همسران، و اینکه آن جناب میتواند اصلا خود را در بین همسرانش تقسیم نکند، و مقید نسازد که هر شب به خانه یکی برود، و به فرضی هم که تقسیم کرد، میتواند این تقسیم را به هم بزند، و یا نوبت کسی را که مؤخر است مقدم، و آن کس را که مقدم است مؤخر کند، و یا آنکه اصلا با یکی از همسران متارکه کند، و قسمتی به او ندهد، و یا اگر متارکه کرده، دو باره او را به خود نزدیک کند، و این معنا با جمله وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ ذلِکَ أَدْنی ... نزدیکتر است، و بهتر میسازد، چون حاصل آن این است که: اگر همسری را که قبلا کنار زده بودی، دوباره بخواهی نزدیک سازی، میتوانی، و هیچ حرجی بر تو نیست، و بلکه این بهتر و نزدیکتر است به اینکه چشمشان روشن شود، یعنی خوشحال شوند، و راضی گردند به آنچه تو در اختیارشان قرار دادهای، و خدا آنچه در دلهای شماست میداند، چون آنکه قسمتش را پیش انداختهای خوشحال، و آنکه عقب انداختهای به امید روزی مینشیند که قسمتش جلو بیفتد. وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَلِیماً- یعنی خدا مصالح بندگان خود را میداند، و چون حلیم است در عقوبت آنان عجله نمیکند. یک حکم مهم دیگر که در آیه 52 آمده است حکم دیگری از احکام مربوط به همسران پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) می باشد، که میفرماید: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ ... ظاهر آیه به فرضی که مستقل از ما قبل باشد، و اتصال بدان نداشته باشد، این است که زنان را بر آن جناب حرام میکند، مگر آن زنی که آن جناب مختارش کند، و آن زن خدا را اختیار کند، این که فرمود: جایز نیست زنان را عوض کنی، خود مؤید این احتمال است، و لیکن اگر فرض شود که متصل به ما قبل است که میفرماید: إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ ...، در این صورت مفادش تحریم ماسوای شش طایفهای است که قبلا شمرد. در بعضی روایات از ائمه اهل بیت (ع) آمده که مراد از آیه شریفه تحریم آن زنانی است که در آیه 23 سوره نساء حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ نام برده شدهاند. پس معنای کلمه بعد در جمله لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ بعد از زنانی است که خدا و رسول را برگزیدند، که همان نه زن نامبردهاند، و یا بعد از آنان که در آیه إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ برایت شمردیم میباشد، و یا بعد از زنان حلالی که برایت معین کردیم، که بنا به احتمال سوم مقصود زنان محرم خواهد بود. وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ- یعنی و دیگر نمیتوانی بعضی از همسرانت را طلاق گفته و به جای آنان همسرانی دیگر بگیری إِلَّا ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ یعنی مگر کنیزکان، و این استثناء از صدر آیه است، که میفرمود: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ. معنای جمله وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ رَقِیباً نیز روشن است، و منظور از آن تحذیر، و زنهار دادن مردم است از مخالفت. (ترجمه المیزان، ج16، ص 505) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 7/100132632)
احکام اختصاصی پیامبر(ص) در قران چیست؟
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاصاتی داشته اند که مختص به شخص خود ایشان بوده و حتی شامل دیگر معصومین (علیهم السلام) هم نمیشده است. از آنجمله به وجوب نماز شب بر ایشان و جواز تعدد همسر تا نه نفر در یک زمان می توان اشاره کرد. در این زمینه میتوانید به کتابهایی که در باب ایشان و مختصات حضرتشان به رشته تحریر درآمده است، مراجعه فرمایید. باید دقت داشت که تفاوت در شرایط سبب تفاوت در احکام می شود و اساسا اینکه ما بدون توجه به نسبت داده های خدا و مسئولیتها و تلاشهامان، صرفا داده های خداوند را ملاک ارزشگزاری هامان کرده ایم و برای اثبات عدل خداوند متعال درپی تساوی این داده ها هستیم، یک نگاه اشتباهیست.
پیش از آنکه به بحث تعدد همسران پیامبر (ص) و به قول شما نازیبایی این مسئله بپردازیم، باید به چند نکته به عنوان مقدمه توجه داشته باشیم؛ اولا: در آن زمان، در منطقه عربستان، تعدد زوجات یک امر عادی و متداول بود و مخصوص به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نبود و مسائل هر زمان و مکان را باید باتوجه به معیارها و استانداردهای همان زمان و مکان، تحلیل کرد. ثانیا: اگر سخنی درباره ازدواجهای متعدد ایشان مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر، یعنی خدیجه کبری (س) است؛ زیرا ازدواجهای متعدد ایشان در 13سال آخر عمر شریفشان، یعنی درحد فاصل سنین 50 تا 63 سالگی رخ داد، دوره ای که به طور قطع، اقتضایی برای خوش گذرانی جنسی مرد وجود ندارد، خصوصا اگر اندک آشنایی با همسران پیامبر (ص) و سن و سال ایشان داشته باشیم. ثالثا: در این میان از معصوم بودن پیامبر (ص) اکرم و خطا نکردن ایشان هم سخنی نگفتیم تا شما دوست عزیز ساده تر بتوانید در حکمت تعدد زوجات آنحضرت اندیشه نموده و شبهات مربوطه را پاسخ دهید.
اینک خلاصه بحثی که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در مساله تعدد زوجات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تفسیر شریف المیزان آورده اند را تقدیم حضور شما دوست عزیز می نماییم. برای تفصیل بحث به ترجمه المیزان، ج4، ص 308 مراجعه فرمایید.
یکی دیگر از اعتراضاتی که (از سوی کلیسا) بر مساله تعدد زوجات رسول خدا (ص) شده این است که (اصحاب کلیسا) گفتهاند: تعدد زوجات جز حرص در شهوترانی و بی طاقتی در برابر طغیان شهوت هیچ انگیزه دیگری ندارد و رسول خدا (ص) برای همین جهت تعدد زوجات را برای امتش تجویز کرد و حتی خودش به آن مقداری که برای امت خود تجویز نموده (چهار همسر) اکتفاء ننموده و عدد همسرانش را به نه نفر رسانید. این مساله به آیات متفرقه زیادی از قرآن کریم ارتباط پیدا میکند که اگر ما بخواهیم بحث مفصلی که همه جهات مساله را فرا گیرد آغاز کنیم، علی القاعده باید این بحث را در تفسیر یک یک آن آیات بیاوریم و به همین جهت گفتگوی مفصل را به محل مناسب خود میگذاریم و در اینجا بطور اجمال اشارهای مینمائیم:
ابتدا لازم است که نظر ایراد و اشکال کننده را به این نکته معطوف بداریم که تعدد زوجات رسول خدا (ص) به این سادگیها که آنان خیال کردهاند نبوده و انگیزه آن جناب از این کار زیاده روی در زن دوستی و شهوترانی نبوده است، بلکه در طول زندگی و حیاتش هر یک از زنان را که اختیار میکرده، به طرز خاصی بوده است. اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبری (علیها السلام) بوده، و حدود بیست سال و اندی از عمر شریفش را (که تقریبا یک ثلث از عمر آن جناب است) تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفاء نمود، که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرتش (از مکه به مدینه) بوده. آن گاه- در حالی که- هیچ همسری نداشت- از مکه به مدینه هجرت نموده و به نشر دعوت و اعلای کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانی ازدواج کرد و همه این ازدواجها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، همه زنان بر آن جناب تحریم شد، مگر همان چند نفری که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملی با این خصوصیات ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود، چون نزدیکی و معاشرت با اینگونه زنان آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسی که در اوان عمرش ولع و عطشی برای این کار نداشته، نمیتواند انگیزه آن باشد. علاوه بر اینکه هیچ شکی نداریم در اینکه بر حسب عادت جاری، کسانی که زن دوست و اسیر دوستی آنان و خلوت با آنانند، معمولا عاشق جمال و مفتون ناز و کرشمهاند که جمال و ناز و کرشمه در زنان جوان است که در سن خرمی و طراوتند و سیره پیامبر اسلام از چنین حالتی حکایت نمیکند و عملا نیز دیدیم که بعد از دختر بکر، با بیوه زن و بعد از زنان جوان با پیره زن ازدواج کرد، یعنی بعد از ازدواج با عایشه و ام حبیبه جوان، با ام سلمه سالخورده و با زینب دختر جحش، که در آن روز بیش از پنجاه سال از عمرشان گذشته بود ازدواج کرد. پس برای یک دانشمند اهل تحقیق اگر انصاف داشته باشد، راهی جز این باقی نمیماند که تعدد زوجات رسول خدا (ص) و زن گرفتنش در اول بعثت و اواخر عمر را با عواملی دیگر غیر زن دوستی و شهوترانی توجیه کند.
(و اینک در توجیه آن میگوئیم): رسول خدا (ص) با بعضی از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه به خاطر جمعآوری یار و هوادار بیشتر ازدواج کرد و با بعضی دیگر به منظور جلب نمودن و دلجویی و در نتیجه ایمن شدن از شر خویشاوندان همسر ازدواج فرمود و با بعضی دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگیش را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ ارامل و پیر زنان از فقر و مسکنت و بی کسی کوشا باشند، و مؤمنین رفتار آن جناب را در بین خود سنتی قرار دهند و با بعضی دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت مبارزه نموده و عملا آن را باطل سازد که ازدواجش با زینب دختر جحش به همین منظور بوده است، چون او نخست همسر زید بن حارثه (پسر خوانده رسول خدا ص) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت ازدواج با همسر پسر خوانده ممنوع بود، چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلی حکم پسر داشت، همانطور که یک مرد نمیتواند همسر پسر صلبی خود را بگیرد، از نظر اعراب ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود، رسول خدا (ص) با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد، و آیاتی از قرآن در این باب نازل گردید. ... بنابراین اگر در این خصوصیات و در جهاتی که از سیره آن جناب در اول و آخر عمرش در اول بحث آوردیم و در زهدی که آن جناب نسبت به دنیا و زینت دنیا داشت و حتی همسران خود را نیز بدان دعوت میکرد دقت شود، هیچ شکی باقی نمیماند در اینکه ازدواجهای رسول خدا (ص) نظیر ازدواجهای مردم نبوده، به اضافه اینکه رفتار آن جناب با زنان و احیای حقوق از دست رفته آنان در قرون جاهلیت و تجدید حرمت به باد رفتهشان و احیای شخصیت اجتماعیشان، دلیل دیگری است بر اینکه آن جناب زن را تنها یک وسیله برای شهوترانی مردان نمیدانسته و تمام همش این بوده که زنان را از ذلت و بردگی نجات داده و به مردان بفهماند که زن نیز انسان است حتی در آخرین نفس عمرش نیز سفارش آنان را به مردان کرده و فرمود: الصلاة الصلاة و ما ملکت ایمانکم لا تکلفوهم ما لا یطیقون، اللَّه اللَّه فی النساء فانهن عوان فی ایدیکم _ نماز، نماز و بردگانی که در ملک شمایند زنهار که ما فوق طاقتشان بر آنان تحمیل نکنید، خدا را خدا را در زنان که آنان مقهور و زیر دست شمایند. (سیره حلبی ج 3 ص 473) و سیرهای که آن جناب در رعایت عدالت بین زنان و حسن معاشرتشان و مراقبت حال آنان داشت مختص به خود آن جناب بود و اما اینکه چرا برای آن جناب بیش از چهار زن جایز بوده، پاسخش این است که این حکم مانند روزه وصال یعنی چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است و برای احدی از امت جایز نیست، و این مساله برای همه امت روشن بود و به همین جهت دشمنانش مجال نداشتند که به خاطر آن و به جهت تعدد زوجات بر آن جناب خرده بگیرند، با اینکه همواره منتظر بودند از او عملی بر خلاف انتظار ببینند و آن را جار بزنند.(ترجمه المیزان، ج4، ص312)
حال برای تکمیل بحث سه آیه از آیات مربوط به بحث را از سوره مبارکه احزاب ذکر کرده، معنای مختصری از آنها ارائه می نماییم.
آیات 50-52 سوره احزاب: یَأَیُّهَا النَّبیُِّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ الَّتیِ ءَاتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَنَاتِ عَمِّکَ وَ بَنَاتِ عَمَّتِکَ وَ بَنَاتِ خَالِکَ وَ بَنَاتِ خَلَتِکَ الَّتیِ هَاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبیِِّ إِنْ أَرَادَ النَّبیُِّ أَن یَسْتَنکِحَهَا خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فیِ أَزْوَاجِهِمْ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَنُهُمْ لِکَیْلَا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا(50) تُرْجِی مَن تَشَاءُ مِنهُْنَّ وَ تُْوِی إِلَیْکَ مَن تَشَاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکَ ذَالِکَ أَدْنیَ أَن تَقَرَّ أَعْیُنهُُنَّ وَ لَا یحَْزَنَّ وَ یَرْضَینَْ بِمَا ءَاتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا فیِ قُلُوبِکُمْ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمًا(51) لَّا یحَِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَ لَا أَن تَبَدَّلَ بهِِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنهُُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلیَ کلُِّ شیَْءٍ رَّقِیبًا(52) _ ای پیامبر، ما برای تو آن همسرانی را که مَهْرشان را دادهای حلال کردیم، و [کنیزانی] را که خدا از غنیمت جنگی در اختیار تو قرار داده، و دختران عمویت و دختران عمّههایت و دختران دایی تو و دختران خالههایت که با تو مهاجرت کردهاند، و زن مؤمنی که خود را [داوطلبانه] به پیامبر ببخشد- در صورتی که پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد. [این ازدواج از روی بخشش] ویژه توست نه دیگر مؤمنان. ما نیک میدانیم که در مورد زنان و کنیزانشان چه بر آنان مقرّر کردهایم، تا برای تو مشکلی پیش نیاید، و خدا همواره آمرزنده مهربان است. (50) نوبت هر کدام از آن زنها را که میخواهی به تأخیر انداز و هر کدام را که میخواهی پیش خود جای ده، و بر تو باکی نیست که هر کدام را که ترک کردهای [دوباره] طلب کنی. این نزدیکتر است برای اینکه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگیشان به آنچه به آنان دادهای خشنود گردند، و آنچه در دلهای شماست خدا میداند، و خدا همواره دانای بردبار است. (51) از این پس، دیگر [گرفتنِ] زنان و نیز اینکه به جای آنان، زنان دیگری بگیری بر تو حلال نیست، هر چند زیبایی آنها برای تو مورد پسند افتد، به استثنای کنیزان، و خدا همواره بر هر چیزی مراقب است. (52)
در این آیات روی سخن به شخص پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) می باشد و موارد هفتگانهای را که ازدواج با آنها برای پیامبر مجاز بوده شرح میدهد: (برگرفته ازگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص622 به بعد)
1- (ای پیامبر! ما همسران تو را که مهر آنها را پرداختهای برای تو حلال کردیم)
2- (و کنیزانی را که از طریق غنائم و انفال، خدا به تو بخشیده است)
3- (و دختران عموی تو و دختران عمهها و دختران دائی تو و دختران خالههایی که با تو مهاجرت کردهاند)
انحصار در این گروه چهارگانه روشن است، ولی قید مهاجرت به خاطر آنست که در آن روز هجرت دلیل بر ایمان بوده، و عدم مهاجرت دلیل بر کفر و یا به خاطر این است که هجرت امتیاز بیشتری به آنها میدهد و هدف در آیه بیان زنان با شخصیت و با فضیلت است که مناسب همسری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میباشند.
4- (و هرگاه زن با ایمانی خود را به پیامبر ببخشد (و هیچ گونه مهری برای خود قائل نشود) اگر پیامبر بخواهد میتواند با او ازدواج کند) (اما چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است نه برای سایر مؤمنان) جمله خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ اعلام میدارد که این حکم- یعنی حلال شدن زنی برای مردی بصرف اینکه خود را به او ببخشد، از خصایصی است که مختص به آن جناب است، و در مؤمنین جریان ندارد.
(ما میدانیم برای آنها در مورد همسران و کنیزانشان چه حکمی مقرر داریم) و مصالح آنها چه ایجاب میکرده است؟ بنا بر این اگر در مسائل مربوط به ازدواج برای آنها در بعضی موارد محدودیتی قائل شدهایم روی مصالحی بوده است که در زندگی آنها و تو حاکم بوده، و هیچ یک از این احکام و مقررات بیحساب نیست. سپس میافزاید: (این به خاطر آن است که مشکل و حرجی (در ادای رسالت) بر تو نبوده باشد) و بتوانی در انجام این وظیفه مسؤولیتهای خود را ادا کنی. (و خداوند آمرزنده و رحیم است) جمله اخیر اشاره به فلسفه این احکام مخصوص پیامبر گرامی اسلام (صلّی اللّه علیه و آله) است، این جمله میگوید: پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) شرائطی دارد که دیگران ندارند و همین تفاوت سبب تفاوت در احکام شده است. یعنی، هدف این بوده که قسمتی از محدودیتها و مشکلات از دوش پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) از طریق این احکام برداشته شود. مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ حکمی را که در صدر آیه بود، و میفرمود: إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ را تعلیل میکند، ممکن هم هست تعلیل ذیل آیه باشد، و بفهماند که چرا این حکم مخصوص تو است، ولی احتمال اول روشنتر به نظر میرسد، به خاطر اینکه مضمون آیه بیان رحمتهای الهی نسبت به آن جناب، و تنزیه ساحت مقدس او بود، و آیه با دو کلمه غفور و رحیم ختم شد. (ترجمه المیزان، ج16، ص: 504)
رفع یک مشکل دیگر از زندگی پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) آن هم در زمانی که در کوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئههای خطرناکی از داخل و خارج برای او میچینند، نمیتواند فکر خود را زیاد مشغول زندگی شخصی و خصوصیش کند، باید در زندگی داخلی خود دارای آرامش نسبی باشد تا بتواند به حل انبوه مشکلاتی که از هر سو او را احاطه کرده است با فراغت خاطر بپردازد، درعین حال گاه اختلاف میان همسران و رقابتهای زنانه متداول آنها، طوفانی در درون خانه پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) بر میانگیخته، و فکر او را به خود مشغول میداشته است، اینجاست که خداوند یکی دیگر از ویژگیها را برای پیامبرش قائل شده، و برای همیشه به این ماجراها و کشمکشها پایان داد، و پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) را از این نظر آسوده خاطر و فارغ البال کرد و چنانکه در آیه میخوانیم فرمود: ((موعد) هر یک از این زنان را بخواهی میتوانی به تأخیر اندازی و هر کدام را بخواهی نزد خود جای دهی) میدانیم یکی از احکام اسلام در مورد همسران متعدد آن است که شوهر اوقات خود را در میان آنها بطور عادلانه تقسیم کند، و از این موضوع در کتب فقه اسلامی به عنوان (حق قسم) تعبیر میکنند. یکی از خصایص پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) این بود که به خاطر شرائط خاص زندگی، رعایت حق قسم به حکم این آیه از او ساقط بود هر چند او با این حال حتی الامکان مساوات و عدالت را رعایت میکرد. سپس میافزاید: (و هرگاه بعضی از آنها را که بر کنار ساختهای بخواهی نزد خود جای دهی گناهی بر تو نیست) و به این ترتیب نه تنها در آغاز، اختیار با توست، در ادامه کار نیز این تخییر بر قرار است.
مرحوم علامه می فرمایند: سیاق آیات دلالت دارد بر اینکه مراد از این کلام این است که رسول خدا (ص) مخیر است در قبول و یا رد آن زنی که خود را به وی بخشیده. در فراز وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ کلمه ابتغاء به معنای طلب است، و معنای جمله این است که اگر یکی از آنهایی که بعد از آنکه خود را به تو بخشید رد کردی، دوباره خواستی بپذیری منعی بر تو نیست، میتوانی بپذیری، نه گناهی دارد، و نه سرزنش میشوی و ممکن هم هست جمله مورد بحث اشاره باشد به مساله تقسیم بین همسران، و اینکه آن جناب میتواند اصلا خود را در بین همسرانش تقسیم نکند، و مقید نسازد که هر شب به خانه یکی برود، و به فرضی هم که تقسیم کرد، میتواند این تقسیم را به هم بزند، و یا نوبت کسی را که مؤخر است مقدم، و آن کس را که مقدم است مؤخر کند، و یا آنکه اصلا با یکی از همسران متارکه کند، و قسمتی به او ندهد، و یا اگر متارکه کرده، دو باره او را به خود نزدیک کند، و این معنا با جمله وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ ذلِکَ أَدْنی ... نزدیکتر است، و بهتر میسازد، چون حاصل آن این است که: اگر همسری را که قبلا کنار زده بودی، دوباره بخواهی نزدیک سازی، میتوانی، و هیچ حرجی بر تو نیست، و بلکه این بهتر و نزدیکتر است به اینکه چشمشان روشن شود، یعنی خوشحال شوند، و راضی گردند به آنچه تو در اختیارشان قرار دادهای، و خدا آنچه در دلهای شماست میداند، چون آنکه قسمتش را پیش انداختهای خوشحال، و آنکه عقب انداختهای به امید روزی مینشیند که قسمتش جلو بیفتد. وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَلِیماً- یعنی خدا مصالح بندگان خود را میداند، و چون حلیم است در عقوبت آنان عجله نمیکند.
یک حکم مهم دیگر که در آیه 52 آمده است حکم دیگری از احکام مربوط به همسران پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) می باشد، که میفرماید: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ ... ظاهر آیه به فرضی که مستقل از ما قبل باشد، و اتصال بدان نداشته باشد، این است که زنان را بر آن جناب حرام میکند، مگر آن زنی که آن جناب مختارش کند، و آن زن خدا را اختیار کند، این که فرمود: جایز نیست زنان را عوض کنی، خود مؤید این احتمال است، و لیکن اگر فرض شود که متصل به ما قبل است که میفرماید: إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ ...، در این صورت مفادش تحریم ماسوای شش طایفهای است که قبلا شمرد. در بعضی روایات از ائمه اهل بیت (ع) آمده که مراد از آیه شریفه تحریم آن زنانی است که در آیه 23 سوره نساء حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ نام برده شدهاند. پس معنای کلمه بعد در جمله لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ بعد از زنانی است که خدا و رسول را برگزیدند، که همان نه زن نامبردهاند، و یا بعد از آنان که در آیه إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ برایت شمردیم میباشد، و یا بعد از زنان حلالی که برایت معین کردیم، که بنا به احتمال سوم مقصود زنان محرم خواهد بود. وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ- یعنی و دیگر نمیتوانی بعضی از همسرانت را طلاق گفته و به جای آنان همسرانی دیگر بگیری إِلَّا ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ یعنی مگر کنیزکان، و این استثناء از صدر آیه است، که میفرمود: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ. معنای جمله وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ رَقِیباً نیز روشن است، و منظور از آن تحذیر، و زنهار دادن مردم است از مخالفت. (ترجمه المیزان، ج16، ص 505) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 7/100132632)
- [سایر] احکام اختصاصی پیامبر(ص) چیست؟
- [سایر] در باره زنان پیامبر در قرآن احکام ویژه ای آمده. این احکام و حکمت آنها چیست؟
- [سایر] اعمال و احکام اختصاصی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چیست؟
- [سایر] آیا موردی وجود دارد که احکام آن در قرآن آمده باشد، ولی در سنت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام مطرود شده باشد؟
- [سایر] خطابهای قرآن به پیامبر(ص) چگونه بوده است؟
- [سایر] قرآن چه فضیلت هایی برای پیامبر ص بیان کرده است؟
- [سایر] در قرآن برای پیامبر(ص) چند نام ذکر شده است؟
- [سایر] خطابات قرآن به پیامبر(ص) را بیان کنید؟
- [سایر] قرائت قرآن توسط پیامبر(ص) چگونه بوده است؟
- [سایر] قرآن چه فضیلت هایی برای پیامبر ص بیان کرده است؟
- [آیت الله اردبیلی] خواندن قرآن در نماز به قصد قرائت قرآن، غیر از چهار سورهای که سجده واجب دارند و در احکام جنابت گفته شد، اشکال ندارد و همچنین دعا کردن در نماز جایز است، اگرچه به فارسی یا زبان دیگر باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .بنا بر احتیاط واجب برای یاد دادن احکام واجبِ نماز مزد نگیرند و مسئول اموال بیت المال باید نیاز یاد دهنده احکام واجب نماز را برطرف نماید. دریافت مزد برای یاد دادن احکام مستحبِ نماز, جایز است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله شبیری زنجانی] بر کاسب لازم است احکام خرید و فروش را در موارد محلّ ابتلاء یاد بگیرد، تا در اثر ندانستن احکام، به حرام گرفتار نشود، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده: کسی که میخواهد خرید و فروش کند، باید احکام آن را یاد بگیرد و اگر پیش از یاد گرفتن احکام آن خرید و فروش کند، به واسطه گرفتار شدن معاملههای باطل و شبههناک به هلاکت میافتد.
- [آیت الله جوادی آملی] .معنای وقت اختصاصی ظهر , آن است که نماز عصر را نمی شود بهعمد در وقت اختصاصی ظهر انجام داد و معنای وقت اختصاصی عصر , آن است که در آن زمان محدود , غیر از نماز عصر , جایز نیست و معنای اختصاص, همان ترتیب است, بنابراین انجام دادن نماز ظهر در غیر وقت اختصاصی خود، همچنین انجام دادن نماز عصر در غیر وقت اختصاصی آن, باطل نیست، چنان که بهجا آوردن نمازهای قضا، آیات، اجارهای و مانند آن, در وقت اختصاصی ظهر یا عصر با فرض انجام دادن نماز ظهر یا عصر در وقت دیگر, باطل نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] اذان دوّم در روز جمعه بِدْعَتْ وحرام است . احکام نمازجمعه
- [آیت الله علوی گرگانی] خواندن قرآن در نماز، غیر از چهار سورهای که سجده واجب دارد و در احکام جنابت گفته شد3 و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد، ولی احتیاط واجب آن است که در نمازهای واجب دعای غیر عربی نخواند.
- [آیت الله نوری همدانی] خواندن قرآن در نماز ، غیر از چهار سوره ای که سجدة واجب دارد و در احکام جنابت گفته شد (1) ، و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد اگر چه به فارسی یا زبان دیگر باشد .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خواندن قرآن در نماز؛ غیر از چهار آیه ای که سجده واجب دارد و در احکام جنابت گفته شد و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد؛ ولی احتیاط مستحب آن است که به غیر عربی دعا نکند.